پاسخ های ارسال شده در انجمن
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: سوالی از شیعه در مورد جانشینی بعد از پیامبر #3129فرموديد:… آیا جز اینست که همه آنها (زنان پيامبر)پاکدامن بوده اند؟ ….
کدام نانجيبي گفته عايشه پاکدامن نبود .تمامي همسران پيامبران به طور قطع، انحراف و آلودگى جنسى نداشتند.و منظور از خيانت در داستان نوح و لوط نيز جاسوسى كردن به نفع كفار است نه خيانت ناموسى . لذا قطعا عايشه نيز همچون زنان نوح ولوط از فحشا مبرا بود.
فرموديد: …..چراخدا آخرین و محبوبترین پیامبر خود را اجازه نفرمود احدی از همسران خود را طلاق دهند؟ ….
اولا: پيامبر بعضي از زنان خود را طلاق داد مثل اسماء بنت نعمان، عالیه بنت ظبیان که اين دومي حتي با مرد ديگري ازدواج کرد.(قبل ازنزول آيه تحريم ازدواج با زنان پيامبر بود.)
ثانيا:اينکه چرا ازدواج با همسران پيامبرتحريم شده وايشان همسران خود را طلاق نميدادند.
در تفاسیر اهل سنت از جمله تفسیر ابن کثیر و تفسیر قرطبی و تفسیر آلوسی آمده است که: طلحة می گفت: اگر پیامبر بمیرد دختر عمویم عائشه را به ازدواج خود در می آورم. حضرت از این گفته طلحه ناراحت شدند. وخدا به حمايت از پيامبرش آيه امهات المومنين وتحريم ازدواج با همسران پيامبر را فرستاد.
ضمنا اين مسئله مانع سو استفاده هاي احتمالي ميشد. لذا ام المومنين بودن امتياز خاصي براي همسران پيامبر نيست.
نظر خود عايشه را ببينيد.زنى به عائشه گفت: اى مادر. عائشه جواب داد: من مادر تو نيستم، من مادر مردان شما هستم.
عن عامر عن مسروق أن امرأة قالت لعائشة يا أمة فقالت لست بأمك أنا أم رجالكم.
الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاى230هـ)، الطبقات الكبرى، ج8، ص65 و 68، ناشر: دار صادر – بيروت.
فرموديد: ….حضرت علی و عایشه ، هردو یک امام داشتند؛ یعنی قرآن….
ابتدا ازاين پاسخ تشکر مي کنم.چون يکي از دوستان سني جواب تاسف انگيزي داده وگفته بود: اصلا عايشه امام حضرت علي بود .و عائشه براي اجراي حكم الهي و اصلاح امور مومنان قيام كرد اما علي از آن سرباز زد!
اما چند نکته درجواب جنابعالي:
اولا:لطفادوباره حديث را از منابع مختلف بخوانيد. خواهيد ديد بي ترديد منظور پيامبر در اين حديث،شخص خليفه و امام بوده است. (من خرج عن الطاعة وفارق الجماعة فمات، مات ميتة جاهليّة » صحيح مسلم )
ثانيا:اگرصرفا قرآن به عنوان امام ،کافي بوده بازاين سوال مطرح مي شود که پس جماعت و شورا براي انتخاب خلبفه مسلمين و گرفتن بيعت چه معنايي داشت. و چرا اين حق براي علي و فاطمه شناخته نشد که قرآن امامشان باشد و با ابوبکر بيعت نکنند.
ثالثا:مگر پسر عمر در اواخر زندگيش بخاطر همين حديث دنبال امام خود سر از منزل حجاج درنياورد.
رابعا: چطور هم حضرت علي وهم عايشه امامشان قرآن بود ولي جنگي کردند که به روايتي12000 کشته داد.نعوذ بالله آيا اين از آموزه هاي قرآني بود.يا اينکه يکي از آن دو به خطا مي رفتند.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: سوالی از شیعه در مورد جانشینی بعد از پیامبر #3120باسلامآيا تا بحال حديث” خلفايي اثني عشر” و حديث” دوات وبياض” را در کنار هم مطالعه کرده ايد.ابتدا يکبار مرور کنيم.
