پاسخهای ساده (شایدهم دندان شکن) به سوالات کمرشکن!!!

Home انجمن ها جانشینی پاسخهای ساده (شایدهم دندان شکن) به سوالات کمرشکن!!!

این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط  rrw در 9 سال، 6 ماه پیش بروز شده است.

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #1663

    rrw
    کاربر

    اخيرا مقاله اي با عنوان ده سوال کمر شکن !!! توسط جناب عليرضاحسيني در سايت قرار گرفته. البته بنده و ديگر دوستان ،بارها در همين سايت ،پاسخ اين سوالات تکراري را داده ايم. در ادامه خوانندگان محترم خواهند ديد که اين سوالات به زعم نويسنده ،کمر شکن ،پاسخ بسيار ساده اي دارند.

    سوال1- چرا حضرت علی در هیچ کجای تاریخ (حتی در کتب شیعه) نفرموده اند که: عموم مردم در غدیر خم با من بیعت خلافت کردند. (به خصوص پس از شهادت حضرت عثمان – در نامه ها و خطابه ها – که تمام دعواها بر سر خلافت حضرت علی بود ؟)

    پاسخ:

    برابر آنچه از منابع تاريخي به دست مي‏آيد بارها حضرت علي براي اثبات خلافت بلافصل خود به واقعه غدير اشاره کرده اند. اولين باري که حضرت امير حديث غدير را مطرح فرمود، بعد از رحلت پيامبر اکرم بود. وقتي حضرت را براي بيعت‏به مسجد آوردند، آن بزرگوار با بيان حقانيت‏خود ،خلافت مسلمين را از آن خويش دانست. بشير بن‏سعد انصاري برخاست و گفت: اي ابوالحسن، اگر انصار قبل از بيعت‏با ابوبکر اين کلام را مي‏شنيدند، حتي دو نفر در باره بيعت‏با شما اختلاف نمي‏کردند. حضرت در جواب فرمود:

    «يا هؤلاء اکنت ادع رسول الله مسجي لا اواريه و اخرج انازع في سلطانه؟ و الله ما خفت احدا يسمو له و ينازعنا اهل البيت فيه و يستحل ما استحللتموه، و لا علمت ان رسول الله صلي الله عليه و آله ترک يوم غدير خم لاحد حجة و لا لقائل مقالا. فانشد الله رجلا سمع النبي صلي الله عليه و اله يوم غدير خم يقول: «من کنت مولاه فهذا علي مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله‏» ان يشهد الان بما سمع‏»

    احتجاج طبرسي، ج 1، ص 184 – بحارالانوار، ج 28، ص 185.

    آيا بايد پيکر رسول خدا را بر روي زمين رها مي‏کردم و قبل از کفن و دفن آن حضرت، در باره خلافت و جانشيني وي نزاع مي‏کردم؟ مساله خلافت چنان روشن بود که گمان نمي‏کردم کسي در صدد دستيابي به آن باشد و در اين موضوع با اهل بيت پيامبر ،درگير شوند. مگر رسول خدا در روز غدير خم حجت را بر مردم تمام نکرد و مگر جاي عذري براي کسي باقي مانده بود؟

    همگان را به خدا قسم مي‏دهم، هر کس کلام پيامبر اکرم در روز غدير خم را شنيده است که مي‏فرمود: «هر کس که من مولاي او هستم اينک علي مولاي اوست. خداوندا، هر کس علي را دوست دارد دوست‏بدار و آن که علي را دشمن بشمارد، دشمن دار، هر کس علي را ياري کند ياري کن، و هر که علي را خوار کند، خوار ساز.» برخيزد و شهادت دهد.

    زيد بن‏ارقم مي‏گويد: بعد از اين سخن حضرت، دوازده تن از اصحاب جنگ بدر برخاستند و گواهي دادند. اما من، با آنکه اين گفتار را از زبان رسول الله شنيده بودم، از اداي شهادت خودداري کردم و بر اثر همين امر و نفرين حضرت بينايي‏ام را از دست دادم.

    اما اين روايت در کتب اهل سنت:

    شهدت عليّاً فى الرحبة ينشد الناس ، فيقول : انشد اللّه من سمع رسول اللّه (صلى الله عليه وآله وسلم)يقول : يوم غدير خم : من كنت مولاه فعلى مولاه ، لمّا قام فشهد ، (و لا يقم الاّ من قدر رآه) .

