Home › انجمن ها › خلفای راشدین › یار غار در قرآن کیست ؟؟!!!
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط hamshahri در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #2976بسم الله با سلام/ببینید عزیزان این مطالبی را که شما ها از انها حرف بمیان می اورید ؟نه از اصل ونه از فروع میباشد وهمچنین به غیر علم مجادله میکنید وهمچنین نیت شما ها از این جدالها چیست ایا میخواهید حقیقتی را ثابت کنید ؟مشکل اصلی همین جا ست مشکل در اثبات حق وحقیقت نیست بلکه مشکل از بزیرش حق است؟ هما نا بیا مبر اکرم ص در امر رسالتش خیلی تلاش وکوشش میکر د که این حق را که به خوبی میشنا ختند به انها رسا ند وبفهما ند ولی الله در خطاب به نبی اسلام در چندین جا یی قران این امر را روشن کرده است ؟که هدایت قلوب در توان شما (محمد ص)نمیبا شد بلکه هدا یت نزد خداست وبا قا عده خاصی که این هدایت در قران روشن شده است ؟……..واین اصل قضیه میبا شد :شما مسلمین از همه مزاهب وفرق موضف میبا شید که اصول دین خودرا خود وبا تکییه بر علم وبرها نه تقلید بیا بید در قران وبس ونه چیز ها یی دگر واین را بدا نید در هر زما نی فتنه ای موجود میبا شد وفتنه زما ن ما شبهات واوها ما تیت که در این دین داخل شده است که هما نا خودرا از این دین حنیف معرفی میکند بس تکلیف ما در ین بحه از زما ن خیلی مهم وسنگینه ودر بیش خدایی خود مسولیم ؟نه از فضل ابوبکر ونه از عمر وووووووووووونه از علی سلام الله علیم اجمعین بلکه از اصل دین همان دینی که (قرانش )تحریف نشده ولی بی عمل ما نده؟؟؟؟؟ودر تفسیر ان چه کارها یی که نشده بد تر از تحریف ؟نام بردن ویا نامبر دن دلیلی بر فضیلت ویا مزمت هیشکی نمیبا شد الا مگر سریح وصحیح با شد ؟ودر عین معنا یی اصلیی ونه تا ویلی ان ؟؟واین دین اسمانی بزرگتر از (محمدص)میبقاشد به نهص خود قران چه رسد به ؟واین همه سبب نزول قرانی در بیان تعصب گرایی وافراط در دین است حکمت ودستورات قرانیست که اصل ومهمه نه سبب تنزیل ووووو؟چه در نزول به+وبه- هیچ فرقیی ندارد این اصل ومراد قران است که مهم واصل میبا شد ولی ما چون راه را گم کردایم ودین را وارونه گرفته ایم همه چیز را وارونه میبینیم تقصیر از ما نیست ؟؟؟؟؟؟بس مسولیم از این دین ونه چیزی دگر …..؟شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6792در نوشته این برادر تامل کردم البته مطلب در خصوص این آیه زیاد است اما سول ایشان در اینجا فقط یک مطلب است آیا اسم خلیفه اول در این آیه برده شده یانه اگر برده نشده پس این آیه فضیلتی برای خلیفه اول نیست حال ممکن است جواب بگویید که در تفاسیر وروایات اینگونه آمده است که یار غار خلیفه اول بده است اما قرارمان بالنسبة به قول بعضی از اهل سنت این بود که حسبنا کلام الله وقتی حسبنا کلام الله پس متن دیگری وشارح دیگری غیر از قرآن پذیرفته نیست واگر فرمودید که نخیر باید روایات یا تفاسیر دیگر را ضمیمه کرد پس نتیجه می گیریم که ما حسبنا کتاب الله بلکه کتاب الله شارح ومبین می خواهد حال ان شارح چیست خوب معلوم است سنت ولذا رجوع به سنت وشارحیت سنت برای قرآن فقط ادعای ما نیست بلکه طبق مذهب ومکتب اهل سنت هم مطلب همین است….شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6795بنام خدا
السلام علی عبادالله الصالحین
وقتی بین اصول اعتقادی و فروع دین و احکام تفاوتی قائل نباشیم نمی توان باور مسلمین را در مورد کافی بودن قرآن در اصل دین فهمید و مسلمان موحد اهل سنت و جماعت بر دو پایه اصلی یعنی قرآن و سنت صحیح رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم باور و احکام را دریافت می کند.
