پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشته ها
-
+این ادعا توسط منحرفین و جهال همواره مطرح بوده که در امری اجتماعی بنام نعیین خلیفه و امارت مسلمین خواستار تحمیل بدعنهای خود بودند که با هشیاری امت موحد هم عصر نبی خاتم صلی الله علیه و آله و سلم این توطئه خنثی شد.
_کدام ادعا؟من یک ادعا اوردم ان هم حرف عمر!!!خودت جدا میفهمی چی نوشتی؟!!+در مورد رضاع کبیر هم این فتوا استثنایی توسط رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم صادر شده و تعمیم آن بنا بر اجماع علما جایز نیست.
_بهتر نظر علما شما را ببینیم http://www.aparat.com/v/5qptb+عَبْدُ الْوَارِثِ عنُ سَعِيدِ بْنِ جُمْهَانَ مجهول ميباشد
ما اصلا شخصیتی به نام عَبْدُ الْوَارِثِ عنُ سَعِيدِ بْنِ جُمْهَانَ نداریم،عزیزم.
عزیزم دلبندم توجه کن:
_عبد الوارث بن سعيد بن ذكوان، متولد 102 وفات 180:ذهبی: حافظ،ابن حجر عسقلانی:ثقه،ابوحاتم:صدوق
_سعيد بن جمهان الأسلمي:یحی بن معین:ثقه،يعقوب بن سفيان الفسوي :ثقة+وقتی حکمی از جانب مسلمین حسب اجماع فقها مقبول و محری است،چه معنایی دارد؟
_در شراب خواری و فاسق بودن ولید بن عقبه هم اجماع هست قبول داری؟می خواهی نظر چندتا عالم شما درباره اجماع بر توسل به قبور را بیاورم ،ان موقع هم اجماع راقبول داری؟
_بقیه حرفات مثل بیشتر اوقات بی ارزش.+حال باید دقت کرد و دانست که چرا فرق ضاله تا این اندازه صرفا” ملاک و معیارشان بر افراد بنا می شود
_ببخشید ملاک ما سنتی که صحابه از پیامبر نقل کردند نباشه،پس ملاک چی باشه؟شما با ماشین زمان میری سال پنجم هجری سنت را از خود پیامبر میگیری میایی!
همین حرف را درباره شورا 6 نفره من دراوردی عمر هم میگی؟+کاش کمی از فتنه گری خود می کاستید و از لجاجت احمقانه خود دست می کشیدید و خود را از بند جهل تحمیل شده می رهانیدید.
دوباره یک وهابی کم اورد شروع کرد به فحاشی.دیگه عادت کردیم.تو بحث علمی کم میارن فحش میدن:))))))))))))بتوانند سر طرف مقابل را میبرن یا عملیات انتحاری میکنند.
___________________________________________________
+و با تکیه بر منقولات نادرست این چنین گستاخانه مسلمات و اجماع علما و ائمه را رد نمی کردید.
استنباط و استخراج احکام مبتنی بر نص قرآنی و سنت صحیح نبوی است و قول ضعیف و نظرات مفتن تنها ماهیت قائلین را فاش می کند.
کجا مطالب بالا قول ضعیفه؟؟؟+اهمیت درک درست نیات مفتریان بر ام المومنین عایشه رضی الله عنها در این است که با فرض صحت اباطیل این گمراهان بخش اعظمی از سیره پر برکت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مسکوت و معطل خواهد ماند.
_منظور از سیره نبوی رضاع کبیر و جنگ با علی و عمار ،سب دیگر همسران رسول خدا،ایه تحریم،بالا بردن صدا برای رسول خدا و غیره که نیست!
____________________
+چرا که شمار احادیث منقول از ام المومنین عایشه رضی الله عنها بسیارند و این در حالی است که از ام المومنین خدیجه و سیده النساء العالمین فاطمه الزهرا رضی الله عنهما کمترین حدیث موثر و مبین در سیره نبوی و تنویر احکام در دست است
+ یک نگاهی به صحیح بخاری بنداز تا ببینی حضرت فاطمه نه تنها سرور عایشه بلکه تمام زنان اهل بهشت و حضرت خدیجه محبوب ترین زن رسول خدا است.خانم فاطمه و خدیجه مثل بعضی ها از سخن رسول خدا سرپیچی نمی کردندو فتوا رضاع کبیر نمی دادند.+بد نبود می فرمودید کدام فعل و حکمی علیرغم اجماع مورد ادعایتان صادر شده.
