ابن تیمیه گفته است: "اشخاص مورد اعتمادی برایم بنقل کرده اند که در میان شیعه کسانی هستند که معتقدند زیارت آرامگاه و قبر (ائمه) از زیارت خانه ی عتیق کعبه بزرگتر و مهمتر است! با این حساب، آنها شریک قایل شدن برای خداوند متعال را از عبادت و بندگی کردن انحصاری برای او را بزرگتر و برتر میدانند..
و این از جمله بزرگترین ایمان و باوری به طاغوت است".[1]
در الکافی و غیره آمده است که زیارت قبر حسین با بیست حج برابری میکند و از عمره بیت الله و حج برتر است[۲]. روایات موضوع و جعلی شیعه زیارت قبر حسین در روز عرفه را به فضیلت خاصی اختصاص داده، میگویند: “هر کس به زیارت (قبر) حسین آید در روزی که عید نیست، در حالی که نسبت به حق او آشنا باشد، خداوند متعال برای او بیست حج و بیست عمره مقبول و مبرور را در دفتر عملش ثبت میکند و هر کس در روز عید به زیارت او بیاید، خداوند متعال برای او بیست حج و یکصد عمره مینویسد و کسی که در روز عرفه نزد او بیاید، در حالی که حقش را بشناسد، خداوند متعال هزار حج و هزار عمره ی مقبول و مبرور و هزار جهاد همراه با پیامبر مرسل یا امامی عادل را برایش مینویسید[۳].
البته در نظر ایشان زیارت قبر حسین نه تنها از حج، بلکه از همه اعمال برتر است. در روایتهای آنها آمده است: زیارت قبر حسین بهترین و برترین اعمال است[۴]. در روایت دیگر: از دوست داشتنیترین اعمال، زیارت قبر حسین است.[۵]
بدین گونه دستورات و قوانین اسلام به بوته ی فراموشی سپرده میشود و قبرها، گنبدها و آرامگاهها مورد اهتمام توجه و عنایت قرار میگیرد، آنها را بدون هیچ دلیلی جزو برترین اعمال قرار میدهند و دلیل آنها چیزی جز توهّم و خیال پردازی و الهامات شیاطین آنها نیست، تا آنچه را که خداوند متعال در دین مشروع نکرده است، تشریع کنند.[۶]
شیعیان زیارت بارگاهها و آرامگاهها را یکی از فریضههای مذهب خود قرار داده و برای آن همچون حج خانه ی خدا مراسم و مناسک خاص قرار دادهاند. مرحوم ابن تیمیه میگوید: شیخ شیعه ابن نعمان معروف به "مفید" کتابی را تصنیف کرده که نام آن را "مناسک المشاهد": (مراسم مربوط به مقابر) گذاشته است. او قبر بندگان را همچون کعبه و خانه ی خدا در نظر گرفته که در آن مناسک حج انجام میشود. آن کعبهای که خداوند متعال آن را برای مردم بر افراشته ساخت و اولین خانهای است که برای مردم تعیین شد و جز به دور آن طواف جایز نیست، جز به سوی آن، نماز گذارده نمیشود و به حج و عازم شدن بسوی آن، دستور داده میشود[۷].
کسی که به منابع شیعه ی رافضه مراجعه کند که درباره ی مقبره و آرامگاهها سخن میگویند، عجیبترین عجایب! و انحراف از کتاب خداوند متعال و هدایت پیامبر صلی الله علیه وسلم را مشاهده خواهد کرد و هر کس خواهان اطلاع بیشتری در این زمینه است، به کتاب اصول مذهب شیعه ی امامیه مراجعه کند.[۸]
مسلمانان دارای یک کعبه هستند که در نمازها و دعاهایشان به سوی آن رو میکنند و برای ادای مناسک حج نزد آن رفته و به دور آن طواف میکنند، امّا شیعه دارای مزارها و مقبرهها و گنبد بارگاه ائمه هستند[۹] در حالیکه همه ی این کارها از جمله اموری هستند که خداوند متعال و پیامبرش از آن نهی کرده اند و هر چیزی که خداوند متعال و پیامبرش از آن نهی کردهاند، مذموم وممنوع میباشد، خواه انجام دهنده ی آن منتسب به سنّت باشد یا به تشیع، چون از بدیهیّات دین اسلام است که پیامبر صلی الله علیه وسلم به آنچه شیعه پیرامون قبر و بارگاه ذکر کردهاند، دستور نداده است و برای امّت اسلام مراسم و مناسکی نزد قبور انبیاء و صالحان مشروع نکرده است، بلکه این کار از جمله مسائل دین مشرکان است؛ کسانی که خداوند متعال درباره آنها فرموده است: (وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا یَغُوثَ وَیَعُوقَ وَنَسْرًا) (نوح / ۲۳)
(سران و سردمداران مشرکان) به آنان گفتهاند: معبودهای خود را وامگذارید و وَدّ، سُواع، یَغوث، یعوق و نَسر را رها نسازید.
