Home › انجمن ها › امهات المومنین › مقایسه نمودن عایشه با زنان اطراف یوسف توسط رسول خدا
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط rrw در 10 سال، 2 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5072شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5076سلام . جناب آقای rrw میشه لطف کنید اسم چندتا کتاب تحقیقی از منابع اهل تشیع رو معرفی کنید ؟ممنون.
میخواستم از کاربران فعال و مطلع خواهش کنم اگه میشه موضوع مناظره و زمانش رو مشخص کنند تا بتونیم بیشتر و بهتر از مطالب استفاده کنیم. تشکر
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5082جناب شريعتي ،خدا راشکر که اقرار کردي در داستان من ،نتيجه کاملا روشن و واضح است وتوجيهي براي عمل فرشيد وچود ندارد. حال سوال اين است که آيا داستان من با داستان روايت عايشه و ابن عباس تفاوتي داشت ؟ قطعا خير. بنده فقط اسامي و موضوع را عوض کردم . پس چرا شما به داستان عايشه که مي رسيد، با توجيهات نچسب و مسخره ،مي خواهيد آن واقعه را، توجيه کنيد.
اگر بگويي تو از قبل گفتي که (حسن بهترين و مودب ترين دانش آموز مدرسه است) پاسخ اين است که ،اين نقطه مشترک ما و شماست. ما که در شخصيت و اخلاق پيامبر که ترديدي نداريم. در مورد شخصيت عايشه اختلاف داريم که من در مثالم هيچ پيش داوري از او ارائه نکردم. پس مثال من کاملا شبيه اين روايت است.پس باز هم تکرار مي کنم، چرا شما به داستان عايشه که مي رسيد،نتيجه گيري منطقي و عادي را رها مي کنيد.
نوشته اي: مگر میشود مدیر از یک شاهد که خودش او را مرتد میداند برای رد دیگری استفاده کند ؟”
پاسخ:
دوست عزيز اتفاقا اگر مدير مدرسه از کسي که هم عقيده و هم مسلک خاطي است، شاهد بياورد، دليل بسيار قوي تري است.
نوشته اي:“ اگر پیامبر ص میخاست علی رض نماز را بخواند میگفت یا ابن عباس رض یا کسی دیگر را میفرستاد دنبالش و لی اینکار صورت نگرفت .”
پاسخ:
دوست عزيز چرا متوجه نيستي. من فعلا با مماشات مي پذيرم که پيامبر گفت ابوبکر به نماز برود( هرچند غلط بودن آن را در ادامه اثبات مي کنم) اما فعلا صحبت من اين نيست. بنده مي گويم ،اينکه رسول خدا به عايشه با عصبانيت گفت: ساکت شو .شما مانند زنان اطراف يوسف هستيد، بخاطر اين نبود که عايشه گفت: ابوبکر مناسب نماز نيست، بلکه بخاطر کار شکني او در صداکردن علي بوده است. آخر کجاي اين جمله ابهام دارد؟
نوشته ايي:” شما بیماری توهم داری چون در حدیث ابن عباس پیامبر ص خیلی ها را صدا زدند”
پاسخ:
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: لَمَّا مَرِضَ رَسُولُ اللَّهِ مَرَضَهُ الَّذِي مَاتَ فِيهِ، كَانَ فِي بَيْتِ عَائِشَةَ، فَقَالَ: ” ادْعُوا لِي عَلِيًّا ” قَالَتْ عَائِشَةُ: نَدْعُو لَكَ أَبَا بَكْرٍ؟ قَالَ: ” ادْعُوهُ “، قَالَتْ حَفْصَةُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، نَدْعُو لَكَ عُمَرَ؟ قَالَ: ” ادْعُوهُ “، قَالَتْ أُمُّ الْفَضْلِ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، نَدْعُو لَكَ الْعَبَّاسَ؟ قَالَ: ” ادْعُوهُ “، فَلَمَّا اجْتَمَعُوا رَفَعَ رَأْسَهُ، فَلَمْ يَرَ عَلِيًّا، فَسَكَتَ،
آيا در اين روايت ، پيامبر نام ديگري غير از علي هم صدا زد!!؟ نکند تو دعوت ابوبکر و عمر و ابن عباس را به حساب پيامبر گذاشتي!؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5083نوشته اي:” این دو حدیث رو مقایسه کردم و ثابت کردم که هیچ تفاوتی با هم ندارند و بلکه بخش دوم حدیث ابن عباس رض خط بطلانی است بر تمام ادعا خالی شما”
پاسخ:
جناب شريعتي شما متاسفانه دو موضوع را با هم خلط مي کني. موضوع اين پست، علت مقايسه عايشه با زنان اطراف يوسف است. لذا بنده بحث به نماز رفتن يا نرفتن ابوبکر را طرح نکردم. شما خود شروع کرديد که ببين ابن عباس هم مي گويد ابوبکر به نماز رفت.
