پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: یک سوال فوق العاده ساده از برادران اهل سنت #4007شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: یک سوال فوق العاده ساده از برادران اهل سنت #4009نوشته ايد:” گفته های شما بر این استوار است که رسول الله را طاهر نمیدانید{استغفرالله} اما نوادگان و امامان و جانشینهای امامان را {به عقیده خودتان مراجع و ولی فقیه}را طاهر میدانید.!! ”
پاسخ:
آخر شما چگونه و به چه دليل، اين عقايد را به شيعيان نسبت مي دهيد؟ آيا ما رسول الله را نعوذ بالله طاهر نمي دانيم؟ آيا اين نوشته بنده نبود که”خداوند مقام امامت براي مصطفاهاي خاص از آل ابراهيم مي داند.(به واقع اهل بيت مطهر ابراهيم ،همچون رسول مکرم اسلام)”
نوشته ايد:” به ما بگویید که یک نفر 300 سال دیگر در شهر دیگری و در خانه ای که جدش رسول خدا است متولد میشود اهل بیت رسول الله حساب میشود اما شخصی که همراه رسول خدا در خانه رسول خدا زندگی میکند اهل بیت نیست!”
پاسخ:
دوست عزيز با چه کسي مخالفت مي کني با بنده يا قرآن. قرآن زن لوط و پسر نوح را با آنکه در خانه انبياء هستند ، اهل بيت آنها نمي داند. بار ديگر مي گويم شما فرقي ميان معاني اصطلاحي با معاني شرعي واژه ها قائل نيستيد. با اين همه دلايل قطعي و روشن نمي خواهيد قبول کنيد که منظور خدا و رسولش از اهل بيت ، در حوزه شرع است ، نه اصطلاح .
نوشته ايد:” .( آیه تطهیر ) در سوره ای است که خطاب به زنان رسول الله است چگونه آیه رفت و کلمه رجس برای امام هایی که هنوز متولد نشده اند را نسبت دادید؟”
پاسخ:
1- جمله مورد بحث نسبت به جمله قبل و بعدش نظير آيه (اليوم يئس الذين كفروا) است كه در وسط آياتى قرار گرفته كه آنچه خوردنش حرام است. آيا هيچ عاقلي مي گويد اين جمله در ارتباط با دو جمله قبل و بعدش است.
حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلاَمِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
2- حدود هفتاد روايت به اين آيه اشاره دارد، اما يکي هم نمي گويد كه آن دنبال آيات مربوط به همسران رسول خدا نازل شده، حتى آنهايي هم كه گفته اند آيه مخصوص همسران رسول خدا است، مانند عكرمه و عروه، نگفته اند كه : اين آيه در ضمن آيات نازل شده.
3- جالب اينکه اگر جمله فوق از آيه حذف شود، جمله باقيمانده با جمله بعدش كه مى فرمايد: (و اذكرن ) كمال اتصال و انسجام را دارد، و اتصالش بهم نمى خورد.( واو عطف ابتداي آيه 34 نظر مارا تاييد مي کند که ميان يک سري آيات که بر يک سياقند و جنبه دستوري دارد ، جمله انما يريد الله … نمي بايست قرار داشته باشد)
4- هيچ يک از همسران رسول خدا ادعا نکردند اين آيه در مورد ما نازل شده بلکه خلاف آن را گفته اند.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: یک سوال فوق العاده ساده از برادران اهل سنت #4010نوشته ايد:” از معجزات خدا این بود که رسول الله را از داشتن نعمت پسر محروم کرد>که بحث جانشینی را ختم فرماید ولی شما از نوادگان دختری دو باره به این مطلب رفته اید که اگر رسول الله پسر ندارد از نوادگان فاطمه زهرا جانشین درست میکنید!!”پاسخ:
بيا اينطوري فرض کن که از معجزات خدا این بود که رسول الله را از داشتن نعمت پسر محروم کرد، تا پسر عموي لايق او علي بي هيچ شبهه اي جانشين رسول خدا گردد.
جمله آخر:
دوست عزيز بسياري از اهل سنت پاک ضمير ، همچون دکتر عماد عصام فقط با تدبر در واقعيت اهل بيت رسول خدا، از وهابيت به تشيع مشرف شده اند. ( نقل قول از خودشان است) پس موضوع اهل بيت مهم وکليدي است. ليکن هرکس به اندازه افق ديد و ظرفيت پذيرش نور حقيقت از آن بهره مند مي گردد.
