پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: «ماه محرم ماه انتقام الهی از روافض و اجرای حد تهمت بر آنان» #5003شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اوربان: رد محکم بر لغت مولی دال برامامت علی در غدیر-ار ار دبیلو و آخونددن جهت محاکمه تشریف بیاورند #5004نوشته ايد:”من هم واسه تو مثالی میزنم.
فرض کن من در مدرسه ای هستم و مدیر می باشم . حالا یکی از بهترین دانش آمورانم را همه متهم به دزدی میکنند .درحالیکه میدانم ایشان آدم صالح و ومومنی هستند و چنین کاری تحت هیچ شرایطی ممکم نیست .حالا من اگر در صف مدرسه همه رو جمع کنم و بگم زبانتون رو از بدگویی او کوتاه کنید و برای برائتش دستشو جلوی هم بگیرم بالا و بگم هر کسی دوست منه باید دوست او باشه و شما دانش آموران از این بعد مواظب باش که لا تسبوا اصحابی این رو چی میگی؟؟کار من لازمه که باهاش برائتش کنم تا از این به بعد تکرار نشه کار دانش اموزان و بهش بد نگن.پاسخ:
آخر چرا نمي فهمي. تو اگر دانش آموز خود را تبرئه کني مشکلي نيست . ولي اگر براي تبرئه او بگويي از اين پس او نيز مثل من مدير شماست. بعد بگويي منظورت فقط تبرئه او بود نه امتياز مديريت، ابلهي يک ابله کامل . حال آيا تو اين روش را نعوذ بالله به پيامبر نسبت مي دهي.
نوشته ايد:” در میان اعراب اصیل مثل قحطانی و سعودی ها و…مشهور است که در ملاقاتهای عمومی و عامیانه میگویند چه خبر از شما ای مولای من . حتی در بین اعراب مستعربه لبنانی حالا الفاظ رو تغییر دادن و بجای حبیبی میگویند مولایی”
پاسخ:
چرا متوجه نيستي .اين اعراب براي بالابردن مقام دوست خود او را ولي نعمت خود مي گويند. مثل اينکه ما نيز در تعارف به دوست خود مي گوييم، سرور مايي ، روي سر ما جاداري يا…
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اوربان: رد محکم بر لغت مولی دال برامامت علی در غدیر-ار ار دبیلو و آخونددن جهت محاکمه تشریف بیاورند #5005نوشته ايد:”اصل قصه آن است كه آن حضرت صلي الله وعليه وسلم حضرت مرتضي رضي الله وعنه را به جانب يمن فرستاد وآنجا در ميان حضرت مرتضي و لشكريان او خشونتي واقع شد …..”پاسخ:
هرچنددر شبهه اول پاسخ را داده ام.دوباره تکرار مي کنم.
اولا:در مورد اينکه اين ماجرا، مصادف با حجة الوداع اتفاق افتاده باشد يا خير ، ابهامات جدي وجود دارد.وخیلی از مورخین این ماجرا را مربوط به سال هشتم هجری یاحتی قبل از آن می دانند نه دهم هجری. اصلا این برای شما باعث شرمندگی نیست که بپذیريد سیف الاسلام شما(خالد) تا سال دهم وتنها چند ماه قبل از فوت رسول خدا ،همچنان مثل دوران جاهلیت نسبت به اموال عمومی وبیت المال ،رفتار می کرد.
ثانيا: اگر چنين است پس چرا پيامبر در خطبه خود هيچ اشاره اي به آن نکرده است.
ثالثا: با اين حال اصلا فرض کنيم بهانه خطبه رسول خدا همين شکايت اصحاب از علي باشد. اين مسئله چيزي را عوض نمي کند. فراموش نکنيم که اصحاب از امر و نهي وتصميمات وتنبيهات حضرت علي شکايت داشتند وپيامبر در جواب فرمود ” من کنت مولاه فعلي مولاه” يعني هر کس از من حرف شنوي دارد و تصميمات وتنبيهات من را مطاع مي داند نسبت به علي هم ،چنين نمايد.
مگراصحاب از چهره حضرت علي خوششان نيامده و رسول خدا فرموده بود هر کس ازچهره من خوشش مي آيد از چهره علي هم خوشش بيايد!شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: اوربان: رد محکم بر لغت مولی دال برامامت علی در غدیر-ار ار دبیلو و آخونددن جهت محاکمه تشریف بیاورند #5007نوشته ايد:”معناي مولي دوست است به قرينه ? اللهم وال من والاه وعاد من عاداه …
پاسخ:مجبورم باز تکرار کنم.
