یک سوال بسیار ساده از دوستان و برادران اهل سنت

Home انجمن ها خلفای راشدین یک سوال بسیار ساده از دوستان و برادران اهل سنت

این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط  ناشناس در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.

در حال نمایش 6 نوشته (از کل 21)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #3517

    سيدنا عمر
    کاربر
    ابوبکر رضي الله عنه اصلاً اهل و مستحق اين صدقه نبود و بلکه از آن بي‌نياز بود، و نه او و نه هيچ يک از اهل بيتش از اين صدقه استفاده نکرد، و مسأله صدقه بودن ميراث پيغمبر و شهادت ابوبکر و سايرين بر آن مثل شهادت گروهي از اغنياء بر شخصي در مورد صدقه‌اي است که شخص وصيت مي‌کند، چنين شهادتي به اتفاق مقبول است.علاوه بر اين ابوبکر و عمر ثروت و مالي به علي و اولاد او دادند که چندين برابر ميراث به جا مانده از پيغمبر صلي الله عليه وسلم بود، در حالي که هيچ يک از ميراث او استفاده نکردند و بلکه عمر آن را به علي و عباس سپرد تا آن کاري را که پيغمبر صلي الله عليه وسلم با آن مي‌کرد، آن دو نيز آن کار را بکنند و اين تهمت به ابوبکر و عمر را منتفي مي‌سازد.
    و اگر کساني به آيه: « وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ » (النمل: 16).
    «و سليمان وارث (پدرش) داود شد».، و نيز آيه: « فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا * يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ» (مريم: 5-6). «و من از بستگانم بعد از خودم بيمناكم (كه حق پاسدارى از آيين تو را نگاه ندارند)! و (از طرفى) همسرم نازا و عقيم است; تو از نزد خود جانشينى به من ببخش كه وارث من و دودمان يعقوب باشد».
    استناد کنند که اين آيه مخالف حديث «از ما پيغمبران کسي ارث نمي‌برد، آنچه از خود بجا مي‌گذاريم صدقه است» بايد گفت:ه هيچ وجه دلالتي بر محل نزاع ندارند، زيرا ارث اسم جنسي است که انواعي را شامل مي‌شود و اسم دال بر انواع مشترک دلالتي بر يکي از آنها ندارد. همچنانکه جمله «حيواني آمد» دلالتي بر اين ندارد که آن حيوان، انسان يا اسب و يا شتر است.توضيح اينکه واژه «ارث» در مورد ميراث علم، نبوت، ملک و ساير انواع انتقال استعمال مي‌شود، خداوند در قرآن مي‌فرمايد: « ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا » (فاطر: 32). «سپس اين كتاب (آسمانى) را به گروهى از بندگان برگزيده خود به ميراث داديم».
    و نيز مي‌فرمايد« أُوْلَئِكَ هُمُ الْوَارِثُونَ * الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ » (المؤمنون: 10-11). «(آرى،) آنها وارثانند. (وارثانى) كه بهشت برين را ارث مى‏برند، و جاودانه در آن خواهند ماند
    #3518

    سيدنا عمر
    کاربر
    پدر فاطمه با هيچ يک از انسان‌ها قابل قياس نيست، و ابوبکر نيز مثل پدر فاطمه از مؤمنان به خودشان اولي نيست، و ابوبکر کسي نيست که خداوند مثل پيغمبر صلي الله عليه وسلم صدقه فرض [زکات] و صدقه مستحب را بر او تحريم نموده باشد، و نيز ابوبکر کسي نيست که خداوند محبت او را مثل پدر فاطمه بر محبت اهل و مال ديگران مقدم کرده باشد.پيغمبران از اين جهت از ساير مردم متمايز شده‌اند که خداوند آنها را از ترک ميراث مصون نموده تا اين شبهه براي معاندان پيش نيايد که پيغمبران طالب دنيا بوده‌اند و آن را براي ورثه خود گذاشته‌اند، ولي در مورد ابوبکر و امثال او چنين مسأله‌اي وجود ندارد. همچنانکه خداوند پيغمبر صلي الله عليه وسلم را از کتابت و شعر مصون ساخته، با اين هدف که نبوتش از شبهه مصون بماند، ولي ديگران نياز به چنين صيانتي نداشتند
    حديث «از ما پيغمبران کسي ارث نمي‌برد، آنچه از خود بجا مي‌گذاريم صدقه است» را ابوبکر، عمر، عثمان، علي، طلحه، زبير، سعد، عبدالرحمن بن عوف، عباس بن عبدالمطلب، همسران پيغمبر صلي الله عليه وسلم ، و ابوهريره روايت کرده‌اند و روايت اين افراد در صحاح و مسانيد ثبت بوده و در نزد علماي حديث مشهور و شناخته شده است(بخاري، 4/79 و مسلم، 3/1376.)
    توضيح اينکه روايت مورد نظر را چندين صحابه در اوقات و مجالسي روايت کرده‌اند و هيچ کس آن را انکار نکرده و بلکه همگي بر قبول و تصديق آن اتفاق‌نظر داشته‌اند و به همين دليل هيچ يک از همسران پيغمبر صلي الله عليه وسلم و نيز عمويش طلب ميراث نکرده‌اند. و بلکه اگر کسي هم بوده که طلب کند، با مطلع شدن از فرموده پيغمبر صلي الله عليه وسلم از طلب خودش منصرف شده است، و اين امر در دوره خلفاء بر همين منوال بود تا نوبت به خلافت علي رضي الله عنه رسيد و او نيز تغييري نداد و «ماترکه» پيغمبر صلي الله عليه وسلم را تقسيم نکرد.بنابراين ادعاي انفراد ابوبکر در روايت اين حديث، يا از فرط جهالت است و يا از تعمد در دروغ و افتراء.ابوبکررضي الله عنه آن مال را براي خود و يا اهل بيتش نمي‌خواست. بلکه آن ثروت صدقه‌اي بود که به مستحقان مي‌رسيد، همچنانکه مساجد از آن مسلمانان است
    #3521