من باز هم تکرار مي کنم. اصلا فرض کنيم ابوبکر با رضايت رسول خدا به نماز رفت . و آنجايي هم که ايشان سراغ علي را مي گرفت، براي جابجا کردن بالش رسول خدا بوده است! ما فعلا کاري به اين نداريم. بحث من اين است که عصبانيت رسول خدا از عايشه و مقايسه او با زنان اطراف يوسف ، بخاطر اين جمله عايشه که “ابوبکر براي نماز مناسب نيست”، نبوده بلکه براي کار شکني او در احضار علي بوده است. اگر متوجه اين جمله نمي شوي از کسي بپرس تا به تو توضيح دهد.
(در پاسخ به گفته من که نظر علماي اهل سنت براي توجيه اين روايت ارزشي ندارد ) نوشته اي:” خوب نظرات شما هیچ ارزشی هم برای اهل سنت ندارد”
پاسخ:
باز هم کج فهمي خودت را به رخ ديگران کشيدي. اوربان بلغور کرده بود که علماي اهل سنت برداشت شيعه را از اين جمله رسول خدا ندارند، و اگر شيعه راست مي گويد بايد سخن علماء اهل سنت را بياورد که مطابق نظر شيعه باشد!! اين جمله به همين مسخرگي است که من بگويم اگر اهل سنت راست مي گويد ، ثابت کند علماي شيعه واقعه غدير را دوستي مي دانند نه سرپرستي.( اوربان به اندازه کافي مسخره است، لطفا تو نيز خودت را مسخره نکن)
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5084نوشته اي:” بخیال خودت بتونی اوریان رو ادم بدی نشون بدی جون همه تو تمام تایپیک ها میبینن که برادر اوریان همتونو رسوا کرده 🙂 و هرچی جلو تر رفتی بیشتر دلایلت روشن شد مخصوصا این جمله های اخرت که نشون از فرار دارد شدید و بازهم اوریان عزیز توانست یک دیگر را شکست بده درود بر تو اوریان جان درود بر تو”
پاسخ:
خدا اوربان را برايت نگهدارد. نخير بنده نيامدم اوربان را بد نشان دهم .آمدم بي سواد او را نشان دهم. در بيسوادي او همين بس که من حداقل چهار کامنت نوشتم که در مقايسه دو شخص ، بايد صفات بارز آنها را با هم مقايسه کرد، وگرنه عمر هم شبيه ابوجهل خواهد بود چون هر دو شمشير زن خوبي بودند. چوپان دروغگو نيز شبيه ايوب پيامبر بود چون هر دو چوپان بودندو…اما اوربان بعد از اين همه در گوش خر ياسين خواندن بالاخره در کامنت شماره( 57) نوشت،((( خودش (rrw)به تشبیه باطلش اعتراف نمود و دیدید اعترافش را که تشبیه در صفات بارز میتواند صحیح باشد)))
يعني او واقعا نفهميده بود که من اين مثالها را براي اثبات بطلان عقيده او در شباهت عايشه با زليخا زده ام!! آيا يک درخت از او عاقل تر نيست؟
اصلا اگر خود او و اهل سنت، به اين اصل بديهي واقفند، پس خيره سري براي چيست؟ آيا صفت بارز زنان اطراف يوسف فتنه گري و پيروي از هواهاي نفساني نبود؟
اشکال اهل سنت اين است که جايگاه رسول خدا را با عايشه عوض کرده اند. عايشه نبايد محکوم شود حتي اگر به قيمت نعوذ بالله نادان فرض کردن رسول خدا باشد.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5085و اما خواننده گرامي afsoon برخی از کتب حدیثی معتبر شیعه عبارتند از:
– نهج البلاغه مجموعه سخنان و خطبه هاي حضرت علي تاليف سيد رضي
– الکافی تألیف ثقة الاسلام محمد بن یعقوب کلینی ره متوفی329 هـ.ق
– تهذیب تألیف شیخ طوسی ره متوفی460هـ.ق
– استبصار تألیف شیخ طوسی ره متوفی460هـ.ق
– من لا یحضره الفقیه تألیف شیخ صدوق ره متوفی381 هـ.ق
– وسائل الشیعه تألیف شیخ حر عاملی متوفی1104هـ.ق
– بحار الانوار تألیف علامه محمد باقر مجلسی متوفی1110هـ.ق
– جامع الاحادیث الشیعه تألیف آیت الله اسماعیل معزی ملایری متوفی 1429هـ.ق
البته باید توجه داشت ما همه احادیث این کتاب ها را معتبر نمی دانیم . شيعه همانند اهل سنت ،کتابي که تمامي احاديث آنرا صحيح بداند، ندارد. بلکه هنگام استفاده از حديث ،به بررسي آن ،اقدام مي کند.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5086الحمد لله رب العالمین
این رافضی مجوس الخلفه بنا به عادات همیشگی همانطور که دوست عزیزم شریعتی فرمودند قصد فرار به جلو را دارد .
