mojahed.din

پاسخ های ارسال شده در انجمن

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 595)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • در پاسخ به: Reply To: متعه #3377

    mojahed.din
    کاربر
    نوشته ای: «تمام مفسرین از شیعه و سنی میگن سوره نساء آیه 24 دلالت بر متعه میکنه .»

    پاسخ:

    بیایید و ادعای این شخص را بررسی کنیم و ببینیم که «تمام» مفسرین اهل سنت چنین حرفی زده اند؟

    تفسیر طبری روایاتی که ادعا میکند ایه دلالت بر نکاح متعه دارد را رد میکند و میگوید
    «وأما ما روي عن أبيّ بن كعب وابن عباس من قراءتهما: (فما استمتعتم به منهن إلى أجل مسمى) ، فقراءة بخلاف ما جاءت به مصاحف المسلمين. وغير جائز لأحد أن يلحق في كتاب الله تعالى شيئًا لم يأت به الخبرُ القاطعُ العذرَ عمن لا يجوز خلافه.»

    یعنی آنچه که روایت شده از ابی بن کعب و ابن عباس با اضافه کردن الی اجل مسما در قرائت، این خلاف مصاحف مسلمین است و جایز نیست برای احدی که به کتاب الله چیزی را اضافه کند که هیچ گونه خبر قاطع و عذر بدون خلاف برایش نداشته باشد

    ابو اسحاق الزجاج (وفات 311 ه) در تفسیرش زیر این ایه می نویسد

    وقوله: (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً) .
    هذه آية قد غلط فيها قوم غلطاً عظيماً جداً لجهلهم باللغة.

    این آیه قومی جدا در آن دچار غلط عظیمی شده اند بعلت جهلشان به لغت
    وذلك أنهم ذهبوا إِلى أن قوله: (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ) من المتعة التي قد أجمع أهل الفقه أنها حرام.

    و این قوم فکر میکنم که این قول خداوند (پس هر کس از شما که از آنها بهره گرفت) منظور متعه است در حالی که اهل فقه اجماع دارند که متعه حرام است
    وإِنما معنى قوله (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ) أي فما نكحتموه، على الشريطة التي جرت في الآية، آية الإحْصَانِ: (أنْ تَبْتَغُوا بأموالِكُم مُحْصِنينَ) ، أَي عاقدين التزويج الذي جرى ذكره.

    در اصل معنی این قوا خداوند همان نکاحی است که شرایطش در آیه بیان شده که منظور محصنین یعنی کسانی که نشسته اند به انتظار ازدواج
    (فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً) . أي مهورهن، فإِن استمتع بالدخول بها أعطى المهر تَامًّا، وإِن استَمْتَع بعقد النكاح آتى نصف المهر.
    والمَتاعُ في اللغة كل ما انتفع به، فهو متاع.

    (پس باید مهرشان را به عنوان فریضه ای به آنان بدهید) یعنی مهرشان، پس اگر با دخول به انان بهره از انان گرفته شود باید مهر تمام داده شود ولی اگر دخول انجام نشود و طلاق رخ دهد نصف مهر داده میشود.

    و متاع در لغت به هر آنچه که با ان نفعی برسد متاع گفته میشود

    الكتاب: معاني القرآن وإعرابه- المؤلف: إبراهيم بن السري بن سهل، أبو إسحاق الزجاج (المتوفى: 311هـ)

    در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” حقایقی در مورد کلمه مولی” #3626

    mojahed.din
    کاربر
    و البته که (ان المومنين بعضهم اولياء بعض)، ولي رسول خدا صلي الله عليه وسلم اين مسئله را يادآوري نمودند همانگونه که در خود قرآن گاهي اوقات يک آيه چندين بار در مکانهاي متعدد تکرار مي شود تا يادآوري شود، و پيامبر صلي الله عليه وسلم نيز يک مسئله را بارها براي يارانش تکرار و يادآوري مي نمود تا شيطان مايوس گردد، بنابراين اين حديث و اين سخنان پيامبر صلي الله عليه وسلم در آنجا ربطي به خلافت و جانشيني ندارد، و اگر قرار مي بود که علي رضي الله عنه از سوي خدا بعنوان جانشين پيامبر صلي الله عليه وسلم منصوب مي شد؛

    اولا: بايد اين مطلب صراحتا در قرآن ذکر شود، زيرا آنگونه که شيعه اظهار مي دارد جانشيني علي رضي الله عنه اصل ايمان و شرط آن است، پس بايد قاعدتا اصول ايمان در قرآن ذکر شود، همانگونه که در مورد وجوب ايمان به قيامت و قرآن و پيامبران و کتابهاي آسماني در خود قرآن آيه صريح وارد شده چنانکه مي فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِيَ أَنزَلَ مِن قَبْلُ وَمَن يَكْفُرْ بِاللّهِ وَمَلاَئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً بَعِيدًا» (نساء 136).

    يعني: اى کسانى که ايمان آورده‏ايد! به خدا و پيامبرش، و کتابى که بر او نازل کرده، و کتب (آسمانى) که پيش از اين فرستاده است، ايمان (واقعى) بياوريد کسى که خدا و فرشتگان او و کتابها و پيامبرانش و روز واپسين را انکار کند، در گمراهى دور و درازى افتاده است.

    درحاليکه در هيچ جاي قرآن حتي کوچکترين اشاره اي به اين اصلي که شيعه مدعي آن است نشده است، پس چرا مردم را به گمراهي متهم مي کنند درحاليکه خداوند خالق چنين حکمي را در قرآنش نکرده؟؟

    دوما: اگر قرار مي بود که علي رضي الله عنه جانشين پيامبر صلي الله عليه وسلم معرفي شود، پيامبر صلي الله عليه وسلم مي بايست آنرا در صحراي عرفه که تمامي مسلمانان در آنجا بودند مطرح مي نمود نه در غدير خم که بسياري از مردم به سرزمينهاي خود رفته بودند.