    قال عبد الرحمن : فقام اثنا عشر بدريّاً كأنّى أنظر إلى أحدهم فقالوا : نشهد انّا سمعنا رسول اللّه (صلى الله عليه وآله وسلم) ، يقول يوم غدير خم : ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم ، وأزواجى امّهاتم ؟ فقلنا : بلى يا رسول اللّه . قال : فمن كنت مولاه فعلىّ مولاه ، الّلهم وال من والاه وعاد من عاداه » . إلى أن قال فقام الاّ ثلاثة لم يقوموا فدعا على فأصابتهم دعوته .

    علي را در ميدان شهر ديدم كه از مردم درخواست و تقاضا مي‌كرد تا هر كسي در غدير خم از رسول خدا اين حديث را شنيده است ، گواهي دهد ، و مي فرمود : شما را به خدا قسم اگر در غدير خم شنيده‌ايد كه رسول خدا فرمود : ” هر كس من مولي او هستم ، علي مولي او است ” بپا خيزد و شهادت دهد .

    عبد الرحمن مي‌گويد : دوازده نفر از آنان كه در بدر حضور داشتند ، حركت كردند و گفتند : ما شهادت مي‌دهيم كه در روز غدير پيامبر خدا فرمود : اي مردم ! آيا من بر جان شما مؤمنان ولايت ندارم و همسرانم مادران شما نيستند ؟ گفتيم : آري ، اين چنين است اي رسول خدا . آن حضرت فرمود : پس هر كس كه من مولاي او هستم ، علي نيز مولاي او است . خدوندا ! دوست بدار آن كه او را دوست بدارد و دشمن بدار آن كه او را دشمن بدارد .

    راوي مي‌گويد : سه نفر از حاضران غدير خم، در مجلس علي حاضر به شهادت نشدند ، علي در حق آنان نفرين كرد كه هر سه نفر به نفرين آن حضرت گرفتار شدند .( علماي اهل سنت نوشته‌اند اين سه تن أنس بن مالك ، براء بن عازب و زيدبن بن ارقم بودند)

    مسند احمد بن حنبل ، ج 1 ، ص 119 ، ط الميمنية بمصر و ج 2 ، ص199 ، ح 961 بسند صحيح ، ط دار المعارف بمصر و تاريخ دمشق ، ابن عساكر الشافعى ، ترجمة الإمام على بن أبي طالب ، ج 2 ، ص11 ، ح 506 و كنز العمال ، ج 15، ص151 ، ح 430 ، ط 2 ، و فرائد السمطين ، ج 1 ، 69 .

    حال ممکن است عده اي از روي لجاجت وخيره سري بگويند ، منظور حضرت علي در اين روايت ، اين بود که رسول خدا چون به دوستي من تاکيد کرده پس من براي خلافت محق هستم (نه اينکه رسول خدا من را براي جانشيني انتخاب نموده است)

    پاسخ شبهه اين است که آيا امروزبعد از گذشت هزاروپانصد سال ، هيچ فرد عاقلي به خود اجازه مي دهد واقعه غدير را کتمان کند؟ قطعا خير. به واقع حتي امروز آنچه مورد اختلاف است ، وقوع اين واقعه نيست بلکه صرفا معنا وسبب آن است (سني مي گويد منظور رسول خدا دوستي با علي بود وشيعه مي گويد خلافت ايشان)

    به اين ترتيب آيا معقول و پذيرفتني است کساني همچون أنس بن مالك ، براء بن عازب و زيدبن بن ارقم درهمان ايام و درحضور جمع کثيري که همگي شاهد واقعه غدير بودند، آن واقعه را منکر شود؟ قطعا نه (هيچ عاقلي چنين نمي کند)

    پس عقل حکم مي کند که اين سه نفر منکر وقوع واقعه غدير نبوده، بلکه به دروغ ،منکر منصوبيت حضرت امير به خلافت شده اند. در واقع تعيين جانشيني رسول خدا در غدير را انکار کردند نه خود واقعه را (شايد آنها هم ادعا کرده بودند منظور رسول خدا دوستي بود نه جانشيني)

    پس همچنانکه عرض کردم ، به روايات شيعه وسني ،هم علي به خلافت خود در غدير استناد کرده اند وهم عده از صحابه آن را تاييد نمودند . آنهايي هم که به دروغ ، از آن واقعه تعبير ديگري ابراز کردند ، به نفرين حضرت گرفتار شدند.