این معنا برای مدعی تشیع هم تعریف نشده است و هم منکر.
چون اساس باورشان بر روایات مجعول است. و مخالفت و تنافر با قرآن کریم در روایات موثقشان ثابت شده است. و مسلمان در امور اعتقادی و اصول دین قرآن را کافی می داند و در امور احکام و تشریع علاوه بر قرآن کریم سنت صحیح نبوی را تبعیت می کند.و مجاهدات ایشان در جرح و تعدیل احادیث به همین سبب است.
در مورد یار غار بودن ابوبکر رضی الله عنه مستندات تاریخی رسا است.و البته هیچ اساس و حکمی در صورت رد و اثبات آن تغییر نمی کند. تنها این مفلوکین و مشرکین مدعی تشیع اند که با انکار یک واقعیت تاریخی سعی در توجیه و تلبیس اباطیل خود هستند.که با این دروغ و کفر ماهیت پلید خود و اسلافشان را بر ملا می کنند و خود را از رحمت الهی دور می کنند.
و السلام علی من اتبع الهدی
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6796البته این بیان شما است والا کسانی که می گویند حسبنا کتاب الله فرقی بین اصول وفروع نمی گذارند اگر اینطور نیست لطفا مدرک ارائه کنید…شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6819ضمن سلام . برادر گرامی و محترم در دین اسلام اصول دین و فروع دین و ارکان ایمان و احکام فروع دین ، مراتب شناخته شده در تمام مذاهب می باشد . به لحاظ اینکه شارع اصل دین اسلام ، خداوند می باشد . و اصول اعتقادی و ارکان ایمان و اصل فروعات دین مانند نماز و روزه و … در نزد علما قابل تقلید نیست . و حتی در تمام رساله های عملیه شیعه مراجع می گویند اصول دین قابل تقلید نمی باشد چون مسئله اعتقادی است . و حتی پیامبر اسلام شارع دین نمی باشد و طبق ایات قران (وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ) ابلاغ کننده ایات قران می باشد . و طبق ایه (وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ) تبیین کننده ی ان ایاتی که از طرف خداوند نازل شده می باشد .شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6820با سلام برادرم . پیامبر یعنی پیامرسان الهی و برای اینکه بیشتر بدانی به این مطالب توجه کن .1- پیامبر یعنی پیامرسان . پیامبران الهی یعنی پیامبران وحی الهی .
2- پیامبر اگر جانشین داشته باشد پس باید وحی الهی ادامه داشته باشد .
3- وظیفه پیامبر در قران به صراحت بیان شده . (وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ)
4- پیامبر اسلام وکیل مردم نبوده (وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِوَكِيلٍ)
5- پیامبر اسلام ایات قران را که از طرف خداوند نازل شده به مردم می رسانده
6- پیامبر اسلام فقط با قران مردم را پند و اندرز می داده (ۖ فَذَكِّرْ بِالْقُرْآنِ مَن يَخَافُ وَعِيدِ)
7- پیامبر اسلام فقط در بین مردم با قران حکم می کرده (وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ ۖ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّـهُ ۖ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ)
8- پیامبر اسلام مامور به جبر نبوده (وَمَا أَنتَ عَلَيْهِم بِجَبَّارٍ)
9- پیامبر حافظ مردم نبوده است . (فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا)
10- پیامبر اسلام اگر جانشین و خلیفه می داشت پس خاتم النبین نبود . (وَلَـٰكِن رَّسُولَ اللَّـهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ)
11- پیامبر اسلام احکام الهی را به مردم ابلاغ می کرده . (مَّا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ)
12- پیامبر اسلام احکام الهی را به مردم ابلاغ می کرده و از پیش خود و باب میل خود به دین اسلام احکامی را اضافه نمی کرده است .
