پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مقایسه نمودن عایشه با زنان اطراف یوسف توسط رسول خدا #4945شما فکر مي کنيد چرا ديگر نويسندگان اين سايت نظير جناب مجاهد دين ، پاسخ مرا ندادند، آيا آنها کم سوادتر از اوربان هستند؟ قطعا خير ، خيره سري و بي آبرويي اوربان را ندارند
دوست ابله ولي مدعي من، 9 صفحه سياه کردي و اراجيف بافتي که بگويي آنچه تو آن را قرقره کرده اي را از فتح الباري گفته اي. خوب که چه؟ تو گمان مي کني مولف صحيح بخاري يا فتح الباري چه کساني هستند؟ ابله اي مثل تو.
اصلا اگر آنها اين را نگويند چه بگويند؟ معلوم است که آنها دست وپا زده و توجيهات احمقانه مي کنند که معني اين جمله روشن رسول خدا را منقلب کنند.
قبلا هم گفتم ، با اين تعبيرات نچسب اهل سنت،هر کسي را مي توان به کسي ديگر تشبيه کرد، مثلا عمر شبيه ابوجهل بود چون هردو شمشير زن خوبي بودند . يک قاچاقچي شبيه حضرت يوسف است چون هردو مدتي در زندان بودند. چوپان دروغگو شبيه حضرت ايوب است، چون هردو چوپان بودند . الاعشی شبيه حاتم طايي بود چون هر دو شاعربودند .آيا اين نتيجه گيري ها احمقانه نيست؟قطعا چنين است ، چراکه شهرت و صفت بارز اين افراد ، اين چيزها نيست. واگر کسي بخواهد اين صفات را به کساني نسبت دهد، با اين تشبيه ها نمي شود.
اوربان جان اينکه زنان اطراف يوسف را فقط زليخا بدانيم !!و ويژگي زليخا را هم اين بدانيم که چيزي مي گفت ولي منظورش چيز ديگر بود!! به همين اندازه مثالهاي بالا، احمقانه است .حال اين را تو بگويي يا فتح الباري.
حتي اگر تعبير نچسب اهل سنت را در اين باره بپذيريم، باز هم چيز زيادي عوض نمي شود. زليخا براي اينکه براي خود شريک جرم بسازد و بار گناه خود را کمتر کند، نقشه کشيد ودامي براي ديگر زنان پهن کرد، اگر اين فتنه نبود چه بود؟ البته نعوذ بالله بنده هرگز عايشه را خداي ناکرده به فساد اخلاقي متهم نمي کنم واين مثالم از جنبه فتنه گري است. ببينيد زليخا حتي زماني که يوسف را به درون خانه اش کشيد نيز از همين حربه وفتنه استفاده کرده بود. زبانا علت دعوت يوسف را چيزي گفته بود ، ولي هدفش چيز ديگري بود.
اوربان تواصلا يک ويژگي خوب از زنان اطراف يوسف پيدا کن، بعد بگو منظور رسول خدا آن بود.!!
سخن اخرم در اين پست: بنده مي دانم پذيرش اين واقعيت انکارناپذير،براي هر اهل سنتي سخت است. ولي چاره کار سکوت است، نه فحاشي .
بنده احتمالا ديگر در اين پست مطلب نمي نويسم. چون گمان مي کنم همه چيز روشن شده باشد.قضاوت با وجدانهاي بيدار که تشابه زنان اطراف يوسف را با عايشه چه بدانند.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مقایسه نمودن عایشه با زنان اطراف یوسف توسط رسول خدا #4959دوستان اهل سنت بدانند وقتي مناظره من و اوربان به موضوع عايشه کشيده شد، بنده بيشتر بخاطر اينکه بي سوادي او را ثابت کنم، اين بحث را در يک پست جداگانه مطرح کردم.وخيلي مايل نبودم اين موضوع اينقدر کشدار شود. چون بالاخره عايشه جزو تابوها و مقدسات اهل سنت است.وهرچند والله هر خواننده عاقلي به درستي عرايض بنده صحه مي گذارد، ولي تخريب باورهاي اهل سنت را خيلي صحيح نمي دانم.از حماقت اوربان همين بس که نوشته :
—————–
“تشبیه صحیح باید دو بعدی باشد 1-ظاهری 2-باطنی
تشبیه شمشیر زنی عمر به ابوجهل ظاهری است فقط ، و صحیح نمی باشد .تشبیه ات باطل است چرا که عمر از لحاظ باطنی و معنوی برای الله شمشیر میزده و ابوجهل بری ضدیت با الله.(در مورد تشابه داشتن زليخا با عايشه گفته)از لحاظ ظاهری هم عایشه و هم زلخیا قصد جلب کردن محبوبشان را داشتن و در یاطن هم قصد رضایت آنان … ”
———————-
مي بينديد چه را به چه ربط داده!! اين نادان متوجه نيست اگر مي گويد ، تشابه شمشير زني عمر با ابوجهل بخاطر اينکه يکي نيت خدايي داشت و ديگري شيطاني، قابل قبول نيست . اينجا با قبول تشابه رفتار عايشه با زليخا پذيرفته که نيت هردو شيطاني است!! مگر اينکه بگويد نيت زليخا خدايي بود نه شيطاني!! کسي که عاقل نباشد نمي داند به چه بايد استناد کند. بگذريم.