    سوال2- چرا هیچ یک (حتی یک نفر) از فرمانروایان و حاکمان عرب زبان (نه قبل از پیامبر اسلام و نه بعد از پیامبر اسلام) برای تعیین و معرفی جانشین خودش از کلمه مولی استفاده نکرده است ؟ (اگر این واژه معنای خلیفه و اولی الامر و جانشین می دهد !)

    پاسخ:

    بنده در مقاله “معني مولي در واقعه غدير “بطور مبسوط به اين سوال پاسخ داده ام . اينجا مجددا تکرار مي کنم.

    الف) بررسي واژه اي “مولي”:

    1- اگردر قاموسهاي مختلف جستجو کنيم براي واژه “مولي” حدود 26 معني خواهيم يافت که عبارتند از: -مربي ۲- مالک ۳- تصرف‌کننده در کار ۴- دوستدار ۵- قيم وبزرگتر ۶- آزادکننده ۷-آزاد شده ۸- بنده و غلام ۹- عمو ۱۰- تابع و پیرو ۱۱- نعمت داده شده ۱۲- شریک ۱۳- هم‌‌پیمان ۱۴- صاحب و خواجه (یا همراه) ۱۵- همسایه ۱۶- مهمان ۱۷- داماد ۱۸- خویشاوند ۱۹- نعمت‌‌دهنده و ولی نعمت ۲۰- فقید ۲۱- پسر خواهر ۲۲- کسی که به چیزی سزاواتر از دیگران است ۲۳- سرور (نه به معنای مالک و آزادکننده) ۲۴- پسر ۲۵- یار و مددکار ۲۶- پسرعمو

    2- حال اگر معاني که هم نزد شيعه وهم نزد سني غير محتمل است را حذف کنيم آنچه مي ماند عبارتند از: 1-مربي 2- مالک 3- صاحب و خواجه 4- ولی نعمت 5- قيم وبزرگتر6کسی که به چیزی سزاواتر از دیگران است 7- سرور 8- دوستدار 9- یار و مددکار10- تصرف‌کننده در کار

    مشاهده ميکنيم که اولا: از اين 10معني فوق حدود 9 تا مطابق نظر تشيع وفقط يکي دو تا مطابق نظر تسنن است. واين موضوع احتمال درست بودن عقيده تسنن را بسيارکم مي کند.

    ثانيا: اين 9معني مطابق نظر تشيع ، در واقع ،معني مطابق تسنن را نيز درون خود دارد.(همه آنها دوستي را شامل مي شود)به اين ترتيب قبول همان تک معني اهل سنت بازهم بعيدتر مي شود.

    ثالثا:اگر مقصود خدا و رسولش اين چنين خاص وجزيي بود، چرا از واژه “حبيب” يا مشابه آن استفاده ننمود.از معلمان فصاحت چنين کاري بعيد است.

    ب)استناد به آيات قرآن:

    مولي و ولي واژه اي قرآني هستند .ودر قرآن حتي يک آيه وجود ندارد که اين واژه ها به معناي سرپرست نيامده باشد. پس اين براي ما کافي است که بپذيريم رسول خدا که “:ما ينطق عن الهوي ان هو الي وحي يوحي ” نيز اين واژه را مطابق معناي قرآني آن استفاده کرده باشد. دقت کنيد:

    وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَيُرْسِلُ عَلَيْكُم حَفَظَةً حَتَّىَ إِذَا جَاء أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لاَ يُفَرِّطُونَ *ثُمَّ رُدُّواْ إِلَى اللّهِ مَوْلاَهُمُ الْحَقِّ أَلاَ لَهُ الْحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ (61و62انعام)

    در اين دو آيه خداوند در مورد تسلط وگرفتن جان انسان و قضاوت وحکم خود مي گويد. آيا ترديدي وجود دارد که مولي در اين آيه به معناي صاحب اختياري است نه دوستي.

    اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ(سوره بقره آيه257) اين آيه صراحت دارد که خداوند هدايتگر و صاحب اختياري است که مومنان را به سوي رستگاري هدايت مي کند.اما اگر همچنان شک داريد ادامه آيه را بخوانيد، وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ، دقت کنيد بين کافران وطاغوت(شيطان) که ديگر محبت ودوستي جاري نيست درواقع افسار کافران در دست شيطان است وشيطان صاحب اختيار آنهاست.(همچنانکه خداوند صاحب اختيار مومنان است)

    به واقع در همه اين آيات، اولين معنايي که به ذهن هرعاقلي مي رسد صاحب اختياري وفرماندهي است نه دوستي.

    ج) استدلال به سخنان خود خلفاء:

    با مطالعه خطبه‌ها ، سخنان و نامه‌هاي مردم عصر رسول خدا و قرون نخستين اسلامي ، درمي‌يابيم كه آن‌ها همواره از واژه «ولي» استفاده و از آن امامت ، خلافت ، سرپرستي و أولويت را اراده مي‌كرده‌اند . خليفه اول و دوم در خطبه‌هاي متعددي ، خود را «ولي امر مسلمين» ، «ولي رسول خدا» و … مي‌دانسته‌اند . و نيز وقتي جانشين خود را انتخاب و يا شخصي را به حكومت يك منطقه‌اي نصب مي‌كردند‌ ، به او عنوان «والي» داده و در حكم او از كلمه «ولي» استفاده مي‌كردند .ملاحظه کنيد.

    1- فَلَمَّا تُوُفِّىَ رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- قَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِىُّ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ مِيرَاثَكَ مِنَ ابْنِ أَخِيكَ وَيَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا ….

    پس از وفات رسول خدا ابوبكر گفت : من جانشين رسول خدا هستم ،‌ شما دو نفر (عباس و علي ) آمديد و تو اي عباس ميراث برادر زاده‌ات را درخواست كردي و تو اي علي ميراث فاطمه دختر پيامبر را ….

    صحيح مسلم ، ج 3 ، ص 1378 ، ح 1757

    در اين روايت خليفه دوم تصريح مي‌كند كه ابوبكر خود را ولي = خليفه رسول خدا مي‌دانست

    2- عبد الرزاق عن معمر عن الزهري عن مالك بن أوس بن الحدثان النصري … فلما قبض رسول الله (ص) قال أبو بكر أنا ولي رسول الله (ص) بعده أعمل فيه بما كان يعمل رسول الله (ص) فيها… .

    عمر گفت : و چون رسول خدا از دنيا رفت ابوبكر گفت : من ولي و جانشين پياميرم ، و همانگونه كه او رفتار كرد من نيز چنان خواهم رفت…

    الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار ، ج 5 ، ص 469 ، ح9772

    نكته مهم در اين روايت اين است كه ابوبكر مي‌گويد : «أنا ولي رسول الله (ص) بعده» كلمه «بعده» مطلب را روشن تر مي‌کند .

    3- أبو بكر بعد از به خلافت رسيدن در خطبه‌هايي كه براي صحابه ايراد كرده ، با استفاده از كلمه «ولي» خود را «ولي امر مسلمين» خوانده است .

    لما ولي أبو بكر رضي الله تعالى عنه، خطب الناس فحمد الله وأثنى عليه ثم قال: أما بعد أيها الناس فقد وليتُكم ولستُ بخيركم .
    و چون ابوبكر به خلافت رسيد براي مردم سخنراني كرد و پس از حمد و ثناي الهي گفت : اي مردم من رهبر شما شده‌ام ؛ ولي بهترين شما نيستم .

    البلاذري ، أحمد بن يحيى بن جابر ج 1 ، ص 254 – الطبقات الكبرى ، ج 3 ، ص 212

    4- ابن اثير جزري مي‌نويسد كه خليفه اول بعد از انتصاب عمر به جانشيني خود ، به فرماندهان سپاه اين چنين نوشت :
    وكتَبَ إِلى أُمرَاءِ الأجنَادِ : وَلَّيْتُ عليكم عمرَ ولم آلُ نَفْسِي وَلا المُسْلِمين خيرا ، ثم مَاتَ وَدُفِنَ لَيْلا .
    ابوبكر در نامه‌اي به فرماندهان ارتش نوشت : عمر را بر شما جانشين قرار دادم ، و در اين كار جز خير خواهي براي مسلمين نخواستم ، سپس ابو بكر از دنيا رفت و شب بدنش دفن شد .

    معجم جامع الأصول في أحاديث الرسول ، ج 4 ، ص 109 .