در اينجا بنده برخود فرض مي دانم از جناب مجاهد دين تشکر کرده و اقرار نمايم که ايشان بي شک قوي ترين فردي هستند که در اين سايت مطلب مي نويسند. ايشان درس بزرگي به حقير دادند که اگر در مطلبي به سخن حقي رسيديم ، بپذيريم وسکوت کنيم (شايد هم تا آماده کردن پاسخ جديد، سکوت کنيم) ولي سخن بي ربط و سبک نگوييم.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: یک سوال فوق العاده ساده از برادران اهل سنت #4020بله دوست عزيز قضاوت با خوانندگان محترم.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” شبهه استناد شیعه به حدیث قرطاس “ #4027نوشته ايد:” . ایا قران خلافت یا به زعم شیعه امامت علی مگر در ان نیامده است؟ پس قران باید کافی باشد برای بیان کردن اصول دین و یا برای بیان کردن چیزی که نپزیرفتنش برابر با کفر و ضلالت و جهنم باشد. درست است یا نه؟”
پاسخ:
1- بنده در کامنت اول خود اصلا بحث امامت علي را مطرح نکردم .حتي جمله من اين بود که فارغ از اينکه رسول خدا چه مي خواستند بنويسند،نظر ايشان اين بود که مطلبشان از گمراهي مسلمين جلوگيري مي کند حال تو وهابي براي توجيه سخن عمر، سخن پيامبر را تخطئه مي کني.
2- فرض کنيم سخن رسول خدا در قرآن وجود داشت. اصلا يک آيه قرآن بود. آيا عمر حق داشت با جمله حسبنا کتاب الله و اين مرد هذيان مي گويد، مانع رسول خدا گردد؟نوشته ايد:” علت گفته شدن این سخن نیز درگیری کلامی و سر و صدا نزد پیامبر میباشد و عمر نیز گفته که اینجا را ترک کنید برید بیرون حرف بزنید. ایا غیر از این است؟ یا برداشت مرز وارانه شیعه اینطور تهمت به اصحاب پیامبر میزند؟ ”
پاسخ:
کسي که از خدا نترسد به راحتي حقيقت را منقلب مي کند. جنابعالي ادعا کردي عمر همانند مبصري دلسوز، براي آرام کردن محضر رسول خدا ،گفته اينجا را ترک کنيد. در حاليکه اولا: خودش با جمله اش(جسارتش) جلسه را برهم زده بود ثانيا: اين رسول خدا بود که با خشم ،عمر و ديگر اصحاب را بيرون کرد. بخوان:
رسول خدا: «قوموا عنّى ولاينبغى عندى التنازع; از نزد من برخيزيد (و دور شويد) كه در محضر من نزاع و كشمكش سزاوار نيست».( صحيح بخارى، كتاب العلم، باب 39، ح 4)نوشته ايد:” چرا یک ایه ی صریح درباره ی امامت نیست؟”
پاسخ:
جواب اين شبهات را بارها داده ام. واينجا محل بحث آن نيست.(مي تواني به مقاله درسهايي از داستان قرآني طالوت مراجعه کني)شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” شبهه استناد شیعه به حدیث قرطاس “ #4028نوشته ايد:” شما به حدیث قرطاس استناد میکنید از بخاری و مسلم و دیگران؟ خب چرا دیگر احادیث رو نیز در همین کتاب ها بررسی نمی کنید؟”پاسخ:
اولا: ما به احاديثي استناد مي کنيم که هم در کتب شيعه است و هم در کتب اهل سنت . احاديث کارخانه حديث سازي ابوهريره و عايشه فقط مورد قبول شماست. ثانيا: اينکه درکتب صحيح شما پر از تناقضات است ،به خودتان مربوط است.
نوشته ايد:” فرضیه ی ما مبنی بر اینکه اگر وصیت ان موقع نوشته میشد و درباره ی جانشینی میبود شخصی را جز ابوبکر ذکر نمیکردند. برای مثال همین پیش نماز بودن ابوبکر به مدت 5 روز دلیلی محکم بر وصیت نامه ی عملی پیامبر بر خلافت ابوبکر میباشد.”
