توسل اهلسنت

این جستار شامل 22 پاسخ ، و دارای 2 کاربر است ، و آخرین بار توسط  noor.haq در 9 سال، 2 ماه پیش بروز شده است.

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 23)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #22718

    salman110
    مشارکت کننده

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به حدیث زیر توجه کنید.البته دیدم که بعضی گفته بودند این حدیث بسیار ضعیف است.خب این ضعف را هم بررسی میکنیم:

    حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِیَةَ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ أَبِی صَالِحٍ، عَنْ مَالِکِ الدَّارِ، قَالَ: وَکَانَ خَازِنَ عُمَرَ عَلَى الطَّعَامِ، قَالَ: أَصَابَ النَّاسَ قَحْطٌ فِی زَمَنِ عُمَرَ، فَجَاءَ رَجُلٌ إلَى قَبْرِ النَّبِیِّ 9 فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، اسْتَسْقِ لِأُمَّتِکَ فَإِنَّهُمْ قَدْ هَلَکُوا، فَأَتَى الرَّجُلَ فِی الْمَنَامِ، فَقِیلَ لَهُ: ائْتِ عُمَرَ فَأَقْرِئْهُ السَّلَامَ، وَأَخْبِرْهُ أَنَّکُمْ مَسْقِیُّونَ وَقُلْ لَهُ: عَلَیْکَ الْکَیْسُ، عَلَیْکَ الْکَیْسُ “، فَأَتَى عُمَرَ فَأَخْبَرَهُ، فَبَکَى عُمَرُ،..
    در زمان خلافت عمر، قحطی آمد و مردی نزد قبر پیامبرص آمد و گفت: یا رسول الله! مردم از بی آبی به هلاکت می‌رسند، از خداوند بخواه که باران رحمتش را بر مردم ببارد. پیامبر (ص) به خواب آن شخص آمد و فرمود: برو نزد عمر و از قول من سلام برسان و بشارت بده که باران رحمت بر آنها نازل خواهد شد. آن مرد آمد نزد عمر و خوابش را گفت و عمر هم گریه کرد…
    کتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ابن أبی شیبه ، ج11 ، ص118 ، ح32538

    تصحیح روایت توسط علمای اهل سنت

    ابن کثیر میگوید:وهذا اسناد صحیح:
    البدایة والنهایة، ابن کثیر، ج10، ص73 ـ 74

    ابن حجر عسقلانی نیز حدیث را تصحیح میکند:وروى بن أبی شیبة بإسناد صحیح:
    فتح الباری ، ابن حجر عسقلانی، ج2، ص575

    و همچنین سمهودی:وروى بن أبی شیبة بإسناد صحیح:
    خلاصة الوفا بأخبار دار المصطفی ، السمهودی، ج1، ص417

    خب اگر حدیث ضعیف هست چطور شما می فهمید ضعیف است اما ابن کثیر دمشقی و ابن حجر عسقلانی و سمهودی نفهمیده اند?خیلی جسارت دارید!!!

    نکته ی بعد بعضی گفته اند که ان شخص بلال صحابی بوده که ما فرض میکنیم بلال نبوده بلکه هر شخص دیگری بوده.به هرحال این شخص خواب بیننده میرود و خواب را برای عمر تعریف میکند.و عمر پس از شنیدن خواب گریه میکند یعنی خواب ان مرد را میپذیرد.

    خب این جا دو وجه دارد:1-اگر عمر بن خطاب خواب را میپذیرد شما به چه حقی میگوید خوابش حجت نبوده?
    2-وقتی ثابت بشود ان مرد واقعا ان خواب را دیده پس ثابت میشود که پیامبر ص صدای او را شنیده و به خوابش امده.پس پیامبر میشنیده.

    اما نکته ی بعد:شنیده ام که گفته اید عمل عمر بن خطاب حجت نیست!?
    چرا در مواقع مختلف سخن را تغییر میدهید?مگر شما حدیث ندارید علیکم بسنتی و سنت خلفا الراشدین???ایا عمل خلیفه ی راشد مهم نیست?

    اما بعد از این روایت باید نکات دیگری نیز بگوییم:

    از دارالافتا مصر سوال شد حکم زیارت و توسل به انبیا و اولیا چیست?

    دار الافتا مصر میگوید:زیارت و توسل به انبیا و اولیا دو امر مشروع هستند:

    http://www.dar-alifta.org/ViewFatwa.aspx?ID=4484

    2011 ﻡ ﺍﻟﻤﺘﻀﻤﻦ :
    ﻣﺎ ﺣﻜﻢ ﺯﻳﺎﺭﺓ ﺍﻷﻭﻟﻴﺎﺀ ﻭﺍﻟﺘﻮﺳﻞ ﺑﻬﻢ؟
    ﺯﻳﺎﺭﺓ ﺍﻷﻧﺒﻴﺎﺀ ﻭﺍﻷﻭﻟﻴﺎﺀ ﻭﺍﻟﺘﻮﺳﻞ ﺑﻬﻢ ﺃﻣﺮﺍﻥ
    ﻣﺸﺮﻭﻋﺎﻥ. ﺃﻣﺎ ﺍﻟﺰﻳﺎﺭﺓ ﻓﻬﻲ ﻣﻦ ﺯﻳﺎﺭﺓ ﺍﻟﻘﺒﻮﺭ، ﻭﻫﻲ
    ﻣﺸﺮﻭﻋﺔٌ ﺑﺎﺗﻔﺎﻕ ﺍﻷﺋﻤﺔ،؛….ﻭﺃﻣﺎ ﺍﻟﺘﻮﺳُّﻞ ﻓﻤﺸﺮﻭﻉٌ ﺃﻳﻀًﺎ، ﺳﻮﺍﺀ ﻛﺎﻥ ﺑﺎﻟﻨﺒﻲ –
    ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ – ﺃﻭ ﺑﻐﻴﺮﻩ ﻣﻦ ﺍﻷﻭﻟﻴﺎﺀ
    ﻭﺍﻟﺼﺎﻟﺤﻴﻦ؛ ﻓﺎﻟﺘﻮﺳﻞ ﺑﺎﻟﻨﺒﻲ – ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﻋﻠﻴﻪ
    ﻭﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ – ﻣﻤﺎ ﺃﺟﻤﻌﺖ ﻋﻠﻴﻪ ﻣﺬﺍﻫﺐُ ﺍﻷﺋﻤﺔ ﺍﻷﺭﺑﻌﺔ
    ﺍﻟﻤﺘﺒﻮﻋﻴﻦ، ﻭﻣﻊ ﺫﻟﻚ ﻓﺈﻥ ﺑﻌﺾَ ﺍﻟﻨﺎﺱ ﻳﻜﻔِّﺮ ﻣَﻦ ﻳﺘﻮﺳﻞ
    ﺑﺎﻟﻨﺒﻲ – ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﻭﺳﻠﻢ – ﻭﺑﻐﻴﺮﻩ .

