پاسخ به شبهات جناب قزوینی پیرامون مسئله عزاداری (۲)

همچنین نمی توانید بگویید که شهادت حسین نقش اساسی در نجات و حفظ اسلام داشته، چون بطور حتم شهادت حضرت خدیجه و بخشش اموالش در پیشرفت اسلام نوپا نیز بسیار مهم و اساسی بوده است و همچنین شهادت حضرت حمزه در جنگ با کفار صدر اسلام نیز مهم بوده است و چنانچه ایشان در حفظ اسلام جانبازی نمی کردند، اصلا اسلامی نمی ماند تا امام حسین بخواهد در کربلا از آن دفاع کند. پس سنت شدن این مسئله موردی بی معناست و در حقیقت بدعت است.

چنانچه بگویید ما از ائمه خود جهت اشک ریختن بخاطر عزای حسین روایت داریم!! باز سخنی بی معنا گفته اید، چون مگر خدیجه و حمزه چه فرقی با حسین دارند که برای حسین اشک ریخته شود، ولی برای آنها نشود؟! اگر این سنت است که باید دستورش از جانب پیامبرصلی الله علیه وسلم بوده باشد و آیا پیامبر فرموده هرساله برای حسین اشک بریزید ولی برای حمزه این کار را نکنید؟! شما که خودتان دائم به اشک ریختن پیامبرصلی الله علیه وسلم برای حمزه اشاره می کنید، خوب آیا این سخنان و عقاید شما متناقض و مسخره نیستند؟!! در ضمن اگر گریه رسول اکرم بخاطر حمزه، سنت بوده است، پس چرا پیامبر در سالهای بعدی این عمل را تکرار نمی کند؟!! و چرا حضرت علی و امام حسن در مدت خلافت خویش این عمل را تکرار نمی کنند؟!! یعنی همچون عزاداری شما برای حسین می بایست بطور سالانه تکرار می شده است.
 اینکه می گویید پیامبر صلی الله علیه وسلم  وقتی جنازه حمزه را دید گریه کرد، باید گفت که پیامبر صلی الله علیه وسلم وقتی جنازه مثله شده حمزه را دید، قسم خورد که ۴۰ تن از اجساد کفار را مثله کند، ولی بعد گفت که اینکار را نمی کنم. خوب آن گریه کردن پیامبر اکرم نیز در اثر احساسی بشری نبوده است؟(قل انما انا بشر مثلکم، کهف/۱۱۰) و بنابراین ربطی به سنت شدن آن ندارد. در جریان حادثه بئر معونه که بسیاری از حافظان قرآن و صحابه رسول اکرم شهید می شوند، می بینیم که پیامبر صلی الله علیه وسلم هر روز آن کفار را لعن می کرده است، ولی از این عمل نهی می گردد. جالب است که جناب قزوینی به روایتی اشاره کردند از کتاب صحیح مسلم که اتفاقا همین روایت نیز مخالف با عقاید شماست. در روایت نقل شده که ابراهیم فرزند پیامبر اکرم در ۱۸ ماهگی در گذشت و پیامبر بخاطرش گریه می کرد که عبدالرحمن بن عوف تعجب می کند و می گوید آیا گریه می کنی؟ و پیامبر پاسخ می دهد که رحمت خدا را از دست داده ام و چشم می گرید و قلب می سوزد، ولی زبان بر خلاف رضای خدا چیزی نمی گوید.
در جواب به قزوینی می گویم: که سخن ما نیز همین است، یعنی گریه ای بی اختیار و صبر و تحمل در برابر مصیبت وارد شده، بطوریکه رسول اکرم صلی الله علیه وسلم نیز فرموده که زبان چیزی نمی گوید. خوب آیا شیعیان در مراسم عزاداری حسین چیزی نمی گویند؟!! آیا آخوندها بالای منبرها و مداحان پشت بلندگوها ساکت هستند و چیزی نمی گویند؟!! در ضمن در روایت آمده که عبدالرحمن بن عوف از گریه رسول اکرم تعجب می کند و از او سوال می کند که آیا گریه می کنی؟ خوب همین نشان می دهد که این عمل سنت نبوده است وگرنه صحابه ای چون عبدالرحمن بن عوف تعجب نمی کرد و چنانچه این امر جزء سنت بود، پس پیامبر صلی الله علیه وسلم می بایست سالهای بعدی نیز برای فرزندش ابراهیم گریه می کرده است.
در ضمن عالم طراز اول خودتان جناب محمد باقر مجلسی از حضرت علی روایتمی کند: «وقتی ابراهیم بن رسول الله فوت کرد به من امر فرمود و من (نیز) او راغسل دادم، رسول الله او را کفن نمود و حنوط مالید و به من فرمود: ای علی او را حمل کن، او را حمل کرده تا به بقیع رساندم و بعد از آن بر آن نماز گذارد… و وقتی پیامبر احوال او را دید گریه کرد و از پس گریه او مسلمانان گریه کردند تا اینکه صدای(گریه) مردان از صدای زنان بلندتر شد و رسول الله به شدیدترین حالت آنها را نهی فرمود و گفت: چشم گریه می‌کند و قلب غمگین می‌شود و نمی گوئیم پروردگار بر ما خشمی آورد، و همانا ما توسط تو دچار مصیبت می شویم و همانا ما به اراده تو اندوهگین می شویم».(بحار الأنوار: ۸۲/۱۰۰-۱۰۱)

