پاسخ به شبهات پیرامون غصب فدک

 مراجع مدعی تشیع می گویند که حضرت فاطمه با ابوبکر بر سر ارث (فدک) مشاجره نمود و ابوبکر به حدیثی از پیامبر اشاره کرد که: انا معشر الأنبیاء لانورث، ما ترکناه صدقه، یعنی: ما گروه انبیاء ارث به جا نمی گذاریم، آنچه از ما می ماند صدقه است و سپس می گویند: چرا این حدیث را تنها شخص ابوبکر نقل کرده است و نه دیگران؟!!

ما می گوئیم: چطور چنین سخنی می گویید؟ چون تنها ابوبکر صدیق رضی الله عنه آنرا روایت نکرده است، بلکه کسانی از قبیل عمربن خطاب، عثمان بن عفان، علی‌بن ابیطالب، عباس‌بن عبدالمطلب، عبدالرحمن بن عوف، طلحه بن عبیدالله، زبیربن عوام، سعدبن ابی‌وقاص، ابوهریره و عائشه همگی در روایت آن با ابوبکر موافق و هماهنگ می‌باشند(البدایه و النهایه، ۵/۲۸۷). ضمنا در معتبرترین کتاب حدیث شیعی یعنی اصول کافی جلد۱ باب صفه العلم و فضله و فضل العلماء(حدیث دوم) و باب ثواب العالم و المتعلم(حدیث اول) آمده که: ان الانبیاء لم یورثوا درهما ولادینارا، یعنی همانا پیامبران درهم و دینار ارث ننهادند.
و اما استناد شیعیان به آیه: وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ (النمل/۱۶)سلیمان از داود میراث می برد و همچنین استناد به قول زکریا علیه السلام که فرموده: فَهَبْ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی، وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ(مریم۵ و ۶) مرا فرزندی عطا فرما که از من و از آل یعقوب میراث برد.

در پاسخ باید گفت: شیعه از طرفی می گوید که فدک به حضرت فاطمه ارث رسیده، ولی از سوی دیگر می گوید پدرش فدک را به او بخشیده است!! باید پرسید اگر رسول خدا صلی الله علیه وسلم آنرا به فاطمه بخشیده بود در اینصورت از اموال پیامبر خارج است و دیگر مشمول عنوان ارث نمی شود و اگر می گویید ارث بوده، پس ادعای بخشیدن فدک باطل است و در صورت ارث بودن، زنان پیامبر نیز در آن سهم خواهند داشت، پس چرا آنها اعتراضی نکردند و سهم خود را نخواستند؟! و نمی توان گفت این هبه در مرض وفات رسول خدا صلی الله علیه وسلم بوده است، زیرا شان پیامبر والاتر از آن است که در روزهای آخر زندگی، برای وارثی بیش از سهمش وصیت کند و خلاف نیست که هبه غیرمقبوضه با وفات واهب، باطل و بلااثر می شود. و چنانچه بگویید این هبه قبلا صورت گرفته، در اینصورت می بایست در ید فاطمه قرار می داشت و دیگران هم از آن مطلع می بودند، در حالی که در تواریخ معتبر و قطعی اثری از اطلاع و اعتراض سایرین دیده نمی شود و اگر اینگونه بود فاطمه می توانست بسیاری را جهت شاهد ارائه دهد.
 