به هر صورت بنده چند بار خواستم اين بحث را خاتمه دهم. ليکن با زبان درازي و ياوه گويي اوربان ،مجددا وارد بحث شدم . اينجا هم مجبورم دوباره پاسخ او را بدهم.
اوربان جان فرض کنيم اصلا ما نيز همانند علماي اهل سنت، خود را به خريت بزنيم و بپذيريم تشابه زنان اطراف يوسف با عايشه اين بود که هر يك ، چيزي اظهار مي كردند كه خلاف باطنشان بود. وباز هم سرمان را همانند شما در برف کنيم که معناي اين عبارت، فنته گري ، نفاق، و يا دروغ گويي نيست ويک چيز ديگري است!! اما ببينيم چه اتفاق مي افتد.
يکي از تاريک ترين نقاط زندگي عايشه، جنگ جمل، يعني جنگ او با امام وخليفه مسلمين علي بود.
شيعه اعتقاد دارد که علت جنگ جمل خونخواهي قتل عثمان نبوده، و اين بهانه عايشه بود. بلکه انگيزه واقعي او ، کينه او از اهل بيت پيامبر وشخص علي بود.
البته شيعه براي اثبات اين واقعيت تاريخي دلايل متعددي دارد. ولي ديگر به اين دلايل نيازي ندارد. چون خود علماي اهل سنت اذعان مي کنند که ويژگي عايشه بود که چيزي اظهار مي کرد ولي باطنش خلاف آن بود.
پس سخن شيعه مطابق واقعيت است. عايشه تظاهر کرده که خروجش براي خونخواهي عثمان بوده ولي نيت واقعي او کينه علي بوده است. او هرگز نمي توانست ببيند علي خليفه مسلمين شده است.اصلا عقل هم حکم مي کند نپذيريم عايشه براي خونخواهي يک خليفه با خليفه ديگر بجنگد.مگر عثمان از علي خليفه تر بود!
دوستان مي بينيد علماء نادان شما چقدر کار ما را آسان کرده اند!!
دوستان آيا باز هم ترديد داريد که هيچ توجيه مثبتي براي تشابه ميان عايشه و زنان اطراف يوسف وجود ندارد.
اوربان به تو چند بار گفته بودم که اگر سکوت کني هم براي تو بهتر است وهم براي اهل سنت. گوش نکردي حالا مي بيني چطور خود را گرفتار کرده اي. حال مطمئن باش اگر باز هم بخواهي اراجيف خود را ادامه دهي، بنده در نوشته بعدي ، اساس مذهب شما با همين روايت ،زير سوال خواهم برد. اين را امتحان نکن.
مي خواستم جواب تو ابله بي ادب را ندهم. ولي يک بار ديگر جوابت را مي دهم شايد از خواب بيدار شوي.نوشته اي:” افتخار کن به ولد المتعه بودنت”
پاسخ:
تو نيز به برادران رضاعي ات افتخار کن!!
نوشته اي:” اگر ولی الامر اطاعت مطلق است چرا الله آن را از دایره اطاعت مطلقه خارج نموده و نفرموده که به طور مطلق از جناب امام زمان و ما بقی امامانتان تبعیت کنید ؟”
گويا کور بودي و اين پاسخ را نخواندي. دوباره عينا مي گويم.
خطاب اين آيه (أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ) است که بي ترديد فاعل (تَنَازَعْتُمْ) نيز است.حال آيا اين (أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ) شامل خود رسول و أُوْلِي الأَمْرِ نيز مي شود. قطعا خير، چون معنا ندارد خدا بگويد اي رسول و اي أُوْلِي الأَمْرِ از خودتان اطاعت کنيد.. پس اين تنازع ، شامل رسول و أُوْلِي الأَمْرِ نيست ،بلکه ميان خود أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ است .
بگذار يک دليل ديگر هم بگويم. فرض کنيم کسي بگويد اين ميز و اين صندلي را رنگ قرمز بزن ،اگر قرمز نداشتي سبز بزن. آيا اين جمله بدين معناست که اگر ما رنگ قرمز نداشتيم فقط بايد صندلي را سبز کنيم و ميز را اصلا رنگ نزنيم. قطعا کسي چنين برداشتي ندارد.چون معطوف ومعطوف عليه در تمام ويژگيهاي جمله مشترکند.
به اين ترتيب اگر اهل سنت عقيده دارد که (فَإِن تَنَازَعْتُمْ) تنازع مردم با أُوْلِي الأَمْرِ است ، مي بايست آن را براي رسول هم بداند. و اين پذيرفتني نيست. پس همچنانکه گفتم اين تنازع، نزاع بين مردم است نه نزاع بين مردم و اين سه واجب الاطاعه(الله ،رسول ، أُوْلِي الأَمْرِ)
پس برخلاف نظر احمقانه تو، اطاعت از اولي الامر مانند اطاعت از رسول ، مطلق و بدون قيد وشرط است.
