aa

پاسخ های ارسال شده در انجمن

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 23)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • در پاسخ به: Reply To: خلفاء اثنی عشر چه کسای هستند؟ #2612

    aa
    کاربر
    1-پيامبران براى كشورگشايى مبعوث نشدند«ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» (نحل – 125)
    «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلَاغُ»( شورى – 48) و اگر روى گردان شوند (غمگين مباش) ما تو را حافظ آنان (و مأمور اجبارشان) قرار نداده ايم وظيفه تو تنها ابلاغ است.
    اگر هم آن حضرت، در موردى دست به حمله زد، عمدتاً جنبه دفاعى داشت و مأمور بود كه تنها با كسانى بجنگد كه تصميم داشتند به سرزمين هاى اسلامى حمله كنند: «وَ قاتِلُوا فى سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدينَ» (بقره- 190) در راه خدا با كسانى كه با شما پيكار مى كنند پيكار كنيد و هرگز از حدود مقررات خدا تجاوز نكنيد كه خدا تجاوزگران را هرگز دوست نمى دارد.
    دوست عزيز،اسلام را دين شمشير معرفى كردن ومردم را نه تنها براى مسلمان كردن ، بلكه براي به تأخيرانداختن زكات، کشتن، افتخاري اسلامي نيست.
    خليفه اول: فَقَالَ وَاللَّهِ لأُقَاتِلَنَّ مَنْ فَرَّقَ بَيْنَ الصَّلاَةِ وَالزَّكَاةِ، فَإِنَّ الزَّكَاةَ حَقُّ الْمَالِ، وَاللَّهِ لَوْ مَنَعُونِي عَنَاقًا كَانُوا يُؤَدُّونَهَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم لَقَاتَلْتُهُمْ عَلَى مَنْعِهَا; به خدا سوگند، با كسانى كه نماز بخوانند ولى زكات نپردازند، جنگ خواهم كرد، به خدا سوگند، اگر بزغاله اى را كه به پيامبر مى دادند، از من خوددارى كنند، با آنان خواهم جنگيد.
    صحيح بخاري ج 2 ص 109
    يزيد بن مهلّب هنگام فتح گرگان :
    با خدا پيمان بسته ام كه اگر بر اهل جرجان دست يافتم، آن قدر خون ريزى كنم كه با آن خون، آسياب را به گردش درآورده، گندم آرد نمايم و از آن نان تهيه كرده و بخورم!
    تاريخ الطبري ج 5 ص 300
    اينها نمونه هاي از حوادث سه خليفه اول بودند .باور کنيد اين وقايع عزت اسلام نيستند.
    2- به قول شما حضرت علي که همواره درگير جنگ وفتنه داخلي بود و در مدت خلافتش از اين فتوحات نداشت ، پس بهتر نيست ايشان راجزو اين خلفاء ندانيد!
    3- جنابعالي يزيد را جزواين خلفاء دانسته ايد. دوست عزيز متاسفانه جنابعالي نه معني خليفه را فهميده ايد نه قوام وعزت دين را.
    در پاسخ به: Reply To: مناقب سیده عائشه از قرآن کریم #3115

    aa
    کاربر
    لطفا دوستان اهل سنت با دقت مطالعه نموده و بي تعصب و لجاجت نظر دهند.

    سوال: از آنجاييكه عايشه با حضرت علي دشمني كرد وجنگيد وحتي پس از شهادت ايشان سجده شكر كرد. اهل سنت جواب دهد امام زمان عايشه كه بود؟
    البته خودم با توجه به تمامي احتمالات ،پاسخ مي دهم.(منتظر نظرات دوستان هم خواهم بود.)

    1-يا امام زمان عايشه حضرت علي بود اما عايشه در مقابل ايشان خروج کرد که بر اساس حديث شريف پيامبر که در صحيحين هم آمده است نامبرده در جاهليت و پستي از دنيا رفته است.( من خرج عن الطاعة وفارق الجماعة فمات، مات ميتة جاهليّة » صحيح مسلم )

    2- يا امام زمان عايشه کسي غير از حضرت علي بود. که اين عين دورويي و نفاق است . چراکه زمانيکه جماعت وشورا راي به پدرش مي دهند، همه از جمله جگرگوشه هاي پيامبر مي بايست حتي به اجبار با او بيعت کنند. ليکن زماني که نوبت خلافت حضرت علي مي رسد عايشه از حکم شورا و جماعت سر پيچي مي کند و فرد ديگري را به خلافت و امامت برمي گزيند.

    3- يا عايشه خودش امام زمان خود بود. چون صحابه همگي پاک بوده وقابليت اجتهاد داشته اند. در اين صورت بازاين سوال مطرح مي شود که پس جماعت و شورا براي انتخاب خلبفه مسلمين و گرفتن بيعت چه معنايي داشت. و چرا اين حق براي حضرت علي و فاطمه شناخته نشد. ضمنا ديگر اصحاب مثل طلحه و زبير و خالد و عمار و……نيز مي توانستند خود را امام خود بدانند. بدين ترتيب آيا سنگ روي سنگ بند مي شد؟

    4- آخرين پاسخ که در واقع فرار از جواب دادن است اينکه ، اصلا موضوع امامت وخلافت براي عايشه مهم نبود مگر او مثل شيعيان رافضي است. ولي بايد توجه داشت که اين موضوع براي پيامبر اکرم بسيار مهم بود که چنين حديثي مي فرمايند پس چرا نبايد براي عايشه مهم باشد.
    البته خلافت و امامت براي عايشه زماني که پدرش ابوبکر، خليفه بود بسيار مهم بود. ليکن زماني که عمر جانشين ابوبکر شد کم اهميت تر شد. زماني که عثمان خليفه شد باز هم کم اهميت تر شد تا جايي که بارها به او دشنام داد. و زماني که حضرت علي خليفه شد کاملا فراموش شد طوري که با ايشان جنگيد.

    دوستان اهل سنت ايمان بياوريم که جانشينان پيامبر نمي توانستند انتخابي باشند .بلکه اين بزرگواران منصوب شده از جانب خدايند.به آنها معرفت پيدا کنيم. و بي راهه نرويم.

    والسلام

    در پاسخ به: Reply To: مناقب سیده عائشه از قرآن کریم #3116

    aa
    کاربر
    لطفا دوستان اهل سنت با دقت مطالعه نموده و بي تعصب و لجاجت نظر دهند.

    سوال: از آنجاييكه عايشه با حضرت علي دشمني كرد وجنگيد وحتي پس از شهادت ايشان سجده شكر كرد. اهل سنت جواب دهد امام زمان عايشه كه بود؟
    البته خودم با توجه به تمامي احتمالات ،پاسخ مي دهم.(منتظر نظرات دوستان هم خواهم بود.)