1- هر سخنوري قبل از اعلام مطلبي مهم، مقدمه چيني مي کند و هميشه براي بيان موضوع، مقدمه چيني به مراتب از دعاي آخر مهم تر است. رسول خدا مقدمه چيني خود را با جمله اي آغاز کردندکه اتفاقا آن هم از مشتقات” ولي” است و فرمودند: «ألست أولي بكم» و در واقع اشاره داشتند به آيه «النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِم . لذا هيچ ترديدي نمي گذارد که جمله بعدي ، نيز موضوعش سرپرستي برمومنين است . واين جمله بسيار قوي تر از دعاي پاياني است که پیامبر(ص) بعد از فارغ شدن از خطبه فرموده است .
2- چون “جمله من کنت مولاه” صدر حديث است و به معنای سرپرستی است. پس معنای دعا اینگونه می شود:بار خدایا!هرکس که ولایت او را پذیرفت دوست بدار و هر کس که از ولایت او سرباز زد و دشمنی کرد اورا دشمن دار.
3- در برخی روایات جمله “وال من والاه” همراه با جمله” احبّ من احبّه و ابغض من ابغضه” آمده که نشانگر این است که اللهم وال من والاه معنای محبت نمی دهد. چرا که تکرار صورت مي گيرد. مانند روایت ابن کثیر(البدایه و النهایه ج 7 ص 347): من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احبّ من احبّه و ابغض من ابغضه…..
4- در برخی روایات کلمه بعدی آمده است. مانند روایت ابن کثیر که از براء ابن عازب نقل کرده: من کنت مولاه فانّ علیا بعدی مولاه… . اگر پیامبر(ص) از کلمه مولی اراده محبت کرده بود وجهی برای ذکر کلمه بعدی وجود نداشت.زیرا معنا ندارد پیامبربگوید:علی بعد از من محبّ و دوستدار شماست نه قبل از من.
بخش دوم نوشته ات يعني رديه “معناي قرآني واژه مولي” را پس از اينکه اين بخش را تکميل کردي پاسخ مي دهم.
اوربان مرد باش وحتما اين سوال را پاسخ بده اگر فردي ((ذهنيت خود را کنار بگذارد))، با توجه به معاني مختلف مولي ،اين واژه را بايد سرپرست معني کند يا دوست؟ هرچند مطمئنم پاسخ نمي دهي و صرفا اراجيف مي بافي.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” تاریخچه مهدویت با رویکردی بر مهدویت در مذهب تشیع” #5018خوانندگان محترم لطفا به آدرسي که اين وهابي بي حياء داده برويد و آن مناظره را حتما مطالعه فرماييد تا قضاوت کنيد آيا بنده از بحث فرار کردم يا اينکه پوزه نجس اين وهابي را با خاک ماليدم . و او فقط اراجيف خود را هر بار تکرار مي کرد .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” تاریخچه مهدویت با رویکردی بر مهدویت در مذهب تشیع” #5021جناب جمال سنت اميدوارم اين سخن تو از روي تعصب جاهلي نباشد . دوست عزيز لطفا جنابعالي در همان پست دقيقا بنويس که بنده به کدام شبهه اين رواني پاسخ ندادم . و همچنين بنويس که او به کدام نوشته، من پاسخ داده.
وقتي مي بينم اين موجود بد بخت چقدر به تعاريف هم کيشانش محتاج است و ذوق مي کند دلم برايش مي سوزد. لطفا همچنان از اين بيچاره تعريف کن ، تا خوشحال شود.
البته شايد دوباره خود براي چندمين بار اراجيف تکراري او را در همان پست ، پاسخ دهم .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: «ماه محرم ماه انتقام الهی از روافض و اجرای حد تهمت بر آنان» #5022اوربان مدعي گمان نمي کنم تو روايات بي شمار مربوط به استحباب عزاداري براي حسين را در کتب شيعه، نخوانده باشي
آنجايي هم که روايت داريم نوحه خواني حرام است اولا: بايد ديد سند صحيحي دارد يا نه.ثانيا: اين روايات مربوط به نوحه خواني جاهليت است که آميخته بود به دروغ و ذکر فضايل ساختگي براي مردگان فاسق.ويا ازخود بيخود شدن وبرزبان آوردن کفريات. : امام صادق (ع) حتي فرمود: «لا بأس بأجر النائحة التى تنوح على المیت»؛ پاداش دادن به کسانیکه مجالس نوحه براى میت بر پا مىکنند اشکالى ندارد.و شیخ صدوق روایت کرده است: «لا بأس بکسب النائحه اذا قالت صدقاً» تأمین معاش از راه برپایى مجالس نوحهسرایى و شیون و زارى در صورتى که همراه با سخنان حق و راست باشد مانعى ندارد.