    دار الافتا مصر میگوید طبق مذاهب اربعه اهلسنت اجماع هست بر مشروعیت توسل به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و بغیر ایشان از اولیا و صالحین…اما بعضی از مردم هستند که کسی را که توسل کند تکفیر میکنند.

    خب دارالافتا مصر که اهلسنت هست و شیعه!!!نیستند.

    اما نکته ی بعد:ابن تیمیه با اینکه توسل را رد میکند به هر طریقی اما در کتاب اقتضا صراط المستقیم میگوید افرادی بودند که جواب سلام خود را از قبر پیامبر ص شنیده اند و سعید بن مسیب صدای اذان را از قبر پیامبر ص شنید و ابن تیمیه میگوید فهذا کلها حق و در ادامت میگوید بار این شامل استحباب دعا نزد قبر پیامبر نمیشود:

    “”ﻭﻻ ﻳﺪﺧﻞ ﻓﻲ ﻫﺬﺍ ﺍﻟﺒﺎﺏ ﻣﺎ ﻳﺮﻭﻯ ﻣﻦ ﺃﻥ ﻗﻮﻣﺎ ﺳﻤﻌﻮﺍ ﺭﺩ
    ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻣﻦ ﻗﺒﺮ ﺍﻟﻨﺒﻲ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﺃﻭ ﻗﺒﻮﺭ ﻏﻴﺮﻩ
    ﻣﻦ ﺍﻟﺼﺎﻟﺤﻴﻦ ﻭﺃﻥ ﺳﻌﻴﺪ ﺑﻦ ﺍﻟﻤﺴﻴﺐ ﻛﺎﻥ ﻳﺴﻤﻊ ﺍﻷﺫﺍﻥ ﻣﻦ
    ﺍﻟﻘﺒﺮ ﻟﻴﺎﻟﻲ ﺍﻟﺤﺮﺓ ﻭﻧﺤﻮ ﺫﻟﻚ
    ﻓﻬﺬﺍ ﻛﻠﻪ ﺣﻖ ﻟﻴﺲ ﻣﻤﺎ ﻧﺤﻦ ﻓﻴﻪ ﻭﺍﻷﻣﺮ ﺃﺟﻞ ﻣﻦ ﺫﻟﻚ ﻭﺃﻋﻈﻢ””
    ﺁﻥ ﺭﻭﺍﻳﺎﺗﻲ ﻛﻪ ﻣﻲﮔﻮﻳﻨﺪ، ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﻗﺒﺮ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻲ
    ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻳﺎ ﺍﺯ ﻗﺒﻮﺭ ﺻﺎﻟﺤﺎﻥ، ﭘﺎﺳﺦ ﺳﻼﻡ ﺭﺍ
    ﺷﻨﻴﺪﻩﺍﻧﺪ ﻭ ﻳﺎ ﺳﻌﻴﺪ ﺑﻦ ﻣﺴﻴﺐ ﺍﺯ ﻗﺒﺮ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺻﺪﺍﻱ
    ﺍﺫﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﻨﻴﺪﻩ، ﺩﺍﺧﻞ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺏ ‏«ﻗﺒﺮ ﭘﺮﺳﺘﻲ ﻭ ﺑﺖ
    ﭘﺮﺳﺘﻲ‏» ﻧﻴﺴﺖ .
    ﺑﻠﻲ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺣﻖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺻﺪﺩ ﺑﻴﺎﻥ ﺍﻧﻜﺎﺭ ﺁﻥ
    ﻧﻴﺴﺘﻴﻢ؛ ﺑﻠﮑﻪ ﺳﺨﻦ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ .
    ﻭ ﻧﻴﺰ ﺍﻳﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ ‏(ﺣﻖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻗﺒﺮ ﭘﺮﺳﺘﻲ ﻭ ﺑﺖ
    ﭘﺮﺳﺘﻲ ﻧﻴﺴﺖ ‏)
    اقای ابن تیمیه چشم ما قبول میکنیم حرف شما را که این روایات شنیدن صدای اذان و جواب سلام از قبر پیامبر ص دلیل استحباب نماز و دعا نزد قبر پیامبر نمیشه.

    خب اما ابن تیمیه میگوید این حق هست که صدا از قبر پیامبر ص شنیدند.این حق هست که پیامبر ص جواب سلام از قبر دادند…خب ایا ابن تیمیه نمیدانست که مرده نمیشنود و شما فهمیدید?