من وارد بحث بر سر نماز علی و ابوبکر نمیشوم ولی همچنانکه اعلام کردم اگر واقعا احساس میکنی حرفهایت صحیح است .اعلام کن تا برایت بستی بگذارم . لطفا در این بست برای انحراف موضوع وارد این مبحث نشوید . تا خواننده ببیند این سبایی ولد المتعه چقدر بیچاره است که ادعایی کرد و بشدت سرکوب شد .
خب گفتی ===دوست عزيز اتفاقا اگر مدير مدرسه از کسي که هم عقيده و هم مسلک خاطي است، شاهد بياورد، دليل بسيار قوي تري است.
جواب ===
با این سفسطه ها میخوای امامت علی را که اصل میدانید اثبات کنید . تو اگر مرد میبودی یک ایه می اوردی بر امامتش اما ظاهرا امام زمان در وقت عزداداری هم نتونست بهت کمک کنه و دلیل بیاوری . این همه سفسطه اب قوره میکنی که بگی علی بیش نماز حق بوده؟؟
رفتارت متناقض است . وقتی بخای از کتب اهل سنت دلیل میاری که چنین و چنان ولی وقتی ببینی مثل این بست گیر افتادی میگی بشیزی ارزش ندرد سخنانشان . علی نزد ما امامتش اصل نیست ونخواهد بود .ابوبکر هم امامتش اصل نیست ولی شکی نیست در احادیث صحیح امامت و بیش نماز ی امت به سیدنا ابوبکر دادولی خبری از علی نبود . ولی باز میگویم مهم نیست هر کدام خلیفه می شد . برای ما این امامت و خلافت اصل نیس و میتونیم اصلا وارد بحثش نشیم ولی اگر خواستی بحث کنی بازم در خدمتم . بستی میگذارم به نام امامت و خلافت و تا ادامه بدی جواب میدم و باید جواب بدی .در هر موضوعی حس میکنی شیعه حق است اعلام کن تا برایت بست بگذارم . منتظرممممممممم. علی و ابوبکر هر دو از افضل صحابه بوده اند و هر کدام خلیف می شد نزد ما فرق ندارد ولی شما به فکر اصل خود تراشیده ای باشی که حتی یک دلیل محکم بر آن ندارید .شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5087گفتی============دوست عزيز چرا متوجه نيستي. من فعلا با مماشات مي پذيرم که پيامبر گفت ابوبکر به نماز برود( هرچند غلط بودن آن را در ادامه اثبات مي کنم) اما فعلا صحبت من اين نيست. بنده مي گويم ،اينکه رسول خدا به عايشه با عصبانيت گفت: ساکت شو .شما مانند زنان اطراف يوسف هستيد، بخاطر اين نبود که عايشه گفت: ابوبکر مناسب نماز نيست، بلکه بخاطر کار شکني او در صداکردن علي بوده است. آخر کجاي اين جمله ابهام دارد؟
جواب=============
بسم الله الرحمن الرحیم
فعلا با مماشات نبذیز بلکه با یقین ببذیر ابوبکر افضل امت است بعد نبی .
