توسل ام المومنین عایشه با سند صحیح

Home انجمن ها شرکیات. توسل، شفاعت و بدعت توسل ام المومنین عایشه با سند صحیح

این جستار شامل 27 پاسخ ، و دارای 2 کاربر است ، و آخرین بار توسط  noor.haq در 9 سال، 2 ماه پیش بروز شده است.

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 28)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #22721

    salman110
    مشارکت کننده

    بسم الله الرحمن الرحیم.
    الحمدلله رب العالمین.اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

    با سلام.در این مطلب میخواهیم روایت دستور ام المومنین عایشه به توسل به رسول الله صلی الله علیه و آله را که در سنن دارمی آمده است بررسی کنیم:

    خب ابتدا متن حدیث را مشاهده کنیم:

    93 – حَدَّثَنَا أَبُو النُّعْمَانِ، حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ زَيْدٍ، حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ مَالِكٍ النُّكْرِيُّ، حَدَّثَنَا أَبُو الْجَوْزَاءِ أَوْسُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: قُحِطَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ قَحْطًا شَدِيدًا، فَشَكَوْا إِلَى عَائِشَةَ فَقَالَتْ: ” انْظُرُوا قَبْرَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَاجْعَلُوا مِنْهُ كِوًى إِلَى السَّمَاءِ حَتَّى لَا يَكُونَ بَيْنَهُ وَبَيْنَ السَّمَاءِ سَقْفٌ. قَالَ: فَفَعَلُوا، فَمُطِرْنَا مَطَرًا حَتَّى نَبَتَ الْعُشْبُ، وَسَمِنَتِ الْإِبِلُ حَتَّى تَفَتَّقَتْ مِنَ الشَّحْمِ، فَسُمِّيَ عَامَ الْفَتْقِ.
    سنن دارمی جلد 1 صفحه 227 حدیث 93 .

    این حدیث از نظر ابن حجر عسقلانی معتبر و از درجه ی حسن است.ملاحظه کنید:

    الراوي: أبو الجوزاء أوس بن عبدالله الأزدي المحدث: ابن حجر العسقلاني – المصدر: تخريج مشكاة المصابيح – الصفحة أو الرقم: 5/362
    خلاصة حكم المحدث: [حسن كما قال في المقدمة]

    http://dorar.net/h/8ad673a704dc219ac3d4240c3c5eee0f

    همچنین محقق کتاب شیخ حسين سليم أسد الداراني نیز میگوید رجال این حدیث همگی از ثقات هستند:

    [تعليق المحقق] رجاله ثقات وهو موقوف على عائشة.

    خب عکس کتاب را از برنامه ی مکتبه الشامله ببینید تا متن حدیث و سخن محقق کتاب را ببینید:

    http://s6.uplod.ir/i/00502/nco9err8jb0d.jpg

    خب از دو عالم اهلسنت سند دادیم که حدیث معتبر است.

    اما یکی از علمای معاصر یعنی محمد ناصر الدین البانی گفته است که این حدیث ضعیف است:
    خب بهتره متن البانی و دلایل البانی برای تضعیف این حدیث را ببینیم:

    قلت:و هذا سند ضعيف لا تقوم به حجة لامور ثلاثة:
    اولها:ان سعيد بن زيد و هو اخو حماد بن زيد فيه ضعف.قال فيه الحافظ في التقريب:صدوق له اوهام.و قال الذهبي في الميزان:قال يحيی بن سعيد:ضعيف و قال السعدي:ليس بحجة یضعفوف حديثه و قال النسایی و غيره:ليس بالقوي.وقال احمد :ليس به باس.کان يحيی بن سعيد لا يستمرئه.
    و ثانِهما:انه موقوف علی عائشة و ليس بمرفوع الی النبي صلی الله عليه و سلم و لو صح لم تکن فيه حجة.لانه يحتمل ان يکون من قبيل الآراء الاجتهاديةلبعض الصحابة مما یخطئون فيه و يصيبون و لسنا ملزمین بالعمل بها.
    و ثالثها:ان ابالنعمان هذا هو محمد بن الفضل یعرف بعارم و هو و ان کان ثقة فقد اختلط في آخر عمره.و قد اورده الحافظ برهان الدين الحلبي حيث اورده في المختلطين من کتابه المقدمة و قال ص 391:و الحکم فيهم انه يقبل حديث من اخذ عنهم قبل الاختلاط و لايقبل حديث من اخذ عنه قبل الاختلاط او بعده.

    خب ببینید که البانی سه دلیل برای تضعیف این حدیث بیان می کند:
    1-سعید بن زید برادر حماد بن زید ضعیف است.
    2-این حدیث موقوف بر عایشه است یعنی حدیث از عایشه نقل شده نه پیامبر صلی الله علیه و آله.
    3-ابوالنعمان محمد بن فضل با اینکه ثقه است اما در اواخر عمرش اختلاط داشته و ما نمیدانیم این حدیث را قبل از اختلاطش گفته یا بعدش.
    پس حدیث ضعیف است.

    اما رد سخن و استدلال البانی:
    ابتدا دلیل دوم البانی را بررسی می کنیم.خب البانی یگوید حدیث موقوف بر عایشه است.

    یعنی این حدیث از عایشه نقل شده نه از پیامبر صلی الله علیه و آله.خب اما نکته ی جالب اینجاست که موقوف بودن حدیث دلیل تضعیف حدیث نمیشود.
    علامه ابن حجر عسقلانی می گوید:الاسناد اما ان ینتهی الی النبی او الی الصحابة او الی التابعی.فالاول المرفوع و الثانی الموقوف و الثالث المقطوع.
    نخبة الفکر لابن حجر العسقلانی صفحه 4 .
    اسناد یا به نبی یا به صحابه یا به تابعی منتهی می شود.پس اولی مرفوع و دومی موقوف و سومی مقطوع است.

    خب این تعریف حدیث موقوف که یعنی حدیثی که از صحابه نقل شده باشد.حال چه کسی ادعای تضعیف حدیث موقوف را کرده؟

    اما برویم سراغ دلایل اول و سوم البانی یعنی ایرادی که به ابالنعمان و سعید بن زید گرفته است.

    میدانیم که البانی برای تضعیف روایت توسل ام المومنین عایشه به دو راوی این حدیث یعنی ابوالنعمان و سعید بن زید ایراد گرفته است اما نکته ی جالب تر این که دو حدیث در کتاب ادب المفرد وجود دارد که در رجالش هم ابوالنعمان و هم سعید بن زید وجود دارد و دقیقا مانند حدیث توسل ام المومنین عایشه در سنن دارمی در این حدیث نیز ابوالنعمان از سعید بن زید حدیث نقل میکند اما البانی این بار این دو حدیث را تضعیف نمی کند بلکه میگوید اولین حدیث صحیح و دیگری حسن است:

    دو حدیث را ببینیم:

    حدیث اول:

    قال الألباني : صـحـيـح

    سند الحديث:

    692-حدثنا أبو النعمان قال حدثنا سعيد بن زيد قال حدثنا عبد العزيز بن صهيب قال حدثني أنس قال
    . كان النبي صلى الله عليه وسلم إذا أراد أن يدخل الخلاء قال اللهم اني أعوذ بك من الخبث والخبائث

    صحیح ادب المفرد الالبانی رقم 692 .

    اما عکس کتاب را نیز ببینیم:

    http://s6.uplod.ir/i/00502/yojec7b1rhvk.jpg

    حدیث دوم:

    قال الألباني : حـسـن

    سند الحديث:

    78-حدثنا أبو النعمان قال حدثنا سعيد بن زيد قال حدثني على بن زيد قال حدثني محمد بن المنكدر ان جابر بن عبد الله حدثهم قال قال رسول الله صلى الله عليه وسلم
    من كان له ثلاث بنات يؤويهن ويكفيهن ويرحمهن فقد وجبت له الجنة البتة فقال رجل من بعض القوم وثنتين يا رسول الله قال وثنتين

    صحیح ادب المفرد الالبانی رقم 78 .

    عکس کتاب را نیز ببینیم:

    http://s6.uplod.ir/i/00502/nmslivyowmn6.jpg

    خب دیدید که در این دو حدیث نیز ابا النعمان و سعید بن زید در حدیث وجود دارند.اما البانی این بار با وجود این دو شخص در رجال حدیث تضعیف نمی کند بلکه تصحیح می کند.
    خب اقای البانی چطور در حدیث توسل ام المومنین عایشه وجود ابوالنعمان و سعید بن زید باعث تضعیف روایت میشود اما در این دو حدیث باعث تضعیف نمی شود و حدیث صحیح و حسن است؟

    حتی در حدیثی دیگر که در سنن دارمی امده و دارمی از ابالنعمان حدیث نقل کرده البانی در کتاب سلسلة الاحادیث الصحیحة می گوید حدیث صحیح الاسناد است:
    خب حدیث سنن دارمی را ببینیم:

    46-أَخْبَرَنَا أَبُو النُّعْمَانِ، حَدَّثَنَا أَبُو عَوَانَةَ، عَنِ الْأَسْوَدِ، عَنْ نُبَيْحٍ الْعَنَزِيِّ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ:… وَقَامَ أَصْحَابُهُ، فَخَرَجُوا بَيْنَ يَدَيْهِ وَكَانَ يَقُولُ خَلُّوا ظَهْرِي لِلْمَلَائِكَةِ…

    سنن دارمی جلد 1 صفحه 189 .

    و حالا تصحیح البانی در کتاب سلسلة الاحادیث الصحیحة را ببینید:

    …و تابعه أبو عوانة حدثنا الأسود بن قيس به أتم منه في قصة صنع جابر رضي الله
    عنه الطعام لرسول الله صلى الله عليه وسلم قال : ” … فلما فرغ قام , و قام
    أصحابه فخرجوا بين يديه , و كان يقول : خلوا ظهري للملائكة …. ” . أخرجه أحمد
    ( 3 / 397 – 398 ) و الدارمي ( 1 / 23 – 25 ) .
    قلت : و هذا إسناد صحيح. …

    خب عکس کتاب سلسلة الاحادیث الصحیحة البانی را ببینیم:

    http://s6.uplod.ir/i/00502/byql578l0yd3.jpg

    خب اقای البانی چطور اختلاط ابو النعمان در این حدیث سنن دارمی باعث تضعیف نمیشود و حدیث صحیح است اما در حدیث توسل ام المومنین عایشه در همان سنن دارمی باعث تضعیف می شود؟

    قابل ذکر هست که در احادیث زیادی که ابالنعمان وجود دارد البانی گفته صحیح الاسناد.

    الحمدلله ثابت شد که تضعیف البانی از روی تعصب بوده پس باطل است و حدیث توسل ام المومنین عایشه طبق سخن ابن حجر عسقلانی و محقق کتاب شیخ الدارانی صحیح است.

