یارغار

این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط  حقیقت خواه در 10 سال، 2 ماه پیش بروز شده است.

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 71)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #3882

    سيدنا عمر
    کاربر
    در توضيح اين فرموده رسول الله – صلي الله عليه و سلم- كه فرمود: «وَلَا يَنْبَغِي عِنْدِي التَّنَازُعُ» (نزد من نزاع شايسته نيست) ابن حجر مي فرمايد: اين امر هر چند آنچه عمر -رضي الله عنه- نيز انجام داد، درست بود چون همانگونه كه بيان گرديد رسول الله – صلي الله عليه و سلم- جريان را براي بار ديگر به ميان نياورد.قرطبي مي گويد: اختلاف حاضرين در مجلس رسول الله – صلي الله عليه و سلم- همچون اختلاف كساني از اصحاب -رضي الله عنهم- مي باشد كه در جريان غزوه بني قريظه برايشان پيش آمد چنانكه بعد از غزوه خندق و آشكار شدن خيانت يهود، رسول الله – صلي الله عليه و سلم- تصميم به نابودي كانون فتنه يعني يهود بني قريظه گرفتند به همين دليل به اصحاب فرمود: «لَا يُصَلِّيَنَّ أَحَدٌ الْعَصْرَ إِلَّا فِي بَنِي قُرَيْظَةَ»[ بخاري] (هيچكس نماز عصر را جز در سرزمين بني قريظه برگزار ننمايد.) اما برخي از اصحاب به خاطر اينكه احتمال دادند نمازشان قضا شود، نماز را ادا نمودند. ولي برخي ديگر متمسك به ظاهر فرموده شده و از انجام نماز عصر خودداري كردند، چون گفتند: امر شده ايم كه نماز عصر را در سرزمين بني قريظه بجا آوريم ولي در اين جريان رسول الله – صلي الله عليه و سلم- با هيچكدام از طرفين سختگيري نكرد به دليل اينكه اجتهادشان در اين مورد جايز و هدفشان نيز صالح بود. آري هدف صالح و اجتهاد جايز، علت براي عدم سختگيري در موردشان گرديد.
    مثل آقاتون عمر. یا اینکه دیگر اسمتان را سیدنا عمر نگذارید! سید و مولای دیگری انتخاب کنید! و به همین نظری که رسیدید عمل کنید. منتظر انتخاب تان هستم.
    حواب:خدا شاهده تا عمر دارم اسمم محبومم سيدنا عمر است تا آخر عمر
    عصر خود را بنگر اي صاحب نظر در بدن بازآفرين روح عمر
    بدبخت تو آمده اي به من مي گويي اسمم را عوض كنم سيدنا عمر قلب من است سيدنا عمر جان من است حاظرم جانم را براي سيدنا عمر بدهم
    حال چه اشکالی دارد اگر به سراغ آنان برویم و از ایشان طلب مغفرت کنیم؟! چه اشکالی دارد طبق دستور شرع از آنان کمک بخواهیم؟! مثل برادران یوسف
    جواب:قبل از آيه 154 بقره:«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ» (بقره 153). يعني: اى افرادى که ايمان آورده ‏ايد! از صبر (و استقامت) و نماز، يارى جوئيد.« وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ يَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لَا يَسْتَجِيبُ لَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَهُمْ عَنْ دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ (5) وَإِذَا حُشِرَ النَّاسُ كَانُوا لَهُمْ أَعْدَاءً وَكَانُوا بِعِبَادَتِهِمْ كَافِرِينَ»
    يعني: كيست گمراه تر از آن كس كه جز الله تعالي به كمك مي خواند كساني را كه تا روز قيامت به درخواست آنان پاسخ نمي دهند و اصلاً از درخواستشان غافل و بي خبرند و زمانيكه مردم(در ميان محشر) جمع مي گردند معبودهايشان (بخاطر شرك آنان) دشمنشان گشته و عبادت آنان را انكار مي كنند.
    « إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ»(اعراف / 194)
    «همانا کساني را که مي‌خوانيد غير از خدا، بندگاني مثل شما هستند».
    « إِن تَدْعُوهُمْ لَا يَسْمَعُوا دُعَاءكُمْ »(فاطر / 14) يعني:«اگر شما آنان را فراخوانيد آنان فراخواندن شما را نمي‌شنوند».
    #3931

    بیدار
    کاربر

    جناب سیدنا عمر سخن علمایتان را خواندم، تلاش شان برای توجیه حرف عمر قابل تشویق است اما آیا قانع کننده هم هست؟!!!

    قافيه چو تنگ آيد، شاعر به جفنگ آيد!