    1-يا امام زمان عايشه حضرت علي بود اما عايشه در مقابل ايشان خروج کرد که بر اساس حديث شريف پيامبر که در صحيحين هم آمده است نامبرده در جاهليت و پستي از دنيا رفته است.( من خرج عن الطاعة وفارق الجماعة فمات، مات ميتة جاهليّة » صحيح مسلم )

    2- يا امام زمان عايشه کسي غير از حضرت علي بود. که اين عين دورويي و نفاق است . چراکه زمانيکه جماعت وشورا راي به پدرش مي دهند، همه از جمله جگرگوشه هاي پيامبر مي بايست حتي به اجبار با او بيعت کنند. ليکن زماني که نوبت خلافت حضرت علي مي رسد عايشه از حکم شورا و جماعت سر پيچي مي کند و فرد ديگري را به خلافت و امامت برمي گزيند.

    3- يا عايشه خودش امام زمان خود بود. چون صحابه همگي پاک بوده وقابليت اجتهاد داشته اند. در اين صورت بازاين سوال مطرح مي شود که پس جماعت و شورا براي انتخاب خلبفه مسلمين و گرفتن بيعت چه معنايي داشت. و چرا اين حق براي حضرت علي و فاطمه شناخته نشد. ضمنا ديگر اصحاب مثل طلحه و زبير و خالد و عمار و……نيز مي توانستند خود را امام خود بدانند. بدين ترتيب آيا سنگ روي سنگ بند مي شد؟

    4- آخرين پاسخ که در واقع فرار از جواب دادن است اينکه ، اصلا موضوع امامت وخلافت براي عايشه مهم نبود مگر او مثل شيعيان رافضي است. ولي بايد توجه داشت که اين موضوع براي پيامبر اکرم بسيار مهم بود که چنين حديثي مي فرمايند پس چرا نبايد براي عايشه مهم باشد.
    البته خلافت و امامت براي عايشه زماني که پدرش ابوبکر، خليفه بود بسيار مهم بود. ليکن زماني که عمر جانشين ابوبکر شد کم اهميت تر شد. زماني که عثمان خليفه شد باز هم کم اهميت تر شد تا جايي که بارها به او دشنام داد. و زماني که حضرت علي خليفه شد کاملا فراموش شد طوري که با ايشان جنگيد.

    دوستان اهل سنت ايمان بياوريم که جانشينان پيامبر نمي توانستند انتخابي باشند .بلکه اين بزرگواران منصوب شده از جانب خدايند.به آنها معرفت پيدا کنيم. و بي راهه نرويم.

    والسلام

    در پاسخ به: Reply To: گرما در روز غدیر #3247

    aa
    کاربر
    به مناسبت روي سايت قرار گرفتن مجدد مقاله ” آيا در روز غدير هوا گرم بود” بنده نيز بد نديدم روايت فوق دوباره پيش روي دوستان باشد.
    توجه نماييد که در اين روايت زیدبن أرقم ،غدير را به روزی که تا به حال چنین گرمایی را مشاهده نکرده بود، توصيف مي کند.
    در پاسخ به: Reply To: سوالی از شیعه در مورد جانشینی بعد از پیامبر #3119

    aa
    کاربر
    باسلام

    آيا تا بحال حديث” خلفايي اثني عشر” و حديث” دوات وبياض” را در کنار هم مطالعه کرده ايد.ابتدا يکبار مرور کنيم.

    حديث “خلفايي اثني عشر”:

    حدثنا مُوسَى بن إسماعيل ثنا وُهَيْبٌ ثنا دَاوُدُ عن عَامِرٍ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال: سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يقول: لَا يَزَالُ هذا الدِّينُ عَزِيزًا إلى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً قال فَكَبَّرَ الناس وَضَجُّوا ثُمَّ قال: كَلِمَةً خفية قلت لِأَبِي يا أَبَتِ ما قال؟ قال: كلهم من قُرَيْشٍ.

    جابر بن سمره گفت: رسول خدا (ص) فرمود: همواره اين دين عزيز است تا دوازده خلفيه بيايد. جابر مى‌گويد: مردم تكبير گفتند و ضجه زدند. سپس رسول خدا سخنى فرمود كه من ندانستم، به پدرم گفتم: رسول خدا چه فرمود: گفت: رسول خد فرمود:‌ همه آنها از قريش اند.

    (السجستاني الأزدي، ابوداود سليمان بن الأشعث (متوفاى275هـ)، سنن أبي داود، ج4، ص106، ح4280، تحقيق: محمد محيي الدين عبد الحميد، ناشر: دار الفكر.)

    حديث” دوات وبياض”:

    ايتوني بدوات و بياض لاکتب لکم کتابا لن تضلوا بعدي ابدا
    فقال عمربن الخطاب دعوا الرجل فانه ليهجر! حسبنا کتاب الله
    (امام محمد غزالي در مقاله چهارم سرالعالمين سبط ابن جوزي در تذکره بخاري در جلد دوم صحيح و مسلم در صحيح خود در آخر کتاب وصيت)

    نکات بسيار مهم وکليدي زير از اين روايات بدست مي آيد.

    1- درهردو روايات، پيامبراکرم(ص) مي خواهند چيزي را بيان کنند که ضامن دوام دين وهدايت امت اسلام ،پس از ايشان است.
    حديث “خلفايي اثني عشر”: لَا يَزَالُ هذا الدِّينُ عَزِيزًا…………
    حديث” دوات وبياض”: …………….. لن تضلوا بعدي ابدا

    2- در حديث اثني عشر پيامبر اکرم گمراه نشدن امت ودوام دين را در پيروي ازجانشينان خود( اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً ) بيان مي کنند. لذا به قطع ويقين درحديث دوات وبياض نيز که ايشان باز مسئله گمراه نشدن امت را مطرح مي کنند،منظور ايشان خلافت بوده است نه چيز ديگري مثل نماز، احکام،….. (دلايل ديگري نيزدر اين ارتباط وجود دارد)

    3- متاسفانه در هر دو اين روايات ، پيامبر اکرم نتوانستند منظور خود را کامل بيان کنند،چراکه اصحاب کودن ويا مغرض، مانع ايشان مي شوند.
    درروايت “خلفايي اثني عشر” مردم تكبير گفتند و ضجه زدند و در اين همهمه صداي پيامبراکرم شنيده نمي شود و جمله ايشان( وشايد مصاديق خلفاء) ،کامل ادا نمي گردد.
    در روايت” دوات وبياض” عمر مي گويد دعوا الرجل فانه ليهجر! حسبنا کتاب الله و مانع مي شود.