    در ادامه ابن تیمیه حدیث خواب دیدن ان مرد که جریان را واسه عمر بن خطاب تعریف کرد را می اورد و میکوید از این اتفاقات زیاد افتاده!!!یعنی علاوه بر تایید حدیث میگوید از این قبیل اتفاقات زیاده.
    “”ﻭﻛﺬﻟﻚ ﺃﻳﻀﺎ ﻣﺎ ﻳﺮﻭﻯ ﺃﻥ ﺭﺟﻼ ﺟﺎﺀ ﺇﻟﻰ ﻗﺒﺮ ﺍﻟﻨﺒﻲ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ
    ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻓﺸﻜﺎ ﺇﻟﻴﻪ ﺍﻟﺠﺪﺏ ﻋﺎﻡ ﺍﻟﺮﻣﺎﺩﺓ ﻓﺮﺁﻩ ﻭﻫﻮ ﻳﺄﻣﺮﻩ
    ﺃﻥ ﻳﺄﺗﻲ ﻋﻤﺮ ﻓﻴﺄﻣﺮﻩ ﺃﻥ ﻳﺨﺮﺝ ﻓﻴﺴﺘﺴﻘﻲ ﺍﻟﻨﺎﺱ ﻓﺈﻥ ﻫﺬﺍ
    ﻟﻴﺲ ﻣﻦ ﻫﺬﺍ ﺍﻟﺒﺎﺏ ﻭﻣﺜﻞ ﻫﺬﺍ ﻳﻘﻊ ﻛﺜﻴﺮﺍ ﻟﻤﻦ ﻫﻮ ﺩﻭﻥ
    ﺍﻟﻨﺒﻲ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﻭﺃﻋﺮﻑ ﻣﻦ ﻫﺬﻩ ﺍﻟﻮﻗﺎﺋﻊ ﻛﺜﻴﺮﺍ
    ﻭﻛﺬﻟﻚ ﺳﺆﺍﻝ ﺑﻌﻀﻬﻢ ﻟﻠﻨﺒﻲ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﺃﻭ ﻟﻐﻴﺮﻩ
    ﻣﻦ ﺃﻣﺘﻪ ﺣﺎﺟﺘﻪ ﻓﺘﻘﻀﻰ ﻟﻪ ﻓﺈﻥ ﻫﺬﺍ ﻗﺪ ﻭﻗﻊ ﻛﺜﻴﺮﺍ ﻭﻟﻴﺲ ﻫﻮ
    ﻣﻤﺎ ﻧﺤﻦ ﻓﻴﻪ .””
    ﺁﻥ ﺭﻭﺍﻳﺘﻲ ﻛﻪ ﻣﻲﮔﻮﻳﺪ : ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﺭﻣﺎﺩﻩ،
    ﺷﻬﺮ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺧﺸﮏﺳﺎﻟﻲ ﺷﺪ، ﻣﺮﺩﻱ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﻗﺒﺮ
    ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺧﺸﻜﺴﺎﻟﻲ ﻭ ﻗﺤﻄﻲ
    ﺷﻜﺎﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩ، ﺍﻣﺎ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ‏( ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺧﻮﺍﺏ‏) ﺑﻪ ﻭﻱ ﺩﺳﺘﻮﺭ
    ﺩﺍﺩ ﻛﻪ ﻧﺰﺩ ﻋﻤﺮ ﺑﻴﺎﻳﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮﻳﺪ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻃﻠﺐ ﺑﺎﺭﺍﻥ
    ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺷﻮﺩ ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻴﺰ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺏ ‏( ﻗﺒﺮ ﭘﺮﺳﺘﻲ
    ﻭ ﺑﺖ ﭘﺮﺳﺘﻲ‏) ﻧﻴﺴﺖ .
    ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺍﻳﻦ ﻗﻀﻴﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﻛﻪ ﻣﻘﺎﻡ ﺷﺎﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ
    ﺣﻀﺮﺕ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺗﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻧﻴﺰ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺁﻥﻫﺎ
    ﻣﻄﻠﻊ ﻫﺴﺘﻴﻢ ..
    ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﺣﺎﺟﺖ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ
    ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﻳﺎ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺍﺯ ﺍﻣﺖ ﺍﻭ، ﻭ
    ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﺣﺎﺟﺎﺕ ﺁﻧﺎﻧﺎﻥ، ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﻫﻴﭻ
    ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺁﻥﻫﺎ ﺷﺎﻣﻞ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺑﺤﺚ ﻣﺎ ﻧﻤﻲﺷﻮﻧﺪ ‏( ﻗﺒﺮ
    ﭘﺮﺳﺘﻲ ﻭ ﺑﺖ ﭘﺮﺳﺘﻲ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ‏) .

    خب این سخن ابن تیمیه هست یا شیعه?

    لطفا جواب سخن ابن ابی شیبه و تصحیح علما و جواب دارالافتا مصر و سخن ابن تیمیه را بدهید.