پاسخ:
پس ايکاش کسي که مانع انجام وصيت رسول خدا شد، لال مي شد و مي گذاشت وصيت نامه نوشته مي شد و ما شيعيان بي راهه نمي رفتيم. از طرفي بي شک حتي ابوبکر هم انتخاب مي شد، علي نمي گفت اين مرد هذيان مي گويد پس مشکلي پيش نمي آمد. (ضمنا در مورد شبهه پيش نمازي ابوبکر ،در مقاله معني مولي در واقعه غدير،کامنت19تا 40مفصلا توضيح داده ام)
نوشته ايد:” سبحان الله. ناشیانه جواب دادن یعنی همین.در مقاله که نیم ساعته داد و بیداد میکنید که جلوی نوشتن پیامبر رو گرفته اند بعد میگویی حکمت در این بود که ننویسند؟ یعنی پیامبر قبل از ان حکمت ننوشتن را نمیدانستند؟ یا بعدا متوجه شدند؟ پس علم غیب چه شد؟ واقعا هذیان این نیست؟”
پاسخ:
انگار حالت خوب نيست! چون قافيه تنگ آيد شاعر به جفنگ آيد.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” شبهه استناد شیعه به حدیث قرطاس “ #4029نوشته ايد:” علی و پیروانش حاضع اند. و درست است و دیدیم که 25 سال علی به خلفای ما قبل خود خدمت کرده است. توصیه میکنم به نهج البلاغه ج2 ص222……”
پاسخ:
اولا بنده تقريبا به تمامي اين چنين شبهاتي پاسخ داده ام(اگر بخواهي در پست مستقلي باز هم بدان خواهيم پرداخت). اما اينکه گفتي ايشان 25 سال با خلفاي قبل خود همکاري کرده. بله علي براي حفظ دين و احقاق حقوق ستمديدگان ، بعضا با خلفاء همکاري مي کرد، چراکه او دغدغه حفظ اسلام را داشت. ولي ايکاش معاويه و عايشه و عبدالله بن عمر و ديگران هم دغدغه اسلام داشتند و هنگام خلافت علي، با او همکاري مي کردند يا حداقل اينقدر معرفت داشتند ،نمي جنگيدند.
نوشته ايد:”لطفا اين را با متن عربي وشماره نشان بدهيد که مسلم در صحیحش از فردی که تنها 4 سال داشته است”
پاسخ:اين هم روايت:
حدثنا إسماعیل بن الْخَلِیلِ وَسُوَیْدُ بن سَعِیدٍ کلاهما عن بن مُسْهِرٍ قال إسماعیل أخبرنا عَلِیُّ بن مُسْهِرٍ عن هِشَامِ بن عُرْوَةَ عن أبیه عن عبد اللَّهِ بن الزُّبَیْرِ قال کنت أنا وَعُمَرُ بن أبی سَلَمَةَ یوم الْخَنْدَقِ مع النِّسْوَةِ فی أُطُمِ حَسَّانَ فَکَانَ یطأطىء لی مَرَّةً فَأَنْظُرُ وأطأطىء له مَرَّةً فَیَنْظُرُ فَکُنْتُ أَعْرِفُ أبى إذا مَرَّ على فَرَسِهِ فی السِّلَاحِ إلى بنى قُرَیْظَةَ.
از عبد الله بن زبیر نقل شده است که من و عمر بن أبى سلمه در روز خندق به همراه زنان در قلعه حسان بودیم، گاهى او بر پشت من بالا مىرفت و گاهى من بر پشت او تا جنگ را نگاه کنیم؛ من پدرم را شناختم که مسلح بود و با اسبش به طرف بنى قریظه مىرفت…
صحیح مسلم، ج 4 ص 1879، ح2416، کتاب فضائل الصحابة، باب من فضائل طلحة والزبیر
نووى در شرح این روایت مىگوید:
وفی هذا الحدیث دلیل لحصول ضبط الصبی وتمییزه وهو بن اربع سنین فان بن الزبیر ولد عام الهجرة فی المدینة وکان الخندق سنة اربع من الهجرة على الصحیح فیکون له فی وقت ضبطه لهذه القضیة دون اربع سنین وفی هذا رد على ما قاله جمهور المحدثین انه لا یصح سماع الصبی حتى یبلغ خمس سنین والصواب صحته متى حصل التمییز وان کان بن اربع أو دونها.
این حدیث دلالت مىکند بر حصول ضبط کودک و تمییز او؛ در حالى که او چهار ساله بوده است. زیرا ابن زبیر در سال اول هجرت در مدینه به دنیا آمده و جنگ خندق کبنابر نظر صحیح در سال چهارم بوده است؛ پس او در زمان ضبط این روایت، کمتر از چهار سال داشته است.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” شبهه استناد شیعه به حدیث قرطاس “ #4030نوشته ايد:” (در پاسخ به اينکه حادثه ناگواري که در غياب عمر وابوبکر در سقيفه رخ مي داد چه بود ) در سقیفه چیزی رخ نداد. با چند تا استدلال ساده انصار دانستند که فقط باید یک خلیفه وجود داشته باشد و مهاجران حق بیشتری نسبت به انصار دارند و با خود گفتن چطور شخصی را که پیامبر بر ما امام کرده در نمار ما از او جلو بزنیم.”
