Mehrab

پاسخ های ارسال شده در انجمن

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 37)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • در پاسخ به: Reply To: اسلام عمربن خطاب #6083

    Mehrab
    کاربر
    ما از اقاي مجاهد تشكر ميكنيم زيرا در واقع جواب دندان شكن به علما و عوام اهل سنت دادن بخاطر ايراد به مهدي ع كه بخاطر ترس ظاهرنشدن در واقع بنابه قول جناب مجاهد بر موسي ع اقتدا نمودن و اين ايراد كه ندارد بل كار صحيح ومورد تأييد خدا وقرانس.
    جناب مجاهد مطالب دوزخيان و يا خوب نخوانده يا خوانده و فقط خواسته سياه كاري بكند.اصل سوال سر ان بود كه جراكافران به عمربن خطاب امان دادن بره مسلمان شه با انكه طبق اقوال اهل سنت عمرشخص مفيدي بود تو جاهليت واسلام‎!‎ايا ميشود عمربن خطاب شجاع وبافضيلت باشد وانگاه كافران بهش امان بدن تابعدها جناب عمربن خطاب حسابشان را برسد‎!‎
    جناب مجاهد شما مغلطه نكن جواب بده چه سري بين عمربن خطاب وسران كافران بودس كه بهش امان دادن‎!‎

    Mehrab
    کاربر
    ميگويم اين روايات ضعيف ألسند هستند
    روايت اول:
    مجلسي ميگويد: مرسل. (مرآة العقول 19/145)
    وبهبودي درصحيح كافي ذيل روايت ميگويد:ضعيف
    روايت دوم:
    مجلسي ذيل روايت گويد: مرسل. (مرآة العقول 20/56)
    وبهبودي انرا ضعيف دانسته است

    سيدمحمد الصدر دربيان علل روايات ميگويد
    اين روايات جميعأ مرسل هستند ودرخلل اسناد اين طور امدس /ازكسي ذكرشدس يا حديث شدس/پس اين راوي مجهول است وممكن نيست عمل به روايت مجهول ومرسل به اين نحو

    وجه دوم ضعف روايات
    ربيع الشامي كسي است كه موثق نيست وشخص مجهولي است وبعضي رجال شناسان گفتن كذاب است وحديث جعل مي نمود ودراخر اين روايات حجت وقابل استدلال نمي باشند
    وجه سوم:ربيع الشامي است كسي كه تمام اين روايات به او ميرسد همانطور كه در روايت كأفي وصدوق شنيديم.
    معلوم است روايت اين شخص حجت نيست نه تنها او توثيق نشدس
    واين كافيس براي ساقط شدن حجيتش
    بل كذاب ، وشخص غيرمعروفيس وبه اين جهت ميتوان گفت ازرجال كذاب ووضاع است

    طبق اين برآوردها اين روايات تمامأ ساقط هستند وبراي ما حجتي باقي نمي ماند ازاين روايات
    (ما وراء الفقه 6/129)

    ودراخر سيدمحمد الصدرگويد:
    ثابت نشدس كه كردها قومي ازجن هستند همانطوري كه ثابت نشدس حرمت وكراهت معامله وازدواج با آنها بلكه انها هم مثل مردمان ديگرهستند دردرخواستهاي حقي خود وديگران درقواعد فقهي وشرعي طبيعي اند
    (ما وراء الفقه 6/131)

    وبجاس اينجا سخن جناب حيدري كارشناس شبكه كلمه را به اقاي اوربان تقديم كنيم:
    كسيكه به روايات ضعيف احتجاج مي كند آن خرمگسي را ماند كه بجاي نشستن بر روي گل مي رود و نجاست را انتخاب مي كند وبر آن مي نشيند