    سيدنا عمر
    کاربر
    احترام اميرالمومنين ابوبكرصديق(رض)را داشته باش.واقعيت فدك را اينجا بخوان هم به شما مي گويم هم به سازنده تايپيك لطفا تبليغات نكنيد.
    فدک قريه اي بود در خيبر، و گفته اند در اطراف حجاز که داراي چشمه­ها و درختان خرما بود و خداوند آن را به عنوان غنيمت به پيامبرصلي الله عليه وسلم بخشيده بود و بعد از وفات پيامبر صلي الله عليه وسلم فاطمه رضي الله عنها کسي را نزد ابوبکر صديق فرستاد و ارث خود را در زمين فدک از ايشان درخواست کرد.
    ابوبکر به او گفت که : من از رسول خدا صلي الله عليه وسلم شنيده‌ام که مي‌گفت : «لانورث، ما ترکنا صدقه، إنما يأکل آل محمد في هذا المال». يعني : «ما پيامبران چيزي را به ارث نمي‌گذاريم، و آنچه برجاي گذاريم صدقه است، وليکن آل محمد از اين مال مي‌خورند». و ابوبکر ادامه مي‌دهد : و به خدا سوگند که من همواره امري را که ديده‌ام رسول خدا صلي الله عليه وسلم انجام مي‌داد، انجام خواهم داد. در نتيجه فاطمه اورا ترک گفت و در مدت حياتش در اين مورد با او سخني نگفت تا اينکه پس از شش ماه از وفات رسول خدا صلي الله عليه وسلم او نيز وفات يافت.بن ميثم در شرح نهج البلاغه مي­گويد: ابوبکر به او گفت: «سهميه تو از فدک همان سهميه رسول خدا صلي الله عليه وسلم است، ايشان مخارج شما را از آن مي­گرفت، و بقيه را تقسيم مي­کرد، و در راه خدا مي­بخشيد، تو با آن چه کار مي­کني؟ فاطمه گفت: همان کاري را با آن مي­کنم که پدرم مي­کرد. ابوبکر گفت: پس تو را به خدا به من اجازه بده تا در مورد آن همان کاري را انجام دهم که پدرت با آن مي­کرد، فاطمه گفت: تو را سوگند به خدا همان کار را مي­کني؟ گفت: سوگند به خدا همان کار را مي­کنم، فاطمه گفت: بار خدايا گواه باش، و ابوبکر محصولات آن را مي­گرفت و به اندازه­اي که آنان را کفايت مي­کرد به آنان مي­داد و بقيه را تقسيم مي­کرد، عمر نيز چنين مي­کرد، سپس عثمان رضي الله عنه به همين روش ادامه داد، و بعد از او علي نيز چنين مي­کرد».( شرح نهج البلاغة ج5/107 ابن ميثم بحراني).
    زيد بن علي بن حسين عثمان رضي الله عنه گفت: «سوگند به خدا اگر کار به من برگردانده شود همان قضاوت ابوبکر را در مورد آن مي­کنم».( شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد 4 / 82).و بسيار غريب است که دشمنان اسلام، منع فاطمه از ارثش در فدک و سهم خيبر را به گردن ابوبکر عثمان رضي الله عنه مي‌اندازد حال آنکه علي نيز در هنگام خلافتش از آنچه نبي خدا صلي الله عليه وسلم از فدک و خيبر بجاي گذاشته بود، به کسي ارثي نداد و بني‌هاشم نيز کماکان بر همان حالت بودند، که اين مسئله بخاطر وجود همين حديث بود : «لانورث، ماترکناه صدقه». پس اگر ابوبکر اين ارث را منع کرده باشد، او از دختر خود عايشه نيز اين ارث را منع کرده است.
    #3652

    mojahed.din
    کاربر
    1- فاطمه طبق عقیده ی شما بعد از فوت نبی چند ماه بیشتر زندگی نکردند. و اگر 20 سال بعد از پیامبر زنده می بود و رابطه ای با هم نداشتند باز جای بحثی بود. اما در این مدت کوتاه نیز سیدنا ابوبکر به ملاقات فاطمه رفته اند.