پاسخ:
يعني آن حادثه ناگوار براي ابوبکر وعمر ،هيچ ارتباطي به زمزمه هاي اجراي وصيت و تاکيدات رسول خدا براي انتخاب علي ، نداشت و طبق توهمات جنابعالي همه بر روي خلافت ابوبکر متفق بودند . راستي چه احترام وعزتي براي ابوبکر و عمر قائل بودند که بدون حضور آنها تعيين جانشين را شروع کرده بودند. آيا اين اوهام مورد قبول هيچ عاقلي هست؟آيا به چند استدلال ساده ،حادثه ناگوار مي گويند؟نوشته ايد:”آيا علي در صلح حديبيه از فرمان پيامبر سرپيچي نکرد…. چرا رسول الله را پاک نکرد؟ نکند نعوذ بالله شک به رسول الله بودن پیامبر داشتند؟….”
پاسخ:
واقعا تو تفاوت را متوجه نمي شوي يا خودت را به ناداني زده اي؟
“قُومُوا عَنِّي” قضيه ي قرطاس کجا و “تبسم الىّ” قضيه ي حديبيه کجا؟!“لعن الله من تخلف عن جيش اسامة” کجا و “تبسم الىّ” کجا؟!
“ما شككت في نبوت محمد كشكي في يومي هذا” ي عمر در صلح حديبيه کجا “و هُوَ وَاللَّهِ رَسُولُ اللَّهِ، وَإِنْ رَغِمَ أَنْفُكَ، لا وَاللَّهِ، لا أَمْحُهَا” که حضرت امير در صلح حديبيه خطاب به سهيل بن عمرو فرمود کجا؟!
“ان رسول الله قد يهجر ” عمر به رسول خدا کجا و “لا تشجعني نفسي على محو اسمك من النبوة” اميرالمومنين خطاب به رسول خدا کجا؟!
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” شبهه استناد شیعه به حدیث قرطاس “ #4031نوشته ايد:”( در مورد حديث خلفايي اثني عشر) اولا: خلیفه امده نه امامی که شما تراشیده اید. دوما: غیر از علی و حسن و حسین که دیگر امامان شیعه خلیفه نبوده اند. اگر بوده اند نشان دهید. سوما: روایت میگوید این دین همواره عزیز است تا این 12 خلیفه باشند…..”
پاسخ:
بنده در مقاله (خلفاي اثني عشر چه کساني هستند) در فيلد جانشيني به تفصيل به اين شبهه پرداخته ام. اما اينجا هم توضيح مي دهم.
جناب مجاهد دين، وقتي بزرگان وهابيت نظير ابن تيميه نيز اين شبهات کودکانه و احمقانه را مطرح مي کنند از تو و امثال تو که توقعي نمي توان داشت.اما پاسخ:
1- گرچه حاکمان بلاد اسلامي براي تظاهر، خود را جانشين پيامبر و خليفه ناميده اند،ولي اين بدين معنا نيست که معني اصلي خليفه ، حکمران است.خليفه جانشين و تبلور وجودي شخص است چه با حکمراني همراه باشد چه نباشد. مثالي مي زنم فرض کنيد جناب سجودي يکي از پسران شايسته خود را جانشين وخليفه بعد از خود نمايد ولي در غياب ايشان،افرادي مانع شوند که پسر قدرت پدر را در دست بگيرد در اين صورت آيا اين پسر ديگر جانشين وخليفه آقاي سجودي نيست.جناب مجاهد دين ،خليفه (جانشين) رسول خدا مي تواند درون زندان هم خليفه او و امام مردم باشد همچنانکه يوسف در زندان هم پيامبر بود.مي تواند ولي عهد باشد همچنانکه يوسف ولي عهد شد.مي تواند از چشمها پنهان باشد همچنانکه خضر پيامبر پنهان گرديد. مي تواند حتي کودک باشد همچنانکه عيسي در کودکي برگزيده خدا شد. دوست عزيز البته که خليفه پيامبر، محق ترين فرد براي حاکم بودن است ولي اگر چنين نشد خدشه اي به خليفه(جانشين) بودن او نيست.
2- رسول خدا در اين حديث به جانشينان (خلفاء) دوازده گانه خود اشاره دارد. به کساني که براي ما امام هستند نه براي خود پيامبر. خوب دقت کنيد نسبت ما به اين دوازده تن، شيعه به امام است ولي نسبت حضرت محمد به اين دوازده تن ، پيامبر به جانشين است. ايشان امام ما و خليفه پيامبر هستند. کساني که چنين اشکالي مطرح مي کنند ، در واقع معني خليفه را نمي دانند.(دوست عزيز ناداني خود را به رخ ديگران نکش.)
