پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: پاسخ دوم به مقاله” شبهه شناخت امام زمان و مرگ جاهلیت” #4573شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: پاسخ دوم به مقاله” شبهه شناخت امام زمان و مرگ جاهلیت” #4575
نرود میخ آهنی در سنگ
إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَيْهِ رَاجِعونَ
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مناظره اوربان با نماینده مدعی شیعه در دنیای مجازی بنام جناب ولیعصر عج #4619نوشته ايد:” مراجع سوار بر ناموس (شيعيان) شده اند به نام صیغه”پاسخ:
تو خودت مراقب باش تروريستهاي تکفيري سوار ناموست نشوند به نام جهاد نکاح!!( از تمامي دوستان چه سني وچه شيعه بخاطر اينگونه مطالب سخيف معذرت مي خواهم ولي اين دوست ما بايد بداند مزخرف گفتن آسان است)
جناب اورمان در ابتدا ي نوشته خود اظهار داشته چون روايت برخورد امام حسن با ابوبکر ، موقوف است حجت نيست. بنده از آنجايي که چنين بحثهايي کش دار و خسته کننده است و اصلا در تخصص من هم نيست، به آن ورود نمي کنم و به بقيه مطالب مي پردازم. (ديگر دوستان چنانچه مايلند جواب اين بند را هم بدهند)
نوشته ايد:” حضرت حسن کودک بوده ….واین سخن کودک نمیتواند حجت باشد ”
پاسخ:
فرض کنيم امام حسن، نوه رسول خدا و وارث اخلاق و تربيت ايشان و کسي که به طور قطع مشمول آيه تطهير است، نعوذ بالله ،درست تربيت نشده يود و اين جمله عتاب گونه (انزل عن منبر ابی) را بي دليل به ابوبکر گفته باشد. ولي اگر عاقل باشي نمي تواني بپذيري اين کودک، به يکباره اين سخن را گفته ،بدون آنکه قبلا آن را از پدر و مادرش شنيده باشد!!!
نوشته ايد:”فرض بگیریم که این کارش همانند کار فردی کامل و بالغ است این کارش تناقض دارد با حرف و سخن پدرش که فقال علی لیس هذا عم ملا منا این کار از طرف من نبوده و من راضی به این عمل نیستم ”
پاسخ:
خير، اين دو جمله هرگز با هم تناقض ندارند. مگر حضرت علي گفت که حضرت حسن جمله اي اشتباه يا خداي ناکرده دروغ گفته . علي گفت من راضي به گفتن اين جمله توسط حسن نبودم و چنين چيزي را از او نخواستم.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مناظره اوربان با نماینده مدعی شیعه در دنیای مجازی بنام جناب ولیعصر عج #4620نوشته ايد:”وقتی علی نخواسته این کار را شما چرا دست بردار نیستید . علی نمیخواهد اینا میخواهند . هذا عجیب جدا:پاسخ:
در بند قبلي هم عرض کردم . علي ، غصب منبر رسول خدا را رد نکرد، بلکه فقط گفت او پسرش را به گفتن اين جمله، ترغيب نکرده.
نوشته ايد” حسن ، پیامبر مقصودش بوده چرا محمد را بیشتر از پدرش دوست می داشته و در زمانی این را فرموده که هنوز داغدار است از فوت پدر بزرگش و ناراحت است که کسی غیر از نبی بر منبر رفته .”
پاسخ:
چه کسي به شما اين حق را داده که (منبر ابي) را منبر پدر بزرگم معني کنيددر حاليکه معني اول آن منبر پدرم است. از طرفي تمامي قراين چنين است که هم ابوبکر و هم علي منظور حسن را منبر پدرم ،درک کرده اند. چراکه ظاهرا ابوبکر از شنيدن اين سخن ناراحت شده بود که علي براي فرو نشاندن تبعات آن وارد شد. و از سخن علي هم (من راضي به گفتن اين جمله توسط حسن نبودم ) چنين بر مي آيد که ايشان منظور حسن را منبر پدرم درک کرده اند. به هرصورت عقل سليم از سخنان امام حسن و امام علي اين برداشت نچسب شما را نخواهد داشت.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مناظره اوربان با نماینده مدعی شیعه در دنیای مجازی بنام جناب ولیعصر عج #4621نوشته ايد:” آیا علی علیه السلام به امامت و خلافت خود از طرف خدا اعتقاد داشت و چرا از امامت و خلافت الهی خود روی گردان بود؟پاسخ:
امامت، مقامى دینى و معنوى و موهبتى الهى است که به انسان هاى کامل و معصوم ، اختصاص دارد. و وظیفه آن ها،تربیت و هدایت انسانها است. انتخاب امام به اذن الهى و نص صریح پیامبر اکرم منحصر مى شود و نیازمند بیعت و استقبال مردمى نیست.
