برخی طعنهجویان لجوج که قائل به ارتداد و برگشت صحابه از دین هستند، به آیه ۵۴ سوره ی مائده استدلال میکنند که می فرماید: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّـهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّـهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَهَ لَائِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّـهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ) (مائده / ۵۴)
ای مؤمنان! هرکس از شما از دین خود بازگردد (و از ایمان به کفر گراید، کوچکترین زیانی به خدا نمیرساند و در آینده) خداوند جمعیّتی را (به جای ایشان بر روی زمین) خواهد آورد که خداوند دوستشان میدارد و آنان هم خدا را دوست میدارند. نسبت به مؤمنان نرم و فروتن بوده و در برابر کافران سخت و نیرومندند. در راه خدا جهاد میکنند و به تلاش میایستند و از سرزنش هیچ سرزنشکنندهای (در اطاعت از فرمان خداوند) هراسی به خود راه نمیدهند. این هم فضل خدا است (که کسی دارای چنین اوصافی باشد) ؛ خداوند آن را به هرکس که بخواهد (به خیر و خوبی نائل شود) عطاء میکند و خداوند دارای فضل فراوان و (انعام بیشمار است، و از مستحقّان آن) آگاه است.
این آیه که در دسترس ما قرار دارد و امامیه آن را دلیل ارتداد و از دین برگشتگی اصحاب میداند، [۱] بزرگترین دلیل است بر عظمت و بزرگواری اصحابی که برای دفاع از اسلام از هیچگونه جانفشانی دریغ نکرده اند، نه اینکه دلیلی بر ارتداد و از دین برگشتگی آنها باشد. طبری با سند خود از علی روایت کرده که او در مورد آیه فوق گفت: آن جمعیّت که خدا آورد و آنها را دوست میداشت و آنها هم دوست دار خدا بودند، ابوبکر واصحابش هستند.
حسن بصری گفته است: بخدا این ابوبکر و یارانش میباشند، و ضحاک گفته است: آن جماعت ابوبکر و یاران او بودن که وقتی جمعی از عرب در صدد ارتداد و از دین برگشتن بر آمدند، ابوبکر و یاورانش به جهاد و مبارزه علیه آنها به پا خواستند تا اینکه آنها را به اسلام بازگرداند. قتاده بن جریر طبری و دیگر بزرگان تفسیر چنین نظر دادهاند.[۲]
این آیه از خصوصیات آن نسل برتر و توانمند سخن گفته و بیان داشته که اهل ایمان سرانجام پیروزی و قدرت و تمکین را خواهند یافت و به عزّت و کرامت نایل خواهند شد، در حالیکه دسیسه و حیلهگری مرتدان بر خودشان بر خواهد گشت، و فرومایه و ذلیل خواهند شد. و این حقیقتی است که هر که تاریخ را مطالعه کند عزّت و سربلندی صحابه و در رأس آنها خلیفه ی راشده ابوبکر صدّیق را لمس میکند و میداند که پیشگامان ردّه چگونه خوار و سرافکنده و رسوا شدند که مسیلمه، عنسی و سجاح از جمله ی آن شکست خوردگان بودند.[۳]
ویژگیهایی که در این آیه ذکر شده، قبل از هر کس بر ابوبکر صدّیق رضی الله عنه و یارانش که با مرتدان جنگیدند، انطباق مییابد. خداوند متعال آنها را با کاملترین صفات و بالاترین احترام آنها را مدح ستوده، چون بیان فرموده که مهرورزی متقابلی میان او و آنها وجود دارد. همچنین یکی دیگر از اوصاف آن نسل برگزیده این است که در برابر مؤمنان فروتن و متواضع و در مقابل کافران سرسخت و نیرومند هستند، در راه خداوند متعال به جهاد میپردازند و از سرزنش هیچ سرزنشکنندهای بیم و واهمه ندارند. البته بنده ?این خصوصیات و اوصاف را در کتابی تحت عنوان "الانشراح و رفع الضیق فی سیره ابی بکر الصدیق[۴]" شرح و توضیح دادهام، کسی که خواهان مطالب بیشتری است، بدان مراجعه کند.