حديث “خلفايي اثني عشر”:
حدثنا مُوسَى بن إسماعيل ثنا وُهَيْبٌ ثنا دَاوُدُ عن عَامِرٍ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال: سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يقول: لَا يَزَالُ هذا الدِّينُ عَزِيزًا إلى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً قال فَكَبَّرَ الناس وَضَجُّوا ثُمَّ قال: كَلِمَةً خفية قلت لِأَبِي يا أَبَتِ ما قال؟ قال: كلهم من قُرَيْشٍ.
جابر بن سمره گفت: رسول خدا (ص) فرمود: همواره اين دين عزيز است تا دوازده خلفيه بيايد. جابر مىگويد: مردم تكبير گفتند و ضجه زدند. سپس رسول خدا سخنى فرمود كه من ندانستم، به پدرم گفتم: رسول خدا چه فرمود: گفت: رسول خد فرمود: همه آنها از قريش اند.
(السجستاني الأزدي، ابوداود سليمان بن الأشعث (متوفاى275هـ)، سنن أبي داود، ج4، ص106، ح4280، تحقيق: محمد محيي الدين عبد الحميد، ناشر: دار الفكر.)
حديث” دوات وبياض”:
ايتوني بدوات و بياض لاکتب لکم کتابا لن تضلوا بعدي ابدا
فقال عمربن الخطاب دعوا الرجل فانه ليهجر! حسبنا کتاب الله
(امام محمد غزالي در مقاله چهارم سرالعالمين سبط ابن جوزي در تذکره بخاري در جلد دوم صحيح و مسلم در صحيح خود در آخر کتاب وصيت)نکات بسيار مهم وکليدي زير از اين روايات بدست مي آيد.
1- درهردو روايات، پيامبراکرم(ص) مي خواهند چيزي را بيان کنند که ضامن دوام دين وهدايت امت اسلام ،پس از ايشان است.
حديث “خلفايي اثني عشر”: لَا يَزَالُ هذا الدِّينُ عَزِيزًا…………
حديث” دوات وبياض”: …………….. لن تضلوا بعدي ابدا2- در حديث اثني عشر پيامبر اکرم گمراه نشدن امت ودوام دين را در پيروي ازجانشينان خود( اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً ) بيان مي کنند. لذا به قطع ويقين درحديث دوات وبياض نيز که ايشان باز مسئله گمراه نشدن امت را مطرح مي کنند،منظور ايشان خلافت بوده است نه چيز ديگري مثل نماز، احکام،….. (دلايل ديگري نيزدر اين ارتباط وجود دارد)
3- متاسفانه در هر دو اين روايات ، پيامبر اکرم نتوانستند منظور خود را کامل بيان کنند،چراکه اصحاب کودن ويا مغرض، مانع ايشان مي شوند.
درروايت “خلفايي اثني عشر” مردم تكبير گفتند و ضجه زدند و در اين همهمه صداي پيامبراکرم شنيده نمي شود و جمله ايشان( وشايد مصاديق خلفاء) ،کامل ادا نمي گردد.
در روايت” دوات وبياض” عمر مي گويد دعوا الرجل فانه ليهجر! حسبنا کتاب الله و مانع مي شود.4- واقعا آيا مي توان پذيرفت که در هر دو مورد، اصحاب بر اساس نيت پاک خود ،عمل کرده اند؟
احمق و نادان، حداقل نامي است که مي توان بر اين اصحاب گذاشت.گرچه سياست باز وخائن متناسب تر است0(فراموش نکنيم موضوع گمراهي يا رستگاري امت مطرح بود)5- سروصدا وضجه و همهمه برخي صحابه درحديث”خلفايي اثني عشر” صحت روايت شيعه را تاييد مي کند که پيامبر فرمود: کلهم من بني هاشم . چرا که گويا اين موضوع به مذاق قريش خوش نيامده بود.
