پاسخ به شبهات جناب قزوینی پیرامون مسئله عزاداری (۱)

جناب قزوینی در شبکه ماهواره ای ولایت برنامه ای داشتند با عنوان دیدگاه وهابیت نسبت به عزاداری برای امام حسین. ایشان در ابتدا به کتاب منهاج السنه جلد۱ صفحه۵۲ اشاره کردند که در آنجا ابن تیمیه می گوید: از حماقتهای شیعه این است که هر سال ماتم می گیرد برای امام حسین که سالها قبل به شهادت رسیده است و همینطور در جلد۴ صفحه۳۳۴ می گوید: شیطان به خاطر شهادت حسین دو بدعت را میان مردم رواج داده است، یکی بدعت گریه و زاری و نوحه سرایی در ایام شهادت و دیگری بدعت شادی کردن و سرور و فرح در این ایام، توسط اهل سنت.

(یکی نیست به جناب قزوینی بگوید: پس ابن تیمیه مغرض نبوده و معایب اهل سنت را نیز بیان می کرده است) سپس جناب قزوینی به کتاب الردالرافضه جلد۱ صفحه۴۷۳ نوشته محمدبن عبدالوهاب اشاره کرد که در آنجا گفته: یکی از کارهای زشت شیعه این است که روز شهادت حسین را روز ماتم قرار می دهند و نوحه سرایی و گریه می کنند و این بدعت است. سپس به کتبی چون روح البیان جلد۴ صفحه۱۴۳ اشاره کرد که در آنجا به اهل سنت توصیه شده که هر کسی در روز عاشورا بخواهد نوحه سرایی کند به رافضیان تشبه پیدا کرده است و جناب قزوینی شروع کردند به سخنرانی که ایشان بر عکس اعمال ما را انجام می دهند و حتی در به دست کردن انگشتری مخالف با شیعه عمل می کنند و غیره…
در اینجا باید به جناب قزوینی یادآور شویم که ظاهرا شما قانون (خُذما خالَفَ العامَه) خودتان را فراموش کرده اید که در آن امامتان می گوید که مخالف با عامه(یعنی اهل سنت) عمل کنید!! عمربن حنظله از امام صادق می پرسد اگر دو خبر از اخبار شما داشتیم که یکی موافق عامه(اهل سنت) و دیگری مخالف آنان بود، کدام یک را اخذ کنیم؟ امام می فرماید: خبر مخالف عامه را اخذ کنید که رشد و هدایت در آن است!!(اصول کافی جلد۱، باب اختلاف الحدیث، حدیث دهم) پس ناراحتی شما بخاطر چیست؟ و البته مسلم است که در تبعیت از مذهبی که مملو از بدعتهاست می بایست بسیار مراقب بود و برای عوام ساده اهل سنت بهتر است که اصلا توجهی به اعمال شما نداشته باشند.
 
شیخ الاسلام ابن تیمیه(ره) در مجموع الفتاوی(۴/۴۸۷_۴۸۸ ) می گوید: و اما کسی که حسین را به قتل رسانید یا کمک به کشتن او نمود یا به کشتن او رضایت داده، لعنت خدا و ملائکه و تمام مردمان بر او باد. پس بر خلاف ذهن بیمار جناب قزوینی، ابن تیمیه با اهل بیت دشمنی نداشته است، بلکه تنها با همان حماقتهای شیعه مخالف بوده است و نام یکی از پسران شیخ محمدبن عبدالوهاب(ره) نیز حسین بوده است و کنیه خود او نیز ابوالحسین بوده است، پس مخالفت این علما تنها با خرافات و بدعتها و اعمال و حرکات احمقانه بوده که توسط جاهلان صورت می گرفته است. علی رضی الله عنه می‌فرماید: «السنه ما سن رسول الله والبدعه ما أحدث بعده» یعنی، «سنت آن است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم آورده و بدعت چیزی است که پس از رسول خدا ایجاد و اضافه شده است».
