rrw

پاسخ های ارسال شده در انجمن

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 300)
  • نویسنده
    نوشته ها

  • rrw
    کاربر

    نوشته ايد:” رسول خدا  جانشینش را مشخص کرده است عايشه‌ مي‌گويد: رسول اكرم در بيماري ارتحال خود به من فرمودند: (أدعي لي أبابكر أباك و أخاك حتّي أكتب كتابًا فإنّي أخافُ أن يتمنّي متمنٍّ و يقول قائلٌ: أنا أولي. و يأبي اللّهُ و المؤمنونَ إلاّ أبابكر) يعني: «پدرت ابوبكر و برادرت را به نزد من بخوان تا وصيتي بنويسم؛ چراكه من از اين مي‌ترسم كه كسي آرزوي خلافت در سر بپروراند و به آن طمع ورزد و كسي ادعا كند كه (براي خلافت) سزاوارتر است؛ در حالي كه خداوند متعال و مؤمنان، جز ابوبكر را (براي خلافت) نمي‌پسندند.»

    پاسخ:

    در تعجبم که شما چطور براي رد موضوع ولايت علي در واقعه غدير مي گوييد اگر منظور پيامبر خلافت علي بود بايد آنرا در مکه که جمعيت بيشتري بود ابلاغ مي کرد. ولي در اينجا سخن يک نفر حتي اگر او عايشه باشد، مورد قبول است.

    راستي زماني که پيامبر به عايشه گفت “پدرت ابوبكر و برادرت را به نزد من بخوان تا وصيتي بنويسم” آيا نوشت يا باز هم عمر مانع شد و گفت اين مرد هذيان مي گويد. نمي دانم چرا اينقدر عايشه براي خلافت پدرش بي ميل بود . يکبار براي فرستادن پدرش به نماز مقاومت مي کند .اينجا هم پدرش را صدا نمي کند تا وصيت جانشيني را رسول خدا براي او بنويسد.راستي دقت نموده ايد چقدر اين روايت شبيه روايت قرطاس است. تقريبا هر کجا که روايت وحديثي براي خلافت علي وجود دارد ، مشابه آن توسط دشمنان علي ساخته شده.(والله اعلم)

    نوشته ايد:” پيامبران شاهدي هستند بر ابلاغ رسالت و رساندن پيام خداوند به مردمان و انگاه كه سركشان و مرتدان ميگويند كه پيامبري براي ما نيامده است ولي پيامبران شاهداني هستند در بينشان كه براي آنان فرستاده شده بودند ………فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلي هؤُلاءِ شَهيدًا ”

    پاسخ:

    يکبار پاسخ اين سوال داردم . 

    1- مگر نه اينکه در اين دنيا کفار منکران انبياء بوده و طبعا در آخرت نيز ايشان منکران آن خواهند بود. کساني مثل فرعون ، ابرهه ، ابوجهل و ابي لهب . امت انبياء که هيچگاه منکران انبياء خود نخواهند بود و اصلا معاصي آنها از نوع کفر و انکار انبياء نيست. پس اگر تفسير شما درست و اين شهادت ، گواهي ابلاغ رسالت باشد، چرا در آيه آمده(فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهيدٍ) چنين گواهي که نبايد در مورد امت پيامبران باشد.(کفار ممکن است جزو قوم انبياء باشند ولي امت ايشان نيستند)

    2- کسي که منکر پيامبر هم عصر خود شود چگونه منکر پيامبر بعد از خود نمي شود. و تاييد رسول خدا چگونه حجت را بر او تمام مي کند.

    3- چگونه بايد رسول خدا تاييد نمايد که آن فرد، هدايت پيامبر زمان خود را درک کرده. شايد او مثلا در غاري بوده و واقعا نبي را درک نکرده باشد. ( دقت نماييد حتي همين تفسير غلط نيز نمي تواند وجود علم غيب را براي رسول اکرم رد نمايد)

    4- با تفسير شما شهادت انبياء ،خصوصا رسول اکرم ، در حد يک عمل فرماليته پايين مي آيد.

    5- اين نوع شهادت نظرى است، نه شهادت تحمل ، و شهادت نظرى اعتبار ندارد. چون فرضا انبياء همين که گفتند ما رسالت خود را تبليغ کرديم يعني اينکه همه تبليغ را درک نموده اند! خصوصا پيامبر اسلام در زمان انبياء گذشته حاضر نبودند، تا ببينند آيا رسالت خود را تبليغ مى كنند يا نه ؟


    rrw
    کاربر

    نوشته ايد:” ‏ فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَارِي إِلَى اللّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللّهِ آمَنَّا بِاللّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ ‏ ‏ رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنزَلَتْ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ( ‏52 و 53 ال عمران) این است شهادت جاهل.