نوشته اي:” ولی الامر دارای مفاهیم متعدد است چرا الله مستقیم نفرمود از علی ولی الله اطاعت مطلق کنید ؟؟ نکند خدا ترسیده العیاذ بالله بخاطر نام علی قرآن حذف شود”پاسخ:
تو واقعا اينقدر احمقي يا خود را به حماقت مي زني. مگر من مي خواستم از اين آيه اثبات ولايت علي نمايم. موضوع اين پست مصاديق اولي الامر نيست. موضوع اين پست ،اثبات عصمت اولي الامر است فارغ از اينکه مصاديق آن چه کساني باشند. تو فعلا فرض کن شيعه در مصاديق اولي الامر اشتباه مي کند يا اصلا بگو اولي الامر ابوبکر و عمر هستند.
نوشته اي:” . این اولی لامر را اگر علی بدانیم باز نشان میدهد معصوم نیست و باز با نظر جماعت رفض مخالف است . چون اگر معصوم میبود و خطا نمیکرد میفرمود برگردید به خدا و رسول و اولی لامر ولی فرمود اگر نزاع شد برگردید به خدا و رسول و خبری ز علی به عنون اولی لامر نیست”
پاسخ:
اينکه چرا نفرموده هنگام تنازع به الله و رسول و اولوالامر رجوع کنيد و فقط گفته به کتاب وسنت رجوع کنيد، را مگر خودم طرح نکرده وپاسخ ندادم.. آيا در گوش خر ياسين مي خواندم!
جواب را مجددا تکرار مي کنم.
اولا:اولى الامر ، با وحي در ارتباط نيست، بلکه ابزار کارآنها نيز قرآن وسنت است و براساس قرآن وسنت حکم مي دهد. به همين جهت وقتى سخن به وجوب رد بر خدا و تسليم در برابر او شد، اولى الامر را نام نبرد، بلكه وجوب رد و تسليم را مخصوص به خدا و رسول كرد. اصلا وقتى ولى امر مى گويد: كتاب و سنت چنين حكم مى كنند قول او نيز حجتى است قطعى، چون فرض اين است كه آيه شريفه، ولى امر را مفترض الطاعه دانسته، و در وجوب اطاعت از او هيچ قيد و شرطى نياورده، پس گفتار اولى الامر نيز بالاخره به كتاب و سنت برگشت مى كند.
ثانيا: اساسا اولين و مهمترين تنازعي كه بعد از وفات رسول خدا بين امت اسلامي رخ داده و تا قيامت هم شايد وجود داشته باشد ، اين است كه اصلا مصاديق اولوا الامر (يعني سومين واجب الاطاعه)چه كساني هستند. لذا خداوند نفرمود اگر تنازع كرديد به اولوا الامر مراجعه كنيد، براي آنكه اگر ما در مصاديق اولوا الامر نزاع كرديم که نمي توانيم به خود اولوا الامر مراجعه كنيم.
پس مرجع اصلي و کامل حل نزاع قرآن و سنت است و آيه به آن اشاره کرده است. قرآن وسنتي که حتي مصاديق اولوا الامر را مشخص مي کند.
اوربان چرا مي خواهي خود را مسخره کني. چرا مي خواهي ناداني وخيره سري خود را به رخ ديگران بکشي.
اگر باز اراجيف تکراري بگويي احتمالا پاسخت را نخواهم داد. تو و دوستانت هم مي توانيد در توهم فرار من از مناظره ،خوش باشيد!
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مقایسه نمودن عایشه با زنان اطراف یوسف توسط رسول خدا #4983چون احتمالا اين آخرين پاسخ بنده بوده و يقين دارم براي افراد منصف و جوياي حقيقت موضوع روشن شده است، در اين کامنت ضمن آخرين توضيحات، مروري بر مطالب گذشته،خواهم داشت.موضوع این پست مقایسه نمودن عایشه با زنان اطراف یوسف توسط رسول خدا است.سه نفر از اهل سنت ردیه ای برای این مفاله نوشتند.
جناب مجاهد دین نوشتند: این روایت از طرف خود عایشه بوده است، آیا او می توانست برضد خود روایت بگوید؟ که بنده سه پاسخ خدمت ایشان عرض کردم.(چون برخي از دوستان همچنان ادعا مي کنند پاسخ آن را نداده ام تکرار مي کنم )
پاسخ:
اولا: مي گويند فرد کم عقلي به ميهماني مي رود.روز بعد از او مي پرسند، برخورد ديگران با تو چطور بود. جواب مي دهد،خيلي خوب بود، حتي روي من نام گلي گذاشته بودند.اسکل!!
پس مي شود فردي چون معناي طعنه را نمي فهمد، حتي بدان افتخار کند!!
ثانیا:مطمئن باشيد این روایت و همچنین روایت شاخ شیطان ،تنها مواردی نبودند که پیامبر از فتنه عایشه گفته است،و نقل آن از دست عایشه و همچنین بخاری در رفته است.
ثالثا:بله می شود کسی مثلا برای تظاهر، یا بخاطر اینکه خود را نسبت به موضوعی بی علاقه نشان دهد، چنین کند. خصوصا یادمان باشد جماعتی از این روایت می خواستند ،اثبات لیاقت ابوبکر برای جانشینی نمایند .لذا عایشه می بایست نشان می داد که هم ابوبکر وهم خود او به خلافت حریص نبودند.بلکه اصرار پیامبر بود.اصلا فتنه یعنی همین رفتارها دیگر.