 خوب مسلما در زمان رسول اکرم صلی الله علیه وسلم چنین حرکاتی جهت عزاداری صورت نمی گرفته است و تنها گریه ای بی اختیار که جزء خلق و خوی بشری است و بخاطر مرگ عزیزی صورت می گرفته، جایز بوده است نه بیشتر از آن. شما تصور کنید آیا در صدر اسلام، پیامبر صلی الله علیه وسلم و صحابه ایشان در کوچه های مدینه دسته های زنجیرزنی و سینه زنی به راه می انداخته اند؟!! یا برای مرگ کسی نوحه خوانی می کرده اند؟!! یا هرساله مراسم روضه و تعزیه بر پا می کرده اند؟!!
هر انسان عاقلی می داند که در آن زمان چنین حرکاتی وجود نداشته است و اینها پس از رسول خدا صلی الله علیه وسلم ایجاد و اضافه شده اند و بنابراین بدعت هستند و سخن شیخ الاسلام ابن تیمیه(ره) و شیخ محمد بن عبدالوهاب(ره) نیز همین بوده است. فراموش نکنید مراجع رافضی برای فریب شما می گویند که روش عزاداری ما اینگونه است و اینگونه عزاداری جزء فرهنگ و رسوم ماست!!!
در جواب به این ماست مالی می گویم: مگر پیامبر صلی الله علیه وسلم برای مبارزه با همین آداب و رسوم و خرافات رایج در عصر جاهلیت نیامده است؟ مواردی که در خود شرع اسلام نهی شده اند دیگر نمی بایست انجام شوند(احادیث فراوانی از شیعه و سنی در نهی از نوحه گری و زدن بر خود وجود دارند) و اگر این اعمال جزء آداب و رسوم هم باشند، می بایست که ترک گردند. تازه ما نمی دانیم این چه آداب و رسومی است که از ظهور دولتهایی چون آل بویه و صفویه سر و کله اش پیدا شده است و قبلا خبری از آنها نبوده است؟!! و اگر این جزء آداب و رسوم ایرانیان است، پس چرا شیعیان کشورهای دیگر نیز آنرا انجام می دهند؟!!
خواننده گرامی توجه کند که فریب دیگر آخوندها این است که می گویند ما این حرکات را به دین نسبت نمی دهیم و اینها بنام دین نیستند!! در جواب می گویم: این سخن نیز بی معناست، چون همه شیعیان این اعمال را نشانه دینداری بسیار می دانند و اهل سنت و کسانی را که نسبت به آن بی توجه هستند سرزنش می کنند و هر کس بیشتر این اعمال را تکرار کند، در نظر دیگران دیندارتر و مومن تر است و ولایت و محبتش به اهل بیت بیشتر است. حتی خود جناب قزوینی می گفت که همه در این عزاداری حسین شرکت می کنند به جز وهابیون!!! پس این نوع عزاداری از نظر شما نشانه دینداری است و شما تا به حال کدام روحانی شیعه را دیده اید که بالای منبر برود و بگوید ای مردم این اعمال ما ربطی به دین ندارد و ما خودمان همینطوری انجام می دهیم؟!!! 

 

اگر روحانیون می خواستند چنین سخنانی بگویند که دکانشان خیلی وقت پیش بسته شده بود. سپس جناب قزوینی سخن جالبی را ایراد کردند از قول یکی از شخصیتهای مسیحی که گفته اگر امام حسین متعلق به ما مسیحیان بود، در هر قریه ای برایش یک پرچم می زدیم و بنام حسین مردم را به مسیحیت دعوت می کردیم!! و جناب قزوینی می گفت: ببینید که این مسیحی حق مطلب را ادا کرده است، ولی ابن تیمیه آنگونه سخن گفته است!! و می گفت: ما در مورد دیدگاه یهودیت و مسیحیت راجع به حسین مطالب بسیاری داریم!!!