    مسیحیان که ایمان می اورند از خدا میخواهند که شاهد باشند بر کافران که دین حق امده است.”

    پاسخ:

    ببيننيم چه کسي جاهل است. حواريون افراد عادي نبودند . در آيه 111 مائده داريم ﴿وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَي الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَبِرَسُولِي قَالُوا آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ﴾ معلوم مي‌شود اينها به نوعي گيرندگان وحي الهي‌اند. حواريّ افراد خالصي بودند که هم امر اول را اطاعت كردند ﴿رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ﴾ هم امر دوم را اطاعت كردند ﴿وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ﴾ حال اين حواري با اين مقام ، از خدا مي خواهد ﴿فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ﴾ و شما معني کرده ايد که از خدا میخواهند که شاهد باشند بر کافران که دین حق امده است! همين .آيا اين معقول است.

    اينكه فرمود: ﴿كلا لو تعلمون علم اليقين ٭ لترون الجحيم﴾ يعني اگر اهل علم و يقين بوديد نظير حارثة بن مالك ،هم اكنون جهنم را مي‌بينيد.(نگوييد اين مربوط به قيامت است چون در قيامت که همه مي بينند )

    شهداي اعمال كساني‌اند كه در رديف مقرّبين باخبرند ﴿إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِي عِلِّيِّينَ ٭ وَمَا أَدْرَاكَ مَا عِلِّيُونَ ٭ كِتَابٌ مَرْقُومٌ ٭ يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ﴾ يعني ابرار هر چه مي‌كنند در كتابي ثبت است كه آن كتاب را مقرّبون مشاهده مي‌كنند پس مقرّبين كساني‌اند كه از كتاب ابرار باخبرند .( اين مقربين فقط فرشتگان نيستند هرکه مقرب است مي بينند)

    آنجا که هم فرمود: وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً منظوراز( لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ) افراد عادي کوچه وبازار نيستند.

    در تفسير عياشى از امام صادق روايت شده كه در ذيل جمله (لتكونوا شهداء على الناس و يكون الرسول عليكم شهيدا) فرمود: اگر خيال كنى كه منظور خدايتعالى از اين آيه همه موحدين اهل قبله است ، سخت اشتباه كرده اى ، براى اينكه آيا خدايتعالى در قيامت از كسى شهادت ميخواهد، كه در دنيا شهادتش در دعوايي كه بر سر يك من خرما بپا ميشد پذيرفته نبود؟ و آنوقت شهادت چنين كسى در درگاهش پذيرفته ميشود؟ حاشا: اين حرف معقول نيست . خدايتعالى چنين چيزى را از خلق خودش ‍ نمى پسندد، آنوقت خودش چگونه مرتكب آن ميشود، بلكه منظور خدايتعالى از امت ، افرادى است كه مصداق آيه : (كنتم خير امة اخرجت للناس )، هستند و آنان امت وسط و بهترين امتند كه خدا براى مردم خلقشان كرده است.

    در كتاب مناقب در اين باره از امام باقر روايت شده ، كه فرمود: (شهداء مردم ) به غير رسولان و امامان كسى نيست و امت معقول نيست كه خدا از آنها شهادت بطلبد، براى اينكه در ميان امت كسانى هستند كه شهادتشان يك بند سبزى و يك پر كاه ارزش ندارد.


    rrw
    کاربر

    نوشته ايد:” ‏ يَوْمَ يَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُواْ لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ ‏(مائده 109) در اين آيه به صراحت پيامبران مي گويند كه ما خبري از افراد امت خود نداريم مگر آن مقدار كه در قيد حيات خود مشاهده كرده بوديم”

     پاسخ:

    1- اين جوابي كه انبياء مي‌دهند در حقيقت يك نحو شكايتي است از امتهاي خود كه كار را به الله ارجاع مي‌كنند . سؤالي كه بايد از امت‌ها بشود از انبياء مي‌شود ، جوابي كه انبياء بايد بدهند ، به الله ارجاع مي شود ، اين دو كار براي تشديد امر است در تبهكاران.