آیه سوره ی توبه
خداوند متعال فرموده است:
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِیتُم بِالْحَیَاهِ الدُّنْیَا مِنَ الْآخِرَهِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا فِی الْآخِرَهِ إِلَّا قَلِیلٌ * إِلَّا تَنفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذَابًا أَلِیمًا وَیَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ وَلَا تَضُرُّوهُ شَیْئًا وَاللَّـهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ) (توبه / ۳۸-۳۹)
ای مؤمنان! چرا هنگامی که به شما گفته میشود: (برای جهاد) در راه خدا حرکت کنید، سستی میکنید و دل به دنیا میدهید آیا به زندگی این جهان به جای زندگی آن جهان خوشنودید (و فانی را بر باقی ترجیح میدهید آیا سزد که چنین کنید؟) تمتّع و کالای این جهان در برابر تمتّع و کالای آن جهان، چیز کمی بیش نیست. اگر برای جهاد بیرون نروید، خداوند شما را (در دنیا با استیلاء دشمنان و در آخرت با آتش سوزان) عذاب دردناکی میدهد و (شما را نابود میکند و) قومی را جایگزینتان میسازد که جدای از شمایند (و پاسخگوی فرمان خدایند و در اسرع وقت دستور او را اجرا مینمایند. شما بدانید که با نافرمانی خود تنها به خویشتن زیان میرسانید) و هیچ زیانی به خدا نمیرسانید (چرا که خدا بینیاز از همگان و دارای قدرت فراوان است) و خدا بر هر چیزی توانا است.
بعضی از علمای شیعه گفته اند: این آیه بطور صریح و آشکار بیان میدارد که صحابه رضی الله عنهم در ارتباط با امر جهاد سستی از خود نشان داده و دل به دنیایی بستند که میدانستند در برابر آخرت متاعی ناچیز است، تا جایی که سزاوار این توبیخ و سرزنش خدا شدند، و در بسیاری از آیات دیگر آمده است که نشان میدهند سستی آنها از جهاد و قتال تنها یک بار نبوده است، بلکه چندین بار بوده است.
در آیه ی ۳۸ سوره ی محمّد آمده است:
(هَا أَنتُمْ هَـؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ فَمِنکُم مَّن یَبْخَلُ وَمَن یَبْخَلْ فَإِنَّمَا یَبْخَلُ عَن نَّفْسِهِ وَاللَّـهُ الْغَنِیُّ وَأَنتُمُ الْفُقَرَاءُ وَإِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ ثُمَّ لَا یَکُونُوا أَمْثَالَکُم) (محمّد / ۳۸).
نویسنده کتاب "آنگاه هدایت شدم" در صفحه ۱۱۵ مینویسد: "کاملاً بدیهی و روشن است که صحابه بعد از پیامبر متفرق شده و با هم اختلاف پیدا کردند و آتش فتنه و آشوب را روشن کردند، تا اینکه کار به جایی کشیده شد که کشتارهای خونین در میان آنها روی داد؛ امری که موجب شد مسلمانان به واپسگرایی و عقبماندگی دچار شوند و دشمنان چشم طمع به آنها بدوزند".
ما اینگونه به این شیعی رافضی جواب میدهیم: "در این آیه طعنه و اتهامیعلیه اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم وجود ندارد، بلکه خداوند متعال در این دو آیه اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم را برای شتافتن به جهاد تشویق و ترغیب کرده است، هنگامیکه پیامبر صلی الله علیه وسلم در غزوه ی تبوک اصحابش را به غزوه و یورش بردن بر روم فرمان داد درست در زمانی بود که دست تنگی و نیازمندی اصحاب نمایان بود، هوا بسیار گرم و راه هم بسیار طولانی بود که این امر تا حد زیادی بر بعضی از آنها سخت و گران آمد، در نتیجه آیات فوق در راستای ترغیب و تشویق برای جهاد در راه خدا و هشدار دادن از سهلانگاری در آن، فرود آمدند که پس از آن، اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم به فرمان پروردگارشان لبیک گفتند.