    در پاسخ به: Reply To: خلیفه دوم:نعم البدعه هذه. چه بدعت خوبی است. #6103

    Mehrab
    کاربر
    در اين روايات آمده که پيامبر اکرم فرمود من ميترسم با اين استقبالي که شما ميکنيد خداوند نماز تراوايح را بر شما واجب کند، که اين مخالف اصل و اساس دين است و دين ما و احکام ما بر اساس تمايلات مردم حرام و حلال نميشود و تمام احکام بر اساس مصلحت واقعي واجب ميشود و براساس مصلحت واقعي آن هم مکروه ميشود و اصلاً ارتباطي به مردم ندارد وشارح مقدس خداوند است و مردم هيچ دخالتي در تشريع احکام ندارند و اگر ما اين وجوب را قبول کنيم يعني در کنار خداوند مردم هم حق تشريع دارند و مردم اگراز چيزي استقبال کردند خداوند آن را واجب ميکند و اگر از چيزي استقبال نکردند خداوند آن را حرام ميکند و اگر اينگونه باشد خداوند بايد خيلي از احکام را حلال و خيلي از احکام را حرام ميکرد و در اصل جاهليت همه مردم شراب خوردن را دوست داشتند واگر خداوند بخاطر نظرو رفتار مردم ميخواست کاري انجام بدهد بايد شراب خوردن را واجب ميکرد .
    پس قطعاً نظر مردم در احکام الهي هيچ تأثيري نداشته است

    Mehrab
    کاربر
    جناب اوربان مي شود حديثي يا روايت صحيح السندي بياوريد راجب دخالت ابن سبا و ان افسانياتي كه شماها ساختيد براي توجيحه خروج عائشه كه بله نصف شبي بود تاريك عايشه وعلي به تفاهم رسيدن ناگهان ابن سبا و يارانش شبانه جنگ را شعله ورساختن!!!كه سيف بن عمر بين راويان اين حديث يا روايتي كه بياري نباشد!!!فقط نروي سند بياري كه ابن سبا نامي بود و كافر بود وغيره بلكه بحث سر ان قصه هاي هاليودي شما راجب دخالت ابن سبا درجنگهائي است كه صحابه عادلتان براه انداختند
    خداراهم شاكريم سيف بن عمررا هم تضعيف نموديد

    Mehrab
    کاربر
    جناب برادر عزيز اوربان شما اگه قبول داري احاديث شيعه ضعيف است وباز به ان استناد مي كني پس لايق همان سخن استاد حيدري راجب استناد به احاديث ضعيف ميشي!
    اول هم ادعا نمودي صحيح وضعيف را مشخص نكرديد كه من ازسه عالم شيعي بررسي سندي احاديث مورد استناد شمارا دادم وحجت برشما اتمام ساختم هرچند ضعيف بودن ان احاديث اظهرمن شمس بود.

    وقال ابن عمر رضى الله عنهما ان الذي أشار بإحراقه رجل من اعراب العجم يعنى من الأكراد ولعمرى انهم لفى فسادهم وجفائهم وغلوهم فى تعذيب الناس بعد يقدمون ولا ينفكون عن ذلك ما ترى للاسلام الذي هو دين ابراهيم الخليل عليهم اثرا فى خلق ولا عمل خلقهم نهب اموال المسلمين وعلمهم ظلم وسرقة وقتل وقطع الطريق والله ما هؤلاء باهل الملة الغراء لاكثر الله فى الناس مثل هؤلاء إياك والمصاحبة باصلحهم والمرور ببلادهم
    ابن عمر گفت : کسی که پیشنهاد آتش زدن حضرت ابراهیم علیه السلام را داد مردی از اعراب عجم بود یعنی از کردها !
    به جانم قسم آن ها (یعنی‎ ‎کردها‏‎‎(‎ در فساد و ستم و زیاده روی شان در اذیت کردن مردم پیش قدمند و از آن جدا نمی شوند.از اسلامی که دین ابراهیم خلیل است، اثری در خوی و رفتار آنان نمی بینی؛خوی شان غارت اموال مسلمانان و رفتارشان ستم و دزدی و کشتار و راه زنی است به خدا قسم این ها اهل آئین روشن نیستند. خداوند امثال این ها را در میان مردم زیاد کرده است،پس پرهیز کن از مصاحبت با نیکوکارترین آن ها و از رفتن به شهرهایشان.
    روح البيان ، ج 5 ص 497 ، المؤلف: إسماعيل حقي بن مصطفى الإستانبولي الحنفي الخلوتي , المولى أبو الفداء المتوفى: 1127هـ ،‎

    اقاي حيدري كارشناس شبكه وهابي:
    كسي كه به حديثي احتاج كند با انكه ضعيف است ان خرمگسي را ماند كه وارد باغ مي شود امابجاي نشستن برگل نجاست را برمي گزيند وبران مي نشيند.


