نشانه شناسی مداح مسلح

Home انجمن ها گفتگوی ازاد نشانه شناسی مداح مسلح

این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط  دانش در 9 سال، 6 ماه پیش بروز شده است.

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #1748

    دانش
    کاربر
    مداح، دیگر آن روضه خوانِ بی ردا و عمامه نیست که پایین منبر می نشست و اگر به مجلسی می رفت نامش در پی روحانیان می آمد و حضورش بی مُعمم مجلس معنا نداشت.
    از آنگاه که مسند رهبری جمهوری اسلامی به آیت الله خامنه ای رسید، ستاره اقبال مداحان پرفروغ شد و نامشان در مجالس روضه رهبری بیش از روحانیان منبری بر سر زبانها افتاد، وگرنه در دهه شصت، مداح جماران، پیرمردی بود به نام حاج آقا کوثری که می آمد و بی اینکه سبک جدیدی راه بیندازد، برای بنیانگذار جمهوری اسلامی می خواند و اُجرتی می گرفت و به قم باز می گشت.
    آهنگران و کویتی پور و بسیاری گمنامان دیگر هم که برای رزمندگانِ ایرانی می خوانند و روحیه شهادت طلبی را شعله ور می کردند، یکسره کار و کاربردشان با مداحان پس از آیت الله خمینی متفاوت بود، ایشان بلندگوی تبلیغاتی جنگ بودند و نه بیشتر و در تصمیم گیری ها و رده های قدرت حضوری نداشتند و با پایان جنگ به آخر خط رسیدند.
    آیت الله خامنه ای نه فرهمندی بنیانگذار را داشت و نه مرجعیت و مسند فقاهت سلفش را به ارث برده بود و از قضا با بسیاری از هم سالان و انقلابیان که از او سنوات زندان و مبارزه بیشتری داشتند، معاصر بود.
    به نظر می رسید پذیرش رهبری از سوی بسیاری از کارگزاران حکومت، قبول بالاترین مقام اداری نظام بود با این تبصره که از قانون اساسی اصلاح شده می آمد که مقام رهبری لزوما افقه فقها و مرجع تقلید نیست.
    رفتار هاشمی رفسنجانی اولین رییس جمهور پس از دوران بنیانگذار، نشانه ای بارز از پذیرش رهبری به عنوان مقامی مافوق و اداری دارد، دیگر آن شور و حال که هاشمی در نقل بیانات آیت الله خمینی داشت به چشم نمی خورد و رییس جمهور از رهبری به عنوان برادری یاد می کرد که در کنار و موازاتش امورات نظام را می گذراند.
    هاشمی نه دست بوس بود و نه آنقدرها فرمان بر و از همین شاید، مقام رهبری در سخنرانی هایش در دوره دوم ریاست جمهوری هاشمی، به کسوت اپوزیسیون دولت در آمد و در قبال بیشتر عملکردهای اقتصادی و فرهنگی دولت بی آنکه شخص هاشمی را آماج قرار دهد، موضعی سخت منتقدانه داشت.
    در این عادی دیدن شانیت رهبری، مداحان سازی مخالف می زدند و اینکه “خامنه ای خمینی دیگر است / ولایتش ولایت حیدراست” از میان هیات های رزمندگان در آمد که مداح تازه نفس و صاحب سبکی داشت.
    “حاج منصور ارضی” از همان ابتدای نامبرداری، هاشمی رفسنجانی را منافق می دید و به صراحت و در میان هیاتی ها که بسیاری نوجوانان جنگ ندیده و تازه به بلوغ رسیده بودند، هاشمی را طعنه می زد و آنقدر نفوذ کلام داشت که اهالی هیات به نماز جمعه می رفتند اما پشت سر هاشمی رفسنجانی که امام جمعه بود، نماز را به فُرادی می خواندند.
    از آن سو آیت الله خامنه ای با نگرش تاریخی خاصی که از تشیع داشت و با علاقه وافرش به سلسله صفوی، سعی می کرد تا یکبار دیگر مصداقی برای “شاه صوفی” بسازد.
    ترکیب ولایت فقیه در پی سخنرانی های تئوریک مقام رهبری که همواره بر قرینه سازی های تاریخی تاکید داشت و از مخاطبان می خواست تا این قرینه ها را نه یک استعاره که حقیقت بگیرند و نقش خویش را در تاریخ بیابند، متحول می شد.
    بنابر نظر رهبری تاریخ همواره در تکرار است و شخصیت هایش نیز مکرر می شوند و یکباره می توان شهود کرد که در همین دوران معاصر همان اتفاقات صدر اسلام می افتد و باز هم حکومت علوی بر سر کار می آید و دوباره بسیاری به “علی” خیانت می کنند.
    راز و رمز این سخنرانی ها را البته مداحان بیش ازهمه دریافتند، آنها آیت الله خامنه ای را بر جای امام اول شیعیان می نشاندند و او را سر تا پا “ولایت”می دیدند، دیگر حتی “فقیه” و” فقه” نیز حشو زائدی بود بر جوهره ولایت

