Home › انجمن ها › جانشینی › جایزه ۵۵ ملیون تومانی برای کسی که یک حدیث صحیح در رابطه با دادن زکات در نماز توسط علی بیاورد
این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط mojahed.din در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7183شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7184
راوی چهارم نیز السدی [الوفاة: 181 – 190 ه] میباشد:
اسم: السُّدِّيُّ الصَّغِيْرُ، فَهُوَ: مُحَمَّدُ بنُ مَرْوَانَ الكُوْفِيُّ، أَحَدُ المَتْرُوْكِيْنَ، كَانَ فِي زَمَنِ وَكِيْعٍ. (5/266) سير أعلام النبلاء.
قال ابن معين : ليس بثقة . وقال البخاري : سكتوا عنه . وقال السعدي : ذاهب . وقال النسائي : متروك الحديث . وقال ابن عدي : وعامة ما يرويه غير محفوظ ، والضعف على رواياته بين .
[الكتاب : مختصر الكامل في الضعفاء- المؤلف : تقي الدين أحمد بن علي المقريزي- رقم:1742 ج:1 ص691 ]
محمد بن مروان السدى الكوفى، وهو السدى الصغير. يروى عن هشام بن عروة والاعمش.
تركوه واتهمه بعضهم بالكذب. وهو صاحب الكلبى. قال البخاري: سكتوا عنه، وهو مولى الخطابيين، لا يكتب حديثه البتة. وقال ابن معين: ليس بثقة. وقال أحمد: أدركته وقد كبر فتركته. قال ابن عدى: الضعف على روايته بين.
[ الكتاب : ميزان الاعتدال في نقد الرجال- المؤلف : شمس الدين أبوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَايْماز الذهبي – رقم 8154 ج:4 ص:32 ]
قال المزي في تهذيب الكمال :
قال عبد السلام بن عاصم ، عن جرير بن عبد الحميد : كذاب .
و قال عباس الدورى ، و الغلابى ، عن يحيى بن معين : ليس بثقة .
و قال محمد بن عبد الله بن نمير : ليس بشىء .
و قال يعقوب بن سفيان الفارسى : ضعيف ، غير ثقة .
و قال صالح بن محمد البغدادى الحافظ : كان ضعيفا ، و كان يضع الحديث أيضا .
و قال أبو حاتم : ذاهب الحديث ، متروك الحديث ، لا يكتب حديثه البتة .
و قال البخارى : لا يكتب حديثه البتة .
و قال النسائى : متروك الحديث .
و قال فى موضع آخر : ليس بثقة ، و لا يكتب حديثه .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7185شما ظاهرا تازه وارد این تالار شدی و هنوز یاد نگرفتی چطور بحث کنی اما من شما را یک نصیحت میکنم از تجربه شیعه های دیگه استفاده کنی همانند ار ار دبلیو و محمد 35 و … که همگی رسوا شدند و خودشان در حرفاش خودشان گیر افتادند پس شما نیز قبل از نوشتن قبلش یک خورده فکر کن چون مطمئن باش تا روزی که من اینجا باشم رسوا شدن روافض را بر عهده میگیرم و کذبیاتتان را روشن میکنممن گفتم سند صحیح بده نه هر روایتی که دستت آمد اینجا کپی کنی
اما بررسی این روایت:
به طور خلاصه این روایت سند آن منقطع است و بعد از السدی حد اقل دو راوی دیگر کم دارد. علاوه بر این راوی سوم ضعیف و راوی دوم و چهارم آن شیعه و راوی آخر السدی نیز کذاب میباشند.
راوی سوم بعضی علما توثیق و بعضی علما تضعیفش کرده اند ی و در اینجا قول علما را درباره ی وی ذکر میکنیم.
الاسم : أسباط بن نصر الهمدانى ، أبو يوسف و يقال أبو نصر الكوفى (وفات 170 هـ)
رتبته عند ابن حجر : صدوق كثير الخطأ يغرب
رتبته عند الذهبي : توقف فيه أحمد
قال المزي في تهذيب الكمال :
قال حرب بن إسماعيل : قلت لأحمد : كيف حديثه ؟ قال : ما أدرى ، و كأنه ضعفه . “الجرح والتعديل” 2/(1261).