و آیا اینکه صرف نقل قول فاسق موجب بطلان است؟
مگر برای صحت قول مبنا و ملاکی جز گوینده وجود ندارد؟
_________________________________
منظور شما را متوجه نشدم+رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم جانشینی تعیین نفرمودند چون خاتم انبیا بودند و ختم نبوت و تعیین جانشین جمع نمی شود.
_چرا. دلیل این نظرتو را بنویس
_فرض را بر این بگیریم که پیامبر جانشین تعیین نکرده بودند. پس باید بهترین فرد انتخاب شود. برای من ثابت کن عثمان بهتر از حضرت علی.+اینکه عمر رضی الله عنه عثمان و یا هر کس دیگر را بهترین بداند ،چه رکنی از ارکان ایمان و دین تغییر می کند؟
_چه ربطی داره.مگر عثمان ارکان دینه؟
+پر واضح است که نظر و اجتهاد هر شخص انعکاس و برداشت خودش می باشد.
_عمر اجتهاد کرده دیده سه نفر در امت بهتر از عثمان هستند.3 چراعمر در شورای شش نفره اش نظر عبدالرحمن بن عوف را از بقیه مهمتر اعلام کرد ؟ اگر او افضل بود بایستی عمر هم مانند ابوبکر او را مستقیم تعین میکرد و اگر او افضل نبود چرا نظرش را برتر دانست ؟ آیا این موارد تضاد ندارد؟
__________________________________________________________________________
+عمر تنها عبدالرحمان بن عوف را بر عثمان برتری نداده.افراد دیگری هم بودند که عمر بر عثمان برتری می داده
+حَدَّثَنَا هَارُونُ بْنُ مَعْرُوفٍ ، قال : حَدَّثَنَا ضَمْرَةُ بْنُ رَبِيعَةَ ، عَنِ الشَّيْبَانِيِّ ، عَنْ أَبِي الْعَجْفَاءِ ، قَالَ : قِيلَ لِعُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ : يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَوْ عَهِدْتَ ؟ قَالَ : ” لَوْ أَدْرَكْتُ أَبَا عُبَيْدَةَ بْنَ الْجَرَّاحِ لَوَلَّيْتُهُ ، فَإِنْ قَدِمْتُ عَلَى رَبِّي ، فَقَالَ لِي : مَنْ وَلَّيْتَ عَلَى أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ؟ ، قُلْتُ : سَمِعْتُ عَبْدَكَ وَخَلِيلَكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ، يَقُولُ : ” لِكُلِّ أُمَّةٍ أَمِينٌ ، وَأَمِينُ هَذِهِ الأُمَّةِ أَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ ” ، وَلَوْ أَدْرَكْتُ مُعَاذَ بْنَ جَبَلٍ ، ثُمَّ وَلَّيْتُهُ ثُمَّ قَدِمْتُ عَلَى رَبِّي فَقَالَ لِي : مَنْ وَلَّيْتَ عَلَى أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ؟ ، قُلْتُ : إِنِّي سَمِعْتُ عَبْدَكَ وَخَلِيلَكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ، يَقُولُ : ” يَأْتِي بَيْنَ الْعُلَمَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِرَتْوَةٍ ” ، وَلَوْ أَدْرَكْتُ خَالِدَ بْنَ الْوَلِيدِ ثُمَّ وَلَّيْتُهُ ، ثُمَّ قَدِمْتُ عَلَى رَبِّي فَسَأَلَنِي مَنْ وَلَّيْتَ عَلَى أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ؟ لَقُلْتُ : سَمِعْتُ عَبْدَكَ وَخَلِيلَكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ : ” سَيْفٌ مِنْ سُيُوفِ اللَّهِ سَلَّهُ عَلَى الْمُشْرِكِينَ
