عمر و حکم تیمم

Home انجمن ها خلفای راشدین عمر و حکم تیمم

این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط  rrw در 9 سال، 6 ماه پیش بروز شده است.

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 15)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #1849

    rrw
    کاربر

    روايت داريم:

    حَدَّثَنِى عَبْدُ اللَّهِ بْنُ هَاشِمٍ الْعَبْدِىُّ حَدَّثَنَا يَحْيَى – يَعْنِى ابْنَ سَعِيدٍ الْقَطَّانَ – عَنْ شُعْبَةَ قَالَ حَدَّثَنِى الْحَكَمُ عَنْ ذَرٍّ عَنْ سَعِيدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبْزَى عَنْ أَبِيهِ أَنَّ رَجُلاً أَتَى عُمَرَ فَقَالَ إِنِّى أَجْنَبْتُ فَلَمْ أَجِدْ مَاءً. فَقَالَ لاَ تُصَلِّ. فَقَالَ عَمَّارٌ أَمَا تَذْكُرُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ أَنَا وَأَنْتَ فِى سَرِيَّةٍ فَأَجْنَبْنَا فَلَمْ نَجِدْ مَاءً فَأَمَّا أَنْتَ فَلَمْ تُصَلِّ وَأَمَّا أَنَا فَتَمَعَّكْتُ فِى التُّرَابِ وَصَلَّيْتُ. فَقَالَ النَّبِىُّ -ص – « إِنَّمَا كَانَ يَكْفِيكَ أَنْ تَضْرِبَ بِيَدَيْكَ الأَرْضَ ثُمَّ تَنْفُخَ ثُمَّ تَمْسَحَ بِهِمَا وَجْهَكَ وَكَفَّيْكَ ». فَقَالَ عُمَرُ اتَّقِ اللَّهَ يَا عَمَّارُ. قَالَ إِنْ شِئْتَ لَمْ أُحَدِّثْ بِهِ .

    (صحیح مسلم 1/193)

    مردى نزد عمر آمد و سؤال نمود : من گاهى جنب مى ‏شوم و آب براى غسل پيدا نمى ‏كنم ، تكليف من چه مى‏باشد ، چگونه نماز بخوانم؟

    خليفه گفت : نماز نخوان .

    عمّار گفت : اى خليفه ! يادت هست كه من و تو در يك جنگ بوديم ، آب براى غسل پيدا نكرديم تو نماز نخواندى !!! اما من در خاك غلطيدم و نماز خواندم ، بعد وقتى خدمت پيامبرصلی الله علیه وآله وسلم آمديم ، ایشان نحوه تيمّم را آموزش دادند كه دستان خود را به خاك زده سپس صورت و دستهايتان را با آن مسح كنيد؟

    عمر به عمّار گفت : از خدا بترس . عمّار در پاسخ گفت : اى خليفه ! اگر تو بخواهى حرفی نمى‏زنم .

    حال شايد کسي بگويد خوب مگر چه شده است. عمر هم انسان است و حکمي را نمي دانسته يا فراموش کرده، اين که اشکالي ندارد.

    ولي توجه داشته باشيد که تيمم يک موضوع شاذ و غريب و کم کاربرد نيست ،بلکه يکي از پر کاربرد ترين و دم دستي ترين احکام است. ضمن اينکه او ناسلامتي خليفه مسلمين بود، نه يک فرد عامي کوچه وبازار.

    علاوه بر همه اينها ، تيمم ، دستور صريح قرآني است و مانند احکامي که فقط رسول خدا آن را تشريع نموده اند ، نيست. ( خنده دار است که عمري که گفته بود حسبنا کتاب الله چقدر به اين سخن خود پايبند است و از قرآن مطلع است)

    حالا خدا را شکر آيه تيمم پيش روي ما است و اشتباه عمر براي ما ،خود به خود هويدا مي شد، ولي با اظهار نظر او در مورد احکامي که در قرآن نيست ، چه بايد کرد. (راستي اهل سنت با ديگر احکامي که از عمر رسيده چه مي کنند، آيا آنها را مي پذيرند!!؟)

    ببينيد دوستان، اگر چنين سخني از دهان فردي از اطرافيان ما خارج مي شد ما قطعا ديگر هيچ حکم و حرفي را از او نمي پذيريم . پس چگونه است که اهل سنت بخش عمده اي از فقه و احکام خود را از عمر دريافت کرده است.