در پاسخ به جناب قزوینی باید گفت: اتفاقا به نکته جالبی اشاره فرمودید و سخن ما نیز همین است که شما این بدعتها را از همان مسیحیان و یهودیان وارد این مذهب کرده اید، آری مسیحیان تعزیه بر پا می کرده اند و مراسم به صلیب کشیدن حضرت عیسی را اجرا می کرده اند و برای او اشک می ریزند و قبور مردگان خود را زینت می کنند و ورد زبانشان یاعیسی مسیح و یامریم مقدس است، همچون شما که یاعلی و یا حسین ورد زبانتان است. آری ابن تیمیه داخل خود اسلام و مسلمین بوده و انحراف و گمراهی مذهب رافضی را درک می کرده است و بدعتهای آنرا بیان می کرده است و مشخص است که با آن مسیحی و یهودی مورد علاقه شما تفاوت دارد.
جناب قزوینی می گفت که مخالفین عزاداری از بیان مقتل حسین برای مردم وحشت دارند تا مردم آگاه نشوند!!! می گویم: آری، اگر مردم حسین واقعی را می شناختند زیر ظلم امثال خامنه ای و خمینی نمی ماندند و توسط مراجع رافضی گمراه نمی شدند و زمام دین و آخرت خود را به دست شما نمی دادند. نزد عاقلان روشن است که چه کسی نمی خواهد حسین واقعی و اهل بیت واقعی را به مردم معرفی کند، حادثه عاشورا نزد مردم فاجعه عاشورا شده و شهادت حسین وسیله ای شده برای گریه و زاری و نه شناخت و معرفت او، فاطمه زهرا شده شهید در و دیوار و امام رضا شده غریب طوس و همه مظلومند و فقط باید برایشان گریه کرد و بر سر بی مغز کوبید. آری در ایام محرم از صبح تا شام در کوچه ها و خیابانها معرفت حسین را می بینیم و از این همه شناخت و معرفت در عجبیم!!
جناب قزوینی می گفت برخی از علمای اهل سنت از لعن یزید نهی کرده اند تا مبادا مردم بگویند که یزید را معاویه بر مسند قدرت نشاند و معاویه را عثمان و عمر بر سر کار گذاشتند و بدین طریق مردم با عمر دشمن شوند!!! در پاسخ به این چرندیات باید گفت طبق این استدلال بچه گانه یکی هم پیدا می شود و می گوید: به خالد بن ولید و ابوموسی اشعری چه کسی سمت داد؟ مگر نه اینکه پیامبر صلی الله علیه وسلم اینکار را کرد؟ خالد را به فرماندهی لشکر گماشت و ابوموسی اشعری را والی یمن نمود. پس شما شیعیانی که این دو نفر را قبول ندارید لابد پیامبر صلی الله علیه وسلم را مقصر می دانید که در زمان خود ایشان را بر سر کار گذاشته است؟!! شما نفرت و کینه خالد را به دل دارید و می گویید او نیز در حمله به خانه فاطمه زهرا و شهادتش نقش داشته است و ابوموسی اشعری را نیز مطرود می دانید.
خیلی از والیان زمان حضرت علی نیز به وی خیانت کردند، پس آیا باید علی را مقصر دانست؟! اصلا زیاد ابن ابیه نیز توسط حضرت علی به قدرت می رسد(ابتدا سمتی در بصره و سپس والی فارس بوده و حتی شورشی در فارس را سرکوب می کند) و پس از او و در راستای او نیز پسرش ابن زیاد به قدرت می رسد که در شهادت امام حسین نقش داشته است، پس شما به حضرت علی نیز ایراد بگیرید که چرا پدر ابن زیاد را بر سر کار گذاشت و طبق این استدلال شما، پس لابد حضرت علی نیز در شهادت فرزندش حسین نقش داشته است؟!!(تازه به زعم شما حضرت علی علم غیب نیز داشته و می توانسته از حوادث آینده با خبر شود، ولی عمر و ابوبکر که علم غیب نداشتند تا متوجه شوند در آینده چه خواهد شد؟!!)
