یک سوال بسیار ساده از دوستان و برادران اهل سنت

Home انجمن ها خلفای راشدین یک سوال بسیار ساده از دوستان و برادران اهل سنت

این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط  ناشناس در 9 سال، 6 ماه پیش بروز شده است.

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 21)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #1529

    ناشناس
    سلام
    یک سوال بسیار ساده داشتم:
    در صحیح بخاری آمده:«فَقَالَ لَهَا أَبُو بَكْرٍ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ – صلى الله عليه وسلم – قَالَ « لاَ نُورَثُ مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ » . فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ – صلى الله عليه وسلم – فَهَجَرَتْ أَبَا بَكْرٍ ، فَلَمْ تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ…» پس طبق این حدیث حضرت فاطمه س از جناب ابوبکر غضیناک بود تا وقتی شهید شدند یا بحساب شما فوت کردند. پس تا آخر عمر این غضب باقی بود و حضرت راضی نشدند.
    حال باز در همین صحیح بخاری از پیامبر ص روایت شده که فرمودند:«حَدَّثَنَا أَبُو الْوَلِيدِ حَدَّثَنَا ابْنُ عُيَيْنَةَ عَنْ عَمْرِو بْنِ دِينَارٍ عَنِ ابْنِ أَبِى مُلَيْكَةَ عَنِ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ – صلى الله عليه وسلم – قَالَ « فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّى ، فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِى »»
    خوب آیا از این دو حدیث یعنی حدیث اول به عنوان صغری و حدیث دوم به عنوان کبری می توانیم نتیجه بگیریم که جناب ابوبکر پیامبر ص را غضبناک کرده؟؟!!
    حال نتیجه را داشته باشیدو این آیه را ببنید:«إِنَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهينا»(احزاب/57)
    خوب چه نتیجه ای می توان گرفت؟؟؟!!!
    بی صبرانه منتظر پاسخهای شما دوستان به این سوال ساده هستم.
    #3419

    ahmadi
    کاربر
    با سلام و احترام
    1- بله کار فاطمه زهرا اشتباه بود چون او هم همانند انسانهای دیگه انسان است و اشتباه میکند
    حال چرا فاطمه باید از یا داوری احادیث رسول نگران شود
    2-بله در احادیث دیگر امده آن کدورت از بین رفت
    3-اما در مورد حدیث دیگر که فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّى ، فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِى بله متاسفانه این حدیث در مورد امام علی است که فاطمه را آزرد
    خدا گناهانش را ببخشاید
    #3420

    abdollah.abdolahi
    کاربر
    سلام علیکم و رحمت الله
    برادر عزیز آقای احمدی چرا ندانسته به حضرت فاطمه زهرا (رضی الله عنها ) افترا می زنید و خیلی راحت میگویید که ایشان اشتباه کردند آیا شما آنجا بودید و شاهد بودید فکر کنید در روز قیامت به حضرت رسول اکرم (صلوات الله علیه و آله و اصحابه ) و حضرت فاطمه زهرا (رضی الله عنها) که بپرسند که این اشتباهی که گفتی چه بود و از کجا آوردید ؟ چه جوابی دارید ؟ می خواهی بگویی من در فلان کتاب خواندم پس لطفا اگر می خواهی دفاع کنی خوب دفاع کن و اما برادری که سوال کردید شما هم بدانید که اگر همچین موضوعی صحت داشت حضرت علی (رضی الله عنه ) وقتی به خلافت رسیدند باغ فدک را به وارثین حضرت رسول اکرم (صلوات الله علیه و آله و اصحابه ) یعنی وارثین حضرت فاطمه زهرا (رضی الله عنها )و امهات مومنین که یکی از آنها ام المومنین حضرت عایشه (رضی الله عنها ) دختر حضرت ابوبکر (رضی الله عنه )هستند ، می دادندو میدانیم که ایشان چنین کاری نکردند و اصلا مطرح نشده است پس خیلی ساده نتیجه میگیریم که این داستان کاملا ساختگی است و صحت ندارد.ودر آخر میگویم که حضرت فاطمه زهرا (رضی الله عنها )از این داستان سراییها مبرا هستند که ایشان را اعوذ بالله دنیا پرست معرفی میکنند. من شما را به مطالعه کتاب «فاطمه زهرا (رضی الله عنها) ازخود دفاع می کند» نوشته آقای ایوب گنجی راهنمایی میکنم. والسلام
    #3422