خداوند می فرماید
إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا
ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
ابوبکر در هر چیزی بعد نبی اول بوده . از مردان نخستین کس بود که اسلام اورد . در غار با نبی بود . در هر چیزی بعد نبی بوده . سیدنا ابوبکر فضیلت زیادی داشته و قطعا شایسته منصب بوده ولی علی هم شایسته بوده .برای ما فرقی ندارد هر کدام میبود . بری شما که اصل است بفرما اصل بودنش را ثابت کن
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5088این که گفتی====آيا در اين روايت ، پيامبر نام ديگري غير از علي هم صدا زد!!؟ نکند تو دعوت ابوبکر و عمر و ابن عباس را به حساب پيامبر گذاشتي!؟
جواب==============
این سخنت واقعا اخره نادانی است . ولی اگر علی یک فضیلت داشته برتر بوده ابوبکر فضیلتی داشته که از علی بالاتر بوده . مصاحبت با نبی در غار و………..
اما چند تا فضیلت سیدنا ابوبکر صدیق صحایه برتر نبی را ذکر میکنم تا قشنگ بفهمی هر کدام در صفتی برتر بوده اند .مثلا ابوبکر در سخاوت . عمر در عدالت . عثمان در حیا و شرم . علی در شجاعت . اینها با هم تناقض ندارند . هر کدام در صفتی بر دیگری برتر لوده اند.بلکه ما افتخار میکنیم علی شجاع بوده و این مشکلی ندارد . افتخار میکنیم عمر عادل بوده و ابوبکر هم سخاوت داشته و……
اما چند فضیلت ابوبکر
فضائل ابوبكر:
از ابو هريره – رضي الله عنه – روايت است كه گفت: از پيامبر ص شنيدم كه مي گفت: هر كس يك جفت از هر چيزي كه باشد در راه خدا انفاق كند از درهاي بهشت صدا زده مي شود اي بنده خدا از اين در وارد شو اين بهتر است، پس هر كس اهل نماز باشد از در نماز فراخوانده مي شود، و هر كس از اهل جهاد باشد از در جهاد صدا زده مي شود، و هر كس اهل صدقه باشد از در صدقه فرا خوانده مي شود، و هر كس اهل روزه باشد از باب الريان فرا خوانده مي شود.
ابوبكر گفت: كسي كه از همه درها فرا خوانده مي شود چه بايد بكند و گفت: آيا كس هست كه از همه درها فرا خوانده شود؟ پيامبر ص فرمود: بله و اميدوارم كه تو از آنها باشي اي ابوبكر-
بخاري کتاب فضائل الصحابه باب قول النبي لو کنت متخذاً خليلاً حديث 3666
2-
و از انس بن مالك – رضي الله عنه – روايت است كه گفت: پيامبر ص به همراه ابوبكر و عمر و عثمان بالاي كوه احد رفت، احد تكان خورد، پيامبر فرمود: استوار باش اي احد، زيرا بالاي تو پيامبري و صديقي و دو شهيد هستند-
بخاري کتاب فضائل الصحابه باب قول النبي لو کنت متخذاً خليلاً حديث 3675
3-
و از عمرو بن العاص س روايت است كه گفت: پيامبر مرا فرمانده لشكر ذات السلاسل كرد و من پيش او آمدم و گفتم: چه كسي را بيشتر از همه دوست داري؟ گفت: عايشه را، گفتم: از مردان چه كسي را؟ گفت: پدرش را، گفتم: بعد از او چه كسي را؟ گفت: عمر بن خطاب را-
بخاري فضائل الصحابه حديث 3662 و مسلم حديث 2348.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5089علم و دانش ابوبكر:
از ابي سعيد خدري – رضي الله عنه – روايت است كه گفت: پيامبر ص براي مردم سخنراني كرد و گفت: «خداوند بنده اي را اختيار داده تا از دنيا و از آنچه پيش خدا هست يكي را انتخاب كند، و آن بنده آنچه پيش خدا هست را انتخاب كرد». مي گويد: آنگاه ابوبكر گريه كرد، و ما از گريه كردن او تعجب كرديم، اما در واقع بنده اي كه اختيار داده شده بود خود پيامبر ص بود و ابوبكر از همه ما داناتر بود. و پيامبر ص فرمود: ابوبكر در همراهي با من و دادن مالش بيش از همه مردم بر من منّت گذارده است و اگر كسي جز پروردگارم را به دوستي مي گرفتم ابوبكر را به عنوان دوست انتخاب مي كردم، ولي او برادر ديني من است و او را دوست دارم، هيچ دري از درهايى كه به مسجد باز مي شود باقي نماند، مگر آن كه بسته شود، جز در ابوبكر-
بخاري کتاب فضائل الصحابه، باب قول النبي سدوا الابواب حديث 3654
همراهي با پيامبر ص:
از عبدالله بن عمرو م پرسيدند كه سخت ترين كاري كه مشركان با رسول الله ص كردند چه بود، گفت: عقبه بن أبي معيط را ديدم كه پيش پيامبر ص آمد در حالي كه پيامبر ص مشغول نماز بود، و عقبه چادري به گردن پيامبر پيچاند و او را به شدّت خفه كرد، آنگاه ابوبكر آمد و او را از پيامبر دور كرد و گفت: «آيا مردي را مي كشيد كه مي گويد پروردگار من الله است و حال آن كه نشانه هايي از سوي پروردگارتان برايتان آورده است»
بخاري حديث 3678.