    Mehrab
    کاربر
    جناب اوربان بس ثابت شد رواياتي كه ادعا نموديد راجب نژاد پرستي شيعه هاس ضعيف بودن بدترازان هم دركتب شماس وثابت شد شيعه ان اعتقاد را نداشت شما هرچه خواستيد بگيد قضاوت باديگران.
    اما اشاره خوبي كرديد هركس به اصحاب فحش بده پست تر از سگ هست حال بنگركي به صحابه و به طبع ان به نبي ص جسارت نموده وشما چه موضعي مي گيريد راجب نبي ص
    « المستدرك على الصحيحين «
    كتاب الجنائز « النهي عن سب الأموات
    ص: 722
    533 – النهي عن سب الأموات
    1459 – حدثنا أبو بكر محمدبن داود بن سليمان ، ثنا عبد الله بن محمد بن ناجية ، ثنا رجاء بن محمدالعذري ، ثنا عمرو بن محمد بن أبيرزين ، ثنا شعبة ، عن مسعر ، عن زياد بن علاقة ، عن عمه ، أن المغيرة بن شعبة سب علي بن أبي طالب فقام إليه زيد بن أرقم ، فقال : يا مغيرة ، ألم تعلم أن رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم ” نهى عن سب الأموات ، فلم تسب عليا وقد مات ؟ ” هذا حديث صحيح على شرط مسلم ، ولم يخرجاه هكذا ،
    زیاد بن علاقه از قول عمویش میگوید : مغیره بن شعبه ، علی بن ابی طالب (علیهما السلام) را سب‎ ‎و دشنام کرد . پس زید بن ارقم برخواست و گفت : ای مغیره ! آیا نمی دانی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از سب ودشنام کسانی که از دنیا رفته اند نهی کرده است ؟ پس علی (علیه السلام ) را که مرده است سب نکن .
    حاكم مي گويد:
    این حدیث بر اساس شروط مسلم صحیح است ولی در صحیحین نیامده است .

    الراوي:زيد بن أرقم المحدث: الألباني-المصدر: السلسلة الصحيحة-الصفحة أو الرقم:5/520
    خلاصة حكم المحدث:صحيح على شرط مسلم
    حال بنگر مبغض علي ع حكمش چيست تا چه رسد به فحاش به او
    – من أحب عليا فقد أحبني ، و من أبغض عليا فقد أبغضني
    نبي ص فرمود:هركس علي ع را دوست بدارد به حقيقت مرا دوست داشته،وهركس بغض علي را داشته باشد به حقيقت بامن بغض ودشمني نموده است

    الراوي: سلمان الفارسي المحدث: الألباني – المصدر: صحيح الجامع – الصفحة أو الرقم: 5963
    خلاصة حكم المحدث: صحيح
    حال بگذريم كه ابن تيمية فرموده اكثرصحابه بغض علي را داشتن ودشنامش ميدادن.
    نگي اين دشنام دادن مغيره اجتهادس كه اجتهاد برابر نص خدا ورسولش كفرمحض است .
    ايا مغيره صحابي كه كارش فحش بود برمنبر رسول خدا را هم پست تراز…ميداني يا مثل علماتان عقيده داري سب علي اجتهادس

    در پاسخ به: Reply To: ایه ۹ حجرات #6141

    Mehrab
    کاربر
    اين خيلي واضح است اگه يك طرفدار ابن ابي بياد بگه طبق حديث بخاري ابن ابي مومن است اين قوم فورأ ميگن نه ايه وحديث مربوط به ايمان ظاهري ابن ابي است اما اين قوم براي مولايانشان فورأ حكم ايمان صدور مي كنن‎!‎
    سخن من واضح بود همانطوركه حديث براي منافق هم منبطق شد ديگه شما واستدلالتان كه بله اية حتمأ راجب مومن واقعي است باطل ميشه
    در پاسخ به: Reply To: ایه ۹ حجرات #6148

    Mehrab
    کاربر
    المحقق الشيخ محمدنجيب المطيعي كتاب المجمع شرح المهذب ، مكتبة الرشاد ، جدة ، المملكة العربية السعودية ، ج21 ص29:
    وقد قيل لعلى رضى الله عنه في الخوارج انهم كفروا، فقال هم من الكفر فروا،
    وبه علي ع درباره خوارج گفتن كه آنہاكافرند!پس گفت:انہا ازكفرفراري اند