و قال أبو بكر بن أبى خيثمة عن يحيى بن معين : ثقة .
و قال أبو حاتم : سمعت أبا نعيم يضعف أسباط بن نصر و قال : أحاديثه عامته سقط مقلوب الأسانيد .
و قال محمد بن مهران الجمال : سألت أبا نعيم عنه فقال : لم يكن به بأس غير أنه كان أهوج .
و قال النسائى : ليس بالقوى .
قال الحافظ في تهذيب التهذيب 1 / 212 :
علق له البخارى حديثا فى الإستسقاء ، و قد وصله الإمام أحمد و البيهقى فى ” السنن الكبير ” ، و هو حديث منكر أوضحته فى ” التعليق ” .
و قال البخارى فى ” تاريخه الأوسط ” : صدوق .
و سيأتى فى ترجمة مسلم بن الحجاج إنكار أبى زرعة عليه إخراجه لحديث أسباط هذا . و قال الساجى فى ” الضعفاء ” : روى أحاديث لا يتابع عليها عن سماك بن حرب .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7188با سلام
اولا سوادت رو درست کن.نیاز نیست درباره من نظر بدهی
پس اون رو قبول نکردی.اشکال ندارد.پس این را ببین
حدثنا : محمد بن الحسين قال : ، حدثنا : أحمد بن المفضل قال : ، حدثنا : إسباط ، عن السدي قال : ثم أخبرهم بمن يتولاه فقال : إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون ، هؤلاء جميع المؤمنين ، ولكن علي بن أبي طالب مر به سائل وهو راكع في المسجد ، فأعطاه خاتمه.
این هم خواستی بررسی میکنم.
در ضمن کم میاری با این ایات نیا جلو.خودت بیا.منم بلدم چند ایه مثل خاطبهم الجاهلون بیارم.این از قوانین مناظره نیست
یا علی مددشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7190همچنان منتظر هستم…
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7219” پس الان شما قبول کردی که آیه معنای ولایت میدهد نه دوستی. ”” و حالا دنبال مصداق صاحب ولایت هستی. اگر این است که عرض میکنم عزیزم ابتدای آیه میفرماید ولایت ”
من گفتم امام یا جانشین؟ کجا؟ این بالایی ها نوشته های من هستند. کجاش امام آمده؟
در برابر ادعای شما هم سوال زیر را پرسیدم؛
” این رو هم معلوم کنید که کی و کجا گفته که ولیکم یعنی امام شما؟ ”
من تا حالا ندیدم که کسی ادعای شما را طرح کرده باشد. لطفا اگر جایی هست آدرس بدهید. ممنون میشم.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7249جناب سنگ پای پوسیده ، من حدیث صحیح در چه موردی خواستم؟صم هستی یا بکم یا عمی؟
حد اقل تیتر پست را میخواندی تا کسی نگه خنگ بودی . نوشته ام
جایزه 55 ملیون تومانی برای کسی که یک حدیث صحیح در رابطه با دادن زکات در نماز توسط علی بیاورد
روایتی که آوردی نیز در رد عقاید رافضه است برای اینکه ابی جعفر در مقام پاسخ به روافض که فکر میکنند این ایه درباره فقط علی نازل شده ، جواب میدهد و میگوید علی فقط یکی از مومنان است.
فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7302با سلام.
ایشان یک روایت صحیح السند خواستند.بنده هم در زمینه حدیث هستم.پس یک سند صحیح میدم:
حدثنا : هناد بن السري قال : ، حدثنا : عبدة ، عن عبد الملك ، عن أبي جعفر ، قال : سألته ، عن هذه الآية : إنما وليكم الله ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون ، قلت : من الذين آمنوا؟ ، قال : الذين آمنوا! قلنا : بلغنا أنها نزلت في علي بن أبي طالب ! ، قال : على من الذين آمنوا.
