این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط yosef samadi در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #1831
سلام علیکم
قبل از شروع کلامم و پاسخ به اشکالاتت می خواستم یه سؤال ازتون داشته باشم . در مذهب و مسلک شما جواب سلام و احترام گذاشتن به طرف مقابل چیست ؟ منطقش چیه ؟ اما بزار بصورت کوتاه بگم که در مذهب ما شیعه درباره جواب سلام دادن منطقش چی هستش ؟
قال الصادق ع : ( السلام قبل الکلام ) نخست سلام سپس کلام .
قال رسول الله ص : ( إنّ من موجبات المغفرة بذل السلام و حسن الکلام ) یکی از موجبات مغفرت سلام کردن و سخن نیکو گفتن است .
قال علی ع : ( عَوُّد لسانک لین الکلام و بذل السلام یکثر محبوک و یقل مبغضوک ) زبان خود را به نرمگویی و سلام کردن عادت بده تا دوستانت زیاد و دشمنانت کم شوند .
غیر از اینکه در احادیث توصیه اخلاق پسندیده شده در قرآن هم آمده است . مگر در قرآن پیامبر را اسوه مسلمین و پیروان آنحضرت نمیداند . ( لقد کان لکم فی رسول الله أسوة حسنة ) . مگر نه اینست که روش پیامبر خوش رفتاری و نرمگویی بود . مگر نه این است که پیامبر نه نتها با دوستان و پیروان خودش اینچنین بود حتی با دشمنان خود هم برخوردی خوش داشت .
منطق پیامبر در برخورد با دشمنان خود این است ( و إذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما ) . لطفا قبل از همه چیز آداب اسلامی رو در حرف زدن رعایت کن . ما هم از روش پیامبر پیروی میکنیم و میگیم ( و إذا خاطبهم الجاهلون سلاما ) . اگه واقعا قصد تو هدایت دیگران است باید به این آیه قرآن عمل کنی ( فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظّا غلیة القلب لانفضّوا من حولک )
یه خواهشی که از شما دارم اینکه مطالب رو به دقت بخوانید و جواب کلیشه ای ندید یا اینکه فقط بخواید رد گم کنی . منطقی و استدلالی جواب بده . صوری جواب نده لطفا . چقدر جوابهای متناقص میگید . همچنانکه در مطالب خودم اشاره کردم .
جواب اشکال اول :
بنده قصدم از این جمله که هیچ یک از اهل سنت نمیتونن انکار بکنن که در زمان خود آنحضرت متعه نبوده است . منظورم این نبود که کسی منکر این قضیه شده و بنده بخوام جواب او را بدهم بلکه فقط اشاره به آن بود و فقط خواستم سابقه متعه را بازگو کنم نه بصورت یک اشکال و شما در جواب این مطلب نوشتین که یک نفر از اهل سنت رو بیار که گفته باشه متعه در صدر اسلام وجود نداشته است . من هم میخواستم همین رو بگم که کسی نمیتونه منکر اصل قضیه متعه بشه . چه از شیعه و چه از سنی . فقط یادآوری این مطلب بود نه چیز دیگر . ( فذکر إن نفعت الذکری ) . مگه یادآوری یک مطلب تاریخی به نظرت اشکالی داره ؟ اون هم یک تاریخی که مسلم و قطعی الموقع است .
جواب اشکال دوم :
شما گفتید که متعه در خیبر برای همیشه حرام شده است .
روایاتی که در زمینه حلیت متعه و حرمت آن آمده یا صحیحند یا غیر صحیح . هیچ وقت دو روایت صحیح نمیتواند در یکجا واقع شود . اگر یکی از اون روایات صحیح باشد بطور قطع روایت دیگری غیر صحیح است و رد میشود و نمیشه به آن اعتناء کرد . روایاتی که در خصوص حلیت متعه آمده همگی صحیح هستند و بخاطر زیادی مطلب از بیان آن میگذرم ولیکن روایاتی که درباره حرمت متعه آمده قابل اعتنا نیست . شما ادعا کردید که در روز خیبر برای همیشه متعه حرام شد پس با این روایات مختلفی که درباره حرمت متعه آمده چه میکنید ؟ جزئیات این اختلاف رو نووی شارح صحیح مسلم در شرحش بر صحیح مسلم آورده است که من خلاصه آنرا در اینجا میارم :
متعه در غزوه خيبر، حلال و حرام شد. راويان، آن را از على(ع) نقل كرده اند.
از حسن بصرى و سبره جهنى روايت شده كه متعه، جز در عمرة القضاء حلال نشد.
همچنين از سبره جهنى نقل شده كه متعه در جريان فتح مكه حلال و حرام شد.
اسحاق بن راشد از زهرى روايت كرده كه پيامبر(ص) در غزوه تبوك از متعه نهى كرده است.
پيامبر(ص) متعه را در روز “اوطاس” حلال كرده است.
پيامبر متعه را در روز فتح مكه حلال كرده است.
ابن قدامه گفته است:
علما در جمع بين اين دو خبر(يعنى تحريم متعه در جنگ خيبر و فتح مكه) اختلاف نظر دارند.
امکان ندارد قرآن کریم با این اختلاف شدید روایات نسخ شود . 2 . چطور ممکن است زمان و مکان تحریم متعه بر مسلمانان مخفی باشد و دچار این همه اختلاف شود . چطور حلیت متعه همه مسلمانان نقل میکنند و مشهوراست و همه قبول دارند و هیچ اختلافی نیست ولی وقتی به حرمتش میرسه اختلاف بین مسلمین پیش میاد . اون هم مسئله به این مهمی . دو روایت از روز خیبر اوردی که چه ؟ در همون صحیح مسلم فتح مکه هم اشاره شده است . خود حرف شما این ادعای خودت رو رد میکنه و درتضاد است . کدوم حرفتان را باور کنیم . در اولین نوشتت ادعا کردی که برای همیشه در روز خیبر متعه حرام شد ولی دوباره یک روایتی آوردی که با حرف اولیت در تضاد است . ( کان رسول الله صلی الله علیه وسلم رخص فی المتعة یوم الفتح المکة إلی أجل علی ألا یرثوا و لا یورثوا ثم نهی عنها بعد ثلاثة ایام فصارت منسوخة نسختها المیراث و العدة ) . همیشه میدونی یعنی چی ؟ یعنی الی الابد حرام شد . بلاخره ما نفهمیدیم این متعه در روز خیبر حرام شد برای همیشه یا در فتح مکه . تفسیر آلوسی ( وكانت حلالا قبل يوم خيبر، ثم حرمت يوم خيبر، ثم أبيحت يوم فتح مكة وهو يوم أوطاس لاتصالهما، ثم حرمت يومئذ بعد ثلاث ) در حالی که شما گفتی در روز خیبر برای همیشه حرام شد . و جالبتر از این هم قرطبی در تفسیرش در خصوص حرمت متعه میگه بعد از سال فتح برای همیشه حرام شد . بر خلاف ادعای جنابعالی که گفتی در روز خیبر برای همیشه حرام شد . ( ثم نهی عنها عام خیبر ، ثم أذن فیها عام الفتح ، ثم حرمها بعد ثلاث فهی محرمة إلی یوم القیامة ) . قرطبی ج 5 ص 130 واقعا حرف کی رو باور کنیم . البته این اختلاف نظرها که درباره مکان و زمان نسخ آیه متعه آمده طبری هم آورده است . لطفا رجوع کن به همین کتاب ج 5 ص 131
در کتاب شرح الزرقانی علی موطأ الإمام المالک در قسمت نکاح المتعه مینویسد : ( لکن اختلف فیه علی الربیع ابن سبرة و الروایة عنه بأنها فی الفتح أصح و أشهر ) یعنی تحریم متعه در روز فتح صحیح و مشهور است . بعد از چند سطر پایینتر از قول ربیع بن سبرة قول عیاض رو مطرح میکنه . ( قال عیاض : الصحیح أن الواقع فی حجة الوداع ) . پس حرف شما متضاده با ادعای این بزرگانتون . ابن قیم هم در کتاب خود بنام زاد المعاد می نویسد : ( والصحیح : أن المتعة إنما حرمت عام الفتح ) بعد در ادامه آن مینویسد : ( و لو کان التحریم زمن الخیبر ، لزم النسخ مرتین و هذا لا عهد بمثله فی الشریعة البتة و لا یقع مثله فیها ) .
( واگر زمان خیبر حرام شده باشد لازم میاد که دو مرتبه نسخ باشد و نسخی در شریعت مثل آن وجود ندارد و واقع نشده مثل آن در شریعت ) بر فرض ثبوت ادعای شما که متعه در زمان خیبر حرام شد اصلا متعه ای در کار نبود که تا متعه حرمت پیدا بکنه
و زنانی هم که در آن بودند یهودی بودند همچنانکه ابن قیم متذکر این مطلب است . ( و قصة الخیبر لم یکن فیها الصحابة یتمتعون بالیهودیات و لا استأذنوا فی ذلک رسول الله صلی الله علیه وسلم و لا نقله احد قط فی هذه الغزوة و کان للمتعة فیها ذکر البتة ، لا فعلا و لا تحریما ) . ( اصحاب در خیبر زنان یهودی را متعه نمیکردند و نه مجاز بودند که با زن یهودی ازدواج موقت کنند و هیچ کس در این جنگ و سخنی از متعه در آن نبوده نه فعلش و نه تحریمش ) ثانیا روایاتی صحیح السند داریم که تا زمان خلافت عمر بن خطاب متعه بوده و زمان خلافت ابوبکر هم انجام میشده تا اینکه عمر بن خطاب از آن نهی میکنه . سرخسی در دو کتابش ( المبسوط للسرخسی و أصول السرخسی ) با سند صحیح میگه : ( وقد صحّ أنّ عمر رضی الله عنه نهی الناس عن المتعة فقال : متعتان کانتا علی عهد رسول الله صلی الله علیه و سلم و أنا أنهی الناس عنهما متعة النساء و متعة الحج) . ثالثا در کتابهای خودتان که به آن اشاره خواهم کرد میگن عمر بن خطاب آن را حرام کرد نه پیامبر ص .
جامع الأصول فی أحادیث الرسول جزء ثالث ص 116 حدیث 1420
عمران بن حصین رضی الله عنه قال : ( أنزلت آیة المتعة فی کتاب الله ففعلناها مع رسول الله صلی الله علیه وسلم و لم ینزل قرآن یحرمه و لم ینه عنها حتی مات قال رجل برآیه ما شاء ) . قال البخاری یقال : إنه عمر .
الجمع بین الصحیحن الجزء الاول روایت 548 349
( عن عمران بن حصین قال : أنزلت آیة المتعة فی کتاب الله ففعلناها مع رسول الله ص و لم ینزل قرآن یحرّمه و لم ینه عنها حتی مات . قال رجل برأیه ما شاء . قال البخاری : یقال : إنه عمر .
فتح الباری بشرح صحیح البخاری الجزء الثالث ص 433
عمدة القاری شرح صحیح بخاری الجزء التاسع ص 293
رابعا : همگی میگن متعه ای بوده یعنی اینکه جواز انجام متعه قطعی و مسلم ، و اسنادش همگی صحیح هستند و کسی اختلافی نکرده در این زمینه حتی شیعه در این قول با اهل سنت متفق است اما چرا وقتی به حرمت متعه میرسه اختلاف پیش میاد . بطور قطع باید اگه این حرمت از طرف شخص پیامبر ص بود باید بین تمام مسلمین مانند حلیت متعه مشهور میشد . همین تضاد در روایات اونها رو از اعتبار ساقط میکنه . چون اگر سند قطعی و صحیح صادر شده بود دیگه اختلافی در آن معنا و مفهومی نداشت . مگر در حلیت متعه اختلاف شده است ؟ خامسا : اگر واقعا پیامبر آنرا نقل کرده ومردم رو از متعه نهی کرده بود چرا ابوبکر در خلافتش از آن نهی نکرد ؟ اگر واقعا ابوبکر تابع سیره پیامبر بود باید مردم را مانند عمراز آن نهی میکرد . چرا نکرد ؟ مگر جانشین پیامبر نبود ؟ چرا فقط عمر از آن نهی کرد ؟ در حالی که بعضی از صحابه بعد ازاینکه پیامبر از دنیا رفت همین سیره و روش رو انجام میدادند مانند جابر بن عبد الله ، عبد الله بن مسعود ، زبیر بن عوام . آیا اینها صحابه نبودند ؟
( آخبرنی أبو الزبیر قال سمعت جابر بن عبد الله یقول کنا نستمتع بالقبضة من التمر و الدقیق الأیام علی عهد رسول الله صلی الله علیه و سلم و أبی بکر حتی نهی عنه عمر فی شأن عمرو بن حریث )
صحیح مسلم باب نکاح المتعه
( حدثنا الحسن الحلوانی : حدثنا عبد الرزاق : أخبرنا إبن جریج قال : قال عطاء : قدم جابربن عبد الله معتمرا فجئناه فی منزله ، فسأله القوم عن أشیاء ، ثم ذکروا المتعة . فقال : نعم : استمتعنا علی عهد رسول الله صلی الله علیه و سلم و أبی بکر و عمر )
تفسیر ثعلبی ج 3 ص 287
( قال الثعلبی : قلت و لم یرخص فی نکاح المتعه إلا عمران بن حصین و عبد الله بن عباس و بعض أصحابه و طائفة من أهل البیت و فی قول إبن عباس ) . اهل بیت چه کسانی هستند ؟ بطور قطع اهل بیت پیامبر منظور است .