    قيل هم منافقون ؟فقال انالمنافقين إذا قاموا إلى الصلاة قاموا كسالى، وهؤلاء تحقرون صلاتكم بجانب صلاتهم.
    گفتن آنہامنافق اند؟
    پس گفت منافقان به حال تنبلي وسستي براي نمازبرمي خيزند
    واينا نمازشمارا تحقيرميكنن ازجانب نمازهاشان
    قيل ماذا تقول فيهم ؟ قال قوم تأولوا فأخطأوا.
    گفتن پس چه ميگوئي راجبشان؟گفت:قومي بودن كه تأويل نمودن پس به خطارفتن

    فإذا وقع عقدان لامامين معا بطلاويستأنف العقد لاحدهما، اگر دوامام باهم عقدبستن يكيشان باطل وعقد‎)‎امامت‎(‎ براي يكيشان است
    والمستحب أن يعقد لافضلهما وأصلحهما،
    ومستحب است عقد‎)‎امامت‎(‎
    به افضل واصلحشان برسد

    فإن عقدت الامامة للمفضول صح كما يصح في إمامة الصلاة أن يؤم من يصلح للامامة، وإن كان هناك من هو أولى منه بها.
    اگرامامت به مفضول برسد صحيح است كما انكه صحيح است درامامت نماز دران روز كسيكه اولي ازبقيه است امام شود
    فإذا انعقدت الامامة لرجل كان العقد لازما فإن أراد أن يخلع نفسه لم يكن له ذلك.
    پس اگر قرارداد امامت منعقد شد براي مردي‎!‎ قبول ان عقد لازم است براو‎!‎پس اگر اراده كند خودش راخلع كند نمي تواند

    فان قيل فكيف خلع الحسن بن على نفسه ؟
    پس اگرگفته شود پس چطور حسن ع خودش را خلع نمود؟

    قلنا لعله علم من نفسه ضعفا عن تحملها أو علم أنه لا ناصر له ولا معين فخلع نفسه تقية،
    مي گوئيم به علت اگاهي ازضعف خودش ازتحمل وعلم به انكه برايش ناصري مشخص نيس پس خودش راخلع نمود بخاطرتقيه

    چرا حضرت هارون زمام امور را به سامري گوساله پرست واگذار كرد‎؟
    آيا حضرت موسي به هارون نفرمود:
    اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ
    سوره اعراف آيه 142
    حضرت هارون وقتي كه به او هجوم آوردند و ديد كه نمي تواند، واگذار كرد به چه كسي؟
    به گوساله پرست.
    امام حسن مجتبي عليه السلام هم همانطور
    به اين خاطر كه هارون نتوانست و خلافت را واگذار كرد به يك كافر.
    نبوت هارون از او گرفته شد؟
    با اين كار نبوت به سامري رسيد؟
    خير، آيا امامت منصب الهي از امام حسن گرفته شد؟
    خير


    Mehrab
    کاربر
    كسيكه مدعيس يك شخصي عامل جنگ است بايد براساس شواهد واسناد قطعي اين ادعايش را ثابت كند من ندانستم بودن مقداد در فلان جنگ چه ربط به عقيده ابن سبا در جنگهاي صحابه دارد!
    شما عقيده ات را راجب مشاركت ابن سبا در جنگهاي صحابه را با سند صحيح ثابت بكن اگه نتواني ديگر نبايد ادعا كني .
    ضمنأ تأليفات علماي قوم صحابه راجب ابن سبا همه براساس روايات ساقط و فاسد المتن ومخالف با اقوال صحيح وبراساس هواي نفس كاتبانش است كه علامه اميني پنبه اكثر اين تأليفات وغرض ورزياي علماي قوم صحابه را دركتاب الغدير زده اند.
    شما با اين افسانيات نمي توانيد انحرافات صحابه را بپوشانيد

    « المستدرك على الصحيحين « كتاب معرفة الصحابة رضي الله تعالى عنهم « رجوع الزبير عن معركة الجمل
    5628 – أخبرني أبو الحسين محمد بن أحمد بن تميم القنطري ، ببغداد ، ثنا أبو قلابة عبد الملك بن محمد الرقاشي ، ثنا أبو عاصم ، ثنا عبد الله‎ ‎بن محمد بن عبد الملك الرقاشي ، عن جده عبد الملك ، عن أبي حرب بن أبي‎ ‎الأسود الديلي ، قال : شهدت الزبير خرج يريد عليا ،
    فقال له علي أنشدك‎ ‎الله : هل سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم يقول : ” تقاتله وأنت له‎ ‎ظالم ” فقال : لم أذكر ، ثم مضى الزبير منصرفا ”
    علي ع به زبيرگفت:اياشنيدي كه رسول ص ميگفت:با علي ميجنگي وتو ظالم براو هستي‎!‎‎!‎زبير گفت:به ياد ندارم سپس برگشت
    هذا حديث‎ ‎صحيح ” ، عن أبي حرب بن أبي الأسود