    سوما: اگر قرار بود که علي رضي الله عنه جانشين شود، چرا پيامبر صلي الله عليه وسلم صراحتا از الفاظ “خلافت” يا “جانشين” استفاده نکرد؟؟ و از لفظي استفاده نمود که چندين معنا دارد؟

    در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” حقایقی در مورد کلمه مولی” #3627

    mojahed.din
    کاربر
    سیدنا علی خود معتقد به ولایتی که شیعه ها دارند نبوده است و هیچ جا اشاره ی به ان نکرده است انجا که می فرماید:
    ولعمري لو كانت الأمامه لاتنعقد حتي يحظرها عامه الناس فما الي ذلك سبيل. ولكن أهلها يحكمون علي من غاب عنها، ثم ليس للشاهد أن يرجع ولا للغائب ان يختار.
    حقيقتاً اگر امامت و خلافت تا زمان حضور همه مردم منعقد نمي شود، مسئله بسيار مشكل بود چون هرگز نمي توان همه ي مردم را جمع نمود. اما آنان كه در اجتماع حاضرند به نيابت از غائبان حكم مي دهند. و پس از آن حاضر نمي تواند از حكم خود برگشته و غائب را نيز هيچ حق انتخاب و اعتراضي نباشد)).
    نهج البلاغه ج2 ص86.

    (إنه بايعني القوم الذين بايعوا أبابكر وعمر وعثمان على ما بايعوهم عليه، فلم يكن للشاهد أن يختار ولا للغائب أن يرد وإنما الشورى للمهاجرين والانصار، فان اجتمعوا على رجل وسموه إماماً كان ذلك لله رضى، فإن خرج من أمرهم خارج بطعن أو بدعة ردوه إلى ما خرج منه، فإن أبى قاتلوه على اتّباعه غير سبيل المومنين )
    همان قومي با من بيعت كرده اند كه با ابابكر، عمر و عثمان بيعت كرده بودند. پس شاهد را حق اختياري نبود، و غايب را نيز هيچ حقي نباشد كه اين انتخاب را مردود شمارد
    اين شورا براي مهاجرين و انصار است، اگر آنان كسي را انتخاب نموده، و او را امام خواندند، پس خداوند از اين امر راضي است و اگر آن شخص با طعن و يا بدعتي از امر آنان خارج شد، او را به راه باز مي گردانند . و اگر از اطاعت اجتناب نمود، با او جهت پاي گذاشتن در راهي بجز راه مومنين به مقاتله ميپردازند
    نهج البلاغه ج3 ص7،

    سیدنا علی جانشینی و خلافت رو در اختیار مهاجرین و انصار میداند که اگر بر شخصی اجتماع نمودند کسی نمی تواند اختلاف کند.

    سیدنا علی می فرماید شما را ترك ميكنم، همانگونه كه رسول خدا -صلى الله عليه وآله وسلم- شما را ترك گفت»
    نهج البلاغه ج1، ص 19.

    به خدا سوگند كه به خلافت رغبتي، و به ولايت احتياجي نداشتم اما شما مرا به آن خوانديد، و آن را بر من تحميل نموديد، پس هنگاميكه خلافت به من واگذار شد. به كتاب خدا و احكام و اوامر آن نگريسته، آنرا اتباع نمودم، و سنت نبي -صلى الله عليه وآله وسلم- را پيش روي قرار داده و به آن اقتدا كردم
    نهج البلاغه ج2 ص 184.

    فاقبلتم الي اقبال العود المطافيل علي اولادها تقواون البيعه البيعه فبضت بدي فبسطتموها و ناز عتكم يدي فحاذيتموها.
    روي آوريد به من همانند روي آوردن نوزائيده ها به فرزندانشان و مي گفتيد بيعت، بيعت. دست خود را بهم نهادم شما باز كرديد، و آنرا عقب بردم، شما بسوي خود كشيديد . نهج البلاغه ج2 ص20

    چطور علي براي ولايتي كه خدا بر او واجب كرده اينطور روي گرداني ميكند؟
    خداوند العیاذ بالله ندانست پیامبر ندانست 120 هزار صحابی متوجه نشد خود علی متوجه نشد ناگهان یهودیهای در حکم دایه ی مهربان تر از مادر متوجه شدند که علی ولی است جانشین است حقش خورده شده است!!!
    والسلام علی من اتبع الهدی


    mojahed.din
    کاربر
    نوشته اید که :نوشته فوق اثبات مي کند اين ادعا که اعتقاد به غيبت توسط افرادي مثل نواب امام زمان ويا در قرون اخير ، در حکومت صفويه ابداع شده ، بي اساس بوده واين اعتقاد به دهه هاي اوليه و صدر اسلام برمي گردد. به واقع تفكر و انديشه مهدويت و غائب بودن ايشان از ديدگان از همان اوائل اسلام متداول و يك امر بديهي بوده است .
    پاسخ: غیب شدن انسان و برگشتن ان تمامش بر میگرد به قضیه ی سیدنا عیسی که خداوند می فرماید: اذ قال الله یا عیسی انی متوفیک و رافعک الی هنگامي را كه خدا به عيسي فرمود : من تو را مي‌ميرانم و به سوي خويش فرا مي‌برم
    از پی همین اندیشه و سوء استفاده از این اتفاق اشخاص زیادی در بیشتر اعتقادات و ادیان معتقد هستند که بزرگشان مرشدشان امامشان و یا پیامبراشن نمرده بلکه از دیدگان پنهان شده و بر خواهد گشت.
    يکي از نشانه هاي قيامت آمدن و متولد شدن فردي بنام محمد مهدي است که شخصي مومن و عادل است که رهبري مسلمانان را بدست مي گيرد و با کفار مي جنگد.
    و او مردي از اهل بيت است و در حاليكه زمين پر از ظلم و ستم است از عدل و داد پر مي نمايد. اسمش موافق اسم پيامبر صلي الله عليه وسلم و اسم پدرش موافق اسم پدر پيامبر صلي الله عليه وسلم است. ابوداود و ترمذي از عبدالله بن مسعود رضي الله عنه روايت مي كنند كه پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمود: سنن أبي داود 4 / 306 (4282)
    «دنيا به پايان نمي‌رسد تا اينکه مردي از اهل بيتم که هم اسم من و اسم پدرش هم اسم پدر من است حکومت عرب را بدست گيرد و زمين را همانگونه كه پر از ظلم و ستم شده پر از عدل و داد مي كند.».