ابن عباس و غیره گفتهاند: اینها، نامهای مردان صالحی از قوم نوح بودند، وقتی که وفات یافتند، شیطان به قوم آنها الهام کرد که در مجالسی که آنها مینشستند، بت و تندیسهای یادبودی برای آنها بسازند و آنها را با نام آنها نامگذاری کنند. آنها هم این کار را انجام دادند. این بتها عبادت نمیشدند تا وقتی که آنها هلاک شدند و دانش و علم فراموش شد، آنگاه آن بتها مورد عبادت و بندگی قرار گرفتند.[۱۰]
علی بن ابی طالب به ابو هیاج اسدی گفته است: آیا تو را نفرستم برای کار و مأموریتی که پیامبرمرا فرستاد "که هیچ مجسمهای را رها نکنی مگر اینکه آن را نابود سازی و هیچ قبر بلندی را رها نسازی مگر اینکه آن را با خاک یکسان سازی".[11]
بعضی از روایتهای شیعه به این معنی اقرار کرده است، کلینی از ابی عبدالله روایت کرده که امیرالمؤمنین گفت: پیامبر مرا به مدینه فرستاد، و گفت: "هیچ مجسمهای را رها نمیسازی مگر اینکه آن را نابود کرده باشی و هیچ قبری را رها نمیکنی مگر اینکه آن را با خاک یکسان کرده باشی"[12].
ابو عبدالله میگوید: پیامبر صلی الله علیه وسلم نهی کرد از نماز خواندن روی قبر، نشستن بر آن و یا بر روی آن بنا ساخته شود[۱۳]
و باز ابو عبدالله میگوید: بر روی قبرها بنا نسازید. زیرا پیامبر صلی الله علیه وسلم این کار را نمی پسندید[۱۴].نیز او از پدرانش نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه وسلم از گچ کاری کردن قبرها نهی کرده است.[۱۵]
حرّ عاملی چنین گمان برده که این نهی شامل همه قبرها به استثنای قبر پیامبر صلی الله علیه وسلم و ائمه علیهم السلام است و از سوی دیگر این نهی تنها برای کراهیت این کار است[۱۶]، حال آنکه صیغه ی عموم و فراگیری در این روایتها کاملاً واضح است، همانگونه که دلالت بر تحریم کاملاً مبرهن و واضح میباشد و حرّ عاملی هیچ دلیلی برای ادعای خود در دست ندارد جز کردار فرقه ی او که با آن کارهای شاذ و بی اساس از جماعت مسلمانان جدا میشوند، و روایانی ضعیف و ساختگی که آنها را بیان میکنند. این شذوذ و انحراف دلیل باطل بودن است؛ چون با کتاب خداوند متعال و سنّت رسول خدا و اجماع امّت اسلام مخالف است که اهل بیت هم جزو آن اجماع هستند و از آنها نقل است که در این باره هشدار دادهاند. چون این کار وسیله ی شریک قرار دادن برای خداوند متعال است، پس فلسفه و حکمتی که بخاطر آن نهی وارد شده است، میان یک قبر و قبری دیگر تفاوتی قایل نمیشود و احتمالاً این خطر نسبت به قبور ائمه شدیدتر باشد، چون مردم خیلی فراوان مفتون آنها واقع میشوند، لذا اصل شرک (در جهان) همان اغراق و افراط در مورد صالحان و نیکمردان میباشد.[۱۷]
****************************************************************
۱- منهاج السنه (۲/۱۴۲).
۲- ثواب الاعمال، ابن بابویه، ص ۵۲، تهذیب الاحکام طوسی (۲/۱۶).
۳- فروع الکافی (۱/۳۲۴) کلینی، من لا یحضره الفقیه، بابویه (۱/۱۸۲).
۴- کامل الزیارات ص ۱۴۶، اصول شیعه الامامیه(۱۲/۵۶۱).
۵- اصول شیعه الامامیه(۱۲/۵۶۱).
۶- همان منبع سابق (۱۲/۵۶۱).
۷- منهاج السنه (۱/۱۷۵) مجموع الفتاوی (۱۷/۴۹۸).
۸- اصول مذهب شیعه الامامیه(۲/۵۵۰-۵۸۶).
۹- منبع سابق (۲/۵۸۰).
۱۰- بخاری، فتح الباری (۸/۶۶۷) دیدگاه علی ابن عباس درباره حکم مرفوع مرحوم البانی آن را گفته است در شرح عقیده طحاویه ص ۸۰٫
۱۱- مسلم، کتاب جنائز شماره ۹۶۹٫
۱۲- فروع کافی (۲/۲۲۷) وسائل الشیعه (۲/۸۶۹).
۱۳- تهذیب الحکام طوسی (۱/۱۳۰) وسائل الشیعه (۲/۸۶۹).
۱۴- من لا یحضره الفقیه ۰۲/۱۹۴) ابن بابویه. وسائل الشیعه (۲/۸۷۰).
۱۵- اصول ال شیعه الامامیه(۲/۵۸۴).
۱۶- اصول شیعه الامامیه(۲/۵۸۴).
۱۷- تیسیر العزیز الحمید برای شرح کتاب التوحید ص ۳۰۵٫