    به طور خلاصه و مرتب عرض کنم، اولین جوابی که برای کار عمر مطرح کردید این بود : عمر می خواست مانع نوشته شدن نامه ی پیامبر شود تا بعداً کسانی ادعا نکنند که پیامبر هذیان گفته است و در بیماری بوده است… در حقیقت : «مي ترسيد منافقان راهي براي ايرادگيري در آنچه مي نويسد پيدا كنند»

    اگر عمر فکر می کرد که بعداً نامه ی پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم را قبول نخواهند کرد و نسبت هذیان به آن حضرت خواهند داد پس نگذاشت وسیله ای برای نوشتن نامه بیاورند و ندای حسبنا کتاب الله سر داد، درست! اما از شما می پرسم پیامبر با این همه معجزات و آیه و بینه قرآنی آورده است که می فرماید : وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏ (آیة 3و4 سورة نجم) یعنی پیامبر هر حرفی از دهان مبارکش بیرون آید وحی خدای متعال است! خب معلوم می شود اگر کسی مسلمان و دنبال اسلام باشد متوجه خواهد شد که آن گفته ی پیامبر هم نمی تواند هذیان و غیر از وحی الهی باشد. اگر عمر از این دیدگاه می ترسید خب چرا جلوی حرف پیامبر را گرفت؟ اگر کمی فکر می کرد می تونست به جای این کار آیه ی و ما ینطق… را رواج بده و به همه بفهماند که پیامبر کلامش هذیان و غیر از وحی نیست!! بهتر نبود؟

    ثانیاً به نظر شما عمر بهتر می داند که صلاح هر موقعی چگونه است یا پیامبر؟ سؤالم را یک جور دیگر بیان کنم : صلاح هر وضعیتی را خدا بهتر می داند یا عمر؟! چون طبق آن آیه که آوردیم حرف پیامبر وحی خداست. پیامبر می فرماید : قلم و دواتی بیاورید که نامه ای بنویسم که بعد از آن گمراه نشوید! دقت کنیم خود پیامبر وقتی چنین دستور می فرمایند فکر همه جاش رو کرده اند. طبق گفته ی پیامبر اگر این نامه نوشته می شد مسلماً مانع ضلالت و باعث هدایت می شد. درست؟

    حالا این چه فکر باطلی است که چون شاید بعضی نامه ی پیامبر را هذیان بدانند مانع چنین خیری شویم وقتی در این کار خیر، به گفته ی رسول خدا هدایت و نابودی ضلالت است؟!

    ما که نفهمیدیم عمر نبی از طرف خداست و به حرف او باید عمل کنیم یا پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم نبی از طرف خدایند و اطاعت از ایشان باید بکنیم! خدا داند.

    تقلید کورکورانه حجاب عقل است!

    #3932

    بیدار
    کاربر

    دومین جوابی که لا به لای حرف ها گفته شد این بود که اگر پیامبر چنین نامه ای می نوشتند دیگر برای علما فضیلتی باقی نمی ماند!

    یعنی مانع هدایت خدا و پیغمبر بشویم تا فضیلت علما از بین نرود؟! پس هر وقت پیامبر هر حرفی خواستند بزنند شما آن حضرت را متوقف کن که بعداً علما آن را بگویند و اجتهاد کنند که فضیلت علما از بین نرود. خوب شد شما زمان پیامبر نبودید!!!

    اتفاقاً اعلم علما پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم هستند و همه ی علما باید این را بدانند.

    اگر بیان کردن این سخن برای شخصی فضیلتی می آورد چه بهتر که از زبان مبارک پیامبر بیان شود که عالمیان بدانند که عقل کل و عالم حقیقی پیامبر است. پیامبر این نامه را ننویسند که بعداً علمای دیگر بنویسند و اجتهاد کنند؟!

    عمر به چه قیمتی جلوی هدایت امت را گرفت!

    از جواب های دیگرتان این بود که امر پیامبر امری اختیاری بوده است. و واجب نبوده کسی این کار را بکند.

    فرض می گیریم در آن جا انجام امر و دستور پیامبر اختیاری بوده باشد. خب این جوری که کار عمر توجیه نشد! عمر نه تنها مانع امر پیامبر شد، بلکه جمله ای گفت که با عقل و شرع جور در نمی آید!

    حسبنا کتاب الله در مقابل دستور پیامبر یعنی ای پیامبر من نامه ی تو را نمی خواهم و قرآن به تنهایی برایم کافی است.

    حسبنا کتاب الله در مقابل دستور پیامبر یعنی تنها کار پیامبر در این 23 سال پیامبری آوردن قرآن بوده است و هیچ سخن و حرفی از پیامبر غیر از قرآن حجت نیست.

    حسبنا کتاب الله در مقابل دستور پیامبر یعنی امر و نهی رسول خدا محلی از اعراب ندارد، بچسب به کتاب خدا!

    حسبنا کتاب الله در مقابل دستور پیامبر یعنی ای پیامبر، به این وحی خدا عمل نکن الآن صلاح نیست شما نامه بنویسید!

    #3934

    بیدار
    کاربر

    اما این ادعاهای ناب سیدتان عمر با عقل و شرع جور در نمی آید!

    عقل می گوید پیامبر، فرستاده ی خداست؛ اصلاً با اعتماد به او سراغ کتاب الله می رویم؛ هر چه می گوید حرف خداست؛ و انجام دستور او انجام دستور خداست چرا که خود خدا او را برگزیده است. بی چون و چرا حرف خدا را بپذیر و پیروی مطلق از او کن.

    شرع، در قرآن می فرماید :

    وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون (نحل/44)

    یعنی و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم، تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى، و اميد است كه آنان بينديشند.