    الراوي: الزبير بن العوام المحدث: الألباني – المصدر: السلسلة الصحيحة – الصفحة أو الرقم: 6/339
    خلاصة حكم المحدث: إسناده حسن من الوجه الأول صحيح من الوجه الثاني إن‎ ‎ثبتت عدالة فضل بن فضالة

    http://www.dorar.net/enc/hadith?skeys=%D8%AC%D8%B1%D8%AC%D8%B3&xclude=&t=*°ree_cat0=1

    در پاسخ به: Reply To: سوال عمربن خطاب از حذیفه رحمه الله علیه #6275

    Mehrab
    کاربر
    روايت تصحيح شده وصحيح است.
    ايا عمربن خطاب هم مي خواست قلبش ارام شود!راجب چي!
    راجب انكه مسلمان است نه منافق!
    يعني ايشان حتي در مسلماني اش هم شك داشت چه برسد به احاديث جعلي كه به عمر وعده بهشت داده شده.
    اما راجب ابراهيم ع:
    ايه 261بقره
    واذ قال ابراهيم رب ارني كيف تحي الموتي قال اولم تومن قال بلي ولكن ليطمئن قلبي

    وبياد آور انزمان را كه ابراهيم گفت:پروردگارا نشانم بده كه چگونه مردگان را زنده ميكني؟
    فرمود مگرايمان نداري؟عرض كرد ايمان دارم ولي ميخواهم قلبم ارامش يابد.
    شرح:
    ابراهيم ع ازخدا درخواست ديدن زنده نمودن را كرد،نه بيان استدلالي
    زيرا انبيا ومخصوصأ پيامبري چون ابراهيم ع مقامشان بالاتر ازآن است كه معتقد به قيامت باشند درحاليكه دليلي برآن نداشته وازخدا درخواست دليل كنند،
    علاوه بر اينكه ابراهيم ع سوال خود را باكلمه(كيف)ادا كرد كه مخصوص سوال ازخصوصيات وجودچيزي هست نه ازاصل وجود آن وقتي شما ازمخاطب خودمي پرسي ايا زيد را ديدي؟سوال ازاصل ديدن زيد است وچون مي پرسي زيد راچگونه ديدي؟سوال ازاصل ديدن نيست بلكه ازخصوصيات ديدن و يابه عبارت ديگرديدن خصوصيات است.ايه شريفه دلالت ميكند كه ابراهيم ع درخواست كرده بود كه خدا كيفيت زنده كردن رابه او نشان بدهد نه اصل احيارا،

    حضرت ابراهيم ع نپرسيده كه خدايا ايا مردگان را زنده خواهي كرد!بلكه از چگونه زنده كردن مردگان پرسيده.
    اما جناب عمربن خطاب نپرسيده كه من چطور مسلماني هستم بلكه گفته ايا من ازانان هستم كه مي خواستن نبي ص را بكشند تو عقبه يعني منافقان.

    پس قياس اين دو باهم فريب وزشت است.

    در پاسخ به: Reply To: سوال عمربن خطاب از حذیفه رحمه الله علیه #6277

    Mehrab
    کاربر
    سري كه در ترس مومنين وجود دارد ازاينكه عبادتهايشان را ازايشان قبول نكنند،از ترس اين نيست كه خدا بر اجر وپاداششان نيافزايد كه اين خلاف وعده الله است مومنان را ،به عنوان مثال سخن الله تعالي كه مي فرمايد :
    فأما
    الذين آمنوا و عملوا الصالحات ، فيوفيهم أجورهم ،
    اما انان كه ايمان اورده و نيكوكار شدند خدا اجر تمام و كمال به انها عطا كند .
    بلكه خداوند بر پاداششان زياده مي كند انطوري كه فرموده بر اجر وپاداششان مي افزائيم و زياده مي كنيم ازفضل خويش،والله خلف وعده نكند چنانچه دركتابش فرموده.