13- پیامبر اسلام که پادشاه و حاکم نبوده که برای خود جانشین و ولی عهد تعیین کند .
14 – و خیلی مطالب دیگر که اگر خواستید برایتان ارسال کنم .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6821با سلام برادرم . برادرم در اسلام اصول اعتقادی داریم و احکام عملی که حسبنا کتاب الله فقط و فقط در اصول اعتقادی و ایمانی کافی است . و برای احکام عملی ، سنت صحیح رسول الله هم باید اطاعت شود .
و اگر اصلی از اصول دین و یا فرعی از فروع دین و یا رکنی از ارکان ایمان در قران نیامده باشد ، پیامبر نمی تواند در دین اسلام اصلی و یا فرعی و رکنی را ایجاد کند . چون پیامبر اسلام شارع دین نیست ، و پیامرسان الهی است . و شارع دین فقط خداوند است.
اما برادرم حدیث پیامبر تبیین کننده ایات واضح و روشنی که در قران امده می باشد و حدیث پیامبر به تنهایی اصلی از اصول دین را نمی تواند ایجاد کند . و باید یک اصل و حکمی از احکام الهی واضح و روشن در قران بیان شده باشد ، تا پیامبر با سنت عملی و گفتاری ان را برای مردم تبیین کرده باشد . برادرم ما ایمان و اعتقادات خود را فقط از قران می گیریم . و احکام عملی دین خود را از سنت صحیح پیامبر می گیریم .
و علمای اهلسنت فقط بیان کننده ی سنت صحیح رسول الله و در احکام فقهی مجتهد می باشند .
و هر چیزی که خلاف قران و سنت صحیح پیامبر باشد ، اگر احیانا در کتب یک مورخ و یک فردی باشد که ان فرد منتسب به یک مذهب باشد بیان کننده ی عقیده ی دینی ان مذهب نیست . و شارع دین اسلام خداوند هست و در قران اعتقادات دینی و ایمانی به صراحت امده است .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6822با سلام برادرم . در اینکه حضرت ابوبکر یار غار رسول الله بوده است اظهر من الشمس است .
و هرکسی که قبول نکند عقل و شعور خود را زیر سوال برده است .
زیرا در بین اکثر علما ، مورخین و مستشرقین و غیر مسلمانان منصف این موضوع مسلم است .
و از همه مهمتر خداوند در ایه 100 سوره توبه رضایت کامل خود را از انها اعلام نمود . و به انها وعده بهشت داده .
و همچنین به مسلمانانی که از انها به نیکویی پیروی کنند وعده بهشت داد . (إِنَّ اللَّـهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ )
ایا جایی در قران سراغ داری که به ظالمین و ستمکاران و غاصبین خداوند چنین وعده ای داده باشد ؟؟؟
(وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِيَ اللَّـهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ۚ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ) (100 توبه)
(پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار، و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند، خداوند از آنها خشنود گشت، و آنها (نیز) از او خشنود شدند؛ و باغهایی از بهشت برای آنان فراهم ساخته، که نهرها از زیر درختانش جاری است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ و این است پیروزی بزرگ!) با ترجمه ایت الله مکارم شیرازی گذاشتم تا اینکه نگویی به دلخواه خود ترجمه کرده ام .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6838فرمودید:زیرا در بین اکثر علما ، مورخین و مستشرقین و غیر مسلمانان منصف این موضوع مسلم است ………………………………………………………………………………………………..