پس باید به جناب قزوینی گفت که شما این روایت را نیز مشاهده کنید و فقط دنبال به کرسی نشاندن حرف خود نباشید. جناب قزوینی برای توجیه زدن بر سر و روی خویش به حضرت عایشه اشاره کرد که در رحلت نبی اکرم صلی الله علیه وسلم بر روی خود زده است!!! نمی دانیم این همه نادانی امثال قزوینی را به حساب چه چیزی بگذاریم؟!! عملی از روی احساسی زنانه، برای قزوینی و همه شیعیان، حجت و سنت هرساله شده جهت سینه زنی و زنجیرزنی و بر سر و روی خود کوبیدن!!! همانطور که گفتیم اعمالی که به ندرت و از روی حالات بشری(حتی از خود پیامبر) سر می زده اند، نمی توانند به عنوان سنت تلقی شوند و باید دید که دستور کلی و رفتار و اعمال متواتر و قطعی چه بوده است و اصلا همین عمل ام المومنین عایشه نشان می دهد که تا آن زمان چنین عملی بصورت تکرار دائمی و سنت نبوده است، چون سنت می بایست بطور هر روزه و مستمر بوده باشد، نه اینکه بیایید و مواردی را که در برخی مواقع خاص رخ داده اند گزینش کنید و اگر چنین است پس چرا حضرت عایشه و یا صحابه در سالهای بعدی این عمل را تکرار نمی کرده اند؟!! چرا فقط و تنها در یک لحظه خاص و از روی احساسی بشری انجام داده اند و پس از آن دیگر تمام شده است؟!! اگر سنت بود که می بایست همیشه تکرار می شد. در ضمن احادیث و روایات دیگری نیز(در کتب خودتان) این عمل را نهی کرده اند و چگونه است که چشمان شما آنها را نمی بیند؟!