    بلكه راز آن در پذيرش انجام عبادت است انطوري كه الله امر فرموده،و اطمينان نيابند ازاينكه انچه انجام داده اند بر وفق مراد خداست بلكه گمان كنند كه درانجام آن كوتاهي نموده اند و لذا با اين درك و فهم مي ترسند كه ازانها قبول نشود.شايد مومن اين را در نظر بگيرد براي افزايش
    علاقه در عبادت وانجامش انطور كه الله امر فرموده.
    وآن معني سخن الله تعالي است كه فرمايد :
    فمن كان يرجو لقاء ربه فليعمل عملا صالحا ، و لا يشرك بعبادة ربه
    أحدا
    پس هركس به لقاي پروردگارش اميدوار است بايد نيكوكار شود و هرگز درپرستش خدايش احدي را با او شريك نگرداند.

    عمر ازحذيفه مي پرسد ايا من از منافقين هستم؟
    نمي پرسد ايا من از اناني هستم كه اعمالشان قبول شده و الله ازايشان راضي شده يا نه… نمي پرسد ايا من در كارهايم انچه را خدا خواسته به اتمام رسانده ام …
    نمي پرسد كه ايا من از بهترين عبادت كنندگان هستم يا نه …
    و نمي پرسد كه ايا من متخلف هستم يا نه…
    هراس و ترس ازاينكه اعمال قبول نشود از صفات منافقين نمي باشد ،همه انچه از سوالات ودلايل دربالا گفتيم براي مومن است وبراي منافق نمي باشد براي اينكه در اصل منافق است وبرايش مهم نيست كه اعمال وعبادتش را به كامل ترين وجه انجام داده يا نه وبرايش مهم نمي باشد كه عملش مقبول شده يا نه . ..
    وحذيفه از عبادت و نماز و روزه سخن نمي كند بلكه از منافقيني سخن مي كند كه سعي داشتند نبي ص را در عقبه بكشند.اين كجا با آن برابر است؟
    نتيجه:
    سؤال عمر ازپارسائي شديد نيست ، شما درحال تلاش هستيد براي فريب خودتان و گمراه نمودن ديگران،
    بلكه سوال عمر ازاين حيث جدي است كه سوال مي كند ايا من ازآن منافقيني هستم كه سعي داشتند رسول الله را بكشند؟

    در پاسخ به: Reply To: سوال عمربن خطاب از حذیفه رحمه الله علیه #6279

    Mehrab
    کاربر
    توجه داشته باشيد كه محور بحث،بحث حذيفه از منافقان است همانہائي كه سعي داشتند رسول الله را درعقبه بكشند،ازلحاظ انكه رسول الله،حذيفه را ازاساميشان باخبر ساخته بود .
    وابن تيمية هم به آن اعتراف نموده است
    مجموع الفتاوى – بن تيمية – الجزء 13 الصفحة 253
    … وَأَمَّا حَدِيثُ حُذَيْفَةَ : فَقَدْ ثَبَتَ فِي الصَّحِيحِ : أَنَّ حُذَيْفَةَ كَانَ يَعْلَمُ السِّرَّ الَّذِي لَا يَعْلَمُهُ غَيْرُهُ وَكَانَ ذَلِكَ مَا أَسَرَّهُ إلَيْهِ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَامَ تَبُوكَ مِنْ أَعْيَانِ الْمُنَافِقِينَ فَإِنَّهُ رَوَى أَنَّ جَمَاعَةً مِنْ الْمُنَافِقِينَ أَرَادُوا أَنْ يَحِلُّوا حِزَامَ نَاقَةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِاللَّيْلِ لِيَسْقُطَ عَنْ بَعِيرِهِ فَيَمُوتَ وَأَنَّهُ أُوحِيَ إلَيْهِ بِذَلِكَ وَكَانَ حُذَيْفَةُ قَرِيبًا مِنْهُ فَأَسَرَّ إلَيْهِ أَسْمَاءَهُمْ .