    #22802

    noor.haq
    مشارکت کننده

    بسم الله الرحمن الرحیم . اما بعد: اولا آن مرد که چنین خوابی دیده است مجهول است.و در روایت موضوعی آمده است که سیف بن عمر التمیمی میگوید آن شخص بلال بن حارث بوده است. اما این روایت بدون سند ذکر شده است و سیف نیز کذاب است حدیث وضع میکرد و از زنادقه بود(تهذيب التهذيب 4/295) و (الجرح والتعديل 4/278).
    دوما آن مرد در خواب چنین دیده است و خواب مردم ملاک تشریع نیست و هیچ حکم شرعیی از خواب دیدن گرفته نمیشود.
    سوما بیننده ی خواب ،خواب را برای عمر تعریف کرده نه توسل به قبر را. و از روایت اینطور برداشت میشود که اصلا عمر بن خطاب رضی الله عنه خبر از روفتن آن شخص نزد قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را ندارد و تنها آن مرد خوابش را برای عمر تعریف کرده است که پیامبر عمر را وصیت به گشایش و فراخ دستی میکند.
    چهارما مالک الدار راوی حدیث در وثوقش اختلاف هست هر چند مولی عمربن خطاب بوده
    پنجما سند روایت نیز مرسل است. خلیلی در الارشاد جلد1 ص316 میگوید: «إن أبا صالح سمع مالك الدار هذا الحديث، والباقون أرسلوه». حدیث مرسل نیز ضعیف است.
    ششما روایت متواتر نیست. و حدیث آحاد نزد شیعه در عقیده مقبول نیست.
    هفتما این روایت با عمل اصحاب و قران و سنت مخالف است همین برای رد این روایت کافی است. اصحاب پیامبر هیچ کدام به قبر پیامبر متوسل نمیشدند و مشهور است که در هنگام قحطی باران به عباس متوسل میشدند نه به قبر پیامبر.
    پس روایتی که قبر پرستان به آن استناد میکنند بسیار شدید ضعیف میباشد و نمیتواند شرک آنان را توجیه کند.این روایت را بخاری در تاریخ الکبیر جلد 7 ص304 شماره 1295 بدون ذکر کردن آن شخص که نزد قبر میرود آورده است. « مالك بن عياض الدار أن عمر قال في قحط يا رب لا آلو إلا ما عجزت عنه»
    پس زیاده ی وارد شده در روایات دیگر منکر است و در تعارض است با روایت موثق و صحیح تر از خودش مبنی بر توسل مردم به عباس در قحطی به جای توسل به قبر پیامبر.
    در نهج البلاغه نیز از توسل به مردگان و قبر ها نهی شده است
    سیدنا علی در نهج البلاغه درباره ی مردگان چنین میگوید:
    «فَهُمْ جِيرَةٌ لا يُجِيبُونَ دَاعِيا، وَ لا يَمْنَعُونَ ضَيْما، وَ لاَ يُبَالُونَ مَنْدَبَةً؛ إ نْ جِيدُوا لَمْ يَفْرَحُوا، وَ إ نْ قُحِطُوا لَمْ يَقْنَطُوا، جَمِيعٌ وَ هُمْ آحَادٌ، وَ جِيرَةٌ وَ هُمْ اءَبْعَادٌ، مُتَدانُونَ لا يَتَزاوَرُونَ.» خطبه 11 نهج البلاغه
    یعنی: رفتگان همسايگاني هستند كه هرگاه آنان را بخوانند پاسخي نمي‌دهند و ظلم و ستمي را دفع نمي كنند، و متوجه نوحه سرايي و مداحي نمي شوند، اگر در حق ايشان نيكي شود شاد نگردند، ‌و اگر قحطي شود نااميد نمي شوند، با هم هستند در حالي كه تنها هستند و همسايه‌اند در حالي كه از هم دورند، به زيارت يكديگر نمي‌روند
    «أصبحتْ مساكنهم أجداثاً، وأموالهم ميراثاً، لا يعرفون من أتاهم، ولا يحفلون من بكاهم، ولا يجيبون من دعاهم.» خطبه 235
    یعنی: رفتگان گورشان خانه‌هايشان گشت و اموالشان به ميراث رفت، كسي را كه بر سرگورشان مي آيد نمي‌شناسند و به كسي كه برايشان گريه ميكند توجهي ندارند و هر كس كه ايشان را بخواند جواب نميدهند
    در خطبه ای دیگر اشاره میکند که مردگان به زائران خود هیچ جوابی نمیدهند و از کسانی که بر سر قبر انها امده اند نیز بی خبر هستند:
    «فَعَلَيْكُمْ بِالْجِدِّ وَالاجْتِهَادِ، وَالتَّأَهُّبِ وَالاسْتِعْدَادِ، وَالتَّزَوُّدِ فِي مَنْزِلِ الزَّادِ. وَلاَ تَغُرَّنَّكُمُ الدُّنْيَا كَمَا غَرَّتْ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ مِنَ الاُْمَمِ الْمَاضِيَةِ، وَالْقُرُونِ الْخَالِيَةِ، الَّذِينَ احْتَلَبُوا دِرَّتَهَا، وَأصَابُوا غِرَّتَهَا، وَأَفْنَوْا عِدَّتَهَا، وَأَخْلَقُوا ِدَّتَهَا، أَصْبَحَتْ مَسَاكِنُهُمْ أَجْدَاثاً، وَأَمْوَالُهُمْ مِيرَاثاً، لاَ يَعْرِفُونَ مَنْ أَتَاهُمْ، وَلاَ يَحْفِلُونَ مَنْ بَكَاهُمْ، وَلاَ يُجِيبُونَ مَنْ دَعَاهُمْ.» خطبه 230
    یعنی: بر شما باد به تلاش و كوشش و آمادگى و مهيا شدن و از منزلى كه توشه توان برداشت، توشه اى برگرفتن. آنسان كه دنيا شما را نفريبد امتهاى پيش از شما را فريفت و از ميان رفتند، آنان كه دنيا را دوشيدند و دستخوش غفلت و فريب آن شدند، زمان را فنا نمودند، تازه ى آن را كهنه كردند. مساكنشان گورهايشان و اموالشان ميراث ديگران گرديد، چنان بى خردند كه نمى دانند چه كسى بر سر گورشان آمده، يا چه كسى برايشان زارى مى كند، كسى كه آنها را آواز در دهد پاسخ نخواهند داد . والسلام علي من اتبع الهدی

    #22803

    noor.haq
    مشارکت کننده

    امام ابوحنیفه می‌گوید: (برای هیچ شخصی جایز نیست که برای خواستن از خداوند به غیر خدا توسل جوید، بلکه باید از ذات اقدس الهی بخواهد و دعایی که به آن اجازه داده شده و انسان به انجام آن مأمور گردیده این دعایی است که از این فرموده خداوند استنباط می‏شود: (و بهترین و زیباترین نامها فقط شایسته خداوند است، پس به این نامها او را بخوانید و از کسانی که در نامهای خدا دچار انحراف و سرگردانی می‏شوند، دوری کنید و آنها را ترک نمایید، به زودی سزا و کیفر اعمالشان را خواهند دید.. (اعراف/180)). الدر المختار مع حاشیة رد المختار، 6/396-397.