    5- نه تنها خليفه اول براي انتصاب عمر از واژه «ولي» استفاده مي‌كند ؛ بلكه صحابه نيز در اعتراضي كه به ابوبكر داشتند ، از دو كلمه «ولي» و «خليفه» در كنارهم استفاده كرده‌اند :

    ابن تيميه حراني ، نظريه پرداز وهابيت و مؤسس فکری اين فرقه مي‌نويسد :

    لما استخلفه أبو بكر كره خلافته طائفة حتى قال طلحة ماذا تقول لربك إذا وليت علينا فظا غليظا .

    زماني كه ابوبكر ، عمر را به جانشيني انتخاب كرد ، برخي از اين انتخاب ناراحت شدند ، طلحه گفت : جواب خدا را بر جانشين قرار دادن عمر چگونه خواهى داد ، آن هنگامي كه به ملاقات او بروي و از تو سؤال شود ‌كه چرا فردي خشن و بد اخلاق را بر مردم مسلط كردي ؟ .

    منهاج السنة النبوية ، ج7 ، ص 461

    حال سؤال اين است كه چرا با وجود چنين موارد روشني بايد كلمه (ولي) و (مولي) در سخن رسول خدا تأويل غير معقول شود .چطور خلفاء در اواخر عمرشان وقتي از کلمه ولي و مولي استفاده ميکنند منظورشان جانشيني است ليکن پيامبر اکرم در اواخر عمر مبارکشان در حجه الوداع ، وقتي اين کلمه را در مورد حضرت علي بکار مي برند منظورشان فقط دوستي است.

    د)استدلال به حديث رسول خدا:

    جَابِرِ بن سَمُرَةَ قال: دَخَلْتُ مع أبي على النبي صلى الله عليه وسلم فَسَمِعْتُهُ يقول: إِنَّ هذا الْأَمْرَ لَا يَنْقَضِي حتى يَمْضِيَ فِيهِمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً. قال: ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلَامٍ خَفِيَ عَلَيَّ قال: فقلت لِأَبِي: ما قال؟ قال: كلهم من قُرَيْشٍ.

    جابر بن سمره مى‌گويد: همراه پدرم بر رسول خدا (ص) وارد شديم، شنيديم كه حضرت مى‌فرمود: امر خلافت اسلامى به پايان نخواهد رسيد مگر اين كه دوازده جانشين در ميان آنها حكومت كند. سپس كلامى را فرمود كه برايم معلوم نشد، به پدرم گفتم: حضرت چه فرمود‌؟ پدرم گفت: حضرت فرمود: تمام اين دوازده خليفه از قريش هستند.

    صحيح مسلم، ج3، ص1452، ح1821

    اين حديث به الفاظ مختلف آمده است.از جمله:

    … لَا يَزَالُ أَمْرُ الناس مَاضِيًا ما وَلِيَهُمْ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا.

    كار مردم پيوسته پيش مى‏رود مادامى كه دوازده نفر بر آنها حكومت نمايد

    صحيح مسلم، ج3، ص1452

    دقت کرديد در معتبر ترين کتاب اهل سنت از کلمه ولي عينا به جاي خليفه استفاده شده است.

    و)استدلال به قراين ديگر:

    1- در جنگ بدر مسلمانان براي تخريب روحيه کفار شعار مي دادند الله مولانا ولا مولا لکم.آيا ايشان مي خواستند بگويند ماخداوند را دوست داريم يا اينکه خداوند در اين جنگ مالک، صاحب اختيار وپشتيبان ماست.

    2-اهل سنت به آخوند ها وروحاني هاي درجه يک خود مولانا مي گويند.آيا اين بدين معناست که آنها به درجه اي رسيده اند که دوست مردم شوند يا به درجه اي رسيده اند که مي توانند رهبري وهدايت عامه را عهده دارباشند.

    3-آغاز سخن رسول خدا در غدير با اين جمله «ألست أولي بكم» و در واقع اشاره ايشان به آيه «النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِم‏ (احزاب/6) .

    نزول آيه ابلاغ قبل از واقعه غدبر.

    نزول آيه اکمال بعد ازآن.

    گرماي زياد وسختي سفر.

    تبريک وتهنيت به حضرت علي.

    و بسياري موارد ديگر ثابت مي کند که مولي در سخن پيامبر نمي توانست صرفا دوستي باشد.

