mohammad

پاسخ های ارسال شده در انجمن

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 150)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • در پاسخ به: امام معصوم امامت خود را نفی می کند #26647

    mohammad
    مشارکت کننده

    بررسی سند:

    سهیل بن زیاد ابو یحیی الواسطی:

    غضائری: یعرف و ینکر

    ابن داود: ذکر او در جز ثانی که مخصوص ضعفا است

    رتبه در نرم افزار درایه نور:امامی و لم نثبت وثاقه

    نرم افزار درایه نور:ارزیابی برنامه:ضعیف

    در پاسخ به: شیخ الوهابیه موسی بن جعفر الکاظم #26646

    mohammad
    مشارکت کننده

    حَدَّثَنَا عَبْدَانُ بْنُ أَحْمَدَ , ثنا عِيسَى بْنُ شَاذَانَ , ثنا أَبُو هَمَّامٍ الدَّلالُ ، ثنا إِبْرَاهِيمُ بْنُ طَهْمَانَ , عَنْ مَنْصُورٍ , عَنْ مُجَاهِدٍ , عَنِ ابْنِ عُمَرَ , قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : ” فِي مَسْجِدِ الْخَيْفِ قَبْرُ سَبْعِينَ نَبِيًّا.
    https://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?bk_no=477&hid=13351&pid=285603
    نبی(ص):در مسجد خیف قبر 70 پیامبر است.
    _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
    ابن حجر عسقلانی:اسناده صحیح
    هیثمی:رجاله ثقات
    البوصيري:اسناده صحیح
    _________________________________________________________________________
    حضرت محمد(ص) و حضرت موسی(ع) و هفتاد پیامبر در این مسجد نماز خواندن:
    حَدَّثَنَا يَزِيدُ بْنُ هَارُونَ ، أَخْبَرَنَا هِشَامُ بْنُ حَسَّانَ ، وَشُعْبَةُ ، وَشَرِيكٌ ، عَنْ يَعْلَى بْنِ عَطَاءٍ ، عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ ، عن أَبِيه ِ قَالَ : صَلَّيْنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ صَلَاةَ الْفَجْرِ فِي مَسْجِدِ الْخَيْفِ
    https://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?bk_no=121&hid=17143&pid=61051
    حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي خَيْثَمَةَ ، قَالَ : نَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ هَاشِمٍ الطُّوسِيُّ ، قَالَ : نَا مُحَمَّدُ بْنُ فُضَيْلٍ ، عَنْ عَطَاءِ بْنِ السَّائِبِ ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ، قَالَ : قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : ” صَلَّى فِي مَسْجِدِ الْخَيْفِ سَبْعُونَ نَبِيًّا ، مِنْهُمْ مُوسَى صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ، كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِ وَعَلَيْهِ عَبَاءَتَانِ قِطْرَانِيَّتَانِ ، وَهُوَ مُحْرِمٌ عَلَى بَعِيرٍ مِنْ إِبِلِ شَنُوءَةَ ، مَخْطُومٍ بِخِطَامِ لِيفٍ لَهُ ضَفِيرَتَانِ
    https://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?bk_no=475&pid=280701&hid=5553

    در پاسخ به: امام معصوم امامت خود را نفی می کند #26645

    mohammad
    مشارکت کننده

    این حدیث به ما تقیه کردن را یاد می دهد.

    توضیحی از ایت الله قزوینی درباره این حدیث
    http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=8271

    تقیه:تقیه، یعنى پنهان داشتن حق و اعتقاد به حق و مخفى کارى کردن با مخالفان و ابراز نکردن آن‏چه که ابراز نمودنش، موجب زیان به دین و دنیا مى‏شود.

    توریه کردن:توریه، در لغت به معنای پنهان کردن، پوشانیدن و افشا نکردن راز است.در اصطلاح متون فقهی و فقها توریه آن است که متکلم از سخن خود معنایی را جز آنچه مخاطب می‌فهمد (یعنی معنایی خلاف ظاهر) اراده کند.مثل هم عقیده نشان دادن ابراهیم با ستاره پرستان یاشکستن بتها توسط ابراهیم و گفتن اینکه بت بزرگ انها را شکسته.یا نسبت سرقت دادن یوسف به برادرانش.