رابعا: ثالثا:ما اين روايت راهم داريم:
ابن عبّاس مىگويد: هنگامى كه رسول خدا بيمار شد، همان بيمارى كه به سبب آن وفات يافت، آن حضرت در خانه عايشه بود. حضرتش فرمود: على را برايم صدا كنيد. عايشه گفت: برايتان ابوبكر را صدا بزنيم؟ فرمود: صدايش كنيد.حفصه گفت: اى رسول خدا! برايتان عمر را صدا بزنيم؟ فرمود: صدايش كنيد. اُمّ فضل گفت: اى رسول خدا! عبّاس را برايتان صدا بزنيم؟ فرمود: صدايش كنيد. هنگامى كه همه آن ها جمع شدند، پيامبر خدا سر مباركش را بلند كرد و على را نديد در نتيجه ساكت ماند. در اين هنگام عمر گفت: رسول خدا را ترك كنيد.
مسند احمد ( 241 هـ )، ج 6 ، ص 47.از اين رو آيا اين احتمال تقويت نميشود كه خواسته رسول خدا نماز خواندن حضرت علي به جايش بوده امّا هر بار اين امر ناديده گرفته ميشده تا اين كه حضرت با ناراحتي جملات بالا را بيان ميفرمايد و عایشه وحفصه را به زنان اطراف يوسف ياد ميكند؟!! (زنان اطراف حضرت يوسف فقط به فكر فتنه و مطامع خود بودند)
در واقع روايت بخاري داستان روايت مسند احمد است که عايشه، نام علي را با نام ابوبکر عوض کرده، ولي فراموش کرد طعنه پيامبر رانيز عوض کند.!!(والله اعلم)
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مقایسه نمودن عایشه با زنان اطراف یوسف توسط رسول خدا #4984جناب شريعتي نيز نوشته اند:”مفهوم حدیث اشاره به رفتار زنان اطراف یوسف در بریدن دست خود و بهت زدگی انها در رابطه با چیزی بوده که قبلا مثل ان ندیدند پیامبر ص هم دارد از همین مثال در حالت بیماری استفاده میکند و دستور مبارک را تکرار میکند ؟ و از حالت تعجب اطرافیا ن و سر در گمیشان انها را به این مثال تمثیل کرده است خوب کمی عقلت را بکار بنداز چند بار پیامبر ص نماز را به دیگران داد که بخوانند ؟؟ در حالی که خود در شهر بوده ؟”پاسخ:
اولا: شما در کجاي سخن عايشه تعجبي مي بينيد. رسول خدا دستوري داده ، عايشه کاملا آن رادرک کرده ولي از آن طفره رفته است. اگر براي او ابهام يا تعجبي بود، بايد در خود دستور رسول خدا مطرح مي کرد ، نه در اينکه پدرش مناسب اين ماموريت نيست.
ثانيا: شما چرا خواسته يا ناخواسته به رسول خدا توهين مي کنيد.يعني رسول خدا ، مثال بهتري براي تعجب عايشه بلد نبود بزند که او را بخاطر تعجب وبهت زدگي، به زنان فتنه و هوسران اطراف يوسف ، تشبيه کرده است!
ثانيا: آيا من و شما در مقابل تعجب منطقي يک فرد ، عصباني مي شويم و تشر مي زنيم که رسول خدا چنين کند، آيا توجه نکردي که رسول خدا با عصبانيت فرمود:ساکت شو و دهانت را ببند شما همانند زنان اطراف يوسف هستيد.
ثالثا:شما چطور مي گوييد به نماز رفتن فرد ديگري بجاي رسول خدا ، براي عايشه عجيب بود مگر شما نمي گوييد حتي خود رسول خدا پشت سر عبد الرحمن بن عوف نماز خوانده!!
في غزوة تبوك هذه صلى رسول الله صلى الله عليه وسلم خلف عبد الرحمن بن عوف صلاة الفجر
در جنگ تبوك رسول خدا پشت سر عبدالرحمن بن عوف نماز صبح خواند.
البداية والنهاية ، ابن كثير( 744 هـ ) ، ج 5 ، ص 28 .شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مقایسه نمودن عایشه با زنان اطراف یوسف توسط رسول خدا #4985و بالاخره نابقه قرن، اوربان نيز در ادعايي عجيب ومضحک نوشته: :” شيعه بايد از کتب اهل سنت ثابت کند ، علماء اهل سنت اين جمله را فتنه گري دانسته اند!!”پاسخ:
اولا: اين معلوم است که علماي اهل سنت هر روايتي که به ضرر مذهبشان است را يا تحريف و حذف مي کنند، يا ماست مالي مي کنند.
ثانيا:همچنانکه در بخش اول پاسخ به جناب مجاهد دين گفتم ، فرد کم عقلي مي گفت مردم روي او نام گلي گذاشته اند.اسکل!!