بزرگوار ابتدا پست اصلی را مطالعه کنید ! ! مقصود در این پست این است که اسمی در آیه مورد نظر یعنی آیه مصاحبت در غار از ابی بکر نیامده است بنا براین اگر بخواهید مصاحبت را اثبات کنید که البته منتظر اثبات آن هستیم از طرف شما باید به غیر کتاب متوسل شوید ودر نتیجه اینکه می گویید حسبنا کتاب الله کلامی باطل وبی اساس است …………………………………………حالا یک سوال آیا واقعا مدرکی دال بر همراهی خلیفه اول با رسول خدا صلی الله علیه وآله وجود دارد ؟؟؟؟آیا شخص مصاحب خلیفه اول بوده است یا کس دیگری؟؟؟منتظر پاسخ شما هستیم…………….در مورد آیه 100سوره مبارکه توبه هم که فرمودید: اگر بخواهیم دلالت این آیه را در مورد تمامی صحابه بپذیریم باید قائل به امکان اجتماع نقیضین شویم زیرا بسیاری از صحابه بعد از رسول خدا دچار کشمکش باهم شدند وحتی به جنگ با یکدیگر پرداختند نمونه آن تبعید ابی ذر رحمه الله توسط خلیفه سوم است که او را با تحقیر به صحراب ربذه تبعید کرد ودر انجا بر اثر سختیها از دنیا رفت……..یا طلحه وزبیر که باز از صحابه مورد نظر شما بودند به جنگ امیرالمومنین علی علیه السلام برخاستند ……….وموارد فراوان از اینگونه پس اگر همه اینها مشمول آیه باشند باید بگوییم اجتماع نقیضین ممکن است در صورتی که محال است که دو نفری که با هم اختلاف دارند هر دو بر حق باشند وهر دو هم بر صراط مستقیم ……………………………………………………………………….در نتیجه این آیه تا زمانی شامل اصحاب بوده است که از مسیر تقوا وتبعیت از سنن رسول خدا صلی الله علیه وآله خارج نشده اند …………………حال بحث در همین جا است که کدام یک از صحابه از سنت رسول خدا صلی الله علیه وآله عدول کرد وکدام یک پایبند بود؟؟………….
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6843بنام خداالسلام علی عبادالله الصالحین
اگر به یک سوال اساسی پاسخ داده شود و موضع صریح اتخاذ گردد،خواهیم یافت که اثبات مصادیق صحابه و یار غار علی السویه و موکول به برداشت شخصی است و در هر صورت برای مسلمان موحد و هر انسان حق طلبی مصادیق فرضی و یا واقعی به میزان اطلاع و تحقیق خود وی باز می گردد.
اما سوال منظور اینکه:
ملاک و معیار صحت و سقم چیست؟
یا بر چه اساسی و با چه ابزار و معیاری ایمان و کفر و نفاق و ارتداد و شرک و دروغ و راست و خیر و شر تعریف می شود؟
بنده تا این اندازه می دانم که قدرت تشخیص موضوعات و شناخت مفاهیم قابلیتی است که در هر انسان فطرتا” وجود دارد و به فعلیت آوردن آن است که در هر فرد بنا به تلاش فردی اش متفاوت است.و این یک اصل کلی در مورد انسان است که در حیطه توان و اختیارات خود طی طریق می کند و به باور و عاقبت کار خود می رسد.
از جمله امور منهیه الهی و البته عقلی عدم تقلید کور و شخصیت محوری است و طبعا” هر انسان حاصل تلاشش عایدش خواهد شد و نتیجه عمل کسی در نامه عمل دیگری ثبت نخواهد شد.
لذا تولی و تبری بر اساس حق و باطل است که معنا می یابد و این امر در مورد اشخاص صرفا” بر اساس استنباط فردی و یا جمعی تطابق می یابد.
از همین جهت و با همین رویکرد است که محاسبه اعمال انسانها با توجه به عدم اطلاع از همه ابعاد وجودی و نیت شان توسط غیر خدا محال و منتفی است.و صراحت نص بر نهی از محاسبه حتی توسط افضل بشر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم موید این نظر است.
