یکی دیگر از آیاتی که دستاویز اهل تشیع برای اثبات خلافت علی بن ابی طالب رضی الله عنه قرار گرفته است. آیه ۵۵ سوره مائده است. سومین: إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آَمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ [المائده/۵۵] ترجمه: یقینا ولی شما خدا و رسولش و کسانی هستند که ایمان آوردند آنانی که نماز می خوانند و زکات می دهند و همواره در رکوعند.
طرح ادعا:
این آیه نیز مانند دو آیه قبل هیچ اشاره ای مستقیم به خلافت علی بن ابی طالب رضی الله عنه ندارد، چرا که نه اسمی از آن بزرگوار در آیه هست و نه اشاره به جانشینی بعد از رسول الله دارد. باز هم شیعه برای اثبات خلافت دست به دامان یک سری روایاتی شده که جعلش برای هر صاحب خردی ثابت است.
اما سناریویی که از زبان صادق امت ابوذر غفاری به دروغ روایت کردند:
« روزى از روزها با رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در مسجد نماز مى خواندم!!! ، سائلى وارد مسجد شد و از مردم تقاضاى کمک کرد!!!، ولى کسى چیزى به او نداد، او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت : خدایا تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضاى کمک کردم ولى کسى جواب مساعد به من نداد،!!! در همین حال على (علیه السلام ) که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد.!!!! سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) که در حال نماز بود!!!! این جریان را مشاهده کرد،!!!! هنگامى که از نماز فارغ شد، سر به سوى آسمان بلند کرد و چنین گفت :
خداوندا برادرم موسى از تو تقاضا کرد که روح او را وسیع گردانى و کارها را بر او آسان سازى و گره از زبان او بگشائى تا مردم گفتارش را درک کنند، و نیز موسى درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزیر و یاورش قرار دهى و بوسیله او نیرویش را زیاد کنى و در کارهایش شریک سازى . خداوندا! من محمد پیامبر و برگزیده توام ، سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز، از خاندانم على (علیه السلام ) را وزیر من گردان تا بوسیله او، پشتم قوى و محکم گردد.
ابوذر مى گوید: هنوز دعاى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد !!!و به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) گفت : بخوان!! ، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: چه بخوانم ، گفت بخوان
انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا… »
تشیع "ولی" را به معنی سرپرست ترجمه می کند، و "الذین آمنوا" را به علی بن ابی طالب رضی الله عنه و " راکعون" را به رکوع نماز تفسیر می کند. لذا با این وجود آیه را با سناریوی از پیش تعیین شده جور در می آورد.
قبلا گفتیم که ما قصد نداریم در این مبحث به نقد روایتها بپردازیم اگر چه که از این روایت دروغ می بارد. لذا سعی می کنیم اول از خود قرآن این ادعا را بررسی کنیم.
بررسی آیه:
در این آیه چند نکته مهم است؛
الف: لفظ "ولی" و معنای آن
ب: "الذین آمنوا" چه کسانی هستند.
ج: معنی "راکعون" در آیه به چه معناست.
لفظ "ولی" و معنای آن:
ولی در لغت به معنای مختلفی می آید. هم به معنی سرپرست و هم به معنی یاری رسان و ناصر، هم به معنای دوست. لذا این کلمه بین چندین معنی مشترک است. و زمانی که یک کلمه دارای چندین معنا باشد، اختصاص دادن آن به یک معنی نیاز به دلیل و قرینه دارد. و اگر قرینه یکی از معنی را بر دیگری ترجیح داد، آن معنی را می پذیریم. برای مثال: «دست دزدی که در دزدی دست داشت قطع کردند.» در این جمله "قطع کردن" قرینه ای است که به "دست" اولی معنای دست حقیقی می دهد و فعل "داشتن" قرینه ای است برای اینکه "دست" دومی به معنای دخالت داشتن است.
لذا لفظ "ولی" نیز باید همراه با قرینه ای باشد تا دلالت بر یکی از معنای آن داشته باشد. اما در قرآن چند مشتق از این کلمه وجود دارد.