    4- اگر لفظ مولا نص بر امامت و خلافت ابتدائيه نبودحضرت اميرالمومنين(ع) مرتب به آن دليل و حجت نمي آورد.

    بگذاريد طوري ديگر بگويم:(((( همه ما دوستان زيادي داريم، اما آيا به هيچکدامشان مولي مي گوييم. خير. ما به تنها دوستي که مولا مي گوييم خداوند است. چرا؟ چون او دوستي است که صاحب اختيار و فرمانرواي ما است)))) چرا اين مسئله ساده آنقدر براي شما پيچيده است؟

    دوستان توجه نماييد که خدا خود را در قرآن ولي ومولي مومنان معرفي مي کند.رسول اکرم نيزدر غدير خودرا مولي مومنان مي خواند(من کنت مولاه)سپس علي را نيز مولي مومنان معرفي مي نمايد(فهذا علي مولاه)در واقع ولايت الله ولايت رسول گرامي وولايت علي (ع)در يک راستايند.و يعني آنکه رسول اکرم در غدير، فقط خلافت (جانشيني) خود را به علي نداد بلکه تمامي ولايت خود را به ايشان دادند.

    سوال3- چرا جوانان طرفدار حضرت علی در سقیفه بنی ساعده به واقعه بیعت با حضرت علی در غدیر خم هیچ اشاره ای نکرده و به جای آن می گویند: لا نبایع الا علیا (ما بیعت نمی کنیم مگر با علی) در حالیکه اگر در غدیر خم بیعت کرده بودند باید می گفتند: ما بیعت خود با علی را نمی شکنیم !

    پاسخ:

    شما را به خدا آخر اينهم شد استدلال وسوال؟( آن هم کمر شکن!!!) بنده جواب اين سوال را با منطق پوشالي خودت پاسخ مي دهم.

    دوست عزيز مگرطرفداران ابوبکر به طرفداران علي گفته بودند که بيعت خود را با علي بشکنيد که ايشان بگويند ما بيعت خود را با علي نمي شکنيم. دقت کنيد ايشان در جواب درخواست بيعت با ابوبکر ، گفتند ما بجز علي با کسي ديگري بيعت نمي کنيم وابن کاملا معقول و منطقي است.

    اما بد نيست اين موضوع را بازتر کنيم. دقت کريده ايد چرا با وجود خيلي صحابه سر شناس ديگرمثلا کسي نگفت ما فقط با عثمان يا عمريا طلحه يا ابوذرويا…بيعت مي کنيم. و فقط اين علي بود که چنين گروهي داشت؟ آيا اين واقعه ثابت نمي کند طرفداران علي، همانهايي بودند که به بيعت خود در غدير پايبند بودند . به واقع تقابل پايبندان بيعت غدير و پيمان شکنان.

    سوال4- ما می دانیم که بسیاری از مردم مدینه و قبائل اطراف در غدر خم حاضر نبوده اند چرا پیامبر اسلام پس از بازگشت به میدنه از این تعداد برای حضرت علی بیعت نمی گیرند ؟

    پاسخ:

    آيا واقعا گمان مي کنيد گرفتن بيعت از همه افراد فرق چنداني مي کرد. اصلا شما که مي گوييد ابوبکر با انتخاب مردم خليفه شد، ايا از همه بيعت حضوري گرفت. دوست عزيزواقعيت اين است که قدرت و نفوذ و سران تاثير گذار در مدينه بودند و رسول خدا به آن واقف بود. لذا گرفتن بيعت همه مسلمانان نه عملي بود نه فايده زيادي داشت.

    سوال5- چرا در خصوص این واقعه مهم (یعنی شکستن بیعت 120 هزار نفر) هیچ مثل و شعری در همان زمان ساخته نشد ؟ و بر سر زبانها نیفتاد ؟

    پاسخ :

    آيا شما نمي دانيد که متاسفانه شاعران، براي افراد قدرتمند وپيروز شعر مي گويند نه ضعيف وشکست خورده. اصلا در آن خفقان که حتي به دختر رسول خدا رحم نکردند آيا شاعري به خود اجازه مي داد از غصب خلافت بگويد. اما بدانيد که اتفاقا مطابق عادت شعرا، هنگامي که حضرت علي جانشين رسول خدا شد، اشعار بسياري براي ايشان سروده شد.