خلاصه اینکه اشخاص بر اساس شناخت حتما” ناقص دیگران ارج گذاری می شوند و بدیهی است که ابعاد پنهان از نظر هر کس بردیگران و حتی خودش وجود دارند و چه بسا از آنچه تصور شود بیش باشد.بر این اساس است که آیین های شخصیت محور و منکر توانایی های فطری،مستقل و باالقوه بشر همواره در رد و اثبات اشخاص چانه می زنند. چرا که اساس اندیشه و باور طفیلی شان بر شخصیت است و در صورت تخریب و یا انتساب نقیصه به مرادشان همه باورشان نقش بر آب است.
بارز ترین نمونه اینگونه مکاتب طفیلی و انگلی مدعیان تشیع اند و به روشنی می توان محصول باور بیمار گونه شان را در ارتکابات و ادعاها و اعمال و مراسمشان مشاهده کرد.
والسلام علی من اتبع الهدی
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6846گفتید:بارز ترین نمونه اینگونه مکاتب طفیلی و انگلی مدعیان تشیع اند و به روشنی می توان محصول باور بیمار گونه شان را در ارتکابات و ادعاها و اعمال و مراسمشان مشاهده کرد.دوصفحه انشاء نوشتید که در اخر بگویید مکتب تشیع طفیلی وانگلی است حال نکته ای را خدمتتان عرض می کنم من یک شیعه ام وبه مکتب خودم با ور دارم واز همه جوانان اهل سنت می خواهم با انصاف وبی طرفانه دعاوی ما را مورد مطالعه قرار دهند :
ما برای رسول خدا حق انتخا ب جانشین وبه خدا حق انتخاب جانشین برای رسولش را می دهیم اما عزیزان اهل سنت این حق را به خلیفه اول وخلیفه دوم می دهند اما این حق را به رسول خدا نمی دهند.
ما به دستور رسول خدا در مورد حدیث غدیر وبیعت کل حاضران در ان مراسم با علی علیه السلام پایبند هستیم وسر اطاعت به دستور رسول خدا صلی الله علیه وآله نهاده ایم اما برادران اهل سنت از اطاعت از ایشان سر باز زده اند.
ما به فرمان خدا در آیه تطهیر مبنی بر اینکه اصحاب کساء از هر آلودگی پاکند تسلیم هستیم وایشان را معصوم از هر گناهی می دانیم ولی …..
ما می گوییم جانشین رسول خدا باید کسی باشد که در تمام عمرش بتی را نپرستیده باشد ولی برادران می گویند جانشین رسول خدا صلی الله علیه وآله ولو که قسمتی از عمرش را بت هم پرستیده باشد مانعی ندارد.
ما می گوییم جانشین رسول خدا باید باب علم نبی باشد واز همه عالم تر به احکام دین باشد اما برادران اهل سنت می گویند جانشین رسول خدا هر کسی می تواند باشد حتی کسی که زنان در خانه ها از او نسبت به فقه دین آگاه ترند….
ما می گوییم خدا جسم ندارد جوان وپیری ندارد موی فر فری ندارد ساق ندارد واز همه اینها مبرا است وباید توحید را وشهادت به وحدانیت خدا را با تجسیم وتوصیف و…آلوده نکرد ولی برادران اهل سنت می گویند خدا جسم دارد(صحیح بخاری) چهره ای جوان دارد وموی فر فری (ابن تیمیه)……
البته بعد از این همه هرگز به خودم اجازه نمی دهم به دین شما یا اعتقاد هر انسان دیگری توهین نمایم اما نکته ای را باید گفت در دنیای امروز عصر در جهل نگه داشتن انسانها سپری شده است ودیر یا زود امواج خروشان هدایت قلوب جوانان شما را در خواهد نوردید ….
گفتید باور بیمار گونه حال چرا در برابر دلایل قوی ومحکم تشیع فقط از عبارات توهین آمیز استفاده می کنید خوب اگر باور ما بیمار گونه است از شما می خواهیم که به یکایک اشکالات ما جواب قانع کننده بدهید……………..
البته این مطالب به اصل بحث که در آن قرار داریم ربطی ندارد زیرا بحث ما در باطل بودن ادعای حسبنا کتاب الله است که الحمد للله ملتزم به این مطلب شدید……….