    2- ﴿لا عِلْمَ لَنا﴾ ظاهرش نفي جنس است، ما علم نداريم. در حالي كه ذات اقدس اله علم را براي بسياري از بندگان خود ثابت كرده است و انبياء را هم معلم بندگان معرفي كرد .به واقع اين جواب يك نوع خضوعى است در برابر عظمت و كبريائى پروردگار و اعتراف به احتياج ذاتى  خود در برابر مولاى حقيقيشان و رعايت آداب ،نه جواب نهايى كه بعد از آن جواب ديگرى نباشد، براى اينكه اولا خداوند سبحان آنان را شهداى بر امت قرار داده ، كما اينكه فرموده :فكيف اذا جئنا من كل امه بشهيد و جئنا بك على هولاء شهيدا .ببينيد شما حتي اين شهادت را گواهي ابلاغ رسالت تعبير کنيد ، باز لازمه اش داشتن علم است لذا پيامبران نمي بايست بصورت نفي جنس پاسخ بگويند ﴿لا عِلْمَ لَنا﴾ مگر اينکه قائل شويم يا از روي خشوع چنين گفتند يا منظور ايشان علم لدني و کليدهاي غيب است. چنان كه داريم (والله يعلم و انتم لا تعلمون ) (و لا يحيطون بشى ء من علمه الا بما شاء). 

     ببين دوست عزيز وقتي گفته ميشود در قيامت حتي درختان هم اعمال ما را گواهي مي دهند منظور هر درختي است؟  يا درختان همجوار ما . بالاخره يک ارتباطي بين ما و گواه ما بايد باشد.فرضا اگر خداي نکرده من يا شما در قيامت منکر رسالت شويم ، گواهي رسول خدا که در ميان ما نبوده چه سند محکمه پسندي مي تواند باشد. (مگر اينکه اين گواهي را يک عمل فرماليته بدانيم)

    گمان مي کنم اين ديگر آخرين جواب بنده به شما در اين پست باشد. به قدر کفايت در اين پست وقت گذاشته ام.


    rrw
    کاربر
    دوست عزيز به اين شبهه که پاسخ داده شد لطفا تکرار نفرماييد.
    در پاسخ به: Reply To: امام شیعان امروز کجاست؟ #3905

    rrw
    کاربر

    پاسخ به مسئولين محترم سايت

    اولا:اگر آدرس را مي خوانيد متوجه مي شديد که اين آدرس يکي از مقالات همين سايت است نه سايت هاي ديگر !!!

    ثانيا:تذکر شما به بنده مبني بر ندادن آدرس سايتهاي ديگر در تاريخ 2/5 /91(کامنت “علت حذف مقاله معناي مولي در واقعه غدير چيست؟” بوده يعني مدتها بعد از اين نوشته!!!! و بنده هرگز بعد از تذکر شما آدرسي نداده ام. لطفا بيشتر دقت فرماييد.

    ثالثا: بنده تعجب مي کنم که چرا اين قضيه فقط براي بنده لازم است و ديگران مي توانند آدرس بدهند.

    در هر صورت بنده بخاطر برخي مشکلات شغلي و همچنين ازآنجاييکه اخيرا آقاي خامنه اي فرمودند به اختلافات شيعه وسني دامن نزنيد ، ديگر در اين سايت مقاله اي ننوشته وتا مجبور نباشم پاسخي نخواهم داد. (اميدوارم تصميمم درست باشد از طرفي آرزومندم دوستان اهل سنت هم در نوشته هاي خود همواره عدل و انصاف را رعايت نمايند)

    در پاسخ به: Reply To: آقای سجودی لطفا بخوانید #3921

    rrw
    کاربر

    نوشته ايد:”شما ثابت كنيد كه رسول الله اين گونه كه شيعه عزاداري مي كند عزاداري كردند”

    پاسخ:

    حديث صحيح داريم که پيامبر فرمود هرکسي من را در خواب ديد ترديد نکند که خود من هستم چراکه شيطان نمي تواند در هيئت من بر کسي ظاهر شود .