    شرع کتاب خدا را به تنهایی کافی نمی داند، بلکه خود کتاب الله ما را ارجاع می دهد به توضیح و تبیین پیامبر. اما عمر دقیقاً بر عکس، حرف پیامبر را کنار می گذارد و کتاب خدا را به تنهایی کافی می داند! غلط می گم؟! اگر تعارف و تعصب را کنار بگذاریم متوجه تناقض بین ادعای عمر و قرآن می شویم.

    شرع، در قرآن می فرماید :

    وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا (حشر/7)

    و آنچه پيامبر براى شما مى‏آورد، به كار بنديد و از آنچه نهى مى‏كند خوددارى نماييد.

    خداوند در قرآن می فرماید سراغ پیامبر بروید و هر آنچه می آورد را به کار ببندید، و در مقابل عمر امر پیامبر را کنار می گذارد و مخالف آیات قرآن عمل کرده و می گوید قرآن برای ما کافی است!

    باز خواسته ام را تکرار می کنم : اگر سید و مولای خود را عمر انتخاب کرده اید، پس همان طور که عمر قرآن را به تنهایی کافی می دانست شما هم خود را از هر چیزی در کنار قرآن بی نیاز بدانید و راه سید و مولای تان را پیش بگیرید و حتی به حرف پیامبر هم اعتنا نکنید، چه رسد به تاریخ و قیل و قال های این و آن! حتی پیشنهاد می کنم تجدید نظری در مورد تفاسیر بکنید و به احترام عمر از هر گونه تفسیر قرآنی پرهیز کنید! اگر نه خب می توانید نام سیدنا عمر را بردارید؛ بالاخره مدعی باید مطابق ادعای خود عمل کند. چون این تناقض برای هر کسی سؤال ایجاد خواهد کرد.

    بحث ها را بی خود تکرار نکنیم بالاخره خدا به همه ی ما عقل و اختیار داده است. إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً (انسان/3) خدا هدایت می کند، هر کس می خواهد به راه خدایی و مطلوب عقلش می رود و شکرگزار می شود و هرکس هم بخواهد حق را می پو شاند و پا روی وجدان خود می گذارد و کافر می شود…

    بل اکثرهم لا یعقلون.

    المستغاث بک یا صاحب الزمان.

    والسلام.

    #3936

    سيدنا عمر
    کاربر
    آدرس تاپيك رو اشتباه اومدي

    موضوع تاپيك رو نگاه كن

    اين تاپيك به موضوعي كه مطرح كرديد ربطي ندارد

    #3942

    بیدار
    کاربر
    جناب سیدنا عمر فکر کنم یه ذره دیر گفتید! (چون بحث تازه به جاهای خوبش رسیده)

    اتفاقاً این بحث، برای استدلال شما ضروری و کاملاً مربوط است. اگر جوابی ندارید چرا گردن من می اندازید؟! و شما تا اثبات نکنید که برای فهم قرآن می توانید سراغ حدیث و تاریخ و … بروید حرف تان در مورد آیه غار قابل پذیرش نیست. برای من بسیار عجیب بود که شما سید و مولای خود را عمر می نامید اما در واقع عمر را از خودتان ناراحت می کنید! عمر در مقابل قرآن به هیچ چیزی حتی حرف پیامبر اعتنا نمی کرد، و ندای حسبنا کتاب الله سر می داد در حالی که شما برای اثبات حرف خودتان سراغ تاریخ و چه و چه رفتید که این کار با طرز تفکر عمری قابل قبول نیست! اگر تابع سنت شیخین تان هستید بدانید که نیستید و به آن عمل نکرده اید! چون عمل آن ها عقلائی نیست، مطابق آیه و روایه نیست، متناقض با آیات است، دلالیلش را پیشتر آوردیم.

    حرف من این است اگر عمر اشتباه کرده، چرا قضیه رو بپیچونیم؟ چرا عملش رو به گردن بگیریم و توجیهات مختلف برای کار او دربیاریم و حدس بزنیم؟ اگر حرفش را قبول ندارید و به آن عمل نمی کنید خب چرا او را سید و مولای خود بعد از پیامبر می نامید؟ اگر حرفش مطابق قرآن و رسول خداست بگویید و اثبات کنید و من چند وقتی است منتظر دلیل قانع کننده ام. و اگر حرف و ادعای او مطابق دستورات نبوی نیست، متناقض آیات قرآن می باشد، خب چرا کسی که خودش تابع خدا و پیغمبر نبوده را به عنوان خلیفه ی مسلمین بدانیم؟ چرا اطاعت اولی الامر را به او نسبت دهیم وقتی خودش اطاعت از الله و رسول نمی کند؟!

    می شود خیلی راحت تر از اول بگوییم که بله این کار عمر مطابق سخن قرآن و صاحب قرآن نیست. برای همین هم ما در این مورد راه عمر را نمی رویم. راه قرآن را انتخاب می کنیم. بهتر نیست؟! تا اینکه کلی دلیل تراشی برای کار عمر کنیم و با تعصب آبا و اجدادی دنبال حقیقت بگردیم؟!!