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” شبهه استناد شیعه به حدیث قرطاس “ #4032نوشته ايد:” متاسفانه گستاخی شما به حدی رسیده است که برای اثبات امامت افسانه ایتان حتی به پیامبر هم رحم نکرده اید و او را متهم به عدم ابلاغ رسالت کرده اید …. ایها الناس اینک وقت ان نرسیده است که دیگر فریب ظاهر مظلومانه و حق به جانبانه ی این دشمنان خدا و رسول را نخوریم؟ ایا باز هم دلیل میخواهید برای اثبات گمراهی و کودنی و این افراد مدعی اسلام ناب؟”
پاسخ:
انسان وقتي با شما مناظره مي کند، تازه به مظلوميت علي پي مي برد که او از دست پدران شما چه کشيد. خوانندگان محترم مگر اين نوشته من نبود:
((( اين از ناداني است که بگوييم رسول خدا در آخرين ساعات عمرشان مي خواستند چيز جديدي را ابلاغ کنند و چون اين کار را نکردند لابد کوتاهي صورت گرفته. چون رسول خدا وصيت وماترک خود را قبلا اعلام کرده بودند .در حديث ثقليين( اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي اهل بيتي) و درواقعه غدير(من کنت موالاه فعلي مولاه) لذا در حديث قرطاس سعي داشتند در حضور بزرگان تاثير گذار مدينه آنرا مجددا اعلام و مکتوب کنند. پس کوتاهي در ابلاغ صورت نگرفته است.)))
بنده چون به کج فهمي وهابيت يقين داشتم در جايي ديگر، تکرار کردم:
(((چنين نيست که رسول خدا در آخرين ساعات عمرشان مي خواستند چيز جديدي را ابلاغ کنند و چون اين کار را نکردند لابد کوتاهي صورت گرفته است. به واقع پيامبر اکرم گاهي بصورت آشکار و مستقيم جانشين خود را ابلاغ نموده مثل حديث غدير. گاهي نيز جانشين خود را بطور غير مستقيم معرفي کرده اند مثل حديث رايت ،حديث طير ، حديث مدينه العلم ،حديث سفينه ،حديث علي مع الحق ….. و گاهي نيز براي دفع شر قدرت طلبان و بد خواهان از معرفي جانشين خود منصرف مي شوند مثل حديث خلفايي اثني عشر و همين حديث قرطاس . لذا اولا ابلاغ صورت گرفته و ثانيا …..)))
جناب مجاهد دين ،مثل زنان بدنام خياباني هوچيگري نکن. اولا:مگر در اينکه رسول خدا در حديث قرطاس و خلفايي اثني عشر نتوانستند مقصود خود را ادا کنند ، شکي هست. ثانيا: بنده که بارها تکرار کردم، نگفتن پيامبر در آن جلسه به معناي هزگز نگفتن و عدم ابلاغ نيست.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” شبهه استناد شیعه به حدیث قرطاس “ #4033نوشته ايد:” و در اخر حکم کفر خود را صادر میکند با نوشتن:
ياران امام خميني به مراتب از برخي ياران پيامبر با وفاتر بودند.آنها همواره احترام امامشان را داشته وگوش به فرمان و مطيع ايشان بودند.
اینجا اوج گمراهی است… خداوند از اصحابش راضی شده است از خمینی و یارانش ایا راضی شده است که این (زندیق) اصحاب خمینی را بهتر از اصحاب پیامبر میداند؟ حتما خمینی را نیز موفق تر از پیامبر میدانید؟؟ الله اکبر”
پاسخ:
ببين وهابي اولا: بنده وفاداري وگوش به فرماني ياران امام خميني را با ياران پيامبر مقايسه کردم و تو ايمان و خلوص آنها را پيش مي کشي. فرضا تمام صحابه از جمله عايشه و معاويه و يزيد در اوج بهشت و تمام بسيجيان خميني در دوزخ. مقايسه من ميان گوش به فرماني و اطاعت بي چون و چراي بسيجيان امام خميني با صحابه بود. مثلا اگر امام خميني مي خواست چيزي بنويسد آيا حتي تو ترديد داري که فرضا کسي مانع شود؟ پس لطفا از کلمات به راحتي استفاده نکن؟ آيا بنده کافر وزنديق هستم؟!
ثانيا: در مورد شبهه رضايتمندي خداوند از صحابه بد نيست مقاله اينجانب در فيلد جانشيني را بخواني.
ثالثا: بافرض درست بودن رضايت دائمي خداوند از صحابه، اين جمود فکري و ناداني است که گمان کنيم خداوند در طول تاريخ ديگر از هيچ فرد و يا گروهي به اندازه صحابه رضايتمند نخواهد شد.