و در مورد آیات مورد استناد شما باید گفت که آیه میراث به اتفاق علما بر عمومیت خویش باقی نیست و به چند مورد تخصیص خورده است، مانند تخصیص به عدم ارث فرزند کافر یا قاتل پدر و غیره… در ضمن لفظ ارث اسم جنس و دارای انواعی است از قبیل ارث مال، ارث ملک و سلطنت و ارث نبوت و غیره. در قرآن کریم نیز به معانی مختلف آمده است.
از جمله به معنای ارث علم و کتاب مانند: ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا(فاطر۳۲) یعنی: آنگاه کتاب(آسمانی) را به کسانی که ایشان را برگزیده بودیم به میراث دادیم.
و به معنای ارث بهشت چنانکه می فرماید: وَ تِلْکَ الْجَنَّهُ الَّتِی أُورِثْتُمُوهَا بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ(الزخرف/۷۲) یعنی: این است بهشتی که به سبب کردارتان به میراث برده اید.
و یا به معنای ارث زمین و مال چنانکه می فرماید: وَأَوْرَثَکُمْ أَرْضَهُمْ وَدِیَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ(احزاب/۲۷) زمین و خانه هایشان و اموالشان را به شما میراث دادیم و در آیات ۱۲۸ و ۱۳۷ سوره مبارکه اعراف نیز به همین معنی استعمال شده است. و اما در آیه ۱۶ سوره نمل که مورد استناد شماست معنای عرفی و معمول ارث مراد نیست، زیرا حضرت داوود علیه السلام غیر از حضرت سلیمان علیه السلام اولاد دیگری نیز داشت و قهرا آنان نیز از ارث به معنای عرفی آن محروم نبوده اند.
 واضح است که اولاد اعم از نیکوکار و غیرنیکوکار هر دو در صورتی که پدر مالی نهد از او ارث می برند و ذکر ارث بردن بدین معنا بیهوده است و متضمن مدح نیست در صورتیکه آیه در مقام مدح و تمجید است، پس ارثی که سلیمان به بهره مندی از آن ممتاز است، ارث نبوت است نه ارث مال و منال که از امور عمومی است و در میان همگان مشترک است و ذکر این امور از شان قرآن به دور است.
در ضمن در بررسی آیات می بایست به آیات قبل و بعدی توجه داشت نه اینکه یک تکه را به نفع خود بیرون کشید. می بینیم که در آیه قبلی به دانش عطا شده به داوود و سلیمان تصریح شده است، بدینصورت: وَلَقَدْ آتَیْنَا دَاوُودَ وَسُلَیْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنَا عَلَى کَثِیرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ(نمل/۱۵) «و به راستى به داوود و سلیمان دانشى عطا کردیم و آن دو گفتند ستایش خدایى را که ما را بر بسیارى از بندگان با ایمانش برترى داده است». در آیه آمده که داوود و سلیمان بر بسیاری از بندگان مومن نیز برتری دارند و مشخص است که این برتری همان دانش عطا شده از طریق وحی و در حقیقت همان نبوت است و در ادامه همین تکه از آیه گزینش شده توسط شما نیز می گوید:(اى مردم ما زبان پرندگان را تعلیم یافته‏ایم) که همه این دانشها از طریق وحی و نبوت صورت گرفته است و مقصود آیات را روشن می سازد. و اما استناد به آیات پنجم و ششم سوره مریم نیز بیهوده است، زیرا حضرت یحیی علیه السلام از آل یعقوب مال ارث نمی برد، اموال آنان را اولاد و خویشاوندانشان ارث برده بودند. پدر حضرت یحیی یعنی حضرت زکریا نیز اموال آنچنانی نداشته است که بخواهد دعا کند خداوندا به من وارثی عطا فرما که مالم بی ارث نماند!! زیرا وی نجاری زاهد بود که مالی نیندوخته بود، علاوه بر این ارث بردن مال، امری معمول و متعارف است و مدح او نبوده و امتیازی به شمار نمی رود، بنابراین در این آیه نیز ارث نبوت مقصود است نه ارث مال و در ادامه آیات به نبوت حضرت یحیی در همان کودکی و داشتن کتاب آسمانی اشاره شده(مریم/۱۲) که نشان می دهد به او ارث رسیده است. در ضمن آیا جا نداشت که ایشان در دفاع از خودشان به جای موضوع بی اهمیت مادی فدک، خطبه غدیریه را انشاء می نمودند؟!
 