ثالثا: اين حرمت هرگز براي نوحه خواني حسين ويارانش نيوده بلکه اقامه عزا ونوحه براي ايشان قطعا شعائر الله است. چرا که به طور مسلّم عزاداری برای اولیای الهی (که برای حفظ دین، جان خود را قربانی کردهاند) از بارزترین نشانهها و شعائر دینی است، در این مراسم جز یادآوری شهامتها و ایثارگریهای شهیدان، دشمنی با دشمنان خدا و دوستی با دوستان خدا سخني نيست.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: «ماه محرم ماه انتقام الهی از روافض و اجرای حد تهمت بر آنان» #5024نوشته اي:” گریه نزد اهل سنت نه گناه دارد وقت مصیبت نه خیری دارد . گریه کردن به شرطی حالت نوحه و شیون با صدای بلندا نداشته باشد مشکلی ندارد . ودر وقت مصیبت گریه کردن عادی و طبیعی است .”پاسخ:
خدا را شکر که پذيرفتي در وقت مصیبت گریه کردن عادی و طبیعی است. ولي چرا مي گويي گريه اگر با صداي بلند و نوحه باشد، اشکال دارد.
مگر بخاري از انس روايت كرده است كه پس از وفات پيامبر اكرم ، فاطمه ميفرمود: «و ابتاه ربا دعاه، يا ابتاه من جنة الفردوس ماواه يا ابتاه الي جبرئيل ننعاه…» اي پدربزرگوار كه دعوت پروردگارت را لبيك گفتي! اي پدري كه فردوس برين جاي توست! اي پدري كه جبرييل ميخواهد تو را همراه خود ببرد. پس از آن كه جنازه آن حضرت را دفن كردند، به انس بن مالك فرمود: چگونه راضي شديد كه خاك بر بدن رسول خدا بريزد.
آيا نعوذ بالله فاطمه مرتکب کناه شده است. چون باصداي بلند عزاداري کرده .
مگر در روايت ديگري از عايشه نيامده كه «پدرم نزديك جنازة پيامبر آمده و سه مرتبه پيشاني آن حضرت را بوسيد، در مرتبة اول گفت وانبياه مرتبه دوم گفت واصغياه و مرتبه سوم گفت واخليلاه مات رسولالله»
آيا ابوبکر چون باصداي بلند ماتم گرفت ونوحه خوانده، خلاف شرع انجام داده.
نوشته اي: “روايت سنن ترمذي، ج 12، ص 195 ضعيف است”
پاسخ:
چرا ؟آيا در سلسله راويان آن روايت ،کسي که دروغگو است يا کسي که چيزي مي گويد ولي در باطنش چيز ديگري است، وجود دارد!!
نوشته اي:” (خود عايشه گفته” فمن سفهى وحداثة سنى” يعني من بخاطر اینکه جوان سال و سفیه و نادان بودم ، به سر وصورت خود زدم) … وأنها نسبته للسفه وخفاء الحكم الشرعي عليها كما خفي على غيرها من الصحابيات، ففيه دليل على أنها تابت من هذا الفعل.”
پاسخ:
اولا: تو در مناظره علت تشبيه عايشه با زنان اطراف يوسف گفتي ، منظور پيامبر اين بود که عايشه مانند زليخا ،چيزي مي گفت که در باطنش چيز ديگري است، و اينجا نيز مي گويي خود عايشه در روايت “السيره النبويه “اقرار کرده تا هنگام وفات رسول خدا ،( شما مي گوييد 18سال داشت و ما مي گوييم بيشتر) هنوز سفيه ونادان بود، واز روي ناداني ،فعل حرام انجام داده. بدين ترتيب آيا جاي تاسف ندارد که اهل سنت حدود هفتاد درصد مذهب خود را از چنين فردي گرفته اند. بدين ترتيب شما چگونه به روايات او استناد مي کنيد.
