حدیث در عصر شیخین ابوبکر صدیق و عمر فاروق

Home انجمن ها خلفای راشدین حدیث در عصر شیخین ابوبکر صدیق و عمر فاروق

این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط  اوربان موحد در 9 سال، 6 ماه پیش بروز شده است.

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #1766

    الف- در عصر خلافت ابوبکر صديق – رضي الله عنه – نيز مانند عصر حيات پيامبر – صلى الله عليه وسلم – نخستين و آخرين وسيله نقل و نشر احاديث، روايت آنها به وسيلة زبان و ضبط آنها در سينهها و در حافظهها بود، و برخي از صحيفههايي که قبلاً از آن بحث کرديم در دست صاحبان آنها باقي مانده و بعد از وفات آنها به دست وارثين ميرسيد و در اين عصر خبري از جمع کردن احاديث و نوشتن آنها به صورت يک کتاب در بين نبود، و چون ابوبکر صديق نخستين کسي بود که بعد از پيامبر – صلى الله عليه وسلم – بر جامعة آن روز و بر تمام مسلمانان آن زمان امارت داشت، و در رد و قبول روايتهايي که به عنوان احاديث (منبع دوم دين اسلام) نقل ميشدند، مسئوليت کلاً بر ذمه او بود. و پيامبر – صلى الله عليه وسلم – هم در حال حيات نبود که دربارة صحت يک حديث به او مراجعه نمايند. به همين علت ابوبکر صديق در قبول کردن حديثي که به تازگي روايت ميشد يا از نوع “مدبّج” ميبود يعني صحابي از صحابي روايت کرده بود (نه مستقيماً از پيامبر – صلى الله عليه وسلم – ) نهايت احتياط را به عمل ميآورد، و در رابطه با همين احتياط به کارهاي زير اقدام نمود

    صحيفهاي که مشتمل بر پانصد حديث بود، که آنها را نه مستقيماً از پيامبر – صلى الله عليه وسلم – بلکه از اصحاب شنيده بود “و از نوع مدبج” بودند، آن صحيفه را سوزاند، مبادا در ميان آنها مطلبي بر خلاف حق و واقع بوده و پيامبر – صلى الله عليه وسلم – آن را نفرموده باشد، و راوي از روي اشتباه يا ضعف حافظه آن را روايت کرده باشد و اينک عين عبارت ابوبکر صديق:

    قال خشيت ان اموت و هي عندي فتکون فيها احاديث عن رجل، قد ائئمنته و وثقت و لميکن کما حدثني فاکون قد نقلت ذاک” يعني: ابوبکر صديق در پاسخ دخترش امالمؤمنين عايشه – رضي الله عنه – که به او گفت پدر چرا اين صحيفه را سوزاندي ـ گفت خيلي نگران بودم و ميترسيدم بميرم در حالي که اين صحيفه در نزد من باشد و مردم احاديث مندرج در آن صحيفه را از من روايت کنند، و ممکن بود احاديث در آن وجود داشته باشند که من از مردي مورد اطمينان و وثوق خود نقل کردهام، و واقعيت غير از آن باشد که آن مرد براي من نقل کرده و من همان خلاف واقع را نقل کرده باشم

    هر گاه يک نفر در رابطه با دعاوي حديثي را نقل ميکرد، ابوبکر صديق تنها وقتي آن را قبول ميکرد که شخص ديگري نيز آن را از پيامبر – صلى الله عليه وسلم – شنيده بود و روايت ميکرد، همانگونه که روزي “جده” مادربزرگي براي دريافت سهمالارث به ابوبکر مراجعت کرد ابوبکر گفت: “در کتاب الله سهمي براي تو نميبينم و از اين هم خبر ندارم که پيامبر – صلى الله عليه وسلم – سهمي براي تو تعيين کرده باشد” مغيره گفت: “من در خدمت پيامبر – صلى الله عليه وسلم – بودم که يک ششم از ترکه را به جده داد” ابوبکر گفت: “آيا شخص ديگري شاهد اين واقعه بوده و اين مطلب را گواهي مينمايد؟” محمدبن سلمه اين مطلب را گواهي نمود و ابوبکر به اين روايت (4) عمل کرد وبا وجود نهايت آزاد بودن اصحاب در اظهار نظر و رد و قبول عمکرد اُمرا، کسي بر اين اقدام ابوبکر صديق يعني درخواست متابع و شاهد، ايراد نگرفت و زمينه نيز براي اين اقدام و قبول آن قبلاً فراهم شده بود و آن اينکه در دين اسلام طبق نص صريح يکي از آيههاي قرآن براي صحت يک سند مالي و جلوگيري از خطر فراموشکاري پس از نوشتن آن سند نيز دو شاهد لازم است، دو مرد يا يک مرد و دو زن :

    وَاسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ
    (بقره / 282)

    و دو نفر از(مردان خود) را شاهد بگيرد”

    بنابراين براي ثبوت روايت حديثي، که سند جاودانه سندها و مصدر و منبع يک حکم ديني است چگونه وجود دو شاهد لازم نميباشد.