    إبن ميثم بحراني و دنبلي شيعي در شرح نهج البلاغه آورده اند:

    أبوبکر به فاطمه گفت: آنچه را که براي پدرت بود، براي تو نيز هست، رسول خدا از درآمد فدک مايحتاج شما را برمي‌داشت و ما بقي را در راه خدا تقسيم مي‌کرد، شايسته است که تو نيز همين کار را بکني که او کرد، سپس فاطمه آن را پذيرفت و راضي شد و به أبوبکر وعده داد که همين کار را بکند».( شرح نهج البلاغة، إبن ميثم بحراني، ج5، ص107)

    از اين روايت اينگونه استفاده ميشود که ابوبکر صديق و سيدة النساء با همديگر صحبت کردند و اينکه تا آخر عمر با ابوبکر صحبت نکرد به آن معنيست که ايشان در مورد فدک صحبتي نکردند.
    چون حضرت ابوبکر صديق رضي الله عنه فاطمه را راضي کرده بود و اين از روايت شيعه به خوبي مشخص است.

    صاحب مجاج السالکين (کتاب معتبر اهل تشيع) می نويسد: انّ ابابکر لَمَّّا رأی فاطمه انقَبَضَت عنهُ و هَجَرَت ولَم تَتَکَلَّم بَعدَ ذالِکَ فِی اَمرِ فَدَک کَبُرَ ذالِکَ عندهُ فَارادَ اِستِرضَاهَا فَأتَاهَا فقال لها صدقتِ يا ابنهَ رسول الله فيمَا ادَّعيتِ و لکنِّی رأَيتُ رسول الله r يُقَسِّمُهَا فيعطی الفقراء و المساکين و ابن السبيل بعد ان يوتی منها قوتکم و لصاعنين بها فقالت افعل کما کان ابی رسول الله r يفعل فيها فقال فلک الله علی ان افعل فيها ما کان يفعلُ ابوکِ فقالت و الله لتفعلنَّ فقال و الله لافعلنَّ ذَالِکَ فقالت اللهم اشهد فرضيت بذالک و اخذت العهد عليه فکان ابوبکر يعطيهم قوتهم و يقسم الباقی فيعطی الفقراء و المساکين و ابن السبيل.
    «هنگامی که ابوبکر رضی الله عنه ديد فاطمه از وی رنجيده و ديگر راجع به فدک صحبت نمی کند اين موضوع بر وی دشوار آمد لذا تصميم گرفت از او جلب رضايت کند و به همين منظور پيش وی رفت و گفت: ای دختر رسول خدا r تو در ادعايت صادق هستی، لاکن رسول خدا r بعد از در نظر گرفتن مخارج شما و مخارج کارگران فدک ثمرات آن را فقط بين مستمندان و مسافران تقسيم می کرد. زهرا رض گفت: پس تو نيز آنچنان کن که پدرم می کرد (ابوبکر رضی الله عنه ) گفت: خداوند را گواه می گيرم که آنچنان کنم که پدر بزرگوارت می کرد. (حضرت زهرا رضی الله عنها) گفت: تو را بخدا که چنين می کنی؟ ابوبکر رضی الله عنه) گفت: قسم به خدا که چنان کنم و گفت: بار الها تو گواه باش! زهرا رضی الله عنها بدان راضی گرديد و وعده گرفت. از آن پس ابوبکر رضی الله عنه نخست مخارج آنان را تأمين می کرد و الباقی را بين فقرا و مسافران تقسيم می نمود.»

    #3653

    mojahed.din
    کاربر
    2- اما در مورد ارث انبیا کلينی در کتاب مشهورش اصول کافی در باب صفه العلم ص 16 و 17 از محدث کبير اهل تشيع ابو البختری و او از ابو عبدالله جعفر صادق روايت می کند که فرمودند: العلماءُ ورثَهُ الانبياء و ذالک انَّ الانبياء لم يورِّثُوا درهماً و لا ديناراً و انما ورثوااحاديث من احاديثهم فمن اخذ بشیءٍ منها اخذَ بحظٍ وافر.
    «علماء وارثين پيامبرانند و اين بدين خاطر است که انبياء نه درهمی و نه ديناری از خود بجای نگذاشته اند. بلکه آنها احاديث (علم) را به ارث گذاشته اند هر آنکه پاره ای از آن را اخذ کرده بهره وافر برد.»