واقعا این استدلالات شما چقدر مضحکانه و خنده آور و بچه گانه است. مگر یک حکم چند بار نسخ میشه ؟ همچنانکه در بالا اشاره کردم . آیاتی که در قرآن نسخ شده یک بار نسخ شده نه سه بار عزیز دلم . واقعا چه استدلالات بی اسا سی .
جواب اشکال سوم :
در جواب دلالت آیه 24 سوره نساء بر متعه تفسیر طبری را آوردی .
اولا آیا دیگران از مفسرین هم این قول طبری را تایید میکنند ؟ اگرهم باشد اقوال رو نقل میکنند که جواب آن هم در پایین جواب داده میشود . در ثانی طبری نمیگه که این آیه دلالت بر متعه نمیکنه بلکه میگه قرائت اینچنینی برای این آیه بر خلاف مصاحف مسلمینه و اصلا اشکال شما ربطی به دلالت آیه بر متعه ندارد و اینکه بخوای با این جمله دلالت این آیه رو برای متعه رد کنی . خیلی جالبه خود طبری نمیگه دلالت نمیکنه بلکه لفظ قراءتهما آورده است .
( وأما ما روي عن أبي بن كعب وابن عباس من قراءتهما : ” فما استمتعتم به منهن إلى أجل مسمى ” فقراءة بخلاف ما جاءت به مصاحف المسلمين . وغير جائز لأحد أن يلحق في كتاب الله تعالى شيئا لم يأت به الخبر القاطع العذر عمن لا يجوز خلافه ) .
میگه روایتی در خصوص قرائت اینچنینی آمده نمیگه که این آیه دلالت بر متعه نمیکنه و همچین مفهومی را از این جمله نمیتوان گرفت . اگر منظور دلالت نکردن این آیه بر متعه بود باید بجای قراءتهما میگفت دلالتها علی المتعة . گمون کنم جنابعالی فرق بین تفسیر و قرائت رو اشتباه گرفتی . هیچ کسی از بین مسلمین موقع قرائت قرآن کریم اینچنینی قرائت نمیکند . خوب در این صورت باید قائل به تحریف قرآن بشیم . روایاتی که در همین کتاب و در همین صفحه نقل شده اگه نگاه کنی کلا از همین کلمه استفاده شده است 3 . از قوانین ادبیات عرب است که بعضی از الفاظ بخاطر بعضی از دلایل مانند طولانی نشدن کلام از ذکر آن دوری میکنند و موقع قرائت اون رو ذکر نمیکنند ولی وقتی به مفهوم یا تفسیرش میرسه از سیاق کلام فهمیده میشه که چه کلمه ای ذکر نشده و در تفسیر آن اشاره میکنند و میگن اصل جمله اینچنین بوده است . قصدشون این نیست که به جمله اصلی چیزی اضافه کنند بلکه میخوان بگن این جمله چه چیزی را میخواهد بگوید . مفهومش چیه ؟ در تفسیر آن اینچنینی نقل میکنند . آیا این دلیل بر اینه که حتما باید در قرائتش هم اینطور گفت ؟ این اقوال هم در مقام بیان این هستند که بگن از سیاق آیه 24 سوره نساء اینچنین فهمیده میشه که این آیه درباره متعه است و اصل آیه اینچنین است . این ناشی از بی سوادی شماست . اگر دقت کنی همه میگن این آیه دلالت بر متعه میکنه من جمله خود إبن کثیر در کتاب خود این جمله رو آورده : ( و قد استدل بعموم هذه الآیة علی نکاح المتعة ) و منظور ما هم همینه و این اشکال شما اصلا ربطی به بحث نداره . 4 . آیا ابن عباس بیشتر میفهمد یا طبری ؟ آیا ابن عباس به زمان پیامبر بیشتر نزدیک بوده یا طبری ؟ اگر فرضا هم این حرف شما را قبول کنیم در این صورت باید ابن عباس و أبی ابن کعب را کافر بدانیم طبق نظر شما چون محکوم به تحریف قرآن هستند و تحریف قرآن به اجماع مسلمین باطل است . حاشا که اینچنین نیست . قطعا مقصود ابن عباس نزول بعنوان قرآن نبوده است بلکه مقصود نزول بعنوان تفسیر این آیه از جانب خداوند است . وقتی آیه ای از آیات قرآن بر پیامبر نازل میشد تفسیر اصلی آن هم پیامبر به اصحابش میفرمودند .
جواب اشکال چهارم :
نوشتید نکاح با متعه فرق میکند .
خب اگه نکاح نیست پس چی هستش که پیامبر آنرا مشروع دانست و اصحاب به آن عمل کردند ؟ میشه لطف کنید چی هستش تا ما هم از معلومات شما استفاده کنیم ؟ 2 . این حرف شما مخالف با دیدگاههای علمای خودتون است در حالی که اگه نظرات علمای خودتون رو نگاه کنی در ذیل آیه 24 سوره نساء میگن نکاح متعه است . 3 . از اینها که بگذریم این یک موضوع اجماعی هستش . اگه به تفسیرهای مختلفی که در ذیل این آیه آمده نگاه همشون با نکاح متعه یاد میکنند .
نظرات علمای خودتون در ذیل آیه 24 سوره نساء :
تفسیر إبن کثیر ج 1 ص 486 ( و قد استدل بعموم هذه الآیة علی نکاح المتعة )
تفسیر قرطبی ج 5 ص 130 ( وقال الجمهور: المراد نكاح المتعة الذي كان في صدر الاسلام )
در همین تفسیر طبری حدیثی رو نقل کرده که منظور از این متعه نکاح است . ( حدثني محمد بن عمرو قال : حدثنا أبو عاصم ، عن عيسى ،عن ابن أبي نجيح ،عن مجاهد فما استمتعتم به منهن ، قال : يعني نكاح المتعة ) خیلی جالبه در کتابهاشون وقتی میخوان در مورد متعه صحبت کنند عنوانی که ذکر میکنند میگند باب نکاح المتعة پس چطور شما ادعا میکنی که متعه با نکاح فرق میکنه . همچنان که روایات دال بر این مطلب میباشند مانند روایت پایین .
حالا نکاح متعه ای که در زمان پیامبر بوده چگونه بوده است ؟
( حدثنی یونس قال : أخبرنا إبن وهب قال : قال إبن زید فی قوله : فما استمتعتم به منهن فآتوهن أجورهن فریضة الآیة ، قال : هذا النکاح و ما فی القرآن إلا نکاح . إذا أخذتها و استمتعت بها فأعطها أجرها الصداق . فإن وضعت لک منه شیئا فهو لک سائغ . فرض الله علیها العدة و فرض لها المیراث . قال : و الاستمتاع هو النکاح ها هنا ، إذا دخل بها ) . تفسیر طبری القول فی تأویله
( عن سدی : و لا جناح علیکم فیما تراضیتم به من بعد الفریضة فهذه المتعة الرجل ینکح المرأة بشرط إلی أجل مسمی و یشهد الشاهدین و ینکح بإذن ولیها و إذا انقضت المدة فلیس له علیها سبیل و هی منه بریة و علیها أن تستبرئ ما فی رحمها و لیس بینهما میراث لیس یرث واحد منهما صاحبه ) .
شرائط متعه :
مهریه داشته باشد 2 . عده دارد 3 . مدت معینی داشته باشد ( بشرط أجل مسمی ) 4 . دو شاهد حضور داشته باشند 5 . بإذن ولی باشد 6 . با از بین رفتن زمان متعه خود به خود محرمیت منقضی میشه و نیاز به اجرای جداگانه صیغه طلاق نیست 7 . ارث ندارد ( لیس بینهما میراث ) 8 . مهمتر از اینها رضایت طرفین شرط است ( تراضیتم ) . متعه این شرایط رو داره و نمیدونم شما چطور این را تعبیر به زنا میکنید در حالی زنا فاقد این شرایط میباشد . اگه قرار باشد متعه با زنا مقایسه بشه یعنی نعوذ بالله خدا تجویز زنا و پیامبرش دستور به زنا داده است . آیا اصحاب مانند أبی بن کعب ، ابن عباس ، عبد الله بن مسعود و مهمتر از اینها دختر خلیفه أول شما زناکار بودند . ( حدثنا یونس قال : حدثنا أبو داود قال : حدثنا شعبة ، عن مسلم القری قال : دخلنا علی أسماء بنت أبی بکر ، فسألناها عن متعة النساء ، فقالت : فعلناها علی عهد النبی ص ) و از این جالبتر که در ذیل این روایت میگه حدیث صحیح . مسند أبی داود الطیالسی الجزء الثالث روایت 1742 ص 208
زنا مساوی است با هوسرانی و شهوترانی و غیر این فایده دیگه ای نداره . این قانون زناست . جنابعالی در بین همین نوشته هات گفتی که ( و إنما کانت إباحة المتعة فی بعض المغازی ثم نهی عن ذلک ) چرا فقط در جنگها متعه حلال میشده ؟ البته طبق خود شما . مگر جز این نیست که از حیث شهوت به آرامش برسند ؟ طبق گفته جنابعالی . آمدی ابرو درست کنی زدی چشمشم کور کردی . (حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ نُمَيْرٍ الْهَمْدَانِىُّ حَدَّثَنَا أَبِى وَوَكِيعٌ وَابْنُ بِشْرٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ عَنْ قَيْسٍ قَالَ سَمِعْتُ عَبْدَ اللَّهِ يَقُولُ كُنَّا نَغْزُو مَعَ رَسُولِ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- لَيْسَ لَنَا نِسَاءٌ فَقُلْنَا أَلاَ نَسْتَخْصِى فَنَهَانَا عَنْ ذَلِكَ ثُمَّ رَخَّصَ لَنَا أَنْ نَنْكِحَ الْمَرْأَةَ بِالثَّوْبِ إِلَى أَجَلٍ. ) مسلم 1404 و بخاری 4615
عبدالله بن مسعود – رضي الله عنه – مي گويد: با نبي اكرم – صلى الله عليه وسلم – به جهاد رفته بوديم وهمسرانمان، همراه ما نبودند . گفتيم: آيا خود را اخته نكنيم آنحضرت ما را از اين كار، بازداشت. و بعد از آن، به ما اجازه داد تا در برابر يك قطعه پارچه هم كه باشد با زنان، نکاح كنيم.
اگه قراره از شیعه خرده بگیرید و بگید شیعه در قالب متعه می خواهد شهوترانی راه بندازه این اشکال رو اول باید به خود شخص رسول الله کنید که دستور به شهوترانی داد . آیا نمیتونست بقول اهل سنت پیامبر به همون افرادی که سوال کردند بگه اخته کنید و یا بعبارت دیگه ولیستعفف کنید و یا عبارت قشنگی که خود اهل سنت بکار میبرند صبر کنید . پس در نتیجه تفسیر و نگاه شما به متعه طبق این حدیث اشتباست که میگید متعه یعنی شهوترانی و بقول دیگه زنا . خود خدا در قرآن میگه ( زین للناس حب الشهوات ) . شهوت چیزی است که خدا خلق کرده اما راه صحیحش رو هم نشون داده است . از اینها که بگذریم عده از شرایط و قانون نکاح دائم است و از آن جدا نمیشود . همین قانون و حکم الهی که عده باشد در متعه هم انجام میگرفته و یکی از شرایط متعه بوده است . پس در نتیجه جزء منکوحات است که عده هم در آن شرط بوده و کسانی که متعه میکردند موظف بودند آنرا هم رعایت کنند در حالی که زنا عده ندارد . از همه اینها که بگذریم نکاح هم شامل دائم و هم موقت میشه .
جواب اشکال پنجم :
نوشتی ( ثم نسختها آیة الطلاق و المیراث و العدة ) سپس آیه متعه با آیات طلاق و میراث و عده نسخ شد .