اما خلافت و حکومت به معناى ریاست ظاهرى، امارت و زمامدارى و رسیدگى به امور سیاسى و اجتماعى مردم است. این مقام تنها یکى از شؤون امامت به شمار مى آید. و واضح است که ايفاي اين وظيفه امام ، منوط به بيعت و حرف شنوي مردم خواهد بود.
به عبارتي مقام خلافت و جانشینى پیامبر را مى توان غصب کرد، چنان که در طول تاریخ چنین بوده است و برخى به ناحق، مقام و منصب خلافت را غصب کرده اند. اما، مقام امامت، غصب شدنى نیست و این مقام همواره باقى، ثابت و حق است.
امام على هر گاه سخن از خلافت به میان مى آمد، آن را کوچک مى شمرد و نکوهش مى کرد; زیرا خلافت و حکومت را بدون امامت، از همه چیز پست تر و بى ارزش تر مى دانست. در مقابل، هر گاه سخن از امامت بود، جز به شکوه از آن یاد نمى کرد. ايشان درباره جایگاه امامت مى فرماید:
حارت الالباب و العقول و تاهت الافهام فیما اقول تصاغرت العظماء و تقاصرت العلماء و کلت الشعراء و خرست البُلغاء و لکنت الخطباء و عجزت الفصحاء و تواضعت الارض و السماء عن وصف شأن الاولیاء.
براى شناخت و درک جایگاه امام، عقل ها سرگردان شده و فهم ها به بى راهه رفته اند. بزرگان، کوچک و دانشمندان، کوتاه فکر شده اند. شاعران، وامانده و سخنوران، درمانده اند. خطیبان به لکنت افتاده; خدایان سخن، ناتوان شده و زمین و آسمان از وصف شأن اولیا (امامان) ناتوان گشته و به تواضع نشسته اند.به هر صورت آن حضرت هیچ گاه نفرمود که من امام نیستم. و هرگز امامت را به دیگران احاله نداد; زیرا این مقام اصلاً قابل واگذارى به دیگران نیست. اما ايفاي نقش خلافت و فرماندهي را با وجود چنان پيمان شکناني اجرايي نمي دانست.
علي همواره خود را نسبت به خلافت ذي حق مي دانستند هرگز از آن رويگردان نشدند. بلکه اعراض و رويگرداني علي(ع) در بعد مقبوليت و شرايط فعليت يافتن اين حکومت بوده است. به عبارتي چون مردم آمادگي پذيرش واقعي حکومت علي (ع) را نداشتند لذا ايشان مي خواستند با مردم اتمام حجت نمايند. مگر خود علي در خطبه 6 نفرمودند: « سوگند به خدا من همواره از حق خويش محروم ماندم، و از هنگام وفات پيامبرتا امروز حق من را از من باز داشتند و به ديگري اختصاص دادند»
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مناظره اوربان با نماینده مدعی شیعه در دنیای مجازی بنام جناب ولیعصر عج #4622نوشته ايد:” ما گوییم از این مناشده علی می فهیم که ایشان به دوستی اشاره نموده تا اختلافاتش با سایر اصحاب مرتفع شود و جنجالها پس شهادت سیدنا عثمان بخوابد ثانیا در شروح نهج البلاغه سند صحیحی ندارد و خود نهج البلاغه فاقد سند است”پاسخ:
بنده اين روايت را از کتب خودتان مي آورم تا نگوييد قبولش نداريد.
شهدت عليّاً فى الرحبة ينشد الناس ، فيقول : انشد اللّه من سمع رسول اللّه (صلى الله عليه وآله وسلم)يقول : يوم غدير خم : من كنت مولاه فعلى مولاه ، لمّا قام فشهد ، (و لا يقم الاّ من قدر رآه) .