    مثال ساده براي فهم بيشترمتعصبان :
    جرم وجنايتي دريك محل معين اتفاق افتاده وپليس اعلام كرده به اسم و مشخصات كامل واتهام مشخص وبا ادله روشن به مجرمين رسيده اند ، پس شخصي كه هيچ ربطي به جرم وقوع يافته ندارد برود و از پليس سوال كند كه ايا من هم از آنانم؟ايا اسم من هم بين اسامي مجرمين است؟
    كسي اين كاررا نمي كند الا اينكه يكي از دو تن باشد:
    اينكه ديوانه و احمق باشد و نداند كه چه مي گويد و چه مي كند…
    يا اينكه شخص شريك جرم باشد وبترسد ازاينكه درمعرض اتهام قرار بگيرد و لذا ازشدت ترس و نگراني حواسش را از دست داده وبا تمام حماقت برود واز پيليس اين سوال را بكند و اين همان چيزي است كه عمر كرده،
    عمرازآناني بود كه سعي در قتل رسول الله داشتند در عقبه
    وترسيد ازانكه حذيفه دانسته باشد كه او منافق است پس با بازيگري رفت سوال كند به منظور مطمئن شدن، اما حذيفه دقيق تر از او بود.به لحاظ حفظ راز رسول الله و به او گفت:نه با علم به اينكه عمر چه چيزي را مي خواهد و يك لحظه هم شك نكرد كه عمر اورا به حيله خواهد كشت،ازانجا كه انچه ازسيره عمر شناخته بود كه او مردي ترسو است و انقدر قوي نيست كه با مردان بصورت روبرو ظاهر شود لذا به منظور خلاص شدن از شر عمربن خطاب ودفن نمودن راز نبي ص با آن به او گفت نه از انها نيستي وبعد تو احدي را باخبر نخواهم ساخت از اين جريان يا بعد تو به احدي جواب نخواهم داد اگر اين سوال را بپرسد
    عمربن خطاب ضمن سوال ازحذيفه كه ايا من از منافقين هستم خودش را رسوا ساخت وتا ابد افشا نمود كه از منافقين است.
    كسي كه به بهشت بشارت داده شده به خودش شك نمي كند كه از منافقاني كه براي كشتن رسول الله به عقبه رفته بودن،باشد …ايا اينچنين نيست

    در پاسخ به: Reply To: سوال عمربن خطاب از حذیفه رحمه الله علیه #6302

    Mehrab
    کاربر
    نوشته ايد!!!
    آیا منافق فقط به سوء قصد کنندگان عقبه اطلاق می شود؟ پس همه مردم در این صورت خیالشان راحت که نفاق پرونده اش در عقبه بسته شد؟!.

    جواب:
    جناب بنظر شما نمي خواهيد بفهميد جريان از چه قرار است!
    حذيفه رض كسي بوده كه درجريان ترور نبي ص به اسامي منافقان اگاه مي شود تو سط نبي ص .جناب عمربن خطاب هم از او همين را پرسيده كه ايا جزو آن منافقاني كه مي شناسي هستم ياخير!
    وانگهي وغيره هم نشد جواب ما.

    [كوران واقعي كساني هستند كه نمي خواهند ببينند]