    باز امام ابوحنیفه می‏گوید: « یکره أن یقول الداعی : أسألک بحق فلان أو بحق أنبیائک ورسلک وبحق البیت الحرام والمشعر الحرام» «مکروه است در دعا بگوییم: خداوندا! از تو بحق فلان کس، یا بحق پیامبران و رسولانت و یا بحق بیت الحرام و مشعر الحرام، می‌خواهم مشکلم را حل کنی ویا..‌.» (ر. ک. به شرح العقیدة الطحاوی/234 و اتحاف السادة 2/285 و شرح الفقه الاکبر/198).

    و این دلیل بر عدم جواز به توسل هر شخصی حتی رسول خدا صلی الله علیه وسلم نزد امام ابوحنیفه است.

    و باز امام ابوحنیفه می‌گوید: «لا ینبغی لأحد أن یدعوا الله إلا به ، وأکره أن یقول بمعاقد العز من عرشک ، أو بحق خلقک» برای کسی شایسته نیست خداوند را بجز با خود او (اسمها، صفات و همان روشی که مشروع قرار داده) بخواند و مکروه می دانم که بگوید از تو می‌خواهم به تکیه‌گاههای عزتِ عرشت یا بحق مخلوقاتت..[ التوسل والوسیلة ص82 , و نگاه کنید به: شرح الفقه الأکبرص198[.

    امام بزازی حنفی رحمة الله علیه متوفی 827 هجری قمری، که حدود 300 سال پیش از شیخ محمد ابن عبدالوهاب می زیسته ، در «فتاوای بزازیه» میفرماید: «هر کس بگوید ارواح مشایخ حاضر است و احوال مردم را می داند ، کافر می شود».

    و همچنین شیخ قاسم ابن قطلو بغای حنفی رحمة الله علیه متوفی 879 هجری قمری که حدود 250 سال پیش از شیخ محمد ابن عبدالوهاب می زیسته در «شرح دررالبحار»، می فرماید :

    « نذری که بسیاری از مردم انجاه می دهند، طوری که نزد قبر بعضی از صالحین رفته و می گویند: ای سرورم گمشده ام را برگردان، یا مریضم را شفا بده، یا حاجتم را بر آورده کن و در مقابل، فلان قدر طلا یا غذا یا شمع و غیره برایت می دهم ، این گونه نذر به اجماع باطل است، به چند دلیل از جمله این که: نذر برای مخلوق جایر نیست و این که او گمان می کند که مرده در امور مردم دخل و تصرف دارد ، در حالی که این اعتقاد ، کفر است. و مردم به این کار مبتلا شده اند بخصوص در مراسم میلاد شیخ احمد بدوی».

    و نیز شیخ صنع الله حلبی حنفی رحمة الله علیه ، متوفی 1120 هجری قمری ، در کتابش به اسم «سیف الله علی من کذب علی اولیاء الله» میفرماید: «امروزه بین مسلمین ، جماعاتی ظاهر شده ، که ادعا می کنند ، اولیاء در حیات و بعد وفاتشان ، تصرفاتی دارند و در شدائد و بلاها میتوان از آنها کمک گرفت و مشکلات به وسیله آنها حل میشود . نزد قبرهایشان رفته ، و برای بر آورده شدن حاجاتشان آنها را ندا می کنند …. و شیخ ادامه می دهد تا آنجا که می گوید:

    «این سخن ، پر از افراط و تفریط است ، بلکه در آن هلاکت ابدی و عذاب سرمدی است ، بخاطر آنکه در آن نسیم شرک محقق و تصادم با قرآن است و مخالف عقائد ائمه و اجماع امت می باشد».

    علمای مذهب شافعی :

    امام فخرالدین رازی شافعی (544 – 606هـ) ، فقیه ، اصولی ، متکلم ، مفسر ، و از فقهای بزرگ شافعیه ، متوفی 606 هجری قمری ، که در قرن ششم هجری قمری، که او قبل از شیخ الاسلام ابن تیمیه بوده و حتی بیش از500 سال پیش از شیخ محمد ابن عبدالوهاب (1115 – 1206) می زیسته، در تفسیر کبیرش، در تفسیر سوره یونس آیه 18می فرماید: « أنهم وضعوا هذه الأصنام والأوثان علی صور أنبیائهم وأکابرهم ، وزعموا أنهم متی اشتغلوا بعبادة هذه التماثیل ، فإن أولئک الأکابر تکون شفعاء لهم عند الله تعالی ، ونظیره فی هذا الزمان اشتغال کثیر من الخلق بتعظیم قبور الأکابر ، علی اعتقاد أنهم إذا عظموا قبورهم فإنهم یکونون شفعاء لهم عند الله ».

    «نوع چهارم بت پرستی : مشرکین بت ها را بر اساس چهره پیامبران و بزرگانشان ساخته بودند و گمان می کردند که اگر به پرستش این مجسمه ها مشغول باشند ، آن بزرگان شفیع اینان نزد خداوند متعال خواهند بود و نظیر آن بت پرستی در این زمان ، مشغول شدن بسیاری از مردم به بزرگداشت قبور بزرگان است. بر اساس این اعتقادشان، که اگر قبورشان را احترام و بزرگداشت کنند ، آن بزرگان شفیع اینان نزد الله خواهند بود».