    کلمه «انما» در اينجا نزد حضرات اماميه نيز برای حصر و تخصيص است، لذا ثابت گرديد که ميراث انبياء بطور قطع ويقين علم بوده استنه چيزی ديگر.

    کلينی در اصول کافی ص 111 در توضيح و تفسير آيات مبارکه «و ورث سليمانُ داودَ» و «… يرثی و يرث من آل يعقوب الخ» اين روايت را از حضرت جعفر صادق نقل کرده است:
    عن ابی عبدالله ان سليمان ورث داود و انّ محمداً ورث سليمان. «سليمان از داود و محمد از سليمان ارث بردند.»
    معنی و مفهوم اين جملات کاملاً آشکار است که وراثت انبياء عليهم السلام، وراثت مال و متاع دنيوی نيست و الا وراثت محمد از سليمان علیه السلام چه معنايي دارد ؟! او وارث قرار گرفتن يحيی علیه السلام از آل يعقوب چه معنی و مفهومی دارد؟ در حالی که يعقوب علیه السلام با فاصله زمانی طويلی قبل از يحيي علیه السلام رحلت کرده بود. با توجه به اين دو دليل ديگر جای الزام و حجت آرايي عليه خليفه اول و دوم و زير سؤال بردنشان راجع به مسئله «فدک» وجود ندارد.

    3- اما در مورد حدیث «انَّ رَسُولَ اللَّهِ – صلى الله عليه وسلم – قَالَ « فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّى ، فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِى »» این جمله رو پیامبر در تادیب سیدنا علی فرموده اند نه سیدنا ابوبکر و قبل از اینکه بخواهی ان را متوجه سیدنا ابوبکر کنی متوجه سیدنا علی می باشد چرا که سیدنا علی قصد گرفتن دختر ابوجهل را داشتند و فاطمه غضب ناک شدند و پیامبر فرمود هرکه فاطمه را ناراحت کند من رو ناراحت کرده است
    حسن بن علي نزد جدش، رسول خدا -صلي الله عليه وآله وسلم- آمد، دامنش را گرفت وپنهاني در گوش پيامبر -صلي الله عليه وآله وسلم- چيزي گفت، رنگ پيامبر تغيير كرد. بعد از آن، پیامبر برخاست و به منزل فاطمه آمد. بعد از آن حضرت علی -رضی الله عنه- آمد پيامبر خدا دست او را گرفت تکانی داد و گفت: ای ابو الحسن: از خشمگين ساختن فاطمه خود داری کن زيرا فرشتگان با خشمگين شدن فاطمه خشمگين و يا خوشنودی او خوشنود می شوند
    بحار الانوار(43\43).
    ولی بازاحسنت از قدرت تلبیس گری. شیطان هم کم میاره پیش شما.

    #3654

    mojahed.din
    کاربر
    هميشه شيعه مسئله خشمگين ساختن حضرت فاطمه زهرا -رضي الله عنها- توسط حضرت ابوبكر را در جريان فدك مطرح ميكنند وميگويند ابوبكر، فاطمه را به خشم آورد وكسيكه فاطمه را بخشم آورد، رسول خدا را به خشم آورده است.

    بايد به آنها گفت، اين روايت را بخوانيد: مسوربن مخرمه مي گويد:

    از رسول خدا -صلي الله عليه وآله وسلم- شنيدم كه بر منبر مي گفت: فرزندان هشام بن مغيره از من اجازه خواسته اند تا دخترشان را به ازدواج علي بن ابي طالب در آورند به آنها اجازه نمي دهم، به آنها اجازه نمي دهم مگر اينكه فرزند ابو طالب دوست داشته باشد كه دخترم را طلاق دهد وبا دخترآنها ازدواج كند. فاطمه پاره تن من است آنچه او را نگران كند مرا نگران مي كند. وآنچه او را بيازارد، مرا آزارمي دهد. روايت مسلم
    صحيح مسلم ـ كتاب فضائل الصحابه. شماره 93.
    ودر روايت ديگري آمده است: هنگامي كه فاطمه زهرا -رضي الله عنها- اطلاع پيدا نمود، نزد پيامبر اكرم -صلي الله عليه وآله وسلم- آمد وگفت: فاميلت مي گويند شما بخاطر دخترانت ناراحت نمي شويد وعلي ميخواهد با دختر ابوجهل از دواج كند. روايت مسلم. صحيح مسلم ـ كتاب فضائل الصحابه شماره96.
    پس چه كسي فاطمه رضى الله عنها را به خشم آورد؟

در حال نمایش 6 نوشته (از کل 21)

شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.