    mojahed.din
    کاربر
    اما در مورد عيسى عليه السلام، او در آخرالزمان از آسمان فرود خواهد آمد و به عنوان يك رهبر زمام امور مسلمين را بدست خواهد گرفت ولى نه بعنوان پيامبر، بلكه بعنوان يکى از پيروان پيامبر صلى الله عليه و سلم.

    و اينجا شايد سؤالى پيش آيد كه حضرت مهدى نيز مانند حضرت عيسى در حالت غيبت هست، پس اشكالى ندارد كه تا بحال ظهور نكرده باشد، درست مانند عيسى عليه السلام كه در آخر الزمان ظهور ميكند و فعلا در پنهانيست، ولى اين سؤال بى جاست، زيرا اولا شريعت عيسى عليه السلام توسط اسلام منسوخ شده، و خود عيسى عليه السلام هنگام ظهور تابع شريعت اسلام خواهد شد و بر اساس شريعت اسلام حكمفرما خواهد بود نه بر اساس دين و آيين مسيحيت، و ثانيا اهل سنت اعتقاد دارند كه قرآن و سنت پيامبر صلى الله عليه و سلم براي هدايت بشريت کافيست و دين كامل شده است، لذا نيازى به حضور عيسى عليه السلام در حال حاضر نيست، ولى در آخر الزمان بعنوان يكى از نشانه هاى بزرگ قيامت ظهور خواهد كرد و صليب را ميشكند و خنزير را ميكشد، يعنى اين اباطيلى كه نصرانيت به آن اعتقاد دارند و آنرا به دين عيسى عليه السلام نسبت ميدهند را از بين ميبرد، ولى شيعيان كه اعتقاد دارند مهدى معصوم هست و بايد پيرو او باشيم پس غيبت او بى معناست، بلکه ميبايست در حضور مردم باشد تا آنها را راهنمايى كند.

    نوشته اید که این دو دسته گی ایرادی مر مذهب حق نمی باشد.
    پاسخ:عجیب است مذهب(حقی!!!) که اصول و فروعش را نتواند از قران ثابت کند چطور مذهبی است؟ لطفا به جای تحمیل کردن عقایدتان بر قران که از طریق یهودیت و مسیحیت به وسیله ی علماهایتان وارد دینتان شده است عقایدتان را از قران و سنت بگیرید باشد که هدایت شدید.
    نوشته اید
    الف) براى ایجاد ارتباط بین دو عالم، نیاز به مظهرى است كه هم دستى در آن جا داشته باشد و هم دستى در این جا
    پاسخ: منظورت چیست؟ نکند میخوایی بگیویی که دین کامل نشده و یا نکند میخوایی بگویی که وحی هنوز قطع نشده؟ چه نیازی هست که مهدی واسطه بین عالم ما و عالم غیب باشد؟ پیامبر دین را کامل کرده است و بعد از پیامبر ما نیز پیامبری نخواهد امد و وحیی نازل نخواهد شد پس فلسفه ی اینکه مهدی واسطه باشد چست؟


    mojahed.din
    کاربر
    نوشته اید ” جمله “لن يفترقا حتي يردا عليّ الحوض” بر استمرار همراهي اهل بيت با قرآن كريم دلالت دارد و اين پيوستگي و همراهي، جز با فرض تولد يافتن حضرت مهدي ، و پنهان بودن ايشان از ديدگان امكان ندارد زيرا اگر حضرت در آينده تولد يابد مي بايست در اين زمان، قرآن از اهل بيت جدا باشد و حال آنكه پيامبر اکرم فرموده است: اين دو از هم جدا ناشدني هستند.
    اهل بیت پیامبر و پیامبر ص و قران در نزد ما اهل سنت برای ساعتی هم از هم جدا نشده اند.
    و عجیب ان است که فکر میکنید که این همراهی همراهی جسمی می باشد. پیامبر فوت نمودند ولی سخنان و احادیثشان فوت ننموده است و هر لحظه همراه ما میباشد. و اهل بیت نیز به همین ترتیب در احادیث دیگر این همراهی را بیشتر واضح کرده است که منظور سنت می باشد که توسط اهل بیت و اصحاب ترویج و تبلیغ می شده همان طور که می فرماید اين حديث مثل فرمودة پيامبر خداست كه فرمود: دو چيز را در ميان شما مي‌گذارم كه اگر به آن دو چنگ بزنيد هرگز گمراه نمي‌شويد و آن دو كتاب خدا و سنت من است.( مستدرک الحاکم 1/93)
    و پيامبر صلي الله عليه وسلم فرمود: به سنت من و سنت خلفاي راشدين بعد از من تمسك جوييد، با دندان به آن چنگ بزنيد.( ابو داود، كتاب السنة، باب لزوم السنة حديث 4607، و ترمذي، كتاب العلم، باب ما جاء في الأخذ بالسنة حديث 2676)
    پس اینکه قران وسنت از هم جدا نمی شوند شکی نیست.