در تفسیر طبری پیرامون این آیه که خداوند متعال می فرماید: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ) (توبه / ۳۸).ای مؤمنان! چرا هنگامی که به شما گفته میشود: (برای جهاد) در راه خدا حرکت کنید، سستی میکنید و دل به دنیا میدهید؟
طبری می گوید: این آیه تشویق و ترغیبی از خداوند متعال است به اصحاب بزرگوار تا برای شرکت در جنگ با روم آماده شوند و این در غزوه ی تبوک بود که رسول خدا صلی الله علیه و سلم در آن حضور یافت [۵].
بدون شک این دو آیه، به نوعی به عتاب و سرزنش آن دسته از کسانی میپردازند که امر جهاد برایشان سنگینی میکرد، ولی نباید آن را بر همه اصحاب تعمیم دهیم، کسانی که شتابان به فرمان خدا و رسولش لبیک گفته و برای جهاد آماده شدند. و اکثریت صحابه هم مشمول این عتاب نمیشوند[۶].ابن کثیر گفته است: این شروعی است برای عتاب و سرزنش کسانی که در غزوه ی تبوک از رسول خدا تخلف ورزیدند[۷].
بدیهی است که در غزوه ی تبوک کسی از صحابه – البته به استثنای افرادی که معذور بودند – جز سه نفر تخلف نکردند، همانگونه که حدیث مشهور کعب بن مالک بر این دلالت دارد[۸] و آن سه نفر کعب بن مالک و هلال بن امیه، و مراره بن ربیع بودند. با این وجود، نص صریح قرآن که باطل از هیچ سویی بدان راه نمییابد، ثابت شده که خداوند متعال توبه آنها را قبول کرد و در راستای توبه آنها وحی و پیام آسمانی بر سائر اصحاب نازل شد که در قرآن میخوانیم، که می فرماید:
(لَّقَد تَّابَ اللَّـهُ عَلَى النَّبِیِّ وَالْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنصَارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فِی سَاعَهِ الْعُسْرَهِ مِن بَعْدِ مَا کَادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِّنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ * وَعَلَى الثَّلَاثَهِ الَّذِینَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَیْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَیْهِمْ أَنفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَن لَّا مَلْجَأَ مِنَ اللَّـهِ إِلَّا إِلَیْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَیْهِمْ لِیَتُوبُوا إِنَّ اللَّـهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ) (توبه / ۱۱۷-۱۱۸)
خداوند توبه پیغمبر (از اجازه دادن منافقان به عدم شرکت در جهاد) و توبه مهاجرین و انصار (از لغزشهای جنگ تبوک، مثل کُندی و سستی اراده واندیشه بد به دل راه دادن و آهنگ بازگشت از نیمه راه جهاد) را پذیرفت. مهاجرین و انصاری که در روزگار سختی (با وجود گرمای زیاد، کمی وسیله سواری و زاد، فصل درو و چیدن محصول خود) از پیغمبر پیروی کردند (و همراه او رهسپار جنگ تبوک شدند) بعد از آن که دلهای دستهای از آنان اندکی مانده بود که (از حق به سوی باطل) منحرف شود. (در این حال) باز هم خداوند توبه آنان را پذیرفت. چرا که او بسیار رؤوف و مهربان است.
خداوند توبه آن سه نفری را هم میپذیرد که (بیهیچ حکمی به آینده) واگذار شدند (و پیغمبر و مؤمنان و خانواده خودشان با ایشان سخن نگفتند و از آنان دوری جستند) تا بدانجا که (ناراحتی ایشان به حدی رسید که) زمین با همه فراخی، بر آنان تنگ شد و دلشان به هم آمد و (جانشان به لب رسید. هم مردم از آنان بیزار و هم خودشان از خود بیزار شدند. بالاخره) دانستند که هیچ پناهگاهی از (دست خشم) خدا جز برگشت به خدا (با استغفار از او و پناهبردن بدو) وجود ندارد (چرا که پناه بیپناهان او است و بس). آن گاه خدا (به نظر مرحمت در ایشان نگریست و) بدیشان پیغام توبه داد تا توبه کنند (و آنان هم توبه کردند و خدا هم توبه ایشان را پذیرفت). بیگمان خدا بسیار توبهپذیر و مهربان است.