ثانيا: به فرض اينکه عايشه ناداني کرده و حين عزاداري خود را زده، ديگر زنان که همراه عايشه ، چنين کردند چه. آنها هم کم سن و نادان بودند.
ثالثا:هرگز شک نکنيد که نه عايشه ونه ديگر زنان همراه او ،نه قبل آن ونه حين عزاداري هرگز به حرمت اين عمل خود حتي فکر هم نکرده بودند. و سالها بعد بخاطر القائات خليفه دوم و همراهي او با عمر ، از کار غير اشتباه خود ، به عملي از روي ناداني ،نام برده است.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مقایسه نمودن عایشه با زنان اطراف یوسف توسط رسول خدا #5030آقاي شريعتي کجاي ترجمه من ايراد داشت. بنده فقط بخش دوم روايت را کامل نياوردم چون ضرورت نداشت. مگر چيزي در بخش دوم وجود دارد که موافق عقيده شماست؟
اتفاقا حال که از روي ناداني تمام روايت را آوردي، بگذار اين دو روايت را بيشتر با هم مقايسه کنيم:
1- آنچه مسلم است عايشه که دو بارمختلف، نگفته بود ابوبکر وقتي نماز بخواند گريه او را فرا مي گيرد ، پس براي نماز مناسب نيست. لذا حتما روايت (صحيح بخاري) و روايت( سنن ابن ماجه،مسند احمد) يکي هستند که عمدا در آنها دستکاري شده است.
2- چون اين دو روايت يکي است، اگر موضوع روايت بخاري فرستادن فردي براي نماز باشد، موضوع روايت مسند احمد نيز همين است.
3- پس قطعا موضوع روايت مسند احمد نيز فرستادن علي ،براي نماز بوده که متاسفانه با کارشکني عايشه محقق نشد.
4- همانطور که گفتم ، اين دو روايات ،دستکاري شده اند چون نمي توان هم ابوبکر را براي نماز فرستاد وهم علي را..اما شايد بگوييد از کجا معلوم روايت مسند احمد دستکاري نشده باشد.پاسخ اين است که رسول خدا هرگزدر جواب جمله دلسوزانه عايشه نمي گويد، ساکت شو شما مانند زنان اطراف يوسف هستيد. اصلا براي همين اهل سنت هرچه دست وپا مي زند، نمي تواند آن را توجيه کن. پس روايت بخاري شديدا ايراد دارد.
اما در روايت مسند احمد، وقتي رسول خدا، کارشکني و فتنه عايشه را براي جلوگيري از احضار علي ديد(با اين ترفتد که ميخواهيد ابوبکر را برايتان صدا کنم) اين سخن را بر زبان آورد که شما مانند زنان اطراف يوسف هستيد.
به واقع از جمع اين دو روايت چنين بر مي آيد که رسول خدا در آخرين روزهاي حياتشان، به عايشه مي فرمايد ، علي را صدا کنيد تا براي نماز بفرستم. عايشه که از علي متنفر بود ،کارشکني مي کند و مي گويد مي خواهيد ابوبکر را صدا کنم …. تا اينکه رسول خدا ميفرمايد ساکت شو شما مانند زنان اطراف يوسف .