    mojahed.din
    کاربر
    نوشته اید حديث: من مات و لا يعرف امامه مات ميتة جاهلية.
    طبق اين حديث اگر حضرت مهدي هنوز بدنيا نيامده باشد پس ما معرفتي از امام زمان نداريم و گرفتار مرگ جاهلي شده ايم، زيرا بنا بر اين حديث در هر زمان امامي وجود دارد و لازم است معرفت به او وجود داشته باشد و در صورت متولد نشدن امام مهدي ،چنين شناختي حاصل نمي شود.
    شما مدعیان تشیع معتقد هستید که فاطمه با ابوبکر مشکل داشت و همراه علی بیعت نکردند. پس العیاذ بالله فاطمه با مرگ جاهلی مرده است چون امام انها ابوبکر بوده است طبق عقیده ی سیدنا علی از کتاب خودتان

    حقيقتاً اگر امامت و خلافت تا زمان حضور همه مردم منعقد نمي شود، مسئله بسيار مشكل بود چون هرگز نمي توان همه ي مردم را جمع نمود. اما آنان كه در اجتماع حاضرند به نيابت از غائبان حكم مي دهند. و پس از آن حاضر نمي تواند از حكم خود برگشته و غائب را نيز هيچ حق انتخاب و اعتراضي نباشد)).
    نهج البلاغه ج2 ص86.
    (إنه بايعني القوم الذين بايعوا أبابكر وعمر وعثمان على ما بايعوهم عليه، فلم يكن للشاهد أن يختار ولا للغائب أن يرد وإنما الشورى للمهاجرين والانصار، فان اجتمعوا على رجل وسموه إماماً كان ذلك لله رضى، فإن خرج من أمرهم خارج بطعن أو بدعة ردوه إلى ما خرج منه، فإن أبى قاتلوه على اتّباعه غير سبيل المومنين )
    همان قومي با من بيعت كرده اند كه با ابابكر، عمر و عثمان بيعت كرده بودند. پس شاهد را حق اختياري نبود، و غايب را نيز هيچ حقي نباشد كه اين انتخاب را مردود شمارد
    اين شورا براي مهاجرين و انصار است، اگر آنان كسي را انتخاب نموده، و او را امام خواندند، پس خداوند از اين امر راضي است و اگر آن شخص با طعن و يا بدعتي از امر آنان خارج شد، او را به راه باز مي گردانند . و اگر از اطاعت اجتناب نمود، با او جهت پاي گذاشتن در راهي بجز راه مومنين به مقاتله ميپردازند
    نهج البلاغه ج3 ص7،

    همچنین امام در هر زمان متغیر می باشد . و با امام بیعت می شود. من چطور با امامی که وجود خارجی ندارد بیعت کنم؟ ایا دستم را بنازم در هوا و بیعت کنم؟ یا در چاه؟
    نوشته اید حديث دوازده خليفه كه از مسلّمات ميان اماميه و اهل سنت است: عزت اسلام تا قيامت پابرجا خواهد بود مادامي که دوازده خليفه وجود داشته باشند.( وجود اين دوازده فرد ، تا قيامت امتداد يافته است.)
    لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِمًا حتى تَقُومَ السَّاعَةُ أو يَكُونَ عَلَيْكُمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كلهم من قُرَيْشٍ».

    در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” حقایقی در مورد کلمه مولی” #3645

    mojahed.din
    کاربر
    سیدنا علی به عنوان وزیر سیدنا ابوبکر بوده است ایا همکاری با طاغوت جایز است؟ خداوند می فرماید
    ‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَتُرِيدُونَ أَن تَجْعَلُواْ لِلّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَاناً مُّبِيناً ‏
    ‏ اي كساني كه ايمان آورده‌ايد ! كافران را به جاي مؤمنان به دوستي نگيريد . مگر مي‌خواهيد حجّت و برهان آشكاري عليه خود به دست خدا دهيد ( بر اين كه شما هم جزو منافقانيد ؟ ) . ‏144 نساء
    و هنگامی که سیدنا عمر میخواست به جنگ با فارسیان زرتشتی برود سیدنا علی به عنوان وزیر چنین می فرماید:

    ((والعرب اليوم وإن كانوا قليلاً فهم كثيرون بالإسلام وعزيزون بالإجتماع، فكن قطبا واستدر الرحى بالعرب واصلهم دونك نار الحرب. . . إن الأعاجم إن ينظروا غدا يقولون. . هذا أصل العرب. . . فاذا قطعمتموه استرحتم، فيكون ذلك أشد لكلبهم عليك وطمعهم فيك. . . . وأما ما ذكرت من عددهم فإنا لم نكن نقاتل فيما مضى بالكثرة وإنما كنا نقاتل بالنصر والمعونة. نهج البلاغه ج2 ص30

    ((قوم عرب امروزه اگرچه قليلند، اما كثرت، عزت، و اجتماع آنان به اسلام است. پس همچون قطبي باش كه عرب بر گرد تو جمع كردند، و آنها را به جنگ بفرست و خود با آنها نرو، چون در غير اين صورت فارسيان فردا به لشكر تو نگريسته و ميگويند: اين همان ريشه عرب است، اگر او را از جاي بركنيد راحت خواهيد شد. پس همه همّ و كوشش خود را به كشتن تو ميگذارند. اما آنچه كه درباره كثرت دشمنان گفتي، ما تا كنون با كثرت خود نجنگيده ايم، بلكه با نصر و ياري خداوند به قتال مي پرداخته ايم))

    و در مورد سیدنا عثمان این چنین زیبا می فرماید:

    والله ما ادری ما اقول لک مااعرف شيئاً تجهله ولاادلَّکُ علی امرٍ لا تعرفهُ انُّک لتعلم ما نعلم سبقناک اِلَی شَیءٍ فنخبرک عنه ولا خلونا بِشَیءٍ فنبلغکَهُ وقد رُأيتَ کما رأينا وسمعتَ کما سمعنا وصحبت رسول الله صلی الله علیه وسلم کما صحبنا وما ابن ابی قحافهولا ابن الخطاب باَولی بعمل الحق منک وانت اقرب الی رسول الله صلی الله علیه وسلم وقد نلت من صهره ما لم ينالا ( نهج البلاغه خطبه 163)

    «بخدا نمی دانم به تو چه بگويم،چيزی رانم دانم که تو بر آن واقف نباشی وتو را به امری که ندانی نخوانم. يقيناآنچه را ما می دانيم، می دانی وما در هيچ چيز از تو پيشی نگرفته ايم که از آن آگاهت نسازيم وچيزی درخفا به ما نرسيده که تو را ازآن با خبرنماييم ديدی آن گونه که ماديديم وشنيدی آنگونه که ما شنيديم با پيامبرصلی الله علیه وسلم هم صحبت شدی، آنگونه که ما با وی مصاحبت نموديم.نه پسر ابو قحافه(ابوبکررضی الله عنه ) ونه پسر خطاب(عمررضی الله عنه ) هيچکدام در عمل به حق وکار نيک مقـدم بـر تو نبودند و تو از نـظر خانوادگی با پيامبرصلی الله علیه وسلم نزديکتری وبا شرف دامادی او به جائی رسيدی که آنان نرسيده اند.»
    و ادعای شما مبنی بر اینکه سیدنا علی از خلفای ما قبل از خود راضی نبوده است سر خوشیی بیش نیست و دکانی است برای کسب و کار. ضرب المثل می گوید تفرقه بنداز و حکومت کن. ان دوران با شکوه صدر اسلام را با خدشه وارد کردن به ان می خواهید که مذهب(حقه تان !!!) را بر دوام بگذارید.

    در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” حقایقی در مورد کلمه مولی” #3646

    mojahed.din
    کاربر
    پس احتمال اینکه سیدنا علی طاغوت و غاصب رو حمایت کنه وجود نداره اما طبق نامه ی نهج البلاغه که می فرماید (و اگر وزير شما باشم، بهتر از اين است كه امير شما باشم نهج البلاغه ج1 ص 182.) ثابت میشود که سیدنا علی خلافت خلفای قبل از خود را نه تنها تایید می کند بلکه برای مثال از فوت خلیفه ی دوم و مشکلاتی که بعد از ایشان به وجود می اید به خداوند پناه بر است.

    نوشته اید : اما اين جمله اي که جنابعالي همانند کشف بزرگ به آن استناد کرده ايد. نامه ايشان به معاويه است. اين سخن امام روش استدلال براساس باورهاي دشمن است. زيرا معاويه به ولايت وامامت علي (ع) و نصب الهي اعتقاد نداشت و تنها در شعارهاي خود، بيعت مردم و شوراي مسلمين را مطرح مي کرد. امام با معاويه معيارهاي مورد قبول او را طرح مي فرمايد که اگر بيعت راقبول داري ، مردم با من بيعت کردند واگر شورا را قبول داري، شوراي مهاجرين وانصار مرا برگزيدند. اي معاويه ديگر چه بهانه اي داري؟
    جواب: دوست عزیز أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ؟؟؟
    همان نهج البلاغه را بخوان در ادامه اش چنین امده:

    اصبحنا نقاتل اخواننا فی الاسلام علی ما دخل فيه من الزيغ و الاعوجاج و الشبهه و التأويل. ( نهج البلاغه ج 2 نامه 53)
    «وضعيت ما طوری شده که به علت وجود يک سری نارسائيها، کجی ها، شبهات و تأويلات (اجتهادی) با برادران مسلمان خويش به درگيری و جنگ پرداخته ايم.»

    نارسائی ها و کجی ها و شبهات و تاویلات علتی برای انجام اجتهاد هست یا خیر؟
    خداوند می فرماید وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ‏ هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ پرداختند ، در ميان آنان صلح برقرار سازيد.
    خداوند مومن خطابشان میکند. در ادامه می فرماید
    فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ
    اگر يكي از آنان در حق ديگري ستم كند و تعدي ورزد ، با آن دسته‌اي كه ستم مي‌كند و تعدي مي‌ورزد بجنگيد تا زماني كه به سوي اطاعت از فرمان خدا برمي‌گردد و حكم او را پذيرا مي‌شود . هرگاه بازگشت و فرمان خدا را پذيرا شد ، در ميان ايشان دادگرانه صلح برقرار سازيد و عدالت بكار بريد ، چرا كه خدا عادلان را دوست دارد .
    در هیچ جای ایه کفری ثابت نشده است. محصنی که زنا کند جزایش قتل است. ایا اینکه کشته شد به این معنیست که کافر هست؟ پس کشتگان دو طائفه ی مومن هم دلیلی بر کافر بودن یک طرف نمی باشد بلکه کشتنشان جزای عملشان بوده است.
    قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ


    mojahed.din
    کاربر
    نوشته اید :
    ابتدا ببينيم معناي اين امامت چيست؟ خداي سبحان ،مي‌فرمايد امام كسي است كه هادي به أمر ما است: ﴿و جعلناهم ائمةً يهدون بامرنا﴾
    حال ببينيم امر خدا چيست؟
    أمر خدا در چند آيه، مخصوصاً در آيهٴ پاياني سورهٴ يس آمده ﴿إنّما أمره إذا أراد شيئاً أن يقول لَهُ كن فيكون﴾ خدا مي‌فرمايد: أمر ما ﴿كن فيكون﴾ است. ببينيد اينجاديگر سخن از مبتدا و خبر نيست. ﴿كن فيكون﴾
    پاسخ:
    شبیه این است من میگم س شما میگید سیستان و بلوچستان. اولا این ایه درباره ی بنی اسرائیل نازل شده است و به این معنی هست که به‌ خاطر صبر و شكيبايي‌ برخي‌ از بني‌اسرائيل‌ در برابر لذايذ دنيا، آنها را ائمه‌ و پيشواياني‌ قرارداديم‌ «كه‌ به‌ فرمان‌ ما هدايت ‌مي‌كنند» يعني: آن‌ پيشوايان‌ با احكام‌ و مواعظي‌ كه‌ به‌ فرمان‌ ما از تورات‌ بر مردم ‌القا مي‌كنند، آنان‌ را به‌سوي‌ هدايت‌ فرامي‌خوانند.
    و در جای دیگر می فرماید ‏ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنصَرُونَ ‏. ‏ و ما آنان را سردستگان و پيشواياني كرديم كه مردمان را به سوي دوزخ مي‌خواندند.
    نوشته اید که: باء بأمرنا در ﴿و جعلناهم أئمةً يهدون بأمرنا﴾ باء مصاحبت يا ملابست است. يعني امام در صحبتِ هدايت أمر خداست يا در كسوتِ هدايت امر خدا است. اينها جامه و كسوت «امر اللهي» دربر كرده‌اند ، اينها مصاحب أمر الله‌اند، يعني با ﴿كن فيكون﴾ كار مي‌كنند يعني با دلها و ارواح كار دارند.
    پاسخ: باء بامرنا باء وسیله هست یعنی به کمک یا به وسیله ی امر ما دعوت میکنند. در اینجا امرنا شریعت است.
    و از نوشته های شما هیچ چیزی جز انباز ها و شریکانی در امر خدا بر داشت نمی شود
    ‏ لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ ‏22 انبیاء اگر در آسمانها و زمين ، غير از يزدان ، معبودها و خداياني مي‌بودند و ( امور جهان را مي‌چرخاندند ) قطعاً آسمانها و زمين تباه مي‌گرديد
    إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَلَئِنْ زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ﴾ [فاطر /41]. «خداوند آسمانها و زمين را از نابودي محفوظ نگاه مي دارد. و اگر آنها رو به زوال نهند كسي جز او نمي تواند آنها را از زوال و نابودي باز دارد».

    mojahed.din
    کاربر
    نوشته اید :
    لطفا پاسخ دهيد چگونه پيامبر جانشين هزاران سال بعد از خود را به اسم ، معرفي کرده و نسبت به جانشين بلافصل خود بي تفاوت بوده است.
    پاسخ: بی تفاوت نبوده بلکه به طور مستقیم و غیر مستقیم جانشینش را مشخص کرده است
    حذيفه رضی الله عنه مي‌گويد: در حضور رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم نشسته بوديم كه آن حضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند:
    (إنّي لاأدري ما قدر بقائي فيكم فاقتدوا باللّذَيْنِ مِنْ بعدي…) يعني: «من، نمي‌دانم چه‌قدر درميان شما مي‌مانم؛ پس از دو نفري كه پس از من هستند، پيروي كنيد» و به ابوبكر و عمر اشاره كردند.( سلسلة الأحاديث الصحيحة از آلباني (3/233و236))
    عايشه‌ي صديقه رضي الله عنها مي‌گويد: رسول اكرم صلی الله علیه وسلم در بيماري ارتحال خود به من فرمودند:
    (أدعي لي أبابكر أباك و أخاك حتّي أكتب كتابًا فإنّي أخافُ أن يتمنّي متمنٍّ و يقول قائلٌ: أنا أولي. و يأبي اللّهُ و المؤمنونَ إلاّ أبابكر)
    يعني: «پدرت ابوبكر و برادرت را به نزد من بخوان تا وصيتي بنويسم؛ چراكه من از اين مي‌ترسم كه كسي آرزوي خلافت در سر بپروراند و به آن طمع ورزد و كسي ادعا كند كه (براي خلافت) سزاوارتر است؛ در حالي كه خداوند متعال و مؤمنان، جز ابوبكر را (براي خلافت) نمي‌پسندند.»( مسلم (4/1857))
    و چندین روز پیش نماز امت بودند.
    ادامه دارد…

    mojahed.din
    کاربر
    و همچنین صحت اعتقاد به احادیثی شبیه این ها در مذهب شما که شرک مطلق است با گفتار شما روشن میشود
    حر عاملي مي گويد: «ايمان به اينكه در روز قيامت تمام خلائق را ائمه مورد محاسبه قرار خواهند داد يكي از اصول ايمان به ائمه مي باشد»
    الفصول المهمه في اصول الائمه ص 171
    شماها نه تنها خداوند متعال را از برخي از اعمال ويژه خود خلع كرده اند بلكه حتي عرش را نيز از ايشان گرفته اید. و در پايان يكي از روايات كه در مورد روز قيامت سخن مي راند از زبان ائمه گفته اید: «… آنگاه ما بر عرش خداوند مي نشينيم»
    تفسير العياشي 2/312، البرهان للبحراني 2/439، بحار الانوار للمجلسي 3/302.
    در كتاب «مرآة الأنوار» گفته اید که: «من همان رب و پروردگار زمين هستم كه آنرا آرام نگاه مي دارم»
    مرآه الانوار لابي الحسن الشريف بن الموالي محمد طاهر البناطي الفتوني ص 59، (مطبعه الافتاب، طهران 1374 هـ).
    سبحان الله ايا امكان دارد سیدنا علی چنين سخن كفر آلود و ملحدانه اي بر زبان بياورند؟
    كليني يكي از ابواب كتاب خود را اينگونه ناميده است:
    «زمين از آن امام مي باشد»
    اصول الكافي للكليني 1/407-410، (تصحيح و تعليق: علي اكبر الغفاري، دار الكتب الاسلاميه، طهران، الثالثة: 1388هـ).
    و اورده است که «ابوبصير مي گويد: ابا عبدالله -عليه السلام- فرمودند: آيا نمي داني كه دنيا و آخرت از آن امام هستند و تحت تصرف و حكم او قرار دارند؟»
    اصول الكافي 1/409
    سبحان الله پس خدا چکاره است؟