جناب مجاهد دين ،اينکه جنابعالي در اولين پاسختان به نوشته بنده چنين سخيف و بي ربط پاسخ داده ايد مشخص است در پاسخهاي ديگر چيز جديدي براي ارائه نخواهيد داشت. لذا احتمالا اين آخرين پاسخ بنده در اين پست خواهد بود. وقضاوت را برعهده خوانندگان مي گذارم.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” شبهه استناد شیعه به حدیث قرطاس “ #4034اما سخن آخر و در واقع دوسوال:
خوانندگان محترم، تمامي شما را به الله قسم ، به دندانهاي شکسته رسول الله قسم ، به خون مقدس شهداء راه اسلام قسم ، هنگام جواب اين سوالات وجدان را فراموش نکنيد وحقيقت را بگوييد (لازم نيست آنرا اعلام کنيد)
سوال اول: اگر فرضا شما نيز در آخرين ساعات زندگي رسول خدا در جلسه بوديد،آيا امکان داشت در جواب درخواست رسول خدا بگوييد ، اين مرد هذيان مي گويد. يا حتي بگوييد حسبنا کتاب الله ، و مانع شويد؟
سوال دوم: اگر در آن جلسه فردي چنين مي کرد و مانع مي شد،آيا شما در حمايت او بلند مي شديد يا از کساني حمايت مي کرديد که به او اعتراض کرده اند؟
والله جواب روشن است. پس اي خوش غيرتها چرا سنگ چنين افرادي را به سينه مي زنيد. چرا من و شما بايد به اين درجه از معرفت نسبت به رسول الله رسيده باشيم ، ولي عمر بويي از آن معرفت نبرده باشد. اصلا آيا ما نسبت به فرد عادي هنگام فوت چنين مي کنيم که عمر کرد.اصلا به کسي که چنين عملي کرده باشد، آيا مغرض وسياست باز يا در خوشبينانه ترين حالت نادان واحمق ، نام ديگري مي توان نهاد؟شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” شبهه استناد شیعه به حدیث قرطاس “ #4059همانطور که پيش بيني مي کردم پاسخهاي دوم جنابعالي کيلويي تر و بي ربط تر از قبلي بود لذا فقط به يکي دو تاي آن چون فکر مي کني شبهه قوي است ،پاسخ مي دهم.
نوشته ايد:” مصدر هجر بر دو وزن فُعل و فَعل (هُجر و هَجر) می آید که هجر به معنی ترک کردن و هجرت نمودن می آید و در اینجا مراد از اَهَجَرَ همان معنای دوم (ترک کردن) منظور بوده…”
پاسخ:
خفاجی از علمای حدیث و ادب اهل تسنن چنین گفته است :
( یهجر ) بفتح اوله و ضم ثالثه ای یاتی بهجر من القول ، و هو علی تقدیر الاستفهام الانکاری و لیس من الهجر بمعنی ترک الکتابه و الاعراض عنها کما قیل و هذا روایه اسماعیلی من طریق ابن خلاد عن سفیان ( و فی روایه ) کما فی البخاری ( هجر ) ماض بدون استفهام
( یَهجُر ) یعنی سخن بیهوده ای می گوید ، و این سخن از باب استفهام انکاری است و از هَجر به معنای رها کردن کتابت و اعراض از آن نیست ، چنان که برخی گفته اند . و این روایت اسماعیلی می باشد و در روایت بخاری واژه ” هذیان گفت ” به صورت ماضی و بدون استفهام آمده است . (نسیم الریاض فی شرح الشفاء و بهامشه شرح الشفا لعلی القاری الحنفی ، ج 2 ص 277 – 278 – الخفاجی المصری الحنفی )
ابن اثير ميگويد:
«أهْجَر في مَنْطقه يُهْجِرُ إهْجاراً إذا أفْحَش . وكذلك إذا أكثر الكلام فيما لا ينبغي … فيكون إمَّا من الفُحْش أو الهَذَيان . والقائل كانَ عُمَر ولا يُظَنُّ به ذلك» ميگويد «هجر» به معناي فحش دادن است و اين سخن عمر بود كه از او چنين انتظاري را نداشتيم. (النهاية في غريب و الأثر، باب الهاء مع الجيم ج 5 ص 557)شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” شبهه استناد شیعه به حدیث قرطاس “ #4060عکبری مي گويد :
الهجر القبيح من الكلام والفحش وهجر إذا هذى وهو ما يقوله المحموم عند الحمى ومنه قول عمر بن الخطاب رضى الله عنه مرض رسول الله إن الرجل ليهجر على عادة العرب
هُجر یعنی کلام قبیح و فحش ، هَجَر وقتی هذیان می گوید و آن چیزی است که مریض در حالت تَب می گوید . همانند قول عمر بن خطاب در هنگام بیماری حضرت رسول الله که بر اساس عادت عرب گفت : این مرد هذیان می گوید ! (ديوان المتنبي ، ج 1 ص 9 – أبو البقاء العكبري )
قاضی عیاض چنین می گوید :
ومثله قوله في حديث الوصية أهجر أو أيهجر في رواية من رواه بمعنى يهذي أي أنه لا يهجر ولا يصح أن يهجر وهو معصوم من أن يقول ما لا حقيقة له وأنه لا يقول في الصحة والمرض واليقظة والنوم والرضى والغضب إلا حقا
در حدیث وصیت ، ” اهجر ” یا بر اساس روایتی دیگر ” ایهجر ” که به معنای هذیان می گوید است . به عبارت دیگر پیامبر هذیان نمی گوید و صحیح نیست که ایشان هذیان بگوید ، در حالی که او از بیان سخنی که حقیقت ندارد معصوم است ، و او در حالت صحت و مریضی و خواب و بیداری و رضا و غضب ، سخن نمی گوید مگر به حق . (مشارق الأنوار على صحاح الآثار ، ج 1 ص 11 – القاضي أبي الفضل عياض )
آنچنان که از سخن قاضی عیاض مشخص است ، او نیز در حدیث وصیت ، معنای ” هجر ” را به معنای هذیان گرفته است و اثبات آن را در مورد پیامبر اکرم ممتنع می داند !