    الحمدلله خدای متعال نعمت عقل به ما داده است؛ قدرت تشخیص حق از باطل به ما عطا کرده است؛ در عین حال اختیار هم داده است! هرکسی بعد از تشخیص مسیر الهی می تواند آن را برای خود برگزیند و بهشت را به عنوان سرانجام خویش بپذیرد، و یا نه، مثل گوساله پرستان زمان حضرت موسی خود را به دام صیادانی چون سامری بیندازد!! خدا را شکر که مسیر خدا و پیغمبر و اهل بیتش روشن است؛ وعده ی دوازده خلیفه ی پیامبر جز در یک فرقه از فرق مسلمانان تحقق نیافته است و کار را سهل و ممتنع کرده است! مسیر نفاق و دشمنی با خدا و رسولش هم به لطف حق هنوز هویداست؛ و چناچه دیدیم روی نهان دورویان، از زمان حیات خود پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم آشکار گردید…

    امید است که با مدد جویی از خدای متعال در این دو روزه ی دنیا مسیر درستی انتخاب کنیم!

    بل اکثرهم لا یعقلون.

    المستغاث بک یا صاحب الزمان.

    والسلام.

    #3943

    سيدنا عمر
    کاربر
    #3977

    بیدار
    کاربر

    جناب سیدنا عمر اگر پاسخ قانع کننده ای هست می تونید در تالار مطرح کنید همین جا همه ببینند و دیدگاه ها بیان شود و اگر نیست، که هیچ.

    گرچه اگر جوابی می بود در همین تالار مطرح می شد، اما :

    بررسی حدیث قلم و قرطاس « بخش اول » ( جدید )

    http://www.islamtxt.ir/node/242

    بررسی حدیث قلم و قرطاس « بخش دوم » ( جدید )

    http://www.islamtxt.ir/node/243

    شبهه دوم : پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، اُمّی بودند

    بررسی حدیث قلم و قرطاس « بخش سوم » ( جدید )

    http://www.islamtxt.ir/node/244

    شبهه سوم : عدم استعمال ” هَلِّموا ” برای جمع در لسان اهل حجاز

    بررسی حدیث قلم و قرطاس « بخش چهارم » ( جدید )

    http://www.islamtxt.ir/node/245

    شبهه چهارم : لفظ ” قوموا عَنّی بر خلاف اخلاق نبوی صلی الله علیه و آله می باشد

    بررسی حدیث قلم و قرطاس « بخش پنجم – قسمت اول » ( جدید)

    http://www.islamtxt.ir/node/253

    شبهه پنجم : عمر نگفته است پیامبر هذیان می گوید

    بررسی حدیث قلم و قرطاس « بخش پنجم – قسمت دوم » ( جدید )

    http://www.islamtxt.ir/node/254

    شبهه پنجم : عمر نگفته است پیامبر هذیان می گوید

    بررسی حدیث قلم و قرطاس « بخش پنجم ( قسمت دوم ) – بخش ششم » ( جدید

    http://www.islamtxt.ir/node/255

    شبهه ششم : سخن عمر به معنای هذیان گویی پیامبر نیست بلکه انکاری می باشد

    #3978

    بیدار
    کاربر
    بررسی حدیث قلم و قرطاس « بخش هفتم – قسمت اول » ( جدید )

    http://www.islamtxt.ir/node/273

    شبهه هفتم : همه اقوال و افعال پیامبر ، وحی نیست

    بررسی حدیث قلم و قرطاس « بخش هفتم – قسمت دوم » ( جدید)

    http://www.islamtxt.ir/node/274

    شبهه هفتم : امر پیامبر مستحب بوده و عمر اجتهاد کرد

    بررسی حدیث قلم و قرطاس « بخش هفتم – قسمت سوم » ( جدید )

    http://www.islamtxt.ir/node/275

    شبهه هفتم : فقط کلام متلو پیامبر وحی است و لا غیر

    بررسی حدیث قلم و قرطاس « بخش هشتم » ( جدید)

    http://www.islamtxt.ir/node/276

    شبهه هشتم : آیه ” لا ترفعوا اصواتکم ” عمل عمر را رد نمی کند

    بررسی حدیث قلم و قرطاس « بخش نهم » ( جدید)

    http://www.islamtxt.ir/node/277

    شبهه نهم : اکثر صحابه ، از جمله اهل بیت نیز شامل گناه بلند کردن صدا در نزد پیامبر هستند

    بررسی حدیث قلم و قرطاس « بخش دهم » ( جدید)

    http://www.islamtxt.ir/node/278

    شبهه دهم : علی علیه السلام در صلح حدیبیه نیز از دستور پیامبر اطاعت نکرد

    #3979

    بیدار
    کاربر
    بررسی حدیث قلم و قرطاس « بخش یازدهم » ( جدید )

    http://www.islamtxt.ir/node/279

    شبهه یازدهم : علی علیه السلام از دستور پیامبر سرپیچی کرد و پول غذایش را صدقه داد

    بررسی حدیث قلم و قرطاس « بخش دوازدهم – قسمت اول » ( جدید)

    http://www.islamtxt.ir/node/280

    شبهه دوازدهم : چون پیامبر وصیت را ننوشت پس نیازی به نوشتن آن نبود

    بررسی حدیث قلم و قرطاس « بخش دوازدهم – قسمت دوم و سوم » ( جدید )

    http://www.islamtxt.ir/node/281

    شبهه دوازدهم : با نزول آیه اکمال دین کامل شده و نیازی به اضافات نداشت و نوشتن سخن پیامبر در آن لحظه مستحب بود