    mojahed.din
    کاربر
    نوشته اید:
    لطفا کيلويي سخن نگفته ومصداق بياوريد. البته اگر قدري در همين سايت جستجو کنيد به پاسخ اکثر سوالات خود مي رسيد.
    چه نیازی هست که مهدی واسطه بین عالم ما و عالم غیب باشد؟ پیامبر دین را کامل کرده است و بعد از پیامبر ما نیز پیامبری نخواهد امد و وحیی نازل نخواهد شد پس فلسفه ی اینکه مهدی واسطه باشد چست؟”
    و پاسخ دادید:
    به همن علت که خداوند با وجود کامل بودن و بي نياري ، براي خود جانشين وخليفه انتخاب کرده است.( لطفا مقاله انسان کامل خليفةالله است) را مطالعه فرماييد.
    پاسخ: دوست عزیز بحث خلیفه بودن با بحث مدبر و مدیر بودن دنیا فرق میکند. خلیفه زمین احکام خدا را در زمین اجرا میکند نه اینکه زمین را مدیریت و هدایت کند همانطور که گفته ای «ما معتقدیم كه امام زمان بر باطن و اعمال مردم ولایت دارد و در واقع، هدایت تحت نظر اوست و رساندن به مقصود از وظایف آن امام معصوم است » همانطور که در قران به کرات به این مساله اشاره شده است. و اگر سری به قران بزنید پاسخ اکثر سوالاتتان را پیدا میکنید خداوند می فرماید
    لَّيْسَ عَلَيْكَ هُدَاهُمْ وَلَكِنَّ اللّهَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ272 بقره
    هدايت آنان بر عهده ی تو نیست ، وليكن خداوند هر كه را بخواهد هدايت مي‌كند
    ‏ إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ‏56 قصص ‏
    ( اي پيغمبر ! ) تو نمي‌تواني كسي را كه دوست داری هدایت کنی ولي اين تنها خدا است كه هر كه را بخواهد هدايت عطاء مي‌نمايد ، و بهتر مي‌داند كه چه افرادي راهيابند .
    هدایت از دست بزرگترین بنی ادم خارج است حال چطور مهدی که طبق قول شما که میگویید« ما معتقدیم كه امام زمان بر باطن و اعمال مردم ولایت دارد و در واقع، هدایت تحت نظر اوست و رساندن به مقصود از وظایف آن امام معصوم است .»
    میتواند هدایت کند؟؟!!! باز بنده شما را نصیحت میکنم که عقایدت را از قران بگیری نه انکه ان را بر قران تحمیل کنی. ‏
    پس خلیفه ی خداوند که درواقع پیامبران الهی هستند کاری جز بشیر و نذیر بودن و ابلاغ مبین نمی باشد.
    در پاسخ به: Reply To: پاسخ به مقاله” حقایقی در مورد کلمه مولی” #3651

    mojahed.din
    کاربر
    با نوشته هاي خودت رد بر خودت زدي دوست عزيز. مقام امامت اگر مقامي معنوي است و جدا از ولايت و خلافت است پس چرا سنگ خليفه بودن و غصب خلافت را بر سر و سينه مي کوبيد؟ شما يک اهل سنت پيدا کن که امام بودن سيدنا علي رو قبول نداشته باشد. به جاي فرار کردن از تنگناها و شبهاتي که داخلش افتاده ايد جوابي واضح ارائه بديد. اگر سيدنا علي خليفه ي بعد از پيامبر مي باشد روي گرداني ها و بي رغبتي هايش به خلافت را نا فرماني امر خداوند نمي دانيد؟
    اگر هم خليفه نمي باشد که هيچ.

    اميرالمؤمنين رضي الله عنه فرمودند:سوگندبذات مقدسي که دانه راآفريد وآن راشکافت ذاتيکه روح را خلق کرد اگر حضرت رسول صلي الله عليه وسلم خلافت را و امامت را برايـم وصيت کـرده بـود،يقيناً براي اخذ آن گرچه جز اين چادرم همراهي ديگر نمي داشتم، جهاد مي کردم وابـن ابي قحانـه (ابوبکررضي الله عنه ) را نمي گذاشتم حتي بر يک پله منبر نبي اکرمصلي الله عليه وسلم بالابرودچون وي براي راهنمايي در مسائل ديني ما مورد پسند رسول خدا صلي الله عليه وسلم بود ما هم براي امور دنيوي خود آن را پسنديديم .دار قطني و ابن ابي اسعد

    اما نوشته ايد : يعنى اگر مى خواهيد همان مسير خلفاء گذشته را ادامه دهم، من حاضر نيستم. به سراغ كسانى برويد كه حاضر باشند به همان كيفيت حكومت كنند .
    جواب: نگاه کن ببین که چطور سیدنا علی از خلفای قبلش راضی هست و برای نبودنشان افسوس می خورد و نگران انها می باشد و با همکاری با انها مهر صحت بر انها گذاشته است
    ((لله بلا، فلان فقد قوم الأمد وداوي العمد خلف الفتنة، وأقام السنة ذهب نقي الثوب، قليل العيب، أصاب خيرها وسبق شرها، أدى إلى الله طاعته وأتقاها بحقه، رجل وتركهم في طرق متشعبة لايهتدي فيها الضال ولا يستيقن المهتدي)).
    نهج البلاغه ج2 ص222.