حتي ابن تیمیه نیز در توجیه عملکرد عمر چنین می گوید :
فقال عمر ماله أهجر فشك عمر هل هذا القول من هجر الحمي أو هو مما يقول على عادته
عمر گفت : او را چه شده ، هذیان می گوید ! عمر شک نمود که آیا این سخن پیامبر ، هذیانی حاصل از تَب می باشد و یا سخنی است که معمولا می گوید ! (منهاج السنة النبوية ، ج 6 ص 315 _ ابن تيمية )
همچنان که مي بينيد ، ابن تیمیه نیز همان برداشت هذیان را از واژه ” هجر ” دارد و لذا سعی در توجیه عمل عمر داشته و حتی واژه ” هجر ” را در مقابل کلام معمول و متداول پیامبر قرار می دهد و این امر نشان می دهد که او از کلمه ” هجر ” معنای ترک نمودن را برداشت نکرده است .شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” شبهه استناد شیعه به حدیث قرطاس “ #4061نوشته ايد:” این یک نوع استفهامی است که حضرت عمر رضی الله عنه از دیگران پرسید که از آنحضرت صلی الله علیه وسلم بپرسید آیا دنیا را وداع می گوید و به دار باقی می پیوندد؟ 2- جمله اهجر رسول الله استفهام انکاری است …”
پاسخ:
1- اگر قرار باشد که این چنین تاویلات و تقدیراتی را برای کلام امثال عمر باز کنیم ، تمامی کفریات و خرافات ملاحده را نیز می توان به قرینه استفهام گرفت و تاویل علیل کرد
قبول ورود اینگونه تاویلات و رد نکردن امثال توهین هایی این چنین به بهانه تقدیر و تاویل ، سبب اذن و جواز گفتن کفر می شود که غلط بودن این چنین روشی اظهر من الشمس است .
2- بر اساس مجموع روایات ، قطعا ثابت است که عمر از مانعین احضار دوات و قلم بوده است و برای همین بود که پیروان نظر وی در آن مجلس به اعتراف بخاری و مسلم می گفتند : ” وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ مَا قَالَ عُمَرُ ” یعنی سخن عمر اصلا بر سبیل استفهام انکاری نبوده بلکه بر سبیل جزم بوده و بر اساس آن سخن می خواسته است که از آوردن دوات و قلم جلوگیری نماید و گروهی نیز با این تصمیم وی موافق بودند !
3- نکته دیگری که نشان می دهد سخن عمر اصلا استفهامی نبوده است ، عبارت ” استفهموه ” می باشد که به صورت امری وارد شده است .
قسطلانی می گوید :
(استفهموه) بكسر الهاء بصيغة الأمر أي عن هذا الأمر الذي أراده هل هو الأولى أم لا
( استفهموه ) به صیغه امر آمده یعنی از او بپرسید کاری را که می خواهد انجام دهد اولی می باشد یا خیر .
(إرْشَادُ السَّارِي لِشرح صَحِيح البخَاري، ج 6 ص 462 )
این سخنان نشان می دهد که گوینده ” استفهموه ” یعنی عمر و پیروان او در آن مجلس ، اعتقاد به عدم هذیان گفتن پیامبر نداشتند و لذا با تشکیک در سخن ایشان و همچنین دوباره پرسیدن از پیامبر می خواستند مطمئن شوند که آیا پیامبر هذیان می گوید یا خیر !
4- گروه از حاضرین که به صراحت با کلام عمر مخالفت کردند مي گفتند ” فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ قَرِّبُوا يَكْتُبُ لَكُمْ كِتَابًا لاَ تَضِلُّوا بَعْدَهُ ” لذا مشخص است ايشان اصلا برداشت استفهامي از سخن عمر نداشتند.