    روايت داريم:

    حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ الْأَشَجُّ حَدَّثَنَا أَبُو خَالِدٍ الْأَحْمَرُ حَدَّثَنَا رَزِينٌ قَالَ حَدَّثَتْنِي سَلْمَى قَالَتْ دَخَلْتُ عَلَى أُمِّ سَلَمَه وَهِيَ تَبْكِي فَقُلْتُ مَا يُبْكِيكِ قَالَتْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ تَعْنِي فِي الْمَنَامِ وَعَلَى رَأْسِهِ وَلِحْيَتِهِ التُّرَابُ فَقُلْتُ مَا لَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ شَهِدْتُ قَتْلَ الْحُسَيْنِ آنِفًا

    سلمي مي‌گويد: بر ام سلمه وارد شدم در حالي كه ايشان گريه مي كردند، عرضه داشتم چرا گريانيد؟ ايشان فرمودند: رسول خدا را درخواب ديدم درحالي‌كه موهاي سر و محاسن ايشان خاك آلود بود، عرضه داشتم: يا رسول الله شما را چه شده است (چرا شما را به اين حالت پريشان وخاک آلود مي بينم)؟ ايشان فرمودند: هم اكنون شاهد كشته شدن حسين بودم.

    سنن ترمذي، ج 12، ص 195

    حال جنابعالي و ديگر دوستان اهل سنت پاسخ دهيد مگر اين پريشاني و خاک سر و محاسن مبارک رسول خدا ، بخاطر نحوه و شدت عزا و ماتم براي حسين نبود .بدور از جاهلاني که قمه زني مي کنند ، آيا عزاداري شيعيان براي حسين با عزاداري رسول خدا براي حسين شبيه نيست؟

    نوشته ايد:”شما اول ثابت كن حرفتو كه گفتي اهل سنت يزيد را امير المومنين خطاب كردند

    پاسخ:

    در صحيح بخاري آمده:

    «عن أم حرام : أنها سمعت النبي ‏صلي الله عليه وسلم‏ يقول:” أول جيش من أمتي يغزون البحر قد أوجبوا”. قالت أم ‏حرام قلت: يا رسول الله، أنا فيهم ؟ قال:” أنت فيهم”. ثم قال النبي ‏صلي الله عليه وسلم : ” أول جيش من أمتي يغزون ‏مدينة قيصرمغفور لهم”….». ‏
    يعني: از ام حرام (خالهء انس بن مالک) روايت است كه او از رسول الله صلي الله عليه وسلم روايت ميکند که فرمود: نخستين ‏لشکر اسلام که جنگ دريايي را به راه بيندازد« جنت را بر خود لازم ميگرداند”.ام حرام راوي حديث ميگويد: اي رسول الله ‏صلي الله عليه وسلم، آيا من در جملهء آنها هستم؟ فرمود: بلي. سپس رسول الله ‏صلي الله عليه وسلم ‏افزود: نخستين لشکر اسلام که به قصد جهاد به پايتخت روم ميرود، او مورد آمرزش خداوند قرار ميگيرد…”‏ صحيح بخاري (15: ص 1069)

    حافظ ابن حجر در مورد فضيلت معاويه و يزيد ميگويد: «في هذا الحديث منقبة لمعاوية لأنه أول من غزا البحر، ومنقبة لولده يزيد لأنه أول من غزا مدينة ‏قيصر».‏ “در اين حديث بيان فضيلت معاويه و يزيد است؛ چون معاويه نخستين شخصي است که جنگ بحري را به راه انداخت، ‏و فرزندش يزيد اولين بار پايتخت روم را محاصره نموده بود”.‏ فتح الباري (8: ص 102)

    در پاسخ به: Reply To: آقای سجودی لطفا بخوانید #3922

    rrw
    کاربر

    اما يک سوال مهم:

    – رسول خدا در روز‌هاي اول تولد حسين براي او گريسته است : مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 176

    – رسول خدا در دو ‌سالگي حسين نيز براي او گريسته است : الفتوح، أحمد بن أعثم الكوفي، ج 4، ص 325- الفتوح، أحمد بن أعثم الكوفي، ج 4، ص 325.

    – رسول خدا بعد از شهادت حسين نيز به گونه اي خاص و شديدا عزاداري نموده است: سنن ترمذي، ج 12، ص 195

    به اين ترتيب قطعا نمي توان ادعا کرد اقامه عزا براي حسين، سنت نبوي نيست. حال سوال اين است که ، پس چرا اهل سنت در عزاي حسيني، عزاداري نکرده وشيعيان را نيز متهم مي نمايند. اصلا خودت بگو اهل سنت چگونه سنت عزاداري حسين را اجرا مي کنند؟

    در پاسخ به: Reply To: آقای سجودی لطفا بخوانید #3937

    rrw
    کاربر

    1- نوشته ايد:” (مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 176 )در روز هاي اول گريه كردند خب نوه ايشان بودند هر پدر بزرگي موقع تولد نوه اش از شوق گريه مي كند اين چه ربطي به عزاداري شيعه دارد”

    پاسخ:

    مجبورم حديث را کامل بگذارم تا متوجه شويد گريه پيامبر از شوق تولد نوه اش نبود.