    فقاهت رقیب و مدعی بسیار داشت و آنچه بی بدیل می نمود ولایت بود و مداح می توانست در یک پرش تاریخی و با شعبده شعر و شور، مخاطبان را از وسط تهران به کوفه و مدینه برد و حقانیت آیت الله خامنه ای را بر تمامی منتقدان و معترضانش به حجت صدای بم و آهنگ سینه زنی بر کرسی بنشاند.
    جدا سازی ولایت از فقاهت تبعاتی داشت و اینکه بایستی روحانی های ولایت مدار نیز به صحنه می آمدند، روحانیانی که شباهتی تام به مداحان دارند و به جای درس خارج و بحث و فحص فقهی، عنصر عشق و سر سپردگی مرید وار به مقام ولایت را ترویج کنند و همان خوانش تاریخی که مقام رهبری مبدعش بود را تکثیر می کنند و اینگونه بود که مداحان ولایت مدار همپالکی های روحانی خویش را نیز یافتند و مداح و روحانی و منبر و پا منبری یکی شدند.
    جنبش اجتماعی که پس از دوم خرداد پدیدار شد و شورش های دانشجویی که رهبر جمهوری اسلامی را به گریه انداخت، نقشی تازه به مداحان داد و آنان را به زرادخانه ایدئولوژیک ولایت رهبری مبدل کرد.
    اگر انقلاب اسلامی سال ۵۷ ایدئولوژی اش را از شریعتی و کیمیاگری اش در تلفیق اسلام با جهان‌بینی چپ ماب آن روزگار می گرفت و آیت الله خمینی مصداق امت و امامت و رهسپار جامعه بی طبقه توحیدی بود، اینک مداحان با شور و مستی و هیپنوتیزم نوحه، امامی معاصر می آفریدند که تنها بود و در اقلیت و این کثرت دشمنان، مشروعیتش را نمی کاست بلکه نشانه حقانیت بود و مگر نه اینکه شیعه در تمامی تاریخش اقلیت بود.
    مداحان و لباس شخصی ها که عمده شان از دست پروردگان هیات بودند از این مجالس شور می گرفتند و به خیابانها می آمدند و نقش اول سرکوب را ایفا می کردند، مداح در پی این کارستان البته مقامی می یافت و هم منزلت سردار سپاه می شد و حضورش در بیت رهبری همیشگی.
    هشت سال پس از دوم خرداد و با ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، مداحان مزد خویش را گرفتند و احمدی نژاد را رییس جمهور هیاتی خواندند که از هیات ها آمده بود و دست در دست مداحان داشت و اگر در آخر دورانش رو در روی ولایت نمی ایستاد و از هیات به مکتب رحیم مشایی، دوست و همراه و مرادش نمی رفت، همچنان در هیات و آغوش مداح بر او گشوده بود.

    نقش مداح در حمایت از ولایت و سرکوب معترضان در تاریخ معاصر ایران یکتاست، مداح نظامی نیست اما اسلحه دارد، هم پیاده نظام است و هم فرمانده و با همه عوامی و افتخارش به عالم نبودن، ایدئولوگ نیز هست.
    روزی روزگاری محمدرضا پهلوی در آنچه قیام ملت و شاه می خواند و دیگران کودتای ۲۸ مرداد می گفتند از اهالی هیات استفاده ها برد، شعبان جعفری و همراهانش که با چوب و چماق در خیابانها”جاوید شاه” می گفتند و مبارز می طلبیدند از اهالی هیات بودند و خود شعبان هر ساله هیات بزرگی به راه می انداخت، اما فرقش با مداحان که ایشان نیز از هیات در آمدند این بود که شعبان، هیچ گاه صاحب هیات نبود، روحانیان صاحب امتیاز روضه و نوحه و خطابه و محتوای هیات بودند و در واقع هر کس که هیاتی به راه می انداخت، منبری تازه می ساخت.
    شعبان جعفری هر چند فریاد می زد “خدا ، شاه ، ملت” اما هیچ گاه نمی تواست از شاه ولایت بسازد و محبت شاه را در همان زورخانه که داشت به باستانی کاران تزریق کند و از آن سو محمدرضا شاه نیز هیچ گاه به شعبان اسلحه نداد، اسلحه از نظر شاه ارج و قربی داشت که باید در دست ارتش – به عنوان یگانه پشتیبان وفادار – باقی می ماند.
    حاج محمود کریمی مداح، اما اسلحه دارد و به راحتی در یک دعوای خیابانی از اسلحه گرم استفاده می کند، شنیده شده است که برخی دیگر از مداحان نیز اسلحه به کمر می بندند.
    شاید بیراه نباشد که بگوییم مداحان مسلح در نظام مبتنی بر ولایت همان نقشی را دارند که ارتش در نظام شاهنشاهی داشت، البته این ارتش بی حساب و کتاب و هیاتی تا به حال آیت الله خامنه ای را تنها نگذاشته است.

    محمد رهبر

    روزنامه نگار

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)

شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.