    بررسی حدیث قلم و قرطاس « بخش سیزدهم » ( جدید)

    http://www.islamtxt.ir/node/282

    شبهه سیزدهم : قرار نبود مساله جانشینی مطرح شود چه برسد به جانشینی علی علیه السلام

    بررسی حدیث قلم و قرطاس « بخش چهاردهم » ( جدید)

    http://www.islamtxt.ir/node/283

    شبهه چهاردهم : قرار بود به خلافت ابی بکر وصیت شود آنچنان که از برخی روایات مشخص است

    بل اکثرهم لا یعقلون.

    المستغاث بک یا صاحب الزمان.

    والسلام.

    #3985

    سيدنا عمر
    کاربر
    حدیث قرطاس به حدیثی گفته می شود که آنحضرت صلی الله علیه وسلم در مرض وفاتش هنگامی که اصحاب کرام گرداگرد او جمع شده بودند، به آنها فرمود: قلم و دوات بیاورید تا برای شما چیزی بنویسیم، که بعد از من گمراه نشوید. لهذا این حدیث به حدیث قرطاس مشهور گردید. حدیث قرطاس با الفاظ ذیل روایت شده است.«حدثنا علی بن عبد الله قال حدثنا عبد الرزاق اخبرنا معمر عن الزهری عن عبد الله بن عبد الله بن عتبه عن ابن عباس قال: لما حضر رسول الله صلی الله علیه وسلم و فی البیت رجال فقال النبی صلی الله علیه وسلم: هلموا اکتب لکم کتابا لاتضلوا بعده قال بعضهم: ان رسول الله قد اغلبه الوجع عندکم القرآن، حسبنا کتاب الله» (صحیح بخاری 2/638)

    حدیث قرطاس یکی از احادیث اختلافی است که بسیاری از فرصت طلبان بوسیله ی آن بر حضرت عمر رضی الله عنه انتقاد کرده و ایشان را مورد حمله و هدف اعتراضات خود قرار داده اند. و از آن استنباطاتی مطابق با فکر و اندیشه خود که در بعضی موارد برداشتهای سطحی و ظاهری از این حدیث، سبب نگرش بد نسبت به این بزرگوار (حضرت عمر رضی الله عنه شده است) حتی که بعضی ها همچون تیجانی این شخصیت را آماج اعتراضات شدید خودقرار داده اند و عقیده صیح اهل سنت را خدشه دار نموده اند و از این رو تصمیم بر آن شد تا مجموعه برداشتهای مختلف علما را در قالب اعتراضات بیان داشته و عقیده

    راسخ اهلسنت را نسبت به این نوع اتهامات روشن نموده وبه پاسخ و برداشت درست حدیث پرداخته شود.

    مجموعه اعتراضات وارده بر حدیث قرطاس

    مجموعه اعتراضاتی که بر حدیث قرطاس شده است به شرح ذیل اند:
    1- حضرت عمر رضی الله عنه به حضرت پیامبر صلی الله علیه وسلم نسبت هذیان دادند و این توهینی است به پیامبر صلی الله علیه وسلم و هر کسی که به پیامبر توهین کند از دایره اسلام خارج می شود لذا حضرت عمر رضی الله عنه از دایره اسلام خارج است!!!(نعوذ بالله)
    2- پیامبر همه اقوالش بنا به آیه «و ما ینطق عن الهوی إن هو الا وحی یوحی» (نجم آیه 3) وحی شمرده می شوند، به حضرت عمر رضی الله عنه دستور دادند که قلم و دوات بیاور ولی او در جواب پیامبر حسبنا کتاب الله گفته وبه وحی عمل نکردد و دستور آنحضرت را نادیده گرفته و با سر باز زدن از دستور پیمابر، سبب ایذاء آنحضرت را فراهم آورد و مطابق با آیه: «ان الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الآخرة و اعد لهم عذاباً مهیناً» مورد لعن و نفین خداوند قرار می گیرد.

    3- پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم خواستند مسئله ولایت و خلافت را با کتابت برای حضرت علی رضی الله عنه بیمه کنند و او را جانشین بلافصل خود معرفی نمایند، ولی حضرت عمر متوجه شده مانع کتابت شد!!