در دو کتاب مهم شیعه: فروع کافی و من لایحضره الفقیه آمده که: زن از زمین ارث نمی برد! و اما حضرت ابوبکر نیز در مورد فدک مانند رسول خدا صلی الله علیه وسلم عمل کرد. در تولیت و مدیریت فدک میان حضرت علی و عمویش عباس اختلاف نظر واقع شد و شکایت نزد خلیفه بردند و اما او میان ایشان حکم نکرد و کار را به خودشان واگذاشت تا بین خود اصلاح کنند. اگر فدک مالک حقیقی می داشت که از تصرف غیر در آن ناراضی می بود، طبعاً دادن منافع آن به سایرین جایز نبود و هرگز حضرت علی سرپرستی و تولیت چنین ملکی را نمی پذیرفت و به هیچ وجه تعاون بر اثم نمی فرمود.
 
حضرت ابوبکر مدعی نشد که فدک مال اوست و از آن استفاده شخصی نکرد، بلکه گفت ترکه رسوال الله صدقه ای است برای مستحقین، مانند زمینهای خالصه که متعلق به شخص زمامدار و ملک او نیست، بلکه باید با نظارت او صرف مصالح امت شود. حضرت علی وقتی خلیفه شد فدک را تقسیم نکرد و مصرفی که داشت تغییر نداد و آنرا به ملکیت ورثه حضرت زهرا علیه السلام در نیاورد، در حالی که واجب بود در زمان بسط ید، مال را به صاحب مال یا وراث او رد کند. همچنین نمی توان گفت که هبه بوده و این هبه در مرض موت رسول خدا بوده است، زیرا شان پیامبر صلی الله علیه وسلم اجل از آن است که در روزهای آخر عمر، برای وارثی بیش از سهمش وصیت کند و خلاف نیست که هبه غیر مقبوضه با وفات واهب، باطل و بلا اثر می شود. اما اگر بگوئیم که این هبه قبلاً صورت گرفته، در این صورت باید در ید حضرت فاطمه قرار می داشت و دیگران هم از آن مطلع می بودند! و اما مراجع رافضی بحثی طولانی را مطرح می کنند که فدک ارثی مالی بوده.
 
 سئوال: ما می دانیم که نیمی از منافع سالیانه فدک از طریق شمعون رییس یهودی فدک در قبال تامین امنیت منطقه به پیامبر صلی الله علیه و سلم واگذار شده است. خوب زن انسان از آدم ارث می برد، به خصوص اگر نمائات و درختها و ثمره و.. باشد، چرا زنان پیامبر در این مورد هیچگونه ادعایی نمی کنند؟ ما می دانیم طبق نص صریح قرآن کریم زنان پیامبرصلی الله علیه وسلم حق نداشته اند پس از ایشان با مردی ازدواج کنند. اکنون سرنوشت تامین معاش آنها پس از پیامبر چه می شده؟ اگر از فدک ارث نمی برده اند و چرا ارث نمی برده اند؟
و اما کل ماجرای فدک: وقتی سپاه اسلام، یهودیان خیبر و سایر نقاط را شکست می دهد پیامبر اکرم سفیری به نام محیط را نزد روسای فدک می فرستد. یوشع بن نون، ریاست منطقه را به عهده داشته و فردی صلح طلب بوده او به پیامبر صلی الله علیه وسلم تعهد می دهد که هر سال، نیمی از محصول فدک را به پیامبر بدهد و بعد از این در زیر پرچم اسلام زندگی کند و بر ضد مسلمانان، دست به توطئه نزند و حکومت امنیت منطقه را تامین نماید. ( از کتاب روشن تر از خورشید آبی تر از دریا – زندگی رسول اکرم. نوشته مظفر سربازی – شرکت توسعه کتابخانه های ایران – 1383 )
پس بر خلاف ذهنیت اشتباه و بیمار روحانی شیعه، ملکیت فدک، در زمان رحلت نبی‌اکرم، تماماً متعلق به یهودیان بوده و فقط، نیمی از محصول به صورت سالیانه در اختیار پیامبر قرار می‌گرفته است. و ملکیت فدک متعلق به کسی نبوده که بخواهد غصب شود!!! پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم، این محصول را بین فقراء از جمله خاندان دخترش فاطمه تقسیم می کرده. احتمالاً خانواده حضرت علی نیز در این وظیفه(یعنی تولیت این کار) نقش اصلی را داشته اند. حضرت ابوبکر و حضرت عمر نیز دقیقاً همین روش را دنبال می کنند. به محض خلافت حضرت ابوبکر، شورش گسترده رده واقع می شود و همانگونه که در متن تعهد فوق می بینیم: حکومت، وظیفه حفظ امنیت منطقه فدک و سایر مناطق را عهده دار بوده(مانند پیامبر) و در ازای دریافت نیمی از محصول، باید امنیت را حفظ می کرده است. ولی تمامی قبایل از دادن زکات خودداری می کنند و حکومت مجبور می‌شود عواید فدک را هزینه تجهیز سپاه برای دفع شورش رده کند (یعنی برای نجات دینی که پدر همین دختر – یعنی حضرت فاطمه – آنهمه برای آن رنج و سختی کشیده بود )
 