اشاره هاي پيامبر به خلافت ابوبكر:
1 ـ از عايشه ك روايت است كه پيامبر ص در بيماري اش گفت: «ابوبكر را بگوييد كه پيش نماز مردم شود-
بخاري کتاب الاذان باب اهل العلم والفضل أحق بالإمامه حديث 646.
2 ـ از جبير بن مطعم روايت است كه گفت: زني نزد پيامبر ص آمد و پيامبر به او گفت كه دوباره برگرد، زن گفت: اگر آمدم و شما را نيافتم – گويا منظورش مرگ بود- پيامبر ص فرمود: اگر مرا نيافتي پيش ابوبكر بيا-
بخاري حديث 3659 و مسلم حديث 2386.
3 ـ از عايشه ك روايت است كه گفت: پيامبر ص در بيماري اش به من گفت: «ابوبكر و برادرت را پيش من فرا بخوان تا نوشته اي بنويسم، زيرا من مي ترسم كه كسي آرزو كند و بگويد: من سزوارترم، و حال آن كه خدا و مؤمنان كسي جز ابوبكر را نمي پذيرند»
مسلم کتاب فضائل الصحابه حديث 2387 و بخاري 5666.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5090گفتی=====جناب شريعتي شما متاسفانه دو موضوع را با هم خلط مي کني. موضوع اين پست، علت مقايسه عايشه با زنان اطراف يوسف است. لذا بنده بحث به نماز رفتن يا نرفتن ابوبکر را طرح نکردم. شما خود شروع کرديد که ببين ابن عباس هم مي گويد ابوبکر به نماز رفت.
من باز هم تکرار مي کنم. اصلا فرض کنيم ابوبکر با رضايت رسول خدا به نماز رفت . و آنجايي هم که ايشان سراغ علي را مي گرفت، براي جابجا کردن بالش رسول خدا بوده است! ما فعلا کاري به اين نداريم. بحث من اين است که عصبانيت رسول خدا از عايشه و مقايسه او با زنان اطراف يوسف ، بخاطر اين جمله عايشه که “ابوبکر براي نماز مناسب نيست”، نبوده بلکه براي کار شکني او در احضار علي بوده است. اگر متوجه اين جمله نمي شوي از کسي بپرس تا به تو توضيح دهد.
جواب====
بله هر وقت جایی گیر بیفتی مجبوری بگی موضع این نیست. . دربارش سخن میگی ولی هر جا گیر افتادی میگی موضوع این نیست . شبهه های بوچ و نجست را به خورد مردم میدی و میگی ببینید . ولی وقتی گیرت انداختم میگی موضوع چیزی دیگر است . واقعا افرین بر عقلت ناقصت متعه ای
اره عزیزم شما بفرما جواب 4سوالی که بیرمون این بست برسیدم را ثابت کن علمی . انوقت خواننده میفهمد کتب امام زمان صادقند . ولی جوااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااابی ننننننننننننننننننداری. این از فضل خداست که تو مثل خر در شل گیر کردی که نه راه برگشتی داری نه راه امدنی . نه جوابی داری نه سخنی . جز سفسطه هایی که داری با عقل خواننده بازی میکنی .