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6849با سلام برادرم . مثل اینکه عناد و کینه و تعصب ، چشم و عقل شما را کور کرده است .وقتی حضرت ابوبکر 23 سال یار و همراه پیامبر بوده را شما قبول ندارید .
وقتی تمام زندگی ، مال و اموال خود را در راه دین اسلام داده شما قبول ندارید . آنوقت دنبال نام ان در قران می گردید.
اهل سنت که مدعی امامت و خلافت منصوص الهی ابوبکر نشده اند و نیستند .
و مدعی عصمت و معصومیت ابوکر نشده اند و نیستند .
مدت 23 سال همراه پیامبر بودن و جزو مهاجرین بودن و … ثابت است . یار غار بودن هم ثابت است .
و وقتی حداکثر مورخین و محدثین صدر اسلام مطلبی را قبول کردند و تعداد چند نفر بی سواد پس از 1000 سال قبول نداشتند حق با اکثریت صدر اسلام است .
و در مورد ایه 100 سوره توبه و اینکه گفته اید (زیرا بسیاری از صحابه بعد از رسول خدا دچار کشمکش باهم شدند وحتی به جنگ با یکدیگر پرداختند)
اولا :خداوند در قران به صراحت فرموده (وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا) (و هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند، آنها را آشتی دهید) با ترجمه ایت الله مکارم شیرازی برایت گذاشتم تا شیر فهم شوی .
دوما : جنگ آنها بر سر اختلاف در دستگیری قاتلین حضرت عثمان بود .
و هیچوقت جنگ بین کفر و اسلام نبود و هیچکدام هم چنین ادعایی نداشتند .
و خود حضرت علی هم در نهج البلاغه می فرماید که من و شما در دین یکی هستیم .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #6850من با کسی عناد ندارم که چشم عقلم با عناد کور شده باشد اما خدای متعال به همه ما عقل داده است عقل پیامبر درون است وپیامبر عقل بیرون وقتی شخص منصفی برای لحظه ای از عقل خود کمک بگیرد به راحتی ی تواند همه اتفاقات صدر اسلام را تحلیل کند اینکه گفتم آیه 100 سوره مبارکه توبه نمی تواند همه اصحاب را در بر بگیرد مطلبی مسلم است زیرا:در روایات صحیحی که در صحیح مسلم هست رسول خدا فرمود ای علی جنگ با تو جنگ با من است وصلح با تو صلح بامن ونیز فرمود بغض تو را کسی به دل ندارد مگر منافق وکسی تو را دوست نمی دارد مگر مومن وروایات بسیار دیگر وقتی علی کسی است که جنگ با او جنگ با رسول خدا است چطور می تواند کسی که با رسول خدا می جنگد مشمول آیه 100 سوره توبه شود !!!چطور کسی که سبب قتل صحابی بزرگ رسول خدا وکاتب وحی وقاری قرآن عبد الله بن مسعود می شود می تواند مشمول آیه شریفه شود!!! واز این دست نمونه ها بسیار است که در پستهای بعدی به آنها اشاره خواهم کرد اما فعلا در این پست وبا توجه به استدلال برادرمان فقط می خواهیم ابطال حسبنا کتاب الله را ثابت کنیم که خواهش می کنم اگر جوابی نسبت به این مطلب دارید بفرمایید!