    آخر مگر عمر جانشين رسول خدا نبود .مگر يكي از شرايط رهبري جامعه اسلامي وقوف بر مسائل واحكام ديني نيست ، پس عدم اشراف عمر بر اينگونه مسائل پيش پا افتاده ، چگونه پذيرفتني است.

    چيزي که در اين روايت جالب است اين است که عمر حاضر شد حکم اشتباه دهد ولي اقرار نکند، حکم تيمم را نمي داند.

    ولي حال بياييد سرمان را از برف بيرون بياوريم و طور ديگر به موضوع نگاه کنيم. آيا واقعا ما بايد باور کنيم خليفه دوم حکم تيمم را نمي دانست!! باور کنيد اين ساده لوحي است.براي اثبات اينکه به احتمال قريب به يقين ،عمر حکم تيمم را مي دانست، ولي عمدا آن را نگفت، به نکات زير توجه فرماييد:

    1- در روايات مختلف آمده است که شخص رسول خدا و اصحاب ، در نبود آب بارها تيمم کرده اند، اين موضوع احتمال اينکه عمر آن را نديده باشد را دور از ذهن مي کند.

    2- در همين روايت ،عمار تصريح کرده که در مورد مشابه ،همين مسئله براي خود او و عمر حادث شده است ،آن هم با داستاني ويژه و بياد ماندني، لذا بسيار دور از ذهن و غير معقول است که بپذيريم ،عمر اتفاق مربوط به خودش را فراموش کرده باشد.

    3- در مورد تيمم ،آيه صريح وجود دارد. وجالب اينکه اين آيه در سوره مائده که آخرين سوره اي است که بر پيامبر نازل شده است ، آمده است. و اين موضوع باز هم فراموشي عمر را دور از ذهن تر مي کند.

    4- ولي اگر باز هم در اين ارتباط شک داريد، جمله آخر رد بدل شده ميان عمر و عمار ترديد را بر طرف مي کند.

    (((عمر به عمّار گفت : از خدا بترس . عمّار در پاسخ گفت : اى خليفه ! اگر تو بخواهى حرفی نمى‏زنم .)))

    دقت کرديد، عمر در جواب تذکر بجا وبه حق عمار ، به او تشر زد و گفت از خدا بترس. آيا مگر عمار سخن بي ربط و خلافي گفته بود که مي بايست از خدا بترسد!؟ واضح است که عمر بجاي تشکر ، داشت او را تهديد مي کرد و در واقع مي گفت ازخشم من بترس.ولي چرا؟ چرا عمر از سخن عمار عصباني شد؟ در حاليکه مي بايست از عمار تقدير مي کرد.

    پاسخ اين است که متاسفانه جناب خليفه دوم خيلي پايبند نصوص احکام نبودند و با تکیه به دانش واستدراکات شخصی خود ، حکم صادر مي کردند و به واقع به بلیه « اجتهاد مقابل نص » و« اجتهاد مقابل سنت» گرفتار شده بودند. و به قول خودش از بدعت نيکو و زيبا دريغ نمي کرد.(مثل حرام کردن بعضي حلالها وحلال کردن برخي حرامها مانند تراويح…. پر واضح است که تشخيص آن هم برعهده خود او بود!!)

    مخلص کلام اينکه ، به قطع ويقين ،عمر نص را مي دانست ، سنت را هم مي دانست ولي همچنانکه خود او در مورد مشابه نماز نخوانده بود، اين رويه را همچنان مطلوب تر تلقي مي کرد. ومي خواست آنرا به يک حکم شرعي تبديل کند.غافل از اينکه …

    والله اعلم

    #7644

    khaled ebn valid
    مشارکت کننده
    دوست عزیز قبل از هر چیز باید عنوان شود که این کلام شما یعنی(چگونه است که اهل سنت بخش عمده اي از فقه و احکام خود را از عمر دريافت کرده است.) ناشی از عدم اطلاع شما از کتب اهل سنت ونقش علم فقه در قبول روایات موقوف اصحاب نزد اهل سنت هست.

    شما می گویید بخش عمده ای از فقه از عمر رضی الله عنه اخذ می شود در حالی که مجموع احادیث ابوبکر وعمر و عثمان رضوان الله علیهم از احادیث حضرت علی کمتر است و این دروغ شاخداری بود که شما فرمودید بخش عمده ی فقه از عمر گرفته می شود.