به عبارتي ديگر برای اثبات استفهام انکاری بودن این واژه نیاز به قرینه دارد و در اینجا قرینه مفقود است. لذا لطفا دست به دامن توجیهات بی دلیل نشويد . -
نویسندهنوشته ها
نوشته ايد:” دوستی من یا شما را به صرف شام به منزل خود دعوت میکنداینگونه:لطفن سه شنبه با خانواده{اهل بیت}مهمان من باشید برای شام. آیا من یا شما نباید همسرمان را به همراه خود ببریم؟؟!!”
پاسخ:
1- دوست عزيز چرا متوجه عرايضم نمي شويد. اگر کسي من و شما را با اهل بيت دعوت نمايد ، ما همسران خود را نيز مي بريد. ولي آيا اگر کسي نوح را هم با اهل بييتش دعوت مي کرد ، او پسر خود را نمي برد.؟قطعا مي برد. چراکه پسر نوح نيز به لحاظ نسبي اهل بيت نوح است . ولي وقتي موضوع حقيقت شرعي به ميان مي آيد، خدا به نوح مي فرمايد (يا نوح انه ليس من اهلك)
طور ديگر توضيح مي دهم .اگر کسي پيامبر را به همراه خانواده ( همين اهل بيتي که در نظر عوام است) براي شام دعوت کرده باشد، حتما عايشه را هم باخود برده است ، ولي زماني که مي خواهد به مباهله برود ديگر عايشه را نمي برد. چرا که آنجا جولانگاه اشخاص خاص و برگزيده از اهل بيت يعني اهل بيت مطهر است.
بگذار طور ديگر توضيح دهم. خدا فرموده است إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آَدَمَ وَ نُوحًا وَ آَلَ إِبْرَاهِيمَ وَ آَلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ (آيه 33 سوره مباركه آل عمران) يعني خود خداوند فرموده که آل ابراهيم برگزيده خداوند است. اما چرا وقتي ابراهيم از خداوند براي فرزندانش طلب امامت کرد، خداوند آنرا نپذيرفت.( قَالَ إِنىِّ جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّيَّتىِ قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِينَ ) آيا خداوند نعوذ بالله سخن خود را پس گرفته بود؟ خير . بلکه خداوند مقام امامت براي مصطفاهاي خاص از آل ابراهيم مي داند.(به واقع اهل بيت مطهر ابراهيم ،همچون رسول مکرم اسلام)
2- رسول خدا اهل بيت مطهر خود را قرين قرآن معرفي کرده. اما مثلا به عايشه مي گويد شاخ شيطان ومرکز فتنه ( لطفا مقاله شاخ شيطان اينجانب را مطالعه فرماييد) پس قطعا عايشه فقط اهل بيت نامي رسول خداست نه مطهر.
نوشته ايد:” آیا من یا شما که برای سه شنبه دعوت هستیم با فرض اینکه داماد و فرزندانش شامل اهل بیت شود باید 200 الی 300 سال صبر کنیم که نوادگان دهم و یازدهم دختر و دامادمان متولد شوند تا آنها را هم با خودمان به دعوت شام سه شنبه ببریم؟!!!”
پاسخ:
لطفا مثال بي ربط نزنيد. مگر ميراث هر فرد غذاهاي پخته شده است، که به آنهايي که موجودند برسد!!! آيا از شما هيچ چيز به نوادگانتان که نخواهيد ديد نمي رسد. در ثاني مگر ميراث انسان همين چيزهاي مادي است؟ آيا خداوند آل ابراهيم را قبل از تولد ايشان مصطفاي خود قرار نداد.( إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آَدَمَ وَ نُوحًا وَ آَلَ إِبْرَاهِيمَ وَ آَلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ) آيا رسول خدا در حديث ثقلين اهل بيت خود را تا قيامت در کنار حوض کوثر قرين هم ندانست؟
نوشته ايد:” مگر سیدنا علی فرزند ابوطالب نبود ؟مگر در مرحله اول به دلیل ابن ابی طالب بودن اهل بیت ابوطالب نیز نباید به حساب آید؟؟!!!متاسفانه آنگونه تاریخ و روایات نقل میکند متاسفانه ابوطالب ایمان نیاورد”
پاسخ:
در رابطه با اين شبهه مي توانيد به مقاله (پاسخ به مقاله آیا در بین اجداد حضرت علی هیچکس بر شرک نمرده بود؟) مراجعه فرماييد. چون بنده حتي لينک وآدرس مقالات خود در همين سايت را هم نبايد بدهم .پس لطفا خودتان در تالار گفتمان، فيلد گفتگوی آزاد را بيابيد.