    مثلا حسان بن ثابت انصاری شاعر مخصوص پیامبر ، در روز غدیر پس از اتمام خطبه، چنين سرود

    ینادیهم یوم الغدیر نبیهم بخم فاسمع بالرسول منادیا

    و قال فمن مولاکم و ولیکم فقالوا و لم یبدوا هناک التعامیا

    الهک مولانا و انت ولینا و لم تلف منا فی الولایه عاصیا

    فقال له قم یا علی فاننی رضیتک من بعدی اماما و هادیا

    فمن مولاه و فهذا ولیه فکونوا له انصار صدق موالیا

    هناک دعا اللهم و ال الیه و کن للذی عادی علیا معادیا

    معنی: روز غدیر خم ، نبی اکرم ندا می کرد امت را وآنها شنیدند، آنحضرت فرمود: کیست مولا و ولی شما؟ گفتند: خدا مولای ما و تو ولی ما و احدی انکار و عصیان این معنی ندارد. پس فرمود به علی، برخیز! به درستی که من راضی شدم تو هادی و امام خلق باشی.پس هر کس را که من ولی او هستم این علی ولی اوست…

    این اشعار از واضخ ترین دلایل است که نشان میدهد اصحاب از لفظ مولی درک نکردند مگر امامت و خلافت علی (ع) را و اگر ((مولی)) به معنی امام و هادی و اولی به تصرف نبود، قطعا رسول خدا بایستی او را تکذيب مي کرد در حاليکه نه تنها چنين نکرد بلکه با جمله مویدا بروح القدس، از حسان تشکر و قدر دانی نيز کرد

    سوال6- چرا در قرآن کریم، صراحتا نام حضرت علی به عنوان خلیفه و جانشین نیامده ؟ لااقل چرا در قرآن کریم یک آیه وجود ندارد که ای پیامبر، امر تعیین خلیفه و جانشین به عهده و وظیفه توست (حالا اگر می گویید نباید نام علی می آمد ! خود دستور که می توانست به صورت کلی صادر شود !)

    پاسخ :

    وجود موضوعي در قرآن تنها شرط اثبات آن نيست.چون:

    1- قرآن به وجوب دستورهای شریعت نیز اشاره کرده، ولي بیان خصوصیات این مهم را به «سنت‏» واگذاشته است. یعنی فشار اصلی را بر تثبیت این واجبات گذارده و بیان خصوصیات را به دستگاه دیگر (سنت) واگذار کرده است.

    وقتی آیه نماز نازل شد، خدا در آن تعداد رکعات را نگفت . وقتي آیه زکات نازل شد، مقدار آن را نگفت . وظیفه بیان مصداق‏ها و تبیین جزئیات بردوش پیامبر (ص) است.

    2- ما با دو وحی روبه‏رو هستیم: «وحی قرآنی‏» و «وحی تبیینی‏». در وحی قرآنی لفظ و معنا هر دو از ناحیه خدا است; اما در وحی تبیینی معنا از خدا و لفظ از سوی رسول خدا (ص) است.

    «و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون; ما بر تو «ذکر» را نازل کردیم تا قرآنی را که برای مردم نازل شده تبیین و تفسیر کنی و زمینه تفکر آن‏ها را فراهم سازی‏».

    این ذکر همان «وحی تبیینی‏» است که تمام سخنان پیامبر (ص) در زمینه معارف و دستورالعمل‏های دینی را شامل می‏شود .

    3- از روش‏های جالب توجه قرآن تاکید بر صفات و ویژگی‏ها و عدم اصرار بر ذکر نام اشخاص است. شاید حکمت این روش توجه دادن امت ‏به صفات و ویژگی‏های خوب و بد در طول زمان است تا بر اساس اوصاف ذکر شده به شناخت اشخاص و تطبیق صفات بر آنان بپردازند واهمیت و جایگاه اشخاص را با میزان صفات تجلی یافته در آنان بسنجند

    4-قرآن کتاب داستان يا تاريخ نيست که اسامي را حتما ذکر نمايد .مثلا قرآن به اوصاف پيامبران پرداخته ولي از ميان 124000 نفرفقط حدود 30 نفر را بطور مستقيم يا غير مستقيم نام برده است.