    #3986

    سيدنا عمر
    کاربر
    4- حضرت عمر رضی الله عنه بوسیله انکار و جلوگیری از آوردن قلم و دوات سبب تنازع عند النبی شد و بنا به آیه: «یا ایها الذین آمنوا لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبی و لا تجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض ان تحبط اعمالکم و انتم لا تشعرون» (ای اهل ایمان بالای صدای پیامبر صدا بلند میکند و بر او فریاد بر مکشید مانند فریاد کشیدن بعضی از شما که این کار، اعمال نیک تان را محو می کند و شما نمی فهمید. حجرات آیه: 2) اعمال خود را حبط و برباد ساخت.
    5- حضرت عمر رضی الله عنه حق مسلمین (تعیین خلیفه و جانشین بعد از پیغمبر) راتلف کرد و به مسلمین جهان (العیاذ بالله) خیانت نمود.

    6-حضرت عمر رضی الله عنه در مقابل کلام رسول الله حسبنا الله گفتند و با این نظر خود، امت اسلامی را از سنت برحذر داشتند و این قولش مخالف آیه: «و اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» (اطاعت خدا و رسول و فرمانداران را بکنید) است زیرا ایشان از دستور و اطاعت پیامبر که همانا دستور خداوند است سرپیچی کردند و مشمول حدیث: من اطاعنی فقد اطاع الله و من عصانی فقد عصی الله»

    (کسی که من از من اطاعت کند از خداوند اطاعت کرده و کسی که نافرمانی من را کند نافرمانی خدا را کرده است) قرار می گیرد.علمای أهل سنت و جماعت در پاسخ به این اعتراضات ساکت ننشسته اند بلکه این نوع اعتراضات را با اپاسخهای جالب و بجا جواب داده اند ولی از آنجایی که اکثر این کتابها به زبان عربی و اردو هستند و برادران فارسی زبان نمی توانند از آنها استفاده کنند، تصمیم بر آن شد تا مجموعه ای از پاسخ خدمت خوانندگان عزیز تقدیم گردد امید است مورد اعتنای خوانندگان و دانشجویان گرامی قرار گیرد.

    تحقیق حدیث قرطاس به اعتبار سند

    عده ای از علماء بر این نظراند که حدیث قرطاس از نظر سند ضعیف و غیر معتبر است و آن را بطور کلی مردود می دانند البته ناگفته نماند که این دسته از علما با تحقیق و بررسی هایی که در زمینه ی این روایت بعمل آورده اند ثابت کرده اند که خبر قلم و قرطاس در اساس موضوع و روایت آن از پیامبر صلی الله علیه وسلم به هیچ وجه صحیح نیست (علامه برقعی در کتاب رهنمود سنت در رد اهل بدعت و شیخ عبد الرحیم خطیب در کتاب شیخین و نویسنده کتاب سیمای فاروق اعظم بر این نظر اند. برای کسب اطلاعات بیشتر به کتابهای مذکور مراجعه شود)

    چنانچه استاد طه در کتاب مرآة الاسلام می گوید این خبر گرچه در کتب صحاح هم روایت شده ولی متن و محتوا، طرق و القاءات آن مانع قبول صحت حدیث می باشد مجموعه دلایلی که این دسته از علماء برای ضعف و معلول قرار دادن حدیث استدلال می کنند از قرار ذیل است:
    1- از میان آنهمه صحابه که در جلسه حضور داشتند بغیر از عبد الله بن عباس هیچ کسی روای حدیث قرطاس نیست و بنا به قول ابن عباس که می فرماید: «توفی رسول الله و انا ابن عشر سنین» (آنحضرت در حالیکه من ده ساله بودم وفات کردند) معلوم می شود که در آن جلسه افراد خردسال حضور نداشته اند لذا ابن عباس در جلسه حضور نداشته و اگر پیامبر چنین سخنی را بیان می داشتند، حتماً صحابه دیگر آنرا روایت می نمودند. عدم روایت دیگران بیانگر این است که پیامبر صلی الله علیه وسلم چنین سخنی را بیان نداشته است.

    #3987

    سيدنا عمر
    کاربر
    – خداوند در آیات متعددی آنحضرت را اُمّی معرفی نموده است و اُمّی به کسی گفته می شود که سواد خواندن ونوشتن را ندارد. اگر بگوییم که پیامبر صلی الله علیه وسلم در آخرین لحظات زندگی اش دستور می دهند که قلم و کاغذ بیاورند تا برای شما چیزی بنویسم، این مخالف صریح آیات و کلام خداوند است که می فرماید: «ما کنت تتلوا من قبله من کتاب و لا تخطه بیمینک اذا لارتاب المبطلون» (و قبل از آن نتوانستی کتابی را بخوانی و به خطی بنویسی تا بمادا مبطلان در نبوت تو شک کنند) و یا اینکه در جای دیگر می فرماید: «فامنوا بالله و رسوله النبی الامی الذی یؤمن بالله و کلماته واتبعوه لعلکم تهتدون» (پس ایمان بیاورید به خدا و رسولش پیغمبر امی، آن پیامبری که فقط به خدا و سخنان خدا بگرود و شما باید پیرو او شوید تا هدایت یابید- عنکبوت آیه: 48)

    از گفته فوق (تقاضای کتابت توسط شخص پیامبر) چنین بر می آید که در طول سالهای مدیدی قصه امی بودن آنحضرت یک قصه ساختگی بوده و وی می توانسته است بنویسد و در پایان عمرش قصه امی بودن را برملا ساخته اند (العیاذ بالله)

    – پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم با لغت اهل حجاز صحبت می کردند والفاظی که در حدیث است بطور هلمّوا، صیغه جمع استعمال شده، مخالف با عادت و ورش وی می باشد زیرا که اهل حجاز کلمه هلمّ (صیغه مفرد) را برای تثنیه و جمع بطور یکسان استعمال می کردند ولی در حدیث صیغه هلمّوا که لغت بنی تمیم است بکار رفته است.
    4- لفظ «قوموا عنّی» خلاف عادت و اخلاق آنحضرت صلی الله علیه وسلم می باشد، کسی که رحمت للعالمین است و خداوند در وصف وی می فرماید: «و لو کنت فضا غلیظ القلب لانفضوا من حولک» (آل عمران آیه: 159) چگونه اصحابش را از محفل خارج می کند.

    5- نسیان راوی که می گوید: «نسیت الثالثة» دال بر ضعف حافظه راوی است و این جرحی دیگر بر راوی حدیث قرطاس است.
    6- در این روایت آمده است که آنحضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند:
    «قلم و دوات بیاورید تا گمراه نشوید و اصحاب، قلم و دوات نیاوردند و پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز از مسئله قلم و دوات سکوت کردند و آنرا دیگر مطرح نساخت؛ از مفهوم این قضیه بر می آید که پیامبر صلی الله علیه وسلم، خودش اسباب گمراهی امت را فراهم ساخته اند (نعوذ بالله)

    7- مسئله دیگر اینکه اصحاب وقتی که قلم و دوات نیاوردند آیا گمراه شدند یا خیر؟ در صورتیکه معتقد به گمراهی همه صحابه باشیم در آنوقت هیچ یک از اهل بیت نیز از این قاعده استثناء نمی شود و مسئله ضلالت و گمراهی در حق آنها نیز ثابت می شود که این خود مخالف آیات و احادیث و اجماع امت است و اگربگویم که گمراه نشده اند این مخالف حدیث قرطاس می شود که می فرماید: «ائتونی اکتب لکم کتاباً لا تضلوا بعدی ابداً».

    #3988

    سيدنا عمر
    کاربر
    بنابر دلائل مذکوره، حدیث قرطاس حدیثی است ضعیف، و معلول که خبر واحد نیز می باشد و بوسیله آن نمی توانیم صحابی جلیل القدری چون حضرت عمر رضی الله عنه را مورد انتقاد و بازخواست قرار بدهیم. ولی تعدادی دیگری از علما و محققین (امام بخاری، امام مسلم، علامه بدر الدین عینی، علامه ابن حجر و….) قایل به صحت حدیث اند وجواب اعتراضات را به نحوی دیگر بیان داشته اند که در صفحات آینده به این جوابها می پردازیم.

    آیا نسبت هذیان به پیامبر از طرف حضرت عمر رضی الله عنه صحیح است؟!

    اولین استنباطی که از این حدیث شده است اینست که: حضرت عمر رضی الله عنه با کمال جرأت و گستاخی به پیامبر صلی الله علیه وسلم نسبت هذیان دادند و گفتند: «اهجر رسول الله».
    باید دانست که این اعتراض سطحی و بی پایه ای می باشد که از این حدیث استنباط نموده اند. زیرا که معنی و مفهوم حدیث آنگونه که آنرا بیان می کنند نیست بلکه معانی مختلفی دارد که علما آنرا اینگونه مطرح نموده اند:
    1- مصدر هجر بر دو وزن فُعل و فَعل (هُجر و هَجر) می آید که هجر به معنی ترک کردن و هجرت نمودن می آید و در اینجا مراد از اَهَجَرَ همان معنای دوم (ترک کردن) منظور بوده، چنانچه در تاج العروس این معنی آمده است لذا معنی جمله بدینگونه می باشد:
    «استفهموا رسول الله هل یفارقنا؟ حیث یامرنا بکتابة وصیة». از آنحضرت بپرسید آیا ما را ترک می نماید که به نوشتن وصیت دستور می فرماید

    این یک نوع استفهامی است که حضرت عمر رضی الله عنه از دیگران پرسید که از آنحضرت صلی الله علیه وسلم بپرسید آیا دنیا را وداع می گوید و به دار باقی می پیوندد؟
    2- جمله اهجر رسول الله استفهام انکاری است و به معنای لم یهجر رسول الله (یعنی پیامبر صلی الله هذیان نمی گوید) می آید.

    3- قول اهجر رسول الله توسط حضرت عمر گفته نشده بلکه این جمله از جانب ابن عباس رضی الله عنه نقل شده است.