    4- واقعا آيا مي توان پذيرفت که در هر دو مورد، اصحاب بر اساس نيت پاک خود ،عمل کرده اند؟
    احمق و نادان، حداقل نامي است که مي توان بر اين اصحاب گذاشت.گرچه سياست باز وخائن متناسب تر است0(فراموش نکنيم موضوع گمراهي يا رستگاري امت مطرح بود)

    5- سروصدا وضجه و همهمه برخي صحابه درحديث”خلفايي اثني عشر” صحت روايت شيعه را تاييد مي کند که پيامبر فرمود: کلهم من بني هاشم . چرا که گويا اين موضوع به مذاق قريش خوش نيامده بود.

    6- اميدوارم پيامبر اکرم بخاطر اين جسارت مرا ببخشند.به عقيده بنده اينکه پيامبر اکرم اغلب، جانشين خود را بطور غير مستقيم وبا اشاره معرفي مي کردند تقيه ايشان نسبت به برخي اصحاب نا نجيب بوده است.

    والسلام

    در پاسخ به: Reply To: سوالی از شیعه در مورد جانشینی بعد از پیامبر #3120

    aa
    کاربر
    باسلام

    آيا تا بحال حديث” خلفايي اثني عشر” و حديث” دوات وبياض” را در کنار هم مطالعه کرده ايد.ابتدا يکبار مرور کنيم.

    حديث “خلفايي اثني عشر”:

    حدثنا مُوسَى بن إسماعيل ثنا وُهَيْبٌ ثنا دَاوُدُ عن عَامِرٍ عن جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال: سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يقول: لَا يَزَالُ هذا الدِّينُ عَزِيزًا إلى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً قال فَكَبَّرَ الناس وَضَجُّوا ثُمَّ قال: كَلِمَةً خفية قلت لِأَبِي يا أَبَتِ ما قال؟ قال: كلهم من قُرَيْشٍ.

    جابر بن سمره گفت: رسول خدا (ص) فرمود: همواره اين دين عزيز است تا دوازده خلفيه بيايد. جابر مى‌گويد: مردم تكبير گفتند و ضجه زدند. سپس رسول خدا سخنى فرمود كه من ندانستم، به پدرم گفتم: رسول خدا چه فرمود: گفت: رسول خد فرمود:‌ همه آنها از قريش اند.

    (السجستاني الأزدي، ابوداود سليمان بن الأشعث (متوفاى275هـ)، سنن أبي داود، ج4، ص106، ح4280، تحقيق: محمد محيي الدين عبد الحميد، ناشر: دار الفكر.)

    حديث” دوات وبياض”:

    ايتوني بدوات و بياض لاکتب لکم کتابا لن تضلوا بعدي ابدا
    فقال عمربن الخطاب دعوا الرجل فانه ليهجر! حسبنا کتاب الله
    (امام محمد غزالي در مقاله چهارم سرالعالمين سبط ابن جوزي در تذکره بخاري در جلد دوم صحيح و مسلم در صحيح خود در آخر کتاب وصيت)

    نکات بسيار مهم وکليدي زير از اين روايات بدست مي آيد.

    1- درهردو روايات، پيامبراکرم(ص) مي خواهند چيزي را بيان کنند که ضامن دوام دين وهدايت امت اسلام ،پس از ايشان است.
    حديث “خلفايي اثني عشر”: لَا يَزَالُ هذا الدِّينُ عَزِيزًا…………
    حديث” دوات وبياض”: …………….. لن تضلوا بعدي ابدا

    2- در حديث اثني عشر پيامبر اکرم گمراه نشدن امت ودوام دين را در پيروي ازجانشينان خود( اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً ) بيان مي کنند. لذا به قطع ويقين درحديث دوات وبياض نيز که ايشان باز مسئله گمراه نشدن امت را مطرح مي کنند،منظور ايشان خلافت بوده است نه چيز ديگري مثل نماز، احکام،….. (دلايل ديگري نيزدر اين ارتباط وجود دارد)

    3- متاسفانه در هر دو اين روايات ، پيامبر اکرم نتوانستند منظور خود را کامل بيان کنند،چراکه اصحاب کودن ويا مغرض، مانع ايشان مي شوند.
    درروايت “خلفايي اثني عشر” مردم تكبير گفتند و ضجه زدند و در اين همهمه صداي پيامبراکرم شنيده نمي شود و جمله ايشان( وشايد مصاديق خلفاء) ،کامل ادا نمي گردد.
    در روايت” دوات وبياض” عمر مي گويد دعوا الرجل فانه ليهجر! حسبنا کتاب الله و مانع مي شود.

    4- واقعا آيا مي توان پذيرفت که در هر دو مورد، اصحاب بر اساس نيت پاک خود ،عمل کرده اند؟
    احمق و نادان، حداقل نامي است که مي توان بر اين اصحاب گذاشت.گرچه سياست باز وخائن متناسب تر است0(فراموش نکنيم موضوع گمراهي يا رستگاري امت مطرح بود)

    5- سروصدا وضجه و همهمه برخي صحابه درحديث”خلفايي اثني عشر” صحت روايت شيعه را تاييد مي کند که پيامبر فرمود: کلهم من بني هاشم . چرا که گويا اين موضوع به مذاق قريش خوش نيامده بود.

    6- اميدوارم پيامبر اکرم بخاطر اين جسارت مرا ببخشند.به عقيده بنده اينکه پيامبر اکرم اغلب، جانشين خود را بطور غير مستقيم وبا اشاره معرفي مي کردند تقيه ايشان نسبت به برخي اصحاب نا نجيب بوده است.