پس مي شود فردي چون معناي طعنه را نمي فهمد، حتي بدان افتخار کند!!ثالثا: اگر معيار قبول فتنه عايشه ، اذعان علماي اهل سنت است. پس همه بدانند روايت شاخ شيطان که اشاره به ظهورفتنه شاخ شيطان از خانه عايشه است در باب “ما جاء في بيوت أزواج النبي ” در صحيح بخاري قرار دارد يعني بخاري اذعان کرده اين روايت در مورد خانه عايشه است. پس در آن که ديگر نبايد شک کنيد.(مقاله شاخ شيطان من را ظاهرا نخوانده اي)
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مقایسه نمودن عایشه با زنان اطراف یوسف توسط رسول خدا #4986اوربان در ادامه نوشته: “تشابه عایشه با زنان اطراف یوسف ، منظور تشابه عایشه با زلیخا است و آن هم بدین جهت که هر دو چیزی بر زبان می آوردند ولی در باطن هدفشان چیز دیگری بود.”پاسخ:
بنده در جواب گفتم که این تعبیر اشتباه است چون با این استدلال هرکس را می توان به کسی دیگر تشبیه کرد.حتی مثلا می شود چوپان دروغگو را به حضرت ایوب تشبیه کرد،چون هردو چوپان بودند.یا تعابیر غیر معقول دیگر.
پس معقول این است که ما تشابه دو شخص را تشابه صفات بارز آنها بدانیم . و واضح است که صفت بارز زنان اطراف یوسف، فتنه گری است .همان چيزي که قرآن براي ما ترسيم نموده. و باز گفتم که اصلا دعوت زنان هوسران دیگر برای میهمانی در واقع دامی برای آنها بود تا زلیخا ،بار گناه خود را کمتر کند وشریک جرم بیابد.پس این واقعه هم خودش یک فتنه بود.
با تمام اينها ، اگر هم با مماشات بپذیریم منظور رسول خدا این بود که عایشه چیزی می گوید که در باطنش چیز دیگری است، وتازه اين را به فتنه ونفاق يا دروغ معني نکنيم، پس بايد پذیرفتیم که نظر شیعه در مورد جنگ جمل درست است. و عایشه فقط اظهار داشته که برای خونخواهی عثمان خروج کرده، درحالی که هدفش گرفتن انتقام از اهل بیت رسول خدا وعلی بوده است.
بنده در انتهای کامنت قبلی گفته بودم اگر باز هم اوربان اراجیف بگوید، با این روایت حتي مي شود کل مذهب اهل سنت را زیر سوال برد ، حال می خواهم به قولم عمل کنم.
دوستان شما گمان می کنید زنان دعوت شده به میهمانی زلیخا، اگر می دانستند زلیخا کسی است که چیزی می گوید ولی در باطنش چیز دیگری است، هرگز به او اعتماد کرده و به میهمانی او قدم می گذاشتند؟ هرگز.آنها هوسران بودند ولی نادان نبودند.
حال سوال من این است که آیا علمای اهل سنت ،از زنان هوسران اطراف یوسف نادان ترند که حدود هفتاد درصد مذهب خود را از کسی گرفته اند که چیزی می گوید ولی در باطنش چیز دیگری است.
بگذارید سوال خود را طور دیگری مطرح کنم. حکم روایتی که راوی آن به تصریح رسول خدا، فردی است که چیزی می گوید ولی در باطنش چیز دیگری است چیست؟ آيا روايت چنين فردي را بايد ثقه و مطمئن دانست؟ چگونه مي بايست به منظور و باطن اين روايات پي برد؟
البته اخيرا دوست ديگري نيز در يک پست ديگر، گفته بود چطور به عايشه اي که سوره اي براي برائت او از فساد نازل شده ، تهمت فتنه مي زنيد؟ در پاسخ بايد بگويم اگر قران سوره اي براي برائت عايشه از فساد اخلاقي نازل مي کند، براي اين است که او هرگز فساد اخلاقي نداشت. ولي همان قرآن سوره اي براي فتنه او نازل مي کند (تحريم)،چون او فتنه گري داشت.
ضمن اينکه رسول خدا اورا با زنان اطراف يوسف مقايسه نموده نه ما. و از اين مقايسه نيز هيچ چيز مثبتي خارج نمي شود.پس لطفا مارا متهم نفرماييد.
بنده گمان می کنم همه چیز به اندازه کافی روشن شده است. البته بنده مطمئنم هرکسي سکوت کند این دوست روانی وقابل ترحم ما اوربان از رو نمی رود و سکوت نمی کند چون فحش دادن واراجیف گفتن که کاری ندارد!! ولی احتمالا بنده دیگر در این پست مطلب نخواهم نوشت. والسلام
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: «ماه محرم ماه انتقام الهی از روافض و اجرای حد تهمت بر آنان» #4987جناب مجاهد دين در سه پست “مقايسه نمودن عايشه با زنان اطراف يوسف توسط رسول خدا” و”ويژگيهاي اولي الامر در قرآن” وهمچنين” امام زمان عايشه که بود؟” کامنت گذاشته بودي ، ولي وقتي پاسخم را دريافت کردي، اثري از تو پيدا نشد( البته مي دانم چون چرت وپرت گفته بودم تو جواب ندادي!!!). اين سه پست همچنان در صفحه اول سايت است. چطور شد دوباره سر وکله ات پيدا شد.