 
پس از این جناب قزوینی به سوره یوسف آیه۸۴ اشاره کردند که در آنجا نیز حضرت یعقوب بخاطر فراغ یوسف گریه کرده است و بنابراین گریه و زاری برای حسین نیز بلااشکال است!!! آیه مربوطه به اینصورت است: وَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ یَا أَسَفَى عَلَى یُوسُفَ وَابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ(یوسف/۸۴) و از آنان روى برگرداند و(با اندوه) گفت بر(فراق) یوسف اسف می خورم، و چشمانش از اندوه سپید شد و اندوه خود را فرو خورد.
 در پاسخ به جناب قزوینی می گویم که اتفاقا این آیه دقیقا مخالف با عقیده شماست، چون اولا: در آیه صحبتی از گریه و زاری نیست و دقیقا در آیه بعدی پسران به یعقوب می گویند: به خدا پیوسته یوسف را یاد مى‏کنى تا زار و نزار یا نابود شوی، و می بینیم که در آیه از یاد و ذکر یوسف سخن رفته است، در صورتیکه چنانچه نظر شما صحیح بود، باید می گفتند تو آنقدر گریه می کنی تا هلاک می شوی. در این آیات بالعکس تصور اشتباه جناب قزوینی و دیگر مراجع مدعی تشیع، تنها صبر و شکیبایی در برابر مصیبت بیان شده است، صبر و تحمل بخاطر دوری پسرش و چشم به راه ماندن برای او.
خواننده گرامی توجه کند که چشم براه ماندن از هر چیزی بدتر است، چون بطور مثال در جنگی که میان دو کشور رخ می دهد، آن فرزندانی که کشته می شوند باعث اندوه والدین خود می گردند ولی به هر حال این اندوه تا یک زمانی طول می کشد و دیگر آن پدر و مادر می دانند و مطمئن شده اند که فرزندشان مرده و او را به خاک سپرده اند، ولی فرزندانی که مفقودالاثر شده اند و خبری از آنها نیست، می بینیم که والدین ایشان دائم چشم به راه آمدن ایشان هستند و هر روز غم و غصه می خورند و امید به بازگشت فرزندشان دارند و در این انتظار و چشم براه ماندن چشمانشان سپید می گردد، حزن و اندوه حضرت یعقوب و سپید شدن چشمانش در فراق و غم یوسف نیز به همین شکل است، نه بخاطر گریه کردن بسیار.
 در انتهای آیه آمده: فهو کظیم، یعنی پس او غم و غصه خود را فرو برد(لقب امام هفتم شیعیان نیز کاظم است، یعنی فرو برنده خشم)یعنی اینکه صبر پیشه کرد و از آیات دیگر سوره یوسف نیز مسئله صبر در برابر مصیبت برداشت می شود(آیات۱۸ و ۸۶) و گریه گردن تا حدکور شدن، مخالف با صبر کردن است و در آیات صحبتی از کور شدن در اثر گریه بسیار نیست و تنها صبر و شکیبایی در برابر غم و اندوه بیان شده، آنوقت جالب است که جناب قزوینی برای توجیه صبر نکردن شیعیان در اثر مصیبت عاشورا به این آیه اشاره می کند که به صبر و شکیبایی در مقابل مصیبت اشاره دارد. همانطور که گفتیم حضرت یعقوب برای فرزند زنده اش نگران و غمگین بوده، ولی امام حسین سالها پیش شهید شده است و ما نمی دانیم نگرانی شما بخاطر چیست؟! فراموش نکنید حضرت یعقوب می دانسته که یوسف زنده است طبق آیه۸۷ سوره یوسف که به پسران می گوید یوسف و برادرش را جستجو کنید و از رحمت خدا ناامید نشوید و همینطور در آیه ۱۸ سوره یوسف که خون دروغین و صبر یعقوب بیان شده که نشان از زنده بودن یوسف است، در آیه آمده: وَجَآؤُوا عَلَى قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَاللّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ. و بر پیراهنش خونى دروغین آوردند(یعقوب) گفت: ولی نفس اماره تان به دست شما کار داد. پس(چاره من) صبری نیکوست، و خداوند در آنچه می گویید مددکار(من) است. می بینید که در این آیه نیز حضرت یعقوب به صبری نیکو(فصبر جمیل) پرداخته است، صبری که شیعیان در مورد امام حسین انجام نمی دهند.
