آیا حضرت عمر گفت اگر علی نمیبود عمر هلاک میشد (لولا علی لهلک عمر!)

پاسخ اهل سنت :نه  نفرمود!!  این گفته منسوب شده به  حضرت عمر،  سخن ایشان نیست,به دلیل که:در سلسله راویان  جناب مومل بن اسماعیل  است و امام  بخاری او را منکر حدیث میداند ( لسان میزان)در (الأعلام للزرکلی) آمده که او در بعضی از روایاتش راه خطا را رفته است.حاکم میگوید از دارقطنی درباره مومل بن اسماعیل پرسیدم گفت راستگو  اما دارای اشتباهات فراوان است, (موسوعه اقوال الدارقطنی ) در تهذیب در باره مومل بن اسماعیل  بتفصیل آمده و نتیجه گرفته  او ضیعف است.
 
نکته  دوم:
از  حضرت عمر درباره معاذ بن جبل  نیز  چنین سخنی روایت شده است که تازه آنهم سند درستی ندارد. 
ولی  حتی اگر درست باشد  باز هم معنیش هرگز این نیست که اگر مطلقا  معاذ بن جبل  نمیبود عمر هلاک میشد 
داستان به این صورت بود که مردی بعد از سفری دوساله برگشت و  دید زنش حامله است شکایت به  امیرالمومنین عمر برد و عمر دستور داد که زن سنگسار شود و معاذ به حضرت عمر گفت زن را حق داری که بکشی!  اما بر بچه درون شکمش را حق نداری که بکشی!
و حضرت عمر دستور داد حکم را تا  بعد زایمان متوقف کنند و زن فرزندی به دنیا آورد که  دو دندان داشت و شبیه پدرش بود و مرد آمد گفت این پسر من است و عمر از حکم سنگسار منصرف شد و  فرمود: اگر معاذ نمیبود من تباه میشدم. (یعنی در اینجا اگر معاذ نمیبود)  و معنیش این نیست که همیشه !
پس حتی اگر در حق  حضرت علی باشد ( که نیست ) باز معنیش این است که فقط در این قضیه، نه در همه قضایا و نه همه مکانها و همه زمانها

 

نکته سوم 
اینکه  حضرت عمر خوشحال شد که زن را سنگسار نکرده دلیل است بر تقوای عمر که خوب شد به نصیحت معاذ عمل کردم و بیگناهی را نکشتم.
نکته چهارم
از این داستان اگر  راست باشد هم  باز  نتیجه میگیریم که حضرت عمر خودش آدم خیلی عاقلی بود زیرا اولا وزیرانش بهترین مردم بودند دوما اقرار به فضل و دانش آنها داشتند این خود دلیل بر تواضع عمر است. یعنی دلیل شیعه بر ضد  خودش است!!

 

نکته پنجم
باز از این داستان معلوم میشود که رابطه عمر و علی رضی الله عنهما  بسیار خوب بوده است!  و عمر از علی بدش نمیامده, این در جای خود یعنی دلیل محکم بر بطلان مذهب شیعه 
نکته ششم
…… عمری از کشته نشدن زنی بیگناه بر اساس فتوای اشتباه خوشحال میشود ، پس چگونه  ممکن است بهترین زنان را بی دلیل بکشد؟ پس تهمت قتل فاطمه نیز  دروغ است!  فاعتبروا یا اولی الابصار 
نکته هفتم
 ای شیعه !اگر میخواهی علم علی و جهل عمر را با این روایت ثابت کنی پس به کاهدان زده ای !!پس  به این سوال من پاسخ بده:چرا یک جاهل مطلق براحتی آبخوردن از مرد حکیمی چون علی حکومت را میگیرد  و خودش جای او حاکم میشود؟؟ 
میدانیم برای خالی نبودن عریضه جوابی خواهی داد اما خواننده ببیند جواب شیعه را که اصلا جواب نیست! فقط برای خالی نبودن عریضه چیزی میگوید( حالا هرچه که بخواهد  بگوید پوچ است !!!)

 

نکته هشتم
از این داستان نتیجه گرفته میشود که عمر حق گو بوده و حق را نمیپوشانده ولو که صاحب حق دشمنش باشد پس اینهم مدح عمر است! و نتیجه میگیریم که تهمت نمیزده و دروغ نمیگفته 
فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ‌ (258) بقره

نویسنده: محمد باقر سجودی

مقاله پیشنهادی

هنگام اختلاف با پدر چگونه با وی صحبت کنم؟

سوال: در اسلام هنگامی که سوء تفاهمی میان پدر و پسر رخ می‌دهد چگونه می‌توان …