قال عبد الرحمن : فقام اثنا عشر بدريّاً كأنّى أنظر إلى أحدهم فقالوا : نشهد انّا سمعنا رسول اللّه (صلى الله عليه وآله وسلم) ، يقول يوم غدير خم : ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم ، وأزواجى امّهاتم ؟ فقلنا : بلى يا رسول اللّه . قال : فمن كنت مولاه فعلىّ مولاه ، الّلهم وال من والاه وعاد من عاداه » . إلى أن قال فقام الاّ ثلاثة لم يقوموا فدعا على فأصابتهم دعوته .
علي را در ميدان شهر ديدم كه از مردم درخواست و تقاضا ميكرد تا هر كسي در غدير خم از رسول خدا اين حديث را شنيده است ، گواهي دهد ، و مي فرمود : شما را به خدا قسم اگر در غدير خم شنيدهايد كه رسول خدا فرمود : ” هر كس من مولي او هستم ، علي مولي او است ” بپا خيزد و شهادت دهد .
عبد الرحمن ميگويد : دوازده نفر از آنان كه در بدر حضور داشتند ، حركت كردند و گفتند : ما شهادت ميدهيم كه در روز غدير پيامبر خدا فرمود : اي مردم ! آيا من بر جان شما مؤمنان ولايت ندارم و همسرانم مادران شما نيستند ؟ گفتيم : آري ، اين چنين است اي رسول خدا . آن حضرت فرمود : پس هر كس كه من مولاي او هستم ، علي نيز مولاي او است . خدوندا ! دوست بدار آن كه او را دوست بدارد و دشمن بدار آن كه او را دشمن بدارد .
راوي ميگويد : سه نفر از حاضران غدير خم، در مجلس علي حاضر به شهادت نشدند ، علي در حق آنان نفرين كرد كه هر سه نفر به نفرين آن حضرت گرفتار شدند .( علماي اهل سنت نوشتهاند اين سه تن أنس بن مالك ، براء بن عازب و زيدبن بن ارقم بودند)
مسند احمد بن حنبل ، ج 1 ، ص 119
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مناظره اوربان با نماینده مدعی شیعه در دنیای مجازی بنام جناب ولیعصر عج #4623اما اينکه مي گويي علي در اين روايت ، به دوستی اشاره نموده نه به خلافت ،پاسخ اين است که آيا امروزبعد از گذشت هزاروپانصد سال ، هيچ فرد عاقلي به خود اجازه مي دهد واقعه غدير را کتمان کند؟ قطعا خير. به واقع حتي امروز آنچه مورد اختلاف است ، وقوع اين واقعه نيست بلکه صرفا معنا وسبب آن است (سني مي گويد منظور رسول خدا دوستي با علي بود وشيعه مي گويد خلافت ايشان)به اين ترتيب آيا معقول و پذيرفتني است کساني همچون أنس بن مالك ، براء بن عازب و زيدبن بن ارقم درهمان ايام و درحضور جمع کثيري که همگي شاهد واقعه غدير بودند، آن واقعه را منکر شود؟ قطعا نه (هيچ عاقلي چنين نمي کند)
پس عقل حکم مي کند که اين سه نفر منکر وقوع واقعه غدير نبوده، بلکه به دروغ ،منکر منصوبيت حضرت امير به خلافت شده اند. در واقع تعيين جانشيني رسول خدا در غدير را انکار کردند نه خود واقعه را (شايد آنها هم ادعا کرده بودند منظور رسول خدا دوستي بود نه جانشيني)
اصلا بگذار طوري ديگر بگويم . اوامر حاکم مطاع است . چه مردم حاکم را دوست داشته باشد چه نداشته باشد. لذا استناد حضرت علي به واقعه غدير براي اين بود که خلافت خود را ثابت کند وگرنه هنگام داشتن خلافت که دوست داشتن حاکم يا دوست نداشتن او در مطاع بودن اوامر او،دخيل نيست.