http://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?bk_no=159&pid=108847&hid=1391قال البخاری:ما حدث عنه عبد الرزاق من كتابه فهو أصح
سير أعلام النبلاء للإمام شمس الدين الذهبي ج 5 ص 134 ، ط مؤسسة الرسالة بيروت، ت: شعيب الأرن ؤوط
___________________________________________________________________________
اما اين حرف بخاري «ما حدث عنه عبد الرزاق من كتابه فهو أصح» به اين معني نيست که هر چيزي را او از عبد الرزاق در غير کتابش نقل کند صحيح نيست بلکه معني حرف او اين است که روايت عبد الرزاق در کتابش اصح است يعني صحيح تر يعني از صحيح بالاتر است نه اينکه روايات او اگر در کتابش نباشد صحيح نيست!! اما اگر بياييم و حرف بخاري را به اين معني توجيه کنيم که هر چه در غير کتاب عبدالرزاق باشد، صحيح نيست، در اين صورت تعارض پيش مي آيد ؛ چون خود بخاري در صحيح خود از عبد الرزاق نقل روايت کرده است که در مصنف نيست به عنوان نمونه به چند مورد اشاره مي کنيم1- حدثنا إِسْحَاقُ بن نَصْرٍ قال حدثنا عبد الرَّزَّاقِ عن مَعْمَرٍ عن هَمَّامِ بن مُنَبِّهٍ عن أبي هُرَيْرَةَ عن النبي صلى الله عليه وسلم قال كانت بَنُو إِسْرَائِيلَ يَغْتَسِلُونَ عُرَاةً يَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إلى بَعْضٍ وكان مُوسَى يَغْتَسِلُ وَحْدَهُ فَقَالُوا والله ما يَمْنَعُ مُوسَى أَنْ يَغْتَسِلَ مَعَنَا إلا أَنَّهُ آدَرُ فَذَهَبَ مَرَّةً يَغْتَسِلُ فَوَضَعَ ثَوْبَهُ على حَجَرٍ فَفَرَّ الْحَجَرُ بِثَوْبِهِ فَخَرَجَ مُوسَى في إِثْرِهِ يقول ثَوْبِي يا حَجَرُ حتى نَظَرَتْ بَنُو إِسْرَائِيلَ إلى مُوسَى فَقَالُوا والله ما بِمُوسَى من بَأْسٍ وَأَخَذَ ثَوْبَهُ فَطَفِقَ بِالْحَجَرِ ضَرْبًا فقال أبو هُرَيْرَةَ والله إنه لَنَدَبٌ بِالْحَجَرِ سِتَّةٌ أو سَبْعَةٌ ضَرْبًا بِالْحَجَرِ
صحيح البخاري ج 1 ص 107
2-حدثنا إِسْحَاقُ بن نَصْرٍ قال حدثنا عبد الرَّزَّاقِ عن مَعْمَرٍ عن هَمَّامٍ سمع أَبَا هُرَيْرَةَ عن النبي صلى الله عليه وسلم قال إذا قام أحدكم إلى الصَّلَاةِ فلا يَبْصُقْ أَمَامَهُ فَإِنَّمَا يُنَاجِي اللَّهَ ما دَامَ في مُصَلَّاهُ ولا عن
صحيح البخاري ج 1 ص 161
3- حدثني يحيى بن جَعْفَرٍ حدثنا عبد الرَّزَّاقِ عن مَعْمَرٍ عن هَمَّامٍ قال سمعت أَبَا هُرَيْرَةَ رضي الله عنه عن النبي صلى الله عليه وسلم قال إذا أَنْفَقَتْ الْمَرْأَةُ من كَسْبِ زَوْجِهَا عن غَيْرِ أَمْرِهِ فلها نِصْفُ أَجْرِهِ
صحيح البخاري ج 2 ص 728
اين روياات در مصنف نيست آيا مي شود گفت اين روايات که در صحيح بخاري آمده است ضعيف هستند؟!!