6- اميدوارم پيامبر اکرم بخاطر اين جسارت مرا ببخشند.به عقيده بنده اينکه پيامبر اکرم اغلب، جانشين خود را بطور غير مستقيم وبا اشاره معرفي مي کردند تقيه ايشان نسبت به برخي اصحاب نا نجيب بوده است.
والسلام
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: سوالی از شیعه در مورد جانشینی بعد از پیامبر #3119باسلامآيا تا بحال حديث” خلفايي اثني عشر” و حديث” دوات وبياض” را در کنار هم مطالعه کرده ايد.ابتدا يکبار مرور کنيم.
حديث “خلفايي اثني عشر”:
حدثنا مُوسَى بن إسماعيل ثنا وُهَيْبٌ ثنا دَاوُدُ عن عَامِرٍ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال: سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يقول: لَا يَزَالُ هذا الدِّينُ عَزِيزًا إلى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً قال فَكَبَّرَ الناس وَضَجُّوا ثُمَّ قال: كَلِمَةً خفية قلت لِأَبِي يا أَبَتِ ما قال؟ قال: كلهم من قُرَيْشٍ.
جابر بن سمره گفت: رسول خدا (ص) فرمود: همواره اين دين عزيز است تا دوازده خلفيه بيايد. جابر مىگويد: مردم تكبير گفتند و ضجه زدند. سپس رسول خدا سخنى فرمود كه من ندانستم، به پدرم گفتم: رسول خدا چه فرمود: گفت: رسول خد فرمود: همه آنها از قريش اند.
(السجستاني الأزدي، ابوداود سليمان بن الأشعث (متوفاى275هـ)، سنن أبي داود، ج4، ص106، ح4280، تحقيق: محمد محيي الدين عبد الحميد، ناشر: دار الفكر.)
حديث” دوات وبياض”:
ايتوني بدوات و بياض لاکتب لکم کتابا لن تضلوا بعدي ابدا
فقال عمربن الخطاب دعوا الرجل فانه ليهجر! حسبنا کتاب الله
(امام محمد غزالي در مقاله چهارم سرالعالمين سبط ابن جوزي در تذکره بخاري در جلد دوم صحيح و مسلم در صحيح خود در آخر کتاب وصيت)نکات بسيار مهم وکليدي زير از اين روايات بدست مي آيد.
1- درهردو روايات، پيامبراکرم(ص) مي خواهند چيزي را بيان کنند که ضامن دوام دين وهدايت امت اسلام ،پس از ايشان است.
حديث “خلفايي اثني عشر”: لَا يَزَالُ هذا الدِّينُ عَزِيزًا…………
حديث” دوات وبياض”: …………….. لن تضلوا بعدي ابدا2- در حديث اثني عشر پيامبر اکرم گمراه نشدن امت ودوام دين را در پيروي ازجانشينان خود( اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً ) بيان مي کنند. لذا به قطع ويقين درحديث دوات وبياض نيز که ايشان باز مسئله گمراه نشدن امت را مطرح مي کنند،منظور ايشان خلافت بوده است نه چيز ديگري مثل نماز، احکام،….. (دلايل ديگري نيزدر اين ارتباط وجود دارد)
3- متاسفانه در هر دو اين روايات ، پيامبر اکرم نتوانستند منظور خود را کامل بيان کنند،چراکه اصحاب کودن ويا مغرض، مانع ايشان مي شوند.
درروايت “خلفايي اثني عشر” مردم تكبير گفتند و ضجه زدند و در اين همهمه صداي پيامبراکرم شنيده نمي شود و جمله ايشان( وشايد مصاديق خلفاء) ،کامل ادا نمي گردد.