ما در قبل ثابت کردیم که مفسرین از شما میگن این آیه دلالت بر متعه دارد . اولا : اگه اختلاف بین شیعه و اهل سنت است سر موضوع نسخ آیه است نه دلالت آیه . ثانیا : شما گقتید که این آیه دلالت بر متعه نمیکنه ولی این حرف دوم شما که میگید با آیه طلاق و میراث و عده نسخ شد تضاد داره . پس آیه منعه ای وجود دارد که این آیات بتونند ناسخ آن باشند . یا باید بگی که این آیه دلالت بر متعه نمیکنه که داری بر خلاف علمای خودتون که گفتن دلالت بر متعه میکنه حرف میزنی . همچنانکه در قبل اشاره کردم . یا اینکه باید بگی دلالت میکنه در این صورت این حرف شما با ادعای قبلی از زمین تا آسمان فرق میکنه و در تضاد است . اگر حرف شما رو قبول کنیم و بگیم که این آیه برای متعه نیست پس آیه متعه کجاست که عموم مسلمین به آن عمل میکردند ؟ بلاخره ما ندانستیم این نسخ آیه متعه آیه طلاقه ، آیه ارثه ، آیه عده است ویا اینکه سوره مؤمنون و هر کی برای خودش یه سازی میزنه . البته نظرات اهل سنته دیگه چی میشه کرد . اگه این حرف از زبان پیامبر شنیده شده بود که اینقدر دعوا نمیشد و این همه اختلاف تو نظرات پیش نمی یومد . باز همین اختلاف در نسخ آیه متعه حجیت ادعای شما رو ساقط و از اعتبار میندازه . ثالثا : بر حسب ضوابط ناسخ نمی تواند بیشتر از یکی باشد . ( برای یادرآوری همچنانکه در مطالب قبل بیانش گذشت ) . اگر آیه ای آمد و آیۀ دیگر رو نسخ کرد دیگه معنا نداره بگیم آیۀ دیگه هم ناسخ آن است . رابعا : خیلی جالبه هیچکسی در بحث حلیت متعه و دلالت آیه 24 سوره نساء بر آن اختلاف نمیکنند بعد از آن اهل سنت از شیعه جدا میشه و اگه نظرات اهل سنت رو نگاه کنید میبینید اختلاف در اختلاف پیش میاد . هم در اینکه در کجا نسخ شد که قبلا اشاره کردم و هم اینکه کدوم آیه ناسخ آن است و خیلی جالبتر از این جمله هم اینکه یک ناسخ نداره بلکه چند تا ناسخ داره . خامسا : بین آیات ناسخ ( طلاق ، میراث ، عده ) و متعه نسبت ناسخ و منسوخ نیست تا اینکه ناسخ این باشند بلکه نسبتشان نسبت عام و خاص و یا مطلق و مقید است مثل دیگر آیات عموم قرآن که در مطالب بعدی اشاره میکنم . سادسا : طلاق و میراث و عده از لوازم و شرایط ثابته زوجیت نیستند و در نبودن اینها حکم به عدم زوجیت کنیم .
اما آیه طلاق :
چه بسیار زوجه های دائمی که طلاق ندارند مانند زوجه مرتده ، که نیاز به طلاق ندارد . 2 . یکی از شرایط متعه که در قبل گفتیم این بود که بعد از تمام شدن مدت و زمان آن دیگه زوجیت از بین میره ( و إذا انقضت المدة فلیس له علیها ) و اساسا نکاحی باقی نمی ماند که تا بشه صیغه طلاق جاری کرد . پس نسخ آیه متعه توسط آیه طلاق صحیح نیست . البته طبق نظر اهل سنت که میگن آیه طلاق ناسخ متعه است .
آیه میراث :
بسته شدن زوجیت بین دو نفر لازمه این نیست که از هم دیگه ارث ببرند مانند زوجه کتابیه ، قاتله زوج خود 2 . در متعه همچنانکه گفته شد ارث وجود ندارد ( و لیس بینهما میراث ) تا اینکه آیه ارث شامل آن شود . ( نه از طرف مرد و نه از طرف زن ) و این هم قابلیت نسخ کردن آیه متعه را ندارد . پس حکم ارث بردن از لوازم ازدواج نیست تا در صورت نبودن آن حکم به بطلان ازدواج کنیم بلکه از فروع است که در بعضی حالات برازدواج بار میگردد.
آیه عده :
روایاتی که در این زمینه آمده میگند نکاح متعه هم مانند نکاح دائم عده دارد . ( و علیها أن تستبرئ ما فی رحمها ) .
جواب اشکال ششم :
درباره اقوالی که رازی در تفسیرش آورده است
باید بگم که غرض از این بیان این بود که بگیم این آیه دلالت بر متعه میکنه و اینکه یه قسمت از آن را آوردیم این بود که دلالت آیه را بر متعه ثابت کنیم و اقوال دیگر فخر رازی شاهد بحث نبود که آنرا نقل کنیم . البته بخاطر طول کلام نه اینکه چیزی از آن را بدزدیم یا از روی ترس آن را نقل نکنیم . چونکه تمام اون مطالبی که فخر رازی آورده جوابش داده شده و بنده هم در زیر جواب این مسئله رو هم دادم . فخر رازی در قول اول میگه ( ابتغاء النساء بالأموال علی طریق النکاح) . و در قول دوم میگه ( المراد بهذه الآیة حکم المتعة) . در هردو صورت این دو قول دلالت بر متعه میکنه . قول دومی که واضحه و نیاز به توضیح اضافی نیست . اما در قول اولی چطور فهمیده میشه که منظور نکاح متعه است ؟ اولا سوره نساء آیه 24 در اول هجرت در مدینه نازل شده و این متعه با روشی که در قبل گفته شد انجام میگرفته متداولترین اسم که بکار برده میشده متعه بوده و این اسم در بین مردم آن روز معروف و مشهور بوده و به هیچ وجه مجالی باقی نمیماند اینکه شنونده با شنیدن آن ذهنش به غیر از متعه برود که در مقاله قبل شاهد مثال آوردم مانند صلاة ، حج وآنرا جزئی از منکوحات میدانستند دوما اقوال علما حاکی از این است که این نکاح متعه است نه چیز دیگر که بخاطر طولانی شدن یک روایت رو نقل میکنیم . البته درقبل توضیح داده شده است .
تفسیر قرطبی ج 5 ص 132
( قال أبو عمر : لم یختلف العلماء من السلف و الخلف أن المتعة نکاح إلی أجل لا میراث فیه و الفرقة تقع عند انقضاء الأجل من غیر طلاق ) . سوما درهر دو قول رسیدن به مال است و اگر هر دو قول رو در یکجا جمع کنیم به یک نتیجه میرسیم و اون هم اینکه منظور از این آیه نکاح متعه است .
نکته :
نکته جالبی که در این دو قول وجود دارد این است که اختلافی در دلالت آیه بر متعه ندارد ولی وقتی بحث سر نسخ این آیه میرسه می نویسه ( و اختلفوا فی أنها هل نسخت أم لا ) . بعد از این جمله اقوال إبن عباس رو میاره . اولا اگه حرمت این عمل همچنانکه در قبل گفتم قطعی الصدور بود مانند حلیتش این همه اقوال معنایی نداشت . ثانیا فرضا که روایات منع از متعه با روایات جواز مساوی باشد باز هم حکم به حرمت متعه نمیشود کرد بلکه با هم تعارض میکنند و طبق قاعده روایات دال به جواز متعه ترجیح داده میشود بخاطر مطابقت با قرآن کریم و سابقه آن در زمان خود پیامبر ( ص ) . در نتیجه دلیلی برای حرمت این عمل باقی نمیماند . خود جمله فخر رازی که میگه ( و اختلفوا فی أنها هل نسخت أم لا ) سندی است بر اینکه نسخی واقع نشده است ولی هیچ مفسری نگفته ( و اختلفوا فی أنها هل واقع فی زمن رسول الله و ادلها علی المتعة ) . ثالثا مگر یک حکم چند بار نسخ میشه . این روش به هیچ وجه در اسلام سابقه ندارد . جنابعالی گفتی که فخر رازی در دها صفحه جواب شبهات شیعه رو داده که ان شاء الله به حول و قوه الهی جواب فخر رازی رو در مقاله ای جدا گانه خواهم داد .جواب اشکال هفتم :
ثابت است زنانی که در زمان رسول الله خود رو متعه میکردند افراد زناکار بودند نه افرادی پاکدامن
انسان چقدر پست و بدبخت باشه که همچین نسبتهای ناروایی رو به پیامبر بده . انسانی که منطق در گفتار نداشته باشه مجبوره بخاطردفاع از ادعاهای خودش به هچین اراجیف و خزعبلاتی رو بیاره و به همچین حرفهای بی اساسی استناد بکنه . روایتی که از مسلم و بخاری آوردی در اوایل نوشته هات با ادعای الانتون خیلی فرق دارد . افرادی که آمده بودند محضر پیامبر و سوال کردند که آیا خودمان را اخته نکنیم و آنحضرت اونها رو از این کار نهی کرد و بعد از اون دستور داد که با یک قطعه پارچه هم که شده با زنان نکاح کنید . خب اگه قراره ادعای جنابعالی را در این مورد قبول کنیم پس در نتیجه باید قائل بشیم که پیامبر دستور داده که با زنان زناکار نکاح کنند . نتیجه ای که از حرف شما میشه گرفت جز این نیست در حالی که آنحضرت بری از این ادعاهای پوچ است . ( ما ینطق عن الهوی إن هو إلا وحی یوحی ) . پیامبری که منطقش وحی و گفتار خداست چطور میتونه دستور به نکاح با زنان زناکار بده در حالی که خودش و معجزه او که قرآن کریم باشد مخالف این مسئله است . فرق بین زنا و متعه در چیست ؟ واقعا میدانید فرقشون چیه ؟ اگه قراره متعه زنا باشد و تنها زنان زناکار متعه بکنند باید أسماء دختر خلیفه أول خودتون زناکار بوده باشد همچنانکه در قبل اشاره کردم . اگه متعه محکوم به زناست أسماء از همین متعه صاحب فرزند شده است ؟ فرزندان زانی که آنها پیش شما خیلی عزیزند . واقعا خنده آوره این استدلالتون که نتیجه حرفتون این میشه که عزیزترینتون فرزند زانی بشن . إبن زبیربه إبن عباس گفت : چرا فتوا به حلیت متعه میدهی ؟ پاسخ داد از مادرت أسماء بپرس که چگونه تو را حامله شد . سوال کرد و وی پاسخ داد تو را بدنیا نیاوردم مگر از متعه .جواب اشکال هشتم :
آیا صیغه ای که نزد شیعه رایج است شامل حکم این آیه می شود ؟ جواب خیر .
فتوای اکثر مراجع بزرگ شیعه درباره متعه :
مانند نکاح دائم باید صیغه محرمیت خوانده شود 2 . رضایت طرفین لازم است همچنانکه در نکاح دائم اینچنین شرطی لازم است برای صحت نکاح و اگر از روی اجبار و اکراه باشد عقد باطل است3 . مدت و مهریه قبل از خواندن عقد مشخص شده باشد 4 . مانند نکاح عده از شرایط آن است 5 . با اجازه ولی باشد بلاخص اگه دختر باکره باشد که واجب است 6 . پایان مدت به منزله طلاق است و بلافاصله باید عده نگه دارد ( هرگاه آمیزش صورت گرفته باشد ) این خلاصه ای از کلیات فتوای علمای شیعه درباره متعه است . کجای این فتواها با نکاح متعه زمان پیامبر تفاوت دارد ؟ طبق رویاتی که در این مورد آمده است .جواب اشکال نهم :
در خصوص اون فتواهایی که از قول جناب آقای سیستانی آوردی .