    بعد از رحلت پيامبر – صلى الله عليه وسلم – ابوبکر صديق – رضي الله عنه – مردم را جمع کرد و به آنها گفت گاهي يکي از شما حديثي را نقل ميکند که ديگري ضد آن را روايت ميکند، شما از روايت اين نوع مطالب به کلي خودداري کنيد و هرگز مطلب ضد و نقيض را بنام حديث نقل نکنيد. تا در حال و آينده سبب تفرق و اختلاف مسلمانان نشويد، و دربارة اينگونه مطالب ضد و نقيض هر کس از شما سؤال کرد، بگوييد قرآن در بين ما و شما است حلال آن را حلال و حرام آن را حرام بدانيد، و زمينة قبول اين دستور هم قبلاً فراهم شده بود، زيرا از دو مطلب ضد و نقيض نسبت يکي از آنها به پيامبر – صلى الله عليه وسلم – قطعاً مجعول يا اشتباه بوده، و چون براي قبول يکي از آنها مرجّحي وجود نداشت پس طبق اصل معروف : “دو دليل متعارض هر دو ساقط ميشوند” هر دو روايت ساقط ميگردند و جز متسک به قرآن چارة ديگري باقي نخواهند ماند.

    ب- حديث در عصر خلافت عمر فاروق : فاروق در راه احتياط نسبت به روايت حديث از ابوبکر صديق هم چند قدم جلوتر رفت، و در جهت حفظ و حراست احاديث پيامبر – صلى الله عليه وسلم – از جعل و اشتباه و همچنين در جهت نشر بخش اصلي و صحيح احاديث در جهان وسيع اسلام به اقدامات زير مبادرت ورزيد:
    فاروق براي قبول حديث يک نفر مربوط به دعاوي نه تنها شاهد و متابع را ميخواست، بلکه اگر راوي مردي ميبود، و شاهد و متابعي را پيدا نميکرد، او را مجازات ميکرد، از جمله ابوموسي در بيان علت برگشتن خود از منزل فاروق گفت از پيامبر – صلى الله عليه وسلم – شنيدهام که فرمود: “اذا استأذن احدکم ثلاثا فلم يوذن فليرجع” يعني: هر گاه يکي از شما سه مرتبه اجازة ورود خواست و اجازه نيافت بايد برگردد. فاروق گفت اگر کسي را پيدا نکني که او هم اين مطلب را از پيامبير – صلى الله عليه وسلم – شنيده باشد تو را مجازات ميکنم، و ابوموسي به مجلس انصار شتافت و جواني را بنام ابوسعيد با خود آورد که بر صحت روايت او شهادت داد.

    و همچنين در مورد احکام سقط جنيني که آثار حيات در او مشاهده شده باشد، فاروق با اصحاب مشورت کرد، و مغيره در اين مورد حديثي را نقل کرد، فاروق گفت بايد بر صحت روايت خود شاهدي را بياوري و محمدبن مسلمه صحت روايت اين حديث را تأييد کرد و از جمله فاطمة بنت قيس زن صحابيه را روايت کرد هنگامي که شوهرم مرا طلاق باينه داد، خدمت پيامبر – صلى الله عليه وسلم – رفتم و عرض کردم آيا استحقاق نفقه را در ايام عده دارم يا خير؟ پيامبر – صلى الله عليه وسلم – فرمود: استحقاق نفقه نداري، فاروق اين روايت يک نفري را قبول نکرد، و گفت خدا ميفرمايد:
    ]{ أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُم }
    ( طلاق/ 6)

    زنان طلاق داده را [تا پايان عدّه ] به اندازه توانگرى خود آنجا سكونت دهيد كه خود سكونت داريد

    و چون لازمة اسکان نفقه است پس به حکم اين آيه نفقة زنان مطلقه واست، و ما به روايت يک زن که ممکن است قضيه را فراموش کرده باشد، کتاب خدا را کنار نميگذاريم، “لانترک کتاب الله بقول امراةٍ لاندري لعلّها حفظت او نسيّت”.