اما عايشه اين روايت را تغيير داده و گفنه رسول خدا ابوبکر را براي نماز احضار کرد و من مخالف بودم. ولي فراموش کرد ، تشر و عصبانيت رسول خدا را حذف کند چون اين تشر براي روايت واقعي سازگاري داشت نه ساختگي!!(والله اعلم)
بگذاريد طور ديگر بگويم. درروايت بخاري ، نام علي با ابوبکر تعويض شده ولي فراموش شد تشر وعصبانيت پيامبر، گفته نشود . و در روايت مسند احمد، نام علي برده شد، ولي براي حفظ آبروي عايشه، تشابه و تشر پيامبر با سکوت تعويض شد.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: «ماه محرم ماه انتقام الهی از روافض و اجرای حد تهمت بر آنان» #5031نوشته اي:”برای اثبات دروغگو بودن این رافضی همین کافی است که باز این حدیث را تحریف معنوی نمود . من رفتم ریاض الصحالین را باز نمودم و ترجمه و معنی صحیح را برایتان عرض میکنم تا بدانید این شخص چقدر کذاب استوعنْ أَنسٍ رضِيَ الله عنْهُ قَالَ: لمَّا ثقُلَ النَّبِيُّ صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم جَعَلَ يتغشَّاهُ الكرْبُ فقَالتْ فاطِمَةُ رَضِيَ الله عنْهَا: واكَرْبَ أبَتَاهُ، فَقَالَ: “ليْسَ عَلَى أبيك كرْبٌ بعْدَ اليَوْمِ” فلمَّا مَاتَ قالَتْ: يَا أبتَاهُ أَجَابَ ربّاً دعَاهُ، يا أبتَاهُ جنَّةُ الفِرْدَوْسِ مأوَاهُ، يَا أَبَتَاهُ إِلَى جبْريلَ نْنعَاهُ، فلَمَّا دُفنَ قالتْ فاطِمَةُ رَضِيَ الله عَنهَا: أطَابتْ أنفسُكُمْ أَنْ تَحْثُوا عَلَى رسُول الله صَلّى اللهُ عَلَيْهِ وسَلَّم التُّرابَ؟ روَاهُ البُخاريُّ.
از انس – رضي الله عنه – روايت شده است که همين که پيامبرص بدنش سنگين شد (حالت سکرات موت او را فراگرفت)، حضرت فاطمهك گفت: واي بر من! غم (از دست دادن) پدرم، چقدر سخت است! پيامبرص فرمودند: “پدرت، از اين پس غمي نخواهد داشت” وقتي که جان به جان آفرين تسليم کرد، حضرت فاطمهك خطاب به اصحابب گفت: آيا دل شما راضي است که خاک بر جسد مبارک پيامبرص بريزيد؟!”.این حدیث هیچ ربطی به نوحه سرایی و بر سر کوبیدن ندارد ”
پاسخ:
بي شرم بي حياء چرا نوحه فاطمه را معني نکردي((يَا أبتَاهُ أَجَابَ ربّاً دعَاهُ، يا أبتَاهُ جنَّةُ الفِرْدَوْسِ مأوَاهُ، يَا أَبَتَاهُ إِلَى جبْريلَ نْنعَاهُ)) من دروغگو هستم يا تو کثيف. اگر در اين روايت نوحه وجود ندارد چرا تو حذفش کردي.
مطمئن باش تخم حرامي.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مقایسه نمودن عایشه با زنان اطراف یوسف توسط رسول خدا #5046جناب شريعتي و اوربان قاطر الرافضه ! انشاء الله ادامه بحث بعد از ايام عزاداري.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مقایسه نمودن عایشه با زنان اطراف یوسف توسط رسول خدا #5059جناب شريعتي، جنابعالي مثالي براي من زديد. من هم براي روشن شدن موضوع، مثالي براي شما مي زنم.
فرض کنيد جنابعالي مدير مدرسه اي هستيد. يک روز يکي از دانش آموزان شما، فرشيد به شما مي گويد: من زنگ تفريح به حسن گفتم، پايت در چاله نرود ، اما او به من فحش وناسزا داد. شما که مي دانيد حسن بهترين و مودب ترين دانش آموز مدرسه است، اين ادعاي فرشيد را بسيار عجيب مي دانيد. لذا از يکي از شاهدان، ماجرا را سوال مي کنيد، او مي گويد: من اتفاقا ديدم که فرشيد به حسن مي گويد پايت در چاله نرود اما نشنيدم که حسن به او ناسزا بگويد. اما چند دقيقه قبلش ديدم که فرشيد به همراه چند تا از دوستانش ، حسن را شديدا مسخره مي کردند.
در اين صورت آيا تو گوش فرشيد را نمي کشي که اي حقه باز دروغگو ، چرا تو از رفتار خودت نگفتي ؟ چرا ادعا مي کني حسن بخاطر جمله “پايت در چاله نرود” به تو ناسزا گفت در حاليکه اگر چنين کرده بخاطرمسخره بازي و رفتار قبلي ات بوده. اصلا آيا جنابعالي شک نمي کني که حتي جمله “پايت در چاله نرود” نيز در ادامه مسخره بازي هاي قبلي فرشيد بوده است.