اول: لفظ " مولی" که جمع آن می شود، " موالیکم" این لفظ هم بصورت مفرد و هم بصورت جمع در قرآن بکار برده شده که در هر دو مورد به معنای دوست و یاور است.
الف: فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آَبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ وَمَوَالِیکُمْ [الأحزاب/۵]
یعنی : «اگر پدران ایشان را نشناختید آنها را برادران دینی و موالی خویش بدانید»
ب: فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِیلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ [التحریم/۴]
یعنی:«خدا مولای پیامبر است و نیز جبرئیل و مؤمنان شایسته».
آیا (مولی) به معنی سرپرست آمده و مؤمنان سرپرست پیامبراند؟ مسلما در این آیه منظور از مولی یعنی دوست است چرا که مومنان نمی توانند سرپرست رسول الله باشند، و همین قرینه مشخص می کند که معنی مولی یعنی دوستی و نصرت است.
البته آیاتی دیگر نیز وجود دارد که کلمه "مولی" در آن بکار برده شده و همگی معنای دوستی و یاری رسان را دارد. برای مثال:
یَوْمَ لَا یُغْنِی مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَیْئًا وَلَا هُمْ یُنْصَرُونَ [الدخان/۴۱]
یعنی: روزی که هیچ یاری رسانی توانایی یاری رساندن دیگری را ندارد و آنها نصرت داده نمی شوند.
و آیاتی دیگر…
دوم:" اولیاء" اولیاء جمع "ولی" است و به معنی دوست و یاری رسان بکار برده شده.
در قرآن این کلمه بگونه های مختلفی بکار برده شده.
الف: رابطه دوستی بین خدا و بندگان مؤمن:
وَمَا کَانُوا أَوْلِیَاءَهُ إِنْ أَوْلِیَاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ [الأنفال/۳۴]
أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ (۶۲) الَّذِینَ آَمَنُوا وَکَانُوا یَتَّقُونَ [یونس/۶۲، ۶۳]
قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ لَا یَمْلِکُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا [الرعد/۱۶]
وَمَا کَانَ لَهُمْ مِنْ أَوْلِیَاءَ یَنْصُرُونَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ [الشورى/۴۶]
لفظ مفرد این کلمه نیز دلالت بر همین معنا دارد، مانند:
اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آَمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ [البقره/۲۵۷] وَاللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ ( [آل عمران/۶۸] اللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقِینَ [الجاثیه/۱۹]
از بررسی تمام این آیات و دیگر آیات به چند نکته می رسیم
۱- اولیاء( جمع ولی) و ولی در قرآن به معنای دوست و یاری رساندن است. و در هیچ جای قرآن این کلمه به معنی سرپرست و جانشین بکار برده نشده است.
۲- کسانی اولیاء هستند که به الله ایمان آوردند( الذین امنوا ) و به دستورات او عمل کرده و از منهیات او دوری کردند( و کانوا یتقون).
۳- و الله نیز ولی کسانی است که ایمان آوردند( المومنین) و تقوا را پیشه کردند( المتقین)
ب: ارتباط مؤمنین با مؤمنان:
بعضی از آیات برای رابطه بین مؤمنین و مؤمنین بکار برده شده است که باز هم به معنای دوستی و یاری رساندن است.
وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ [التوبه/۷۱]
إِنَّ الَّذِینَ آَمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ آَوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ [الأنفال/۷۲]
از بررسی این آیات نیز چنان بر می آید که:
۱- مومنین نیز در رفتارشان نسبت به هم دیگر ولایت دارند بدین معنی که دوست و یاور همدیگر هستند و نسبت به همدیگر نصح و دلسوزی دارند.
۲- اصحاب رسول الله در بالاترین درجه از ولایت نسبت به همدیگر قرار داشتند. (آیه دوم) چرا که رابطه دوستی و نصرت یکدیگر در حد اعلی بین آنها تحقق یافت. که خداوند از آنان تمجید نمود.
ج: ارتباط شیطان با کفار:
لفظ اولیاء در ارتباط شیطان و کفار نیز بکار برده شده است.