این آیات حاوی این خبر هستند که خداوند متعال توبه را از مهاجران و انصاری که پیامبر صلی الله علیه وسلم را در غزوه ی تبوک همراهی کردند، پذیرفت. غزوه ی تبوک، به غزوه عسره هم نامگذاری میشد، آنها با وجود اینکه در آن غزوه دچار زحمت و سختی و فقر شدیدی شدند، از پیامبر پیامبر صلی الله علیه وسلم تخلف نورزیدند، حتی در بعضی از روایتها آمده است که جماعتی از آنها یک دانه خرما را دست به دست میکردند؛ این یکی آن را میمکید سپس آب مینوشید و یکی دیگر آن را میمکید و آب مینوشید… تا اینکه به نفر آخر میرسید.[۹]
همانگونه که به بیان این مهم میپردازند که خداوند متعال توبه ی آن سه نفر را که تخلف ورزیدند، قبول کرد؛ کسانی که در آن غزوه از پیامبر پیامبر صلی الله علیه وسلم تخلف ورزیدند و بعد از آنکه پیامبر پیامبر صلی الله علیه وسلم آنها را هجر کرد، و آنقدر پشیمان شدند که زمین با آن همه گستردگی بر آنها تنگ شد.[۱۰]
بنابراین دیگر برای هیچ کس عذر و بهانهای باقی نمانده که بخواهد به صحابه ی گرامیناسزا یا زبان زخم بزند، یا به چیزی اشاره کند که (بنا به مقتضای انسانی) از آنها صادر شده. مگر نه این است که خداوند متعال آنها را مورد عفو و مغفرت خود قرار داده، و توبه?ی آنها را پذیرفته، و در کتابش تعریف و تمجیدی عظیم از آنها بعمل آورده است و پیامبر پیامبر صلی الله علیه وسلم هم در سنّت خود آنها را پاکیزه و مبراء معرفی کرده است.[۱۱]
امّا در رابطه با کشمکش و درگیری متقابل میان اصحاب رضی الله عنهم باید بگوییم که این حوادث در دوران علی رضی الله عنه اتفاق افتاد و علّت اختلاف صحابه، را بیان کردیم. واینکه که هر دسته دلیلی برای خود داشته و از همه برچسبهایی که در این رابطه به آنها میزنند، بری هستند و بیشتر عملکردهای آنان در این ارتباط، ناشی از اجتهاد فکری آنها بوده و کسی حق ندارد به دلیل آن آراء و اجتهادات، آنها را مورد مذمت و نکوهش قرار دهد[۱۲]، بلکه بهترین روش این است که از اظهارنظر درباره ی اختلافات آنها چشم پوشی کنیم و با نگاهی خیراندیشانه و مهربانانه بنگریم که این روش در رابطه با حق آنها استوارترین روش است. رضای خدا بر همه ی آنها باد.[۱۳]
******************************************
۱- ثمّ أبصرت الحقیقه ص ۳۱۱٫
۲- تفسیر طبری (۴/۱۲۳-۶۲۴).
۳- همان منبع ص ۳۱۲٫
۴- الانشراح و رفع الضیق فی سیره ابی بکر الصدیق، ۲۸۸-۲۹۱؛ اثر مؤلف.
۵- تفسیر طبری (۶/۳۷۲).
۶- الانتصار للصحب و الآل ص ۳۲۷
۷- تفسیر ابن کثیر (۲/۳۷۲).
۸-. بخاری شماره (۴۱۱۸)، مسلم (۲۷۶۹).
۹- تفسیر طبری (۶/۵۰۲) تفسیر بغوی (۲/۳۳۳).
۱۰- الانتصار للصحب و الآل، ص ۳۲۹٫
۱۱- همان منبع، ص ۳۲۸٫
۱۲- همان منبع ص ۳۳۰٫
۱۳- بخاری، کتاب الرقاق، شماره (۶۵۸۴)، (۶۵۸۷).