    والسلام

    در پاسخ به: Reply To: مناقب سیده عائشه از قرآن کریم #3122

    aa
    کاربر
    فرموديد:… آیا جز اینست که همه آنها (زنان پيامبر)پاکدامن بوده اند؟ ….
    کدام نانجيبي گفته عايشه پاکدامن نبود .تمامي همسران پيامبران به طور قطع، انحراف و آلودگى جنسى نداشتند.و منظور از خيانت در داستان نوح و لوط نيز جاسوسى كردن به نفع كفار است نه خيانت ناموسى . لذا قطعا عايشه نيز همچون زنان نوح ولوط از فحشا مبرا بود.
    فرموديد: …..چراخدا آخرین و محبوبترین پیامبر خود را اجازه نفرمود احدی از همسران خود را طلاق دهند؟ ….
    اولا: پيامبر بعضي از زنان خود را طلاق داد مثل اسماء بنت نعمان، عالیه بنت ظبیان که اين دومي حتي با مرد ديگري ازدواج کرد.(قبل ازنزول آيه تحريم ازدواج با زنان پيامبر بود.)
    ثانيا:اينکه چرا ازدواج با همسران پيامبرتحريم شده وايشان همسران خود را طلاق نميدادند.
    در تفاسیر اهل سنت از جمله تفسیر ابن کثیر و تفسیر قرطبی و تفسیر آلوسی آمده است که: طلحة می گفت: اگر پیامبر بمیرد دختر عمویم عائشه را به ازدواج خود در می آورم. حضرت از این گفته طلحه ناراحت شدند. وخدا به حمايت از پيامبرش آيه امهات المومنين وتحريم ازدواج با همسران پيامبر را فرستاد.
    ضمنا اين مسئله مانع سو استفاده هاي احتمالي ميشد. لذا ام المومنين بودن امتياز خاصي براي همسران پيامبر نيست.
    نظر خود عايشه را ببينيد.زنى به عائشه گفت: اى مادر. عائشه جواب داد: من مادر تو نيستم، من مادر مردان شما هستم.
    عن عامر عن مسروق أن امرأة قالت لعائشة يا أمة فقالت لست بأمك أنا أم رجالكم.
    الزهري، محمد بن سعد بن منيع ابوعبدالله البصري (متوفاى230هـ)، الطبقات الكبرى، ج8، ص65 و 68، ناشر: دار صادر – بيروت.
    فرموديد: ….حضرت علی و عایشه ، هردو یک امام داشتند؛ یعنی قرآن….
    ابتدا ازاين پاسخ تشکر مي کنم.چون يکي از دوستان سني جواب تاسف انگيزي داده وگفته بود: اصلا عايشه امام حضرت علي بود .و عائشه براي اجراي حكم الهي و اصلاح امور مومنان قيام كرد اما علي از آن سرباز زد!
    اما چند نکته درجواب جنابعالي:
    اولا:لطفادوباره حديث را از منابع مختلف بخوانيد. خواهيد ديد بي ترديد منظور پيامبر در اين حديث،شخص خليفه و امام بوده است. (من خرج عن الطاعة وفارق الجماعة فمات، مات ميتة جاهليّة » صحيح مسلم )
    ثانيا:اگرصرفا قرآن به عنوان امام ،کافي بوده بازاين سوال مطرح مي شود که پس جماعت و شورا براي انتخاب خلبفه مسلمين و گرفتن بيعت چه معنايي داشت. و چرا اين حق براي علي و فاطمه شناخته نشد که قرآن امامشان باشد و با ابوبکر بيعت نکنند.
    ثالثا:مگر پسر عمر در اواخر زندگيش بخاطر همين حديث دنبال امام خود سر از منزل حجاج درنياورد.
    رابعا: چطور هم حضرت علي وهم عايشه امامشان قرآن بود ولي جنگي کردند که به روايتي12000 کشته داد.نعوذ بالله آيا اين از آموزه هاي قرآني بود.يا اينکه يکي از آن دو به خطا مي رفتند.
    در پاسخ به: Reply To: سوالی از شیعه در مورد جانشینی بعد از پیامبر #3129

    aa
    کاربر
    برادر ودوست عزيزbabak.h
    اگر چه موضوع بحث خلافت وجانشيني پيامبر بود و شما بي جهت(يا شايد بخاطر فرار از پاسخ) بحث را عوض کرديد و شبهه تحريف قرآن نزد شيعه را مطرح فرموديد ولي در حد توان پاسخ ميدهم.
    اولا : اگر شيعه معتقد به تحريف قرآن است چرا در طول اين پانزده قرن قرآني ويژه خود چاپ نكرده‌ و در اختيار طرفدارانشان نگذاشته‌ ؟ آيا يك نفر در دست شيعه قرآني مخالف با قرآن موجود ديده؟آيا خودت شيعه اي ديدي که قايل به تحريف قرآن باشد؟
    ثانيا : اگر چنانچه در گوشه اي ، بعضي از افراد عادي يا علماء طراز دوم يا سوم يا بخش كوچكي از شيعه معتقد به تحريف قرآن باشد ، آيا اعتقاد اين چند نفر منعكس كننده عقائد مذهب شيعه است يا اينكه عقائد هر مذهب را از كِبار و مشاهير علماء آن مذهب مي‌گيرند ؟ مثلاً اگر كسي بخواهد بداند مذهب شافعي در خلق و حدوث قرآن چه عقيده‌اي دارد به سراغ چند مولوي درجه سوم و چهارم مي‌رود يا سراغ مشاهير فقهاء شافعي .
    برادر عزيز كبار علماء و مشاهير شيعه از شيخ مفيد تا آيت الله خوئي و امام و ديگران ، نه تنها معقتد به تحريف قرآن نيستند بلكه تحريف قرآن را عقيده خُرافي و عقيده مجانين و ديوانگان مي‌دانند.
    آيت الله خوئي در كتاب البيان ، ج1 ، ص4 صراحت دارد بر اينكه : « رواياتي كه نشانگر آن است كه به ظاهر در قرآن تحريف شده برخي از آنها جعلي و ساختگي است ، برخي از اين روايات ضعيف است و برخي مُعرَضً عنه فقهاء شيعه است ، برخي هم مربوط به تحريف قرآن نيست بلكه نشانگر آن است كه در نزد اميرالمؤمنين و ائمه عليهم السلام قرآني بوده كه مشتمل بر تأويل و تفسير و شآن نزول قرآن بوده است كه مشابه اين روايات در كتب روائي اهل سنت نيز هست »
    ثالثا: ما هم مي توانيم بگوييم تعدادي از علماء وبزرگان شما قائل به تحريف قرآن‌اند. به عنوان نمونه:
    1- صحيح مسلم از عايشه صراحت دارد كه:
    قالت كان في ما أنزل من القرآن عشر رضعات معلومات يحرمن ثم نسخن بخمس معلومات فتوفي رسول الله (صلي الله عليه و سلم) و هن فيما يقرأ من القرآن.
    چنين آيه اي در قرآن داشتيم كه اگر يك فرزندي ده مرتبه شير از يك خانمي بمكد و بخورد، اين باعث محرميت مي شود؛ بعد اين آيه نسخ شد و آيه ديگري آمد كه اگر پنج بار يك طفل نوزاد، از هر خانمي شير بخورد، اين طفل، فرزند رضاعي او مي شود؛ و روزي كه رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، اين آيه را مردم قرائت مي كردند و در قرآن بود.
    صحيح مسلم،ج4،ص167، ح3487، كتاب الرضاع، ‌باب تحريم بخمس رضعات
    جالب اين است كه ما نه عشر رضعات معلومات در قرآن داريم و نه خمس رضعات معلومات؛ نه منسوخه هست و نه ناسخه است.
    نمونه اي ديگر از ام المؤمنين عايشه:
    قد نزلت آية الرجم و رضاعة الكبيرة عشرا و لقد كان في صحيفة تحت سريرتي، فلما مات رسول الله (صلي الله عليه و سلم) تشاغلنا بموته، دخل داجن فأكلها.
    در زمان رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) نازل شد آيه رجم و رضاعه كبير، و اين را نوشته بوديم در برگه اي و من زير تختم گذاشته بودم، وقتي رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) از دنيا رفت، ما مشغول دفن او بوديم كه يك بزي آمد و آن آيه را خورد.
    سنن دار قطني، ج4، ص105، كتاب الرضاع – سنن ابن ماجه، ج1، ص626 – المحلي ابن حزم، ج11، ص236 – معجم أوسط طبراني، ج8، ص12 – درالمنثور سيوطي، ج2، ص135 – مسندأبي يعلي، ج4، ص323
    ….(ادامه دارد)
    در پاسخ به: Reply To: سوالی از شیعه در مورد جانشینی بعد از پیامبر #3130