    kurdestan
    کاربر
    سلام من خودم سنی هستم اما اینجا یک نکته توجه نشده . که پیشوایان ما این حق رو نداده که از کسی که توانایی دفاع از خودشو نداره .ماخذه کنیم .
    برای جواب سوال دوستم: من اگه با کسی حرف نزنم از اون راضی نیسم .
    بعدش هر دومسلمانی که بیشتر از دو روز با هم قهر باشن یا حرف نزنن از زمره مومنین نیستن . پس این دلیلی که شما اوردید تهمت بزرگیه .
    بعدش عزیز جان مگه ایه ها رو نخوندی شان نزول اونها رو هم ببینی بد نیس بعدس زمان نزول هم داره . ولی شما فکر نکنم گناهی کرده باشین چون سوال کردین .
    و جواب رو دیدین . و میشه من از شما سوالی بپرسم :میشه فرق امام زمان و پیامبرو تو مذهب خودتون بگین چون تمام ویژگی هاشون یکیه و حتی اسمشون هم یکی .اینجا یه سوال پیش میاد اگه کسی ادعا کنه این همون محمده و پیامبر چه جوابی دارین . مگین نیس چطور میخواین ثابت کنین هردو از یه جا اومدن .فک نمی کنین اون نور سبزی که کل دنیا میبینن مثل پیش بینی یهودی هاست که زمان پیامبر اومدن و اومدن ایشونو مژده دادن . یا صدای که خودشو معرفی میکنه چی ؟کمی شبیه به اعلام اسلام نیس . اینا سواله و جواب لازم داره اگه میشه جواب بده چون اکثر سایت ها و مراجع نتونستن جواب بدن . ممنون میشم داداشم که از گمراهی درم بیاری
    #3440

    fandogh
    کاربر
    ان شاء الله خداوند به همه ما کمک کند تا بتوانیم انصاف را رعایت کنیم.
    1- دوست عزیزی که می فرمایید حضرت علی (رضی الله عنه) فاطمه (رضی الله عنها) را آزرد، از رسول خدا خجالت بکش. بیشتر بگویم؟
    2- دوست خوبم که فرمودید در بعضی احادیث آمده که حضرت زهرا بعدها راضی شدند، می دانم که چنین حدیثی وجود دارد اما حدیثی که آقای «بی نام» نقل کرده اند را بخاری در صحیحش آورده است. حدیث شما از هر کسی که باشد در برابر آن مطرد خواهد بود. و اینجا تاکید شده که حضرت زهرا تا پایان عمر شریفش از خلیفه اول راضی نشد.
    #3441
    سلام.
    ببخشید اقایان،اصلا نیازی به بحث بر حدیث نیست چون حدیث مخالف قران است.
    اقای ابوبکر،یک حدیث جعلی ساخته بودند و هیچ ربطی به پیامبر اکرم ندارد.
    به قول مسلم،حضرت علی و ابن عباس،اقای ابوبکر را دروغگو و خائن میدانستند!!!باور نمیکنید به حدیث زیر دقت کنید:
    أرسل إلي عمر بن الخطاب…….فرأيتماه كاذبا آثما غادرا
    صحیح مسلم که همه اش را قبول دارید در کتاب الجهاد و السیر باب حکم الفیء.
    در ضمن،همانطور که گفتم این حدیث مخالف قران است زیرا پیامبران(برعکس این حدیث)ارث میگذاشتند.مثلا در قران امده:
    و ورث سلیمان داوود(سوره نمل ایه 16)
    یا زمانی که حضرت زکریا از خداوند بچه خواست فرمود:فهب لی من لدنک ولیا یرثنی و یرث من ال یعقوب.پس حتما ایشان و ال یعقوب که پیامبر بودند ارث میگذاشتد که حضرت زکریا اینطور فرمود.
    پس این حدیث جعلی و ساخته ابوبکر است.و همچنین خود اقای ابوبکر(به قول امام مسلم خودتان)دروغگو و بدکار است.
    #3453
    سلام.
    ببخشید به جای اینهمه سفسطه کردن،کمی منطقی به مطلب من نگاه کنید.
    من منکر فضائل حضرت ابوبکر نمیشوم ولی میگویم که اشتباهاتی از همین قبیل داشته اند.
    من یک مطلب درباره فدک ر سایتم قرار داده ام که تمام مباحث مربوط به فدک را توضیح مختصر داده ام.
    شما به سایتم بروید و مطالب ان را پاسخ دهید.
    در قران کریم امده:
    وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُدَ
    در جای دیگر امده:
    فَهَبْ لِی مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ
    لطفا دقیق این دو ایه را بخوانید میفهمید پیامبران ارث میگذاشتند.پس حرف حضرت ابوبکر مخالف قران و باطل است.
    با تشکر
    #3455
    سلام
    ببخشید من گفتم که جوابی ندارید ولی از اینکه حتی یک نفر،کوچکترین انتقادی از مطلبم نکرده است تعجب میکنم!!!
    من یک سوال پرسیدم و به جای پاسخ های بدون سند،ان را پاسخ دهید.
    در صحیح مسلم امده که اقای عمر به حضرت علی(ع) و ابن عباس(که یکی از بزرگان صحابه بوده اند)که شما اقای ابوبکر را خائن و دروغگو و بدکار میدانید.
    در مطلب قبلی ام،کاملا توضیح داده ام.
    خوب پس به جای اینکه اینهمه حرف های بی منطق بزنید،بروید و دنبال پاسخ این حدیث باشید.
    #3456