إِنَّمَا ذَلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءَهُ [آل عمران/۱۷۵]
فَقَاتِلُوا أَوْلِیَاءَ الشَّیْطَانِ [النساء/۷۶]
إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ [الأعراف/۲۷]
از آیات بالا چینین نتیجه گرفته می شود که:
۱- شیطان نیز دوستانی دارد که برنامه های او را دنبال می کنند.
۲- کسانی که ولایت و دوستی الله را نپذیرفتند، شیطان دوست و یاور آنان خواهد شد.
۳- "اولیاء" هم معنی ایجابی دارد ( ارتباط خدا و مومنین با مومنین) و هم معنی سلبی یعنی ( ارتباط شیطان و کفار با کفار) لذا کلمه اطلاق کلمه اطلاق بر فردی دلالت به بزرگی نیست بلکه با پسوند اولیاء الله یا اولیاء المؤمنین دلالت بر عظمت دارد. که شامل هر مؤمنی است.
د: ارتباط کفار با کفار
وَإِنَّ الظَّالِمِینَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَاللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقِینَ [الجاثیه/۱۹]
وَالَّذِینَ کَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ [الأنفال/۷۳]
با توجه به آیاتی که ذکر شد مشخص شد که معنای ولی و اولیاء ( جمع ولی) دوستی و نصرت دادن است.
در برخی از آیات قرآن خداوند مؤمنان را منع کرده از اینکه با غیر مؤمنان رابطه دوستی و یاری رساندن داشته باشند. مانند؛
وَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیًّا وَلَا نَصِیرًا [النساء/۸۹]
کافران را به دوستی و نصرت گیرندگان خود نگیرید.
مسلما: در اینجا ولی به عنوان سرپرست نیست چرا که اصلا سیاق جمله ارتباطی به خلافت و جانشینی و سرپرستی ندارد.
فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیَاءَ [النساء/۸۹]
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ [النساء/۱۴۴]
ای کسانی که ایمان آوردید کفار را به دوستی و یار و یاوری نگیرید.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ [المائده/۵۱]
ای کسانی که ایمان آوردید یهود و نصاری را به دوستی نگیرید، آنها بعضی دوستان و یاوران بعضی دیگر هستند. و هر یک از شما که آنها را به عنوان دوست و یاور بگیرد از خود آنان است. خداوند ظالمان را هدایت نمی دهد.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَالْکُفَّارَ أَوْلِیَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ [المائده/۵۷]
ای کسانی که ایمان آوردید کفاری که دین شما را به مسخره و بازی گرفتند از اهل کتاب و کفار را به دوستی و یاوری نگیرید.
در هیچ یک از این آیات اولیاء به معنی سرپرستی نیست و معنی دوستی و یاوری است. چرا که اولا نمی شود همه یهود و نصاری را سرپرست خود کرد، ثانیا: گروهی از انها با گروه دیگر دوست و یاورند نه اینکه بر گروه دیگر خلافت می کنند و حکومت دارند.
آیه مورد نظر بحث ما آیه ۵۵ سوره مائده است یعنی دقیقا در میان دو آیه آخر که بیان شد، قرار گرفته است. الله تبارک وتعالی در آیه قبل از آیه مورد نظر، از دوستی گرفتن با یهود و نصاری مسلمانان را باز می دارد و در همین آیه مورد نظر دوستان واقعی آنها را بیان می کند که عبارتند از مومنین واقعی.
اما بر می گردیم به آیه مورد نظر:
إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آَمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ (۵۵) وَمَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آَمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ [المائده/۵۵، ۵۶]
حال بین آیه ۵۱ و این دو آیه مقایسه می کنیم
۱- در آیه اول خداوند به مومنین می فرماید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَی …
یهود و نصاری را بدوستی و یاوری نگیرید.
در آیه دوم می فرماید:
إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آَمَنُوا….
چرا که یقینا دوستان و یاوران شما خدا و رسول او و مؤمنین هستند.