    خب برای اتمام حجت یک یک رجال این حدیث را بررسی می کنم هرچند تصحیح ابن حجر و شیخ الدارانی کافی است:

    1-ابوالنعمان که به اجماع علما ثقه بودده و این احادیث را قبل از اختلاطش بیان کرده پس اختلاطش در اخر عمرش ضرری به روایت نمیزند.

    2-سعید بن زید:ایشان از رجال صحیح مسلم می باشد:ابن حجر عسقلانی در تهذیب التهذیب اورده است:

    51-خت م د ت ق(البخاری فی التعالیق و مسلم و ابی داود و الترمذی و ابن ماجة) سعید بن زید بن درهم الازدی الجهضمی ابو الحسن البصری اخو حماد بن زید.

    تهذیب التهذیب جلد 4 صفحه 29 .

    امام بخاری در تاریخ الکبیر در مورد سعید بن زید اورده است:
    است :
    1576 – سَعِيد بْن زيد أخو حماد بْن زيد مولى الأزد لآل جرير بْن حازم، الْبَصْرِيّ سَمِعَ علي بْن الحكم، قَالَ ابْن محبوب: مات سنة سبع وستين ومائة قبل حماد بْن سلمة، وقال مسلم: حدثنا سعيد ابن زيد أَبُو الْحَسَن صدوق حافظ.

    سعید ابن زید برادر حماد بن زید …… مسلم گفته : او راستگو بود و یک صد هزار حدیث حفظ بود .

    التاريخ الكبير بخاري جلد 3 صفحه 472 .

    عکس کتاب بخاری را نیز ببینیم:

    http://s6.uplod.ir/i/00502/je10mn8kpxwe.jpg

    علامه ذهبی کتابی دارد به نام ذكر أسماء من تكلم فيه وهو موثق ..موضوع این کتاب این است : ذکر نام رواتی که تضعیف دارند اما موثق هستند و ان تضعیفات در انها اثری ندارد . ایشان در این کتاب نام سعید بن زید را اورده به این معنا که تضعیف در این راوی بی اثر و ایشان موثق میباشد :

    128 – سعيد بن زيد أخو حماد (م على) : وثقه ابن معين وضعفه القطان والدارقطني.

    ذكر أسماء من تكلم فيه وهو موثق صفحه 85 .
    عکس کتاب ذهبی را نیز ببینیم:

    http://s6.uplod.ir/i/00502/b3xwt4ohrq4v.jpg

    مزی در تهذیب الکمال اورده که امام احمد بن حنبل نیز میگوید سعید بن زید مشکلی ندارد:

    قال عبد الله بن أحمد بن حنبل ، عن أبيه : ليس به بأس

    و همچنین یحیی بن معین او را توثیق میکند:

    و قال عباس الدورى ، عن يحيى بن معين : ثقة .

    و همچنین در تهذیب التهذیب ابن حجر عسقلانی امده که ابن سعد و … او را توثیق کرده اند:

    قال ابن سعد : روى عنه ( بياض بالأصل ) ، و كان ثقة ، مات قبل أخيه .
    و قال العجلى : بصرى ثقة .
    و قال أبو زرعة : سمعت سليمان بن حرب يقول : حدثنا سعيد بن زيد ، و كان ثقة .
    و قال أبو جعفر الدارمى : حدثنا حبان بن هلال حدثنا سعيد بن زيد ، و كان حافظا
    صدوقا .

    تهذيب التهذيب جلد 4 صفحه 33 .

    پس طبق نظر علما سعید بن زید مشکلی ندارد.مگر اینکه بخواهین سهن علامه ذهبی و امام احمد بن حنیل و بقیه ی علما را رد کنید.

    راوی بعد:
    3-عَمْرُو بْنُ مَالِكٍ النُّكْرِيُّ:
    خود البانی در سلسلة الاحادیث الصحیحة عمرو بن مالک النکری را توثیق می کند:

    عمرو بن مالك النكري، وهو ثقة، كما قال
    الذهبي في ” الميزان ” ذكره فيه تمييزا، ووثقه أيضا من صحح حديثه هذا ممن
    يأتي ذكرهم.

    سلسلة الاحادیث الصحیحة جلد 5 صفحه 608 .

    عکس کتاب البانی را نیز ببینیم:

    http://s6.uplod.ir/i/00502/cb3sq0v2a3lp.jpg

    و همچنین ذهبی نیز عمرو بن مالک النکری را ثقه میداند:

    الاسم : عمرو بن مالك النكرى ، أبو يحيى و يقال أبو مالك ، البصرى
    الطبقة : 7 : من كبار أتباع التابعين
    الوفاة : 129 هـ
    رتبته عند الذهبي : وثق

    رواة التهذیبین رقم 5104 .

    راوی بعد:
    4-أَبُو الْجَوْزَاءِ أَوْسُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ:ایشان نیز ثقه هستند:

    تهذيب التهذيب جلد 1 صفحه 384 :
    قال العجلى : بصرى تابعى ثقة .
    و قال ابن حبان فى الثقات : كان عابدا فاضلا

    و در تهذیب الکمال امده است:
    قال أبو زرعة ، و أبو حاتم : ثقة .

    بنابراین رجال این حدیث همانطوری که ابن حجر عسقلانی و محقق کتاب شیخ الدارانی گفتند همگی ثقه هستند.و الحمدلله.

    بنابراین در توسل به انبیا پس از وفاتشون ام المومنین عایشه نیز هم عقیده ی شیعیان است.

    حال ایا جرات می کنید ام المومنین عایشه را قبر پرست بدانید؟

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

    #22722

    salman110
    مشارکت کننده

    بسم الله الرحمن الرحیم

    با سلام.

    لازم دیدم در مورد اختلاط ابانعمان توضیح بیشتری بدهم:

    ابن حبان گفته است که ابا نعمان در آخر عمر دچار اختلاط شد در حدی که نمی فهمید که چه میگوید و احادیث منکر بسیاری از او نقل شده:

    اختلط في آخر عمره وتغير حتى كان لا يدري ما يحدث به، فوقع في حديثه المناكير الكثيرة

    اما علمای بزرگ اهلسنت مانند علامه ذهبی و علامه ابن حجر عسقلانی و علامه دارقطنی این سخن ابن حبان را رد کرده و با صراحت میگویند هیج حدیث منکری از ابا النعمان بعد از اختلاطش نقل نشد

    علامه ذهبی در میزان الاعتدال اورده است:

    وقال الدارقطني: تغير بأخرة، وما ظهر له بعد اختلاطه حديث منكر, وهو ثقة.

    دارقطنی گفته ابا نعمان در اخر عمرش تغییر کرد و از او بعد از اختلاطش حدیث منکری ظاهر نشد و او ثقه است.

    میزان الاعتدال ذهبی جلد 4 صفحه 239 .

    ذهبی در ادامه برای مقایسه ی سخن دارقطنی و ابن حبان میگوید:

    قلت: فهذا قول حافظ العصر الذي لم يأت بعد النسائي مثله، فأين هذا القول من قول ابن حبان الخساف المتهور في عارم، فقال: اختلط في آخر عمره وتغير حتى كان لا يدري ما يحدث به، فوقع في حديثه المناكير الكثيرة، فيجب التنكب عن حديثه فيما رواه المتأخرون، فإذا لم يعلم هذا من هذا ترك الكل، ولا يحتج بشيء منها.
    قلت: ولم يقدر ابن حبان أن يسوق له حديثا منكرا، فأين ما زعم ؟

    میگویم:این سخن حافظ عصر دارقطنی است کسی که پس از نسائی همانند او نیامده است. این سخن دارقطنی درباره ابونعمان کجا و سخن ابن حبّان خسّاف و متهور کجا؟؟؟؟ابن حبان گفته: که ابا نعمان در آخر عمر دچار اختلاط شد در حدی که نمی فهمید که چه میگوید و احادیث منکر بسیاری از او نقل شده. ابن حبان درحالی این سخن را می گوید که حتی یک حدیث منکر از ابونعمان در کتابش نیاورده است. این پندار ابن حبّان چه جایگاهی دارد؟

    میزان الاعتدال ذهبی جلد 4 صفحه 239 .

    ابن حجر عسقلانی نیز در تهذیب التهذیب اورده است:

    و قال ابن حبان : اختلط فى آخر عمره و تغير حتى كان لا يدرى ما يحدث به ، فوقع
    فى حديثه المناكير الكثيرة ، فيجب التنكب عن حديثه فيما رواه المتأخرون ، فإن
    لم يعلم هذا من هذا ترك الكل و لا يحتج بشىء منها .
    قرأت بخط الذهبى : لم يقدر ابن حبان أن يسوق له حديثا منكرا ، و القول فيه ما
    قال الدارقطنى .

    …قول دارقطنی صحیح است .

    تهذیب التهذیب ابن حجر عسقلانی جلد 9 صفحه 404 .

    پس طبق عقیده ی ذهبی و ابن حجر عسقلانی و دارقطنی از ابا نعمان بعد از اختلاطش حدیث منکری نقل نشده.

    پس چگونه حکم به تضعیف حدیث ابا نعمان می دهید؟

    از طرفی ابن صلاح نیز در مقدمه اش میگوید محمد بن فضل در پایان عمرش به اختلاط مبتلا شد سزاوار است آنچه که بخاری و محمد بن یحیی ذهلی و دیگر حفاظ از او روایت کرده اند بر زمان قبل از اختلاط او حمل نمود:

    وأما من سمع منه قبل الاختلاط فأحمد بن حنبل وعبد الله بن محمد المسندى وأبو حاتم الرازى وأبو على محمد بن أحمد بن خالد الزريقى وكذلك ينبغى أن يكون من حدث عنه من شيوخ البخارى أو مسلم وروى عنه فى الصحيح شيئا من حديثه ومع كون البخارى روى عنه فى الصحيح فقد روى فى الصحيح أيضا عن عبد الله ابن محمد المسندى عنه.

    التقييد والإيضاح شرح مقدمة ابن الصلاح صفحه 426 .

    لینک متن را ببینید:

    http://islamport.com/d/1/mst/1/11/31.html?zoom_highlightsub=%CC%E3%E1%C7

    و از طرفی عبد الله بن عبد الرحمن الدارمی صاحب سنن دارمی از شیوخ بخاری و مسلم می باشد.بنابراین قبل از اختلاط ابا نعمان از او حدیث شنیده اند.

    پس وجود ابا نعمان در این حدیث ضرری به حدیث وارد نمیکند.و الحمدلله.

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

    #22723

    salman110
    مشارکت کننده

    فقط تصحیح میکنم که ادرس کتاب ابن صلاح **التقييد والإيضاح شرح مقدمة ابن الصلاح صفحه 462 .**است که اشتباها در متن 426 وارد شده.