    محدث شام و فقیه شافعیّه امام ابو شامه رحمة الله علیه متوفی 650 هجری قمری که در قرن 7 هجری، یعنی قبل از ابن تیمیه و حتی حدود 500 سال پیش از شیخ محمد ابن عبدالوهاب می زیسته است ، در کتابش به «اسم الباعث علی انکار البدع والحوادث» بعد از ذکر مثال هایی از افعال جاهلانه و شرک آلود عده ای از مردم جاهل زمانش ، می فرماید :

    «کفر و بت پرستی با امثال همین امور شروع شده است و از جمله این امور همین کارهایی است که بسیاری ازمردم بدان گرفتار شده اند و شیطان آن اعمال را در نظرشان آراسته است مانند: عطر آگین کردن دیوارها وستونها و قرار دادن چراغ در مکان هایی مخصوص که در هر شهری رواج دارد. راوی برای مردم حکایتی می کند که خوابی برای شخصی که مشهور به تقوا و درستکاری است دیده ، بعد از آن اهمیت این اماکن در قلوب شان بیشتر می شود و با نذر کردن برای این اماکن ، شفای بیماران و برآورده شدن حاجاتشان را ازاین مکانها امید دارند و این مکان ها معمولا چشمه یا درخت یا دیواری می باشد و در شهر دمشق که خدا آن را از این اعمال مصون کند مواضع متعددی از این قبیل است». علامه مقریزی رحمة الله علیه می فرماید : و مردم در باره زیارت قبور سه دسته اند : عده ای مردگان را زیارت کرده و برای آنها دعا می کنند و این زیارت شرعی است و عده ای آنها را زیارت کرده ، و با وسیله و واسطه قرار دادن آنها ، دعا می کنند . ( یعنی از آنها شفاعت و واسطه گری طلب می کنند ) و اینان مشرکین در الوهیت و محبت هستندو عده ای آنها را زیارت کرده و خود آنها را ،به کمک میخوانند و پیامبر صلی الله علیه و سلم فرموده اند ( الهم لا تجعل قبری و ثناً یعبد) یعنی : خداوندا ، مگذار قبرم بتی شده و ، پرستیده شود و اینان مشرکین در ربوبیت هستند. امام ابوالوفاء علی ابن عقیل حنبلی رحمة الله علیه ، متوفی 513 هجری قمری که در قرن پنجم و ششم هجری قمری ، یعنی قبل از ابن تیمیه و حتی 600 سال پیش از شیخ محمد ابن عبدالوهاب می زیسته، در کتابش به اسم الفنون میفرماید:

    «وقتی تکالیف بر جاهلان و اراذل مشکل آمد ، از قوانین و رسومات شرع ، به رسوماتی که خود برای خوشان وضع کرده بودند، روی آوردند و این کار برایشان آسان آمد، چرا که دیگر تحت امر دیگری نبودند و اینان در نظر من، کافر هستند بخاطر ساختن چنین رسوماتی، مثل بزرگداشت قبور و اکرام آنها، با روش هایی که شریعت از آن نهی کرده است. مانند آتش روشن کردن و بوسیدن و بنا ساختن روی آن و خطاب قرار دادن مردگان برای برآورده شدن حوائج و نوشتن نامه هایی مه در آن می نویسند:

    ای سرور و مولای من ، چنین و چنان برای من انجام بده ، یا خاک برداشتن برای تبرک و ریختن عطر بر روی قبور و بار سفر بستن بر روی آنها ، و پارچه آویزان کردن از درختان ، که در واقع ، اقتدا به کسانی است که لات و عزی را می پرستیدند».

    و همچنین در کتاب «الاقناع»، که از کتب معروف فقه حنبلی می باشد و حدود 150 سال پیش از شیخ محمد ابن عبدالوهاب تالیف شده در باب حکم مرتد ، چنین آمده است : «هر کس بین خود و الله واسطه هایی قرار داده و آنها را به کمک بخواند ، به اجماع علما ، کافر می شود».