    در ثانی اهل سنت در مورد یک مسئله فقهی بعد از کتاب الله و مرفوعات نبوی به موقوفات اصحاب رجوع می کنند.اگر موقوفی و فتوایی از صحابه مخالفت یا تعارضی با منابع دست اول داشت را بدون تعصب رد می کنند.کما اینکه هم اکنون در بحث طلاق ثلاثة در یک مجلس برخی فقهای ما از رای خلیفه دوم پیروی نمی کنند و آن را در حد یک حکم ثانویه ی حکومتی قلمداد می کنند.

    اما همین جهالت به برخی احکام دین از سوی رواة و اصحاب معصومین شما وجود دارد حال خود شما چطور بروایات واصله از آنها در باب فقه اعتماد می کنید؟

    کسی مثل حماد بن عیسی که از اصحاب امام صادق،کاظم وباقر رضوان الله علیهم بوده و عمری دراز از او سپری شده ولی حتی درست نماز خواندن را بلد نیست.

    #7645

    khaled ebn valid
    مشارکت کننده
    8 – علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن حماد بن عيسى قال: قال لي أبو عبد الله (عليه السلام) يوما:يا حماد تحسن أن تصلي؟ قال: فقلت يا سيدي أنا أحفظ كتاب حريز في الصلاة فقال: لا عليك يا حماد (1)، قم فصل قال: فقمت بين يديه متوجها إلى القبلة فاستفتحت الصلاة فركعت وسجدت، فقال: يا حماد لا تحسن أن تصلي ما أقبح بالرجل منكم يأتي عليه ستون سنة أو سبعون سنة فلا يقيم صلاة واحدة بحدودها تامة، قال: حماد فأصابني في نفسي الذل.
    الكافي – الشيخ الكليني – ج ٣ – الصفحة ٣١١

    حکم مجلسی:حسن

    #7646

    khaled ebn valid
    مشارکت کننده
    ترجمه:
    و اما حدیث شریف امام صادق علیه السلام در تعلیم یک نماز کامل و درست (از نظر ظاهر): حمّاد بن عیسی می گوید:
    روزی حضرت امام جعفر بن محمّد الصادق علیهما السلام فرمودند: «ای حمّاد، می توانی نماز نیکویی بخوانی؟»
    عرض کردم: ای آقای من، من کتاب حریز در باب نماز را حفظم. حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند:
    «مانعی ندارد ای حمّاد، برخیز و نماز بخوان» حمّاد می گوید: رو به قبله در محضر امام علیه السلام ایستادم و نماز را شروع کردم و رکوع و سجود به جا آوردم. امام جعفر بن محمّد الصادق علیهما السلام فرمودند: «ای حمّاد، نماز نیکویی نخواندی، چقدر برای یکی از شما زشت است که شصت سال یا هفتاد سال از عمرش بگذرد و یک نماز با تمام حدودش نخواند». حمّاد می گوید در دل خودم احساس حقارت کردم، عرض کردم: ای آقای من فدایتان شوم، نماز نیکو را به من بیاموزید.

    http://yusofezahra313.blogfa.com/cat-3.aspx
    #7647

    khaled ebn valid
    مشارکت کننده
    رووا في الصحيح والحسن عن حماد بن عيسى ( 1 ) قال : ” قال : لي أبو عبد الله ( عليه السلام ) : يوما يا حماد تحسن أن تصلي ؟ قال فقلت يا سيدي أنا أحفظ كتاب حريز في الصلاة ، الی آخر.

    الحدائق الناضرة-جلد8-صفحه2

    همچنین در جواهر الکلام ج9 ص 281 این روایت تصحیح شده است.

    #7648

    khaled ebn valid
    مشارکت کننده

    8 – علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن حماد بن عيسى قال: قال لي أبو عبد الله (عليه السلام) يوما:يا حماد تحسن أن تصلي؟ قال: فقلت يا سيدي أنا أحفظ كتاب حريز في الصلاة فقال: لا عليك يا حماد (1)، قم فصل قال: فقمت بين يديه متوجها إلى القبلة فاستفتحت الصلاة فركعت وسجدت، فقال: يا حماد لا تحسن أن تصلي ما أقبح بالرجل منكم يأتي عليه ستون سنة أو سبعون سنة فلا يقيم صلاة واحدة بحدودها تامة، قال: حماد فأصابني في نفسي الذل.