    انها دخلت على رسول الله(ص) فقالت: يا رسول الله اني رأيت حلما منكرا الليله، قال: وما هو؟ قالت: انه شديد قال: وما هو؟ قالت: رأيت كأن قطعه من جسدك قطعت ووضعت في حجري، فقال رسول الله (ص): رأيت خيرا، تلد فاطمه – إن شاء الله – غلاما فيكون في حجرك، فولدت فاطمه الحسين فكان في حجري – كما قال رسول الله (ص) – فدخلت يوما إلى رسول الله (ص) فوضعته في حجره، ثم حانت مني التفاته فإذا عينا رسول الله (ص) تهريقان من الدموع قالت: فقلت: يا نبي الله بأبي أنت وأمي مالك؟ قال: أتاني جبرئيل عليه الصلاه والسلام فأخبرني ان امتي ستقتل ابني هذا، فقلت: هذا؟ فقال: نعم، وأتاني بتربه من تربته حمراء.

    ام فضل دختر حارث خدمت رسول خدا رسيد و عرض كرد: يا رسول الله ديشب خواب بدي ديدم. حضرت فرمودند: چه خوابي ديدي؟ گفت: خواب بدي بود. مانند اين كه قطعه‌اي از جسدتان را بريديد و در آغوش من گذارديد. رسول الله صلّي الله عليه و آله وسلّم فرمود: خير است. فاطمه – إن شاء الله – فرزندي به دنيا مي‌آورد و او را در آغوش تو قرار مي‌دهد. بعد از مدتي فاطمه حسين را به دنيا آورد و همان‌گونه كه پيامبر فرموده بود در آغوش من قرار گرفت. تا اين كه روزي خدمت حضرت رسيدم و حسين را در آغوش آن حضرت گذاردم؛ حضرت به من التفاتي نمود و چشمانش پر از اشك گرديد. عرض كردم: يا نبي الله پدر و مادرم فدايتان چه شده است؟ حضرت فرمود: جبرئيل عليه الصلاه والسلام نزد من آمد و مرا با خبر ساخت كه امت من به زودي اين فرزندم را مي‌كشند، عرض كردم: همين حسين را؟ فرمودند: آري و اين هم مقداري از خاك و تربت سرزمين [كربلاء] است.

    مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 176

    در پاسخ به: Reply To: آقای سجودی لطفا بخوانید #3938

    rrw
    کاربر

    2 – نوشته ايد:” عزاداری کردن برای تمامی انسانها جایز نیست که پس از گذشت چند روز از وفاتش بیشتر شود، مثلا برگزاری هفتم یا چهلم یا سالگرد یا چندمین سالگرد هر انسانی که باشد ممنوع و حرام و گناه است، زیرا خداوند متعال و رسول خدا چنین چیزی را برای مسلمانان تشریع نکرده و اجازه نداده اند.”

    پاسخ:

    اولا: در تاريخ داريم که پس از خواست رسول خدا براي اقامه عزا براي حمزه ،عزاداري براي ايشان به يک سنت تبديل شد که ادامه يافت.و منحصر در همان ايام شهادت نبود.

    فهن إلى اليوم إذا مات الميت من الأنصار بدأ النساء فبكين على حمزه ثم بكين على ميتهن.

    از آن روز به بعد انصار ابتدا براي حمزه وسپس براي كشته خود گريه مي‌كنند.

    الطبقات الكبرى، ج 2، ص 44.

    ثانيا: پيامبر خدا سالها قبل از شهادت حسين براي او عزاداري مي کردند حال چطور مي توان پذيرفت که ايشان پس از شهادت امام حسين عزاداري را منحصر به همان ايام شهادت بدانند و مصيبت را فراموش کنند. رسول الله به هر بهانه اي ياد شهادت حسين مي افتاد و مي گريست ، چطور دهم محرم (سالگرد شهادت امام حسين)ايشان را به ياد فاجعه کربلا و طبعا عزاداري نمي اندخت.