در روايت” دوات وبياض” عمر مي گويد دعوا الرجل فانه ليهجر! حسبنا کتاب الله و مانع مي شود.4- واقعا آيا مي توان پذيرفت که در هر دو مورد، اصحاب بر اساس نيت پاک خود ،عمل کرده اند؟
احمق و نادان، حداقل نامي است که مي توان بر اين اصحاب گذاشت.گرچه سياست باز وخائن متناسب تر است0(فراموش نکنيم موضوع گمراهي يا رستگاري امت مطرح بود)5- سروصدا وضجه و همهمه برخي صحابه درحديث”خلفايي اثني عشر” صحت روايت شيعه را تاييد مي کند که پيامبر فرمود: کلهم من بني هاشم . چرا که گويا اين موضوع به مذاق قريش خوش نيامده بود.
6- اميدوارم پيامبر اکرم بخاطر اين جسارت مرا ببخشند.به عقيده بنده اينکه پيامبر اکرم اغلب، جانشين خود را بطور غير مستقيم وبا اشاره معرفي مي کردند تقيه ايشان نسبت به برخي اصحاب نا نجيب بوده است.
والسلام
لطفا دوستان اهل سنت با دقت مطالعه نموده و بي تعصب و لجاجت نظر دهند.سوال: از آنجاييكه عايشه با حضرت علي دشمني كرد وجنگيد وحتي پس از شهادت ايشان سجده شكر كرد. اهل سنت جواب دهد امام زمان عايشه كه بود؟
البته خودم با توجه به تمامي احتمالات ،پاسخ مي دهم.(منتظر نظرات دوستان هم خواهم بود.)1-يا امام زمان عايشه حضرت علي بود اما عايشه در مقابل ايشان خروج کرد که بر اساس حديث شريف پيامبر که در صحيحين هم آمده است نامبرده در جاهليت و پستي از دنيا رفته است.( من خرج عن الطاعة وفارق الجماعة فمات، مات ميتة جاهليّة » صحيح مسلم )
2- يا امام زمان عايشه کسي غير از حضرت علي بود. که اين عين دورويي و نفاق است . چراکه زمانيکه جماعت وشورا راي به پدرش مي دهند، همه از جمله جگرگوشه هاي پيامبر مي بايست حتي به اجبار با او بيعت کنند. ليکن زماني که نوبت خلافت حضرت علي مي رسد عايشه از حکم شورا و جماعت سر پيچي مي کند و فرد ديگري را به خلافت و امامت برمي گزيند.
3- يا عايشه خودش امام زمان خود بود. چون صحابه همگي پاک بوده وقابليت اجتهاد داشته اند. در اين صورت بازاين سوال مطرح مي شود که پس جماعت و شورا براي انتخاب خلبفه مسلمين و گرفتن بيعت چه معنايي داشت. و چرا اين حق براي حضرت علي و فاطمه شناخته نشد. ضمنا ديگر اصحاب مثل طلحه و زبير و خالد و عمار و……نيز مي توانستند خود را امام خود بدانند. بدين ترتيب آيا سنگ روي سنگ بند مي شد؟
4- آخرين پاسخ که در واقع فرار از جواب دادن است اينکه ، اصلا موضوع امامت وخلافت براي عايشه مهم نبود مگر او مثل شيعيان رافضي است. ولي بايد توجه داشت که اين موضوع براي پيامبر اکرم بسيار مهم بود که چنين حديثي مي فرمايند پس چرا نبايد براي عايشه مهم باشد.
البته خلافت و امامت براي عايشه زماني که پدرش ابوبکر، خليفه بود بسيار مهم بود. ليکن زماني که عمر جانشين ابوبکر شد کم اهميت تر شد. زماني که عثمان خليفه شد باز هم کم اهميت تر شد تا جايي که بارها به او دشنام داد. و زماني که حضرت علي خليفه شد کاملا فراموش شد طوري که با ايشان جنگيد.دوستان اهل سنت ايمان بياوريم که جانشينان پيامبر نمي توانستند انتخابي باشند .بلکه اين بزرگواران منصوب شده از جانب خدايند.به آنها معرفت پيدا کنيم. و بي راهه نرويم.