    4- در بسیاری از روایت های حدیث قرطاس، لفظ قال بعضهم اهجر رسول الله آمده است (صحیح مسلم: 2/42، صحیح بخاری: 2/638)

    و از لفظ بعضهم چنین بر می آید که تنها حضرت عمر رضی الله عنه این حرف را نگفته اند، بلکه عده ای این حرف را بیان داشته اند. همچنین در حدیث، لفظ قالوا اهجر رسول الله آمده است و آنچه معلوم است، اینست که قالوا صیغه جمع مذکر است لذا قائلین قول اهجر رسول الله جمعی بوده اند نه حضرت عمر رضی الله عنه. لذا اگر مراد از اهجر هذیان باشد دیگران نیز با حضرت عمر شریک می شوند. در آنصورت اعتراض تنها به حضرت عمر رضی الله عنه بر نمی گردد بلکه جمع کثیری از اهل بیت حاضر در مجلس در این اعتراض داخل هستند. در این صورت حضرت علی رضی الله عنه از دو حالت خالی نیستند یا انکه جزو موافقین کتابت بوده اند یا جزء مخالفین (عدم کتابت).

    در صورت اول که موافق باشند عیناً همان اعتراضی که به حضرت عمر رضی الله عنه می شود به حضرت علی رضی الله عنه نیز بر می گردد و همان جوابی که برای حضرت علی رضی الله عنه ذکر شود همان جواب در حق حضرت عمر نیز پذیرفته می شود.

    در صورت ثانی که حضرت علی رضی الله عنه مخالف باشد باز هم از دو حالت خالی نیست یا اینکه مخالفت را ظاهر کرده اند و دیگران را از این قول منع کرده اند و یا اینکه در اینجا سکوت کرده اند.

    #3989

    سيدنا عمر
    کاربر
    در صورت اول که ایشان مخالف و مانع باشد این خود مایه رنجش پیامبر صلی الله علیه وسلم و سبب حبط اعمال می گردد، زیرا این تنازع و رفع صوت عند النبی صلی الله علیه وسلم است و مخالف آیه «یا ایها الذین امنوا لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبی و لا تجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض ان تحبط اعمالکم وانتم لا تشعرون» می باشد.
    در این صورت همان اعتراضی که در حق حضرت عمر رضی الله عنه شده، عیناً همان اعتراض در حق حضرت علی رضی الله عنه نیز صادق می آید لذا هر جوابی که در حق علی رضی الله عنه پذیرفته شود همان جواب در حق حضرت عمر رضی الله عنه پذیرفته می شود.

    و اگر بگوییم که حضرت علی رضی الله عنه در این مکانی که بر پیامبر توهین شده، سکوت اختیار کرده است و از او دفاع ننموده و حق را با سکوت خود پایمال کرده است، بر مقام شامخ حضرت علی رضی الله عنه اعتراض می شود که:
    آیا این عمل او بر بی وفایی حضرت علی رضی الله عنه نسبت به پیامبر حمل نمی شود و چگونه او به خود می قبولاند که نزداو که به شیر خدا ملقب است، بر پیامبر توهین شود و از ذوالفقارش کار نگیرد و در صورت توهین باز هم ایشان سکوت کنند. سکوت دیگر چرا؟ آیا از مخالفین می ترسیدند؟ آیا طرفداران حق و حقیقت در این مجلس نبودند که با حضرت علی رضی الله عنه یکصدا شوند و علیه باطل شورش کنند؟ اگر بودند چرا جلوی این همه فساد و توهین را نگرفتند؟ آیا مقام و جرأت حضرت علی رضی الله عنه به جرأت آن صحابی که در مقابل کفار می گوید: من راضی نیستم که در پای حضرت محمد صلی الله علیه وسلم خاری بخلد و به او توهین شود، نمی رسد و آیا….؟

    حضرت عمر رضی الله عنه و مخالفت با دستور آنحضرت صلی الله علیه وسلم
    دومین اعتراضی که بر حضرت عمر شده بود اینکه ایشان مخالف دستور آنحضرت عمل کردند و کلام او را که وحی است زیر پا گذاشت

    اوّلاً: باید دانست که کلیه اقوال و افعال آنحضرت به عنوان وحی تلقی نمی شود بلکه در بعضی جاها امر و دستور ایشان جنبه استحبابی و مشورتی دارد، چنانچه صیغه های امر زیادی در احادیث وجود دارد که برای استحباب است و اگر کسی به آن عمل نکند گنهکار نمی شود همچون آیه «و اذا حللتم فاصطادوا» (مائده 2) که صید بعد از احرام مستحب است نه واجب و کسی که صید نکند عاصی و گنهکار نیست و نمی توانیم این فرد را مخالف دستور خداوند قلمداد کنیم و او را از دایره اسلام خارج نماییم.
    همانند این آیات، بسیاری از اقوال آنحضرت بوده اند که جنبه استحبابی و مشورتی را دارند لذا در اینجا که دستور به آوردن دوات و قلم نمودند امرشان برای استحباب بوده و جنبه اختیاری را دارد نه لازمی را؛ و اگر حضرت عمر بنا بر تشخیص بجای خود حالات آنحضرت که در آوردن دوات و قلم سبب ایذاء او بود به این امر عمل نکند، گنهکار نمی شود.
    ثانیاً: آن کلامی، وحی تلقی می شود که وحی متلو باشد نه غیر متلوّ و مراد آیه «و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی» (نجم 3) وحی متلوّ است نه غیر متلو بدلیل اینکه بعد از این آیه لفظ «علمه شدید القوی» مذکور است.

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 71)

شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.