    5- شايد يكي از حكمت‌هاي عدم تصريح نام ائمه در قرآن و واگذاشتن تبين آيات به پيامبر خدا آزمون امت بوده كه در سرنوشت نسل‌ها اثر مستقيم دارد. خداوند متعال در اين مسئله مهم ؛ امت اسلامي را امتحان كرده تا نفوسي كه در مقابل دستورات خدا و پيامبر تسلميند، از نفوس متمرد و سركش جدا شده و شناسايي شوند.

    6- به فرض هم که اگر نام حضرت علي در قرآن می‌آمد، باز بهانه گيري تمام نمي شد. داستان طالوت عبرت انگيز است. مگر قوم بني اسراييل به پيامبرشان در مورد طالوت نگفتند: أنّی یکون له الملک علینا و نحن أحقّ بالملک منه و لم یؤت سعةًمن المال.( بقره / 247) از کجا می‌تواند فرمان‌روای ما باشد، حال آنکه ما به فرمان‌روایی از او شایسته‌تریم، و او توانمندی مالی ندارد.

    مگر اصحاب ،سخن رسول خدا در غدير را دوستي معني نکرده اند، در آن که ديگر شکي نداشتند . ولي آيا دوستي کردند؟ آيا عايشه هنگام فتنه گري داشت دوستي مي کرد ؟آيا معاويه و عمروعاص و ديگران هنگام جنگ با حضرت علي داشتند دوستي مي کردند؟ ابن ملجم هنگام شمشير کشيدن برفرق مبارک ايشان ،چطور؟( شما به چنين اصحابي عادل مي گوييد)

    به هر صورت روش تعيين جانشين پيامبران را قرآن تصريح کرده و جعل الهي است .آنجا که موسي فرمود” اجعل لی وزیرا من اهلی” يا آنجا که حتي تصريح مي کند فرمانده لشکر سپاه پيامبر بني اسراييل(طالوت) منصوب خداوند است. اما مصداق را رسول اکرم مي بايست تعيين کند که چنين کرد .

    سوال7- چرا در طی 70 روز فاصله غدیر خم تا رحلت پیامبر هیچ سوء قصدی به جان حضرت علی صورت نگرفت؟

    پاسخ:

    ما ديگر غاصبان خلافت و دشمنان علي را آنقدر بي حيا و نادان نمي پنداريم که در زمان حيات رسول خدا چنين کاري کنند. وقتي مي توان منافقانه عمل کرد، چرا رودر رو جنگيد!!

    سوال8- چرا در خصوص این موضوع مهم پیامبر اسلام از کلمه مولی استفاده می کند که حدود 27 معنی مختلف می دهد و جالب اینجاست که حتی یکی از این 27 مورد معنای خلیفه و جانشین و اولی الامر نمی دهد! در حالیکه در لسان عرب برای این موضوع مهم کلمات فراوانی مانند: مالک، اولی الامر، سلطان، والی، حاکم، امام و… وجود داشته است.

    پاسخ:

    جواب اين سوال همراه سوال 2 داده شد.))

    سوال9- چرا حتی یک نفر از این 120 هزار نفری که به قول شما در غدیر خم با حضرت علی بیعت کردند پس از شنیدن به قول شما کودتا در سقیفه به جانب مدینه نمی آید تا علت امر را جویا شود ؟

    پاسخ:

    احتمالا جنابعالي در آن هنگام دربان شهر مدينه بوديد که آمار دقيق ورود و خروج شهر را داريد!! ولي اگر منظورت اين است که چرا از طرف آنها واکنشي ديده نشد، پاسخ اين است که بسياري از اين افراد حتي ايمان راسخ و واقعي به رسول خدا نداشتند چه رسد جانشين او . آنهايي هم که بر پيمان خود استوار بودند، توانايي قيام نداشتند و همچون مولايشان علي ، سکوت و صبر پيشه کردند.

    سوال10- و در نهایت آیا می دانید چرا علمای شیعه حاضر نیستند تسلیم این حقیقت شوند ؟ آری زیرا دکان آنها برای همیشه بسته می شود. دکان خمس، دکان تقلید، دکان صیغه و دکان ولایت فقیه و سایر خرافات تاریخی.

    پاسخ:

    اجازه بده اين تهمت تو را پاسخ ندهم . چون تو دنبال حقيقت نيستي . والا هر بار که پاسخت را ميگرفتي جري تر نمي شدي.

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)

شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.