    أَخْبَرَنَا مُسْلِمُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ وَأَبُو هِشَامٍ الْمَخْزُومِيُّ قَالا: أَخْبَرَنَا أَبُو عَوَانَةَ عَنْ هِلالِ بْنِ أَبِي حُمَيْدٍ الْوَزَّانِ عَنْ عُرْوَةَ عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ – صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ – فِي مَرَضِهِ الَّذِي لَمْ يَقُمْ مِنْهُ: لَعَنَ اللَّهُ الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى! فَإِنَّهُمُ اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِيَائِهِمْ مَسَاجِدَ فَلَوْلا ذَلِكَ لَمْ يَزُورُوا قَبْرَهُ. وَلَكِنَّهُ خَشِيَ أَنْ يُتَّخَذَ مَسْجِدًا] «2» .
    [أَخْبَرَنَا عَبْدُ الْوَهَّابِ بْنُ عَطَاءٍ قَالَ: أَخْبَرَنَا عَوْفٌ عَنِ الْحَسَنِ قَالَ: ائْتَمَرُوا أَنْ يَدْفِنُوهُ – صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ – فِي الْمَسْجِدِ فَقَالَتْ عَائِشَةُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ – صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ – كَانَ وَاضِعًا رَأْسَهُ فِي حِجْرِي إِذْ قَالَ: قَاتَلَ اللَّهُ أَقْوَامًا اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِيَائِهِمْ مَسَاجِدَ. وَاجْتَمَعَ رَأْيُهُمْ أَنْ يَدْفِنُوهُ حَيْثُ قُبِضَ فِي بَيْتِ عَائِشَةَ] .
    [أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يُونُسَ. أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ عَيَّاشٍ عَنْ أَبِي الْمُهَلَّبِ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ زَحْرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَزِيدَ عَنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبِي أُمَامَةَ عَنْ كَعْبِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ: إِنَّ أَحْدَثَ عَهْدِي بِنَبِيِّكُمْ – صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ – قَبْلَ وَفَاتِهِ بِخَمْسٍ فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ: إِنَّهُ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمُ اتَّخَذُوا بُيُوتَهُمْ قُبُورًا. أَلا وَإِنِّي أَنْهَاكُمْ عَنْ ذَلِكَ! أَلا هَلْ بَلَّغْتُ؟ اللَّهُمَّ اشْهَدْ.
    اللَّهُمَّ اشْهَدْ!] .
    [أَخْبَرَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ مُوسَى عَنْ شَيْبَانَ عَنِ الأَعْمَشِ عَنْ جَامِعِ بْنِ شَدَّادٍ عَنْ كُلْثُومٍ عَنْ أُسَامَةَ بْنِ زَيْدٍ قَالَ: دَخَلْنَا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ – صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ – نَعُودُهُ وَهُوَ مَرِيضٌ فَوَجَدْنَاهُ قَائِمًا قَدْ غَطَّى وَجْهَهُ بِبُرْدٍ عَدَنِيٍّ فَكَشَفَ عَنْ وَجْهِهِ فَقَالَ: لَعَنَ اللَّهُ الْيَهُودَ! يُحَرِّمُونَ الشُّحُومَ وَيَأْكُلُونَ أَثْمَانَهَا] .
    [أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ. أَخْبَرَنَا سُفْيَانُ. يَعْنِي ابْنَ عُيَيْنَةَ. أَخْبَرَنَا حَمْزَةُ بْنُ الْمُغِيرَةِ عَنْ سُهَيْلِ بْنِ أَبِي صَالِحٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ. ص: اللَّهُمَّ لا تَجْعَلْ قَبْرِي وَثَنًا! لَعَنَ اللَّهُ قوما اتخذوا قبور أنبيائهم مساجد] .
    __________
    (1) انظر: [مسند أحمد (2/ 246) ، ومشكاة المصابيح (750) ، والشفا (2/ 197، 206) ، ومصنف عبد الرزاق (1587) ، ومسند الحميدي (1025) ] .
    (2) انظر: [صحيح البخاري (1/ 116) ، (2/ 111، 128) ، (6/ 13) ، وصحيح مسلم، الباب (3) ، حديث (19) ، (21) من المساجد، ومسند أحمد (1/ 218، 518) ، (5/ 204) ، (6/ 34) ، 121، 255) ، ودلائل النبوة (7/ 264) ، وفتح الباري (8/ 140) ] . 5815 – حَدَّثَنِي يَحْيَى بْنُ بُكَيْرٍ، حَدَّثَنَا اللَّيْثُ، عَنْ عُقَيْلٍ، عَنِ ابْنِ شِهَابٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِي عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُتْبَةَ، أَنَّ عَائِشَةَ، وَعَبْدَ اللَّهِ بْنَ عَبَّاسٍ، رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ قَالاَ: لَمَّا نَزَلَ بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، طَفِقَ يَطْرَحُ خَمِيصَةً لَهُ عَلَى وَجْهِهِ، فَإِذَا اغْتَمَّ كَشَفَهَا عَنْ وَجْهِهِ، فَقَالَ وَهُوَ كَذَلِكَ: «لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى اليَهُودِ وَالنَّصَارَى، اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِيَائِهِمْ مَسَاجِدَ» يُحَذِّرُ مَا صَنَعُوا
    __________

    [تعليق مصطفى البغا]
    5478 (5/2190) -[ر 425] ازکی تاحالا اهلسنت وبزرگانشان شده اند طرفدار توسل؟

    #22804

    noor.haq
    مشارکت کننده

    أَيُّ تَغْيِيرٍ أَعْظَمُ مِنِ انْتِقَالِ الْجَسَدِ مِنَ الْمَوْتِ إِلَى الْحَيَاةِ؟
    وَمَعْلُومٌ بِالْحِسِّ وَالْعَقْلِ الْفَرْقُ بَيْنَ الْحَيِّ وَالْمَيِّتِ، كَمَا قَالَ تَعَالَى: {وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ} [فاطر: 22] وَالْجَسَدُ إِذَا لَمْ يُنْفَخْ فِيهِ الرُّوحُ، فَهُوَ مَوَاتٌ لَيْسَ لَهُ حِسٌّ وَلَا حَرَكَةٌ إِرَادِيَّةٌ، وَلَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ، وَلَا يَنْطِقُ وَلَا يَعْقِلُ، وَلَا يَبْطِشُ وَلَا يَأْكُلُ این روایات به این معنا نیست که میت از اهل دنیا با خبر هستند، بلکه هر وقت خداوند بخواهد آنها را با خبر میسازد، زیرا در حدیث طولانی که از پیامبر صلی الله علیه و سلم در مورد زندگانی بعد از مرگ وارد شده است پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: ” …فیأتون به أرواح المؤمنین – یعنی الذین ماتوا قبله – فلهُم أشدُّ فرحاً به من أحدکم بغائبه یقدم علیه، فیسألونه: ماذا فعل فلان؟ ماذا فعل فلان؟ فیقولون: دعوه، فإنه کان فی غمِّ الدنیا، فإذا قال: أما أتاکم؟ قالوا: ذُهب به إلی أمه الهاویة… (صحیح – روایت منسائی و حاکم)، یعنی: ” … پس (ارواح مردگان مؤمن پس از مرگشان) میآیند نزد ارواح مؤمنان (که قبلا مرده اند) و آنها (در این ملاقات) خیلی خوشحالتر از کسانی میشوند که یک مسافر به اهلش برگردد، و به این مرده میگویند: فلان و فلان چکار کردند (یعنی حال و احوال زندگان را از این تازه مرده میپرسند)، سپس میگویند: او را رها کنید زیرا تازه از هم و غم دنیا نجات یافته، تا آنجاییکه از شخصی سؤال میکنند، و این میت میگوید که او قبلا مرده مگر نزد شما نیامد؟ ملائکه در پاسخ میگویند: او را به دوزخ بردند (لذا با ارواح مؤمنان نتوانست ملاقات کند) …”، و این روایت و برخی روایات دیگر نشاندهنده اینست که میت از حال و احوال زنده ها خبر ندارد مگر اینکه خداوند متعال آنها را با خبر کند.