    aa
    کاربر
    3- سيوطي از قول عمر مي گويد:
    بسند موثق عن عمر بن لخطاب، قالََََ: القرآن ألف ألف و سبع و عشرون حرف.
    قرآني كه بر رسول اكرم (صلي الله عليه و سلم) نازل شد، يك ميليون و 27 هزار حرف داشته است.
    الإتقان السيوطي، ج1، ص121 – مجمع الزوائد الهيثمي، ج7، ص163 – الدرالمنثور، ج6، ص422 – المعجم الأوسط للطبراني، ج 6 ،‌ ص361 – الجامع الصغير للسيوطي، ج2، ص 264
    يعني به عقيده عمر دو سوم قرآن حذف شده!
    در همين زمينه، خود جناب خليفه دوم مي گويد، يك روزي سؤال كردم:
    كم تعدون سورة الأحزاب؟ قلت ثنتين أو ثلاثا و سبعين، قال إن كانت لتقارب سورة البقرة.
    سوره احزاب كه در قرآن است چند آيه دارد؟ گفتم 72 يا 73 آيه دارد؛ جناب عمر گفت كه سوره احزاب در زمان رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم سطح سوره بقره آيه داشت.
    درالمنثور، ج5، ص180
    يعني حدود 286 آيه. پس اين حدود 200 آيه كجا رفت؟ در زمان رسول اكرم حذف شده يا بعد از او؟ اگر نسخ شده، احكامش كجا رفته؟
    3-ابو موسي اشعري كه از بزرگان شماست و به او هم افتخار مي كنيد، در صحيح مسلم مي گويد:
    و إنا كنا نقرأ سورة، كنا نشبهها في الطول و الشدة ببراءة؛ فأنسيتها غير أني قد حفظت منها لو كان لإبن آدم واديان من مال لايبتغي واديا ثالثا و لا يملأ جوف إبن آدم إلا التراب؛ و كنا نقرأ سورة نشبهها بإحدي المسبحات؛ فأنسيتها غير أني حفظت منا يا أيها الذين آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون فتكتب شهادة في أعناقكم فتسألون عنها يوم القيامة.
    يك سوره اي بود كه ما تشبيه مي كرديم آن را از نظر طول و شدت، به سوره برائت و آن را فراموش كرديم؛ غير از اينكه فقط يك آيه اش را حفظم و آن هم اين است كه اگر فرزند آدم دو دره بزرگ مال داشته باشد، دنبال يك دره ديگري هم مي رود و پر نمي كند شكم فرزند آدم را غير از خاك؛ يك سوره ديگري هم حذف شده است كه ما آن را تشبيه مي كرديم به مسبحات، و فقط يك آيه از آن را حفظم و آن اين است كه اي كساني كه ايمان اورده ايد، چرا چيزي را مي گوئيد كه انجام نمي دهيد خودتان و … .
    صحيح مسلم،ج3، ص100، ح2466، كتاب الزكاة، ‌باب لو أن لإبن آدم واديين
    4- عبدالوهاب شعراني متوفاي 973، ايشان در كتاب الكبريت الأحمر در حاشيه اليواقيت و الجواهر آمده مي گويد:
    و لولا ما يسبق للقلوب الضعيفة و وضع الحكمة في غير أهلها، لبينت جميع ما سقط من مصحف عثمان.
    اگر واقعا من احساس مي كردم برخي از قلب هاي ضعيف مسلمان ها لغزش پيدا نمي كند و اينها در عقيده شان متزلزل نمي شوند، بيان مي كردم آن آياتي را كه از مصحف عثمان ساقط شده. الكبريت الأحمر، ص143
    5- جناب آلوسي، متوفاي1270، صاحب كتاب روح المعاني، از مفسران بنام أهل سنت كه عقيده وهابي دارد، صراحت دارد و مي گويد:
    والروايات في هذا الباب، أكثر من أن تحصي.
    روايات ما در كتب أهل سنت در باب تحريف قرآن، قابل شمارش نيست.
    روح المعاني، ج1، ص24
    6- ابو داود سجستاني متوفاي 316 هجري،‌ كتابي نوشته به نام المصاحف، درآن كتاب ثابت كرده قرآن تحريف شده.
    7- در قرن حاضر فردي به نام محمد الخطيب از علماي دانشگاه الأزهر مصر، كتابي نوشت به نام الفرقان في تحريف القرآن ، در زماني كه آقاي شلتوت، مفتي أعظم مصر زنده بود، مانع از چاپ اين كتاب شد، ولي بعد از او اين كتاب چاپ شد.

    در پاسخ به: Reply To: امام معصوم بدون وضو نماز می خواند بسند صحیح!! #3145

    aa
    کاربر
    ابتدا تشکر مي کنم که يک شبهه درست وحسابي وبدون توهين مطرح فرموديد.چيزي که متاسفانه دراين سايت کمتر ديده مي شود. اما جواب:
    1- وجود علم غیب برای پیامبر (ص) و امام(ع) از مسلمات است و این یافته بر اساس عقل و نقل قطعی است، پس هر گاه بر خلاف این یافته، ایه یا روایتی پیدا شد، باید محتوای آن به دقت بررسی شود تا بي راهه نرويم. (البته صفاتي مثل شفاعت ، علم غيب و عصمت ،يک وديعه الهي به پيامبر(ص) وائمه اطهار و به صورت طولي است ونعوذ بالله هرگز به صورت عرضي در کنار خدا نبايد فرض شود.)
    2- در میان دانشمندان شیعه اختلاف اندکي در مورد حدود معصوميت وعلم غيب است که منشاء آن نیز برخي روایات است، مثلابراساس يک روايت شیخ صدوق درجايي سهو و نسیان را برای پیامبر ممکن می‌داند ولي در جاهای دیگر تصریح به وجود علم غیب در پیامبر و امام دارد و هرگونه نسیان را نفی می‌کند. به گفته شیخ بهایی در این حکم، شیخ صدوق سهو کرده است؛ زیرا ایشان سزاوار به سهو است تا نبی اکرم(ص) وائمه(ع).
    3-اندکي از دانشمندان نيز اسهاء را در مورد معصومين مطرح مي کنند. مي گويند: اسهاء از طرف خدا است ولی سهو از طرف شیطان است. و در زندگی پیامبر وامامان اسهاء صورت گرفت تا خدا اعلام کند که معصومين به خودی خود چیزی را دارا نیستند ومردم در مورد آنها غلو نکنند.ضمن اينکه در اين ميان احکامي هم آموزش داده مي شد.