بررسی فتوای اول :
اولا وقتی که حلیت متعه ثابت شد دیگه این متعه به چه نیتی واقع بشه فرقی نمیکند چه برای تجارت باشه و چه برای چیز دیگر بقول شما شهوت . همچنانکه گفته فخر رازی درباره اموال ( المراد منه ابتغاء النساء بالأموال علی طریق النکاح و هو قول أکثرعلماء الأمة ) و هم درباره شهوت قول خودتون ( برای دفع شهوت ) مؤید این ادعا است . ثانیا قائل شدن به جواز متعه دلیل بر این نیست که حتما باید آنرا انجام داد چنانچه در اسلام عقد دائم جایز است و کسانی از بین مسلمین هستند که تا آخر عمر ازدواج نمیکنند و کسانی هم هستند که دو بار یا بیشتر ازدواج میکنند . آیا قائل بودن به جواز نکاح دائم دلیل بر وجوب نکاح دائم است ؟ بطور قطع خیر . حالا صرف اینکه هر کسی قائل به متعه شد حتما باید آنرا انجام دهد . این یک ادعای بی اساسی است . حتی از بین شیعیان که قائل به متعه هستند همچین ادعایی را نمیکنند نمیدونم شما چطور همچین ادعایی را میکنید . ثالثا گفتید که علمای شیعه اجازه باز کردن دکانهایی رو دادند که درآن زنان شیعه تن فروشی بکنند 1 . آیا قائل شدن به حلیت متعه ای که درزمان رسول الله با روشی که در قبل گفته شد اشکالی داره ؟ 2 . لطفا میشه بگی یکی از اون دکانها کجاست تا اهل شیعه هم بدانند ؟ 3 . نعوذ بالله پیامبر اجازه تن فروشی رو به زنان داده است ؟ همین اشکال اول برید به خود رسول الله بکنید . 4 . در قبل گفتیم که متعه هم مانند دائم شرایطی برای خود دارد زنا نیست که هر کی از راه رسید شخصی کسی را متعه بکند 5 . از کجا دانستی که تمام زنان شیعه تن فروشی میکنند ؟ نکنه علم غیب داری یا وحی برات نازل شده که اینقدر دقیق حرف میزنی ؟ رابعا سوء استفاده کردن یه عده ای از قانون یا بر خلاف شرع قدم برداشتن چه ربطی به تشریع داره . ممکنه فردا کسانی پیدا شوند که شراب رو بنام نوشابه به مردم بفروشند آیا اینجا باید جنابعالی و همکمیشانتون فتوا به حرمت هر چه نوشابه است صادر کنید ؟ مگه با سوء استفاده کردن یه عده ای از یک قانون شرعی باید حکم به حرمت کنیم . نه تنها متعه بلکه در اکثر احکام الهی سوء استفاده میشه آیا این دلیل میشه که اون قانون رو عوض کنیم در حالی که صراحتا نصی درباره آن آمده است . احکام شرعی تابع دلیل است نه تابع آنچه که در ذهن شما و همکیشان خودتون خلق میشود . عوض اینکه بیاید اصل حکم خدا رو از پیش خودتون تغییر بدید بیاید فرهنگش رو در جامعه جا بندازید و دیدگاه مردم رو نسبت به آن درست کنید . خامسا فکر نکنید که شیعیان چون صیغه را مباح میدانند پس مرتب در حال صیغه کردن هستند در حالیکه معنی مباح دانستن انجام دادن آن نیست . باز هم بخاطر اینکه در این پست جوابم مبهم نمونه تذکر میدهیم که عقد متعه مثل عقد دائم امریست مباح یعنی حکم اولیه آن حلیت جواز است نه واجب که اگه کسی آنرا ترک کرد گنهکار شمرده بشه و هیچ فقیهی فتوا به وجوب آن نداده است و متعه هم مانند عقد دائم ممکن است در شرایط خاص به دیگر احکام خمسه متصف بشه و وقتی چیزی مباح شد کسی نمیتونه دیگری را ملزم برای انجام آن بکنه . سادسا 1 . نوشتی اینکه زنهای فاحشه در زمان جاهلیت علامتی نصب میکردند تا مردم بفهمند در کجا نقل شده لطفا بگید 2 . به فرض اینکه این مطلب در کتابها هم نقل شده و اجماعی است آیا صرف اینکه اینها تابلویی نصب کرده بودند دلیل بر این است که همه مردم با اینها مراوده داشتند ؟ اگه این مطلب ثابت بشه در این صورت خود عمر هم قبل از اینکه اسلام بیاره در میان این قوم زندگی میکرده است . آیا شما میپذیری که عمر بن خطاب زنا کرده و با همون فاحشه هایی که تابلو نصب میکردند مراوده داشته . عمری که ازش حساب میبردند چطور جرأت میکنند تابلو نصب کنند اون هم علنی ؟ همچنانکه در اسلام آوردن عمر بن خطاب صفات و برجستگیهای این شخص دراین داستان اشاره شده است .
بررسی فتوای دوم :
اولا بیان یک مسئله فقهی دلیل بر انجام دادن آن نیست مانند مسائل دیگر مثل مسئله تعدد زوجات در نکاح دائم که در فتواهای بزرگان آمده اما این بمعنای این نیست که آن را باید انجام داد . فقط اشاره به آن شده که در صورت اتفاق اون هم خیلی کم مسئله اینچنین است . ثانیا اگر همچین اتفاقی هم بیافته باز اشکالی از نظر دین نیست . چونکه با رضایت طرفین انجام گرفته و در قبال آن هم مالی داده شده است ودر بیان فتوا اشاره شده است که بقصد انشاء ازدواج باشه . همون ازدواجی که در صدر اسلام مشروع بوده است .جواب اشکال دهم :
اصلا تفاوتی بین زنا و ازدواج موقت وجود ندارد :
گفتی بخاطر اینکه کارشون رنگ زنا به خودش نگیره جملاتی رو رد و بدل میکنند .
اولا نه تنها در ازدواج موقت اینچنین نیست بلکه در نکاح دائم هم با همین جملات یک دختر و پسر نامحرم محرمیت بینشون حاصل میشه و تنها چیزی که بین نکاح دائم و زنا جدایی میندازه همین چند تا جمله است . اگه این جملات رد و بدل نشه محرمیت الی الابد حاصل نمیشه . اگه همین اوراد در نکاح دائم هم خوانده نشه کارشان زناست . ثانیا گفتی که شرایط ازدواج موقت شبیه زناست مانند طلاق نداره ، ارث نداره ، وقتش محدود است . همین شرایط هم در زمان رسول الله بود و موظف بودند این شرایط رو رعایت کنند و یکی از شرایط متعه در زمان آنحضرت هم این بود که یک قطعه لباس هم که شده در برابر نکاح با زنان پرداخت کنند . پس بطور قطع این دلیل شما برای اینکه زنا رو با متعه برابر کنید موجه نیست حالا چی شده همین اشکال رو از ما میگیری که تابع پیامبریم . یه کسی باید به خودتون اشکال کنه که دارید به چند روایت متعارض و بخاطر اینکه افکارتون نسبت به متعه اشتباست و حالا چند نفر هم از این حکم الهی سوء استفاده کردند عمل میکنید و فتوا به حرمت میدید و حلال خدا رو حرام میدانید . البته تقصیر ندارید همچین فتوایی رو بدید چون دارید از بزرگتون عمر بن خطاب تبعیت میکنید . اصلا این برابری از اصل اشتباست و نیاز به توضیح و بررسی نداره . مثل اینکه بگن آیا خدا میتونه کره زمین رو در داخل یه تخم مرغ بگذاره نه از زمین چیزی کم بشه و نه تخم مرغ بزرگ بشه ؟ خب این سوال به کلی باطله و اشتباست اینکه سوال کننده منتظر این باشه که جواب بشنوه . این برابری شما هم از این قبیل اشکالات است . ولی بخاطر اینکه فکر نکنی که از جواب تفره میرم ، جوابت رو میدم .
ازدواج موقت یا زناست یا زنا نیست . از این دو حالت خارج نیست . یا میتونی بگی زنا محسوب میشه یا نمیشه . اگه قائل بشی به زنا بودن متعه یا همون ازدواج موقت پس از اون طرف هم باید این حرف هم بپذیری که پیامبر دستور به زنا داده است . که این حرف رد میشه . چون برای زنا حکم حرمت تا ابد صادر شده است . بطور قطع پیامبر هم که تابع اوامر خداست نمیتواند دستور به کاری بده که حرمت صادر شده است . اگه بگی که زنا نیست در نتیجه مدعای ما ثابت میشه که ازدواج موقت زنا نیست .حرف و مدعای ما هم جز این نیست .جواب اشکال یازدهم :
روایت در باب متعه حج آمده است .
نوشتی که صم بکم عمی شدیم . ما به هیچ وجه ادعای بی دلیل قبول نمیکنیم . اگه دلیلتون این است که به سنت پیامبر عمل میکنیم که این ادعا در مطالب قبل جواب داده شد و این شامل شما میشه که دارید بخاطر چند روایت متعارض و افکار غلط فتوا به حرمت میدید و چند هزار مسلمان هم تابع این احکامتون عمل میکنند . پس شما صم بکم عمی شدید نه ما . ثانیا همکیشانمون از ادعاهای پوچ که شما نقل کردید برای چی تبعیت بکنند و برای چی از کار غلط شما درس بگیرند . ما نمونش رو میبینیم جنابعالی و کسایی که مثل شما هستند که چطور درس گرفتید . ثالثا نوشتید که حداقل یه جستجو در تالار میکردید تا ببینید شبهات پاسخ داده شده است . اتفاقا من زیاد گشتم ولی تمام جوابهایی که دادی جوابهای بی اساسی بود که قابل قبول نبود و بارها و بارها همین جوابهای پوچ و بی اساس رو از افراد مختلف شنیدیم . رابعا نوشتید که مطالب رو فله ای کپی میکنیم . مگه اشکالی داره قربونت برم . وقتی کسی دید مطلبی که مورد نظرشه پیدا کرده و با واقعیت یا در اون کتاب همین مطلب درج شده چه اشکالی داره اون رو کپی کنه . نه اینکه شما خودتون کپی نمیکنید . همین روایت که کپی کردم چون رفتم نگاه کردم دیدم همین مطلب وجود داره و در بین نوشته هام ذکر کردم . اینترنت یعنی همین عزیزم .
(عن عمران بن حصین قالت أنزلت آیة المتعة فی کتاب الله ففعلناها مع رسول الله صلی الله علیه و سلم و لم ینزل قرآن یحرمه و لم ینه عنها حتی مات . قال : رجل برأیه ما شاء ، قال محمد : یقال إنه عمر) .
خامسا نوشتی ای کاش مثقال ذره شعور داشتی و حد اقل آنچه را که نوشتی خودت می خواندی و میدیدی که روایت در چه بابی آمده است . 1 . چونکه خودت دریایی از شعور هستی داری دیگران رو بی شعور میبینی . همین شعور صد من غاز ارزش نداره نگه دار برای خودت لازمت میشه هدر ندی ؟ پیامبر با اون عظمتی که داشت ، براش وحی نازل میشد وقتی که جاهلین مکه الفاظ ناشایست به پیغمبر میزدند لفظی که تو برای بنده استفاده کردی نه تنها برای من بلکه خیلی از مانند بنده بکار نمیبرد . آهان یادم رفته بود می خواستم بپرسم آیا بر شما وحی نازل میشه که از عالم غیب خبر دارید ؟ گمون نکنم . چرا ؟ بخاطری اینکه پیامبر هر چیزی که ادعا میکنه در واقعیت راست در میاد اما تا الان هر چی نسبت به بنده دادی همش دروغ از آب در اومده ! این هم یکی از ادعای شما نسبت به بنده که دروغ از آب در اومد . چون من واقعیتا خواندم و دیدم که این روایت وجود داره و وقتی هم می خواندم دیدم که در کدام باب است ولی فکر کردم جواب این مطلب رو میدانید و اصلا انتظار نداشتم همچین اشکالی رو بکنید ولی الان دیدم که هیچی نمیدانید و شما هم اشکال بزرگان خودتون رو میکنید .
اما روایتی که گفتی در باب متعه حج است .
اولا از کجا معلوم که مقصود از این متعه ، متعه حج باشد . خود بخاری هم طبق فهم خودش در اینجا ذکر کرده و این فهم اودلیل بر تبعیت از او نیست . چونکه فقط نام متعه آمده است مقید به حج یا متعه نساء نشده . پس در نتیجه اگه در این موضوع هم استفاده بشه جای هیج اشکالی نیست ثانیا به فرض ثبوت این مطلب عمر چه حقی داشت که حلال خدا را حرام کند . در حکم خدا دست درازی کنه ؟ مگر پیامبر بود که وحی بر او نازل بشه و حکمش را عوض کند . ( و إذا تتلی علیهم آیاتنا بیّنت غیر هذا او بّدله قل ما یکون لی أن أبدّله من تلقاء نفسی إن أتبع إلا ما یوحی إلیّ إنی أخاف إن عصیت ربی عذاب یوم عظیم )
و هرگاه آیات روشن ما بر آنان تلاوت میشود کسانی که به دیدار ما امید و باوری ندارند میگویند : قرآنی غیر از این بیاور یا اینکه این قران رو تغییر بده . به آنان بگو من حق ندارم که آن را از پیش خود تغییر دهم . پیروی نمیکنم مگر آنچه که به من وحی شود . من از عذاب روز بزرگ بیمناکم اگر پروردگارم را نا فرمانی کنم . پیامبر خدا به میل و اراده خود تغییر و تبدیلی در احکام خدا بدون نزول وحی نمیدهد اونوقت خلیفه عمر که از وحی بیگانه بوده چطور توانسته حکم خدا رو تغییر بده و بخاطر اینکه کارهای اینچنینی این شخص رو بپوشانید متوسل میشید به چند دلیل مزخرف و بی اساس .
واقعا اگه پیامبرآنرا حرام کرده بود چرا علی بن ابیطالب میگوید من امر به آن میکنم .
( قال عبدالله بن شقیق : کان عثمان ینهی عن المتعة و کان علی یأمر بها . فقال عثمان لعلی کلمة . ثم قال علی : لقد علمت أنا قد تمتعنا مع رسول الله صلی الله علیه وسلم فقال : أجل . ولکنا خائفین ) . احادیثی که در صحیح مسلم آمده گویای این ادعاست .جواب اشکال دوازدهم :
تمتع یعنی هر چیزی که ازش بهره گرفته بشه .