والسلام
لطفا دوستان اهل سنت با دقت مطالعه نموده و بي تعصب و لجاجت نظر دهند.سوال: از آنجاييكه عايشه با حضرت علي دشمني كرد وجنگيد وحتي پس از شهادت ايشان سجده شكر كرد. اهل سنت جواب دهد امام زمان عايشه كه بود؟
البته خودم با توجه به تمامي احتمالات ،پاسخ مي دهم.(منتظر نظرات دوستان هم خواهم بود.)1-يا امام زمان عايشه حضرت علي بود اما عايشه در مقابل ايشان خروج کرد که بر اساس حديث شريف پيامبر که در صحيحين هم آمده است نامبرده در جاهليت و پستي از دنيا رفته است.( من خرج عن الطاعة وفارق الجماعة فمات، مات ميتة جاهليّة » صحيح مسلم )
2- يا امام زمان عايشه کسي غير از حضرت علي بود. که اين عين دورويي و نفاق است . چراکه زمانيکه جماعت وشورا راي به پدرش مي دهند، همه از جمله جگرگوشه هاي پيامبر مي بايست حتي به اجبار با او بيعت کنند. ليکن زماني که نوبت خلافت حضرت علي مي رسد عايشه از حکم شورا و جماعت سر پيچي مي کند و فرد ديگري را به خلافت و امامت برمي گزيند.
3- يا عايشه خودش امام زمان خود بود. چون صحابه همگي پاک بوده وقابليت اجتهاد داشته اند. در اين صورت بازاين سوال مطرح مي شود که پس جماعت و شورا براي انتخاب خلبفه مسلمين و گرفتن بيعت چه معنايي داشت. و چرا اين حق براي حضرت علي و فاطمه شناخته نشد. ضمنا ديگر اصحاب مثل طلحه و زبير و خالد و عمار و……نيز مي توانستند خود را امام خود بدانند. بدين ترتيب آيا سنگ روي سنگ بند مي شد؟
4- آخرين پاسخ که در واقع فرار از جواب دادن است اينکه ، اصلا موضوع امامت وخلافت براي عايشه مهم نبود مگر او مثل شيعيان رافضي است. ولي بايد توجه داشت که اين موضوع براي پيامبر اکرم بسيار مهم بود که چنين حديثي مي فرمايند پس چرا نبايد براي عايشه مهم باشد.
البته خلافت و امامت براي عايشه زماني که پدرش ابوبکر، خليفه بود بسيار مهم بود. ليکن زماني که عمر جانشين ابوبکر شد کم اهميت تر شد. زماني که عثمان خليفه شد باز هم کم اهميت تر شد تا جايي که بارها به او دشنام داد. و زماني که حضرت علي خليفه شد کاملا فراموش شد طوري که با ايشان جنگيد.دوستان اهل سنت ايمان بياوريم که جانشينان پيامبر نمي توانستند انتخابي باشند .بلکه اين بزرگواران منصوب شده از جانب خدايند.به آنها معرفت پيدا کنيم. و بي راهه نرويم.
والسلام
1-پيامبران براى كشورگشايى مبعوث نشدند«ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» (نحل – 125)
«فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلَاغُ»( شورى – 48) و اگر روى گردان شوند (غمگين مباش) ما تو را حافظ آنان (و مأمور اجبارشان) قرار نداده ايم وظيفه تو تنها ابلاغ است.
اگر هم آن حضرت، در موردى دست به حمله زد، عمدتاً جنبه دفاعى داشت و مأمور بود كه تنها با كسانى بجنگد كه تصميم داشتند به سرزمين هاى اسلامى حمله كنند: «وَ قاتِلُوا فى سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدينَ» (بقره- 190) در راه خدا با كسانى كه با شما پيكار مى كنند پيكار كنيد و هرگز از حدود مقررات خدا تجاوز نكنيد كه خدا تجاوزگران را هرگز دوست نمى دارد.