سند:تفسیر طبری ج 6 ص 389
بررسی راویان:
1-هناد بن السرى بن مصعب بن أبي بكر بن شبر بن صعفوق بن عمرو بن حاجب بن زرارة بن عدس:از راویان صحیح مسلم است.و ابو حاتم و ابن حبان و احمد بن حنبل و نسائی و ابن حجر و ذهبی ایشان را توثیق کرده اند
2-عبد الرحمن بن سليمان(معروف به عبده بن سلیمان):از راویان صحیح بخاری و مسلم است.عمر بن شاهین و احمد بن حنبل و عجلی و ابن حجر و دارقطنی و ابن سعد و یحیی بن معین ایشان را توثیق کرده اند
3-عبد الملك بن ميسرة:از راویان صحیح بخاری و مسلم است.یحیی بن معین و ابو حاتم و ابن خراش و نسائی و ابن حبان و ابن سعد و ابن نمیر ایشان را توثیق کرده اند
4-عبد الله بن جعفر بن أبي طالب بن عبد المطلب بن هاشم:از صحابه و نیازی به جرح و تعدیل ندارد
پس این خبر صحیح است.
حال شبهه ای که میدانم به این سند میگیرید این است که اینجا نوشته همه مومنان و حضرت علی هم جز انهاست.
شما هم مثل من یک حدیث صحیح السند برای شخص دیگری بیاورید که اینکار را کرده باشد.من او را تائید میکنم.
منتظر پاسخ و همچنین 55 میلیون تومان!هستم.ببینم مرد هستید روی حرفتان بمانید یا نه
با تشکر
خاک کف پای اهل بیت
سید محمد باقر پوسایی
یا علی مددشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7352پس کجــــــــــــا رفت اینهمه استناد میکردید به کتب اهل سنت برای اثبات دادن زکات در نماز توسط علی؟چرا مثل موش قایم شدید؟ یا میدانید که کذب میگفتید و اینجا محل رسوا شدن است و سکوت را اختیار کردید؟؟؟؟
55 ملیون تومان جایزه گذاشتم اینقدر کم بود که کسی زحمتی به خودش نداد؟؟
________
در اینجا بحث روایات کتب اهل سنت در اینباره تمام میکنیم چون روایت صحیحی نیست و بنده قبلا کل روایات اهل سنت را بررسی کرده ام و روایت صحیحی وجود ندارد
البته اشکالی ندارد اگر روزی از روز ها شیعه ای پیدا شد و روایتی آورد باز مجال میدهیم
____
اما ایندفعه میرویم سراغ روایات کتب شیعه
دوستان لطفا دقت کند که دست از کپی و پست بردرید و به جای ردیف کردن سیصد تا منبع و مرجع فقط یک روایت با سند بدهند و تا بررسی رجالی اش کنیم . به همین منوال روایت به روایت جلو میرویم.
__________
هرکسی منبع بدهد بررسی نمی شود چون نشان از کپی و پستش دارد بلکه روایت همراه با سند و بررسی آن.
منتظر خواهم ماند
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7354سلام علیکم.هنوز به سوالاتم جواب ندادید.
اینکه شیعه معتقد است چون امیرالمومنین خاتم بخشی کرده پس ولی شده یا اینکه از آیه استناد دیگری دارد و آن را بیان کرده و سپس میگوید که امیرالمومنین مصداق آنست؟
بنده چون مثل شما و دوست عزیزتان اوربان عادت ندارم که ظرف عسل را از ته باز کنم، برای همین میرم سراغ اصل استناد به آیه و بعد از اینکه شما از آن جواب دادید میریم سراغ حدیث. فکر میکنم که این اصولی تر باشد.
چرا که شما وقتی میگی حدیث بیار یعنی استدلال شیعه را قبول کردی و حالا در مصداق گیر داری. مصداق را هم منحصر در این میدانی که یه نفری انگشتر بخشیده باشد. خب اگر مصداق به روش دیگری معلوم شود نباید قبول کرد؟
این از آنجا بر می آید که شما و رفقایتان میگید که حدیث بیارید برای خاتم بخشی امیرالمومنین. معنایش اینست که اصلا به اصل استدلال توجه ندارید چرا که جوابی برای آن ندارید. فرض کنیم که حدیث صحیحی برای آنچه شما خواسته اید پیدا نشود و استدلال شیعه هم درست باشد. آن وقت ایراد کار در کجاست و متوجه چه شخصی است؟ خدا یا رسول خدا؟
خب شیعه هم که استدلالش را بر مبنای حدیث استوار نکرده، کرده؟ آیه را تحلیل میکند و برای آن مصداق می آورد اما نه آنگونه که شما و رفقایتان تصور میکنید. تکرار میکنم که شیعه خاتم بخشی را دلیل بر ولایت نمیداند.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7355این را هم معلوم کنید که اگر خاتم بخشی ثابت نشود چه چیزی زیر سوال میرود؟.