    #22727

    salman110
    مشارکت کننده

    بسم الله الرحمن الرحیم

    برای اثبات هرچه بیشتر صحت این حدیث یعنی توسل ام المومنین عایشه به پیامبر صلی الله علیه و آله پس از وفاتشان نظر چند عالم بزرگ اهلسنت را میدهیم:

    1-شیخ الدارانی محقق سنن دارمی میگوید:رجاله ثقات وهو موقوف على عائشة.

    2-ابن حجر عسفلانی میگوید:حدیث حسن است.

    الراوي: أبو الجوزاء أوس بن عبدالله الأزدي المحدث: ابن حجر العسقلاني – المصدر: تخريج مشكاة المصابيح – الصفحة أو الرقم: 5/362
    خلاصة حكم المحدث: [حسن كما قال في المقدمة]

    3-محمود سعيد ممدوح در کتاب رفع المنارة لتخريج أحاديث التوسل والزيارة صفحه 227 میگوید این حدیث حسن است:

    قال الحافظ الدارمي في سننه (1 / 43 –
    44) : باب ما أكرم الله تعالى نبيه بعد موته : حدثنا أبو النعمان ،
    ثنا سعيد بن زيد ، ثنا عمرو بن مالك النكرى ، حدثنا أبو الجوزاء
    أوس بن عبد الله قال : ” قحط أهل المدينة قحطا شديدا فشكوا إلى
    عائشة فقالت : انظروا إلى قبر النبي صلى الله عليه وسلم فاجعلوا
    منة كوا إلى السماء حتى لا يكون بينه وبين السماء سقف قال : ففعلوا
    ، فمطرنا مطرا حتى نبت العشب وسمنت الابل حتى تفتقت من الشحم فسمى
    عام الفتق ” . قلت : هذا إسناد حسن إن شاء الله تعالى

    4-علامه سمهودی میگوید این حدیث صحیح است:
    روى الدارميّ في صحيحه عن أبي الجوزاء قال قحط أهل المدينة قحطا شديدا فشكوا إلى عائشة رضي الله عنه فقالت
    فانظروا قبر النبي صلى الله عليه وسلم فاجعلوا منه كوة إلى السماء حتى لا يكون بينه وبين السماء سقف ففعلوا فمطروا حتى نبت العشب وسمنت الإبل حتى تفتقت من الشحم فسمى عام الفتق.

    خلاصة الوفا جلد 2 صفحه 141 .

    خب تا اینجا تصحیح 4 عالم اهلسنت را دادیم.

    البته در حدیثی دیگر با متنی متفاوت دقیقا همین رجال امده و علما باز آن را تصحیح کردند:

    24434 – حَدَّثَنَا عَارِمٌ، حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ زَيْدٍ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مَالِكٍ، عَنْ أَبِي الْجَوْزَاءِ، عَنْ عَائِشَةَ، أَنَّهَا كَانَتْ مَعَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي سَفَرٍ فَلَعَنَتْ بَعِيرًا لَهَا، فَأَمَرَ بِهِ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ……

    مسند احمد جلد 40 صفحه 493 طبعة الرسالة تحقیق شعیب انور الارنووط

    خب ببینید دقیقا همان رجال اسن.عارم نیز همان ابانعمان است.

    خب علما این رجال را تصحیح کردند:

    شعيب الأرنؤوط محقق مسند احمد میگوید:

    هذا إسناد حسن

    مسند احمد جلد 40 صفحه 493 طبعة الرسالة تحقیق شعیب انور الارنووط

    و هیثمی در مجمع الزوائد نیز تصحیح میکند:

    رواه أحمد والطبراني في الأوسط ورجاله رجال الصحيح، غير عمرو بن مالك البكري وهو ثقة

    مجمع الزوائد هیثمی جلد 8 صفحه 147 حدیث 13035 .

    خب اینها همه علمای اهلسنت بودند که سند این حدیث را تصحیح کردند.پس حدیث طبق تمام مطالبی که عرض کردم صحیح است.

    تنها کسی که گفته بود این حدیث ضعیف است البانی بود که در پست اول اثبات کردیم تضعیف البانی در این حدیث از روی تعصب بوده پس تضعیفش باطل است.

    باز تکرار میکنم ان حدیث به اجماع علما صحیح است.ابن حجر عسقلانی و هیثمی و شیخ الدارانی و شیخ شعیب الارنووط و علامه سمهودی و شیخ محمود سعید ممدوح سند این حدیث را معتبر دانسته اند که اسنادش را تقدیم کردم.

    و باز سوال میپرسم:آیا نعوذ بالله ام المومنین عایشه قبر پرست بوده؟یا اینکه توسل به انبیا بعد از وفاتشان قبر پرستی نیست و جایز است؟انتخاب باشما.

    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

    #22799

    noor.haq
    مشارکت کننده

    بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیکم ورحمة الله و برکاته. فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه(17 و 18 زمر) . جناب سلمان بابت انشاء نویسی و سخنرانی کردن و اثبات عقاید شرکی و خرافی واصول دینت از لابلای کتب واسناد سایر ادیان و مذاهب و فلسفه بازی و بازی با کلمات که حق الانصاف شگرد شما و مراجع شما در طول تاریخ بوده و هست یک ساعت بشینید و با تعقل و تأمل در آیات قرآن کریم عقاید خودتان را بررسی کنید. بنده واقعا نمیدانم آیا رسول الله یا سایر انبیای کرام و مبلغان دین برای دعوت انسان ها به طرف حق به کتب بخاری و مسلم و اصول کافی و بحار الانوار و … استناد میکردند یا با لفظ آسان و راحت و دعوت افراد به تعقل و کشاندن آنان به سمت قرآن. آیا رسول الله مبعوث شد که به ملت بگوید تا دیروز یا هبل یا مناة یالات میگفتید و از امروز بگویید یامحمد و یاعلی و یا ابالفضل. جناب سلمان شما برا بلند شدن از زمین و هل دادن ماشین و غیره میگید یاعلی ویامهدی و از آنان بزرگواران در امور خود استعانت میطلبید. آیا علی ع برای بلند شدن از زمین یا هل دادن چیزی میگفت یامهدی ویاعلی؟ جناب سلمان پیرو و شیعه واقعی امامان بزرگوار آل بیت و رسول الله کسانی هستندکه در افعال و عقاید و گفتارشان همان کاری و حرفی بزنند و انجام دهند که رسول و امامان انجام دادند ن اینکه از خود اموری را بسازد و آن را به انبیا و امامان نسبت دهد .
    و در هر نماز حد اقل دو بار مي گوييد اياک نعبد و اياک نستعين: *تنها* تو را مي پرستيم و *تنها* از تو مدد مي جوييم. اما واي به حال آنکه *تنها* را فراموش کرده است!!
    و در نماز جلوي الله مي گويید يا الله تنها از تو مددمیجوییم اما پس ازاتمام نماز برای بلند شدن از جایتان و یا دعاهایتان مي گویيد يا علي مدد يا ابوالفضل يا حسين و يا مولا مدد! آيا اينگونه به عهد خود توسط آيات خدا وفادار مي مانيد؟
    والذین تدعون من دون الله عباد امثالکم فادعوهم فلیستجیبوا لکم إن کنتم صادقین
    (اعراف 194 )= همانا هر کس می خوانند غیر از خداوند را آنان بندگانی چون شما هستند از آنها بخواهید تا مشکلات و حوائج شما را اجابت کنند، اگر در دعوی خود راستگویید
    والذین یدعون من دون الله لا یخلقون شیئا و هم یخلقون(نحل20) = آنچه را غیر از خدا میخوانید او چیزی خلق نکرده اند و خود نیز مخلوق اند.
    و لا تدع من دون الله ما لا ینفعک و لا یضرک فإن فعلت فإنک إذا من الضالمین (یونس 106) = و غیر از خدای یکتا را که به حال تو نفع و ضرری ندارند مخوان وگرنه از ستمکاران خواهی بود. پس جناب سلمان بهتر است بجای تعصب و خودنمایی و فکر شکست دیگران در بحث و بردن در مسابقه جدل ،ی نمه فکر دستیابی به حق و حقیقت باشید حالا چه در جدل ها پیروز بشید یا چه به ظاهر شکست بخورید، مهم این است که دنبال حق باشید ن گشتن لابلای اسناد ضعیف و کتب ها تا شاید ی سخن از فلان عالم مطابق نظر شما باشد و آن دلیلی باشد برای نپذیرفتن یا سر در برف فرو کردن. بدان دين هر امر الله به طريقه نوراني رسول الله ص را می گويند. آيا اين بود طريقه ي رسول الله؟ قبرها و بارگاه هاي تريلياردي بسازد و ملت را در سختي بيندازد وبجای مساجد به سمت قبور وبارگاهها و حسینه و مهدیه های ساختگی با کلاه شرعی و خودزنی وجیغ و داد وفریاد و قمه زنی بکشاند
    و بيت المال زندگان را صرف مردگان کند؟ مردم اياک نستعين را فراموش کنند و دامن گير چيزي شوند که هيچ نمي شنوند؟ پس با بت چه فرقي دارند؟
    مگر آيات قرآن را نمي خوانند که الله چگونه از اين اعمال اعراض دارد؟ اگر از ملت هند و بودایی ها بپرسی چرا گاو و بت بودا و غیره به استعانت میطلبید مطمئن باش جواب خواهند داد که فلان فرد و فلانی بوده اند که زنش نازا بوده و پیش صد پزشک برده و شفا نیافته اما پیش بودا و گاو رفت و فلان کار و نذر انجام داد و شفا یافت. شاید بپرسی این حرفا چه ربطی به اصل توسل به صاحبان قبور دارد؟ جواب ساده است همه ادعاها و اسناد شما به آنجا ختم میشود که ملت را به سمت 12 هزار امامزاده که سندشان مشخص نیست وباکدام سند ملت را به سمت آنان تحریک میکنید و شفا میدهند الله أعلم بکشانید و به زعم خود مایه شادی امامان والله فراهم کنید. حاشا و کلا که چنین باشد.
    هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنْفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ‏(158 أنعام)
    ‏ ( دلائل متقن بر وجوب ايمان بيان گرديده‌است . پس چرا ايمان نمي‌آورند ؟ ) آيا انتظار دارند كه فرشتگان ( قبض ارواح ) به سراغشان بيايند ؟ يا اين كه پروردگارت ( خودش ) به سوي آنان بيايد ؟ يا پاره‌اي از نشانه‌هاي پروردگارت كه ( دالّ بر شروع رستاخيز باشد ) براي آنان نمودار شود ؟ روزي پاره‌اي از نشانه‌هاي پرودگارت فرا مي‌رسد ( و آنان را به ايمان اجباري وادار مي‌نمايد ) امّا ايمان آوردن افرادي كه قبل از آن ايمان نياورده‌اند ، يا اين كه با وجود داشتن ايمان ( كارهاي پسنديده نكرده‌اند و ) خيري نيندوخته‌اند ، سودي به حالشان نخواهد داشت . بگو : منتظر ( يكي از اين امور سه‌گانه ) باشيد و ما هم منتظر ( نتيجه‌ي وعده‌ي خدا درباره‌ي خود و وعيد او درباره شما ) هستيم . ‏ ‏ من أضل ممن یدعو من دون الله من لایستجیب له إلی یوم القیامة و هم عن دعائهم غافلون.(5 أحقاف). از الله متعال ابتدا هدایت روزافزون خود و اطرافیانم خواستارم و سپس هدایت شما و سایر امت. آمین