دوست عزيز،اسلام را دين شمشير معرفى كردن ومردم را نه تنها براى مسلمان كردن ، بلكه براي به تأخيرانداختن زكات، کشتن، افتخاري اسلامي نيست.
خليفه اول: فَقَالَ وَاللَّهِ لأُقَاتِلَنَّ مَنْ فَرَّقَ بَيْنَ الصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ، فَإِنَّ الزَّكَاةَ حَقُّ الْمَالِ، وَاللَّهِ لَوْ مَنَعُونِي عَنَاقًا كَانُوا يُؤَدُّونَهَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم لَقَاتَلْتُهُمْ عَلَى مَنْعِهَا; به خدا سوگند، با كسانى كه نماز بخوانند ولى زكات نپردازند، جنگ خواهم كرد، به خدا سوگند، اگر بزغاله اى را كه به پيامبر مى دادند، از من خوددارى كنند، با آنان خواهم جنگيد.
صحيح بخاري ج 2 ص 109
يزيد بن مهلّب هنگام فتح گرگان :
با خدا پيمان بسته ام كه اگر بر اهل جرجان دست يافتم، آن قدر خون ريزى كنم كه با آن خون، آسياب را به گردش درآورده، گندم آرد نمايم و از آن نان تهيه كرده و بخورم!
تاريخ الطبري ج 5 ص 300
اينها نمونه هاي از حوادث سه خليفه اول بودند .باور کنيد اين وقايع عزت اسلام نيستند.
2- به قول شما حضرت علي که همواره درگير جنگ وفتنه داخلي بود و در مدت خلافتش از اين فتوحات نداشت ، پس بهتر نيست ايشان راجزو اين خلفاء ندانيد!
3- جنابعالي يزيد را جزواين خلفاء دانسته ايد. دوست عزيز متاسفانه جنابعالي نه معني خليفه را فهميده ايد نه قوام وعزت دين را.دوشنبه، ۲۱ مرداد ۱۳۹۲ در ۱۰:۳۱ ب.ظ در پاسخ به: Reply To: چرا زنان رسول الله از بهترین زنان برگزیده هستند؟ #3117زنى به عائشه گفت: اى مادر. عائشه جواب داد: من مادر تو نيستم، من مادر مردان شما هستم.عن عامر عن مسروق أن امرأة قالت لعائشة يا أمة فقالت لست بأمك أنا أم رجالكم.
الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاى230هـ)، الطبقات الكبرى، ج8، ص65 و 68، ناشر: دار صادر – بيروت.
طبرى در تاريخ خود مىنويسد:
وقوله: « وَأَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ» يقول وحرمة أزواجه حرمة أمهاتهم عليهم في أنهن يحرم عليهن نكاحهن من بعد وفاته كما يحرم عليهم نكاح أمهاتهم.
اين گفته خداوند كه «همسران پيامبر مادران مؤمنان هستند» يعنى حرمت همسران آن حضرت همانند حرمت مادران مؤمنان است، به اين معنا ازدواج با آنها بعد از وفات رسول خدا صلى الله عليه وآله براى مؤمنان حرام است؛ همان طورى كه ازدواج با مادرانشان حرام است.
الطبري، أبو جعفر محمد بن جرير بن يزيد بن كثير بن غالب (متوفاى310)، جامع البيان عن تأويل آي القرآن، ج21، ص122، ناشر: دار الفكر، بيروت – 1405هـ
-
نویسندهنوشته ها
اگر چه موضوع بحث خلافت وجانشيني پيامبر بود و شما بي جهت(يا شايد بخاطر فرار از پاسخ) بحث را عوض کرديد و شبهه تحريف قرآن نزد شيعه را مطرح فرموديد ولي در حد توان پاسخ ميدهم.