اینها را قبلا برای دوستتان اوربان نوشته ام ولی…. . برای شما هم میذارم تا ببینیم چه شود؛
از آنجا که شما دنبال حدیث هستی برای خاتم بخشی، معنایش اینست که از کلمه ولی معنای ولایت فهمیده ای نه دوستی.
اگر جواب منفی است لطفا به این موارد توجه کنید؛
آیه 51 میفرماید که یهود و نصاری را دوست خود نگیرید.
آیه 52 میفرماید که برخی ها به سرعت به سمت یهود و نصاری میروند برای اینکه لطمه ای نخورند.
آیه 53 میفرماید که مومنین میگن که اینها همانهایی بودند که قسم میخردن که با شماییم؟ دچار حبط عمل شدند.
آیه 54 میفرماید که هر کس از شما که مرتد شود خدا قومی را می آورد که…… .
آیه 55 میفرماید که دوست شما منحصر است در این سه نفر.
آیه 56 میفرماید که هر کس دوستی این سه نفر را قبول کند حزب الله است و پیروز.
آیه 57 میفرماید با کسانی که دین رو بازیچه میکنن دوست نشید.
خب خداوند در آیات فوق فرموده که با یهود و نصاری دوست نشوید که مرتد میشید و اعمالتون حبط میشه و خدا شما رو میبره یکسری آدم دیگه میاره و ….
اما همین خدا به همین آدمهایی که مخاطبش هستند 50آیه قبلتر در آیه 5سوره مائده میفرماید که میتوانید از بین اهل کتاب زن بگیرید.
خب باشه. من میرم زن میگیرم اصلا هم بین من و زنم هیچ و هیچ و هیچ رابطه مهر و محبت و دوستی و الفتی واقع نمیشود. فقط من شوهر هستم و او همسر. مرد و زن خالی. زوج و زجه تنها. مثل خاله بازیهای قدیم که همه چیز صوری و نمایشی بود.
الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنينَ غَيْرَ مُسافِحينَ وَ لا مُتَّخِذي أَخْدانٍ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالْإيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرين 5 مائده
عقل میگه وقتی ازدواج با قومی آزاد باشه به طریق اولی دوستی با اونها هم آزاد خواهد بود. نیست؟ خصوصا اینکه قرار است در ازدواج مودت حاصل شود. مودت بالاتر است یا دوستی؟ کدام یک مرتبه بالاتر آن یکی است؟
سوال دارم که مدینه یهودی داشت یا نداشت؟ با مسلمین مراوده داشتند یا نداشتند؟ روابطشون چه جوری بود؟ دائم تو سر و کله هم میزدند یا مثل بچه آدم کنار هم زندگی میکردند؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7356الان در جوامع مسلمان نشین، اهل کتاب هم هست. کار و زندگی و … به هم گره خورده دارند. من در خوابگاهم یکنفر هم اتاقی مسیحی دارم(البته داشتم) که با هم رفیقیم و البته من مرتدم و خبر ندارم. و سوال اینست که آیا انسان بر اساس دینش انسان محسوب میشود یا نه؟
اگر به سیاق عمل کنیم؛ آیه 51و52 و53 فرموده دوست نشید و برخی دارن به سرعت میرن سمت اونها. آیه 54 فرموده که این یعنی ارتداد. اگر بری با اونها دوست بشی مرتد میشی. پس دوستی با یهود و نصاری=ارتداد
آیه 55 هم فرموده دوست شما منحصر است در این سه نفر. پس من خدا که گفتم میتونی از اهل کتاب زن بگیری منظورم چی بوده؟
حالا همین خدا یادش نبوده که جای دیگه فرموده وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُون 21روم
پس همچنان ولی به معنای دوست است.