منتظرم جواب بدی . اثبات کن مقصود از صواحب فتنه گرانند . ان هم علمی نه با سفسطه . سند بده و مدرک تا بفهمیم صادقی . منتظریم جواب سوالات رو برای ادعایت بدی ای مضحک بیچاره . چرا گیر افتادی و اعتراف نمکینی افترا زدی بر زن رسول الله . در ضمن ساکت باش هم با حالت عصبانیت نبوده .تو کجا فهمیدی عصبانیت بوده نکند از الهامات وحیانی چاه جمکران است ؟؟؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5091این جواب سه تا از سفسطه هایتدر واقع من فقط یک بستتوجواب دادم . منتظر رد بعدی سخنانت باش
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5098ازبابت کمکتون ممنون. فقط ی سوال دیگه چه طور میشه که علمای اهلسنت و اهل تشیع صحت و عدم صحیح بودن حدیث رو تحقیق میکنند؟ با این وجود همه حرف خودشون رو قبول دارن و هردو مذهب حقند؟ چون هردو احادیث خلاف قرآن رو قبول ندارند.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5129{جناب شريعتي ،خدا راشکر که اقرار کردي در داستان من ،نتيجه کاملا روشن و واضح است}
خوب همین است گفتم فکر بیمار و ذهن هذیان گو داری ؟ من اقرار نکردم نتیجه کاملا روشن است گفتم از نظر ذهن بیمار شما همه چیز روشن و داستان با توهم های بیمار گونه ساخته شده مابقی مطالب بعد از این داستان ان دانش اموز است که فقط میداند افغانستان کجاست یعد معلم میگوید در مورد ترکیه توضیح بده میکوید ترکیه همسایه ایران و ایران همسایه افغانستان و اما افغانستان و معلم میگوید المان چه کشوریست او میگوید المان در اروپاست اروپا همسایه اسیا و ایران در اسیاست و همسایه ایران افغانستان و اما افغانستان و بازهم ان را توضیح میدهد معلم میفهمد بابا این فرد دیوانه است حکایت حکایت شما ؟؟داری همین کار رو میکنی من دارم میگم داستان غلطه بر این اساس که قضاوت از قبل انجام شده ؟ حتی قبل از شنیدن حرف های شاهد ؟ تو میگی اقرار کردی ؟
{دوست عزيز اتفاقا اگر مدير مدرسه از کسي که هم عقيده و هم مسلک خاطي است، شاهد بياورد، دليل بسيار قوي تري است.}
1. مشکل اینست که اولا شاهد را مدیر قبول ندارد ثانیا تمام حرف های شاهد را قبول ندارد و حذف کرده و فقط هر چه خواسته را از حرف هایش گرفته مثل انکه الذین آمنو ا لا تقربوا الصلوه بقیه ایه رو حذف کنیم و بگیم خدا گفته مومنان نماز نخوانند این میشود ولی میدانیم و انتم سکاری مفهوم را عوض میکند کار مدیر با شاهد همینگونه بوده ؟ عجب مدیر با شرفی؟؟
2. حسن و فرشید داستان شما زن و شوهرند ؟
3. مدیر چرا تمام حرفای شاهد را قبول نمیکند ؟
حکم داستان شما کلا باطل استشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #5130{عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: لَمَّا مَرِضَ رَسُولُ اللَّهِ مَرَضَهُ الَّذِي مَاتَ فِيهِ، كَانَ فِي بَيْتِ عَائِشَةَ، فَقَالَ: ” ادْعُوا لِي عَلِيًّا ” قَالَتْ عَائِشَةُ: نَدْعُو لَكَ أَبَا بَكْرٍ؟ قَالَ: ” ادْعُوهُ “، قَالَتْ حَفْصَةُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، نَدْعُو لَكَ عُمَرَ؟ قَالَ: ” ادْعُوهُ “، قَالَتْ أُمُّ الْفَضْلِ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، نَدْعُو لَكَ الْعَبَّاسَ؟ قَالَ: ” ادْعُوهُ “، فَلَمَّا اجْتَمَعُوا رَفَعَ رَأْسَهُ، فَلَمْ يَرَ عَلِيًّا، فَسَكَتَ،