جناب شريعتي ،موضوع روايت عايشه و روايت ابن عباس هم ، چنين است. عايشه مي گويد پيامبر اصرار داشت ابوبکر پيش او بيايد ، ابن عباس مي گويد پيامبر اصرارداشت علي پيش او بيايد. عايشه مي گويد من نسبت به حضور ابوبکر بي رغبت بودم، ابن عباس مي گويد ، عايشه خود مي گفت ، ابوبکر را (بجاي علي)صدا بزنم. عايشه ادعاي عجيبي مي کند که پيامبر در جواب من که گفتم ابوبکر مناسب نماز نيست ، به من گفت ساکت شو، شما شبيه زنان اطراف يوسف هستيد. در حاليکه ابن عباس اين جمله پيامبر را نشنيده ، ولي اتفاقا کارشکني و مسخره بازي عايشه و حفصه را در صداکردن علي، ديده است.
ببين دوست عزيز اگر جنابعالي مي خواهيد سر خود رادر برف کنيد وچيزي نبينيد به خوتان مربوط است ولي توقع نداشته باشيد همه چنين کاري کنند.
اما در مورد به نماز رفتن ابوبکر توضيحاتي دارم که فعلا به آن اشاره نمي کنم تا نگوييد بنده قصد منحرف کردن بحث را دارم.
در پايان پاسخي هم به اوربان قاطر الرافضه مي دهم شايد خجالت بکشد. اينکه تو دائم قرقره مي کند که علماي اهل سنت ، چنين برداشتي از اين روايت ندارند ، پشيزي ارزش ندارد . مگر کسي توقع دارد اهل سنت ، موضوع را ماست مالي نکند!! حتي با تعابير غريب و مسخره !!
خوانندگان محترم ،بنده دو بار قصد پايان اين نوشته راداشتم ولي خود اهل سنت اصرار به ادامه داشتند. اينجا نيز مجددا تکرار مي کنم به عقيده بنده موضوع براي اهل خرد و جوياي حقيقت ،به اندازه کافي روشن شده است. لذا اگر مباحث تکراري ارائه شود، بنده احتمالا پاسخ نخواهم داد.البته اوربان آزاد است ومي تواند فحش خود را بدهد و اراجيف خود را تکرار کند. و در اين توهم که من از مناظره فرار کردم ،خوش باشد.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مقایسه نمودن عایشه با زنان اطراف یوسف توسط رسول خدا #5082جناب شريعتي ،خدا راشکر که اقرار کردي در داستان من ،نتيجه کاملا روشن و واضح است وتوجيهي براي عمل فرشيد وچود ندارد. حال سوال اين است که آيا داستان من با داستان روايت عايشه و ابن عباس تفاوتي داشت ؟ قطعا خير. بنده فقط اسامي و موضوع را عوض کردم . پس چرا شما به داستان عايشه که مي رسيد، با توجيهات نچسب و مسخره ،مي خواهيد آن واقعه را، توجيه کنيد.
اگر بگويي تو از قبل گفتي که (حسن بهترين و مودب ترين دانش آموز مدرسه است) پاسخ اين است که ،اين نقطه مشترک ما و شماست. ما که در شخصيت و اخلاق پيامبر که ترديدي نداريم. در مورد شخصيت عايشه اختلاف داريم که من در مثالم هيچ پيش داوري از او ارائه نکردم. پس مثال من کاملا شبيه اين روايت است.پس باز هم تکرار مي کنم، چرا شما به داستان عايشه که مي رسيد،نتيجه گيري منطقي و عادي را رها مي کنيد.
نوشته اي: مگر میشود مدیر از یک شاهد که خودش او را مرتد میداند برای رد دیگری استفاده کند ؟”
پاسخ:
دوست عزيز اتفاقا اگر مدير مدرسه از کسي که هم عقيده و هم مسلک خاطي است، شاهد بياورد، دليل بسيار قوي تري است.
نوشته اي:“ اگر پیامبر ص میخاست علی رض نماز را بخواند میگفت یا ابن عباس رض یا کسی دیگر را میفرستاد دنبالش و لی اینکار صورت نگرفت .”