    و همچنين دربارة خانه ملکي عباس و فروختن آن براي اينکه به مسجد پيامبر – صلى الله عليه وسلم – اضافه شود، حديثي که در اين مورد روايت گرديد فاروق آن را وقتي قبول کرد که به سبب شهادت ديگري صحت روايت راوي اول ثابت گرديد

    فاروق احاديثي را قبول ميکرد و منبع صدور احکام شرعي قرار ميداد که با عين عبارت پيامبر – صلى الله عليه وسلم – روايت شده باشند، نه با لفظ و تعبيرات راوي، و براي عمل به اين اصل خودش پيشقدم بود، همچنان که بلاذري در انساب الاشراف با يک سند متصل ـ که امام ابوحنيفه و محمدبن سعد و عبدالحميد بن عبدالرحمن نيز جزو اين سند هستند ـ نقل ميکند که يک نفر مطلبي را از فاروق سؤال کرد، و فاروق او را جواب داد و سپس گفت: “لولا ان اکره ان أزيد في الحديث او انقص لحدّثتکم” يعني: اگر من عمل بدي نميدانستم که از حديث چيزي را زياد يا کم کنم، در اين مورد حديثي را براي شما روايت ميکردم، و شرط ديگري براي قبول حديث اين بود که راوي يا راويان احاديث، علاوه بر عدالت و تقوي، اهل حافظه و درک و توجه کافي نيز باشند. و آخرين شرط قبول يک حديث اين بود که راوي توضيح دهد اين حديث را قبل از مسلمان شدن يا بعد از مسلمان شدن، قبل از هجرت يا بعد از هجرت در چه زماني و در چه شرايطي از پيامبر – صلى الله عليه وسلم – شنيده است، زيرا يادآوري اين مطلبها در موضوعتخصيص و تقييد و نسخ غيره کاملاً مؤثر بود، و راوي نيز در صورت داشتن حافظة کامل به آساني به مطلبها را توضيح ميداد.
    فاروق براي اولين بار، تعليم و تعلم احاديث و نشر آنها را در جهان وسيع اسلام معمول نمود و براي همين منظور شخصيتهاي صحابي و محدث و معروفي را مانند ابودرداء و ابوذر غفاري، عقبهبن عامر، و عبداللهبن مسعود و غيره را، از اطراف به مرکز “مدينه” فراخواند ، و با همکاري آنها و بقيه محدثين اصحاب جمعيتي را ـ شبيه انجمنمحدثين ـ تشکيل داد، و اين جمعيت که محل ثابت آن مدينه بود، علاوه بر کارهاي تحقيقي و تلاش در راه جدا کردن احاديث صحيح از روايات جعلي يا اشتباهي يکي از وظايف مهمش اين بود که يکي از اعضاي اصلي خود را در رأس جمعي از محدثين براي تعليم و تبليغ و نشر احاديث صحيح به استانهاي دور و نزديک ميفرستاد از جمله:

    الف- ابن مسعود (عبدالله بن مسعود) به دستور فاروق در رأس جمعي به کوفه اعزام گرديد

    ب- فاروق، عبدالله بن مغفل را همراه عمرانبن حصين به بصره فرستاد

    ج- فاروق، عبادهبن صامت و ابودرداء را در رأس جمعي به شام فرستاد، و به معاويه ابن ابيسفيان ـ استاندار شام ـ اخطار کرد که از احاديث آنها تجاوز ننمايند.

    فاروق نخستين کسي بود که در دوران خلافت خود به فکر نوشتن تمام احاديث و مکتوب کردن آنها افتاد ، و بعد از چند بار مشاوره با اصحاب مهاجر و انصار و يک ماه ترديد و اداي نماز استخاره به دليل اينکه اگر تمام احاديث نوشته شوند و به صورت کتابي درآيند در مقابل کتاب خدا، کتاب ديگري قرار داده ميشود، و توجه و علاقة مردم به کتاب خدا کمتر ديده ميشود، از اين کار صرفنظر کرد و فاروق در توضيح اين دليل چنين گفت: “عدهاي از اهل کتاب پيش از شما با بودن کتاب خدا، کتابهاي ديگري را تدوين کردند، و به آنها اشتياق پيدا نمودند، و در نتيجة اين عمل، کتاب خدا را کنار گذاشتند بنابراين ما نميتوانيم مطالب ديگري را با کتاب خدا درآميزيم.