    »»»»نقل است یکى از اهل سنت از شیعه ‏اى پرسید جانشین بعد از پیامبر(ص) کیست؟ شیعه جواب دادند کسى که دخترش در خانه او است. آن شخص تصور کرد که ابوبکر را میگوید؛ چون دخترش عایشه زن پیامبر بود. ازاین‏ رو آزارى به شخص شیعه نرساند؛ در حالى که منظور او امیرالمؤمنین(ع) بود

    #توجه کنید:

    گفتم: قربانت، شما هستيد آن امام، فرمود: نه من اين را به تو نمى‏ گويم، با خود گفتم: من راه پرسش را درست نـرفـتـم، سپس به او گفتم: قربانت، براى شما امامى هست، فرمود: نه، در اين جا يك احترام و هيبتى از آن حضرت بر دل من وارد شد كه جز خدا عز و جل نمى‏ داند

    ###################### بسیار بسیار مهم

    و در اینجا اعلام صریح امامت در همین حدیث و دستور به تقیه:

    گفتم: قربانت، شيعيان تو و پدرت اكنون سرگردانند، من به آنها اعلام كنم و آنها را به شما دعوت كنم، با تعهد بر كتمانى كه از من گرفتيد، فرمود: به هر كدام كه رشيد و خردمند و راز دارند اعلام كن و با آنها شرط كن كتمان كنند اگر فاش سازند، سر به باد دادن است و اشاره به گلوى مبارك خود كرد

    در پاسخ به: امام معصوم امامت خود را نفی می کند #26644

    mohammad
    مشارکت کننده

    ادامه ترجمه حدیث:

    اگر فاش سازند، سر به باد دادن است و اشاره به گلوى مبارك خود كرد. گويد: از نزد آن حضرت بيرون آمدم و به ابو جعفر احول بر خوردم، گفت: چه خبر دارى؟ گفتم: راه هدايت، و داستان را برايش باز گفتم، گويد: سپس فضيل و ابو بصير را ديدار كرديم و آن‏ها هم خدمت آن حضرت رسيدند و سخن او را شنيدند و با او سؤال و جواب كردند و به امامت آن حضرت يقين نمودند، سپس مردم شيعه با ما فوج، فوج، تماس گرفتند، هر كه خدمت آن حضرت رسيد يقين به امامت او كرد، جز دسته عمار (بن موسى ساباطى) و اصحاب او، و عبد الله تنها ماند، كمى از مردم به وى مراجعه مى‏كردند، چون چنين ديد، حال مردم را پرسيد، به او گزارش دادند كه هشام مردم را از دور تو پراكنده كرد، هشام‏ گويد: چه كس را در مدينه سر راهها نشانيد كه مرا بزنند.

    در پاسخ به: امام معصوم امامت خود را نفی می کند #26643

    mohammad
    مشارکت کننده

    ادامه ترجمه حدیث:

    گفتم: از من دور شو زيرا من بر خود و تو نگرانم و او مرا مى‏خواهد نه تو را، از من دور شو مبادا هلاك شوى و به زيان خود كمك كنى او كمى دور شد و من به دنبال آن پيره مرد به راه افتادم زيرا معتقد بودم كه از او خلاصى ندارم و دنبال او رفتم تا به در خانه امام كاظم (ع) رسيدم، در آنجا مرا تنها گذاشت و خودش رفت. ديدم خادمى بر در خانه است و بى‏پرسش به من گفت: وارد خانه شو خدا رحمتت كند. من در خانه در آمدم و بى‏ انتظار ابو الحسن موسى (ع) را ديدم و با من آغاز سخن كرد و فرمود: نه به سوى مرجئه و نه به سوى قدريه و نه به سوى زيديه و نه معتزله و نه خوارج، به سوى من، به سوى من. من گفتم: قربانت، پدرت در گذشت؟ فرمود: آرى، گفتم: مُرد؟ فرمود: آرى، گفتم: بعد از او كى امام ما است؟ فرمود: اگر خدا خواهد تو را به امامت رهبرى مى‏كند، گفتم: قربانت، عبد الله معتقد است كه پس از پدرش او است، فرمود: عبد الله مى‏خواهد خدا را نپرستد و نخواهد. گويد: گفتم: قربانت، پس از او كى امام ما است؟ فرمود: اگر خدا خواهد تو را هدايت نمايد گويد: گفتم: قربانت، شما هستيد آن امام، فرمود: نه من اين را به تو نمى‏ گويم، با خود گفتم: من راه پرسش را درست نـرفـتـم((زمان تقیه است))، سپس به او گفتم: قربانت، براى شما امامى هست، فرمود: نه، در اين جا يك احترام و هيبتى از آن حضرت بر دل من وارد شد كه جز خدا عز و جل نمى‏داند((فهمید خود ایشان امام است)) بيش از آنچه در موقع تشرّف به حضور پدرش از او در دل من واقع مى‏ شد. سپس گفتم: قربانت، از تو بپرسم چنانچه از پدرت مى پرسيدم؟ فرمود: بپرس تا جواب بگيرى ولى فاش مكن، اگر فاش كنى، همان سر به باد دادن است، از او پرسش كردم و معلوم شد دريائى است بيكران، گفتم: قربانت، شيعيان تو و پدرت اكنون سرگردانند، من به آنها اعلام كنم و آنها را به شما دعوت كنم، با تعهد بر كتمانى كه از من گرفتيد، فرمود: به هر كدام كه رشيد و خردمند و راز دارند اعلام كن و با آنها شرط كن كتمان كنند،