يک جور ديگرهم بگويم .مگر به قول خودت ،خطاب اين جمله علي ، فتنه گران پس از قتل عثمان(نظير عايشه) ، نبود. همانهايي که هرگز با علي بيعت نکردند. با تعبيرجاهلانه تو، علي گرفتن بيعت ، را رها کرده و گفته مرا دوست داشته باشيد!! اصلا دوست داشتن آنها چه کمکي به علي مي کرد. يعني اگر علي را دوست مي داشتند، به تصميم او در مورد قاتلان عثمان گردن مي نهادند.يعني مشکل عايشه با علي اين بود که يادش رفته بود طبق فرمايش رسول خدا علي را دوست داشته باشد!!! يا مشکل عايشه با علي اين بود که منصوبيت علي به خلافت را انکار مي کرد وبه دستورات او گردن نمي نهاد.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مناظره اوربان با نماینده مدعی شیعه در دنیای مجازی بنام جناب ولیعصر عج #4624نوشته ايد:” پیامبر در اجرای حکم الهی مصلحت اندیشی نمیکرد پس علی چکارست که فکر خود را بر حکم الله مرجح کند؟؟
پاسخ:
اولا :همانطور که گفتم تاخير در امامت و ولايت حضرت علي اصلا موضوعيت ندارد و پس از رسول خدا ايشان امام مردم بودند. ولي بيعت اجباري با ابوبکر و همچنين عدم قبول سريع خلافت ،تابع شرايط و مصالحي بود که پيشتر گفتم.
ثانيا: اگر صلح حديبيه توسط پيامبر ، مصلحت انديشي نبوده چه بوده. اگر همسطح نکردن کف کعبه با زمين ، و قرار ندادن دو در براي آن( صحيح البخاري، ج 2، ص 574، ح1509) و دهها مورد ديگر ،مصلحت انديشي نبود ، چه بود. دوست عزيز اصلا مصلحت انديشي نکردن از ناداني است پس لطفا آنرا به رسول خدا نسبت نده.
در آخر جواب بنده به اين سوال تو که ” ایا شما دلیلی صریح الفظ و صحیح السند برای امامت منصوص من عندالله علی و فرزندانش از قرآن و سنت صحیح دارید؟ اين است که بله ،دستور صريح رسول خدا در واقعه غدير به ولايت و سرپرستي علي. حال اگر طيق عادت هميشگي مي خواهي بگويي منظور رسول خدا ، دوستي بود. پيشنهاد مي کنم ابتدا مقاله “بررسي واژه مولي در واقعه غدير “(در پست جانشيني همين سايت )بخواني .آن مقاله همچنان بي پاسخ است.شايد تو جوابي براي آن داشته باشي.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مناظره اوربان با نماینده مدعی شیعه در دنیای مجازی بنام جناب ولیعصر عج #4689نوشته ايد:” اصل امامت علی و فرزندانش اینقدر بر آن فلسفه میتراشی خدا ازش سخنی نگفته ؟”پاسخ:
1- قرآن به وجوب دستورهای شریعت نیز اشاره کرده، ولي بیان خصوصیات این مهم را به «سنت» واگذاشته است. یعنی فشار اصلی را بر تثبیت این واجبات گذارده و بیان خصوصیات را به دستگاه دیگر (سنت) واگذار کرده است.
وقتی آیه نماز نازل شد، خدا در آن تعداد رکعات را نگفت . وقتي آیه زکات نازل شد، مقدار آن را نگفت . وظیفه بیان مصداقها و تبیین جزئیات بردوش پیامبر است.2- ما با دو وحی روبهرو هستیم: «وحی قرآنی» و «وحی تبیینی». در وحی قرآنی لفظ و معنا هر دو از ناحیه خدا است; اما در وحی تبیینی معنا از خدا و لفظ از سوی رسول خدا است.
«و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون; ما بر تو «ذکر» را نازل کردیم تا قرآنی را که برای مردم نازل شده تبیین و تفسیر کنی و زمینه تفکر آنها را فراهم سازی».این ذکر همان «وحی تبیینی» است که تمام سخنان پیامبر در زمینه معارف و دستورالعملهای دینی را شامل میشود .
3- از روشهای جالب توجه قرآن تاکید بر صفات و ویژگیها و عدم اصرار بر ذکر نام اشخاص است. شاید حکمت این روش توجه دادن امت به صفات و ویژگیهای خوب و بد در طول زمان است تا بر اساس اوصاف ذکر شده به شناخت اشخاص و تطبیق صفات بر آنان بپردازند واهمیت و جایگاه اشخاص را با میزان صفات تجلی یافته در آنان بسنجند .