    در پاسخ به: Reply To: سوال عمربن خطاب از حذیفه رحمه الله علیه #6304

    Mehrab
    کاربر
    فرض كه ايه راجب عمر وابوبكر درجريان بي ادبيشان به نبي ص نازل شده!ايه درمذمت اندو نازل شده بخاطرسوء ادبشان وثابت مي كند عقيده شما مبني برانكه عمر وابوبكر متقي بودند و ال و بل بودن وباطل مي كند وثابت مي كند ازاين دو بهترهم بودن درامت
    عن بن أبي مُلَيْكَةَ قال كَادَ الْخَيِّرَانِ أَنْ يَهْلِكَا أبو بَكْرٍ وَعُمَرُ لَمَّا قَدِمَ على النبي صلي الله عليه وسلم وَفْدُ بَنِي تَمِيمٍ أَشَارَ أَحَدُهُمَا بِالْأَقْرَعِ بن حَابِسٍ الْحَنْظَلِيِّ أَخِي بَنِي مُجَاشِعٍ وَأَشَارَ الْآخَرُ بِغَيْرِهِ فقال أبو بَكْرٍ لِعُمَرَ إنما أَرَدْتَ خِلَافِي فقال عُمَرُ ما أَرَدْتُ خِلَافَكَ فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُهُمَا عِنْدَ النبي صلي الله عليه وسلم فَنَزَلَتْ:يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النبي ( إلى قَوْلِهِ ) عَظِيمٌابن ابی ملیکه می گوید : نزديك بود آن دو نيكوكار هلاك شوند ابی‎ ‎بکر و عمر ‎زيرا نزد پيامبرص بانگ خويش را بلند كردند و اين هنگامى بود كه سوارانى از تميميان بر وى وارد شدند پس يكى از آندو گفت اقرع بن حابس مجاشعى را كار بفرماى و ديگرى مردى ديگر را پيشنهاد كرد. كه نافع گفته اسمش را نميدانم، پس ابوبكر به عمر گفت : تو جز ناسازگارى با من خواسته‏اى ندارى . عمر گفت : من نمى‏ خواهم با تو ناسازگارى نمايم پس صداهاشان بر سر اين موضوع بلند شد و خداوند اين آيه رافرستاد اى مؤمنان‏ صداهاتان را از صداى پيامبر بلندتر نكنيد و در گفتار خويش با او آهسته سخن كنيد نه آنچنانكه با يكديگر سخن مى‏ گوئيد مبادا بى‏آنكه بدانيد اين شيوه، كارهاتان را به هدر دهد.ازجمله روش هاي فصيح وروان كه درقران استفاده شده است اين است كه مثلأ وقتي ازبهشت به عنوان مثال ذكر مي كند سپس بدنبال ان ازجهنم ذكرمي كنداينجا نيز ايضأ قران بعد وصف كساني كه صدايشان راكنارنبي بلند ميكنند < يعني جنابان ابوبكروعمر> به نابودي اعمال وناداني ،بدنبال ان افرادي را وصف ميكند كه صدايشان را فروميكشند وخدا انهارا با صفت متقي ياد ميكند وبرايشان اجر عظيم وعده مي دهديَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَاتَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ﴿۲﴾ى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد صدايتان را بلندتر از صداى پيامبر مكنيد و همچنانكه بعضى از شما با بعضى ديگر بلند سخن مى‏ گوييد با او به صداى بلند سخن مگوييد مبادا بى‏آنكه بدانيد كرده‏ هايتان تباه شودإِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ﴿۳﴾كسانى كه پيش پيامبر خدا صدايشان را فرو مى‏ كشند همان كسانند كه خدا دلهايشان را براى پرهيزگارى امتحان كرده است آنان را آمرزش و پاداشى بزرگ استإِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِن وَرَاء الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ﴿۴﴾كسانى كه تو را از پشت اتاقهاى مسكونى تو به فرياد مى‏ خوانند بيشترشان نمى‏فهمند
    در پاسخ به: Reply To: سوال عمربن خطاب از حذیفه رحمه الله علیه #6306

    Mehrab
    کاربر
    اين خطاب الله تعالي مستقيم وفقط براي هدايت ابوبكروعمرنيست به اعتباراينكه ابوبكروعمر ازعامه مردم هستند وخطاب الله تعالي براي عموم مردم هست وعلت نزول ايه هم عموم مردم هستند پس خطاب الله تعالي براي همه است نه مستقيمأ ابوبكروعمرواين حكم براي همه هست وتا دنيا هست اين حكم باقي است واين امر واضح واشكاريستشرح منهاج الوصول الى علم الاصول للقاضي البيضاويالجزءالثانيص426يتكلم عن امر مهم جدا في القرانان لفظي المؤمنين والامه يصدق على الاكثر كما يقال على البقره انها سوداء وان كان فيها شعرات بيض والزنجي انه اسود مع بياض حقته واسنانهوالجوابان صدق اطلاق اللفاظ العموم على الاكثرانما هو على سبيل المجاز وليس حقيقةلانه يجوز ان يقال لمن عدا الواحد من الامه ليسوا كل الامة ويصح استثناءه منهم وهذا واضحلفظ عام براكثريت اطلاق ميشه واين راه مجاز است ن حقيقي و يكي ازامت روجايز نيست مثل بقية بدانيم واين هارو استثنا قائل ميشيملفظ المؤمنين يا ايها الذين امنوا وقتي مي ايد ودرآن ابوبكر وعمرهستند اين اسباب وعلت فضيلت براي ان دو نيست براي انكه آن لفظ مجازي است نه حقيقي همانگونه كه بيضاوي گفته است وان براي كثرث ودوام امر هست .دفعه قبل نشان داديم كه لفظ مومن براي منافقان هم بكار رفته تو سوره 9 حجرات.در واقع اين همان ايمان ابتدائي امثال ابي سلول و ابوجهل وابولهبس

    تذكر:جناب اوربان بجاي ادعاي شاذ ديگه جمع كنيد بريد ومنتظر خدايتان باشيد تا نشود خدايتان به اسمان سقوط كند وشمارا بخواند وشما اينجا مشغول ياوه گوئي باشيد

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 37)