و اما خودت مي داني که اين تصاوير و رفتارها مورد قبول جمهور علماي شيعه نيست. منتظر پاسخ کامل تر از طرف ما باش. هرچند بنده در اين باره با تومناظره داشتم و اميدوار بودم، منصف تر باشي و معقول تر رفتار مي کردي.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: «ماه محرم ماه انتقام الهی از روافض و اجرای حد تهمت بر آنان» #4998اگر برای یک عمل و رفتاری، دلیل عقلی بر نفی و اثبات آن وجود نداشته باشد، به معنای آن نیست که آن عمل یا رفتار غیر مشروع است، چنان که از نظر شرعی، نبودن دلیل، موجب غیر مشروع بودن نیست، وگرنه میبایست بسیاری از رفتارهایی را که در صدر اسلام نبود و بعداً به وجود آمد، غیر مشروع دانست. همچنین است که بسیاری از امور که در آیات قرآن، به طور صریح نیامده، در سنت پیامبر اسلام وجود داشته است.اما دلايلي وجود دارد که ثابت مي کنداقامه عزا براي امام حسين مخالف شرع نبوده ،بلکه مطابق شرع است.
ابتدا ببينيم در تاريخ اسلام ،غير از عزاداري براي حسين ،براي افراد ديگري نيز عزاداري و ماتم انجام شده يا نه؟ و عزاداري سنت بوده است يا نه؟
الف) سنت رسول خدا در اقامه عزا:
بارها رسول خدا براي شهادت يا فوت عزيزان و ياران خود گريه نموده و ديگران را به اين امر دعوت کرده اند.
1 ـ گريه پيامبر در شهادت حضرت حمزه
تاريخ طبري، ج 2، ص 210 ـ السيره النبويه لابن هشام، ج 3، ص 613
2ـ گريه پيامبر در شهادت جعفر بن أبي طالب
الاستيعاب، ج 1، ص 313 ـ أسد الغابه، ج 1، ص 241
3-گريه پيامبر در مرگ فرزند خويش ابراهيم
صحيح بخاري، ج 2، ص 85
4- گريه پيامبر بر عبدالمطلب
تذكره الخواص، ص 7
5- گريه پيامبر بر فاطمه بنت اسد
ذخائر العقبى، ص 56.
6-گريه رسول خدا پس از مرگ عثمان بن مظعون
المستدرك على الصحيحين، ج 1، ص 514
7- پيامبر، عمر را به خاطر جلوگيري از گريه زنان نهي ميفرمايد
المستدرك علي الصحيحين، ج 1، ص 381،ش 1406،كتاب الجنائز
ب)عزاداري صحابه :
در ميان صحابه نيز عزاداري و ماتم امري عادي وبديهي بوده است.
1- گريه يک پارچه تمام شهر بعد از وفات رسول خدا
اخبار مكه، فاكهى، ج3، ص 80.
2- عزاداري و به سر و صورت زدن عايشه بعد از وفات رسول
السيره النبويه، ج 4، ص 305
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: «ماه محرم ماه انتقام الهی از روافض و اجرای حد تهمت بر آنان» #4999اما برسيم به روايات اصلي يعني سنت اقامه عزا براي امام حسين.
الف- رسول خدا در روزهاي اول تولد حسين براي او گريسته است : مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 176
ب- گريه رسول خدا در يك سالگي حسين: مقتل الحسين خوارزمي، ج 1، ص 163.
ج- گريه رسول خدا در دو سالگي حسين: الفتوح، أحمد بن أعثم الكوفي، ج 4، ص 325
د- گريه رسول خدا به خاطر اظهار كينههاي امتش در حق خاندانش: مجمع الزوائد، ج 9، ص 118
ه- حديث أمّ سلمه: مجمع الزوائد، ج 9، ص189
و- حديث أمّ سلمه : المعجم الكبير، طبراني، ج 3، ص109 ـ مسند ابن راهويه، ج 4، ص 131
ز- حديث عايشه: المعجم الكبير، طبراني، ج 3، ص107ـ مجمع الزوائد، ج 9، ص187
ح- گريه رسول خدا بعد از شهادت حسين: سنن ترمذي، ج 12، ص 195
ط- گريه حضرت علي براي حسين : مجمع الزوائد، هيثمي، ج 9، ص 187
ي- گريه حضرت علي براي حسين : الصواعق المحرقه، أحمد بن حجر هيثمي، ص 193
با اين همه روايات ( حتي اگر فرضا يکي دو تاي آنها ضعيف باشد ) قطعا نمي توان ادعا کرد اقامه عزا براي خصوصا براي حسين، سنت نبوي نيست.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: «ماه محرم ماه انتقام الهی از روافض و اجرای حد تهمت بر آنان» #5000شبهه :عزاداري و ماتم در زماني که عزيزي را از دست مي دهيم طبيعي است، ولي صرفا براي همان ايام .نه سالهاي بعد . وچنين رفتارهايي سنت رسول خدا نيست.
پاسخ:
ابتدا روايت گريه رسول خدا براي حمزه را بخوانيد:
ومر رسول الله صلى الله عليه وسلم بدار من دور الأنصار من بنى عبد الأشهل وبنى ظفر فسمع البكاء والنوائح على قتلاهم فذرفت عينا رسول الله صلى الله عليه وسلم فبكى ثم قال لكن حمزه لا بواكي له فلما رجع سعد بن معاذ وأسيد بن حضير إلى دار بنى عبد الأشهل أمرا نساءهم أن يتحزمن ثم يذهبن فيبكين على عم رسول الله صلى الله عليه وسلم
رسول خدا از كنار خانههايي از أنصار (بنى عبد الأشهل وبنى ظفر) عبور ميكردند كه صداي بكاء و نوحه بر كشتهگان خودشان را شنيدند. چشمان رسول خدا پر از اشك شد و فرمود: عمويم حمزه گريه كن ندارد. و چون سعد بن معاذ و أسيد بن حضير به خانههاي بنى عبد الأشهل بازگشتند زنانشان را أمر كردند تا غم و اندوه خود را در سينهها حبس كنند و ابتدا براي عموي رسول خدا عزاداري كنند.