    در پاسخ به: امام معصوم امامت خود را نفی می کند #26642

    mohammad
    مشارکت کننده

    پاسخ به شبهه:

    ترجمه کامل حدیث:
    هشام بن سالم گويد: پس از وفات امام صادق (ع) در مدينه بوديم، من بودم و صاحب الطاق مردم همه دور عبد الله بن جعفر (عبد الله افطح) گرد آمده بودند و اتفاق داشتند كه بعد از پدرش او صاحب الامر است، من و صاحب الطاق هم نزد او رفتيم و مردم هم نزد او بودند و اين توجه به او براى اين بود كه از امام صادق (ع) روايت داشتند كه: امر امامت در پسر بزرگ است به شرط اين كه عيبى نداشته باشد، ما نزد او رفتيم و از او پرسشهائى كرديم كه از پدرش امام صادق (ع) پرسش مى‏كرديم، از او پرسيديم زكوه در چند درهم واجب است؟ گفت: در 200 درهم 5 درهم است، گفتيم: درصد درهم چطور؟ گفت: 2 درهم و نيم، گفتيم: به خدا، مرجئه هم اين حرف را نمى گويند، گويد: دست به آسمان برداشت و گفت: به خدا من نمى‏دانم كه مرجئه چه مى‏گويند؟ (هشام بن سالم) گويد: ما از نزد او راه گم كرده بيرون آمديم و نمى‏دانستيم به كجا رو كنيم من بودم و ابو جعفر احول در يكى از كوچه‏هاى مدينه نشستيم، گريان و سرگردان و نمى‏دانستيم كجا رو كنيم و به سوى كه برويم و مى‏گفتيم، به سوى مرجئه، به سوى زيديه، به سوى معتزله، به سوى خوارج. ما در اين حال بوديم كه چشمم به پيره مردى ناشناس افتاد كه با دست به من اشاره مى‏كرد و من در بيم شدم كه مبادا از جاسوسان ابى جعفر منصور باشد، زيرا او در مدينه جاسوسى داشت و ماموريت داشتند كه بدانند شيعه به امامت چه كسى متفق مى شوند تا گردن او را بزنند، من ترسيدم از آنها باشد، من به رفيقم احول (ابو جعفر محمد بن نعمان احوال در كوفه صراف بوده و در طاق المحامل دكانى داشته و نزد شيعه و سنى معروف به فضل بوده، و علماء فِرَق در دكان او جمع مى‏شدند و به آنها مباحثه مى كرد، شيعه او را مؤمن الطاق و صاحب الطاق لقب داده بودند، و سنى‏ ها او را شيطان الطاق مى‏گفتند: براى آنكه از مناظره با او در مى ‏ماندند)

    در پاسخ به: شیخ الوهابیه موسی بن جعفر الکاظم #26375

    mohammad
    مشارکت کننده

    چقدر هم وهابیت و اهل سنت روی قبور بنا ندارند:

    پیامبر(ص)

    ابوبکر(در زمان صحابه در بنا خانه عایشه دفن شد)

    عمر(در زمان صحابه در بنا خانه عایشه دفن شد)

    خالد بن ولید

    معاویه

    ابوحنیفه

    شافعی

    احمدبن حنبل

    بخاری

    محيي الدين ابن عربي

    سیوطی

    عمر مختار

    صلاح الدین ایوبی

    جمال عبدالناصر

    و غیره
    _____________________________________________________

    نکته اول:

    جمله لا یصلح در روایت بر کراهت دلالت دارد نه حرمت .