    دانش
    کاربر
    خاك به چشم مردم نزنید
    این علی و عباس بودند که به یکدیگر اینطور میگفتن آن هم شرح خودش را دارد
    پاسخ:
    این گفته که علی ابوبکر و عمر را دروغگو، گنهکار و خائن می‌دانست گفته‌ی آشکارا باطل و فاسد می‌باشد، به دلائل ذیل:
    نخست- اگر این کلام را بر ظاهرش حمل کنیم، این سخنی متقدم است (قبلا گفته شده) و حکم علی بر افضلیت ابوبکر و عمر متأخر است، و هرگاه جمع نمودن بین دو قول یک مجتهد متعذر بود، همان قول اخیرش درست است؛ زیرا جایز نیست گفته‌ی را به فردی نسبت دهیم که با اسناد صحیح ثابت شده از آن گفته‌ی خویش بر گشته است.
    و قابل یادآوری است که فردی به دلایل زیاد قول سابقش را ترک کرده و گفته‌ی جدیدی را اختیار می‌نماید، از جمله: بر دلائلی که قبلا نمی‌‌دانسته مطلع شده است، یا فساد علت حکم برایش واضح گشته، یا آشکار شدن وجه قوی‌تر در استنباط از وجه قبلی.پس دانسته شد که استدلال بر این اثر بداهةً باطل می‌باشد. والحمد لله رب العالمین.

    دوم- ما قبول نداریم این کلام حمل بر ظاهر باشد؛ بلکه این سخن مبالغه در عتاب و زجر است، مانند فردی که خیرخواهی دوستش را نادیده می‌گیرد و چون متوجه می‌شود که با نادیده گرفتن نصایح دوست خود زیانی بس بزرگ به او رسیده و سخت نادم می‌شود، دوستش به او بگوید: آیا ترا نصیحت نکردم؟، اما سخنم را نپذیرفتی و مرا دروغگو پنداشتی که خیرخواه تو نیستم، و مرا احمق تصور کردی که مسایل را درک کرده نمی‌توانم. و آن شخص این نسبت‌های بد را به خود می‌دهد تا طرف مقابل را زجر و توبیخ نموده باشد، و الا از نافرمانی یک دوست از دوست دیگر لازم نمی‌آید که این گمان را در حق او داشته باشد.
    بیشتر علماء الفاظ این حدیث را بر این توجیه حمل نموده اند؛ زیرا این محمل قوی بوده و هیچ تکلفی در آن به چشم نمیخورد.