    ثالثا:خدا ورسولش مرا ببخشند (حقير براي روشن شدن شما اين را مي گويم) اگر عزاداري و سالگرد گرفتن غير عقلاني وحرام است ، پيش از شهادت عزيزان، عزاداري کردن ،نامعقول تر است، ولي رسول خدا براي حسين چنين کرد.

    3- آنجايي هم که روايت داريم نوحه خواني حرام است ، اولا: بايد ديد سند صحيحي دارد يا نه. ثانيا: مربوط به نوحه خواني جاهليت است که آميخته بود به دروغ و ذکر فضايل ساختگي براي مردگان فاسق.ويا ازخود بيخود شدن وبرزبان آوردن کفريات. ثالثا: اين حرمت هرگز براي نوحه خواني حسين ويارانش نيوده بلکه اقامه عزا ونوحه براي ايشان قطعا شعائر الله است. چرا که به طور مسلّم عزاداری برای اولیای الهی (که برای حفظ دین، جان خود را قربانی کرده‌اند) از بارزترین نشانه‌ها و شعائر دینی است، در این مراسم جز یادآوری شهامت‌ها و ایثارگری‌های شهیدان، دشمنی با دشمنان خدا و دوستی با دوستان خدا سخني نيست.

    در پاسخ به: Reply To: آقای سجودی لطفا بخوانید #3939

    rrw
    کاربر

    4 – يک بار ديگر برخي رواياتي که به عزاداري وگريه رسول خدا براي حسين اشاره داردرا بخوانيم:

    الف- رسول خدا در روز‌هاي اول تولد حسين براي او گريسته است : مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 176

    ب- گريه رسول خدا در يك ‌سالگي حسين: مقتل الحسين خوارزمي، ج 1، ص 163.

    ج- گريه رسول خدا در دو ‌سالگي حسين: الفتوح، أحمد بن أعثم الكوفي، ج 4، ص 325

    د- گريه رسول خدا به خاطر اظهار كينه‌هاي امتش در حق خاندانش: مجمع الزوائد، ج 9، ص 118 ـ كنز العمال، ج 13، ص 176

    ه- حديث أمّ سلمه: مجمع الزوائد، ج 9، ص189

    و- حديث أمّ سلمه : المعجم الكبير، طبراني، ج 3، ص109 ـ مسند ابن راهويه، ج 4، ص 131

    ز- حديث عايشه: المعجم الكبير، طبراني، ج 3، ص107ـ مجمع الزوائد، ج 9، ص187

    ح- گريه رسول خدا بعد از شهادت حسين: سنن ترمذي، ج 12، ص 195

    ط- گريه حضرت علي براي حسين : مجمع الزوائد، هيثمي، ج 9، ص 187

    ي- گريه حضرت علي براي حسين : الصواعق المحرقه، أحمد بن حجر هيثمي، ص 193

    با اين همه احاديث ( حتي اگر فرضا يکي دو تاي آنها ضعيف باشد ) قطعا نمي توان ادعا کرد اقامه عزا براي حسين، سنت نبوي نيست. لطفا اين سوال را پاسخ دهيد که اهل سنت با اين سنت رسول خدا و علي چگونه برخورد مي کند.

    فکر مي کنم به اندازه کافي در اين پست نوشته باشم. احتمالا اين آخرين آن بوده است.


    rrw
    کاربر

    موضوع به اندازه کافي روشن است.اما شبهه اي مطرح شده که پس آياتي که در آن اهل بيت به معناي همسر است چه مي شود؟

    پاسخ:

    1- مگر معناي لغوي” صلاه “دعا نيست پس چرا ما از کلمه صلاه فقط به ياد عبادتي خاص که همان نماز است ، مي افتيم. چون رسول خدا صلاه را به نماز تشريع نموده است. بدين ترتيب ديگر ما حق نداريم بگوييم هر دعايي صلاه است!!!

    2- اهل بيت رسول الله نيز چنين است .دقت نماييد که آيه تطهير در خانه ام سلمه نازل شد آيا هيچ همسري خصوصا در خانه خود مي گويد آيا من از آن ها (اهل بيت)هستم؟ پس چرا ام سلمه گفت؟ مي دانيد چرا ،چون او فهميد که منظور رسول خدا شکل ويژه اي از اهل بيتش بود. به معناي ديگر به اهل بيت خود يک حقيقت شرعي داد نه يک حقيقت لغوي. مثالي مي آورم. زماني که گفته شود (حديث الدار) نظرها به کجا منعطف مي شود،آيا مراد از دار يک خانه معين براي يک شخص معين نيست.