اصلاحیه:
+در تیتر محبوب تر به جای محبوبتر
+ترجمه حدیث از کتاب مجمع الزاوئد ومنبع الفوائد نور الدین الهیثمی است و در کتاب مسند احمد:به خدا قسم! میدانم که علی را بیشتر از من و پدرم دوست داری، دو بار یا سه بار این را گفت.منبع:سایت ولیعصر (ع)
بررسي سند روايت:
محمد بن عثمان:
محمد بن عثمان بن أبي شيبة الإمام الحافظ المسند أبو جعفر العبسي الكوفي…
الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، سير أعلام النبلاء، ج14، ص21، تحقيق: شعيب الأرناؤوط , محمد نعيم العرقسوسي، ناشر: مؤسسة الرسالة – بيروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
681 محمد بن عثمان بن أبي شيبة الحافظ البارع محدث الكوفة أبو جعفر العبسي الكوفي
الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، تذكرة الحفاظ، ج2، ص661، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، الطبعة: الأولي.
احمد بن بديل:
أحمد بن بديل بن قريش أبو جعفر اليامي بالتحتانية قاضي الكوفة صدوق له أوهام من العاشرة مات سنة ثمان وخمسين ت ق.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر ابوالفضل (متوفاي852هـ)، تقريب التهذيب، ج1 ص77، رقم: 12، تحقيق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشيد – سوريا، الطبعة: الأولي، 1406 – 1986.
ذهبي در سير أعلام النبلاء در شرح حال او مي نويسد:
أحمد بن بديل ( ت ق ). ابن قريش بن بدير بن الحارث اليامي قاضي الكوفة ثم همذان الحافظ أبو جعفر عالم دين فاضل معمر….
احمد بن بديل حافظ (كسي كه يك صد هزار حديث حفظ است)، دانشمند، متدين، فاضل و داراي عمر طولاني بود.
سير أعلام النبلاء ج12، ص331
يحيي بن عيسي:
از روات مسلم، بخاري در ادب المفرد و ساير صحاح سته:
يحيي بن عيسي التميمي النهشلي الفاخوري بالفاء والخاء المعجمة الجرار بالجيم وراءين الكوفي نزيل الرملة صدوق يخطيء ورمي بالتشيع من التاسعة مات سنة إحدي ومائتين بخ م د ت ق.
تقريب التهذيب ج1 ص595، رقم: 7619
ذهبي نيز نام او را در كتاب «ذكر من تكلم فيه وهو موثق» آورده است:
الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاي 748 هـ)، ذكر أسماء من تكلم فيه وهو موثق، ج1 ص198، رقم: 376، تحقيق: محمد شكور أمرير المياديني، ناشر: مكتبة المنار – الزرقاء، الطبعة: الأولي، 1406هـ.
البته علماي اهل سنت در اين سه راوي كه گذشت، اختلاف دارند، برخي آن ها را توثيق و برخي تضعيف كرده اند و به تعبير علماي رجال «مختلف فيه» هستند؛ هر چند كه اين مسأله ضرري به حجيت روايت نخواهد زد؛ چرا كه روايت مختلف فيه از نظر رتبه «حسن» ناميده مي شود و روايت «حسن» نيز همانند روايت «صحيح» حجت است و از اين جهت هيچ تفاوتي با يكديگر ندارند.. شايد به همين خاطر سيوطي و ابن حجر هيثمي حكم به «حسن» بودن آن كرده باشند.
سليمان بن مهران:
از روات بخاري، مسلم و ساير صحاح سته:
سليمان بن مهران الأسدي الكاهلي أبو محمد الكوفي الأعمش ثقة حافظ عارف بالقراءات ورع لكنه يدلس من الخامسة مات سنة سبع وأربعين أو ثمان وكان مولده أول سنة إحدي وستين ع.
تقريب التهذيب ج1 ص254، رقم: 2615
ابراهيم النخعي:
إبراهيم بن يزيد النخعي أبو عمران الكوفي الفقيه عن خاله الأسود وعلقمة ورأي عائشة وعنه الحكم ومنصور والأعمش وكان عجبا في الورع والخير متوقيا للشهرة رأسا في العلم مات 96 كهلا ع
الكاشف ج1 ص227، رقم: 221
علقمة بن قيس:
علقمة بن قيس بن عبد الله النخعي الكوفي ثقة ثبت فقيه عابد من الثانية مات بعد الستين وقيل بعد السبعين ع.
تقريب التهذيب ج1 ص397، رقم: 4681
عبد الله بن مسعود:
صحابي. -
نویسندهنوشته ها