    4-نظر جمهور دانشمندن شيعه اين است که مفاد این روايات بر خلاف دلایل قطعی، عقلی و نقلی است و از لحاظ تعارض قدرت معارضه با بسیاری از روایاتی که هرگونه سهو و نسیان را از پیامبر (ص) و امام(ع) نفی می‌کند، ندارد. اینگونه روایات هم از لحاظ سند ضعیف هستند و هم از لحاظ متن.
    مسأله سهو و نسیان پیامبر و امام مربوط به عقاید و اصول دین است که بر محور عقل استوار است. پس هر گاه روایتی در حوزه عقاید و اصول دین بر خلاف آن بیانی داشت قبول نمی‌شود به ویژه که نقل متواتر هم معارض آن باشد. بر همین اساس، شیخ طوسی که مثلاروایت سهو النبّی را نقل کرده است در ذیل آن می‌نویسد: «مضمون این حدیث را ادله قطعی عقلی نمی پذیرد؛ چون دلایل عقلی هرگونه سهو و غلط را از پیامبر (ص) نفی می کند.».
    5-اينکه چرا باوجود چنين رواياتي در کتب هم شيعه و هم سني ، شيعيان در بحثها از شما خورده مي گيرند به دو علت است.اولا:تعداد کثير اين روايات در کتب شما(اصلا باشيعه قابل قياس نيست) ثانيا:اعتقاد شما به اين روايات . توجه کنيد که شما روايات صحاح سته بخصوص صحيحين را بدون چون وچرا مي پذيريداگرچه بااصول متعارض باشد.

    والسلام

    در پاسخ به: Reply To: امام معصوم بدون وضو نماز می خواند بسند صحیح!! #3146

    aa
    کاربر
    ابتدا تشکر مي کنم که يک شبهه درست وحسابي وبدون توهين مطرح فرموديد.چيزي که متاسفانه دراين سايت کمتر ديده مي شود. اما جواب:
    1- وجود علم غیب برای پیامبر (ص) و امام(ع) از مسلمات است و این یافته بر اساس عقل و نقل قطعی است، پس هر گاه بر خلاف این یافته، ایه یا روایتی پیدا شد، باید محتوای آن به دقت بررسی شود تا بي راهه نرويم. (البته صفاتي مثل شفاعت ، علم غيب و عصمت ،يک وديعه الهي به پيامبر(ص) وائمه اطهار و به صورت طولي است ونعوذ بالله هرگز به صورت عرضي در کنار خدا نبايد فرض شود.)
    2- در میان دانشمندان شیعه اختلاف اندکي در مورد حدود معصوميت وعلم غيب است که منشاء آن نیز برخي روایات است، مثلابراساس يک روايت شیخ صدوق درجايي سهو و نسیان را برای پیامبر ممکن می‌داند ولي در جاهای دیگر تصریح به وجود علم غیب در پیامبر و امام دارد و هرگونه نسیان را نفی می‌کند. به گفته شیخ بهایی در این حکم، شیخ صدوق سهو کرده است؛ زیرا ایشان سزاوار به سهو است تا نبی اکرم(ص) وائمه(ع).
    3-اندکي از دانشمندان نيز اسهاء را در مورد معصومين مطرح مي کنند. مي گويند: اسهاء از طرف خدا است ولی سهو از طرف شیطان است. و در زندگی پیامبر وامامان اسهاء صورت گرفت تا خدا اعلام کند که معصومين به خودی خود چیزی را دارا نیستند ومردم در مورد آنها غلو نکنند.ضمن اينکه در اين ميان احکامي هم آموزش داده مي شد.

    4-نظر جمهور دانشمندن شيعه اين است که مفاد این روايات بر خلاف دلایل قطعی، عقلی و نقلی است و از لحاظ تعارض قدرت معارضه با بسیاری از روایاتی که هرگونه سهو و نسیان را از پیامبر (ص) و امام(ع) نفی می‌کند، ندارد. اینگونه روایات هم از لحاظ سند ضعیف هستند و هم از لحاظ متن.
    مسأله سهو و نسیان پیامبر و امام مربوط به عقاید و اصول دین است که بر محور عقل استوار است. پس هر گاه روایتی در حوزه عقاید و اصول دین بر خلاف آن بیانی داشت قبول نمی‌شود به ویژه که نقل متواتر هم معارض آن باشد. بر همین اساس، شیخ طوسی که مثلاروایت سهو النبّی را نقل کرده است در ذیل آن می‌نویسد: «مضمون این حدیث را ادله قطعی عقلی نمی پذیرد؛ چون دلایل عقلی هرگونه سهو و غلط را از پیامبر (ص) نفی می کند.».
    5-اينکه چرا باوجود چنين رواياتي در کتب هم شيعه و هم سني ، شيعيان در بحثها از شما خورده مي گيرند به دو علت است.اولا:تعداد کثير اين روايات در کتب شما(اصلا باشيعه قابل قياس نيست) ثانيا:اعتقاد شما به اين روايات . توجه کنيد که شما روايات صحاح سته بخصوص صحيحين را بدون چون وچرا مي پذيريداگرچه بااصول متعارض باشد.