4-قرآن کتاب داستان يا تاريخ نيست که اسامي را حتما ذکر نمايد .مثلا قرآن به اوصاف پيامبران پرداخته ولي از ميان 124000 نفرفقط حدود 30 نفر را بطور مستقيم يا غير مستقيم نام برده است.5- شايد يكي از حكمتهاي عدم تصريح نام ائمه در قرآن و واگذاشتن تبين آيات به پيامبر خدا آزمون امت بوده كه در سرنوشت نسلها اثر مستقيم دارد. خداوند متعال در اين مسئله مهم ؛ امت اسلامي را امتحان كرده تا نفوسي كه در مقابل دستورات خدا و پيامبر تسلميند، از نفوس متمرد و سركش جدا شده و شناسايي شوند.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مناظره اوربان با نماینده مدعی شیعه در دنیای مجازی بنام جناب ولیعصر عج #46906- به فرض هم که اگر نام حضرت علي در قرآن میآمد، باز بهانه گيري تمام نمي شد. داستان طالوت عبرت انگيز است. مگر قوم بني اسراييل به پيامبرشان در مورد طالوت نگفتند: أنّی یکون له الملک علینا و نحن أحقّ بالملک منه و لم یؤت سعةًمن المال.( بقره / 247) از کجا میتواند فرمانروای ما باشد، حال آنکه ما به فرمانروایی از او شایستهتریم، و او توانمندی مالی ندارد.
مگر اصحاب ،سخن رسول خدا در غدير را دوستي معني نکرده اند، در آن که ديگر شکي نداشتند . ولي آيا دوستي کردند؟ آيا عايشه هنگام فتنه گري داشت دوستي مي کرد ؟آيا معاويه و عمروعاص و ديگران هنگام جنگ با حضرت علي داشتند دوستي مي کردند؟ ابن ملجم هنگام شمشير کشيدن برفرق مبارک ايشان ،چطور؟
7- اصلا اگر نام علي در قرآن مي آمد ، شما نمي گفتيد نام امام حسن که نيامده و…. آيا نام دوازده امام در قرآن بايد مي آمد ؟
8- آيا تو گمان مي کني خداوند صرفا با معجزه باعث حفظ قرآن از تحريفات شده است. بدان که بخشي از عامل حفظ قرآن از تحريفات، به اين سبب است که خداوند با حکمت خود، انگيزه بيماردلان را از تحريف قرآن گرفته است. مگر در کتب شما نداريم که عايشه بخاطر تنفر از علي حتي در بيان روايات ، نام علي را نمي برد و مثلا مي گفت يک نفر حين بيماري رسول خدا ،دست او را مي گرفت. به اين ترتيب چه تضميني بود که بخش ديگري از قرآن زير تخت عايشه توسط بزغاله خورده نمي شد وحذف نمي شد( سنن ابن ماجه، ج 1، ص 625)!!!!
9- با تمام اينها از روایات استفاده میشود که آيات بسياري در قرآن درباره امامت و ولایت امام علی و شأن و منزلت آن حضرت نازل و وارد شده است که اهم آن را میتوان، آیهی اکمال، آیهی تبلیغ ، ولایت، آیهی اولوالامر، و آیهی تطهیر و مباهله و… دانست. (که بحث ان در اينجا نمي گنجد)
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مناظره اوربان با نماینده مدعی شیعه در دنیای مجازی بنام جناب ولیعصر عج #4691نوشته ايد:” این امام که شما میگوید باید در نهایت خلیفه بشه تا امامتش کامل بشه . خب عزیز جان علی چرا از آن روی گردان بوده؟ از امری الهی روی گردان بوده”
پاسخ:
جوابت را دادم .مبسوط هم دادم. ولي گويا مغز قفل شده تو نمي خواهد باز شود. امام محق ترين فرد براي خلافت است. اصلا علي به همين علت که خود را محق خلافت مي دانست شش ماه مقاومت کرد تا اينکه با زور از او بيعت گرفتند. اما سالها بعد زماني که بايد خلافت خرابه اي مملو از جاهليت و نيرنگ را قبول مي کرد، مي بايست با مردم اتمام حجت مي نمود مثل مربي با سواد و کار بلدي که در آغاز قبول مسئوليت يک تيم ، براي اتمام حجت، از قبول مربي گري طفره مي رود(خصوصا بدانيم زماني که امکان اصلاح تيم وجود داشت، به سراغ او نرفته بودند و او را فراموش کرده بودند)
نوشته ايد:” راستی بهت یاد ندادن اسم را درست بگی ای رافضی مشرک . بگو اوربان نه اورمان”
پاسخ:
دوست عزيز اين اشتباه عمدي نبود . بنده يکبار اسم شما را خواندم . و چون اهل کردستان هستي، به ذهنم (اورامانات کردستان) تداعي شد. و به اشتباه اورمان نوشتم . بدين وسيله معذرت مي خواهم.