آيا در اين روايت ، پيامبر نام ديگري غير از علي هم صدا زد!!؟ نکند تو دعوت ابوبکر و عمر و ابن عباس را به حساب پيامبر گذاشتي!؟}
جهل شما همین است بله گفتن انها را هم بگوییم گفتن بله خوب رسول الله ص میتوانست بگوید نه اگر نمیخاست ؟؟؟ اجباری در کار نبوده
شما با بیان این مطالب پیامبر ص ترسو میدانید ؟ با توجه به ادامه حدیث ابن عباس رض تمام حرف های شما توهم است چون پیامبر ص در ادامه هیچ اشاره ای به علی رض نکرد حتی ان زمان که حالش بهتر شد { ادامه حدیث} و خط بطلانی ست بر جهل شما
وَوَجَدَ النَّبِيُّ ص مِنْ نَفْسِهِ خِفَّةً، فَخَرَجَ يُهَادَى بَيْنَ رَجُلَيْنِ ؟؟ این همه یار پیامبرص اطرافش بودن ؟ نمیتونست پیامبرص به انها بگوید برین علی رض صدا کنید بریم پیش علی رض علی رض کو ابوبکر رض تو نخون اصلا حق نماز خوندن نداری علی رض کو علی رض بیارید یا خودش بره پیش علی رض خانه علی رض با مسجد چقدر فاصله داشت اینکار ها را پیامبر ص میتونست انجام بده ولی نداد ؟ چون هدف پیامبر ص از دعوت کردن علی رض چیز زیاد مهمی نبوده دامادش بوده دلش میخاسته کنارش باشه ؟ ما هم اگر مثل شما روافض استدلال میکردیم میباید بگوییم چقدر علی رض بی مسئولیت بوده اصلا نماز نمیخونده چون پیش پیامبر ص نرفته حتی مسجدم نرفته؟؟ و پیامبر ص رو تنها گداشته و لی ما ظن نیکو بر مقام مبارک صحابه رسول خدا ص میبریم و حضرت علی رض بری از این تهمت ها میدانیم و رسول الله ص رو فردی ترسو نمی دانیم بلکه بزرگ ترین انسان تاریخ بشری که درود خدا بر او و خاندان پاکش و صحابه بزرگوارش شما دارید توهین های خودتون رو به رسول ص و علی رض و همه صحابه و ام المومنین رض ادامه و گسترش میدید حتی نمی دونید دارید چی تایپ میکنید ؟شرم بر تو باد -
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
السلام علیکم
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت همه دوستان ارجمند و خوانندگان محترم . در منهجی که سخن بر یک موضوع بسیار دشوار باشد نمی شود اسم آن مکتب را حق نامید .
بنده با این اخوند رافضی که صفتی بسیار زیبا برایش انتخاب نمودم که اگر مجبورم کند این را صفت را شایع میکنم تا دیگر نجاست زبان لالش را بر زن رسول الله نگایشد
من وارد بحث نماز سیدنا ابوبکر صدیق نشدم . چون میدانم ایشون چه و همکارانش در اسطبلهای جهلیه و فاضلاب ها و سرداب های سبایی سعی دارند سخنی بدان اشاره شود تا از بن بست و طنابی که در بحث بر گردن آنان است خلاص شود ولیکن من این اخوند رافضی را دعوت میکنم تشریف بیاورد اگر مدعی است بر سخنانش و بیاد و برسر این حدیث مناظره کند در بستی جداگانه اعلام کند تا ادبش کنم و باز بر سخنانش ردود بسیاری علمی بزنم . اگر مدعی است که علی امام برحق بوده منتظرم ادعاشو ثابت کند . ولی این میدونه من کیم به همین خاطز هیچوقت دیگه هوس نمیکنه وارد بحث علمی بشه .
برادر شریعتی عزیز من خواستم در این بست رسوایی و افترایی که بر سیده عایشه صدیقه ام المومنین زدند را خنثی کنم و خودش را رسوای عالم کنم . و به اذن خدا بر همگان معلوم شد که افترایی بیش نبود
ای عقلای شیعه به خود بیاید چرا که سالهاست این اخوندان این چنین سر شما را شیره مالیده اند و روز قیامت دیگر زمانی برای برگشتن از تعصب نیس
والله مستعان
اوربــــــــــــــــــــــــــــان- قاهرالرافضه