در این آیه حضرت یعقوب می گوید که خدا یاری دهنده است و در این مصیبت به خدا پناه برده است، همینطور در آیه۸۶ سوره یوسف می بینیم که باز حضرت یعقوب می گوید: درد و اندوهم را فقط با خداوند در میان می گذارم، و از (عنایت) خداوند چیزى مى‏دانم که شما نمى‏دانید. خوب آیا شیعیان غم و اندوه خود را نزد خدا برده اند یا در وسط کوچه و خیابان برده اند تا همه عالم و دنیا متوجه شوند؟!! آیا شیعیان صبر می کنند یا بر سر و روی و بدن خود می کوبند؟!! چنین اعمالی که نشانه صبر نیست و همه نشانه بی صبری هستند. در سوره یوسف آیه۸۷ ، حضرت یعقوب به پسران می گوید که از رحمت خداوند نا امید نشوید، خوب این حرکات شیعیان همگی نشانه نا امیدی و یاس است.
در ضمن نمی توانید فورا بگویید که ما می خواهیم بدینوسیله مصیبت و شخصیت حسین را به دنیا نشان دهیم!!! چون اولا: برای شناختن حسین نیازی به این حماقتها نیست و تازه همه دنیا دیگر متوجه حرکات مسخره شما شده اند و نیازی به تکرار آن نیست، ثانیا: شما برای توجیه کار خود به حضرت یعقوب استناد می کنید، بنابراین می بایست کاملا مانند او عمل کنید و غم و اندوه خود را نزد خدا ببرید و یا اینکه به آیات قرآن و حضرت یعقوب کاری نداشته باشید و هر کاری که شیطان و نفستان امر کرد، انجام دهید. ثالثا: اگر اینگونه است، پس چرا فرزندان یعقوب و پیامبران بعدی، برای معرفی شخصیت یوسف به جهانیان، این عمل حضرت یعقوب را تکرار نکردند؟!! فراموش نکنید که چنانچه بگویید پس نابینا شدن حضرت یعقوب بخاطر چه بوده و مگر بخاطر گریه بسیار نبوده است؟ در پاسخ می گویم که صحبتی از گریه کردن نیست که بخواهیم آنرا سبب کور شدن بدانیم و در آیات تنها از غم و اندوه سخن رفته است و تنها می توان گفت که یعقوب در اثر مصیبتهای زیادی که تحمل کرده و داشتن سن و سال و خوردن غم و اندوه(بخاطر خلق و خوی بشری) نابینا گشته است.
 البته در آیات از همان نابینا شدن نیز بطور صریح صحبتی نشده است و الفاظی چون اعمی بکار نرفته است و تنها بصیر شدن و شفا یافتن او ذکر شده و همانطور که ذکر شد در اثر پیری و خوردن غصه بوده است. و اما دلایل بیشتری برای پاسخ به امثال قزوینی وجود دارند که آنها را نیز ذکر می کنم تا خواننده گرامی بطور کامل متوجه پوشالی بودن ادله این مذهب شود.