نوشته ايد:” این روایت ( در مورد جايگاه امامت)از گفتار سیدنا علی که متواضع است دور می باشد”
پاسخ:
پس مي تواني بفرماييد اگر ايشان نسبت به امامت و حق خلافتش متواضع بود چرا با ابوبکر بيعت نمي کرد. و پس از شش ماه و با زور بيعت نمود.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مناظره اوربان با نماینده مدعی شیعه در دنیای مجازی بنام جناب ولیعصر عج #4692نوشته ايد:” اما باز به رحبه استناد نمودی این هیچ ربطی به امامت ندارد و قبلا هم جواب دادم قضاوت با خواننده . هر جا هم امده باشد مقصود شما روافض اثبات نمیشود.غصه میخورم به حالت که تدلیس میکنی”
پاسخ:
دلم مي خواهد پاسخ اين بند را ندهم. و يکبار ديگر از خوانندگان محترم بخواهم کامنتهاي قبلي بنده در اين موضوع را مطالعه کنند تا متوجه فرار تو از بحث شوند. جنابعالي از روي شکم گفتي منظور علي دوستي بود و بنده دلايل متعددي آوردم که خلافت بود.
نوشته ايد:” میشه بفرمایی در کجا چنین چیزی آمده که خلافت بدون امامت را نخواست؟نکند استدلالت به نهج البلاغه است که میگوید انی احق به. برو ترجمه شو بخون اسمی از امامت تو خطبه نیس.بلکه دشتی مترجم ان میگوید خلافت مقصود است”
پاسخ:
نادان جان من هم که همين را مي گويم . علي از خلافت محروم شده بود. امامت را که نمي توان از کسي محروم کرد.(اگر متوجه مطالب نمي شوي از کسي سوال کن )
نوشته ايد:” اگر بگویی کار حسن صحیح بوده و علی هم تو دلش راضی بوده . تو این حدیث شما چطور از قلب علی باخبر شدی ؟ ”
پاسخ:
شش ماه بيعت نکردن علي با ابوبکر يعني اينکه عقيده او چنين بود که ابوبکر لايق نشستن بر منبر رسول خدا نبوده است. ولي تو که جمله صريح حسن (منبر ابی) را منبر پدر بزرگ معني کردي مگر در قلب او بودي!!!
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مناظره اوربان با نماینده مدعی شیعه در دنیای مجازی بنام جناب ولیعصر عج #4693نوشته ايد:” گفتی از کجا بدانیم مقصود منبر ابی یعنی پدر بزرگ؟ شما ایا روایت قبل و بعد را خوانده ای بگذار بهت بدمش تا بدانی مقصود چیست.. بلافاصله بعد از وفات نبی این واقعه رخ داده”
پاسخ:
عقل کل! غصب خلافت نيز بلافاصله بعد از وفات رسول خدا اتفاق افتاد. حتي به لحاظ زماني به اين روايت نزديکتر است.
نوشته ايد:” فرض کنيم امام حسن، نوه رسول خدا و وارث اخلاق و تربيت….. عزیزم میفهمی این فرضیات را گرفتن در اصل به مهمی امامت یعنی فاجعه؟
پاسخ:
دوست عزيز تو واقعا اينقدر احمقي يا خود را به تحميق زده اي. يعني تو ابتدايي ترين اصول مناظره را هم نمي داني. بنده در جواب تو که گفتي حسن کودک بود و سخنش حجت نيست ،گفتم فرض کنيم حضرت حسن بخاطر کودک بودن نظرش حجت نباشد . نه اينکه خودم آن را قبول داشته باشم.بگذار براي شير فهم شدنت مثالي بزنم. فردي با نيوتن در مورد اينکه جاذبه وجود ندارد بحث مي کند . نيوتن در جواب مي گويد فرض کنيم جاذبه وجود ندارد پس بگو چرا سيب روي زمين مي افتد؟ اگر در اين موقع فرد مقابل احساس پيروزي کند و بگويد ببين نيوتن تو با اين فرض اعتقادات علمي خود در مورد جاذبه را زير سوال بردي . آيا آن فرد نادان نيست. بدان تو نيز مثل آن ناداني.