۲- در آیه اول خداوند می فرماید:
وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُم…….
کسی که آنها ( یهود و نصاری) را بدوستی می گیرند از آنان هستند.
در آیه دوم می فرماید:
وَمَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آَمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ …
کسانی که خدا و رسول او و کسانی که ایمان آوردند را به دوستی بگیرند آنان گروه خدایند و گروه خداوند همیشه غالب هستند.
با بررسی این آیات مشخص شد که:
اولا: ولی به معنای سرپرستی و جانشینی نمی آید بلکه خصوصا در آیه مورد نظر به معنای دوستی و یاوری است. چرا که در آیه قبل خداوند مسلمانان را از دوستی با اهل کتاب منع می کند و در این آیه دوستان واقعی را برای آنها مشخص می کند که همانا دوستان واقعی الله و رسول او و مؤمنین هستند.
ثانیا: " الذین امنوا" جمع است و مراد مؤمنین هستند همه مؤمنین منظور است چنان که خداوند در سوره توبه می فرماید:
وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَیُطِیعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ [التوبه/۷۱]
وصف مؤمنین اقامه نماز و ادای زکات است.
شاید بعضی از تشیع بگویند. ممکن است لفظ جمع بکار برده شود اما سبب آن علی بن ابی طالب بوده لذا این آیه در مورد علی بن ابی طالب نازل شده است.
می گوییم:
اولا: اگر چنین بود که شما می گویید. یعنی سبب نزول خاص بوده اما لفظ عام بکار برده شده است، این دلالت بر این دارد که معنی آیه مختص یکنفر نیست بلکه شامل همه مؤمنان است. چون ممکن است یک آیه ای در مورد یک نفر نازل شده باشد اما وقتی خداوند صیغه ی عام بکار برد دلالت بر عموم دارد آنچنان که علمای قرآن می گویند؛ اعتبار به عموم لفظ است نه به خصوص سبب. برای اینکه واضح تر شود به این مثال توجه کنید:
فَأَمَّا مَنْ أَعْطَىٰ وَاتَّقَىٰ ﴿۵﴾ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ﴿۶﴾ الیل
همه مفسرین معتقدند که این آیه در باره ابوبکر صدیق نازل شده. اما لفظ آیه ( من = هر کسی) دلالت بر عموم دارد. سوال این است که: آیا اگر غیر از ابوبکر صدیق از جمله سایر اصحاب یا امروزه کسی چنین ظرفیتی را در خودش ایجاد کرد آیا این آیه شامل او می شود یا نه؟ که جواب بله است.
لذا اگر چه هم بپذیریم این آیه در مورد علی کرم الله وجه نازل شده باشد، باز هم سایر مؤمنین از آن خارج نیستند. و این آیه مرادش همه مؤمنین هستند. همانطور که ذکر شد.( فراموش نکنید ما هنوز بحث روایت نمی کنیم. این مساله فرضی است. )
ثانیا: علی کرم الله از بزرگترین اولیاءست و او بطور اولی زیر این آیه وارد می شود. لذا هم او ولی الله است و همه سایر مؤمنین از اصحاب رسول الله هم کسانی که بعد از آنها آمدند تا به حال.
ممکن است برخی دیگر از تشیع بگویند: این آیه با کلمه "انما" شروع شده پس دلالت بر حصر دارد. و کسی دیگر شامل این آیه نمی شود.
در جواب می گوییم:
اولا: "انما" اگر چه بسیاری از علمای تفسیر آن را برای حصر گرفته اند اما خیلی از محققین این رای را نپذیرفتند بدلایل زیر:
الف: إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ ..[البقره/۱۷۳]
مسلما محرمات خداوند محصور در این چند مورد نیست.
ب: إِنَّمَا التَّوْبَهُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَهٍ [النساء/۱۷]
مسلما توبه منحصر بر کسانی که از روی نادانی کاری انجام دادند نیست بلکه بر هر کسی که عمدی یا غیر عمدی انجام دهد توبه وجود دارد.