پاسخ:
دوست عزيز چرا متوجه نيستي. من فعلا با مماشات مي پذيرم که پيامبر گفت ابوبکر به نماز برود( هرچند غلط بودن آن را در ادامه اثبات مي کنم) اما فعلا صحبت من اين نيست. بنده مي گويم ،اينکه رسول خدا به عايشه با عصبانيت گفت: ساکت شو .شما مانند زنان اطراف يوسف هستيد، بخاطر اين نبود که عايشه گفت: ابوبکر مناسب نماز نيست، بلکه بخاطر کار شکني او در صداکردن علي بوده است. آخر کجاي اين جمله ابهام دارد؟
نوشته ايي:” شما بیماری توهم داری چون در حدیث ابن عباس پیامبر ص خیلی ها را صدا زدند”
پاسخ:
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: لَمَّا مَرِضَ رَسُولُ اللَّهِ مَرَضَهُ الَّذِي مَاتَ فِيهِ، كَانَ فِي بَيْتِ عَائِشَةَ، فَقَالَ: ” ادْعُوا لِي عَلِيًّا ” قَالَتْ عَائِشَةُ: نَدْعُو لَكَ أَبَا بَكْرٍ؟ قَالَ: ” ادْعُوهُ “، قَالَتْ حَفْصَةُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، نَدْعُو لَكَ عُمَرَ؟ قَالَ: ” ادْعُوهُ “، قَالَتْ أُمُّ الْفَضْلِ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، نَدْعُو لَكَ الْعَبَّاسَ؟ قَالَ: ” ادْعُوهُ “، فَلَمَّا اجْتَمَعُوا رَفَعَ رَأْسَهُ، فَلَمْ يَرَ عَلِيًّا، فَسَكَتَ،
آيا در اين روايت ، پيامبر نام ديگري غير از علي هم صدا زد!!؟ نکند تو دعوت ابوبکر و عمر و ابن عباس را به حساب پيامبر گذاشتي!؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مقایسه نمودن عایشه با زنان اطراف یوسف توسط رسول خدا #5083نوشته اي:” این دو حدیث رو مقایسه کردم و ثابت کردم که هیچ تفاوتی با هم ندارند و بلکه بخش دوم حدیث ابن عباس رض خط بطلانی است بر تمام ادعا خالی شما”
پاسخ:
جناب شريعتي شما متاسفانه دو موضوع را با هم خلط مي کني. موضوع اين پست، علت مقايسه عايشه با زنان اطراف يوسف است. لذا بنده بحث به نماز رفتن يا نرفتن ابوبکر را طرح نکردم. شما خود شروع کرديد که ببين ابن عباس هم مي گويد ابوبکر به نماز رفت.
من باز هم تکرار مي کنم. اصلا فرض کنيم ابوبکر با رضايت رسول خدا به نماز رفت . و آنجايي هم که ايشان سراغ علي را مي گرفت، براي جابجا کردن بالش رسول خدا بوده است! ما فعلا کاري به اين نداريم. بحث من اين است که عصبانيت رسول خدا از عايشه و مقايسه او با زنان اطراف يوسف ، بخاطر اين جمله عايشه که “ابوبکر براي نماز مناسب نيست”، نبوده بلکه براي کار شکني او در احضار علي بوده است. اگر متوجه اين جمله نمي شوي از کسي بپرس تا به تو توضيح دهد.
(در پاسخ به گفته من که نظر علماي اهل سنت براي توجيه اين روايت ارزشي ندارد ) نوشته اي:” خوب نظرات شما هیچ ارزشی هم برای اهل سنت ندارد”
پاسخ:
باز هم کج فهمي خودت را به رخ ديگران کشيدي. اوربان بلغور کرده بود که علماي اهل سنت برداشت شيعه را از اين جمله رسول خدا ندارند، و اگر شيعه راست مي گويد بايد سخن علماء اهل سنت را بياورد که مطابق نظر شيعه باشد!! اين جمله به همين مسخرگي است که من بگويم اگر اهل سنت راست مي گويد ، ثابت کند علماي شيعه واقعه غدير را دوستي مي دانند نه سرپرستي.( اوربان به اندازه کافي مسخره است، لطفا تو نيز خودت را مسخره نکن)
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مقایسه نمودن عایشه با زنان اطراف یوسف توسط رسول خدا #5084نوشته اي:” بخیال خودت بتونی اوریان رو ادم بدی نشون بدی جون همه تو تمام تایپیک ها میبینن که برادر اوریان همتونو رسوا کرده 🙂 و هرچی جلو تر رفتی بیشتر دلایلت روشن شد مخصوصا این جمله های اخرت که نشون از فرار دارد شدید و بازهم اوریان عزیز توانست یک دیگر را شکست بده درود بر تو اوریان جان درود بر تو”