نوشته ايد:” (جهاد نکاح را) شیعیان ابله ساختند صرفا جهت تخریب اخلاقی و ترور شخصیتیه مجاهدان راستین اهل سنت در سوریه.
پاسخ:
دوست عزيز اگر قدري در فضاي مجازي سرچ کني، حتي تصاوير اين را مي يابي. اگر بگويي اين اعمال خودسرانه بوده است که خود را بيشتر مسخره کرده اي. اصلا از کساني که پيامبرشان آنقدر بي غيرت است که زنش را بر دوش خود سوار مي کند و براي تماشا نمايش وطرب مي برد، چنين رفتارهايي عجيب نيست!!
نوشته ايد:”من کنت مولا که هزاران بار جوابش را گفته ایم و شماها لیکن بخاطر خمس و صیغهههههههههههههه روش پافشاری شدیدی دارید.”
پاسخ:
باشد .جنابعالي و شاگردانت هزار بار در مورد واقعه غدير کاغذ سياه کرده ايد اما بنده از شخص شما خواهش مي کنم يک بار ديگر پاسخ مقاله من يعني بررسي واژه مولي در واقعه غدير را بدهيد اين مقاله بي پاسخ مانده.(اصلا من آنرا مجددا در صفحه اول مي گذارم تا اذيت نشوي)
تذکرضروري :بنده در حال انجام مناظره اي با جناب استاد اوربان در پست (((مناظره اوربان با نماینده مدعی شیعه در دنیای مجازی بنام جناب ولیعصر عج))) مي باشم ولي از آنجايي که ايشان سهوا بخش عمده اي از کامنتهاي خود را دو بار ارسال کرده اند ، صفحه اول اين پست سريع پر شده و بقيه کامنتها به صفحه دوم مي رود.
چنانچه براي مسئولين محترم سايت امکان دارد ، کامنتهاي تکراري ايشان پاک شود. از خوانندگان محترم نيز خواهشمندم حتما صفحه دوم آن مناظره را که آخرين پاسخهاي حقير است را نيز مطالعه فرمايند
اما جناب اوربان ، بنده مقاله(بررسي واژه مولي در واقعه غدير) را مجددا در صفحه اول سايت مي گذارم تا شما که مدعي هستيد هزاران بار پاسخ واقعه غدير را داده ايد، يک بار ديگر پاسخ دهيد.
البته بنده چون به کج فهمي و کند ذهني وهابيت آگاهم ، باز هم تاکيد مي کنم لطفا فقط در مورد موضوع مقاله ،يعني بررسي واژه اي کلمه مولي مطلب بنويسيد. و فعلا شبهاتي نظير واقعه يمن يا به نماز رفتن ابوبکر را مطرح نکنيد.
البته بنده قطعا در جاي خود ، پاسخ مستدلي به همه شبهات خواهم داد. ليکن فعلا سوال اين است که فارغ از مستندات دو طرف ،ما معني اول مولي رابايد سرپرست بدانيم يا دوست؟
جناب اوربان هم بنده وهم تمامي شاگردانت منتظر جوابيم.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: مناظره اوربان با محمد باقر امپوسایی یا پوسایی ملقب به مختار ثقفی و فرار وی در مناظره در نیمباز و عدم دفاعش از مذهبش #4704ابتدا چند نمونه از مواردي که در کتب اهل سنت ،به تحريف قرآن اشاره دارد را بگويم.1- عايشه براي توجيه رضاع کبير من در آوردي خود گفته:
قد نزلت آية الرجم و رضاعة الكبيرة عشرا و لقد كان في صحيفة تحت سريرتي، فلما مات رسول الله (صلي الله عليه و سلم) تشاغلنا بموته، دخل داجن فأكلها.در زمان رسول اكرم نازل شد آيه رجم و رضاعه كبير، و اين را نوشته بوديم در برگه اي و من زير تختم گذاشته بودم، وقتي رسول اكرم از دنيا رفت، ما مشغول دفن او بوديم كه يك بزي آمد و آن آيه را خورد.