اولا هیچ یک از علماء فریقین ادعا نکرده اند تمتعاتی که در سوره های مختلف قرآنی آمده دلالت بر متعه میکنه و اصلا این حرف شما ربطی به بحث متعه ندارد که آنرا مطرح کردید . چونکه اصلا کسی همچین ادعایی نکرده . از باب سالبه بانتفاع موضوع است . بله اگه کسی همچین ادعایی میکرد حرف شما درست و بجا بود ولی کسی از سلف تا الان همچین ادعایی نکرده . بقول خودت هر گردی گردو نیست . هر تمتعی ، متعه یا همون ازدواج موقت نیست . ثانیا بعضی از مواقع مفهوم یک لفظ از شأن نزول آن ، یا از علت نزول سوره و یا از آیاتی که قبل از آن آمده است فهمیده میشه . پس در نتیجه تمتعی که در سوره نساء و در بین آیات نکاح آمده از سیاق کلام فهمیده میشه منظور از آن تمتعی است که مربوط به نکاح متعه میشه . چون تنها سوره ای که احکام ازدواج و طلاق و اینطور مسائل رو مطرح میکنه سوره نساء است . ثالثا اجماع علما بر این است که منظور از این تمتع نکاح موقت است که در قبل بطور مفصل گفته شد . رابعا مؤید این کلام ما که استمتاع در این آیه درباره نکاع متعه است بخاطر دو جمله ( أن تبتغوا بأموالکم ) و ( فآتوهنّ أجورهنّ ) میباشد . و از میان نکاح دائم و موقت ، قوام نکاح موقت بمال است و ذکر مهر و اجرت در آن لازم است و با اجرای صیغه عقد موقت چه مقاربت بشه یا نشه شوهر باید تمام مهر و اجرت را بدهد . خامسا مراد از استمتاع در آیه مذکور معنای اصطلاحی آن یعنی ازدواج موقت است نه معنای لغوی آن مطلق بهره برداری و انتفاع و همچنانکه جنابعالی فرمودی . چون جمله یاد شده منطوقا و مفهوما در مقام تحدید است باین معنا که اخذ مهر از حیث وجود و عدم ، مترتب بر استمتاع است یعنی اگر استمتاع حاصل شد تمام مهر ثابت میشود و الا مهری نیست و این بر خلاف نکاح دائم است که پرداخت تمام مهریه در گرو دخول و آمیزش است و اگر دخول صورت نگیره نصف مهر را باید بپردازد اما در ازدواج موقت پرداخت اجرت دائر مدار استمتاع اصطلاحی یعنی عقد متعه است و به مجرد عقد متعه تمام اجرت مستقر میشه . یا بعبارت دیگه و ساده تر اینکه اگر بخواهیم این آیه را بمعنای نکاح دائم در نظر بگیریم با این آیه چه از حیث منطوق و چه از حیث مفهوم نسبتی نمیتواند داشته باشد و با تفسیر این آیه به نکاح دائم ترتیب آیات از حیث تفسیری بهم میخورد . سادسا در بیان احکام فقهی دلیلی بر تکرار نیست و حاصل آیه مورد نظر تکرار احکام گذشته مثل اصل پرداخت لزوم مهریه نیست بلکه در صدد بیان حکم جدید است . همچنانکه در مقاله قبل گفته شد در آیات قبل ، از نکاح دائم و احکام آن صحبت شده و لزومی نداره که دوباره این احکام رو بیان کنه . سابعا در عقد موقت اصلا تعبیر به مهریه صحیح نیست و تعبیر دقیقش همان أجر است . استعمال کلمه اجر در جایی که موقتی است بیشتر مناسب است مانند اینکه وقتی میگویید اجر کارگر را بده ، کارگر در یک زمان موقت میآید و میرود اما مسئله مهریه زمان ندارد ممکن است تا آخر عمر باقی بماند یا مانند ثمن در مقابل بیع است .جواب اشکال سیزدهم :
در بحث غنیمت که مربوط به مسئله خمس میشه در یک مقاله جداگانه مینویسم و جوابت رو آنجا خواهم داد . از بین این همه مثالهایی که آوردم چرا فقط غنیمت رو مثال زدی ؟ در کنار اونها هم حج رو آورده بودم ، صلاة رو مثال زدم ولی فقط غنیمت رو آوردی .
جواب اشکال چهاردهم :
خداوند در آیه 24 نساء محصنین غیر مسافحین را ذکر کرده است .
سوال اینجاست آیا اصلا ازدواج موقت مردان و زنان رو محصن میکند ؟
قبل از اینکه به مطالب اصلی بپردازم اول باید معنای تحصن که در آیه آمده روشن بشه .
محصِنة با کسر صاد به معنای نگهدارنده که اسم فاعل است و محصَنة با فتح صاد بمعنای نگهداشته شده توسط همسر ، شرع و یا سرپرست و اسم مفعول میباشد . بعد از اینکه معنای آن روشن شد حالا ببینیم آیا در اینصورت مقصود محصنه ای که قبل از آیه متعه آمده به چه معنایی است و اینکه آیا شامل متعه میشود یا خیر و منظور آن چیست . محصَنات در قرآن کریم در معانی متعددی استعمال شده است : 1 . زنهای عفیف : همچنانکه درباره حضرت مریم استعمال شده است ( واللاتی أحصَنت فرجها ) 2 . زنهای آزاد 3 . زنهای شوهر دار( المحصَنات من النساء ) یعنی زنان شوهر دار که بصورت فتحه آمده است . از نظر مصداق متعدد هستند ولی در مفهوم که همان إحصان یعنی حفظ و صیانت یکی هستند . ذات اقدس الهی بعد از اینکه انواع محرمات نکاح رو بیان کردند ازدواج با دیگر زنها رو حلال کرد ( أحل لکم ما وراء ذلکم ) ولیکن این تعبیر بصورت مطلق آمده و مانند دیگر مطلقها و عمومات نیازمند تخصیص و تقیید است . اطلاق این قسمت از آیه مانند اطلاق جمله ( أحلت لکم بهیمة الأنعام إلا ما یتلی علیکم ) است که مطلق حلیت انعام نیست بلکه با نصوص دیگه تقیید شده است مثلا گوسفند که جزء انعام است ذاتا حلال است ولیکن شرطش اینست که ذبح بشه ، موقع ذبح بطرف قبله باشد ، ذبح کننده مسلمان باشد ، نام خدا رو به زبان جاری بکنه . این شرایط تقیید اطلاق این آیه است . این آیه هم مانند دیگر آیات قرآن کریم توسط نصوص تقیید خورده است . خداوند متعال بعد از محرمات نکاح میفرماید به غیرازاین زنها که شمردیم میتوانید با دو سبب رابطه زناشویی داشته باشد و اون هم یا با نکاح است یا ملک یمین . بعد میفرماید با زنهایی که عفیف و پاکدامن و زنا کار نباشند نکاح کنید و اموالتان را در راه زنا خرج نکنید . اما در مورد محصِن کسره دار در( محصِنین غیر مسافحین ) . این قسمت از آیه بعنوان وصفی همراه تأکید است مانند عادل غیر فاسق ، مؤمن غیر کافر . محصِنین در این آیه شریفه بمعنای مرد زندار نیست . چون در اینجا بقرینه تقابل بمعنای پاکدامنی است . بخاطر اینکه در مقابل سفاح قرار گرفته است و قابل توجه قرار بگیره که عبارت ( محصِنین غیر مسافحین ) حال است . یعنی درحالی که از سفاح نجات می یابید و خواهان عفت هستید . همچنانکه خودت اینچنین معنا کردی ( محصنین: طالبان پاكدامني و عفّت ) .
اما جواب شبهه ای که تو مطرح کردی .
اولا این محصِنین ارتباطی با ازدواج دائم نمیتواند داشته باشد و با فرض این ادعا این مطلب اشتباه تو ذهنتون بیاد و بگید حصن تنها بر ازدواج دائم منطبق است و در ازدواج موقت مرد زن را در حصن قرار نمیدهد . چونکه إحصان در اینجا بقرینه تقابل با سفاح بمعنای عفت و پاکدامنی است نه تزوج یا همان نکاح دائم ثانیا به فرض که این إحصان هم بمعنای ازدواج دائم باشد حکم رجم بر پایه سنت ، ویژه إحصان بر اثر نکاح دائمی است نه نکاح موقت ثالثا بیان کردن این حکم با فاء تفریع قرینه است بر حکم تأسیسی نکاح موقت نه دائم . چون جمله ( و أحل لکم ما وراء ذلکم ) از نظر دوام و انقطاع مطلق بود و این فرع بر آن اصل و یا بعبارت دیگه عطف جزء بر کلی است پس در نتیجه استمتاع ناظر به معنای اصطلاحی است نه لغوی . چون معنای لغوی ثبوتا و اثباتا تالی فاسد دارد . رابعا اگر این آیه را طبق ادعای شما یعنی معنای لغوی آن که مطلق بهره براداری و انتفاع است بگیریم معنای اینچنین میشود : ( اگر از زنان دائم بهره گرفتید مهر آنها را بپردازید ) همچنانکه در قبل گفته شد به محض خوانده شدن صیغه عقد تمام مهر به گردن زوج نمی آید و مشروط به دخول و آمیزش است و این معنا و تفسیر بر خلاف احکام نکاح دائم است ولی در حالی که در عقد موقت به صرف خوانده شدن عقد تمام مهر به ذمه زوج می آید و مشروط به آمیزش نیست . پس ناگزیریم که همین آیه را به عقد موقت یا بعبارت دیگه به معنای اصطلاحی تفسیر کنیم .
معنای این آیه از نظر لغوی و مفهومی در صورتی که آنرا مطلق بهره برداری بگیریم .
معنای لغوی : ( مهریه زنهای تمتع شده را باید بپردازید یعنی با هر گونه تمتع و انتفاعی شوهر باید تمام مهر را بپردازد )
چون تمتع به مباشرت و نزدیکی اختصاص ندارد و مانند آن را شامل میشود درحالی که در عقد موقت به محض خوانده شدن صیغه عقد چه مباشرتی باشد یا نباشد تمام مهر به ذمه شوهر می آید . پس در نتیجه این معنا نمیتواند صحیح باشد چون مخالف با احکام نکاح دائم است .
معنای اصطلاحی یا مفهومی : ( اگر تمتعی حاصل نشد پرداختی بر شما نیست ) .
در حالی که در نکاح دائم شوهر باید نصف مهر را پرداخت کند گرچه تمتعی هم حاصل نشود .
اینگونه استدلال به هیچ وجه نمیتواند صحیح باشد چونکه لفظ متعه در نکاح موقت ظهور دارد نه در استمتاع که در آیات دیگر این لفظ بمعنای لغوی آن یعنی مطلق بهره برداری آمده است . همچنانکه در قبل گفته شد اجماع علما هم بر این است این دلالت بر نکاح متعه میکند که در قبل توضیحش گذشت و در اینجا صرف نظر میکنم . در خانه اگر کس همین یک حرف بی استسوال آخر :
عوض اینکه بر اهل شیعه اشکال بگیرید برید نکاح مسیار خودتون رو بررسی کنید که نه سابقه ای در زمان پیامبر داشته ، نه لفظش در قرآن آمده ، نه این لفظ متعارف بین مردم بوده نه در گذشته و نه الان در حالی که متعه هم در قرآن اشاره شده ، سابقه اش در زمان پیامبر به اثبات رسیده و از اینها هم که بگذریم غیر اینکه بزرگان شیعه تصریح کردن به متعه ، علماء شما هم تصریح کردند .
والسلام علی من التبع الهدیشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7463شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7464و در حدیث بعدی (3486) آمده است «ثُمَّ اسْتَمْتَعْتُ مِنْهَا فَلَمْ أَخْرُجْ حَتَّى حَرَّمَهَا رَسُولُ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم-.»
یعنی از او کامجویی کردم و از او جدا نشدم تا زمانی که پیامبر صلی الله علیه و سلم آن را حرام اعلام کرد.
و در مصنف عبد الرزاق حدیث (14041) قسمت آخر حدیث را چنین آورده است:
فتزوجتها ببردي فبت معها تلك الليلة فلما أصبحت غدوت إلى المسجد فإذا رسول الله صلى الله عليه و سلم على المنبر يقول من كان تزوج امرأة إلى أجل فليعطها ما سمي لها ولا يسترجع مما أعطاها شيئا ويفارقها فإن الله عز و جل قد حرمها عليكم إلى يوم القيامة. مصنف عبد الرزاق جلد 7 ص504
یعنی:او مرا در قبال قطيفهاي كه به او دادم انتخاب و با من به ازدواج موقت راضي گشت آن شب در نزد او بودم و هنگام صبح براي اداي نماز صبح به مسجد رفتم آن حضرت ص پس از نماز صبح بر روي منبر رفت و چنين به ايراد سخنراني پرداخت: هر شخصي كه با زني عقد نكاح موقت بسته است بهاي آن را بپردازد و هرگز به نكاح موقت روي نياورد زيرا كه خداوند متعال آن را براي هميشه بر شما حرام گردانده است._________
پس در آن زمان متعه نساء میکردند که نه شاهدی داشت نه نسب ثابت میشد نه ارث از هم میبردند و عده داشت به همین خاطر ایات ارث و عده حکم متعه نساء را نسخ کرده است چنانکه خداوند میفرماید
وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ * إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ * فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاء ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْعَادُونَ (مومنون 5-7)
و کسانی عورت خود را حفظ ميكنند . * مگر از همسران يا كنيزان خود ، كه در اين صورت جاي ملامت ايشان نيست . * اشخاصي كه غير از اين دو راه را دنبال كنند ، متجاوز بشمار ميآيند.