اما این چه دوستی و رابطه ای است که موجب ارتداد میشود؟
خب من معتقدم که معنای ولی در این آیه یعنی ولایت.
باید ببینیم که خطاب آیه به کیست. الذین آمنوا. خدا و رسول که معلوم هستند. چرا تکرار شده اند؟ اگر معنای دوستی بدهد که خب در آیات دیگری امر و اشاره کرده است. ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله. وقتی خدا و رسول قبلا معلوم شده اند چرا اینجا تکرار شده اند؟ خدا خواسته خودش را ثابت کند یا رسولش را؟ یا فرد سوم را؟
اگر ولایت بگیریم که خداوند ولایت خودش را و رسولش را قبلا اعلام کرده. النبی اولی بالمومنین من انفسهم. الله ولی الذین آمنوا… . اینجا که خودش و رسول را تکرار کرده در کنار نفر سوم قصدش این بوده که بگوید این نفر سوم همانند دو نفر قبلی است. در ولایت. همانطور که در اولی الامر آمده. آن سومی را هم مرتبه خود و رسول کرده.
نتیجتا اینکه؛
هم در قرآن و هم در سنت صحیح نبوی ، دلایل قطعی وجود دارد که فرد و یا افرادی غیر از پیامبر هستند که حتی بعد از آن حضرت باید مورد اطاعت مطلق قرار بگیرند .
المائدة : 55 إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا …
سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آوردهاند …
در این آیه خداوند یک ولایت بدون قید و شرط را برای سه گروه قرار داده
برای خودش… برای پیامبر اکرم … برای فرد و یا گروهی خاص .
در حقیقت خداوند فرموده است:
انما ولیکم الذین آمنوا …در این صورت این ولی هر کس یا هر کسانی که باشند باید غیر از خدا و پیامبر مورد اطاعت مطلق قرار بگیرند
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7357نکته ای که در آیه ولایت وجود دارد این است که : هر کسی که مصداق الذین آمنوا باشد ، ولایت چنین کسی از جنس ولایت خدا و رسول میباشد ، چون یک ولایت را برای خدا و رسول و الذین آمنوا بیان کرده است .
نکته دیگر اینکه در آیه 56 همین سوره میفرماید: وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ
و كسانى كه ولايت خدا و پيامبر او و افراد باايمان را بپذيرند، پيروزند (زيرا) حزب خدا پيروز است.
در حقیقت کسانی که ولایت خدا و رسول و الذین آمنوا را پذیرفته باشند ، حزب الله واقعی اند و هر کسی به ولایت ولی الله اعتقاد نورزد در گروه حزب الشیطان میباشد
خوب این دو آیه(ولایت و اولی الامر که الان بحث بر روی ولایت است) به صراحت به ما میفرمایند غیر از خدا و پیامبر شخص دیگری یا اشخاص دیگری هستند که باید مورد اطاعت مطلق قرار بگیرند و این مطلب در همه امور جاری و ساری است ، چون هیچ قید و شرط و یا استثنایی در این دو آیه وجود ندارد
سؤال من این است : خداوند در قرآن فرموده است :
الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً
امروز، دين شما را كامل كردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم
آیا پیامبر اکرم این چنین شخص یا اشخاص را معرفی کرده است یا خیر؟
بدیهی است :
اولا : چگونه میتوان باور نمود پیامبر اکرم این اشخاص را معرفی نکرده ولی خداوند ادعا دارد دین کامل شده است؟
پس رسول خدا باید این فرد یا افراد را معرفی کرده باشد تا دین کامل گردد.