    #22800

    noor.haq
    مشارکت کننده

    اما بحث حدیثی که توسل ام المومنین عایشه رضی الله عنها ذکر فرمودید. باید یادآورشد که اهل قبور( ازشیعه وصوفیان) عادت دارند برای اثبات عقایدشرک آلود خود به آیات متشابهات وروایات موضوع یا خواب و داستان و غیره استناد کنند؛هیچگاه نتوانستید حتی یک آیه صریح و یک حدیث سالم برای توجیه شرکیات خودتان ذکر کنید و هرگز هم نخواهید توانست و حدیث فوق که ذکرشد هرچند ربطی به توسل ندارد و صراحتا نیامده که عایشه فرموده باشد جهت آمدن باران بروید و سقف را باز کنید؛ مگر باز شدن یانشدن سقف در توسل و باران و شنیدن رسول و اموات نقش دارد؟ یعنی اگر سقف سوراخ نمیشد رسول نمیشنید و باران نمی آمد؟ عایشه نمیتوانست بگوید طلب باران از رسول کنید و ملت را به زحمت نیندازند جهت سوراخ کردن سقف؟ اگرطلب باران از اموات صحیح بود پس چرا ملت سمت عایشه رفتند و مستقیم سراغ قبر رسول نرفتند؟ ملت نمیدانستند که توسل به صاحبان قبور جایز است؟ نمیشد ملت در خانه بنشینند و از همان جا بدون سوراخ کردن سقف دعا کنند؟ ملت نمیدانستند به استسقا بروند؟یعنی به محض باز شدن سوراخ سقف فورا باران آمد و دعا و روزه و استسقا قبلش نبود؟ بعد برای اتمام باران سقف را بستند تاباران قطع شود؟آیا ملت قبلش برای دعا روزه و استسقا و طلب باران نرفتند ؟ فرضا سند حدیث صحیح باشد گرچه که نیست بازم ابدا حجت نخواهد بود،اهلسنت عقاید خود را از قرآن کریم و سنت رسول الله(گفتار و اعمال و عقاید) ایشان میگیرند ن از آراء و اجتهادصحابه که معصوم از خطا و گناه نبوده اند و در کتب معتبر و حتی قرآن بارها شده که از نظرات و اعمال اشتباه آنان یادشده. و آراء اجتهادی صحابی که اجماع نظر اصحاب و فقها بر آن نباشد ملزم به پیروی و قبول آن نمی باشیم. ثانیا پیرو سوالت که مرتب تکرار میکنی آیا عایشه با توسلش مشرک شد یا خیر؟ اما جوابت: ابدا و هرگز، اولا لفظ حدیث صریح نیست که عایشه ملت را دستور به سوراخ کردن سقف دهد صرفا جهت نزول باران و بحث توسل به رسول وثانیا اعمال و گفتار عایشه در طول مدت حیاتشان با این عمل در تناقض است و اگر چنین بود احادیث صحیح بیشتری مبنی بر توسل های پیاپی عایشه و دعوت ایشان به ملت جهت توسل به قبر رسول و ایشان برای رفع حاجات و مشکلاتشان ، ثالثا فرضا عایشه چنین دستوری داده باشد قیاس کار عایشه بخاطر اجتهادش و نیت پاکش با اجتهاد باطل و نیت بد مراجع شما جهت سوق افراد به بارگاههای و نفع تیلیاردی هزاران بار تفاوت است. یوسف علیه السلام برای آزاد شدن از زندان از فرعون کمک خواست وخدا بر زندان شدنش افزود و شما برای آزادشدن ورفع حاجت به امامان یا سران مملکت متوسل میشید(سوتفاهم نشود که توسل انواع دارد وباید تفکیک شود)، کار یوسف یا ادعای خدایی خورشید از طرف ابراهیم یامشت موسی در قتل قبطی و یا کارهای انبیا و اولیا را با کار شرکی و نیت دار خودتان قیاس نکنید. مثل دختری هستید که از راه بد بچه دار شده و بعد با زبان درازی ادعا دارد وهمچون مریم مقدس بدون لمس بشری بچه دار شده . به قول جناب مولانا: کار پاکان را قیاس از خود مگیر / گرچه باشد در نبشتن شیر و شیر . گرچه قیاس در فقه آزاد است و در عقاید باطل ، اما شما شیعیان مهمترین اصول اعتقادی خود را با قیاس اثبات میکنید و بر قیاس بر فقه ایراد میگیرید. مثلا چون یحیی در کودکی رسول شد که نشده پس امام زمان ما هم در کودکی امام شده ؛یا چون فلان پیامبر فلان انجام داد پس امامان ما هم میتوانند و امثال این قیاس های باطل اعتقادی. ضمنا در جایی از ابن حبان و بزرگان ما نقل میکنید و کسانی که مدنظر شما سخن گفته اند با القاب و عناوین بلند خطابشان میکنید تا نشان دهید اینان بزرگان ما و کلامشان در حد کلام خلفا و اصحاب و حتی رسول نزد ما است اما هرگاه از نظر و سخن آنان راضی نباشید به فحاشی و هتاکی و جسارت به ام المومنین و خلفا و اصحاب و بزرگان ما آنان را بد و تحقیر و بی سواد و غیره نشان میدهید گرچه همین روش در سرکوب مخالفان خود در عرصه سیاست و دنیا و دینی مثل علما و سرانتان در پیش گرفته اید و راه بجایی نبرده اید. لازم به ذکر است اگر قرار باشد کسی خساف و متهور و فحاش و لعان وتهمت زن و فریبکار باشد قطعا شما و سران اعتقادی مذهبتان هستندو کتب شما از شرک و خرافات و فحاشی ها الی ما شاء الله مملو است ن بزرگان ما که همچون ابن حبان بزرگوار باشد

    #22801

    noor.haq
    مشارکت کننده

    شیخ الاسلام ابن تیمیه رحمه الله در کتاب “الرد علی البکری” (ص 68) گفته: « وما روی عن عائشة رضی الله عنها من فتح الکوة من قبره إلی السماء لینزل المطر لیس بصحیح ولا یثبت إسناده.. ومما یبین کذب هذا أنه فی مدة حیاة عائشة لم یکن للبیت کوة بل کان بعضه باقیا کما کان علی عهد النبی صلی الله علیه وسلم بعضه مسقوف وبعضه مکشوف وکانت الشمس تنزل فیه کما ثبت فی الصحیحین عنها أن النبی صلی الله علیه وسلم کان یصلی العصر والشمس فی حجرتها لم یظهر الفئ بعد، ولم تزل الحجرة کذلک حتی زاد الولید بن عبد الملک فی المسجد فی إمارته لما زاد الحجر فی مسجد الرسول صلی الله علیه وسلم . . ومن حینئذ دخلت الحجرة النبویة فی المسجد ثم إنه بنی حول حجرة عائشة التی فیها القبر جدار عال وبعد ذلک جعلت الکوة لینزل منها من ینزل إذا احتیج إلی ذلک لأجل کنس أو تنظیف . وأما وجود الکوة فی حیاة عائشة فکذب بین ولو صح ذلک لکان حجة ودلیلا علی أن القوم لم یکونوا یقسمون علی الله بمخلوق ولا یتوسلون فی دعائهم بمیت ولا یسألون الله به وإنما فتحو علی القبر لتنزل الرحمة علیه ولم یکن هناک دعاء یقسمون به علیه فأین هذا من هذا ؟ ‏..».

    «و آنچه که از عایشه رضی الله عنها روایت شده که (گفته باشد) دریچه ای از (سقف) قبر پیامبر صلی الله علیه وسلم به سوی آسمان باز کنید تا باران ببارد، صحیح نیست و اسناد آن ثابت نشده است.. و آنچه که دروغ بودن این داستان را روشن می کند اینست که در مدت زمان حیات عایشه، آن خانه (حجره عایشه که قبر پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز در آنجا بود) هیچ دریچه و سوراخی نداشته، بلکه قسمتی از آن خانه همچنان بمانند عهد پیامبر صلی الله علیه وسلم باقی مانده بود که (بمانند سابق) قسمتی از سقف آن پوشیده و قسمتی باز بوده است بگونه ایکه نور خورشید به داخل حجره می تابید؛ چنانکه در صحیحین (بخاری و مسلم) از عایشه روایت شده که پیامبر صلی الله علیه وسلم زمانی نماز عصر را می خواندند که نور خورشید داخل حجره او میشد و سایه (دیوار آن از حجره اش) بالا نرفته بود. بعد از آن، حجره همواره برهمان شکل بود تا آنکه ولید بن عبد الملک در وقت امارت خود مسجد را فراخ ساخت و در آنزمان حجره نبوی داخل مسجد شد، بعد از آن به دور حجره عائشه که قبر رسول الله صلی الله علیه وسلم در آن هست دیوار بلندی بنا کرد وبعد از آن بالای حجره روزنه ای ساختند تا کسی جهت جارو کردن وتنظیف آن از طرف بالای حجره داخل آن شود.

    و اما وجود دریچه برسقف حجره در زمان حیات عائشه دروغ آشکاری است، و اگر صحت هم داشته باشد دلیل بر این می شود که اصحاب کرام در دعای خود توسل به مرده ها نمی کردند و مخلوقی را دردعای خود برای الله تعالی وسیله نمی گردانیدند و بامرده ها ازخداوند تعالی چیزی نمی خواستند، و آنها قبر رسول الله صلی الله علیه وسلم را بخاطر این بسوی آسمان گشودند تا رحمت خداوند تعالی بروی نازل شود واین کارشان باین معنی نیست که دردعای خویش برای الله تعالی رسول الله صلی الله علیه وسلم را وسیله گردانیده باشند پس درمیان این دو امر فرق است».