    والسلام

    در پاسخ به: Reply To: حدود عورت نزد شیعه !! #3162

    aa
    کاربر
    جناب الظاهري
    1- چرا از بحثهاي اصولي گريزانيد واين بحثهاي سخيف را پيش مي کشيد. اگر اختلاف ما فقط در تعيين حدود عورت بود که غمي نبود.
    2- حالا مگر حدود عورت حق يا ناحق بودن يک گروه را تعيين مي کند.در اين صورت اگر فرقه اي پيداشود که به غير از سر بقيه بدن را عورت فرض کند ،از همه برحق تر است!
    3- واقعا شما متوجه نشده ايد که اين احکام که از شيعه آورديد صرفاحداقل حدود شرعي و واجب بوده نه عرفي آن .
    4- اما چون نوشته خود را به عنوان هديه براي شيعه فرستادي و پاسخ هديه را ندادن بي ادبي است. من هم برايت هديه اي دارم.
    يحيى بن أكثم در نظر بزرگان اهل سنت از علماء بلند رتبه به شمار مي رود ابن کثير در مورد او مي گويد :
    كان يحيى بن أكثم من أئمّة السنّة ، وعلماء الناس و من المعظمين للفقه.
    البداية والنهاية ج 10 ص 316
    يحيي بن اکثم از امامان اهل سنت و از علماي مردم و از بزرگان فقه بود .
    او از معروفترين قاضيان اهل سنت و از علماي بنام ايشان بود.
    حال ثعالبي از علماي به نام اهل سنت او را مشهورترين شخص در لواط معرفي مي کند و مي گويد:

    لواط يحيى بن أكثم !!! أصله من مرو فاتصل بالمأمون ايام مقامه بها فاختص به واستولى على قلبه وصحبه إلى بغداد ومحله منه محل الأقارب أو أقرب .وكان متقدما فى الفقه وآداب القضاة حسن العشرة عذب اللسان وافر الحظ من الجد والهزل ولاه المأمون قاضى القضاة وأمر بألا يحجب عنه ليلا ولا نهارا وأفضى إليه بأسراره وشاوره فى مهماته وكان يحيى ألوط من ثفر ومن قوم لوط وكان إذا رأى غلاما يفسده وقعت عليه الرعدة وسال لعابه وبرق بصره

    ثمار القلوب في المضاف والمنسوب ج1 156 ش 221
    او لواط کار ترين عرب است :
    (يکي از صفات مشهور) لواط يحيي بن اکثم است ؛ وي از مرو بود و با مامون ارتباط برقرار کرد و توانست که بر قلب او چيره شود ؛ سپس به همراه او به بغداد آمد و جزو نزديکترين افراد به مامون بود ؛ وي در باب فقه و آداب قضاوت شهره بوده و خوش برخورد و خوش بيان بود و هم در شوخي و هم در جدي بودن تخصص داشت ؛ مامون او را به مقام قاضي القضاة منصوب کرده و دستور داد که هر زمان در شبانه روز که يحيي خواست بتواند به نزد مامون برود ؛ و با او راز گفته و در کارهاي مهم با وي مشورت مي نمود .
    يحيي از ثفر(يکي از بدنام ترين مردان قوم مشهور به اين کار) و از قوم لوط نيز بيشتر اين کار را انجام مي داد .
    کنايه نوه ابو حنيفه به يحيي :
    وسمعه إسماعيل بن حماد بن أبى حنيفة يوما يغض من جده فقال له ما هذا جزاءه منك قال حين فعل ماذا حين أباح المسكر ودرأ الحد عن اللوطى
    ثمار القلوب في المضاف والمنسوب ج1 156 ش 221
    روزي اسماعيل ، نوه ابو حنيفه شنيد که يحيي از پدر بزرگ او بد گويي مي کند ؛ پس به او گفت :
    آيا اين پاداش پدر بزرگ من است که مسکرات را حلال دانست و حد را از لواط کار برداشت ؟!!!

    در پاسخ به: Reply To: سجده بر مهر بدعت یا سنت #3166

    aa
    کاربر
    5- اما تهمتها باز ادامه پيدا مي کند که فقط احترام که نيست، شيعيان گاهي از تربت مهر براي شفا استفاده مي کنند اين که ديگر حتما شرک است!
    پاسخ:
    الف) هم ما و هم شما بر اساس آيات قرآن اعتقاد داريم حضرت عيسي بيماران را شفا مي داد.در واقع همه ما به اينکه غير خدا هم ميتواند (به اذن خدا) شفا دهد اعتقاد داريم ولي شما مي گوييد وقتي ايشان بميرند ديگر نمي توانند چنين کنند ولي ما چون به قول آقاي سجودي فرق مرده و زنده را نمي دانيم ، مي گوييم اولياي خدا پس از مرگ نيز همچنان مي توانند شفادهنده باشند .همين. پس خوش انصافها حداقل به ما نادان بگوييد نه مشرک. چرا از کلمات به راحتي استفاده مي کنيد.(البته به فضل الهي در آينده در نوشته اي جداگانه به اين شبهه هم پاسخ خواهم داد)
    ب) اما موضوع شفا خواستن از تربت ومهر.اولا:چطور پيراهن يوسف (نه خود يوسف) مي تواند چشم يعقوب را شفا دهد پس چرا تربت پاک امام حسين نتواند چنين کند. ثانيا: شيعيان در طول تاريخ بارها اين شفابخشي و کرامات را با چشم خود ديده اند.اينها دروغ نيست.

    والسلام

    در پاسخ به: Reply To: سجده بر مهر بدعت یا سنت #3167

    aa
    کاربر
    4- از اين به بعد سني شبهه ايجاد مي کند که آخر شما شيعيان مهر را بوسه مي زنيد و به آن احترام مي گذاريد و اين شرک است.
    پاسخ : سنگ اگر در بيابان باشد بي ارزش است اما زماني که بخشي از کعبه شد ديگر بي ارزش نيست ومسلمين به قصد تبرک به آن بوسه مي زنند و به دورش طواف مي کنند.حتي اگر دوباره از کعبه جدا شود باز يک سنگ معمولي نيست (کيست که آرزو نکند قطعه اي از سنگ کعبه را نداشته باشد)
    سجده گاه پيامبر نيز به ظاهرحصيري بي ارزش بود ولي روايت زير را بخوانيد .
    عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ نَاوِلِينِي الْخُمْرَةَ مِنْ الْمَسْجِدِ قَالَتْ فَقُلْتُ إِنِّي حَائِضٌ فَقَالَ إِنَّ حَيْضَتَكِ لَيْسَتْ فِي يَدِكِ .
    صحيح مسلم ، ج 1 ، ص 168.
    از عائشه نقل شده است که گفت : رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم به من فرمودند به من خمرۀ ( حصير ) سجده را بده . گفتم که من عذر زنانه دارم حضرت پاسخ دادند که عذر تو به دستت مربوط نمي شود.
    اين روايت ثابت مي کند که سجده گاه پيامبر آنقدر نزد ايشان با اهميت بود که عايشه گمان مي کرد نمي بايست در حالت حيض به آن دست بزند. عايشه احتمالا فقط براي قرآن وسجده گاه پيامبر اين عذر را مي آورد. مثلا اگر پيامبر کفش يا عمامه خود را مي خواست باز عايشه مي گفت “من حيضم”!
    اصلا اين از ناداني است که گمان کنيم پيامبر سجده گاه خود را تکريم نمي کرد . جاييکه در آنجا اشک عبوديت مي ريخت و به معراج مي رفت.
    و اما احترام به مهر نزد شيعه بخاطر اين هم است که از پاک ترين و با ارزشترين تربتهاست. تا حدي که جبرييل و رسول خدا به آن عنايت دارند.