ثانیا : عبارت : أَطيعُوا الرَّسُولَ و همچنین الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ تمام آن چیزهایی را که پیامبر فرموده باشد در بر میگیرد ، اعم از اینکه در قرآن باشد یا نباشد ، چون اطاعت رسول مانند اطاعت از خدا واجب است. یعنی اگر در قرآن هم خبری از مثلا امامت نباشد ولی پیامبر گفته باشد من و شما باید بپذیریم. چرا؟ چون قرآن در جای دیگر میفرماید : مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ نساء 30
هر كس از پيامبر فرمان بَرَد، در حقيقت، خدا را فرمان برده
در حقیقت کسی ، اطاعت از خدا را پذیرفته که اطاعت از رسول کند ، و الا اطاعت خدا به تنهائی هیچ سودی ندارد .
پس ولایت در قرآن با استناد به مطالب فوق الذکر مطرح شده است و مردم باید آنرا بپدیرند .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7358آیا خداوند در آیه 55 و 56 سوره مائده نفرموده است که ، إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ، وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُون
در مفهوم و مضمون آیه توجّه کنید که آیا ، واژه إِنَّما از ادات حصر هست یا نیست ، آیا تقدّم خبر بر مبتدا و مفرد آمدن کلمه ولیّ بجای اولیاء دلیل بر تاکید و حصر خاص هست یا نیست ؟ و آیا دلالت بر همسان بودن ، مفهوم و معنی ، ولیّ ، در این سه مرجع ، یعنی خدا و رسول و الَّذِينَ آمَنُوا هست یا نیست ، و آیا نوع ولایت و همسان بودن ولایت مصداق یا مصادیق الَّذِينَ آمَنُوا را در این مورد با ولایت رسول صلی الله علیه و آله و سلم نشان نمیدهد ؟
آیا سیاق آیات قبل و بعد این آیه ، یعنی از آیه 51 تا 57 این سوره نشان دهنده مفهوم و معنی سرپرستی و اطاعت دینی از واژه ولیّ نیست ؟
مسلّم است که در بیان این آیه خداوند متعال در مقام اثبات ولایت خود و پیامبر خود نبوده است چرا که این معنی برای همه مومنین پذیرفته شده و شناخته شده بوده است ، پس ترادف واژه ” الَّذِينَ آمَنُوا ” صرفاً بمنظور تأکید و تثبیت و تعریف ولایت مصداق یا مصادیق ” الَّذِينَ آمَنُوا ” است.
و لذا در آیه 56 میفرماید : ” وَ مَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُون ”
و در این آیه پذیرندگان ولایت ” الَّذِينَ آمَنُوا ” را از مصادیق حزبالله و رستگاران و پیروز شوندگان شمرده است و بدیهی است که عدم پذیرش این ولایت به معنی حزب الشیطان شدن خواهد بود که به تعریف و تعبیر قرآن ، أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ. مجادله 18
حالا به نظر شما آیا مصداق یا مصادیق ” الَّذِينَ آمَنُوا ” در این آیه همانند رسول دارای ولایت مطلق و بدون قید و شرط بر همه مؤمنین نیست ؟
هنگامی که روشن میشود معنای ولی در این آیه ولایت و صاحب آنست، همانگونه که ملاحظه میشود ، عبارت والَّذِينَ آمَنُوا از نظر ادبی در این آیه وصف مشیر است و نه وصف عام و حتماً باید مشارٌالیه آن از طرف خدا و رسول معرفی شده باشند تا مردم اِغراء به جهل نشوند ، و این امر مبارک توسط رسول اکرم صلی لله علیه و آله و سلم ( و البته باذن خداوند ) انجام شده است ، و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند، او علیبنابیطالب و یازده فرزند او هستند
مگر معقول و امکان پذیر است که خداوند در کتاب خود آیه 55 سوره مائده و یا در آیه 59 سوره نساء ، مرجع مطاع سوّمی را بعنوان مرجع مطاع مطلق برای مردم تعیین و معرفی کند و خود یا رسول وی مصداق و مشارالیه آن را تعیین و بمردم معرفی نکنند ؟ و مردم را در حال حیرت و گمراهی باقی بگذارند؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #7359این را هم گذاشتم که متوجه بشوید معنای ولی چیست؛