سنن دار قطني، ج4، ص105، كتاب الرضاع – سنن ابن ماجه، ج1، ص626سوال اين است مگر نه اينکه آيه تا زمان رحلت رسول خدا زير رختخواب او وجود داشت. آيا بعد از وفات آن حضرت، جبرئيل نازل شد و آن را نسخ كرد؟خير ، پس بحث نسخ شدن اين آيه اصلا موضوعيت ندارد.خصوصا اينکه عايشه آن را به عنوان حكمى الهى تلقى كرده و بر مبناي آن حکم مي داده است .
اما اين آيه کجاست. پس آيا ما شيعيان حق نداريم اهل سنت را متهم کنيم که بزرگان آنها، قائل به تحريف قرآن بوده اند. ولي بدانيد که هيچ شيعه اي چنين عقيده اي راجع به اهل سنت ندارد.
2- عبدالوهاب شعراني متوفاي 973، ايشان در كتاب الكبريت الأحمر در حاشيه اليواقيت و الجواهر آمده مي گويد:
و لولا ما يسبق للقلوب الضعيفة و وضع الحكمة في غير أهلها، لبينت جميع ما سقط من مصحف عثمان.
اگر واقعا من احساس مي كردم برخي از قلب هاي ضعيف مسلمان ها لغزش پيدا نمي كند و اينها در عقيده شان متزلزل نمي شوند، بيان مي كردم آن آياتي را كه از مصحف عثمان ساقط شده. الكبريت الأحمر، ص1433- جناب آلوسي، متوفاي1270، صاحب كتاب روح المعاني، از مفسران بنام أهل سنت كه عقيده وهابي دارد، صراحت دارد و مي گويد:
والروايات في هذا الباب، أكثر من أن تحصي.
روايات ما در كتب أهل سنت در باب تحريف قرآن، قابل شمارش نيست.
روح المعاني، ج1، ص24
4- ابو داود سجستاني متوفاي 316 هجري، كتابي نوشته به نام المصاحف، درآن كتاب ثابت كرده قرآن تحريف شده.
5- در قرن حاضر فردي به نام محمد الخطيب از علماي دانشگاه الأزهر مصر، كتابي نوشت به نام الفرقان في تحريف القرآن ، در زماني كه آقاي شلتوت، مفتي أعظم مصر زنده بود، مانع از چاپ اين كتاب شد، ولي بعد از او اين كتاب چاپ شد.
-
نویسندهنوشته ها
جناب zzz متاسفم که واضح ترين مطالب را نيز بايد براي شما توضيح داد. يک بار ديگر و براي آخرين بار در اين پست ،پاسخت را مي دهم .هرچند بعيد مي دانم باز در مغز قفل شده تو فرو رود.
اينکه خليفه به معناي فرمانروا وحاکم شده است، به اين سبب است که حاکمان بلاد اسلامي، براي تظاهر به دين داري خود را خليفه (جانشين) رسول خدا معرفي مي کردند. وگرنه خليفه به معناي جانشين است نه حاکم .
اينکه خداوند ، انسان را خليفه خود کرد به اين معنا نيست که فقط حاکمان به خليفة اللهي مي رسند بلکه حتي يک چوپان ساده نيز مي تواند به اين مقام برسد و خليفة الله گردد.
وقتي خداوند يوسف را پيامبرخود کرد .اوهم در زندان وهم زماني که عزيز مصر شد ،پيامبر خدا بود و به اين مقامش خدشه اي وارد نبود.
وقتي رسول خدا به رسالت مبعوث شد، ايشان چه در زماني که در شعب ابي طالب ،تحت فشار وسختي بودند وچه در زماني که در مدينه حکومت تشکيل دادند، همواره پيامبر خدا وخليفة الله بودند
وقتي رسول خدا علي را نيز جانشين خود کرد ،ايشان چه در هنگامي که حاکم وچه در هنگامي که خانه نشين بودند ، جانشين رسول خدا و اولي الامر مردم بودند. ولي واضح است که جانشين رسول خدا لايق ترين فرد براي حاکميت است. وهمچنانکه خود رسول خدا حکومت تشکيل داد جانشين او نيز مي بايست حکومت تشکيل مي داد. لذا غصب حاکميت و کوتاه کردن دست جانشين رسول خدا، از حاکميت، ظلم تاريخي هم به علي بود و هم به تمامي مسلمين در طول تاريخ .