    الكافي – الشيخ الكليني – ج ٣ – الصفحة ٣١١

    حکم مجلسی:الحديث الثامن : حسن وفي الفقيه صحيح

    مراة العقول ج15ص101

    #7649

    khaled ebn valid
    مشارکت کننده

    على بن ابراهيم به سند صحيح روايت كرده است در تفسير اين آيه كه: يا أيها الذين ءامنوا تحرموا طيبات ما أحل الله لكم8: اى گروه مؤمنان حرام مگردانيد بر خود چيزهاى پاكيزه را كه خدا بر شما حلال گردانيده است كه اين آيه در باب حضرت اميرالمؤمنين و بلال و عثمان بن مظعون نازل شد كه و بلال قسم خورده بود كه هميشه روزها روزه باشد، و عثمان قسم خورده بود كه هرگز وطى نكند.
    پس زن عثمان به نزد عايشه آمد، و در نهايت جمال و حُسن بود. عايشه به او
    گفت كه: چرا زينت نكرده‏اى؟ گفت: از براى كه زينت كنم؟ مدتهاست كه شوهرم نزديك من نيامده است و رهبانيت اختيار كرده است و پلاس پوشيده است و ترك دنيا كرده است. پس چون حضرت رسول صلى‏الله عليه و آله داخل خانه شدند، عايشه حقيقت حال عثمان را عرض كرد. حضرت چون اين را شنيدند به مسجد آمدند و فرمودند كه مردم را ندا كنند كه جمع شوند. و بر منبر برآمدند و بعد از حمد و ثناى الهى فرمودند كه: چرا جمعى از امت من چيزهاى طيب و پاكيزه و حلال را بر خود حرام كرده‏اند؟ به درستى كه من در شب خواب مى ‏كنم، و جماع مى‏ كنم، و در روز افطار مى‏كنم، و همه روز روزه نمى‏باشم.

    پس آن جماعت برخاستند و گفتند: يا رسول‏ الله ما سوگند خود را چه كنيم؟ فرمود: خدا فرستاد كه: شما را مؤاخذه نمى‏كند خدا در سوگندهاى لغو كه بى‏اختيار از شما صادر شود (و در آن كفاره نيست) وليكن مؤاخذه مى‏كند به آنچه به عمد و قصد سوگند خوريد (كه در آن كفاره‏اى هست).1 و بعد از آن كفاره قسم را بيان فرمود. و ابن بابويه روايت كرده است كه: پسرى از عثمان بن مظعون فوت شد و بسيار محزون و غمگين شد، حتى آن كه در خانه مسجدى براى خود قرار داد كه در آنجا عبادت كند. پس چون اين خبر به حضرت رسول صلى‏ الله عليه و آله رسيد او را طلبيد و فرمود كه: اى عثمان خدا بر ما رهبانيت ننوشته است، و رهبانيت امت من جهاد در راه خداست.

    عین الحیات مجلسی

    http://www.rafed.net/books/aam/ayn-alhayat1/a18.html#1

    #7650

    khaled ebn valid
    مشارکت کننده

    ترجمه:

    و اما حدیث شریف امام صادق علیه السلام در تعلیم یک نماز کامل و درست (از نظر ظاهر): حمّاد بن عیسی می گوید:
    روزی حضرت امام جعفر بن محمّد الصادق علیهما السلام فرمودند: «ای حمّاد، می توانی نماز نیکویی بخوانی؟»
    عرض کردم: ای آقای من، من کتاب حریز در باب نماز را حفظم. حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند:
    «مانعی ندارد ای حمّاد، برخیز و نماز بخوان» حمّاد می گوید: رو به قبله در محضر امام علیه السلام ایستادم و نماز را شروع کردم و رکوع و سجود به جا آوردم. امام جعفر بن محمّد الصادق علیهما السلام فرمودند: «ای حمّاد، نماز نیکویی نخواندی، حمّاد می گوید در دل خودم احساس حقارت کردم، عرض کردم: ای آقای من فدایتان شوم، نماز نیکو را به من بیاموزید.

    http://yusofezahra313.blogfa.com/cat-3.aspx

    #7651

    mojahed.din
    کاربر
    .
    #7652

    khaled ebn valid
    مشارکت کننده
    حضرت عمر جاهل بر آیه نبود بلکه ایشان جنب را مشمول تیمم نمی دانست و فقط غسل را برای او واجب می دانست.علتش هم برداشت از ظاهر آیه هست که نامی از جنب نیامده است.