ام کلثوم همسر حضرت عمر(و دختر  حضرت علی) در زمان خلافت عمر هدیه ای را برای همسر پادشاه روم می فرستد و همسر پادشاه روم نیز در مقابل، گردنبندی قیمتی برای او به پیک مسلمین می‌دهد. حضرت عمر مسلمانها را در مسجد جمع می کند و می پرسد: این گردنبند را چه کار کنم؟ مسلمین می گویند: اشکالی ندارد و این متعلق به ام کلثوم است. حضرت عمر اندکی فکر می کند آنگاه می گوید: نه! اگر قدرت مسلمین نبود و اگر پیک مسلمانها نبود ام‌کلثوم، هیچگاه چنین هدیه ای را دریافت نمی کرد. و گردن بند را به بیت المال می فرستد. سئوال من از آخوندهای صفوی این است: اگر نبود قدرت سپاه اسلام و اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در مکه مانده بودند، آیا یوشع بن نون از مدینه به مکه می آمد و فدک را به حضرت محمد می داد؟! آیا حضرت فاطمه در قبال دریافت نیمی از محصول فدک می توانستند به تعهدات پیامبر، عمل کرده و امنیت منطقه را حفظ کنند؟ و آیا دیگر خوردن چنین مالی حلال بود؟ اکنون باید برای ما مشخص کنید پیامبر اکرم، عواید فدک را در زمان حیاتشان به حضرت فاطمه، هبه کرد(یعنی بخشید) و یا این عواید به صورت ارث به حضرت فاطمه رسید. اگر هبه بوده چرا هیچیک از مردم مدینه از این موضوع مهم، خبری نداشته‌اند؟! زیرا فدک، ارزش مالی بالایی داشته است. این موضوع از آنجا معلوم می شود که به جز یک نفر، کسی حاضر نمی شود به نفع حضرت فاطمه در این خصوص، شهادت دهد.
 