    سوم- این روایت محمول بر مشاکلت است، و مشاکلت آوردن چیزی به لفظی دیگر بخاطر نکتة می‌باشد، همانند فرموده‌ی خداوند: ﴿نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیهُمْ﴾ (توبه: 67) «خدا را فراموش کردند، و خدا (نیز) آنها را فراموش کرد (و رحمتش را از آنها قطع نمود)»، و هم چنین فرموده‌اش: ﴿فَمَنِ اعْتَدَى عَلَیكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَیكُمْ﴾ (بقره:194) «و (به طور کلی) هر کس به شما تجاوز کرد، همانند آن بر او تعدی کنید!»، و فرموده‌ی پیامبر گرامی ه: «إن الله لا یَملّ حتی تَمِلّوا» یعنی: خداوند خسته نمی‌شود تا شما خسته نشوید. و گفته‌ی شاعر جاهلی در معلقه‌ی مشهور خود: «ألا لا يجهلن أحد علينا فنجهل فوق جهل الجاهلينا» آگاه باشید! کسی بر ما جهالت نکند (ما را از چشم خود نیندازد و به دیده‌ی حقارت بر ما نگاه نکند) که ما جاهلان را تجاهل می‌کنیم.

    ادامه دارد

    #3457

    دانش
    کاربر
    نکته‌ی که این توجیه را تقویت می‌کند اینست که: امیرالمؤمنین عمر فاروق س از خشم علی و عباس بر خود و بر ابوبکر به همان کلماتی تعبیر نمود که عباس علی را با آن دشنام داده بود (عباس علی را کاذب، خائن و غادر خوانده بود) و او هیچ حرفی زیاد و یا کم نکرد. و نکته اینست که عمر می‌خواست آن‌ها را بفهماند که خشم شان بر او از سوء تفاهم، اختلاف در رأی و یا عدم دقت در موضوع نشأت گرفته است. و لازم نیست این همه دشنام و دشمنی بر آن مرتب شود، و چنانکه می‌بینی این نیز محمل قوی است.

    چهارم- گفتگوهای انجام شده محمول بر حالت خشم است که انسان اگر سرحال و به حالت عادی باشد هرگز راضی نمی‌شود چنین سخنانی از زبان بیرون کند، و شاید برای هر یک از ما مشابه این حالت رخ داده باشد، و به –نظر من- این، قوی‌ترین وجوه تأویل است. و در نصوص شرعی نیز وارد شده که خشم از دروازه‌های است که شرور فراوان بر بنی‌آدم از آن سرازیر می‌شود، لذا می بینیم پیامبر اسلام با اهتمام خاص مسلمانان را از خشم و غضب نهی می کنند، آن‌حضرت نخست از غضبناک شدن نهی‌فرمود، و برای آنکه از پیامبر خدا خواست نصیحتش کنند فرمود: «خشمگین مشو»، و آن مرد چند بار سخنش را تکرار کرد، و هر مرتبه پیامبر به او می‌فرمودند: «خشمگین مشو»، راوی می‌گوید: آنگاه که رسول الله سخن‌شان را تکرار می‌کردند من گمان کردم که غضب همه‌ی بدی‌ها را در بر گرفته است.
    و برای اینکه موضوع واضح‌تر شود و ثابت نمائیم که خشم تأثیر قوی بر تصور، حکم و تصرف انسان دارد، می‌گوئیم: رسول الله قاضی را از اینکه هنگامی که خشمگین است فیصله کند، باز داشته اند، و فرمودند: «قاضی هنگامی که خشمگین است قضاوت نکند»؛ زیرا غضب عقل را از درک کامل جوانب مسأله باز می‌دارد، و در نتیجه بر حکم تأثیر می‌گذارد، و ابوبکر، عمر یا علی را نیز از این حکم مستثنی نکرده اند، و همه‌ی انسان‌ها تحت حکم این حدیث داخل اند. و اگر قاضی هنگامی که خشمگین است فیصله نمود امکان دارد که مرتکب ظلم و حق‌تلفی شود، لذا رسول گرامی اسلام ه عدالت در فیصله را هنگام خوشحالی و یا خشم از جمله‌ی اسباب نجات دانستند، به دلیل اینکه خیلی نایاب و با ارزش است.
    و هم چنین پیامبر دومرتبه برای غاضب دستور دادند که ساکت شود، و جالب اینکه فردی را که کاملا خشمگین بوده و متوجه گفتارش نیست را بی‌اعتبار دانسته و فرموده است: «لا طلاق في إغلاق».