اولا : اگر شيعه معتقد به تحريف قرآن است چرا در طول اين پانزده قرن قرآني ويژه خود چاپ نكرده و در اختيار طرفدارانشان نگذاشته ؟ آيا يك نفر در دست شيعه قرآني مخالف با قرآن موجود ديده؟آيا خودت شيعه اي ديدي که قايل به تحريف قرآن باشد؟
ثانيا : اگر چنانچه در گوشه اي ، بعضي از افراد عادي يا علماء طراز دوم يا سوم يا بخش كوچكي از شيعه معتقد به تحريف قرآن باشد ، آيا اعتقاد اين چند نفر منعكس كننده عقائد مذهب شيعه است يا اينكه عقائد هر مذهب را از كِبار و مشاهير علماء آن مذهب ميگيرند ؟ مثلاً اگر كسي بخواهد بداند مذهب شافعي در خلق و حدوث قرآن چه عقيدهاي دارد به سراغ چند مولوي درجه سوم و چهارم ميرود يا سراغ مشاهير فقهاء شافعي .
برادر عزيز كبار علماء و مشاهير شيعه از شيخ مفيد تا آيت الله خوئي و امام و ديگران ، نه تنها معقتد به تحريف قرآن نيستند بلكه تحريف قرآن را عقيده خُرافي و عقيده مجانين و ديوانگان ميدانند.
آيت الله خوئي در كتاب البيان ، ج1 ، ص4 صراحت دارد بر اينكه : « رواياتي كه نشانگر آن است كه به ظاهر در قرآن تحريف شده برخي از آنها جعلي و ساختگي است ، برخي از اين روايات ضعيف است و برخي مُعرَضً عنه فقهاء شيعه است ، برخي هم مربوط به تحريف قرآن نيست بلكه نشانگر آن است كه در نزد اميرالمؤمنين و ائمه عليهم السلام قرآني بوده كه مشتمل بر تأويل و تفسير و شآن نزول قرآن بوده است كه مشابه اين روايات در كتب روائي اهل سنت نيز هست »
ثالثا: ما هم مي توانيم بگوييم تعدادي از علماء وبزرگان شما قائل به تحريف قرآناند. به عنوان نمونه:
1- صحيح مسلم از عايشه صراحت دارد كه:
قالت كان في ما أنزل من القرآن عشر رضعات معلومات يحرمن ثم نسخن بخمس معلومات فتوفي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و هن فيما يقرأ من القرآن.
چنين آيه اي در قرآن داشتيم كه اگر يك فرزندي ده مرتبه شير از يك خانمي بمكد و بخورد، اين باعث محرميت مي شود؛ بعد اين آيه نسخ شد و آيه ديگري آمد كه اگر پنج بار يك طفل نوزاد، از هر خانمي شير بخورد، اين طفل، فرزند رضاعي او مي شود؛ و روزي كه رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، اين آيه را مردم قرائت مي كردند و در قرآن بود.
صحيح مسلم،ج4،ص167، ح3487، كتاب الرضاع، باب تحريم بخمس رضعات
جالب اين است كه ما نه عشر رضعات معلومات در قرآن داريم و نه خمس رضعات معلومات؛ نه منسوخه هست و نه ناسخه است.
نمونه اي ديگر از ام المؤمنين عايشه:
قد نزلت آية الرجم و رضاعة الكبيرة عشرا و لقد كان في صحيفة تحت سريرتي، فلما مات رسول الله (صلي الله عليه و سلم) تشاغلنا بموته، دخل داجن فأكلها.
در زمان رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) نازل شد آيه رجم و رضاعه كبير، و اين را نوشته بوديم در برگه اي و من زير تختم گذاشته بودم، وقتي رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، ما مشغول دفن او بوديم كه يك بزي آمد و آن آيه را خورد.
سنن دار قطني، ج4، ص105، كتاب الرضاع – سنن ابن ماجه، ج1، ص626 – المحلي ابن حزم، ج11، ص236 – معجم أوسط طبراني، ج8، ص12 – درالمنثور سيوطي، ج2، ص135 – مسندأبي يعلي، ج4، ص323
….(ادامه دارد)