    3- هم در حديث ام سلمه هم در حديث عايشه مي بينيم که پيامبر هنگام معرفي اهل بيت خود آنها را در يک کساء حصر کرده و ورود کسي ديگري را اجازه نداده چرا ؟نعوذ بالله ايشان مي خواستند بازي کنند. خير او مي خواست با اين کار فرق بگذارد بين اهل بيت مطهر و اهل بيت غير مطهرش. ايشان بارها همين حصر اهل بيت(مطهر) را تصريح نمودند.

    زماني که به مباهله رفت همانها را برد وفرمودند:« ان هولاء اهل بيتي» زماني که درحديث ثقلين آنها را قرين قرآن خواند باز اهل بيت را حصر کرد به “عترتي اهل بيتي” .

    عايشه مي گويد ـ پس از آيه تطهير ،در مواردمتعددي هنگام زمان نماز صبح، وقتي پيامبر از جلو خانه فاطمه مي گذشت بلند مي گفت خدايا اينها اهل بيت من هستند . پيامبرچرا چنين مي کرد؟ آيا غير از اين است که مي خواستند با خواندن آيه بفهماند اهل البيت من يک حقيقت شرعيه است. آيا نمي خواست اهل البيت خود رادر محدوده معيني وضع کند .

    4- در حديث ثقلين پيامبر اهل بيت خود را در کنار قرآن قرار داده. آيا معقول است بگوييم هر اهل بيتي . چراکه رسول خدا حتي سلمان راهم اهل بيت خود معرفي کرده .

    5 – اينکه زنان پيامبر هيچيک ادعا نکرده اند که آيه تطهير شامل ما نيز مي شود بلکه خلاف آن را نقل کرده اند مويد عرايض بنده است.

    6- حتي قرآن اهل بيت ديگر انبياء را داراي مشخصاتي مي داند. خداوند به نوح فرمود «قال يا نوح انه ليس من اهلك»! آيا شما از پسر نزديكتر سراغ داريد ؟ولي اگر پسر هم اهليت نداشته باشد اهل بيت پيامبران نيست.

    7- جنابعالي که به ترجمه بر اساس قرآن خيلي علاقه منديد يک آيه بگوييد که در آن “مولي “به معناي دوست ونه سرپرست آمده باشد.(لطفا پاسخ را در پست ” معناي مولي در واقعه غدير” بدهيد که اين بحث از مسير خارج نشود)

    در پاسخ به: Reply To: یک سوال فوق العاده ساده از برادران اهل سنت #3982

    rrw
    کاربر

    جناب مجاهد دين جنابعالي در پست ديگري، عين همين جواب را داديد وپاسخ آنراهم دريافت کرديد. آيا آنرا نخوانده ايد که دوباره سخن خود را تکرار مي کنيد. در هرصورت بنده در اينجا نيز پاسخ جنابعالي را مي دهم.

    شبهه اي مطرح شده که پس چرا درآياتي ازقرآن ، اهل بيت به معناي همسرآمده است ؟

    پاسخ:

    1- مگر معناي لغوي” صلاه “دعا نيست پس چرا ما از کلمه صلاه فقط به ياد عبادتي خاص که همان نماز است ، مي افتيم. چون رسول خدا صلاه را به نماز تشريع نموده است. بدين ترتيب ديگر ما حق نداريم بگوييم هر دعايي صلاه است!!!

    2- اهل بيت رسول الله نيز چنين است .دقت نماييد که آيه تطهير در خانه ام سلمه نازل شد آيا هيچ همسري خصوصا در خانه خود مي گويد آيا من از آن ها (اهل بيت)هستم؟ پس چرا ام سلمه گفت؟ مي دانيد چرا ،چون او فهميد که منظور رسول خدا شکل ويژه اي از اهل بيتش بود. بهمعناي ديگر به اهل بيت خود يک حقيقت شرعي داد نه يک حقيقت لغوي. مثالي مي آورم. زماني که گفته شود (حديث الدار) نظرها به کجا منعطف مي شود،آيا مراد از دار يک خانه معين براي يک شخصمعين نيست.

    3- هم در حديث ام سلمه هم در حديث عايشه مي بينيم که پيامبر هنگام معرفي اهل بيت خود آنها را در يک کساء حصر کرده و ورود کسي ديگري را اجازه نداده چرا ؟نعوذ بالله ايشان مي خواستند بازي کنند. خير او مي خواست با اين کار فرق بگذارد بين اهل بيت مطهر و اهل بيت غير مطهرش. ايشان بارها همين حصر اهل بيت(مطهر) را تصريح نمودند.