تاريخ طبري، ج 2، ص 210 ـ السيره النبويه لابن هشام، ج 3، ص 613
حال روايت زير را بخوانيد:
فهن إلى اليوم إذا مات الميت من الأنصار بدأ النساء فبكين على حمزه ثم بكين على ميتهن.
از آن روز به بعد است كه انصار ابتدا براي حمزه وسپس براي كشته خود گريه ميكنند.
الطبقات الكبرى، ج 2، ص 4
دقت کرديد . پس از خواست رسول خدا براي اقامه عزا براي حمزه ،عزاداري براي ايشان به يک سنت تبديل شد که ادامه يافت.و منحصر در همان ايام نبود.
اما گريه وعزاداري رسول خدا براي امام حسين که داستان ويژه تري دارد.
رسول خدا در روزهاي اول تولد حسين براي او گريسته است : مستدرك الصحيحين، ج 3، ص 176
رسول خدا در دو سالگي حسين نيز براي او گريسته است : الفتوح، أحمد بن أعثم الكوفي، ج 4، ص 325-
ايشان بعد از شهادت حسين نيز به گونه اي خاص و شديدا عزاداري نموده است: سنن ترمذي، ج 12، ص 195
به عبارتي پيامبر خدا سالها قبل از شهادت حسين براي او عزاداري مي کردند حال چطور مي توان پذيرفت که ايشان پس از شهادت امام حسين عزاداري را منحصر به همان ايام شهادت ايشان بدانند و مصيبت را فراموش کند. رسول الله به هر بهانه اي ياد شهادت حسين مي افتادند ، چطور دهم محرم (سالگرد شهادت امام حسين)ايشان را به ياد فاجعه کربلا و طبعا عزاداري نمي اندازد.
بگذاريد طوري ديگر هم بگويم. اگر عزاداري و سالگرد گرفتن غير عقلاني وحرام است ، پيش از شهادت عزيزان، عزاداري کردن ،نامعقول تر و ديوانگي است، ولي مي بينيم رسول خدا براي حسين چنين کرد. پس هرگز در سنت رسول خدا يادآوري شهادت حسين ، نه تنها حرام نيست بلکه مقبول و سنت است.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: «ماه محرم ماه انتقام الهی از روافض و اجرای حد تهمت بر آنان» #5001شبهه : عزاداري مقبول ،سالگرد هم گرفتن قابل قبول ، ديگر به سر وسينه زدن و خود را مجروح کردن که حتما مردود است.
پاسخ:
ابتدا روايت مربوط به عزاداري عايشه در وفات رسول خدا بخوانيد:
عايشه مىگويد: و قمتُ التدم (اضرب صدرى) مع النساء و اضرب وجهى.
[بعد از وفات رسول خدا] بلند شدم و به اتفاق ساير زنان مدينه در عزاي آن حضرت به سر و صورت خود ميزديم.
السيره النبويه، ج 4، ص 305.
مي بينيد عايشه نيز در غم وفات رسول خدا بر سر و سينه زده است.
حال روايت عزاداري رسول خدا را در هنگام شهادت حسين بخوانيد:
حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ الْأَشَجُّ حَدَّثَنَا أَبُو خَالِدٍ الْأَحْمَرُ حَدَّثَنَا رَزِينٌ قَالَ حَدَّثَتْنِي سَلْمَى قَالَتْ دَخَلْتُ عَلَى أُمِّ سَلَمَه وَهِيَ تَبْكِي فَقُلْتُ مَا يُبْكِيكِ قَالَتْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ تَعْنِي فِي الْمَنَامِ وَعَلَى رَأْسِهِ وَلِحْيَتِهِ التُّرَابُ فَقُلْتُ مَا لَكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ شَهِدْتُ قَتْلَ الْحُسَيْنِ آنِفًا
سلمي ميگويد: بر ام سلمه وارد شدم در حالي كه ايشان گريه مي كردند، عرضه داشتم چرا گريانيد؟ ايشان فرمودند: رسول خدا را درخواب ديدم درحاليكه موهاي سر و محاسن ايشان خاك آلود بود، عرضه داشتم: يا رسول الله شما را چه شده است (چرا شما را به اين حالت پريشان وخاک آلود مي بينم)؟ ايشان فرمودند: هم اكنون شاهد كشته شدن حسين بودم.