    «از بلاي در گذشت عمر به خدا پناه ميبريم. او غايت و منتهاي همه چيز را قوام بخشيد، و درد ها را مداوا كرد، فتنه ها را پشت سر نهاد و سنت رسول خدا را بر پا داشت، از اين جهان پاكدامن و كم عيب رفت، خير فتنه ها را اصابت نمود، و از شر آن گذشت، او راه اطاعت و تقواي خداوند را در پيش گرفت. رفت و همه را در راههايي پر پيچ و خم تنها گذاشت، كه در آن گمراه هدايت نميشود، و هدايت يافته را بر هدايتش يقيني نتوان بود).

    لطفا با گفتن اينکه منظورش عمر نبوده است خود را مضحکه نکنيد.

    و هنگاميكه خليفه ابوبكر در رابطه با خروج خودش، و رفتن به جنگ با روميان از او نظر ميخواهد، امام علي اينگونه جواب ميدهد:. ((إنك إن تسير إلى هذا العدو بنفسك فتلقهم بشخصك فتنكب، لا تكن للمسلمين كانفه دون أقصى بلادهم وليس بعدك مرجع يرجعون إليه، فابعث إليهم رجلا مجرباً، واخفر معه اهل البلاء والنصيحه فان اظهر الله فذاك ما تحب، وإن تكن الأخرى كنت رداء للناس ومثابة للمسلمين
    «اگر خودت سوي دشمن بروي و با آنان در آويزي، و تو را كنار گذارند در آن سرزمين دور براي مسلمانان پس از تو پشتوانه اي نخواهد بود، و پس از تو در اينجا نيز كسي نيست كه بسوي او باز گردد، پس مردي مجرب را به جنگ آنان بفرست، و اهل بلاء و نصيحت را او همراه كن. اگر پيروز گشتند، همان چيزي است كه تو دوست داري و اگر شكست خوردند، بعنوان پوششي براي مردم، و محور تجمع مسلمانان باقي بمان))نهج البلاغه ج3 ص28.

    در پاسخ به: Reply To: یک سوال بسیار ساده از دوستان و برادران اهل سنت #3652

    mojahed.din
    کاربر
    1- فاطمه طبق عقیده ی شما بعد از فوت نبی چند ماه بیشتر زندگی نکردند. و اگر 20 سال بعد از پیامبر زنده می بود و رابطه ای با هم نداشتند باز جای بحثی بود. اما در این مدت کوتاه نیز سیدنا ابوبکر به ملاقات فاطمه رفته اند.

    إبن ميثم بحراني و دنبلي شيعي در شرح نهج البلاغه آورده اند:

    أبوبکر به فاطمه گفت: آنچه را که براي پدرت بود، براي تو نيز هست، رسول خدا از درآمد فدک مايحتاج شما را برمي‌داشت و ما بقي را در راه خدا تقسيم مي‌کرد، شايسته است که تو نيز همين کار را بکني که او کرد، سپس فاطمه آن را پذيرفت و راضي شد و به أبوبکر وعده داد که همين کار را بکند».( شرح نهج البلاغة، إبن ميثم بحراني، ج5، ص107)

    از اين روايت اينگونه استفاده ميشود که ابوبکر صديق و سيدة النساء با همديگر صحبت کردند و اينکه تا آخر عمر با ابوبکر صحبت نکرد به آن معنيست که ايشان در مورد فدک صحبتي نکردند.
    چون حضرت ابوبکر صديق رضي الله عنه فاطمه را راضي کرده بود و اين از روايت شيعه به خوبي مشخص است.

    صاحب مجاج السالکين (کتاب معتبر اهل تشيع) می نويسد: انّ ابابکر لَمَّّا رأی فاطمه انقَبَضَت عنهُ و هَجَرَت ولَم تَتَکَلَّم بَعدَ ذالِکَ فِی اَمرِ فَدَک کَبُرَ ذالِکَ عندهُ فَارادَ اِستِرضَاهَا فَأتَاهَا فقال لها صدقتِ يا ابنهَ رسول الله فيمَا ادَّعيتِ و لکنِّی رأَيتُ رسول الله r يُقَسِّمُهَا فيعطی الفقراء و المساکين و ابن السبيل بعد ان يوتی منها قوتکم و لصاعنين بها فقالت افعل کما کان ابی رسول الله r يفعل فيها فقال فلک الله علی ان افعل فيها ما کان يفعلُ ابوکِ فقالت و الله لتفعلنَّ فقال و الله لافعلنَّ ذَالِکَ فقالت اللهم اشهد فرضيت بذالک و اخذت العهد عليه فکان ابوبکر يعطيهم قوتهم و يقسم الباقی فيعطی الفقراء و المساکين و ابن السبيل.
    «هنگامی که ابوبکر رضی الله عنه ديد فاطمه از وی رنجيده و ديگر راجع به فدک صحبت نمی کند اين موضوع بر وی دشوار آمد لذا تصميم گرفت از او جلب رضايت کند و به همين منظور پيش وی رفت و گفت: ای دختر رسول خدا r تو در ادعايت صادق هستی، لاکن رسول خدا r بعد از در نظر گرفتن مخارج شما و مخارج کارگران فدک ثمرات آن را فقط بين مستمندان و مسافران تقسيم می کرد. زهرا رض گفت: پس تو نيز آنچنان کن که پدرم می کرد (ابوبکر رضی الله عنه ) گفت: خداوند را گواه می گيرم که آنچنان کنم که پدر بزرگوارت می کرد. (حضرت زهرا رضی الله عنها) گفت: تو را بخدا که چنين می کنی؟ ابوبکر رضی الله عنه) گفت: قسم به خدا که چنان کنم و گفت: بار الها تو گواه باش! زهرا رضی الله عنها بدان راضی گرديد و وعده گرفت. از آن پس ابوبکر رضی الله عنه نخست مخارج آنان را تأمين می کرد و الباقی را بين فقرا و مسافران تقسيم می نمود.»

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 595)