    امام نووی رحمه الله نیز در “شرح صحیح مسلم” در توضیح حدیث « کَانَ یُصَلِّی الْعَصْر وَالشَّمْس فِی حُجْرَتهَا قَبْل أَنْ تَظْهَر» می گوید: «مَعْنَاهُ: التَّبْکِیر بِالْعَصْرِ فِی أَوَّل وَقْتهَا وَهُوَ حِین یَصِیر ظِلّ کُلّ شَیْء مِثْله، وَکَانَتْ الْحُجْرَة ضَیِّقَة الْعَرْصَة، قَصِیرَة الْجِدَار بِحَیْثُ یَکُون طُول جِدَارهَا أَقَلّ مِنْ مِسَاحَة الْعَرْصَة بِشَیْءٍ یَسِیر، فَإِذَا صَارَ ظِلّ الْجِدَار مِثْله دَخَلَ وَقْت الْعَصْر ، وَتَکُون الشَّمْس بَعْدُ فِی أَوَاخِر الْعَرْصَة لَمْ یَقَع الْفَیْء فِی الْجِدَار الشَّرْقِیّ». «مراد از حدیث؛ (استحباب) خواندن نماز در اول وقت آن است؛ یعنی وقتی که سایه هر چیز به اندازه خودش شده باشد، و حجره (عایشه) پهنای کمی داشت، و دیوار آن نیز کوتاه بود بگونه ایکه طول دیوار آن اندکی از مساحت سطح حجره کمتر بود، و هرگاه سایه دیوار (غربی) به اندازه خودش می شد وقت نماز عصر می رسید، و نور خورشید در انتهای سطح حجره می تابید و سایه دیوار (غربی) بر روی دیوار شرقی نمی افتاد» و مراد از این حدیث آنست که حجره عایشه رضی الله عنها – که قبر پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز در آنجا بود – در طول حیات عایشه رضی الله عنها، همواره قسمتی از سقف آن باز بوده و قسمتی از آن پوشیده بود، و برای همین نور خورشید داخل حجره می شد بگونه ایکه سایه دیوار داخل حجره قرار می گرفت، و از این واقعیت مشخص می گردد که آن حدیث – مورد استناد قبوریون – صحت ندارد، که در آن گفته شده: سقف حجره باز شود تا بین قبر و آسمان مانعی نباشد! چرا که نیازی به این عمل نبوده!

    بنابراین استناد به این حدیث بعلت عدم صحت آن نمی تواند عقیده شرک آمیز اهل قبور را توجیه کند، هرچند که خود این حدیث و ماجرا – بالفرض صحت – ربطی به جواز توسل ندارد!
    امابحث راویان حدیث: سعید بن زیددر جرح سعید آمده است:
    قال أبو حاتم ، والنسائي ، والبيهقي: ليس بالقوي قوی نیست. معجم الجرح والتعديل ص 65وقال الدارقطني ، وابن حزم ضعيف . الجرح والتعديل عند ابن حزم الظاهري ص 118وقال البزار : لين. سستی دارد.وقال الجوزجاني : سمعتهم يضعفون أحاديث فليس بحجة. شندیم که ضعیفش میدانند . حجت نیستوقال ابن حبان : كان يخطئ في الاخبار ويهم حتى لا يحتج به إذا انفرد. در اخبار خطا میکند و توهم دارد و اگر خبری را تنهایی نقل کند خبرش حجت نیست.
    وذكره ابن الجوزي في كتاب والضعفاء والمتروكين ، وذكره الذهبي في المغنى في الضعفاء .
    ابن جوزی در کتاب ضعفا و متروکین اسمش را آورده و ذهبی هم در المغنی او را ضعیف میداند.
    راوی سوم:3-عمرو بن مالك النكري ذكره ابن حبان في الثقات وقال : يغرب ويخطئ. اسمش را در ثقات ذکر کرده و میگوید غریب الحدیث و خطا دارد. ص 487 / 8قال ابن عدي في الكامل وقال : منكر الحديث عن الثقات ويسرق الحديث سمعت أبا يعلى يقول عمرو بن مالك النكري كان ضعيفا. ص 150 / 5 ابن عدی میگوید از ثقات منکر الحدیث است و حدیث میدزدد و شنیدم که ابا یعلی میگفت عمرو بن مالک ضعیف استوقال محمد بن طاهر المقدسي : ضعيف جداً ذخيرة الحافظ ص 1991 / 4 وقال الحافظ فی التقریب:صدوق له أوهام(درصداقت او شک است) وذکر الذهبی فی الکاشف لم یوثقه. گرچه شیخ آلبانی نظر خوبی دارد راجع به النکری. قال ابن حجر فی التقریب:ضعیف و قال ابن معین :ضعیف و قال النسائی مثله و قال العقیلی : لا یتابع علی الحدیثه و قال احمدبن حنبل:لیس هذا بشی (تهذیب التهذیب)11/524 و مجموع روایتهایی که از این شخص نقل شده اگر چشمت باز کنی خواهی دید محدثین روایت را به تعلیق در آورده اند بخاطر آمدن نام این شخص به عنوان یکی از روات حدیث

    همچنین انقطاع بین عایشه رضی الله عنها و ابی الجوزاء وجود داردخود ابو الجوزاء(قال ابن حنبل عن یحیی بن سعید قتل ابوالجوزاء سنة83 وقال خلیفة بن خیاط یوم الزینة سنة82) هم مورد بحث است.اسم او اوس بن عبد الله الربیعی البصری است و بخاری در تاریخ الکبیر میگوید: في إسناده نظر. تاریخ کبیر ص 16 / 2 چون به نظر بشار بن عوادبخاطرنقل ابوالجوزاء ازعمرو بن مالک النکری (المیزان1/409) بوده که بخاری فرموده در اسنادش نظر هست. و السلام علی من إتبع الهدی

    #22819

    salman110
    مشارکت کننده

    بسم الله الرحمن الرحیم.

    جناب نور حق.باعث بسی خوشحالیست که بعد از حدود دو ماه بالاخره پاسخی دادید اما چه پاسخی!!!

    گفته ای:**
    ﺁﯾﺎ
    ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﯾﺎ ﺳﺎﯾﺮ
    ﺍﻧﺒﯿﺎﯼ ﮐﺮﺍﻡ ﻭ
    ﻣﺒﻠﻐﺎﻥ ﺩﯾﻦ ﺑﺮﺍﯼ
    ﺩﻋﻮﺕ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺑﻪ
    ﻃﺮﻑ ﺣﻖ ﺑﻪ ﮐﺘﺐ
    ﺑﺨﺎﺭﯼ ﻭ ﻣﺴﻠﻢ ﻭ
    ﺍﺻﻮﻝ ﮐﺎﻓﯽ ﻭ ﺑﺤﺎﺭ
    ﺍﻻﻧﻮﺍﺭ ﻭ … ﺍﺳﺘﻨﺎﺩ
    ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ ﯾﺎ ﺑﺎ ﻟﻔﻆ
    ﺁﺳﺎﻥ ﻭ ﺭﺍﺣﺖ ﻭ
    ﺩﻋﻮﺕ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﻪ
    ﺗﻌﻘﻞ ﻭ ﮐﺸﺎﻧﺪﻥ
    ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ
    ﻗﺮﺁﻥ**

    جناب عزیز این نشان کم توجهی شما یا بی سوادی یا پریشان شدن شما از مقاله ی اینجاب است و سخنتان بسیار بی منطق است به جند دلیل:
    1-ایا رسول الله ص و دیگران انبیا به کتب بخاری و مسلم و کافی و بحارالانوار و….دسترسی داشتند???به عبارت دیگر ایا این کتب زمان انبیا وجود داشته که بهش استناد کنند???

    2-کتب حدیث دارای حدیث از خود رسول الله ص و دیگر ائمه است.پس چرا ایشان به کتاب استناد کنند???در حالی که در کتب سخن خودشان است

    3-جناب مدعی گویا شما اطلاع ندارید که در مناظره باید به کتب طرف مقابل استناد کرد.

    پس لطفا ابتدا فکر کن بعد سخن بران زیرا تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد…

    #22820

    salman110
    مشارکت کننده

    در ادامه گفته ای:** ﻭ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﺣﺪ
    ﺍﻗﻞ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﻣﻲ
    ﮔﻮﻳﻴﺪ ﺍﻳﺎﮎ ﻧﻌﺒﺪ ﻭ
    ﺍﻳﺎﮎ ﻧﺴﺘﻌﻴﻦ:
    * ﺗﻨﻬﺎ* ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﻲ
    ﭘﺮﺳﺘﻴﻢ ﻭ * ﺗﻨﻬﺎ* ﺍﺯ
    ﺗﻮ ﻣﺪﺩ ﻣﻲ ﺟﻮﻳﻴﻢ .
    ﺍﻣﺎ ﻭﺍﻱ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ
    ﺁﻧﮑﻪ * ﺗﻨﻬﺎ* ﺭﺍ
    ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ
    ﺍﺳﺖ **

    و این سخن نیز باز نشان از بی اطلاعی شما دارد….ایا شما معنای توسل رامیدانید???توسل یعنی وسیله قرار دادن برای رسیدن به خدا!!!!!پس کسی که توسل میکند دقیقا درخواستش از خداست نه وسیله!!!!

    ثانیا اگر بخواهید طبق ایات سوره ی مبارکه الفاتحه توسل را رد کنید به این صورت که امده تنها از تو کمک میخواهیم!!!!دقت کن که در این ایه فرقی بین مرده و زنده نیست پس در خواست کمکاز افراد زنده نیز شرک است!!!با این سخن شما کل عالم هستی مشرک شدند…..

    باز تکرار میکنم اول تفکر کن بعد سخن بگو

    #22821

    salman110
    مشارکت کننده

    در ادامه چند ایه داده اید که مثلا مرده نمیشنود!!!!هر چند طبق تفاسیر اهلسنت سخن شما رد میشود!!اما این ایات چه ربطی به بحث این پست دارد???

    گویا شما دقت نکردید که هدف من در این مطلب و استناد به عمل ام المومنین عایشه اثبات توسل نبود که شما ایه اوردید!!!!بلکه هدف اثبات توسل کردن عایشه بود و اینکه با این توسل ایا عایشه مشرک بوده یا نه!!!????

    پس لطفا فقط به موضوع بحث جواب دهید و بحث را منحرف نکنید

    #22822

    salman110
    مشارکت کننده

    در ادامه در مورد رجال حدیث سخن گفته بودید که فلان راوی ضعیفه!!!

    جناب عزیز چرا مطالب من را کامل نخواندید?????

    اولا من از چندین عالم اهلسنت برای صحت این حدیث سند دادم ولی چون شما احتمالا دقت نکردید دوباره اسناد را میدهم.

    ثانیا ایا تضعیف البانی و ابن تیمیه بر تصحیح ابن حجر عسقلانی و هیثمی صاحب مجمع الزوائد و علامه سمهودی و شیخ محمود ممدوح و شیخ شعیب ارنووط و…برتر دارد????افلا تعقلون!???