محمد بن علي الشيباني بالكوفة ثنا أحمد بن حازم الغفاري ثنا أبو نعيم ثنا كامل أبو العلاء قال سمعت حبيب بن أبي ثابت يخبر عن يحيى بن جعدة عن زيد بن أرقم رضي الله عنه قال خرجنا مع رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم حتى انتهينا إلى غدير خم فأمر بروح فكسح في يوم ما أتى علينا يوم كان أشد حرا منه فحمد الله وأثنى عليه وقال يا أيها الناس انه لم يبعث نبي قط الا ما عاش نصف ما عاش الذي كان قبله واني أوشك ان ادعى فأجيب واني تارك فيكم ما لن تضلوا بعده كتاب الله عز وجل ثم قام فاخذ بيد علي رضي الله عنه فقال يا أيها الناس من أولى بكم من أنفسكم قالوا الله ورسوله اعلم قال من كنت مولاه فعلي مولاه * هذا حديث صحيح الاسناد ولم يخرجاه المستدرک ج3ص533
البته چون جناب عالی هدفتان از طرح اینکه حدیث بیاورید تا معلوم شود و…. . عینا همان هدف فخر رازی است، لذا بنده یک حدیث میگذارم تا معلوم شود که معنای ولی از نظر ما چیست و خب متعاقب آن ببینید که ممکن نیست حضرت رسول آن را تبیین نکرده باشد.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ وَ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ وَ بُكَيْرِ بْنِ أَعْيَنَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ وَ أَبِي الْجَارُودِ جَمِيعاً عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ (المائدة -: 55 -) وَ فَرَضَ وَلَايَةَ أُولِي الْأَمْرِ فَلَمْ يَدْرُوا مَا هِيَ فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص أَنْ يُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَايَةَ كَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّكَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ فَلَمَّا أَتَاهُ ذَلِكَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِكَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ تَخَوَّفَ أَنْ يَرْتَدُّوا عَنْ دِينِهِمْ وَ أَنْ يُكَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ وَ رَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ (المائدة -: 67 -) فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ فَقَامَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ ع يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ فَنَادَى الصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ يُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ قَالَ عُمَرُ بْنُ أُذَيْنَةَ قَالُوا جَمِيعاً غَيْرَ أَبِي الْجَارُودِ وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ كَانَتِ الْفَرِيضَةُ تَنْزِلُ بَعْدَ الْفَرِيضَةِ الْأُخْرَى وَ كَانَتِ الْوَلَايَةُ آخِرَ الْفَرَائِضِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي (المائدة -: 3 -) قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَا أُنْزِلُ عَلَيْكُمْ بَعْدَ هَذِهِ فَرِيضَةً قَدْ أَكْمَلْتُ لَكُمُ الْفَرَائِضَ.
الكافي ج : 1 ص : 290 -
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
و
السدی نیز نگفته از چه کسانی شنیده است و گفته «عن السدي قال: ثم أخبرهم بمن يتولاهم» یعنی از دوستانم شنیدم…
پس میبینیم روایت سند متصلی ندارد و بعد از السدی حد اقل دو راوی حذف شده است و چون سال وفات السدی 127 میباشد و در آن زمان زندگی نکرده است، پس باید از شخص دیگری شنیده باشد که اسم وی ذکر نشده است و معلوم نیست که از چه کسی شنیده است. اما چون در دیگر روایت سند السدی به طور کامل آمده است یعنی « عن محمد بن مروان السدی، عن محمد بن السائب، عن أبي صالح: » روشن میشود که راویان حذف شده نیز ضعیف میباشند که بعدا و در جای خود این راویان را بررسی خواهیم کرد.
پس این روایت به علت کذاب بودن السدی و اختلاف در اسباط بن نصر و معضل بودن حدیث (معضل حدیثی است که دو راوی یا بیشتر پشت سر هم از سند افتاده باشد. تدریب ص73 و شرح النخبه ص18) ضعیف میباشد. و حتی اگر تمام راویان نیز ثقه میبودند ولی به علت معضل بودن، حدیث ضعیف میباشد چون به اتفاق علما حدیث معضل جزو احادیث ضعیف میباشد.
تذکر میدهم که لطفا روایت صحیح بدهید روایت ضعیف نیاورید.
والسلام علی من اتبع الهدی