پاسخ:
خدا اوربان را برايت نگهدارد. نخير بنده نيامدم اوربان را بد نشان دهم .آمدم بي سواد او را نشان دهم. در بيسوادي او همين بس که من حداقل چهار کامنت نوشتم که در مقايسه دو شخص ، بايد صفات بارز آنها را با هم مقايسه کرد، وگرنه عمر هم شبيه ابوجهل خواهد بود چون هر دو شمشير زن خوبي بودند. چوپان دروغگو نيز شبيه ايوب پيامبر بود چون هر دو چوپان بودندو…اما اوربان بعد از اين همه در گوش خر ياسين خواندن بالاخره در کامنت شماره( 57) نوشت،((( خودش (rrw)به تشبیه باطلش اعتراف نمود و دیدید اعترافش را که تشبیه در صفات بارز میتواند صحیح باشد)))
يعني او واقعا نفهميده بود که من اين مثالها را براي اثبات بطلان عقيده او در شباهت عايشه با زليخا زده ام!! آيا يک درخت از او عاقل تر نيست؟
اصلا اگر خود او و اهل سنت، به اين اصل بديهي واقفند، پس خيره سري براي چيست؟ آيا صفت بارز زنان اطراف يوسف فتنه گري و پيروي از هواهاي نفساني نبود؟
اشکال اهل سنت اين است که جايگاه رسول خدا را با عايشه عوض کرده اند. عايشه نبايد محکوم شود حتي اگر به قيمت نعوذ بالله نادان فرض کردن رسول خدا باشد.
-
نویسندهنوشته ها
اهل سنت همین که دریافتند شیعیان در برگزاری مراسم عاشورا مُصر و جدی هستند و فشارها و اعتراضهای آنها به جایی نمی رسد، با آن به مقابله فرهنگی پرداختند و در مقابل روز عاشورا، روز هجدهم محرم، یعنی روز قتل مصعب بن زبیر را علم کردند. ابن اثیر در حوادث سال 389ق می نویسد: مردم باب البصره در رقابت با مردم کرخ، هشت روز بعد از روز عاشورا را به ماتم نشسته گفتند: مصعب بن زبیر در آن روز کشته شد( ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 15، ص 268)
بنابر روایت ابن کثیر در همین سال گروهی از جهال اهل سنّت، روز دوازدهم محرم که روز قتل مصعب بن زبیر بود همانند شیعیان برای او عزاداری می کردند و همانند شیعیان به زیارت او می رفتند.
از روایت ابن اثیر برمی آید که اهل سنت علاوه بر اقدامات یاد شده، برای مقابله با شیعیان از صحنه های نبرد مورد نظر خویش شبیه سازی می کردند. او در حوادث سال 363ق می نویسد:
«فتنه ای بزرگ میان سنّی و شیعه برخاست و اهل محله سوق الطعام که از پیروان تسنّن بودند، زنی را سوار شتر کردند و او را عایشه نام نهادند. یکی از آنان خود را طلحه و دیگری خود را زبیر نامید. این گروه با گروه دیگر (شیعه) به جنگ پرداختند و می گفتند ما با اصحاب علی بن ابی طالب جنگ می کنیم»( ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 15، ص44)
به احتمال زیاد، شیعیان محله کرخ صحنه های واقعه کربلا را شبیه سازی کردند و شبیه سازی جنگ جمل از سوی اهل تسنّن، واکنشی در برابر آن بوده است.
به واقع مخالفت اهل سنت با عزاداري امام حسين بيشتر از آنکه ريشه درآموزه هاي ديني داشته باشد ريشه در موضوع تبرئه سازي خلفاء داشت. وگرنه در اينکه اقامه عزا براي امام حسين سنت نبوي است ترديدي وجود ندارد.
علماء اهل سنت مي دانستند ومي دانند كه اگر يزيد لعن شود، لعن بعدي به كسي ميرسد كه يزيد را بر سر كار آورد، يعني معاويه و لعن بعدي به كسي ميرسد كه معاويه را بر سر كار آورد و به او قدرت داد.
در واقع نگاه به عاشوراء، بدون نگاه به سقيفه امكانپذير نيست؛ يعني تمام مسائل از آنجا شروع شد. أمير المؤمنين به عنوان خليفه منصوص و منصوب پيامبر اكرم كنار رفت و زمينهسازي شهادت ايشان و سپس وقوع حادثه کربلا، فراهم شد.