همانطور که میبینیم راه سوم یعنی متعه نساء را ذکر نکرده است و میدانیم که زنان صیغه ای نه جزو چهار زن دائم به حساب می ایند نه جزو کنیزان میباشند. پس به نص قران متعه نساء حرام شده است
و در بالا توضیح دادم که متعه نساءی که در صدر اسلام وجود داشت( آن هم فقط و فقط در بعضی از مغازی) نه شاهد داشت نه توارث داشت نه عده وفات یا طلاق داشت نه قبل از دخول نصف مهر واجب میگشت و …
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7465اما در مورد اینکه در خیبر برای همیشه حرام شد یا در فتح، این دیگر از شگفت های دیگر شیعه است که میخواهد از آب گل الود ماهی خود را بگیردهمانطور که قبلا نیز گفتم و شما زحمت کشیدی و ندیدی گفتم که در مسلم باب مجزایی وجود دارد که متعه نساء حلال بود که حرام شد (در خیبر) سپس مباح شد و دوباره حرام شد تا قیامت (در فتح)
در مسلم باب « نِكَاحِ الْمُتْعَةِ وَبَيَانِ أَنَّهُ أُبِيحَ ثُمَّ نُسِخَ ثُمَّ أُبِيحَ ثُمَّ نُسِخَ وَاسْتَقَرَّ تَحْرِيمُهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.»
و شما به جای اینکه با سخنان من بازی کنید یا روایات را قیچی کنید اصل مطلب را دریابیدمحمد فؤاد عبد الباقي در شرح مسلم در توضیح این باب میگوید
[ش (نكاح المتعة) قال الإمام النووي الصواب المختار أن التحريم والإباحة كانا مرتين فكانت حلالا قبل خيبر ثم حرمت يوم خيبر ثم أبيحت يوم فتح مكة وهو يوم أوطاس لاتصالهما ثم حرمت يومئذ بعد ثلاثة أيام تحريما مؤبدا إلى يوم القيامة واستمر التحريم قال القاضي واتفق العلماء على أن هذه المتعة كانت نكاحا إلى أجل لا ميراث فيها وفراقها يحصل بانقضاء الأجل من غير طلاق ووقع الإجماع بعد ذلك على تحريمها من جميع العلماء إلا الروافض]یعنی امام نووی میگوید صواب و مختار این است که حرام شدن و مباح شدن متعه دو بار بوده است ، متعه حلال بود قبل از خیبر سپس حرام شد در روز خیبر سپس مباح شد روز فتح مکه یعنی روز اوطاس سپس آن روز حرام شد برای همیشه تا روز قیامت. قاضی میگوید علما اتفاق دارند بر اینکه این متعه نکاح موقتی است که میراثی ندارد جدایی آن بعد از پایان مدت است بدون طلاق و اجماع بر تحریم آن میباشد در بین جمیع علما به غیر از روافض.
و اینکه گفتم در خیبر برای همیشه حرام شده اشتباه سهوی بوده و منظورم در یوم فتح بوده و صحیح این است برای اینکه در روایاتی که مربوط به خیبر میباشد اشاره ای نشده که برای همیشه حرام شده باشد بلکه در روز فتح چنین آمده است
و در بابی که ذکر کردم در قسمت روایات روز فتح روایات زیادی می آورد برای مثال
حدثنا أبو كامل فضيل بن حسين الجحدري حدثنا بشر ( يعني ابن مفضل ) حدثنا عمارة بن غزية عن الربيع بن سبرة أن أباه غزا مع رسول الله صلى الله عليه و سلم فتح مكة… ثم استمتعت منها فلم أخرج حتى حرمها رسول الله صلى الله عليه و سلم
و در روایت بعدی
حدثنا محمد بن عبدالله بن نمير حدثنا أبي حدثنا عبدالعزيز بن عمر حدثني الربيع بن سبرة الجهني أن أباه حدثه أنه كان مع رسول الله صلى الله عليه و سلم فقال : يا أيها الناس إني قد كنت أذنت لكم في الاستمتاع من النساء وإن الله قد حرم ذلك إلى يوم القيامة فمن كان عنده منهن شيء فليخل سبيله ولا تأخذوا مما آتيتموهن شيئا
( إني قد كنت أذنت لكم في الاستمتاع ) صراحت دارد بر اینکه قبلا اجازه به استمتاع وجود داشت اما خداوند آن را حرام کرده تا روزقیامت.
________پس تحریم متعه تا روز قیامت از اصحاب کرام روایت شده و هر کسی ادعا دارد که مجددا حلال گشته است روایت را بیاورد منتظر هستیم
حتی روایاتی هست که رسول خدا در مکان های دیگر از جمله در حجه الوداع که همه مسلمین جمع بودند مجددا خبر تحریم آن را ابلاغ کرده است بیشتر محکم کاری کرده است.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7466اما به نسبت دیگر اکاذیبتان، شما روافض واقعا روی هرچه سنگ پای قزوین است را برده اید به هیچ وجه خجالت نمیکشید. علنا اشتباه میکنید و همه هم میفهمند که دارید مغلطه و تلبیس میکنید اما به هیچ وجه از رو نمیروید و کمال وقاحت باز تکرارش میکنید.در پست قبلی گفتم که هر گردی گردو نیست روایاتی که درباره متعه حج است را آوردی سپس بی حیایی شماها را ثابت کردم و منتظر بودم که به اشتباهتان پی ببرید اما نه تنها خجالت نکشیدید بلکه مجددا همان سخنان را مجددا در اینجا نوشته اید. الله الله از این همه بی حیایی
___________
نوشته ای: ( عن عمران بن حصین قال : أنزلت آیة المتعة فی کتاب الله ففعلناها مع رسول الله ص و لم ینزل قرآن یحرّمه و لم ینه عنها حتی مات . قال رجل برأیه ما شاء . قال البخاری : یقال : إنه عمر . فتح الباری بشرح صحیح البخاری الجزء الثالث ص 433 عمدة القاری شرح صحیح بخاری الجزء التاسع ص 293 رابعا : همگی میگن متعه ای بوده یعنی اینکه جواز انجام متعه قطعی و مسلم ، و اسنادش همگی صحیح هستند
پاسخ: ای روی هرچی کذاب و شیطان صفت است سیاه شود. آدم تا این حد باید بی شعور باشد که حتی به شعور خوانندگان نیز احترام نگذارد؟ روایتی که در كتاب حج و در باب متعه حج است و هیچ ربطی به متعه نساء ندارد را می آوردی و چون باب میلت است و نفس کثیفت را ارضا میکند به آن استناد میکنی؟ خوانندگان عزیز شما قضاوت کنید با امثال چنین انسان هایی چه باید کرد؟ چگونه میتوان اینها را بیدار کرد؟ چطور می شود اینها را متوجه کرد که به این صراحت و قبیحی دروغ نگویند؟ قضاوت با شما خواننده گرامی.
بخاري اين روايت را در کتب حج و باب فمن تمتع بالعمره الی الحج آورده است
. همین روایت در صحیح مسلم نیز آمده است به این شکل
( 1226 ) وحدثنا إسحاق بن إبراهيم حدثنا عيسى بن يونس حدثنا سعيد بن أبي عروبة عن قتادة عن مطرف بن عبدالله ابن الشخير عن عمران بن الحصين رضي الله عنه قال : أعلم أن رسول الله صلى الله عليه و سلم جمع بين حج وعمرة ثم لم ينزل فيها كتاب ولم ينهنا عنهما رسول الله صلى الله عليه و سلم قال فيها رجل برأيه ما شاء
____________
ای شیعیان جهان نخواستیم بیدار نشید، حد اقل یک جو خجالت بکشید
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7467به نسبت کذب دیگر که اسماء بنت ابی بکر رضی الله عنهما متعه نساء شده است {و الله روی کذاب را سیاه کند} در اینجا جواب داده شد قبلاhttp://www.islamtxt.net/?q=content/forum/1835
اما به طور مختصر ، باز فکر کردی هر گردی گردو است و از کلمه متعه سوء استفاده کردی برای اینکه منظورش متعه حج است نه متعه نساء
روح بن عبادة از شعبة با لفظ ( متعة الحج ) روایت کرده: (سألت ابن عباس عن متعة الحج فرخص فيها ، وكان ابن الزبير ينهى عنها . فقال : هذه أم ابن الزبير تحدث أن رسول الله صلى الله عليه وسلم رخص فيها فادخلوا عليها فاسألوها . قال : فدخلنا عليها فإذا امرأة ضخمة عمياء ، فقالت : قد رخص رسول الله صلى الله عليه وسلم فيها ) [مسلم 2/909 وأحمد 6/348 والطبراني في الكبير 24/77 وأبي نعيم في مستخرجه 3/341 ]
پس از طرق دیگر که از ابو داود طیالسی قوی تر هستند در آنها کلمه نساء قبل متعه نیامده هیچ بلکه به کلمه حج نیز اشاره کرده اند و این اشتباه از طرف ابو داود طیالسی بوده
در روایتی دیگر نیز مسلم القری به صراحت میگوید که نمیدانم متعه حج را گفت یا متعه نساء
ورواه غندر عن شعبة به وقال شعبة فيه ( قال مسلم : لا أدري متعة الحج أم متعة النساء ) [ مسلم 2/909 ]
پس به یقین میرسیم که مراد متعه حج بوده است چون اسماء از عایشه بزرگ تر است و زبیر قبل از هجرت با اسماء ازدواج کرده است و عبد الله بن زبیر اولین مولود مهاجرین در مدینه است یعنی اسماء قبل از هجرت حامله بوده است.رضی الله عنم اجمعین
سوال مطرح میشود که چطور قبل از هجرت در حالی که غزوه ای وجود نداشته ، اسماء متعه شده باشد؟ یک خورده تفکر برای شیعه بد نیست
در روایات هم می بینیم که اصحاب وقتی به غزوه ای می رفتند از پیامبر اجازه متعه میخواستند که در خیبر یعنی سال هفت هجری اجازه داد و سپس حرام شد بعد در فتح نیز اجازه داد سپس تا قیامت حرام شد، حال عبد الله بن زبیری که در زمان خیبر تقریبا 7 سال سن داشت چطور ادعا میکنید ایها الروافض که از طریق متعه به دنیا آمده.
__________
در ادامه نیز اینقدر اراجیف و چرت و پرت نوشته ای که متاسفانه در قعر جهل غرق شده ای و خودت هم نمیدانی چی نوشته ای. بر پایه مشتی کذب و تلبیس و سفسطه آمدی و روده درازی کردی و صفحه سیاه کرده ای. سخنت کوتاه کن به جای داستان و اراجیف نوشتن
جواب هیچ یک از ایرادات را نتوانستی بدهی جز سیاه نامه نوشتن و خسته کردن خواننده مخصوصا در مورد کلمه غنیبت که این سوال انچنان کمرت را شکست که حتی سیاه نامه نوشتن و چرت و پرت گویی نیز هیچ مجالی برای پاسخ به کلمه غنیمت نداشت و ناچارا حواله به نخود سیاه کردی
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7468همانطور که قبلا نیز گفتم سیدنا عمر متعه را از جانب خود حرام نکرد بلکه به احادیث پیامبر استناد کرد چنانکه در روایات آمده استحَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ خَلَفٍ الْعَسْقَلَانِيُّ حَدَّثَنَا الْفِرْيَابِيُّ عَنْ أَبَانَ بْنِ أَبِي حَازِمٍ عَنْ أَبِي بَكْرِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ ابْنِ عُمَرَ قَالَ لَمَّا وَلِيَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ خَطَبَ النَّاسَ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَذِنَ لَنَا فِي الْمُتْعَةِ ثَلَاثًا ثُمَّ حَرَّمَهَا وَاللَّهِ لَا أَعْلَمُ أَحَدًا يَتَمَتَّعُ وَهُوَ مُحْصَنٌ إِلَّا رَجَمْتُهُ بِالْحِجَارَةِ إِلَّا أَنْ يَأْتِيَنِي بِأَرْبَعَةٍ يَشْهَدُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ أَحَلَّهَا بَعْدَ إِذْ حَرَّمَهَا.
سنن ابن ماجه جلد 2ص131 و مصباح الزجاجه شهاب الدين البوصيرى دار النشر / دار الجنان ـ بيروت حدیث 701 جلد 1 ص 296 و کنز العمال رقم 45714 و …
محمد بن حسن العسقلانی حدیث گفت از فریانی از ابان بن ابی حازم از ابی بکر بن حفص از ابن عمر که گفت: موقعی که عمر بن خطاب به خلافت رسید برای مردم خطبه داد و گفت گفت: همانا رسول خداوند صلی الله علیه و سلم به ما اذن و اجازه ی متعه در سه مرتبه داد سپس آن را حرام اعلام کرد. والله اگر بدانم کسی متعه کرده است و محصن بوده او را سنگ رجم خواهم کرد. مگر اینکه چهار شاهد بیاورد که رسول خدا آن را حلال کرده است بعد از آنکه حرام اعلام کرده بود.