ج: إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللَّهِ [النساء/۱۷۱]
مطمئنا عیسی فقط رسول الله نیست بلکه ایشان اوصاف دیگری نیز دارد یا رسول الله فقط عیسی علیه السلام نیست کسانی دیگر نیز رسول الله هستند.
مانند این آیات زیاد هستند که دلالت بر حصر در آنها نیست. لذا خیلی از محققین "انما" را کلمه حصر نمی دانند گر چه که در برخی از مکانها دلالت بر حصر دارد. و این نیاز به قرینه دارد.
ثانیا: اگر چنین باشد و " انما" برای حصر باشد معنی چنین است فقط خدا، و رسولش و مؤمنین ولی و دوست ویاور شما هستتد. نه اینکه فقط علی مؤمن است و ولی شما است.
آیا مگر جمله "هم راکعون" آیه دلالت بر رکوع نماز نیست.؟
برای جواب به این سؤال باید عرض کنیم
اولا: اگر چنین باشد باز هم مشکل حل است چرا که گفتیم سبب نزول خاص است و لفظ آیه عام است و هر کسی که اینکار کرد ولی و دوست مؤمنان خواهد بود. گر چه که کمی دور از ذهن به نظر می رسد چون مؤمنان بدون زکات در رکوع نیز ولی هستند. و هیچ یک از فقها نگفته اند زکات دادن در رکوع سنت است یا امری پسندیده است بلکه به اتفاق علمای اسلام نماز جای توجه به غیر الله نیست. چه رسد به اینکه دیگران را صدا بزنید که بیا زکات بگیرید!!!!!!!
ثانیا: برای فهم معنای کلمات قرآن باید به خود قرآن مراجعه کرد. خداوند در جاهای مختلفی از این کلمه استفاده کرده است. که همه آنها معنای کرنش در برابر خداوند است. ما بدانها اشاره نمی کنیم و فقط به آیه ای اشاره می کنیم که در جایی دیگر خداوند در وصف اصحاب پیامبر( مومنان مورد خطاب آیه مورد نظر) بیان فرموده است.
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا [الفتح/۲۹]
حالت اصحاب محمد چنین است که دایم آنها را در رکوع و سجود می بینی!
این ایه دقیقا از نظر معنی با آیه مورد نظر یکی است هر دو دلالتشان این است که اصحاب محمد حالتشان رکوع( کرنش در مقابل پروردگار ) است.
ثالثا: دلیل دیگر که مشخص می کند این هم راکعون منظور رکوع نماز نیست خود آیه است.
چرا که اگر ما بخواهیم بر اساس داستان آیه را تفسیر کنیم باید چنین بود؛
ولی شما خدا و رسول او و کسانی هستند که ایمان اوردند و نماز خواندند و زکات را در حالی که در رکوع بودند، دادند ( لفظ عربی آن چنین بود: الذین اقاموا الصلاه و آتوا الزکاه و کانوا راکعین )
در این ترجمه استمرار نیست یعنی یکبار اینکار صورت گرفته و سپس تمام شده است. و حکم سرپرستی به شخص مورد نظر داده شده است و کسی دیگر با انجام اینکار نمی تواند سرپرست شود.
اما ترجمه آیه چنین است.
ولی شما خدا و رسول او و کسانی هستند که ایمان آوردند و همواره نماز می خوانند( فعل مضارع دلالت بر استمرار می دهد) و زکات می دهند و آنان همواره( جمله اسمیه دلالت بر استمرار دارد) در رکوعند.
این ترجمه برای هر مؤمنی قابل تطبیق است و هر کسی می تواند مانند علی بن ابی طالب(اگر چه که ما هنوز بحث روایی را مطرح نکردیم فرضا می گوییم) چنین کاری انجام دهد. و ادعای سرپرستی کند. طبق آیه حق اوست. آنچنان که شیعه می گوید. اما ما می گوییم بله او با انجام اینکارها یعنی اقامه نماز، و ادای زکات، و کرنش در مقابل پرودگار ولی هر مؤمنی است و دوستی و موالات او بر هر مؤمنی واجب است.
والسلام