 سئوال دوم: اگر هبه بوده چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم، جانب انصاف و عدالت را رعایت ننموده (البته بنا به اعتقاد شما) و به ۹ همسر دیگر خود، چیزی نمی بخشند. با توجه به این نکته که زن، فقط از یک هشتم ابنیه و درختها (و نه زمین) ارث می برد. تکلیف تامین زندگی آتی همسران پیامبر چه می‌شده؟ زیرا طبق نص صریح قرآن، آنها حق نداشته‌اند پس از رحلت نبی اکرم، ازدواج کنند پس به طریق اولی، واجب تر بوده که به آنها چیزی بخشیده شود و نه به حضرت فاطمه که همسری کاری و دلیر داشته‌اند. و این فرض، وقتی قوت می گیرد که بنا به نص صریح قرآن، مردها در صورتی می‌توانند با بیش از یک زن ازدواج کنند که بین آنها عدالت را رعایت کنند! پس کو عدالت نبی اکرم؟(البته طبق عقیده منحط و خرافی شیعه و گرنه نبی اکرم مجسمه عدل بوده اند) اگر ارث بوده چرا حتی یک نفر از همسران پیامبر صلی الله علیه وسلم در این خصوص، ادعایی نمی کند؟ و همچنین چرا کسی از این موضوع با خبر نبوده تا برای شهادت حاضر شود؟ پیامبر در برخی موارد دیگر نیز با بقیه تفاوت داشته اند، مثلا همسران ایشان نمی توانسته اند پس از رحلت ایشان با کسی ازدواج کنند. یا ایشان از یک تاریخ معین به بعد حق ازدواج نداشته اند یا صدقه بر ایشان حرام بوده است و… چرا وقتی ۲ سال بعد حضرت عمر، فدک را به حضرت علی پس داد بین حضرت علی و عباس، عموی پیامبر بر سر(احتمالا تولیت آن) دعوی می‌شود و وقتی آن دو نفر، دعوی را به حضرت عمر، ارجاع می دهند حضرت عمر، می گویند این دیگر به من مربوط نیست، خود دانید! پس، موضوع، همچنان لاینحل باقی می ماند؟ براستی چرا حضرت علی، در زمان خلافت خودشان، فدک را تصرف نکردند؟ (البته پاسخهای جدلی و کلامی در این خصوص بی فایده است)
 
 
به احتمال فراوان، این نیم محصول فدک، وقف نبی اکرم بوده که حضرت علی تولیت آنرا به عهده داشته و عواید آن به مصرف فقرا می رسیده. حضرت ابوبکر نیز مالکیت را تصرف نمی‌کند بلکه عواید آنرا برای تجهیز سپاه در سرکوب شورش رده تصرف می کند و حضرت عمر نیز تولیت آنرا دو سال بعد پس می دهد. امام صادق نیز می فرماید: علماء وارثان انبیاء هستند و… این یعنی اینکه پیامبران علم و دانش و ایمان و… از خود به ارث می گذارند نه مال و منال! در آیات قرآن، می خوانیم که خدا به نبی اکرم صلی الله علیه وسلم می فرماید: ای پیامبر به مردم بگو من مزد و اجر رسالت از شما نمی خواهم. چگونه ممکن است خداوند به پیامبر، فرمان تصرف فدک را به نفع تنها دخترش، داده باشد؟ آیا در این صورت، رسالت ایشان، زیر سئوال نمی‌رود(و بعد هم، فرمان موروثی کردن خلافت در خاندان همین دختر از جانب خدا و الزام مردم به اطاعت از آن! چه مزدی بهتر از قدرت و حکومت و تصرف منطقه مرغوب و حاصلخیز فدک؟)
 