در روایتی دیگر آمده است:
«وأخرج بن المنذر والبيهقي من طريق سالم بن عبد الله بن عمر عن أبيه قال صعد عمر المنبر فحمد الله وأثنى عليه ثم قال ما بال رجال ينكحون هذه المتعة بعد نهي رسول الله صلى الله عليه وسلم عنها لا أوتي بأحد نكحها إلا رجمته. »
فتح الباری ج 12 ص141 و السنن صغری البیهقی باب نکاح المتعه حدیث رقم 2610 ج 2 ص246 و کنز العمال 4516 و مسند البزار رقم 135 ج 1 ص37و …
یعنی: ابن منذر و بیهقی استخراج کرده اند این حدیث را از طریق سالم بن عبد الله از بن عمر از پدرش(عمر بن خطاب) که گفت: عمر بالای منبر رفت و حمد ثنای خداوند را کرد سپس گفت مردم را چه شده است نکاح متعه را انجام میدهند بعد از آنکه پیامبر صلی الله علیه و سلم آن را نهی کرده است.هرکس را ببینم که نکاح متعه کرده است رجمش خواهم کرد.
_____________
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7469حدر مورد ازدواج مسیار اینجا را بخوان شـــــــــــــــاید بیدارت کردhttp://www.islamtxt.net/?q=question/351
اما به طور خلاصه باید گفت که ازدواج مسیار هیچ فرقی با ازدواج معمولی ندارد به این معنی که تمام ارکان ازدواج و نکاح شرعی در آن وجود دارد از قبیل ایجاب و قبول و شاهدین و ولی و دیگر شروط. تنها و تنها در ازدواج مسیار زن از حق نفقه و مسکن خویش میگذرد و بس.
متعه زمانش محدوده ولی مسیار ازدواج دائمه و فقط طلاق شرعی آنها را از هم جدا میکند
براي مثال در بخاری داریم
باب المرأة تهب يومها من زوجها لضرتها وكيف يقسم ذلك.
5212- حَدَّثَنَا مَالِكُ بْنُ إِسْمَاعِيلُ ، حَدَّثَنَا زُهَيْرٌ عَنْ هِشَامٍ ، عَنْ أَبِيهِ ، عَنْ عَائِشَةَ أَنَّ سَوْدَةَ بِنْتَ زَمْعَةَ وَهَبَتْ يَوْمَهَا لِعَائِشَةَ ، وَكَانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم يَقْسِمُ لِعَائِشَةَ بِيَوْمِهَا وَيَوْمِ سَوْدَةَ.یعنی سوده ام المومنین نوبت روز خود را به عایشه بخشید . این یک نوع صرف نظر از حق شرعی می باشد که هیچگونه خلافی در آن وجود ندارد. در مسیار نیز زن به هر دلیلی که باشد ازدواج دائم میکند و توافق میکنند که نفقه یا حق مسکن خویش را به مرد ببخشد
___________
در آخر چند فتوای از علمای شیعه درباره متعه میگذارم و مقایسه اش کنید با زنا و با متعه صدر اسلام
سوال کننده میگوید: من با خانومی باکره اشنا شدم و همدیگر را دوست داریم و میخواهیم با هم به دلیل گناه نکردن(!) ازدواج موقت انجام دهیم. خیلی تحقیق کردم در مورد این مسائل و در مورد نظر مراجع می خواستم بدونم که آیا اگر ما بخواهیم شما میتوانید برای ما عقد جاری کنید و به طور رسمی ما را زن و شوهر کنید؟
پاسخ حضرت آیت الله العظمی گرامی
خودتان صیغه را بخوانید در رساله ما هست.سبحان الله!!!. اصلا نیازی هم به آخوندی و دفتر ازدواجی ندارد خودشان میخوانند.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7470http://www.ayat-gerami.ir/data.asp?L=1&id=2746با سلام پسری هستم 26 ساله و دانشجوی کارشناسی ارشد علاقمند به یک دختر شدم و میخواستم تا موقعی که شرایط ازدواج برای هر دوی ما که داشنجو هستیم فراهم شود یک صیغه ی محرمیت موقت بدون اذن پدرایشان بخوانیم و بنویسیم در حالی که این دختر باکره و صلاح و فساد خویش را تشخیص میدهد میخواستم بدونم از نظر مرجع محترم و عالیقدر آیا صیغه ما بدون اذن پدرایشان صحیح می باشد یا نه؟
پاسخ حضرت آیت الله العظمی گرامی:
بنظر ما صحیح میباشد لیکن مراقب باشید ایذاء پدر و مادر نشود و نیز آبروی خودش صدمه نبیند به رساله اینجانب مسئله 2603 رجوع کنید.
سبحان الله!!! در این فتوا نیز دختر باکره را بدون اذن پدر و مادرش صیغه میکنند.
طوسي هم مي گويد: ولا بأس أن يتمتع الرجل بالفاجرة،…وليس على الرجل أن يسألها: هل لها زوج أم لا… وإن كانت بالغا وقد بلغت حد البلوغ، وهو تسع سنين إلى عشر، جاز له العقد عليها من غير إذن أبيها.
النهاية في مجرد الفقه والفتاوى لشيخ الطائفة أبي جعفر محمد بن الحسن بن علي الطوسي 385 – 460 ه صفحه 490. انتشارات قدس محمدي قم خيابان ارم پاساژ قدس
یعنی: مشکلی نیست در متعه ی زن فاجره… برای مرد درست نیست درباره ی وضعیت تاهل وی سوال کند که ایا او زوجی دیگر دارد یا نه… و اگر زن بالغ بود بین نه تا ده سال جایز است که با او عقد کرد بدون اذن پدرش.
__________
تصور کنید دختر و پسری در خانه ای مشغول زنا کردن هستند سپس به ناگاه اولیای انها و یا پلیس آنها را کشف میکند و آنها را به جرم زنا میخواهد دستگیر کند . در این لحظه دختر و پسر نه تنها شرمگین نمیشوند بلکه با تمام حق به جانبی آنها را متهم میکنند و به خاطر اینکه قصد بی آبرو کردن آنها را داشته اند از آنها شکایت نیز میکنند و میگویند ما ازدواج موقت یک ساعته کرده بودیم. پس به همین منوال نه تنها زنای آنها ثابت نمیشود بلکه ازدواج موقت حیله ای شرعی و بسیار کثیف برای ترویج زنا در جامعه است.وسیله ای برای بی ناموس کردن دختران ساده لوح و شهوت رانی مردان فاسد الاخلاق.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7471علمای شیعه به همین مقدار اکتفا نکرده اند بلکه اهتمام و عزم بسیار زیادی برای نشر فساد در جامعه دارند و راه را برای فساد بیشتر در داخل چت روم ها و مسنجر ها نیز باز کرده اند. و اجازه به کاربران داده اند تا از طریق چت کردن صیغه نامه را تایپ کنند و سپس پشت کامپیوتر هایشان با هم به بحث های غیر اخلاقی و حرام بپردازند و عکس و فیلم برای یکدیگر بفرستند و از وبکم استفاده کنند.
به این فتوا از آیت الله العظمی سید محمد صادق روحانی دقت کنید
سوال:
آیا صیغه محرمیت از طریق چت، برای هم بنویسیم، باعث محرمیت میشود( با رعایت تعیین مدت و مهریه)؟
جواب: باسمه جلت اسمائه
بله، به شرط آنکه قصد و نیت واقعی طرفین، انشاء زوجیت باشد، نه مجرد وعده و قرار دوستی گذاشتن.
لینک فتوا: http://www.istefta.net/question/5253
_________
و چنین فتواهایی را به امام جعفر صادق و دیگر امامان بزرگوار علیهم السلام به دروغ نسبت داده اندبرای مثال:
عن أبان بن تغلب قال : قلت لأبي عبد الله إني أكون في بعض الطرقات فأرى المرأة الحسناء و لا آمن أن تكون ذات بعل أو من العواهر . قال : ليس عليك هذا !! إنما عليك أن تصدِّقها في نفسها !!! الكافي جلد 5 ص462 .
وعن فضل مولى محمد بن راشد قال : قلت لأبي عبد الله: إني تزوجت امرأة متعة ، فوقع في نفسي أن لها زوجا ففتشت عن ذلك فوجدت لها زوجا !!! قال (أي أبو عبد الله ): لم فتَّشت . ؟!!!
التهذيب الجزء 7 ص 253 وفي الوسائل الجزء 21 ص 31. وانظر الاستبصار للطوسي 3 :145 ، الكافي في القروع 5 :463 )
از فضل مولي محمد بن راشد روايت است كه مي فرمايد من از امام جعفر صادق پرسيدم من با يك زني متعه نمودم و سپس در قلبم اين سوال پيش آمد كه مبادا او شوهر داشته باشد و سپس پس از تحقيق او را شوهر دار يافتم امام جعفر صادق فرمودند: متعه او اشكالي نداشت چرا از ازدواج او تحقيق به عمل آوردي نيازي به آن نبود!!!
به به!!!از مهران بن محمد روايت است كه مي فرمايد به امام جعفر صادق گفته شد: فلاني زني را متعه نموده است و او از اينكه مبادا زن شوهر داشته باشد تحقيق كرد امام صادق فرمودند چرا تحقيق نموده است نيازي به تحقيق نيست نكاح و متعه او جايز است. التهذيب 2/187.
به به!!!
از علمای شیعه سوال دارم آیا این ازدواج موقتی که مراجع بزرگ شیعه از قدیم و جدیدشان به آن فتوا میدهند آیا همان ازدواج موقتی که در حالت اضطرار آن هم در جنگ هایی که زنان نبودند و برای دفع شهوت انجام میشد است ؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7472آیا آنچه را که برای دیگران میپسندند برای خود نیز میپسندند؟ای شیعیان جهان بیدار شوید. تعصب را بگذارید کنار. از خدا بترسید به صراط مستقیم بیایید.
حَتَّى إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحاً فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ 99-100 مومنون
و زماني كه مرگ يكي از آنان فرا ميرسد ، ميگويد : پروردگارا ! مرا ( به دنيا ) باز گردانيد * تا اين كه كار شايستهاي بكنم و فرصتهائي را كه از دست دادهام جبران نمايم . قطعا نه ! . اين سخني است كه او بر زبان ميراند . در پيش روي ايشان جهان برزخ است تا روزي كه برانگيخته ميشوند .
بیدار شوید قبل از اینکه مرگتان فرا رسد و فکر کنید که بهترین اعمال را انجام داده اید حال آنکه با بد ترین اعمال هستید
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7486سلام علیکم
همین یه اشکال برا شما کافیه مابقی به کنار که چند پستی که گذاشتم سلام دادم ولی جنابعالی یکمی شعور نداشتی که جواب سلام بدی . اما توهین الی ماشاءالله نثارمون کردی . البته تقصیر هم نداری گلم . اگه از همین الفاظ نثارمون نکنی روزت شب نمیشه و پای درس کسایی نشستی که مثل خودت اخلاق نداشتند یا بقول معروف چن تخته کم داشتن . قبل از همه اینها اول اخلاق و طریقه برخورد با دیگران رو یاد بگیر بعد بیا اینجا سخنرانی کن عزیزم . قبل از اینکه دوباره جواب اراجیف تکراری تو رو بدم یه خواهشی ازت دارم لطفا با دقت مطالبم رو بخون بعد جواب بده . منطقی جواب بده لطفا چرت و پرت تحویلم نده . اگه میخوای دوباره اراجیف سر هم کنی تحویلم بدی لطفا جواب نده برو به بزرگتر از خودت بگو بیان که هم از اخلاق خوب برخوردار باشن و هم اینکه یه چیزی حالیشون باشه که حداقل اگه حرف منطقی شنیدن قبول بکنن ولی اگه میخوای جواب درست و حسابی بدی بسم الله .
نوشتی هیچ کدوم از جواب ایراداتم رو ندادی . اگه زحمتی نمیشه دقیق برو مطالعه کن ببین جواب دادم یا نه . خود جنابعالی هم همه اشکالاتم رو جواب ندادی . کدوم یک از حرفام دروغ بوده که این دومیش باشه . لطفا یکی از اونها رو اشاره کن . دلیل اینکه نوشته هام بقول جنابعالی سیاه نامه شده بخاطر اینه که اراجیف و خزعبلات جنابعالی رو نوشتم . اگه باز نیاز باشه همین سیاه نامه نویسی رو ادامه میدم . همین جوابها رو دوباره از همون سیاهنامه میدم .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7487سلام علیکمهمین یه اشکال برا شما کافیه ما بقی بکنار که چند پستی که برات گذاشتم سلام دادم ولی جنابعالی چونکه اینقده با شعوری قابل ندونستی جواب سلام بدی اما توهین الی ماشاءالله نثارمون کردی . البته تقصیر نداری گلم . اگه از همین الفاظ نثارمون نکنی روزت شب نمیشه . قبل از همه اینها اول اخلاق و طریقه برخورد با دیگران رو یاد بگیر بعد بیا اینجا سخنرانی کن . قبل از اینکه جواب اراجیف تکراری تو رو بدم یه خواهشی ازت دارم لطفا مطالب رو تا آخر بخون و جواب منطقی و درست و حسابی بده . چرت و پرت تحویلم نده . اگه میخوای جوابهای درست و حسابی بدی بسم الله .