    #22823

    salman110
    مشارکت کننده

    1- ﺷﯿﺦ ﺍﻟﺪﺍﺭﺍﻧﯽ ﻣﺤﻘﻖ ﺳﻨﻦ ﺩﺍﺭﻣﯽ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : ﺭﺟﺎﻟﻪ ﺛﻘﺎﺕ
    ﻭﻫﻮ ﻣﻮﻗﻮﻑ ﻋﻠﻰ ﻋﺎﺋﺸﺔ .

    -2 ﺍﺑﻦ ﺣﺠﺮ ﻋﺴﻔﻼﻧﯽ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ :ﺣﺪﯾﺚ ﺣﺴﻦ ﺍﺳﺖ .
    ﺍﻟﺮﺍﻭﻱ : ﺃﺑﻮ ﺍﻟﺠﻮﺯﺍﺀ ﺃﻭﺱ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺍﻷﺯﺩﻱ ﺍﻟﻤﺤﺪﺙ : ﺍﺑﻦ
    ﺣﺠﺮ ﺍﻟﻌﺴﻘﻼﻧﻲ – ﺍﻟﻤﺼﺪﺭ : ﺗﺨﺮﻳﺞ ﻣﺸﻜﺎﺓ ﺍﻟﻤﺼﺎﺑﻴﺢ –
    ﺍﻟﺼﻔﺤﺔ ﺃﻭ ﺍﻟﺮﻗﻢ : 5/362 ﺧﻼﺻﺔ ﺣﻜﻢ ﺍﻟﻤﺤﺪﺙ : ‏[ﺣﺴﻦ
    ﻛﻤﺎ ﻗﺎﻝ ﻓﻲ ﺍﻟﻤﻘﺪﻣﺔ ‏]

    -3 ﻣﺤﻤﻮﺩ ﺳﻌﻴﺪ ﻣﻤﺪﻭﺡ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺭﻓﻊ ﺍﻟﻤﻨﺎﺭﺓ ﻟﺘﺨﺮﻳﺞ
    ﺃﺣﺎﺩﻳﺚ ﺍﻟﺘﻮﺳﻞ ﻭﺍﻟﺰﻳﺎﺭﺓ ﺻﻔﺤﻪ 227 ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺣﺪﯾﺚ
    ﺣﺴﻦ ﺍﺳﺖ :
    ﻗﺎﻝ ﺍﻟﺤﺎﻓﻆ ﺍﻟﺪﺍﺭﻣﻲ ﻓﻲ ﺳﻨﻨﻪ ‏( 1 / 43 – 44 ‏) : ﺑﺎﺏ ﻣﺎ
    ﺃﻛﺮﻡ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﻧﺒﻴﻪ ﺑﻌﺪ ﻣﻮﺗﻪ : ﺣﺪﺛﻨﺎ ﺃﺑﻮ ﺍﻟﻨﻌﻤﺎﻥ ، ﺛﻨﺎ
    ﺳﻌﻴﺪ ﺑﻦ ﺯﻳﺪ ، ﺛﻨﺎ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﻚ ﺍﻟﻨﻜﺮﻯ ، ﺣﺪﺛﻨﺎ ﺃﺑﻮ
    ﺍﻟﺠﻮﺯﺍﺀ ﺃﻭﺱ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻗﺎﻝ : ” ﻗﺤﻂ ﺃﻫﻞ ﺍﻟﻤﺪﻳﻨﺔ ﻗﺤﻄﺎ
    ﺷﺪﻳﺪﺍ ﻓﺸﻜﻮﺍ ﺇﻟﻰ ﻋﺎﺋﺸﺔ ﻓﻘﺎﻟﺖ : ﺍﻧﻈﺮﻭﺍ ﺇﻟﻰ ﻗﺒﺮ ﺍﻟﻨﺒﻲ
    ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻓﺎﺟﻌﻠﻮﺍ ﻣﻨﺔ ﻛﻮﺍ ﺇﻟﻰ ﺍﻟﺴﻤﺎﺀ ﺣﺘﻰ ﻻ
    ﻳﻜﻮﻥ ﺑﻴﻨﻪ ﻭﺑﻴﻦ ﺍﻟﺴﻤﺎﺀ ﺳﻘﻒ ﻗﺎﻝ : ﻓﻔﻌﻠﻮﺍ ، ﻓﻤﻄﺮﻧﺎ ﻣﻄﺮﺍ
    ﺣﺘﻰ ﻧﺒﺖ ﺍﻟﻌﺸﺐ ﻭﺳﻤﻨﺖ ﺍﻻﺑﻞ ﺣﺘﻰ ﺗﻔﺘﻘﺖ ﻣﻦ ﺍﻟﺸﺤﻢ
    ﻓﺴﻤﻰ ﻋﺎﻡ ﺍﻟﻔﺘﻖ ” . ﻗﻠﺖ : ﻫﺬﺍ ﺇﺳﻨﺎﺩ ﺣﺴﻦ ﺇﻥ ﺷﺎﺀ ﺍﻟﻠﻪ
    ﺗﻌﺎﻟﻰ

    -4 ﻋﻼﻣﻪ ﺳﻤﻬﻮﺩﯼ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﺣﺪﯾﺚ ﺻﺤﯿﺢ ﺍﺳﺖ : ﺭﻭﻯ
    ﺍﻟﺪﺍﺭﻣﻲّ ﻓﻲ ﺻﺤﻴﺤﻪ ﻋﻦ ﺃﺑﻲ ﺍﻟﺠﻮﺯﺍﺀ ﻗﺎﻝ ﻗﺤﻂ ﺃﻫﻞ ﺍﻟﻤﺪﻳﻨﺔ
    ﻗﺤﻄﺎ ﺷﺪﻳﺪﺍ ﻓﺸﻜﻮﺍ ﺇﻟﻰ ﻋﺎﺋﺸﺔ ﺭﺿﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﻓﻘﺎﻟﺖ
    ﻓﺎﻧﻈﺮﻭﺍ ﻗﺒﺮ ﺍﻟﻨﺒﻲ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻓﺎﺟﻌﻠﻮﺍ ﻣﻨﻪ ﻛﻮﺓ
    ﺇﻟﻰ ﺍﻟﺴﻤﺎﺀ ﺣﺘﻰ ﻻ ﻳﻜﻮﻥ ﺑﻴﻨﻪ ﻭﺑﻴﻦ ﺍﻟﺴﻤﺎﺀ ﺳﻘﻒ ﻓﻔﻌﻠﻮﺍ
    ﻓﻤﻄﺮﻭﺍ ﺣﺘﻰ ﻧﺒﺖ ﺍﻟﻌﺸﺐ ﻭﺳﻤﻨﺖ ﺍﻹﺑﻞ ﺣﺘﻰ ﺗﻔﺘﻘﺖ ﻣﻦ
    ﺍﻟﺸﺤﻢ ﻓﺴﻤﻰ ﻋﺎﻡ ﺍﻟﻔﺘﻖ .
    ﺧﻼﺻﺔ ﺍﻟﻮﻓﺎ ﺟﻠﺪ 2 ﺻﻔﺤﻪ 141 .
    ﺧﺐ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺗﺼﺤﯿﺢ 4 ﻋﺎﻟﻢ ﺍﻫﻠﺴﻨﺖ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﯾﻢ .

    ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺩﺭ ﺣﺪﯾﺜﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎ ﻣﺘﻨﯽ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺭﺟﺎﻝ
    ﺍﻣﺪﻩ ﻭ ﻋﻠﻤﺎ ﺑﺎﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﺼﺤﯿﺢ ﮐﺮﺩﻧﺪ :

    24434 – ﺣَﺪَّﺛَﻨَﺎ ﻋَﺎﺭِﻡٌ، ﺣَﺪَّﺛَﻨَﺎ ﺳَﻌِﻴﺪُ ﺑْﻦُ ﺯَﻳْﺪٍ، ﻋَﻦْ ﻋَﻤْﺮِﻭ ﺑْﻦِ
    ﻣَﺎﻟِﻚٍ، ﻋَﻦْ ﺃَﺑِﻲ ﺍﻟْﺠَﻮْﺯَﺍﺀِ، ﻋَﻦْ ﻋَﺎﺋِﺸَﺔَ، ﺃَﻧَّﻬَﺎ ﻛَﺎﻧَﺖْ ﻣَﻊَ ﺍﻟﻨَّﺒِﻲِّ
    ﺻَﻠَّﻰ ﺍﻟﻠﻪُ ﻋَﻠَﻴْﻪِ ﻭَﺳَﻠَّﻢَ ﻓِﻲ ﺳَﻔَﺮٍ ﻓَﻠَﻌَﻨَﺖْ ﺑَﻌِﻴﺮًﺍ ﻟَﻬَﺎ، ﻓَﺄَﻣَﺮَ ﺑِﻪِ
    ﺍﻟﻨَّﺒِﻲُّ ﺻَﻠَّﻰ ﺍﻟﻠﻪُ ﻋَﻠَﻴْﻪِ ﻭَﺳَﻠَّﻢَ ……
    ﻣﺴﻨﺪ ﺍﺣﻤﺪ ﺟﻠﺪ 40 ﺻﻔﺤﻪ 493 ﻃﺒﻌﺔ ﺍﻟﺮﺳﺎﻟﺔ ﺗﺤﻘﯿﻖ
    ﺷﻌﯿب ﺍﻻﺭﻧﻮﻭﻁ

    ﺧﺐ ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﺟﺎﻝ ﺍﺳت . ﻋﺎﺭﻡ ﻧﯿﺰ ﻫﻤﺎﻥ
    ﺍﺑﺎﻧﻌﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ .
    ﺧﺐ ﻋﻠﻤﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﺟﺎﻝ ﺭﺍ ﺗﺼﺤﯿﺢ ﮐﺮﺩﻧﺪ :

    ﺷﻌﻴﺐ ﺍﻷﺭﻧﺆﻭﻁ ﻣﺤﻘﻖ ﻣﺴﻨﺪ ﺍﺣﻤﺪ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ :
    ﻫﺬﺍ ﺇﺳﻨﺎﺩ ﺣﺴﻦ
    ﻣﺴﻨﺪ ﺍﺣﻤﺪ ﺟﻠﺪ 40 ﺻﻔﺤﻪ 493 ﻃﺒﻌﺔ ﺍﻟﺮﺳﺎﻟﺔ ﺗﺤﻘﯿﻖ
    ﺷﻌﯿﺐ ﺍﻧﻮﺭ ﺍﻻﺭﻧﻮﻭﻁ

    ﻭ ﻫﯿﺜﻤﯽ ﺩﺭ ﻣﺠﻤﻊ ﺍﻟﺰﻭﺍﺋﺪ ﻧﯿﺰ ﺗﺼﺤﯿﺢ ﻣﯿﮑﻨﺪ :
    ﺭﻭﺍﻩ ﺃﺣﻤﺪ ﻭﺍﻟﻄﺒﺮﺍﻧﻲ ﻓﻲ ﺍﻷﻭﺳﻂ ﻭﺭﺟﺎﻟﻪ ﺭﺟﺎﻝ ﺍﻟﺼﺤﻴﺢ،
    ﻏﻴﺮ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﻚ ﺍﻟﺒﻜﺮﻱ ﻭﻫﻮ ﺛﻘﺔ
    ﻣﺠﻤﻊ ﺍﻟﺰﻭﺍﺋﺪ ﻫﯿﺜﻤﯽ ﺟﻠﺪ 8 ﺻﻔﺤﻪ 147 ﺣﺪﯾﺚ 13035 .