براستی اگر قدرت اسلام و مسلمانان و مقام نبوت ایشان نبود آن یهودی، به مکه می آمد و فدک را به ایشان می داد؟ مساله دلخوری حضرت فاطمه با حضرت ابوبکر حتی اگر صحت هم داشته باشد نمی‌تواند دلیل محکمی در رد و تخطئه کسی باشد، به این سخن ام سلمه خطاب به عایشه دقت کنید: ستون دین اگر شکست با زنان برپا نشود و پراکندگی اگر در دین حاصل شد با زنان به جمعیت مبدل نگردد. در آیه صریح قرآن نیز خطاب به پیامبر اکرم(ص) که هم مرد بوده اند و هم پیامبر و هم سن بالایی داشته اند می فرماید: بگو من نیز بشری مانند شما هستم( با این تفاوت) که به من وحی می شود. چرا باید در خصوص قضاوت و تحلیل دختری ۱۸ ساله(اگر به فرض محال چنین افسانه های وجود داشته باشد) این همه هیاهو براه بیندازیم؟!!
 براستی مگر در آیه قرآن نیامده وقتی قرض می دهید نوشته کتبی یا شاهد بگیرید؟!! چرا در این مورد به این مهمی نه نوشته کتبی وجود داشته و نه شاهدی؟! اگر حضرت ابوبکر به صرف اینکه فاطمه دختر پیامبر است سخن او را قبول می کرد از فردا مجبور بود سخن سایر مسلمانها را نیز در هر زمینه ای قبول کند و بدین ترتیب رشته امور از دست او می‌رفت و بلوا و بی نظمی در جامعه حادث می شد، در تایید این سخن باید گفت وقتی حضرت عمر در زمان خلافتش، تولیت فدک را پس می دهد، باز بر سر آن بین حضرت علی و عباس اختلاف می‌شود، یعنی اگر ابوبکر هم پس می داد غائله خاتمه پیدا نمی‌کرد. و اگر ابوبکر خلاف قاعده عمل می کرد از فردای آنروز هر کس برای هر چیزی ادعایی داشت.(با عنایت به این نکته که در آنزمان، دفاتر ثبت اسناد رسمی نیز وجود نداشته است!)
وقتی پیامبر اکرم دیدند که فاطمه پرده ای را جلوی اتاق خویش آویزان کرده از این عمل بیزاری جستند، یعنی اینکه پیامبرصلی الله علیه وسلم از اینکه فاطمه آرام آرام آلوده دنیا شود نگران بودند، چرا باید ابوبکر نگران چنین چیزی نباشد؟ دقت کنید نگاهی که شیعیان به حضرت ابوبکر دارند با نگاه اهل سنت کاملا متفاوت است، حضرت ابوبکر در نظر اهل سنت مقامی بسیار والا دارد، برای همین از شما خواهش می کنم، پاسخها را از این دید نیز نگاه کنید. با عنایت به اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در طول ۲۳ سال رسالت خود کوچکترین کاری که نبوت ایشان را زیر سئوال ببرد نکردند، آیا امکان دارد فدک (یعنی چندین روستای حاصلخیز و آباد) را برای خودشان برداشته و سپس آنرا فقط به دخترشان بدهند؟( یا خلافت را به علی بدهند؟ و… ) ما باید متوجه این نکته باشیم که موضع حاکم و رفتار او در موقعیت حکومت با رفتار سایر مردم بسیار متفاوت است، درست به همین دلیل است که در تاریخ می خوانیم: از حضرت ابوبکر هفتصد درهم مانده بود(پس از رحلت او) حضرت عمر دستور داد تا آن را به بیت المال بردند و به وارثان نداد.(تاریخ گزیده حمدالله مستوفی)حضرت علی در خصوص فدک فرموده اند: انی لاستحیی من الله ان ارد شیئاً منع منه ابوبکر و امضاه عمر(ابن ابی الحدید ج ۱۶ ص۲۵۲) من از خدایم شرم می کنم چیزی را که ابوبکر آنرا منع کرد و عمر بر آن صحه گذاشت.(به همین دلیل حضرت علی در زمان خلافتشان فدک را تصرف نمی کنند)
البته روحانیون رافضی در ذهن شیعیان اینگونه القاء کرده اند که ملکیت زمین فدک متعلق به نبی اکرم صلی الله علیه وسلم بوده و ایشان آنرا به حضرت فاطمه داده اند، ولی بر خلاف ذهنیت اشتباه و بیمار روحانی شیعه، ملکیت فدک، در زمان رحلت نبی‌اکرم، تماماً متعلق به یهودیان بوده و فقط، نیمی از محصول به صورت سالیانه در اختیار پیامبر قرار می‌گرفته است. و ملکیت فدک متعلق به کسی نبوده که بخواهد غصب شود! ضمن اینکه:(فاطمه گرچه حق استفاده از عین و نمائات آن را داشته نمی‌تواند حق مالکیت آنرا محفوظ دارد.)(تشیع در مسیر تاریخ، دکتر سید حسین محمد جعفری دفتر نشر فرهنگ اسلامی ص۸۲)
پیامبر اکرم، این محصول را بین فقراء از جمله خاندان دخترش فاطمه تقسیم می‌کرده. احتمالاً خانواده حضرت علی نیز در این وظیفه (یعنی تولیت این کار) نقش اصلی را داشته اند. حضرت ابوبکر و حضرت عمر نیز دقیقاً همین روش را دنبال می کنند.
علمای شیعه می‌گویند حضرت فاطمه مانند بقیه از پدرش ارث می برد، ولی در اصول کافی باب صفه العلم حدیثی آمده به این عنوان: همانا پیامبران درهم و دینار ارث ننهادند.
 