    زماني که بهمباهله رفت همانها را برد وفرمودند:« ان هولاء اهل بيتي» زماني که درحديث ثقلين آنها را قرين قرآن خواند باز اهل بيت را حصر کرد به “عترتي اهل بيتي” .

    عايشه مي گويد ـ پس از آيه تطهير ،در مواردمتعددي هنگام زمان نماز صبح، وقتي پيامبر از جلو خانه فاطمه مي گذشت بلند مي گفت خدايا اينها اهل بيت من هستند . پيامبرچرا چنين مي کرد؟ آيا غير از اين است که مي خواستند با خواندن آيه بفهماند اهل البيت من يک حقيقت شرعيه است. آيا نمي خواست اهل البيت خود رادر محدوده معيني وضع کند .

    4- در حديث ثقلين پيامبر اهل بيت خود را در کنار قرآن قرار داده. آيا معقول است بگوييم هر اهل بيتي . چراکه رسول خدا حتي سلمان راهم اهل بيت خود معرفي کرده .

    4 – اينکه زنان پيامبر هيچيک ادعا نکرده اند که آيه تطهير شامل ما نيز مي شود بلکه خلاف آن را نقل کرده اند مويد عرايض بنده است.

    5- حتي قرآن اهل بيت ديگر انبياء را داراي مشخصاتي مي داند. خداوند به نوح فرمود «قال يا نوح انه ليس من اهلك»! آيا شما از پسر نزديكتر سراغ داريد ؟ولي اگر پسر هم اهليت نداشته باشد اهل بيت پيامبران نيست.

    6- جنابعالي که به ترجمه بر اساس قرآن خيلي علاقه منديد يک آيه بگوييد که در آن “مولي “به معناي دوست ونه سرپرست آمده باشد.(لطفا پاسخ را در پست ” معناي مولي در واقعه غدير” بدهيد که اين بحث از مسير خارج نشود)

    در پاسخ به: Reply To: یارغار #4004

    rrw
    کاربر

    پاسخ شبهات حديث قرطاس در مقاله”پاسخ به شبهه استناد شيعه به حديث قرطاس ” داده شده است.( متاسفانه آدرس آنرا نمي توانم بدهم چون ممکن است مديران سايت عضويت بنده را قطع نمايد!!!)

    در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” شبهه استناد شیعه به حدیث قرطاس “ #4005

    rrw
    کاربر

    دوست عزيز نوشته شما درواقع همان مقاله” شبهه استناد شيعه به حديث قرطاس ” بوده که بنده در اينجا آن را پاسخ داده ام. ( خوانندگان محترم لطفا آدرس آقاي سيدنا عمر را بخوانند تا متوجه شوند کدام نوشته پاسخ است. )


    rrw
    کاربر

    1- بنده کجا گفتم پسر جز اهل بيت نيست. بنده گفتم حتي پسر هم اگر اهليت نداشته باشد به قول قرآن، اهل بيت انبياء نيست. نه اينکه پسر بطور کلي جز اهل بيت انسان نيست!!

    بنده حتي نمي گويم همسر بطور کلي اهل بيت انسان نيست. بنده مي گويم آنهايي که پيامبر به عنوان اهل بيت (مطهر)خود تشريع کرده افراد مشخصي هستند و زنان خود را شامل آنها دانسته است. (لطفا مطالب را بدقت بخوان)

    2- نوشته ايد:چرا ام الكثوم همسر سيدنا عمر را جز اهل بيت قرار نمي دهد؟

    پاسخ:

    وقتي اين آيه نازل شد ديگر دختران رسول خدا در خانه ام سلمه و در زيرعباي آن حضرت نبودند. ما مي گوييم اهل بيتي از پيامبر که آيه تطهير شامل آنها مي باشد و ما آنها را اهل بيت مطهر مي دانيم، فقط اصحاب کساء هستند . همانهايي که پيامبر بارها و بارها به اهل بيت( مطهر )بودن آنها اشاره کرده است و ديگران را اهل بيت مطهر خود ندانسته است .دوست عزيز اگر متوجه منظور بنده نمي شويد از کسي بخواهيد که آن را بخواند و خدمت شما توضيح دهد.

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 300)