    لقوله تعالی:

    وإن كنتم أو أو جاء أحدٌ منكم من أو صعيداً طيباً

    که در مورد همین لامستم النساء نیز در حال حاضر بین فقها اهل سنت اختلاف هست.

    این تصور دقیقا بدین شکل هست که مثلا فردی در بیابان جنب می شود اما آب بقدر وضو دارد حالا آیا این فرد می تواند در عین جنابت با همان اندک آب وضو بگیرد نماز بخواند؟

    همین طور همین فرد جنب شود و آب نداشته باشد.آیا تیمم بدل غسل می شود؟تا جایی که شنیده شده تیمم بدل وضو هست نه غسل و همین نکته سبب بروز اختلاف در بین عمار و عمر رضوان الله علیهما شد.عمار آن داستان را ذکر کرد ولی حضرت عمر آن قضیه را بخاطر نیاورد و جانب احتیاط را گرفت.

    #7655

    khaled ebn valid
    مشارکت کننده
    شیعه می گوید ائمه ما از همان کودکی عالم الدهرند حتی داستانهایی دارند که چطور معصوم خردسال مسائل سخت علمی را جواب می دهد و می گویند این علم لدنی هست و آنها علم ما كان وما يكون را دارند حتی از خردسالی.

    اما أب الائمه حضرت علی در بزرگسالی فاقد این قابلیت هست و حکم مذی را نمی داند.


    “.وعن اسحاق بن عمار في الصحيح عن الصادق (عليه السلام)(3) قال: ” سألته عن المذي فقال ان عليا (عليه السلام) كان رجلا مذاء واستحيى ان يسأل رسول الله )صلى الله عليه وآله) لمكان فاطمة (عليها السلام) فامر المقداد ان يسأله وهو جالس فسأله فقال له ليس بشئ

    الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة
    تأليف العالم البارع الفقيه المحدث الشيخ يوسف البحراني قدس سره
    المتوفى سنة 1186 هجرية
    الجزء الخامس
    36 – 37

    #7656

    khaled ebn valid
    مشارکت کننده
    #7657

    mojahed.din
    کاربر
    جناب عرعر دبلیو اوج حماقت شما در توضیح و تفسیر روایت مشخص شده است. بالله خجالت نمیکشی تا اینقدر تعصب و کور قلبی را به خرج داده ای؟؟؟؟

    البته از پیروان و تربیت شدگان مکتب لعن و فحش و تکفیر بیش تر از این انتظاری نیست.

    شما بهتر بود در سایت جستجو میکردی ببینی ایا قبلا پاسخی برای این پرسش داده شده یا نه. اگر نبود سوال مطرح میکردی. اگر هم بود پاسخ های اهل سنت را میخواندی و حد اقل جواب آن را می دادی نه چشم بسته همینطور شبهه مطرح کنی آن هم با آن تفسیرات مضحک.

    این لینک ها را بخوانید

    http://www.islamtxt.net/?q=question/30

    http://www.islamtxt.net/?q=article/487

    اما جواب.

    اولا شخصی که مقیم است باید غسل کند نه تیمم. سوال کننده نیز مقیم بود. برای همین عمر گفت نماز نخوان تا غسل نکنی. اما عمار میگوید یادت هست که مسافر بودیم و آب نبود تو نماز نخواندی و من کل بدنم را به خاک غلطاندم، بعد پیامبر گفت تیمم بگیری کافی است. و استدلال کرد که آن شخص نیز باید تیمم کند.

    دوما عمر رضی الله عنه به ظاهر آیه تیمم (6 مائده) عمل کرده. در داخل آیه دو بار عبارت «وَإِن كُنتُم» آمده است.

    بار اول: وإن كنتم جُنباً فاطّهروا ( برای شخص غیر مسافر)

    بار دوم: وَإِن كُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاء أَحَدٌ مَّنكُم مِّنَ الْغَائِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيداً طَيِّباً

    خداوند میفرماید وإن كنتم جُنباً فاطّهروا. 6 مائده. یعنی اگر جنب بودید خود را بشویید. (دقت کن نگفته اگر جنب بودی تیمم کن)

    اما در بخشی که میگوید اگر آب نبود و مسافر بودی ، جنب بودن را ذکر نمیکند . پس عمر رضی الله عنه طبق ظاهر آیه چنین نظر داشته که فرد جنب که مقیم است باید غسل کند نه تیمم.