    حاكم نيشابوري در المستدرك ، ج3 ، ص176_177 مي‌نويسد :
    عن أم الفضل بنت الحارث انها دخلت على رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم فقالت يا رسول الله اني رأيت حلما منكرا الليلة قال وما هو قالت إنه شديد قال وما هو قالت رأيت كأن قطعة من جسدك قطعت ووضعت في حجري فقال رسول الله صلى الله عليه وآله رأيت خيرا تلد فاطمة إن شاء الله غلاما فيكون في حجرك فولدت فاطمة الحسين فكان في حجري كما قال رسول الله صلى الله عليه وآله فدخلت يوما إلى رسول الله صلى الله عليه وآله فوضعنه في حجره ثم حانت منى التفاتة فإذا عينا رسول الله صلى الله عليه وآله تهريقان من الدموع قالت فقلت يا نبي الله بابي أنت وأمي مالك قال اتاني جبريل عليه الصلاة والسلام فأخبرني ان أمتي ستقتل ابني هذا فقلت هذا فقال نعم وأتاني بتربة من تربته حمراء .
    ام الفضل دختر حارث محضر رسول الله(ص) رسيد وعرض کرد: ديشب خواب بدي ديدم ، فرمود: چگونه بود ؟ گفت : خيلي بد بود ، فرمود : برايم نقل کن . عرض کرد : درخواب ديدم قطعه اي از گوشت بدنت جدا شد و بر دامن من گذاشته شد . فرمود : تو خواب خوبي ديده اي ، به اميد خداوند فاطمه صاحب فرزندي مي شود که تو او را بردامن و آغوشت مي‌گيري .
    ام الفضل مي گويد : فاطمه حسين را بدنيا آورد که من او را بردامنم مي گذاشتم همانگونه که پيامبر فرموده بود .
    روزي محضرش رسيدم و حسين را بر زانوانش قرار دادم ، نگاهي به او نمود ، ديدم چشمانش پر از اشک است ، گفتم : پدر و مادرم به فدايت چه شده است ؟ فرمود : جبرئيل نزد من آمد و به من خير داد که افرادي از امتم اين فرزندم را خواهند کشت ، سپس خاکي سرخرنگ از محل شهادت حسين به من داد .
    … ادامه دارد

    در پاسخ به: Reply To: مقایسه روایت” خلفایی اثنی عشر” و روایت” دوات وبیاض” #3177

    aa
    کاربر
    فرموديد:اين توهين است که مي گوييد پيامبر از ترس،علي را جانشين خود معرفي نکرده.پاسخ:رسول خدا مي فرمايند: کسی که تقيه ندارد دين ندارد.
    السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ) جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير) ج 8، ص 281، ح 26050.
    بله پيامبر اکرم براي دفع شر قدرت طلبان و بد خواهان گاهي تقيه کرده وجانشين خود را معرفي نمي نمايد مثل حديث خلفايي اثني عشر. گاهي نيز جانشين خود را بطور غير مستقيم معرفي کرده اند مثل حديث رايت ،حديث طير ، حديث مدينه العلم ،حديث سفينه ،حديث علي مع الحق … ولي مواردي نيز (مخصوصا در اواخر عمرشان) اين معرفي بصورت آشکار و مستقيم بوده است مثل حديث ثقلين و حديث غدير در حجه الوداع. لذا ما کي گفتيم پيامبر در ابلاغ وحي کوتاهي نموده.
    فرموديد:آيا نبوت و پيامبري رسول الله بخاطر معرفي علي و امامان شما بوده است .پاسخ:شايد آري شايد نه. ولي حفظ دين وگمراه نشدن امت پيامبر در گرو امامان (به قول شما خلفا) بوده است.يک بار ديگر حديث خلفايي اثني عشر را بخوان.
    فرموديد:نهج البلاغه نوشته سيد رضي است واز حضرت علي نيست.( البته افراد ديگري نيز در اين سايت چنين ادعايي کرده اند)پاسخ: نهج البلاغه كتابى است كه به اعتراف تمام دانشمندان جهان، از نظر فصاحت و بلاغت پس از قرآن كريم مثل و مانندى ندارد. مِستِر کِرنیکُوی انگلیسی، استاد ادبیات در دانشگاه هندوستان، هنگامی که از وی درباره معجزه بودن قرآن پرسیده شد، چنین پاسخ داد: «قرآن برادر کوچکی دارد به نام نهج البلاغه، آیا کسی می تواند مانند این برادر کوچک بیاورد، تا ما را مجال بحث از برادر بزرگ (یعنی قرآن) و امکان آوردن نظیر آن باشد؟».
    دانشمندان بسیاری نهج البلاغه را ستوده و اعتراف کرده اند که مطالبِ عالی آن، در حدّ اعجاز است؛ چنانکه عقول ایشان از عظمت درخشش خطبه ها و جملات آن به حیرت افتاده اند.
    حال ما اين کتاب و در واقع اين اعجاز را از امام معصوم خود ميدانيم ولي شما مي گوييد اين کتاب از يک عالم معمولي شيعه است. آيا اين زير سوال بردن شيعه است يا تعريف از او.من از شما متشکر هستم که به ما يقيني قلبي در مورد علماي خود و در نهايت امامان خود که چنين شاگرداني دارند، داده ايد.
    با اين چنين امامي آيا ما نبايد حرص بخوريم که چرا به سبب فتنه ودسيسه ، ايشان به حق خود نرسيده و همواره درگير فتنه هاي مختلف داخلي بودند.
    جالب تر اينکه شما ادعا مي کنيد در اين کتاب جمله اي مخالف خلفا وجود ندشته ولي برعليه شيعه وجود دارد. يعني عالم شيعه جنين کرده .پس با چه توجيهي شما هرگاه که از عالم شيعه نام مي بريد از رکيک ترين الفاظ استفاده مي کنيد.
    البته دوستان عزيز بايد عرض کنم ،نه تنها علمای شیعه به طور قطع و اجماع اين کتاب را از خود حضرت می دانند، بلکه “ابن ابی الحدید” شارح نهج البلاغه از اهل تسنن، همین مطلب را عنوان کرده و با دلایل و براهین محکم و متقن، ثابت می کند که تمام مندرجات کتاب، حتی خطبه شقشقیه، بدون استثناء از کلمات خود امیرالمومنین علی (ع) می باشد و مدتها قبل از سید رضی که هنوز متولد نشده و حتی قبل از پدر او، در بعضی از کتب عالمان اهل سنت، درج شده است.
    والسلام

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 23)