نوشتی سیاهنامه راه انداختم . خب عزیزم این سیاهنامه بخاطر جواب به ادعاهای پوچ جنابعالیه .
( أحل لکم ما وراء ذلکم ) :
اولا ما ادعای بدون دلیل قبول نمیکنیم . الله متعال میفرماید : به غیر این زنها ، زنهای دیگه برای شما حلال است و از دو راه میتوانید به آنها برسید 1 . نکاح 2 . ملک یمین . در اینجا مطلق نکاح آمده و هیچ اشاره ای به نکاح دائم نشده شما از کجا تعبیر به نکاح دائم کردید ؟ در حالی که هیچ ادله موجهی رو بیان نکردید . ثانیا روایات صحیح السندی که در دست است و بعنوان مبین آیات قرآن هستند میگن که این دلالت بر متعه میکنه ثالثا اجماع علما اعتقاد دارند که این آیه برای متعه است و دلالت آیه بر متعه بیشتر است تا نکاح دائم رابعا اگه این آیه را تعبیر به نکاح دائم کنیم از حیث منطوق و مفهوم نمیتواند با آیه تناسب داشته باشد . ( در صورتی که از زنان دائم بهره بردید مهرشان را پرداخت کنید ) در حالی که به محض خوانده شدن صیغه عقد در عقد موقت تمام مهریه به ذمه زوج میآید و مشروط به استمتاع و کامجویی نیست بر خلاف دائم خامسا در آیات قبل بطور صریح و روشن درباره نکاح دائم و احکامش حرف زده شده و دیگر نیازی به بیان آن نیست . بعلاوه اینها دلیلی بر تکرار احکام فقهی نیست . سادسا قائل شدن به جواز متعه دلیل بر این نیست که حتما باید آنرا انجام داد چنانچه نکاح دائم جایز است و افرادی هم پیدا میشن که تا آخر عمر ازدواج نمیکنن . عقد موقت هم مانند نکاح دائم ممکن است در شرایط خاصه به احکام خمسه متصف بشه . پس در نتیجه کسی نمیتواند همانند نکاح دائم ، کسی ، کسی را به متعه کردن اجبار کند . سابعا اگه متعه محکوم به زناست پس در نتیجه این حرف هم باید قبول کنید که پیامبر مردم را به کاری دستور داده که زنا بحساب می اومده . چونکه حرمت زنا در مکه صادر شده بود .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7501زنا چون شرایط نکاح دائم را ندارد و ازدواج موقت هم همینطوره :اولا مگه شخصی غیر از پیامبر این شرایط رو گذاشته که این اشکال رو میکنید ثانیا سیره و روش پیامبر اینچنین بوده و این شرایط رو پیامبر ابلاغ کرده و اصحاب هم این شرایط رو موظف بودن که رعایت کنن . جنابعالی داری بر خلاف روایات حرف میزنی . خلاف حرف زدن که شاخ و دم نداره .
( عن سدی : و لا جناح علیکم فیما تراضیتم به من بعد الفریضة فهذه المتعة الزجل ینکح المرأة بشرط إلی الأجل مسمی و یشهد الشاهدین و ینکح بإذن ولیها و إذا انقضت المدة فلیس له علیها سبیل و هی منه بریة و علیها أن تستبرئ ما فی رحمها و لیس بینهما میراث لیس یرث واحد منهما صاحبه ) . در حالی که زنا هیچکدام از اینها رو نداره . وقتی خود پیامبر این شرایط رو تجویز کرده شما چرا تو این وسط داغتر از آش میشی . خودت هم معلوم نیست چی داری میگی . برای اثبات خلاف روایات حرف زدنت همین بس که چند بار تکرار کردی متعه عده ندارد . واقعا که صم بکم عمی شدید . هم چشم ظاهر تون باحتمال کور شده که نمیتونه این روایات رو ببینه و همینکه چشم دلتون . اگه یک نگاه جزئی به روایات بندازی دیگه از این اراجیف سر هم نمیکنی تا بیشتر تو گِل فرو بری .ایات نسخ متعه ( طلاق ، ارث ، عده ) :
اولا هر سه تای اینها اصل زوجیت نیستند که در نبود آنها زوجیت هم منتفی بشه مانند اینکه زوجه قاتله ارث نمیبرد ، زوجه مرتده نیاز به طلاق نداره ثانیا بر حسب ضوابط ناسخ نمیتواند بیش از دوبار باشد و اینچنین نسخی اصلا صورت نگرفته و سابقه ندارد ثالثا نسبت بین آیات سه گانه ناسخ و آیه متعه نسبت ناسخ و منسوخ نیست بلکه عام و خاص یا مطلق و مقید است . دیگه از این واضحتر .
درباره سوره مومنون که آوردی . واقعا که چقدر بی سوادی . اصلا زمان نزول این آیه با آیه متعه فرق میکنه . این آیه از آیات مکی است ولی آیه متعه از آیات مدنی است و اصلا ربطی به بحث نداره .
قبل از دخول که نصف مهریه به ذمه زوج می آید برای نکاح دائم است نه برای نکاح موقت .
از شگفتیهای شیعه است :
اولا نسخ زمان حرمت متعه رو علماء خودتون نقل کردند و اختلافی است و ما هم میگیم چطور میشه حرمت متعه این همه اختلاف داشته باشه در حالی که اگه پیامبر بیان کرده . فقط میگید نهی النبی عن المتعة ولی معلوم نیست در کجا و در ضمن کدام خطبه و در چه زمانی حرام شده و روایاتی که در اینباره نقل کردید با هم متعارضند و از اعتبار ساقطند ثانیا بله از شگفتیهای شیعه اینست که حقایق رو آشکار و دروغگویان رو به نهایت افتضاح برسونه .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7503بله همانطور که پیش بینی میکردم اراجیف شما ادامه داشته استشما اگر روایات ضعیف و موضوع و روده درازی تفسیر معده ای را ازتان بگیریم به طور کامل خفه خواهید شد. اما اشکالی ندارد برای رسوا شدنتان خیلی هم خوب است.
به نسبت روایت ضعیف و بی ارزشی که از تفسیر طبری دادی
ای کاش دیگر روایات همان صفحه و صفحه قبلش را میخواندی تا یک مثقال هم که شده خجالت میکشیدی.
مثال شما عینا مثال همان خر مگسی هست که به جای این همه گل زیبا و خوش بو دقیقا روی نجاسات می نشینید.
این روایت ضعیف است به خاطر وجود اسباط و سدی
روایت این است
9033 – حدثنا محمد بن الحسين قال، حدثنا أحمد بن مفضل قال، حدثنا أسباط، عن السدي:”فما استمتعتم به منهن إلى أجل مسمى فآتوهن أجورَهن فريضة ولا جناح عليكم فيما تراضيتم به من بعد الفريضة”، (1) فهذه المتعة: الرجل ينكح المرأة بشرط إلى أجل مسمى، ويشهد شاهدين، وينكح بإذن وليها، وإذا انقضت المدة فليس له عليها
قبلا در روایتی دیگر و در پستی دیگر این دو راوی را بررسی کرده بودم و برای اینکه کلام در اینجا به درازا نکشد این لینک را بخوانید که در اینجا قبلا بررسی شده
http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/2116#comment-6979
_______________
پس جناب نابغه پیشنهاد میکنم چند گل خوشبو رو نیز بو کنید ضرر نمیکنید
عادت شما روافض همین است یک روایت ضعیف را می آورید سپس ده ها خط سیاه نوشته می نویسید و طرف مقابل را مسخره میکنید اما یک دفعه ورق بر میگردد و روایت برایتان ثابت میشود که ضعیف است و اینطوری دست و پا شکسته میشوید. دوست عزیز قبل از نوشت خوب مطالعه کن به عاقبت چیزی که مینویسی خوب بیاندیش اینجا پای منبراتون نیستا. و یا اجازه بده با سواد تر از شما بحث کند.
____________-
طلاق و ارث و عده ، متعه ای را که نه طلاق داشت نه ارث و نه عده نسخ کرد. و این سه مورد در حالتیه که دو طرف مومن باشند، نمیدانم چرا سر خودتان را هم شیره می مالید. آن کس که نداند و نداند که ندانددر جهل مرکب ابد الدهر بماند
حال اگر مرد مرتد شد بحثی دیگر رخ میدهد که امثال شما رافضی ها با سفسطه میخواهید از این در فرار کنید.
______
نوشته ای: ثانیا بر حسب ضوابط ناسخ نمیتواند بیش از دوبار باشد
پاسخ: کدام ضوابط؟
_______
در مورد آیات سوره مومنون، دوست عزیز من نگفتم که این ایات بعد از سوره نساء آیه 24 نازل شده و یا نشده، بلکه من گفتم طبق این ایه متعه ذکر نشده است. حال که خودت معترفی که ایات سوره مومنون مکی هست و متعه نیز از همان ابتدا وجود داشت و در مدینه حرام شد پس باید در این ایه مکی حکمش بیان میشد . آیا زنان متعه ای شامل چهار همسر هستند یا بی نهایت میشود متعه کرد؟ یا نکند کنیز هستند؟؟؟؟ یک مثقال تفکر کن بعد حرف بزن
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
این همه نوشته ای اما جواب یکی از ایرادات من را نیز نداده ای واقعا بارک الله فی جهلکم
لینک پایین مقاله قبلی است حیف است که کسی آن را نخواند و وقاحت این رافضی را نبیند.
http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/2132
البته اصلا اصلا هم از رو نرفتید و کاملا ریلکس به چرت و پرت نویسی ادامه داده ای. من فکر میکردم که با این همه دروغی از در پست قبلی از تو ثابت کردم دروغ دانت پاره شده باشد اما چون در نزد شیعه خجالت کشیدن از اشتباه بی معنی است با کمــــــــــــــــــــــال وقاحت در اینجا نیز اینقدر دروغ و نیرنگ و سفسطه کرده ای که الحق پستی و جکودی فکر و تعصبت را برای همگان ثابت کردی.
حالا باید فقط به اکاذیب و گندکاری هایی که کرده ای پاسخ بدهم
__________
قبلا نیز گفتم و مجددا تکرار میکنم که ایه 24 نساء ارتباطی با ازدواج موقت ندارد و نمی توان از آن برای اثبات ازدواج موقت استفاده کرد برای اینکه
–در آیه امده است «وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاء ذَلِكُمْ» یعنی براي شما ازدواج با زنان ديگري جز اينان ( يعني جز زنان مؤمن حرام که در آیه 23 و ابتدای 24 ذکر شدند) حلال گشته است. و موضوع آیه درباره ازدواج دائم و نکاح میباشد برای همین میگوید غیر اینها جایز است با آنها نکاح کنید و صداق و مهرشان را بدهید.
— در آیه عبارت «مُّحْصِنِينَ» آمده است یعنی طالبان پاکدامنی. و عالم و آدم میداند که ازدواج موقت یکساعتی در تضاد آشکار است با دختری که قصد پاک دامنی دارد. و احصان به وجود نمی اید مگر در نکاح صحیح یعنی در ازدواج دائم. و از کتب شیعه نیز روایاتی در این باره دادم که متاسفانه کسی به این روایات جوابی نمیدهد
–در ایه عبارت «غَيْرَ مُسَافِحِينَ» آمده است. سفاح یعنی زنا چون احکام ازدواج دائم را ندارد یعنی نسب ثابت نمی شود عده ندارد و ارثی نمیبرد و… و ازدواج موقت نیز همینگونه است
در متعه نساء شاهدی وجود نداشت برای مثال
صحیح مسلم حدیث 3485
از ربيع بن سبره روايت است كه ايشان از پدرشان نقل ميكنند كه ايشان فرمودند: متعه زنان را به ما اجازه دادند و من و يكي از دوستان روزي براي متعه از منزل بيرون رفتيم و در نزديك زني از بنی عامر خود را براي عقد موقت معرفي كرديم آن زن گفت چه چیزی به من میدهید من گفتم ردائم و دوستم هم گفت ردائم.و رداء دوستم از من زیبا تر بود و من از او جوان تر بودم. زن به رداء دوستم نگاه کرد و خوشش آمد و و به رداء من که نگاه کرد نیز خوشش آمد سپس گفت تو و رداء و لباست برایم کفایت است. با او سه شبانه روز بودم تا اینکه پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: هر شخصي كه با زني عقد نكاح موقت بسته است پس این ارتباط را قطع کند و انها را رها کند.