    سوما: اصلا روایت بحث بر سر نحوه تیمم نمیکند ای بی سواد. نمیگوید که عمر بلد نیست تیمم انجام دهد. چنانکه توی جاهل مغرض اینطور برداشت کرده ای. بلکه روایت بر سر این است که ایا شخصی که مقیم است باید دنبال آب باشد طبق ظاهر آیه یا باید تیمم کند. و این اجتهاد است.

    حتی روایت را نیز قیچی کردی طبق عادت دیرینه تان. چون در ادامه روایات آمده که عمر گفت « فَقَالَ عُمَرُ: نُوَلِّيكَ مَا تَوَلَّيْتَ» یعنی آنچه را صحیح میدانی بگو که من نیز به آن راضی هستم

    ______

    در ضمن خود علی نیز حکم مذی را نمی دانست. یادت که نرفته!!! یا یاد آوری کنم؟

    #7729

    rrw
    کاربر

    نوشته اي:” شخصی که مقیم است باید غسل کند نه تیمم. سوال کننده نیز مقیم بود. برای همین عمر گفت نماز نخوان تا غسل نکنی.”

    پاسخ:

    اولا: در کجاي روايت آمده که شخص سوال کننده ، مقيم بود نه مسافر؟ آيا اين توجيه شخص شما براي ماست مالي سخن عمر نيست؟

    ثانيا: عمار در مواجه با سخن رد وبدل شده ميان آن شخص و عمر ، برداشت شما را از سخن عمر نداشت لذا جانب عمر را نگرفت . و مثلا به آن شخص نگفت که اي مرد حسابي يعني که چه در شهر خود آب نمي يابي ،پس تا آب پيدا نکردي نماز نخوان. بلکه بر عليه عمر موضع گرفت که چرا مي گويي نماز نخواند و روايت تيمم را مي آورد. پس بي شک ،عمار به حکم غلط عمر ، اعتراض داشت.

    ثالثا: مثال و داستاني هم که عمار ذکر مي کند، در رابطه با سفر و نيافتن آب بود .

    رابعا: شخص مي گويد (إِنِّى أَجْنَبْتُ فَلَمْ أَجِدْ مَاءً) پس عقل حکم مي کند که بپذيريم او منظورش در سفر بوده نه در شهر. ضمن اينکه سفر يا اقامت حجت نيست ، بلکه يافتن يا نيافتن آب است که حجت است. که آن شخص گفته (إِنِّى أَجْنَبْتُ فَلَمْ أَجِدْ مَاءً) پس باز هم سخن عمر بي مورد بود.

    خامسا: عمر نگفت ( تا آب نيافتي نماز نخوان). بلکه گفت (نماز نخوان) آيا جنابعالي و شخص خليفه دوم ،فرق اين جمله را نمي دانيد.

    در هرصورت موضوع به اندازه کافي روشن است. و قضاوت را برعهده خوانندگان مي گذاريم.

    #7741

    habib
    مشارکت کننده
    بنام خدا

    السلام علی عبادالله الصالحین

    هر عمل مرتکبه و منتسبه و حتی مفتری بر افراد،فی نفسه بر اساس نصوص تعریف دارد. و مشخصا” ارتکاب و انتساب و افترای اعمال بر شخص کفایت در رد و اثبات آنها ندارد.و این شیوه بین مسسلمین معمول و مامور است.و تنها مدعیان تشیع به دلیل ضلالت باورشان، بر اشخاص و اخبار تحمیل شده بر آنها توسط کوردلان اسلافشان تمامی باور و تکلیفشان را بنا می کنند.

    از این قبیل دست آویزها در آیین ضاله مدعی تشیع زیاد و امر غالب است و شخصیت محوری، انحراف و انحطاطی است که در این آیین التقاطی و مشرک معمول است.تا جایی که هیچ نصی بدون توشیع شخصیت موهوم و بدیعی که تحت نام ائمه اطهار ملبس کرده اند مقبولشان نمی افتد.و از ضعف فهم و عقلی که بر آنها تحمیل شده دیگران را چون خود می انگارند.

    حتی قرآن کریم و روایات صحیح را بنا بر روایات مجعول خود عملا” غیر قابل فهم و استفاده می دانند و در عصر حاضر خود را تا زمان ظهور امام زمان موهومشان در اضطرار و تعطیلی حدود محکوم می دانند.

    والسلام علی من اتبع الهدی

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 15)

شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.