    #3458

    دانش
    کاربر
    ادمه
    دیگر اینکه پیامبر شخص خشمگین را دستور دادند تا آنجا که مقدور اوست ساکت باشد، در این هنگام هیچ کاری انجام ندهد و گفتند: هرگاه یکی از شما در حالی که ایستاده است به خشم آمد باید بنشیند، و إلا (اگر خشم او فروکش نکرد) دراز بکشد.
    زیرا هرکاری در حال غضب انجام پذیرفت عاقبت خوبی ندارد. حتی پیامبران که خداوند آنان را معصوم گردانیده است در مواردی دچار خشم شده اند، بطور مثال: موسی ؛ خشمناک گردیده و الواح را بر زمین افگند، و سر و ریش یکی از پیامبران الهی (هارون که برادرش نیز بود) را بطرف خود کشید. و اگر در حال عادی و خوشحالی می‌بود هرگز این کار را انجام نمی‌داد، اما انسان در تصرفاتی که در حال خشم انجام می‌دهد معذور شمرده می‌شود، و اگر همین کارها را در حالت عادی انجام دهد هیچ عذری برایش نیست، حتی عوام نیز یکدیگر را در موارد خشم می‌بخشند و معذور می‌شمارند؛ لذا علمای اهل‌حدیث قاعده‌ای زیبا و نفیسی گذاشته اند که فرد را از لغزش در چنین مواردی باز می‌دارد، و آن اینکه: هرگاه اقرانی که علم و فضل آنها شناخته شده و به یقین دانسته شد مردمانی صالح و نیکو اند و در بین آنان مشاجرات دنیوی رخ داد یا به کشمکش‌های مذهبی گرفتار شدند (و در نتیجه یکدیگر را جرح کردند) از سخنان شان در باره‌ی یک‌دیگر چشم پوشی شده و مورد استدلال قرار نمی‌گیرد.

    اهل حدیث می‌گویند: «کلام الأقران یُطوی ولا یُروی» یعنی: سخنان مردمان هم‌عصر (در رد یکدیگر) در هم پیچیده شده و روایت نمی‌شود.
    پس چگونه شخصی آمده و مشاجراتی که بین عباس و علی نقل شده – به فرض حمل الفاظ بر ظاهر آن- را عقیده‌ی راسخ دانسته و تفاصیل و تفریعات خویش را بر آن مبتنی نموده و همه‌ی احتمالات دیگر را به کلی رد می‌کند، و روایات بسیاری که از علی مبنی بر افضلیت شیخین (ابوبکر و عمر) آمده را رها می‌کند؛ روایاتی که علی با صراحت تمام بالای منبر در حضور مردم بر افضلیت شیخین اذعان می‌دارد و مخالف را به سزای سخت و عذاب دردناک تهدید می‌کند!!.
    این کار (متهم نمودن صحابه با استدلال به مشاجرات ظاهری که بین آنها رخ داده) را فرد عاقل – مسلمان یا کافر- انجام نمی‌دهد چه برسد به عالمی که از قرآن و سنت و و فقه شریعت آگاهی داشته باشد!.
    پس واضح شد استدلال روافض به این روایت باطل بوده و هیچ اساسی که بتوان بدان استدلال جست ندارند، والحمد لله رب العالمین.