    اعزام هيئتهاي محدثين اصحاب از مرکز مدينه به استانهاي دور و نزديک و گسترش تعليم و تعلم حديث در جهان وسيع اسلام در عصر فاروق، موجب گرديد که مسلمانان بيش از حد لازم به روايت احاديث و بحث از احاديث سرگرم شوند، ديگر مانند زمان پيامبر – صلى الله عليه وسلم – و زمان ابوبکر بيشتر اوقات آنان در تلاوت آيههاي قرآن و بحث و گفتگو از آنها مصروف نميگرديد و همين تغيير و تحول در روش مسلمانان و سنگينتر شدن کفهي احاديث در مقابل قرآن موجب نگراني فاروق گرديد، و زمزمة ممتد روايات احاديث در محافل مسلمانان به جاي ترنم دايمي آيههاي قرآن، در حکم زنگ خطري بود، که فاروق از شنيدن صداي آن و عواقب وخيم آن به کلي هراسناک شد و تمام سعي خود را به کار انداخت که به موازات اهتمام لازم به روايت احاديث، مسلمانان را وادارد که به عبادت سابق خويش در زمان پيامبر – صلى الله عليه وسلم – برگردند، و بيشتر اوقات خود را به تلاوت آيهها و بحث و گفتگو از معاني و پيام آنها بگذرانند، و تنها در حال مشاوره و نشان دادن دليلي براي حکمي از احکام شرعي، يا به هنگام اعزام هيئتهاي محدثين به استانها و تشکيل جلسات تعليم و تعلم از احاديث و روايت آنها بحث شود و در همين مورد است که قرظة بن کعب

    ]ميگويد: “هنگامي که عمر ما را به سوي عراق روانه ميکرد خودش تا محل (صراه) با ما آمد و در بين راه از ما پرسيد: ميدانيد چرا شما را همراهي ميکنم؟ گفتيم: بلي به خاطر احترام و تکريم، گفت: آري ولي در ضمن احترام موضوع ديگري هم هست و آن اينکه شما به شهري ميرويد که مردم آن سرزمين با تلاوت آيههاي قرآن فضاي مسجد و شهر خود را رونق بخشيدهاند و مانند زنبور عسل در کندو، زمزمة تلاوت آنها در فضا طنينانداز است، مراقب باشيد که آنها را با روايت احادي از اين کار باز نداريد، و قرآن را با چيز ديگري آميخته نکنيد و به روايت احاديث از پيامبر – صلى الله عليه وسلم – خود را سرگرم نکنيد، و در اين کار، من هم با شما شريک هستم

    بزرگان اصحاب که شدت اخلاص و حکمت و ژرفبينيهاي فاروق را بارها آزموده بودند، و هميشه به هشدارهاي او توجه خاصي مينمودند، اين بار نيز به نداي مخلصانة او جواب مثبت دادند، و برخي نيز از ترسدرة رعبآور او از سرگرم کردن مردم به روايت احاديث دست برداشتند و در نتيجه عموم مسلمانان مانند زمان پيامبر – صلى الله عليه وسلم – بيشتر اوقات خود را به تلاوت آيهها و بحث از معاني و پيام آنها مصروف مينمودند. به عنوان مثال همان قرظة بن کعب وقتي از مدينه “دارالسنّه” به کوفه رسيد و مردم به دور او حلقه زدند، که بحثها را از احاديث شروع کند و آنها را به روايتها سرگرم نمايد قرظه گفت: “نهانا عمرُ!” عمر ما را از اين سرگرمي منع کرده است و همچنين سباب بن زيد (م ـ 80) يکي از ياران پيامبر – صلى الله عليه وسلم – ميگويد: من با سعد بن مالک از مدينه تا مکه همسفر بودم و سعد در طول اين سفر حتي يک حديث را هم روايت نکرد، و شعبي نيز ميگويد: يکسال با عبدالله بن عمر هم مجلس شدم و در طول آن سال حتي حديثي را روايت نکرد.

    از اين توضيحات به خوبي معلوم ميشود که در عصر فاروق، تعليم و تعلم احاديث در جهان اسلام به طور منظم گسترش يافته، اما به جز احاديث صحيح همراه شاهد و متابع و شرايط ديگر اثبات صحت، روايت نشده، و مسلمانان به جاي کثرت روايت احاديث و بحث از آنها بيشتر سرگرم تلاوت آيههاي قرآن و بحث از معاني و پيام آنها بودند

    به نقل از تذکره الحفاظ امام شمس الدین ذهبی

    کتاب تاریخ ثبت احادیث

در حال نمایش 1 نوشته (از کل 1)

شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.