حدیثی که از طریق امام صادق روایت شده که در آن آمده: زمانی که پیامبر صلی الله علیه وسلم مکه را فتح نمودند با مردان بیعت نمودند. سپس زنان آمدند، ام حکیم می‌گوید: ای رسول خدا آن امر معروف و پسندیده‌ای که خداوند به ما دستور داده است که درباره آن از فرمان شما سرپیچی نکنیم کدام است؟ پس گفت: هرگز بر سر و روی خود نزنید و صورت خود را مخراشید، موهای خود را نکشید و گریبان خود را پاره نکنید و لباس سیاه نپوشید(وسائل الشیعه۳/۲۷۵، مستدرک الوسائل۲/۴۵۵، بحارالانوار۳۲/۶۱۹) و از عمر بن ابی مقداد روایت شده است که شنیدم امام محمد باقر می‌گوید: آیا می‌دانید، معنای آیه «ولا یعصینکَ فی معروفٍ» چیست؟ عرض کردم: نه. گفت: پیامبر صلی الله علیه وسلم به فاطمه فرمود: «إذا متُّ فلا تخمشی علیَّ وجهاً ولا ترخی علیَّ شَعراً ولا تنادی بالویل والثبور ولا تقیمی علیَّ نائحه»: «هرگاه من از دنیا رفتم صورت خود را نخراش، و موهایت را به خاطر من پریشان نکن و (مرا) با شیون و زاری مخوان (شیون و زاری سر مده) و بر من نوحه و سوگواری مکن.»
این همان معروفی است که خداوند – عزّ وجلّ – فرموده است(الکافی۳/۴۰۳، تهذیب الاحکام۲/۲۱۳، وسائل الشیعه۴/۳۸۴، علل الشرائع۲/۳۴۶) پیامبر صلی الله علیه وسلم زنی را دید که در کنار قبر فرزندش گریه می‌کرد، او را از این کار نهی کرد و به او دستور داد که صبور باشد و به او فرمود: اجر به همراه تحمل مصیبت اولی و محتمل‌تر است(بحارالانوار۲/۱۵۴، اعلام الدین۳۴۶، الخصال۲/۵۴۳) جعفر بن محمد از پدرانش ازنبی اکرم صلی الله علیه وسلم در حدیث نهی شدگان، روایت می کند: «همانا او از بوجود آوردن صدای حزین درمصیبت نهی فرمود و نهی فرمود از نوحه سرائی و شنیدن آن و نهی فرمود از زدن صورت(من لایحضره الفقیه: ۴/۳-۴)
و در کتب اهل سنت از جمله صحیح بخاری نیز حدیثی هست که نشان می دهد این امر جزء سنت نبوده و حتی از این عمل نهی شده است، حدیث بدینصورت است: عَنْ أُمِّ عَطِیَّهَ رَضِیَ اللَّه عَنْهَا قَالَتْ: أَخَذَ عَلَیْنَا النَّبِیُّ صلی الله علیه وسلم عِنْدَ الْبَیْعَهِ أَنْ لا نَنُوحَ، فَمَا وَفَتْ مِنَّا امْرَأَهٌ غَیْرَ خَمْسِ نِسْوَهٍ: أُمِّ سُلَیْمٍ وَأُمِّ الْعَلاءِ وَابْنَهِ أَبِی سَبْرَهَ امْرَأَهِ مُعَاذٍ، وَامْرَأَتَیْنِ. أَوِ ابْنَهِ أَبِی سَبْرَهَ وَامْرَأَهِ مُعَاذٍ وَامْرَأَهٍ أُخْرَى. (بخارى:۱۳۰۶) ترجمه: ام عطیه رضی الله عنها می فرماید: رسول الله صلی الله علیه وسلم هنگام بیعت، از ما تعهد گرفت که نوحه خوانی نکنیم. اما هیچ کس از ما به این عهد وفا نکرد، مگر پنج زن: ام سلیم، ام علاء و دختر ابو سبره «همسر معاذ» و دو زن دیگر. خوب می بینیم که در سنت و در دستور کلی پیامبر صلی الله علیه وسلم از این عمل نهی شده است و می بینیم که در ابتدای امر عده ای از زنان به آن عمل کرده اند و برخی دیگر نتوانسته اند و مسلما زنان در نگهداری احساسات خود ضعیفتر از مردان هستند و عمل یکی از ایشان، آن هم در همان لحظه رحلت شوهرش، نمی تواند سنت کلی شود برای همه مسلمین، که هر ساله به خیابانها بریزند و بخاطر مصیبتی که در ۱۴۰۰ سال پیش رخ داده است، بر سر و مغز خود بکوبند.
 در ضمن شما که عایشه را دوستدار پیامبر صلی الله علیه وسلم و اهل بیت نمی دانید، پس چطور در اینجا عایشه بخاطر رحلت پیامبر صلی الله علیه وسلم ناراحت شده و بر روی خویش زده است؟!! جالب است که جناب قزوینی در همین برنامه در رد قمه زنی می گفت که اگر تعدادی از مراجع ما در گذشته به این امر فتوا داده اند، این فتوای ایشان در زمان و شرایطی خاص بوده است(یعنی باید شرایط همان موقع را بررسی کرد و در نظر داشت) در جواب به قزوینی می گویم: آفرین و صدآفرین بر شما!! خوب سخن ما نیز همین است که احادیث دلخواهی را که شما از کتب اهل سنت گزینش می کنید به همین شکل هستند و در شرایط و زمانی خاص بوده اند، مانند همان گریه پیامبر صلی الله علیه وسلم بخاطر مشاهده جسد مثله شده حمزه و یا بخاطر مرگ فرزندش ابراهیم و یا عمل عایشه در هنگام رحلت نبی اکرم صلی الله علیه وسلم ، خوب اینها نیز همگی در شرایط و زمانی خاص رخ داده اند و باید این شرایط را در نظر گرفت نه اینکه همچون احمقان یک روایت را به نفع خود بیرون کشید و آنرا در بوق و کرنا کرد و طبق آن یک بدعت را نزد مردم سنت جلوه داد تا بیشتر گمراه شوند.
 در ضمن جناب قزوینی که می گوید فتاوای مراجع قبلی پیرامون قمه زنی در شرایطی خاص و برای همان موقع بوده است، باید گفت پس چرا شما مرتب به برخی از حکمهای حکومتی و نظرات حضرت عمر ایراد می گیرید و آنها را بدعت می دانید؟!! خوب آنها نیز در شرایطی خاص و در همان زمان صادر شده اند. جناب قزوینی به شبکه های ماهواره ای مخالف خودشان ایراد داشت که چرا در مسئله قمه زنی تنها نظر مراجع موافق با این عمل را نشان می دهند و چنانچه شما مرد هستید چرا سخن مراجع مخالف با این مسئله را نشان نمی دهید؟!
[۱]
باز باید به جناب قزوینی بگویم: آفرین و صدآفرین!!![۲] سخن ما نیز همین است که چرا شما تنها احادیث باب میل خودتان را ذکر می کنید؟!! چرا تنها چند خطای صحابه را در بوق و کرنا می کنید و آن همه آیات و احادیث در مدح ایشان را به روی مبارک خود نمی آورید؟!! چرا این همه حدیث پیرامون نهی از نوحه خوانی را در کتب شیعه و سنی نمی بینید و تنها به مواردی خاص می چسبید؟!! یا مسائل دیگری که دائم به آن اشاره می کنید، همچون مواردی در حکومت حضرت عمر که به زعم شما بدعت بوده اند و در حقیقت حکمی حکومتی بوده اند و در زمان و شرایطی خاص صادر شده اند، نه اینکه بدعت بوده باشند و موارد متعدد دیگری که مراجع رافضی در ذکر آنها رعایت هیچ چیز را نمی کنند. ما از این مراجع می پرسیم که چطور مرجع شیعیان جهان جناب خمینی می تواند ۳ سال متوالی حج خانه خدا را ممنوع کند؟!! و چطور هم اکنون دستور تخریب مساجد اهل سنت در ایران داده می شوند و اهل سنت در شهرهای بزرگی چون تهران و اصفهان اجازه ساخت مسجد را ندارند؟!! لابد اینها حکم حکومتی هستند و بدعت نیستند؟!!
                     ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند                بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست!!
                                                                                                     ………. ادامه دارد