    نکته دوم :

    بعید نیست که کراهت تزیین قبور بخاطر جلوگیری از فخر فروشی باشد

    با مراجعه به تفاسیر با جریانی برخورد می کنیم که طی آن افرادی از دو قبیله متفاوت، برجستگان و سرشناسان خود را به رخ طرف مقابل کشیده و هنگامی که سخن از زندگان به پایان رسید، مزایا و افتخارات مردگان قبیله خود را مطرح نمودند، تا آن جا که آیات اولیه سوره تکاثر نازل شد: “أَلْهاکُمُ التَّکاثُر. حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِر …” افزون طلبى (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده) است. تا آن جا که به دیدار قبرها رفتید (و قبور مردگان خود را برشمردید و به آن افتخار کردید)

    نکته سوم :

    در مورد گل کاری قبر بین علمای اهل سنت نیز اختلاف است و وهابیون نمی توانند از این طریق بر شیعیان ایراد بگیریند :

    واختلف الفقهاء فی تطیین القبر ، فذهب الحنفیة – فی المختار – والحنابلة إلى جواز تطیین القبر ، ونقل الترمذی عن الشافعی أنه لا بأس بالتطیین .بین فقها در گل کاری قبر اختلاف های زیادی است .

    حنفی ها در گل کاری مختارند و حنبلی ها جوازش را صادر کردند و شافعی نیز گفته مشکلی در گل کاری نیست .الموسوعة الفقهیة الکویتیة – (ج ۳۲ / ص ۲۵۰)

    در پاسخ به: تولدی دوباره #26366

    mohammad
    مشارکت کننده

    در ضمن جشن تولد هم در وهابیت حرامه:

    تیتر “تولدی دوباره” کاملا بدعت و حرامه

    :))))))))))))))))))))))))))

    http://islampp.com/index.php?id=144&ftwid=15691

    در پاسخ به: تولدی دوباره #26365

    mohammad
    مشارکت کننده

    طلسم شکن تقلبی1
    http://www.aparat.com/v/li4MT
    ____________________________________
    طلسم شکن تقلبی2
    http://www.aparat.com/v/cwULq

    یهودیان هم در صدر اسلام صبح به ظاهر اسلام میاوردند و شب دوباره یهودی می شدند تا دل مسلمانان را مضطرب کنند.ولی جواب نداد

    در پاسخ به: کشف جهل شریف رضی مولف نهج البلاغه #26273

    mohammad
    مشارکت کننده

    حتما ان چند صد نفری که تو منا در حج له شدن بچه های 4 و 5 ساله بودند

    :)))))))))))))))))))))))))))))))))

    خدا به همه بی عقل ها عقل عطا کند

    در پاسخ به: حضرت علی محبوب ترین فرد امت نزد خدا و رسول خدا(ص) #26271

    mohammad
    مشارکت کننده

    +قيل : يا رسولَ اللهِ أيُّ النَّاسِ أحَبُّ إليك ؟ قال : ( عائشةُ ) قيل : مِن الرِّجالِ ؟ قال : ( أبو بكرٍ ) قيل : ثمَّ مَن ؟ قال : ( عُمَرُ ) قيل : ثمَّ مَن ؟ قال : ( أبو عُبَيدةَ بنُ الجرَّاحِ )
    الراوي:عمرو بن العاص المحدث:ابن حبان المصدر:صحيح ابن حبان الجزء أو الصفحة:6998 حكم المحدث:أخرجه في صحيحه

    عایشه بعد ابوبکر بعد عمر بعد ابوعبیده جراح!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    حالا اعتقاد اهل سنت

    ابوبکر بعد عمر بعد عثمان بعد علی.فاطمه هم ار عایشه برتر

    :)))))))))))))))))))))))))))))))))

    در پاسخ به: حضرت علی محبوب ترین فرد امت نزد خدا و رسول خدا(ص) #26270

    mohammad
    مشارکت کننده

    +محبوب ترین ام المومنین سیدتنا عایشه امیر المومنین سیدنا ابوبکر صدیق و امیر المومنین سیدنا عمر فاروق هستند

    :))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))