سنن ترمذي، ج 12، ص 195
روايت داريم که پيامبر فرمود هرکسي من را در خواب ديد تريد نکند که خود من هستم چراکه شيطلن نمي تواند در هيئت من بر کسي ظاهر شود . (خصوصا اينکه اين خواب را ام سلمه ديده است)
بنده هرگز قمه زدن و مجروخ کردن خود را در عزاداري تاييد نمي کنم . و آقاي خامنه اي وجمهور علماي شيعه اين اعمال را جايز نمي دانند . ولي آيا ترديدي وجود دارد که اين پريشاني وخاک سر و محاسن مبارک رسول خدا ، بخاطر نحوه وشدت غزا و ماتم براي حسين بود .بدور از جاهلاني که قمه زني مي کنند ، آيا عزاداري شيعيان براي حسين با عزاداري رسول خدا براي حسين شبيه نيست؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: «ماه محرم ماه انتقام الهی از روافض و اجرای حد تهمت بر آنان» #5002اما بدانيد که اقامه عزا براي امام حسين صرفا گريه وعزاداري ناشي از اندوه نيست امام سجاد که در دوران خفقان اموی به سر می برد، برای حفظ واقعه خونبار کربلا و انتقال آن به نسلهای بعد از ابزار گریه بهره گرفت. از عملکرد امام سجاد و سفارشهای ایشان و سایر ائمه درباره گریه بر امام حسین و یارانش برمی آید که برگزاری مجالس عزاداری و گریه از مؤثرترین ابزاری بوده که می توانسته با توطئه های بنی امیه برای محو آثار مادی و معنوی قیام کربلا مقابله کند. ابو ریحان بیرونی می نویسد:«بنی امیه در این روز لباس نو پوشیدند و زیب و زیور کردند و سرمه به چشم خود کشیدند و این روز را عید گرفتند و عطرها استعمال کردند و مهمانیها و ولیمه ها دادند و تا زمانی که ایشان بودند، این رسم در توده مردم پایدار بود» (ابوریحان بیرونی، آثار الباقیه، ترجمه اکبر داناسرشت- ص 524)
بدین سان شیعیان بنابر توصیه و تأکید ائمه طاهرین برای بزرگداشت عاشورا و حفظ آثار آن در کربلا از هیچ کوششی فروگذار نکردند، بدان معنی که ایام عاشورا را به سوگواری می پرداختند و امام حسین و یارانش را در کربلا زیارت می کردند. توابین که در سال 65ق قیام کردند، قبل از ورود به صحنه نبرد، به زیارت قبر امام حسین و یارانش رفتند و یک روز و یک شب گریه و زاری و تضرع بسیار نمودند، چنان که بنابر نقل طبری، کسی تا آن روز چنان گریه ای ندیده بود.
در ایام فترت پایان امویان و آغاز عباسیان بر تعداد زائران و عزاداران امام حسین و یارانش افزوده شد، چنان که به سرعت کربلا به کانون مبارزه علیه ستمگران تبدیل شد؛ مبارزانی که شیوه جهاد را در مکتب اهل بیت آموخته و از شهدای کربلا الگوهای عملی و عینی انتخاب کرده بودند. این وضع برای متوکل خلیفه عباسی که ضدّ شیعه بود قابل تحمّل نبود؛ از این رو دستور به ویرانی مشاهد و قبور شهدا داد امّا از آنجایی که نور خدا خاموش شدنی نیست، متوکل به سزای اعمال خود رسید و کربلا مجددا احیا شد و پناهگاهی برای عاشقان اهل بیت گردید که از اقصی نقاط به آنجا می رفتند.
اما همچنان گروهی از پیروان احمد بن حنبل که خود را سلفیه می نامیدند در گذرگاهها کمین می کردند و زائران و عزاداران شیعه را مورد آزار و اذیت قرار می دادند و احتمالاً این وضع تا سلطه آل بویه بر بغداد (332ق) ادامه داشت تا اينکه به سبب حاکمیت آل بویه ، مراسم عزاداری به صورت علنی در کوچه و بازار انجام می شد.
حضور امام رضا در خراسان و اهتمام آن حضرت در برگزاری مراسم عاشورا از مهم ترین عوامل انتقال فرهنگ عاشورا به ایران بود و متعاقب آن، سادات که به سبب حضور امام در خراسان به این خطه مهاجرت کردند و با شهادت آن حضرت، در اقصی نقاط در ویژه صفحات شمالی ایران؛ یعنی طبرستان و مازندران پراکنده شدند ،مردم ایران را با واقعه کربلا و مراسم آن آشنا نمودند. با تشکیل حکومت علویان در طبرستان (250ق) رفته رفته مراسم عاشورا به صورت یک فرهنگ بومی درآمد. در این میان نباید نقش شهرهای شیعه نشین از جمله قم ، ری، سبزوار و نیشابور را در انتقال و توسعه این مراسم در ایران نادیده گرفت. -
نویسندهنوشته ها
دوست عزيز اگر متن بنده و نوشته هاي اوربان را مي خوانديد متوجه مي شديد نوشته بنده اصلا پاسخي بر ادعاهاي او بوده است. ولي او مجددا آن را تکرار کرده. آخر بنده از چه مي بايست فرار کنم ؟
حال دوست عزيز ،من از شما يا هر فرد ديگري از اهل سنت که منطقي هستيد و جوياي حقيقت ،فرار نمي کنم. بنده در اين نوشته اثبات کردم، به تصريح قرآن ،افرادي به عنوان اولي الامر وجود دارند که اطاعت از آنها همانند اطاعت از رسول بي قيد وشرط است. به عبارتي همچون رسول خدا ،داراي عصمت اند. (حالا مصاديق آنها هرکه مي خواهد باشد، يا ائمه ما يا هرکس ديگر)
اگر در اين مورد شبهه اي مانده بفرماييد.