[۱] فراموش نکنید مخالفت امثال قزوینی با مسئله قمه زنی تنها تحت الفاظی چون این عمل جایز نیست بیان می شوند و صریحا آنرا حرام نمی کنند، چون این علمای نابغه در دور شدن از خرافات خود، بسیار محتاط عمل می کنند تا مبادا کمی به صراط مستقیم و مسیر هدایت نزدیک شوند. باید به موحدین عزیز بگویم که اینها هنوز بر سر مواردی چون قمه زنی دچار شک و شبهه هستند و هنوز وحشت دارند که آنرا صریحا حرام کنند و تنها در شرایط و زمان فعلی( و نه همه شرایط و همه زمانها) آنرا تنها جایز نمی دانند. خوب وقتی عمق فاجعه و عمق حماقت تا این حد است، چه انتظاری است که عقاید دیگرشان چون امامت و عصمت و علم غیب و امام زمان را کنار بگذارند؟!! آری مصیبت این است، نه کربلا و عاشورا
[۲] البته جناب قزوینی سخنان رسوا کننده بسیاری می زند و یک نفر را می خواهد تا همه آنها را جمع نموده و بصورت کتابی حجیم به مردم ارائه دهد و ما تنها به برخی از سخنان وی اشاره می کنیم، مثلا در مورخ۹/۱۰/۱۳۸۹ ساعت۲۲ در شبکه ولایت برنامه ای داشتند و با استناد به سخن یکی از علمای اهل سنت می گفتند که چنانچه حتی یکی از سادات زناکار و شرابخوار می بود ما تنها می بایست عمل او را دشمن بداریم نه خود او را و دشمنی با سادات جایز نیست!! در پاسخ به جناب قزوینی می گویم: پس لطفا تنها عمل او را شلاق بزنید و نه خود او را، چون دشمنی با ایشان جایز نیست و تنها باید عمل ایشان را بد و ناپسند دانست نه خود ایشان را، پس مبادا به خودش شلاق بزنید!!!(یا در برنامه ای دیگر که بحث پیرامون آیه۶ سوره احزاب بود به اشتباه گفت: آیه ۶ سوره مائده!! البته این اشتباه در گفتن نام سوره در برابر بدعتها و خرافات و گمراهی ایشان بی اهمیت است و هر کس از چنین اشتباهاتی می کند)

مقاله پیشنهادی

هنگام اختلاف با پدر چگونه با وی صحبت کنم؟

سوال: در اسلام هنگامی که سوء تفاهمی میان پدر و پسر رخ می‌دهد چگونه می‌توان …