    حتی خود سنی ها قبول ندارند عایشه از ابوبکر نزد رسول خدا محبوب تر باشه

    حدیث بخاری و مسلم را هم سنی ها قبول ندارند.چه برسه به شیعه

    در پاسخ به: تبعید نصر بن حجاج توسط عمر به خاطر زیبایی!!! #26265

    mohammad
    مشارکت کننده

    قصه صحیح و مشهوره و علما به صحت ان اعتراف کردند

    فهذه القصة صحيحة مشهورة , ولا زال العلماء يذكرونها محتجين بها مثبتين لها ، ومنهم شيخ الإسلام ابن تيمية كما في كتاب الاستقامة ومجموع الفتاوى والإمام ابن القيم في الطرق الحكمية وبدائع الفوائد ، ومن المتأخرين الألوسي في روح المعاني حيث قال : كما صح أن عمر بن الخطاب رضي الله عنه غرب نصر بن حجاج إلى البصرة بسبب أنه لجماله افتتن بعض النساء به ، ومنهم الشنقيطي في أضواء البيان حيث ذكر طرفا مما ذكرته المرأة التي شببت بنصر بن حجاج ، والقصة صحح إسنادها الحافظ ابن حجر في الإصابة في تمييز الصحابة ، ولم نطلع على أحد من العلماء ضعفها ، ولهذا فالقصة صحيحة

    http://fatwa.islamweb.net/fatwa/index.php?page=showfatwa&Option=FatwaId&Id=95223

    در پاسخ به: عمر در جنگ خیبر #25814

    mohammad
    مشارکت کننده

    +اتفاقا مثال بسیار خوبی زدید و هنوز هم به خودتان اجازه نمی دهید چند کامنت عقب تر برگردید و آن همه زحمت بنده در توضیح این مطلب را ببینید.
    _اقا شما چند کامنت قبل نوشتی ابی مریم از نظر دارقطنی مجهول من هم جواب دادم یک راوی را ممکن است یک نفر نشناسد ولی دیگران او را بشناسند.خود ذهبی هم بعضی از راویان را نمی شناسد ولی چون یحیی بن معین او را توثیق کرده روایات او را تصحیح می کند مثال می زنم :عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْمُسْلِيِّ:ذهبی،لا یعرف.یحیی بن معین، ثقه.ذهبی می گویید لا یعرف ولی چون یحیی بن معین گفته ثقه خود ذهبی روایات عبدالرحمن المسلی را تصحیح کرده.حالا دوباره بنویس من کامنت شما را نخواندم.
    ابی مریم:ابن حبان و نسائی و ذهبی ثقه گفتند.چطور مجهوله ولی گفتند ثقه!!!!!اسلام وب چطور مجهوله ولی گفته ثقه!!!! لطفا یک ایمیل به اسلام وب بزن و انها را از جهالت و نادانی خارج کن انها هم مثل من ابی مریم را ثقه می دانند.ان دنیا هم حاکم و ذهبی را توجیه کن.
    +حتی فکر کنم این عبارت رو هم ندیدی که اگر این فرد مجهول همان ثقه باشد اصل حدیث در بزار چگونه متنی دارد.
    _اقای محترم یک حدیث می تواند چند سند و چند متن داشته باشد یک حدیث در مسلم یک گونه و در بخاری یک گونه دیگر نقل شده.این دلیل بر غلط بودن حدیث نداره.اگر حدیث غلط بود که حاکم و ذهبی تصحیح نمی کردند.
    +حکایت همان حکایت بسته شدن چشم و گوش به روی حرف حق است.
    _ الحمد الله من یک چیزی گفتم شما یاد گرفتی.در یادگیری و تکرار این جملات خوب کار می کنی. امیدوارم در یادگیری علم رجال هم این قدر خوب باشی:)))

    در پاسخ به: عمر در جنگ خیبر #25811

    mohammad
    مشارکت کننده

    +احتمالا اون همه شرح و توضیخ درباره نعيم بن حكيم عن أبي مريم الثقفي داده بودم در کامنتهای قبلی قصه حسن کرد شبستری یا روضه عباس بوده.
    _خداوند بر گوش و چشم و قلب بعضی ها مهر زده که حقیقت را نمی بینند.خوبه ادرس حدیث را از اسلام وب گذاشتم.نعیم بن حکم:صدوق حسن الحدیث،ابی مریم:ثقه.
    ابی مریم چه جوری مجهولی که ثقه هم هست:)))))))))))حالا دوباره باز بنویس ابی مریم مجهوله تا حرف من درباره گوش و چشم و قلب بعضی ها اثبات شه.علت اینکه بر قلب افراد مهر زده می شود شاید در این ایه که خودتون گذاشتی باشد.إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 150)