    ﺧﺐ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﻫﻤﻪ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﻫﻠﺴﻨﺖ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺳﻨﺪ ﺍﯾﻦ ﺣﺪﯾﺚ
    ﺭﺍ ﺗﺼﺤﯿﺢ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﭘﺲ ﺣﺪﯾﺚ ﻃﺒﻖ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻄﺎﻟﺒﯽ ﮐﻪ ﻋﺮﺽ
    ﮐﺮﺩﻡ ﺻﺤﯿﺢ ﺍﺳﺖ

    #22824

    salman110
    مشارکت کننده

    اما در مورد رجال…هرچند توضیح داده ام اما دوباره توضیح میدهم ان شاءالله چشمت را باز کنی:

    در مورد سعید بن زید:

    اولا البانی این راوی را ثقه میداند و احادیثش را تصحیخ کرده است.به عنوان مثال:

    ﻗﺎﻝ ﺍﻷﻟﺒﺎﻧﻲ : ﺻـﺤـﻴـﺢ
    ﺳﻨﺪ ﺍﻟﺤﺪﻳﺚ :
    -692 ﺣﺪﺛﻨﺎ ﺃﺑﻮ ﺍﻟﻨﻌﻤﺎﻥ ﻗﺎﻝ ﺣﺪﺛﻨﺎ ﺳﻌﻴﺪ ﺑﻦ ﺯﻳﺪ ﻗﺎﻝ ﺣﺪﺛﻨﺎ
    ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻌﺰﻳﺰ ﺑﻦ ﺻﻬﻴﺐ ﻗﺎﻝ ﺣﺪﺛﻨﻲ ﺃﻧﺲ ﻗﺎﻝ . ﻛﺎﻥ ﺍﻟﻨﺒﻲ
    ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﺇﺫﺍ ﺃﺭﺍﺩ ﺃﻥ ﻳﺪﺧﻞ ﺍﻟﺨﻼﺀ ﻗﺎﻝ ﺍﻟﻠﻬﻢ
    ﺍﻧﻲ ﺃﻋﻮﺫ ﺑﻚ ﻣﻦ ﺍﻟﺨﺒﺚ ﻭﺍﻟﺨﺒﺎﺋﺚ

    ﺻﺤﯿﺢ ﺍﺩﺏ ﺍﻟﻤﻔﺮﺩ ﺍﻻﻟﺒﺎﻧﯽ ﺭﻗﻢ 692 .

    و البانی در کتاب اروا الغلیل میگوید حدیث سعید بن زید از درجه ی **حسن** پایین تر نمی اید:

    ﻗﻠﺖ : ﻭﻫﺬﺍ ﺇﺳﻨﺎﺩ ﺣﺴﻦ , ﺭﺟﺎﻟﻪ ﻛﻠﻬﻢ ﺛﻘﺎﺕ , ﻭﻓﻰ ﺳﻌﻴﺪ
    ﺑﻦ ﺯﻳﺪ ـ ﻭﻫﻮ ﺃﺧﻮ ﺣﻤﺎﺩ ﺑﻦ ﺯﻳﺪ ـ ﻛﻼﻡ ﻻ ﻳﻨﺰﻝ ﺑﻪ ﺣﺪﻳﺜﻪ
    ﻋﻦ ﺭﺗﺒﺔ ﺍﻟﺤﺴﻦ ﺇﻥ ﺷﺎﺀ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻌﺎﻟﻰ .

    ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ :ﺍﯾﻦ ﺍﺳﻨﺎﺩ ﺣﺴﻦ ﺍﺳﺖ . ﺭﺟﺎﻟﺶ ﻫﻤﮕﯽ ﺛﻘﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ
    ﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﻌﯿﺪ ﺑﻦ ﺯﯾﺪ – ﮐﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺣﻤﺎﺩ ﺑﻦ ﺯﯾﺪ ﺍﺳﺖ –
    ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺣﺪﯾﺜﺶ ﺍﺯ ﺭﺗﺒﻪ ﯼ ﺣﺴﻦ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺗﺮ ﻧﻤﯽ ﺍﯾﺪ
    ﺍﻥ ﺷﺎﺀ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻌﺎﻟﯽ

    عکس کتاب:

    s6.uplod.ir/i/00517/1z6sa2ej9ou1.png

    نکته ی بعد اینکه ذهبی نیز سعید بن زید را توثیق میکند:

    ﻋﻼﻣﻪ ﺫﻫﺒﯽ ﮐﺘﺎﺑﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺫﻛﺮ ﺃﺳﻤﺎﺀ ﻣﻦ ﺗﻜﻠﻢ ﻓﻴﻪ
    ﻭﻫﻮ ﻣﻮﺛﻖ ..ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ : ﺫﮐﺮ ﻧﺎﻡ ﺭﻭﺍﺗﯽ
    ﮐﻪ ﺗﻀﻌﯿﻒ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﻣﻮﺛﻖ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﻥ ﺗﻀﻌﯿﻔﺎﺕ ﺩﺭ ﺍﻧﻬﺎ
    ﺍﺛﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ . ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺘﺎﺏ ﻧﺎﻡ ﺳﻌﯿﺪ ﺑﻦ ﺯﯾﺪ ﺭﺍ
    ﺍﻭﺭﺩﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﮐﻪ ﺗﻀﻌﯿﻒ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﻭﯼ ﺑﯽ ﺍﺛﺮ ﻭ
    ﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﻮﺛﻖ ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ :

    128 – ﺳﻌﻴﺪ ﺑﻦ ﺯﻳﺪ ﺃﺧﻮ ﺣﻤﺎﺩ ‏( ﻡ ﻋﻠﻰ‏) : ﻭﺛﻘﻪ ﺍﺑﻦ ﻣﻌﻴﻦ
    ﻭﺿﻌﻔﻪ ﺍﻟﻘﻄﺎﻥ ﻭﺍﻟﺪﺍﺭﻗﻄﻨﻲ .
    ﺫﻛﺮ ﺃﺳﻤﺎﺀ ﻣﻦ ﺗﻜﻠﻢ ﻓﻴﻪ ﻭﻫﻮ ﻣﻮﺛﻖ ﺻﻔﺤﻪ 85 .

    ﻋﮑﺲ
    ﮐﺘﺎﺏ ﺫﻫﺒﯽ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ:

    s6.uplod.ir/i/00502/b3xwt4ohrq4v.jpg

    نکته ی بعد اینکه امام احمد بن حنبل نیز در مورد سعید بن زید میگوید ایرادی در او نیست:

    ﻗﺎﻝ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺃﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﻨﺒﻞ ، ﻋﻦ ﺃﺑﻴﻪ : ﻟﻴﺲ ﺑﻪ ﺑﺄﺱ.

    نکته ی بعد اینکه یحیی بن معین و به قول اهلسنت شیخ المحدثین نیز سعید بن زید را توثیق میکند:

    ﻭ ﻗﺎﻝ ﻋﺒﺎﺱ ﺍﻟﺪﻭﺭﻯ ، ﻋﻦ ﻳﺤﻴﻰ ﺑﻦ ﻣﻌﻴﻦ : ﺛﻘﺔ

    نکته ی بعد.توثیق چندین عالم اهلسنت دیگر در مورد سعید بن زید را میدهم:

    ﻗﺎﻝ ﺍﺑﻦ ﺳﻌﺪ : ﺭﻭﻯ ﻋﻨﻪ ‏( ﺑﻴﺎﺽ ﺑﺎﻷﺻﻞ ‏) ، ﻭ ﻛﺎﻥ ﺛﻘﺔ ،
    ﻣﺎﺕ ﻗﺒﻞ ﺃﺧﻴﻪ .

    ﻭ ﻗﺎﻝ ﺍﻟﻌﺠﻠﻰ : ﺑﺼﺮﻯ ﺛﻘﺔ .

    ﻭ ﻗﺎﻝ ﺃﺑﻮ
    ﺯﺭﻋﺔ : ﺳﻤﻌﺖ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﺣﺮﺏ ﻳﻘﻮﻝ : ﺣﺪﺛﻨﺎ ﺳﻌﻴﺪ ﺑﻦ
    ﺯﻳﺪ ، ﻭ ﻛﺎﻥ ﺛﻘﺔ .

    ﻭ ﻗﺎﻝ ﺃﺑﻮ ﺟﻌﻔﺮ ﺍﻟﺪﺍﺭﻣﻰ : ﺣﺪﺛﻨﺎ ﺣﺒﺎﻥ
    ﺑﻦ ﻫﻼﻝ ﺣﺪﺛﻨﺎ ﺳﻌﻴﺪ ﺑﻦ ﺯﻳﺪ ، ﻭ ﻛﺎﻥ ﺣﺎﻓﻈﺎ ﺻﺪﻭﻗﺎ .

    پس طبق نظر بسیاری از علما سعید بن زید ثقه است و حدیثش حداکثر از درجه ی حسن پایین تر نمی اید.