 الف) در این آیه خداوند در حال نقل قول یک داستان است و ما جواز گریه و زاری و بر خود کوفتن و برپایی روضه و سینه زنی و زنجیرزنی و نوحه سرایی را در جایی از آیه ندیدیم و نقل قول یک چیزی ربطی به سنت شدن آن ندارد؟!!!،
ب) آیات قرآن گوناگون هستند و می بینیم که در جایی امری اشتباه تنها نقل قول می گردد و اشتباه بودن آن بیان نمی شود و برعکس در جایی دیگر اشتباه بودن آن نیز بیان می گردد، در مورد حضرت یعقوب نیز تنها نقل قول شده و اشتباه یا صحیح بودن این عمل بیان نشده است(تازه در قرآن، بسیاری از اوقات اشتباه پیامبران بیان شده است تا مردم بدانند که ایشان بشری معمولی هستند و برایشان مقام خدایی قائل نشوند) ج) ما می بینیم که بسیاری از موارد حتی در زمان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم نیز نسخ می شده اند و در قرآن نیز آیات ناسخ و منسوخ داریم و اسوه و الگوی اصلی ما حضرت محمد(ص) می باشد، حال شما آمده اید و داستان چند هزار سال پیش را گزینش و سنت کرده اید؟!!
 د) آیا خداوند دستور چنین عملی را به حضرت یعقوب داده است و یا خود حضرت یعقوب اینکار را کرده است؟ چون شما قصد دارید این عمل را سنتی الهی جلوه دهید که پیامبران نیز داشته اند، ولی در آیات دستوری پیرامون این عمل وجود ندارد(حضرت یعقوب از روی خصلت بشری و بخاطر فرزندش غمگین بوده، همین و بس) هـ) در قرآن چندین مورد از خطاهای پیامبران بیان شده است و آیا ما نیز باید آنرا انجام دهیم؟ حضرت موسی سر هارون را می گیرد و بطرف خویش می کشد(اعراف/۱۵۰)، پس آیا این عمل جواز کتک کاری را به ما می دهد؟!! و) به فرض درست بودن ادعای شما، باید گفت که گریه بی اختیار به تنهایی مسئله ای جداست و ربطی به بحث ما ندارد، اشک ریختن بخاطر بروز غم و غصه، جزء طبیعت بشری است، ولی برپایی سالانه روضه و مراسم عزاداری بصورت یک بدعت و در آن بر سر و روی خود کوبیدن و زنجیر زدن و نوحه خواندن و احساسات مردم را تحریک کردن، مخالف سیره و سنت نبوی و عقل سلیم است و این حرکات مسخره شما چه ربطی به غمگین شدن حضرت یعقوب دارد؟!
 ز) حضرت یعقوب بخاطر پسر زنده اش غمگین بوده و این چه ربطی به امام حسین دارد که ۱۴۰۰ سال پیش کشته شده است؟ یعنی یک قیاس مع الفارق کرده اید(مگر امام حسین پسر شما بوده؟!!)،
ح) پیامبران نیز مانند ما بشری بوده اند(قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ‌ مِّثْلُکُمْ ، کهف/۱۱۰) و از نظر ما پیامبران به جز حوزه شریعت و وحی، عصمت ندارند(عصمت مد نظر شیعه) و به اقتضای خوی بشری خود غمگین نیز می شده اند و چنانچه بخاطر مخلوقی تا این حد غمگین شده(یا به قول شما گریه کرده) که به این شدت صدمه خورده و باعث نابینایی او گشته است، خوب معصوم از خطا نبوده و نباید تا این حد پیش می رفته است. چطور برخی مراجع شما(و همین جناب قزوینی) قمه زنی و جراحات و صدمات آنرا جایز نمی دانند؟! پس آیا گریه کردن تا حدی که چشمان صدمه ببینند و نابینا شوند، جایز است و اشکالی ندارد؟! تازه جراحات ناشی از قمه زنی پس از مدتی بهبود می یابند و قابل مقایسه با کور شدن نیستند.