    #3459

    دانش
    کاربر
    خاتمـــــــــــــــــــــــه

    پنجم- بلی، ما قبول داریم که دشنام وارد در اثر محمول بر ظاهرش می‌باشد، پس باید متوجه باشیم درست به همان الفاظی که علی ابوبکر و عمر را دشنام داده، عباس نیز علی را با همان الفاظ دشنام داده است، و هم چنین علی نیز عباس را دشنام داده، چنانکه در روایت شعیب و یونس آمده است: (فاستبّ علی وعباس) یعنی علی و عباس يكدیگر را دشنام دادند، و در روایت عقیل از ابن شهاب آمده است: (استبّا) (علی و عباس) یک‌دیگر را دشنام دادند چنانکه حافظ ابن حجر در فتح الباری گفته است، پس اگر ما الفاظ این اثر را بر ظاهر آن حمل کنیم چند برابر طعن در ابوبکر و عمر، طعن و جرح علی لازم می‌آید، به دلیل اینکه:
    ناصبي ميگوید:
    1- علی عموی/ کاکای خود و عمّ پیامبر را دشنام داد، در حدیث آمده است: «عمّ الرجل صنو أبیه» عموی شخص مانند پدرش است. و هرکه عمویش را دشنام داد، گویا پدرش را دشنام داده است، پس علی به درجه‌های بالای فسق رسیده است، به دو دلیل: نخست- پدرش را دشنام داده (چون عمو مانند پدر است). دوم- پدر پیامبر را دشنام داده است.
    2-علی مرتکب سبّ مؤمن (دشنام مسلمان) شده است و این با کمال ایمان منافات داشته و ایمان را ناقص می‌سازد. پیامبر ه فرموده اند: «ليس المومن بالطعان، ولا اللعان، ولا الفاحش البذيء» = مسلمان، طعنه زننده، لعن کننده و فحاش بد دهن نیست.
    3-علی بی‌تدبیری نموده؛ زیرا از روش دانایان و ویژگی‌های دانشمندان نیست که اسرار خانه‌ی شان را نزد دیگران فاش سازند، و بویژه اسرار خاندان پیامبر را که دشمنی و کینه‌های که بر سر مال و ثروت بین افراد این خاندان پیدا شده بر سر زبان‌ها بیفتد، و مردم بگویند خصومت علی و عباس چنان بالا گرفت که برای رفع خصومت نزد بدترین دشمنان خود رفتند تا بین آنان فیصله کند، بقول ابی‌نواس: با مرض مداوایم کرد.
    6- فیصله‌ی درست و امانت داری می‌طلبد که علی با عمویش کنار بیایند و از شکایت نزد بدترین دشمن اهل‌بیت صرف‌نظر کنند.

    خلاصه اینکه:
    اگر ما این اثر را به عقل روافض ببینیم –عیاذا بالله- کتابی قطور جلو روی خوانندگان قرار خواهیم داد.
    لکن ما از اینکه در صحابه‌ی جان‌نثار رسول الله ه طعن وارد نمائیم به الله پناه می‌بریم، و از او تعالی می‌خواهیم ما را از وقوع در این کارها در امان داشته، عقل‌های ما را حفظ نماید.
    والحمد لله الذي عافانا مما ابتلى به كثيرا من خلقه، وفضلنا على كثير ممن خلق تفضيلا ً.
    وصلی الله علی خیر خلقه محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.

    #3470

    سعدی
    کاربر
    بسمه تعالی
    درباره اینکه منظور از ارث چیست بایستی تفسیر قرآن به قرآن انجام شود و ببینیم که این واژه در اکثر اوقات به چه معانی آمده یعنی بایستی عرف قرآن را در نظر بگیریم که این کلمه جز در مبحث آیه مخصوص ارث به معنای ارث معنوی آمده مثل ارث علم ، ارث کتاب، ارث قرآن، یا ارث سنت پیامبر(ص)، که پیامبر(ص) نیز
    خودشان فرمودند که من قرآ« و سنت را برای شما به ارث میگذارم
    نشانه ای از سخنان پیامبر (ص) درباره ارث نیست و حتی خود شیعیان هم در کتابشان احادیثی هست که امام صادق فرمودند پیامبران ثروت به ارث نمیگذارند و علم به ارث میگذارند
    و یک دلیل عقلی هم این است که لزومی نداره که خداوند ارث مال را مطرح کرده باشه اگه بگیین ارث به صورت عام آمده قبلاً گفتیم که توسط بسیاری از آیات دیگر این ارث توضیح داده شده وانگار که این عامیت و اطلاقیت را مقیید کرده است و توضیح داده است
    اما اگر قضیه ارث صحیح می بود بایستی این ارث هم به همسرانش می رسید در حالی که نه احادیث و نه تاریخ شاهد ارث بردن همسران پیامبر(ص) نیست، همچنین این ارث گذاشتن سبب بدبینی در نبوت پیامبر(ص) میشود که ایشان به خاطر ثروت این همه جنگ را راه انداخته و امتیازی ویژه را برای فقط دخترش قرار داده در حالی که از همسرانش دریغ داشته است.
    و اگر این ارث به همسران پیامبر(ص) میرسید برای ابوبکر و عمر هم منفعتی بود
    و هیچ اشکالی نداره که شخصی مثل ابوبکر(رض) حدیثی را شنیده باشه و حضرت فاطمه (رض عنها) نشنیده باشه و قرار نیست که یک حدیث را همه اصحاب شنیده باشند چه بسا حدیثی را یک صحابی میدانست و دیگری نشنیده بود
    #3514