    #22825

    salman110
    مشارکت کننده

    اما در مورد عمرو بن مالک النکری:

    ذهبی این راوی را توثیق میکند:

    ﺍﻻﺳﻢ : ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﻚ ﺍﻟﻨﻜﺮﻯ ، ﺃﺑﻮ ﻳﺤﻴﻰ ﻭ ﻳﻘﺎﻝ ﺃﺑﻮ
    ﻣﺎﻟﻚ ، ﺍﻟﺒﺼﺮﻯ ﺍﻟﻄﺒﻘﺔ : 7 : ﻣﻦ ﻛﺒﺎﺭ ﺃﺗﺒﺎﻉ ﺍﻟﺘﺎﺑﻌﻴﻦ
    ﺍﻟﻮﻓﺎﺓ : 129 ﻫـ ﺭﺗﺒﺘﻪ ﻋﻨﺪ ﺍﻟﺬﻫﺒﻲ : ﻭﺛﻖ

    ﺭﻭﺍﺓ ﺍﻟﺘﻬﺬﯾﺒﯿﻦ ﺭﻗﻢ 5104

    هیثمی نیز عمر بن مالک را توثیق میکند:

    ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﻚ ﺍﻟﺒﻜﺮﻱ ﻭﻫﻮ ﺛﻘﺔ

    ﻣﺠﻤﻊ ﺍﻟﺰﻭﺍﺋﺪ ﻫﯿﺜﻤﯽ ﺟﻠﺪ 8 ﺻﻔﺤﻪ 147 ﺣﺪﯾﺚ 13035

    ﺍﺑﻦ ﺣﺒﺎﻥ ﺍﺯ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﮏ ﺩﺭ
    ﮐﺘﺎﺏ ‏«ﺍﻟﺜﻘﺎﺕ‏» ﺧﻮﺩ ﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ
    ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺁﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﺯ ﺍﺣﺎﺩﯾﺚ ﻭﯼ
    ﮐﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﻌﺘﺒﺮ
    ﺍﺳﺖ:

    ** ﻳﻌﺘﺒﺮ ﺣﺪﻳﺜﻪ ﻣﻦ ﻏﻴﺮ ﺭﻭﺍﻳﺔ ﺍﺑﻨﻪ ﻋﻨﻪ.**

    همچنین

    ﺍﺑﻦ ﺣﺒﺎﻥ ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ‏« ﻣﺸﺎﻫﯿﺮ
    ﻋﻠﻤﺎﺀ ﺍﻻﻣﺼﺎﺭ‏» ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ
    ﻣﺎﻟﮏ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ:
    **
    ﻭﻗﻌﺖ ﺍﻟﻤﻨﺎﻛﻴﺮ ﻓﻲ ﺣﺪﻳﺜﻪ ﻣﻦ ﺭﻭﺍﻳﺔ ﺍﺑﻨﻪ
    ﻋﻨﻪ ، ﻭﻫﻮ ﻓﻲ ﻧﻔﺴﻪ ﺻﺪﻭﻕ ﺍﻟﻠﻬﺠﺔ

    ﺁﻧﭽﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﺍﯾﺎﺕ ﻣﻨﮑﺮ ﺍﺯ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ
    ﻣﺎﻟﮏ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﺍﯾﺎﺗﯽ ﺍﺳﺖ
    ﮐﻪ ﺑﻪ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﻧﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩ
    ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﮏ ﻓﺮﺩﯼ ﺻﺪﻭﻕ ﺍﻟﻠﻬﺠﻪ
    ﺍﺳﺖ**

    همچنین البانی نیز عمرو بن مالک النکری را توثیق میکند:

    ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﻚ ﺍﻟﻨﻜﺮﻱ، ﻭﻫﻮ ﺛﻘﺔ، ﻛﻤﺎ ﻗﺎﻝ ﺍﻟﺬﻫﺒﻲ ﻓﻲ ”
    ﺍﻟﻤﻴﺰﺍﻥ ” ﺫﻛﺮﻩ ﻓﻴﻪ ﺗﻤﻴﻴﺰﺍ، ﻭﻭﺛﻘﻪ ﺃﻳﻀﺎ ﻣﻦ ﺻﺤﺢ ﺣﺪﻳﺜﻪ
    ﻫﺬﺍ ﻣﻤﻦ ﻳﺄﺗﻲ ﺫﻛﺮﻫﻢ .

    ﺍﺳﻨﺎﺩ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﺻﺤﯿﺢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ
    ﺭﺟﺎﻝ ﺁﻥ ﺛﻘﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﺭﺍﻭﯾﺎﻥ ﻣﺴﻠﻢ
    ﻫﺴﺘﻨﺪ . ﺗﻨﻬﺎ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﮏ ﻧﮑﺮﯼ ﺍﺯ
    ﺟﻤﻠﻪ ﺭﺍﻭﯾﺎﻥ ﻣﺴﻠﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻭﯼ ﻧﯿﺰ ﺛﻘﻪ
    ﺍﺳﺖ . ﭼﻨﺎﻧﮑﻪ ﺫﻫﺒﯽ ﺩﺭ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺍﻻﻋﺘﺪﺍﻝ
    ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﮐﺴﺎﻧﯿﮑﻪ ﺣﺪﯾﺚ ﺍﻭ
    ﺭﺍ ﺗﺼﺤﯿﺢ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﻮﺛﯿﻖ ﻧﻤﻮﺩﻩ
    ﺍند.

    ﺳﻠﺴﻠﺔ ﺍﻻﺣﺎﺩﯾﺚ ﺍﻟﺼﺤﯿﺤﺔ ﺟﻠﺪ 5 ﺻﻔﺤﻪ 608

    بنابراین مشکل عمر بن مالک نیز حل شده است.

    #22826

    salman110
    مشارکت کننده

    اما در مورد ابوالجوزا و عقیده ی انقطاع سند:

    شما فرمودید بخاری گفته فی اسناده نظر!!!!

    خب توضیح میدهم:

    ﺑﺨﺎﺭﯼ ﺩﺭ ‏«ﺍﻟﺘﺎﺭﯾﺦ ﺍﻟﮑﺒﯿﺮ‏» ﺫﯾﻞ
    ﺗﺮﺟﻤﻪ ‏« ﺍﻭﺱ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ‏» ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﺪ :
    ﻣﺴﺪﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ﺍﺯ
    ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻣﺎﻟﮏ ﻧﮑﺮﯼ ﺍﺯ ﺍﺑﻮﺍﻟﺠﻮﺯﺍﺀ ﻧﻘﻞ
    ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﺑﻮﺍﻟﺠﻮﺯﺍﺀ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﺳﺎﻝ
    ﺑﺎ ﺍﺑﻦ ﻋﺒﺎﺱ ﻭ ﻋﺎﯾﺸﻪ ﻫﻤﻨﺸﯿﻦ ﺑﻮﺩﻡ ﺁﯾﻪ
    ﺍﯼ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺵ
    ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ .
    ﺳﭙﺲ ﺑﺨﺎﺭﯼ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ : ﺍﺳﻨﺎﺩ ﺍﯾﻦ
    ﺭﻭﺍﯾﺖ ﻣﺤﻞ ﻧﻈﺮ ﺍﺳﺖ.

    پس با توجه به معنای عجیب این حدیث ﺳﺨﻦ ﺑﺨﺎﺭﯼ ﺩﺭ
    ﺍﻟﺘﺎﺭﯾﺦ ﺍﻟﮑﺒﯿﺮ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺧﺪﺷﻪ ﺩﺭ
    ﺧﺒﺮ ﻭ ﺳﻨﺪ ﻧﻘﻠﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻫﻢ
    ﺻﺤﺒﺘﯽ ﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺑﻮﺍﻟﺠﻮﺯﺍﺀ ﺑﺎ ﺍﺑﻦ
    ﻋﺒﺎﺱ ﻭ ﻋﺎﯾﺸﻪ ﺧﺒﺮ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﻭ
    ﺿﻤﯿﺮ ﺩﺭ ﻋﺒﺎﺭﺕ ‏« ﻓِﻲ ﺇِﺳْﻨَﺎﺩِﻩِ
    ﻧَﻈَﺮٌ‏» ﺑﻪ ﺧﺒﺮ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ ﻧﻪ ﺍﻭﺱ
    ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺍﺑﻮﺍﻟﺠﻮﺯﺍﺀ .

    نکته ی بعد:

    ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺕ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺷﺪﻩ
    ﺑﺮﺧﯽ ﺍﺯ ﻣﺤﻘﻘﯿﻦ ‏(ﻣﺤﻤﺪ ﻋﻮّﺍﻣﻪ ‏)
    ﻋﺒﺎﺭﺕ ‏« ﻭ ﻓﯽ ﺍﺳﻨﺎﺩﻩ ﻧﻈﺮ‏» ﺩﺭ
    ﺍﺳﺘﻌﻤﺎﻻﺕ ﺑﺨﺎﺭﯼ ﻣﻔﯿﺪ ﺟﺮﺡ ﺩﺭ
    ﺫﺍﺕ ﺭﺍﻭﯼ ﻧﯿﺴﺖ:

    ﻭﻋﻠﻰ ﻛﻞ : ﻓﻬﺬﻩ
    ﺍﻟﻜﻠﻤﺔ ﻣﻦ ﺍﻟﺒﺨﺎﺭﻱ ﻟﻴﺲ ﻓﻴﻬﺎ ﺟﺮﺡ ﻟﺬﺍﺕ
    ﺍﻟﺮﺟﻞ.

    ﺍﻟﻜﺎﺷﻒ ﻓﻲ ﻣﻌﺮﻓﺔ ﻣﻦ ﻟﻪ ﺭﻭﺍﻳﺔ ﻓﻲ
    ﺍﻟﻜﺘﺐ ﺍﻟﺴﺘﺔ ﺝ 1 ﺹ 71 .

    نکته ی بعد اینکه ابن اثیر با صراحت میگوید ابوالجوزا از عایشه حدیث شنیده است:

    ﺃﻭْﺱ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻫﻮ ﺃﺑﻮ
    ﺍﻟﺠَﻮْﺯﺍﺀ ﺃﻭﺱ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻠﻪ، ﻭﻳﻘﺎﻝ : ﺃﻭﺱ ﺑﻦ
    ﺧﺎﻟﺪ ﺍﻟﺮَّﺑَﻌﻲ ﺑﻦ ﺍﻟﻐﻄﺮﻳﻒ ﺍﻷﺻﻐﺮ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ
    ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺍﻟﻐﻄﺮﻳﻒ ﺍﻷﻛﺒﺮ، ﺑﻄﻦ ﻣﻦ ﺍﻷﺯﺩ، ﻣﻦ
    ﺃﻫﻞ ﺍﻟﺒﺼﺮﺓ . ﺗﺎﺑﻌﻲ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺍﻟﺤﺪﻳﺚ . ﺳﻤﻊ
    ﻋﺎﺋﺸﺔ، ﻭﺍﺑﻦ ﻋﺒَّﺎﺱ، ﻭﺍﺑﻦ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﺍﻟﻌﺎﺹ .

    ﺟﺎﻣﻊ ﺍﻷﺻﻮﻝ ﻓﻲ ﺃﺣﺎﺩﻳﺚ ﺍﻟﺮﺳﻮﻝ
    ﺝ 12 ﺹ183

    دقت شود….سمع عایشه….

    پس انقطاع نیز رد شد.

    نکته ی بعد بر فرض محال حتی اگر حدیث ابی الجوزا منقطع باشد باز ایرادی ندارد زیرا طبق عقیده ی اهلسنت مرسل تابعی ثقه حجت است.

    و السلام علیکم

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 28)

شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.