 خداوند حالات بشری پیامبران را بیان کرده است تا بدینوسیله همه بفهمند که ایشان نیز بشر بوده اند و مبادا همچون عیسی برایشان مقام خدایی قائل شوند. در آیات متعدد قرآن به صبر و شکیبایی تصریح شده است و آیا این اعمال شیعیان و این خود زنی ها و سینه زنی ها و زنجیرزنی ها، نشانه صبر و شکیبایی است؟!! اگر شما تابع قرآن هستید، پس در قرآن آمده که به هنگام مواجه شدن با مصیبتها بگوییم: انالله و انا الیه راجعون(بقره/۱۵۶) و نگفته به هنگام مصیبت، گریه و زاری کنید و بر سر و مغز خود بکوبید و اگر نیازی به این کارها بود حتما بیان می شد. پس چرا شما بجای این سخن، آن حرکات مسخره را انجام می دهید؟!!
بعد از این جناب قزوینی به گریه رسول اکرم صلی الله علیه وسلم  به هنگام مواجه شدن با جسد مثله شدن حمزه اشاره کردند(یعنی این جزء سنت بوده است!!) در جواب می گویم که سنت به چیزی می گویند که توسط پیامبر صلی الله علیه وسلم و یارانش تکرار شده باشد، نه مواردی که گاهی از روی حالات بشری انجام داده باشند و بعد به فراموشی سپرده باشند و یا نسخ شده باشند و یا حتی نسبت به آن عذرخواهی شده باشد. حال شما با تکرار هر ساله چنین مواردی، می خواهید آنرا نزد مردم سنت جلوه دهید. نمونه بارز دیگر چنین حالتی در همان حدیث من کنت مولاه فهذا علی مولاه می باشد، توجه کنید که خداوند می گوید بلغ و ما می دانیم یکی از لوازم حتمی و واجب در امر تبلیغ، تکرار است. در همین راستا پیامبر صلی الله علیه وسلم  می بایست در مکه و در مراسم حج و در عرفه و در غدیر و در مدینه، همیشه و همیشه حضرت علی را صراحتا به عنوان خلیفه و جانشین معرفی می کرده است. موارد دیگری نیز پیرامون سنت بودن یک چیز وجود دارند، همچون عدم ساخت و تزئین قبور که می بینیم سالهای پی در پی در زمان نبی اکرم صلی الله علیه وسلم، هیچگونه سازه ای بر روی قبور مسلمین گذاشته نمی شود و این یعنی سنت یا خواندن نمازها در ۵ وقت که هر روزه صورت می گرفته است و این یعنی سنت، نه اینکه در یک جا(به خاطر عذری یا موردی پوشیده مانده) نمازها با هم خوانده شده و این برای شیعه شده سنت!!! یا عدم سجده بر چیزی بنام مهر که جزء سنت و بصورت هر روزه بوده است. چنانچه عزاداری تا این حد واجب است، پس اهل سنت نیز باید برای حضرت عمر و حضرت عثمان و حضرت علی و شهدای احد و بئر معونه و یک میلیون اهل سنتی که توسط هلاکوخان(با مشاورت شیخ طوسی) قتل عام شدند، هرساله عزاداری کنند. و اگر چنین چیزی سنت است پس چرا تنها برای امام حسین است؟!! چرا برای حضرت خدیجه و حضرت حمزه و جعفر طیار و محمد بن ابی بکر(که به طرز فجیعی نیز کشته شد)عزاداری نمی کنید؟!!(یعنی هر ۳۶۵ روز سال را عزاداری کنید!!!)                                                                             ادامه دارد….

 

 

نویسنده: علی حسین امیری

مقاله پیشنهادی

هنگام اختلاف با پدر چگونه با وی صحبت کنم؟

سوال: در اسلام هنگامی که سوء تفاهمی میان پدر و پسر رخ می‌دهد چگونه می‌توان …