به عنوان آخرین سئوال: یوشع ابن نون با در نظر گرفتن کدام یک از عناوین نبی‌اکرم نیمی از عواید فدک را به ایشان اعطاء کردند؟ پاسخ از سه حالت خارج نیست:
الف: تنها به خاطر خود شخص پیامبر(یعنی خود شخص محمدبن عبدالله): که اشتباه بودن این پاسخ اصلا نیازی به توضیح ندارد.
ب: به خاطر پیامبر بودن ایشان: این پاسخ نیز اشتباه است زیرا اگر یوشع بن نون، پیامبری ایشان را قبول داشت که باید مسلمان می شد و نیازی به باج دادن نبود.
ج: به خاطر جایگاه حکومتی نبی اکرم صلی الله علیه وسلم و قدرت اسلام و سپاه اسلام.(دقت کنید: وقتی سپاه اسلام، یهودیان خیبر و سایر نقاط را شکست می‌دهد پیامبر اکرم، سفیری به نام محیط را نزد رؤسای فدک می فرستد… و یکی از مواد مصالحه نیز تامین حفظ امینت منطقه توسط سپاه اسلام بوده و… ) این پاسخ کاملا منطقی و درست و منطبق با تمامی قرائن تاریخی و عقلی است. و نتیجه ای که از این پاسخ گرفته می‌شود این است که این عواید متعلق به حکومت و عموم جامعه اسلامی بوده است.
نکته: در اینجا توجه خوانندگان را به نکته‌ای بسیار مهم جلب می کنم. عربها، بسیاری از وقایع شاخص و مهم را به صورت شعر و ضرب المثل در می آورده اند(حتی جریان افک به حضرت عایشه را) و در این زمینه هیچگونه خفقان یا تحریفی در تاریخ وجود نداشته و تمامی موارد ثبت شده است. برای من به عنون یک محقق بسیار جای تعجب است که مثلا عده ای بیاییند خلافت را بر خلاف دستور خدا و پیامبر او غصب کرده و بیعت ۱۲۰ هزار نفر را در غدیر خم زیر پا بگذارند، بعد هم بیایند به قول شما فدک را از تنها دختر بازمانده پیامبر غصب کنند و به صورت او سیلی زده و باعث سقط جنین و شهادت او شوند با اینهمه در خصوص این اتفاقات بسیار مهم نه ضرب المثلی ساخته شود و نه شعری سروده!( البته توسط مردم همان زمان نه زمانهای بعدی که تحت دروغها و تعصبات فرقه ای اشعاری سروده اند)
خداوند در سوره حشر آیه۷ فرموده: آنچه خدا(بصورت فیء از زمین و اموال) اهل این قریه ها، عائد رسول خویش گرداند، از آن خداست و از آن پیامبر و از آن خویشاوندان(وی) و یتیمان و مساکین و در راه ماندگان است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد.
شیخ شرف الدین عالم شیعی نام ۲۵۰ نفر را ذکر کرده که موافق با علی و مخالف با ابوبکر بوده اند، چرا یکی از ایشان برای شهادت در مورد فدک حاضر نشده است؟!! در صورت صحت این موضوع، پس آیا حضرت علی می خواست با چنین طرفداران شجاعی، شورش اهل رده را سرکوب کند؟!! و ۳ امپراطوری را فتح کند و حکومت را اداره کند؟!
 

مقاله پیشنهادی

هنگام اختلاف با پدر چگونه با وی صحبت کنم؟

سوال: در اسلام هنگامی که سوء تفاهمی میان پدر و پسر رخ می‌دهد چگونه می‌توان …