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7012کذاب 35 در مسلم آمده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟روایت جنگ با تو جنگ با من است ضعیف است در سند آن تلید بن سلیمان کذاب وجود دارد
كتاب الضعفاء لأبو نعيم الأصبهاني (435 هـ) صفحة68
التاء ( 37 ) تليد بن سليمان المحاربي أبو إدريس ذكر بسوء المذهب من أصحاب أبي الجحاف روي عنه بالموضوعات نسب إلى الكذب والوضع لا شيء
اصلا فرض کنیم ابوبکر یار غار پیامبر نبود و آن شخص علی بن ابی طالب بود. خب که چه؟
کتاب خدا برای اصول و فروع دین کافیست. اگر امامتی که از نبوت نزد شیعه بالا تر است و کسی که یکی از امامان را انکار کند همانند انکار کل پیامبران است و باعث جهنمی بودنش میشود اگر امامت چنین مهم است پس حسبنا کتاب الله باید در قران باشد. امامت که جزو فروعات فروع نیست. بحث بین کفر و اسلامه نه بین فضایل اخلاق و سنت ها و مسائل بسیار ریز فقهی
حسبنا اله کتاب الله در اصول و فروع نه در کل فقه.
پس فکری به حال امامتتان بکنید که هباء منثورا شده و مردم فوج فوج دارند از تشیع خارج میشوند به قران و سنت روی می آورند.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7016کذاب بنده هستم یا شما که با علم واطلاع از حقایق آشکار که در کتب متعدد شما آمده است وخود هم معترف به آنید باز هم حق را انکار می کنید بزرگوار بی سوادی این نیست که کسی حدیث ضعیفی را نقل کند بی سوادی این است که شما حتی از اصول مذاهب اهل تسنن وآنچه فرق بر آن اتفاق دارند هم بی اطلاع هستید وبا این حال ادعای فضل دارید:اما جواب شما لازم است به اطلاع شما برسانم این مطلب که اطاعت از علی اطاعت از رسول خدا وعصیان او عصیان رسول خدا است از همان مطالبی است که فریقین برآن اتفاق نظر دارندحال به ذکر دو روایت از کتاب مستدرک حاکم بسنده می کنم:
حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ، ثنا إِبْرَاهِیمُ بْنُ سُلَیْمَانَ الْبُرْنُسِیُّ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ، ثنا یَحْیَى بْنُ یَعْلَى، ثنا بَسَّامٌ الصَّیْرَفِیُّ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَمْرٍو الْفُقَیْمِیِّ، عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ ثَعْلَبَةَ، عَنْ أَبِی ذَرٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ:
«مَنْ أَطَاعَنِی فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ، وَمَنْ عَصَانِی فَقَدْ عَصَى اللَّهَ، وَمَنْ أَطَاعَکَ فَقَدْ أَطَاعَنِی، وَمَنْ عَصَاکَ فَقَدْ عَصَانِی».هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الإِسْنَادِ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ.الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفاى 405 هـ)، المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص139، ح4641، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت الطبعة: الأولى، 1411هـ – 1990م.
روایت دوم:
أَخْبَرَنَا أَبُو أَحْمَدَ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الشَّیْبَانِیُّ مِنْ أَصْلِ کِتَابِهِ، ثنا عَلِیُّ بْنُ سَعِیدِ بْنِ بَشِیرٍ الرَّازِیُّ بِمِصْرَ، ثنا الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ الْحَضْرَمِیُّ، ثنا یَحْیَى بْنُ یَعْلَى، ثنا بَسَّامٌ الصَّیْرَفِیُّ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَمْرٍو الْفُقَیْمِیِّ، عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ ثَعْلَبَةَ، عَنْ أَبِی ذَرٍّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ:
«مَنْ أَطَاعَنِی فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ، وَمَنْ عَصَانِی فَقَدْ عَصَى اللَّهَ، وَمَنْ أَطَاعَ عَلِیًّا فَقَدْ أَطَاعَنِی، وَمَنْ عَصَى عَلِیًّا فَقَدْ عَصَانِی».هَذَا حَدِیثٌ صَحِیحُ الإِسْنَادِ، وَلَمْ یُخَرِّجَاهُ. المستدرک على الصحیحین ج3، ص131، ح4617
البته روایات مر بوط به فضایل علی علیه السلام واینکه اطاعت از علی علیه السلام هم سنگ اطاعت ازرسول خدا وجنگ با او جنگ با رسول خدا صلی الله علیه وآله است به همین ها ختم نمی شود وبسیار مفصل تر این ها است .
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.