    سيدنا عمر
    کاربر
    شماره هاي مطالب به ترتيب:9 -6 -7 -8 لطفا ببخشيد.
    #3516

    سيدنا عمر
    کاربر
    و پيغمبر صلي الله عليه وسلم مي‌فرمايد: «إن الأنبياء لم يورثوا ديناراً ولا درهماً، وإنما ورثوا العلم، فمن أخذه أخذ بحظ وافر».
    يعني: پيغمبران درهم و ديناري از خود به جا نمي‌گذارند، و تنها علم از خود به جا مي‌گذارند، پس هر کس از آن علم برگيرد، بهره فراواني برده است.( نگا: سنن ابي‌داود، 3/432 و ترمذي، 4/153 و غيره.)
    ويا مي‌توان گفت: مراد از ارث در آيات مورد استناد مؤلف، ميراث علم، نبوت و امثال اينهاست و نه ميراث مادي و مالي. توضيح اينکه خداوند مي‌فرمايد: « وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ » (النمل: 16).((و سليمان وارث (پدرش) داود شد))
    و معلوم است که داود پسران بسياري غير از سليمان داشت، بنابراين همه دارايي‌اش به سليمان نرسيده، پس مراد از ارث در اين آيه دارايي نيست.
    به علاوه ارث مالي نه براي داود جاي مدح دارد، و نه براي سليمان، چرا که يهودي و مسيحي نيز از پدرش ارث مي‌برد. در حالي که آيه در سياق مدح سليمان و برشمردن نعمت خاص خداوندي بر او مي‌باشد.
    و آنچه که گفته شده است که: عمر بن عبدالعزيز آن را به اولاد فاطمه برگرداند، خلاف حقيقت است زيرا جرير از مغيره از عمر بن عبدالعزيز روايت کرده که در مورد فدک گفت: «فاطمه از پدرش خواست که فدک را به او ببخشد، پدرش خودداري ورزيد، و پيغمبر صلي الله عليه وسلم در طول حياتش از آن انفاق مي‌کرد و ضعفاي بني‌هاشم از آن بهره مي‌بردند و سرمايه‌اي براي ازدواج بيوه‌ زنان آن طايفه شده بود. اين کار تا آخر عمر پيغمبر صلي الله عليه وسلم ادامه پيدا کرد و فاطمه حق را پذيرفت. و گواه باشيد که من آن را به همان حالتي و مصارفي بر مي‌گردانم که در عهد رسول اکرم صلي الله عليه وسلم بر آن بود.(منهاج السنه).
    و اين روايت در مورد عمرابن عبدالعزيز خلاف بودن ادعاي فوق را مي رساند.و نيز آنچه که اين ادعا را باطل مي کند، عمل علي رضي الله عنه بود که فدک را به وارثان فاطمه نداد و او در دورۀ 5 ساله حکمراني اش آن را به حسن و حسين نداد. چرا خود علي وقتي خليفه شد، آن را به اولاد فاطمه بر نگرداند ! براي آنکه آن را حق خودش ندانست.
    باقي مطالب از كتب شيعه:http://www.islamtxt.net/content/forum/1559
    وصلي الله وسلم علي محمد وعلى آله وأصحابه والتابعين لهم بإحسان إلى يوم الدين
در حال نمایش 15 نوشته (از کل 21)

شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.