    گذشته از این، اگر خداوند متعال میت را از حال و احوال زنده ها با خبر کند، معنایش این نیست که او آزادانه میتواند برای شخص زنده شفاعت کند و یا واسطه شود تا دعای زنده قبول گردد، زیرا میت عملش منقطع شده و دیگر کاری از دستش ساخته نیست، چه پیامبر باشد و چه کسی دیگر، و اگر کسی از میت چیزی طلب کند و به او متوسل شود که مشکلاتش حل کند از شرک اکبر به شمار میرود یعنی آن شخص از دائره اسلام خارج میشود زیرا هیچ فرقی با طلب کردن از بت را ندارد زیرا هم بت و هم میت هیچ کاری از دستشان بر آورده نیست.

    و اینکه در گاهی اوقات آنها میگویند که پس از متوسل شدن به امام مرده مشکلاتشان حل میشود چیزی بوده که نزد خداوند مقدر بوده، و حتی هندو نیز این ادعا را دارد، زیرا میگویند نزد بت دعاء کرده و مشکلاتشان حل شده، پس بت بر حق است ! ولی این مسائل از ازل مقدر بوده، یعنی حتی اگر دعاء نمیکردند نیز مشکلاتشان حل میشد.

    و اینکه شما میگویید (آیا این با حکمت خدا سازگار است که زمینه مشرک شدن آنها را فراهم کند؟) اینچنین نیست زیرا خداوند متعال در قرآن کریم آیاتش را بوضوح روشن کرده و حق را از باطل آشکار ساخته، و توحد و یگانگیش را بیان فرموده، ولی این اشخاص فقط جزیی از آنها را میگیرند و معظم آیات را نادیده میگیرند، و خداوند ابتدا راه هدایت را به بندگانش نشان میدهد ولی اگر کسی پس از روشن شدن حجت و دلایل عناد ورزد خداوند نیز آنها را گمراهتر میکند، خداوند متعال میفرماید:

    ” وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولًا “﴿ اسراء : 15﴾

    ” ما تا پیامبری برنینگیزیم به عذاب نمی‏پردازیم ”

    و میفرماید:

    ” ذَلِکَ أَن لَّمْ یَکُن رَّبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَی بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ ” ﴿انعام : 131﴾

    ” این [اتمام حجت] بدان سبب است که پروردگار تو هیچ گاه شهرها را به ستم نابوده نکرده در حالی که مردم آن غافل باشند ” در جایی دیگر می گوید: «زمانی که هنوز حجره پیامبر صلی الله علیه وسلم از مسجد النبی جدا بود تا زمان ولید بن عبد الملک در سال 93 هجری، هیچ کدام از صحابه و تابعین داخل حجره نشدند تا درآنجا نماز بخوانند یا دعا کنند و یا قبر را مسح کنند»( مجموع الفتاوی 27/190.).

    #22828

    salman110
    مشارکت کننده

    بسم الله الرحمن الرحیم.

    جناب عزیز شما باز مانند بقیه ی پست های من سوال را ول کرده و موضوعات بی ربط را می گویبد.

    باید قسمتان دهم???اخر اینکه محمد بن عبدالوهاب توسل را شرک میداند چه ربطی به این حدیث دارد!????عمر بن خطاب برتر است یا محمد بن عبدالوهاب????اینگونه که عمر را مشرک میکنید….

    باز خواهش میکنم فقط به سوال جواب دهید و بحث را منحرف نکن چون این شیوه ی فرار شما را بسیار دیده ام.

    #22829

    salman110
    مشارکت کننده

    اما پاسخ به ان قسمتی که در مورد خود حدیث حرف زدید را میدهم هرچند کپی از مطالب یکی از مدیران همین سایت اسلام تکس بود.

    گفته ای:** . ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﯾﺖ
    ﻣﻮﺿﻮﻋﯽ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ
    ﮐﻪ ﺳﯿﻒ ﺑﻦ ﻋﻤﺮ
    ﺍﻟﺘﻤﯿﻤﯽ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﺁﻥ
    ﺷﺨﺺ ﺑﻼﻝ ﺑﻦ
    ﺣﺎﺭﺙ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
    ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺍﯾﺖ
    ﺑﺪﻭﻥ ﺳﻨﺪ ﺫﮐﺮ
    ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﯿﻒ
    ﻧﯿﺰ ﮐﺬﺍﺏ ﺍﺳﺖ
    ﺣﺪﯾﺚ ﻭﺿﻊ ﻣﯿﮑﺮﺩ**

    برادر عزیز به جای کپی پیست اول متن من را بخوان!!!!مگر من گفتم ان شخص بلال بوده که این مطلب را اورده ای???

    ?برایتان طلب شفا از خداوند میکنم.

    نکته ی بعد:گفته ای:**
    ﺩﻭﻣﺎ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺩﺭ
    ﺧﻮﺍﺏ ﭼﻨﯿﻦ ﺩﯾﺪﻩ
    ﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﻮﺍﺏ
    ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻼﮎ ﺗﺸﺮﯾﻊ
    ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﻫﯿﭻ ﺣﮑﻢ
    ﺷﺮﻋﯿﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ
    ﺩﯾﺪﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ
    ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ **

    در جواب باید بگم اما عمر بن خطاب این خواب را پذیرفته است پس ظاهرا برای عمر بن خطاب خوابش حجت بوده…بهتر نیست با عمر بن خطاب مخالفت نکنید???

    نکته ی بعد: گفته ای** ﺳﻮﻣﺎ ﺑﯿﻨﻨﺪﻩ ﯼ
    ﺧﻮﺍﺏ ،ﺧﻮﺍﺏ ﺭﺍ
    ﺑﺮﺍﯼ ﻋﻤﺮ ﺗﻌﺮﯾﻒ
    ﮐﺮﺩﻩ ﻧﻪ ﺗﻮﺳﻞ ﺑﻪ
    ﻗﺒﺮ ﺭﺍ . ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﺍﯾﺖ
    ﺍﯾﻨﻄﻮﺭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ
    ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ
    ﻋﻤﺮ ﺑﻦ ﺧﻄﺎﺏ
    ﺭﺿﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻨﻪ ﺧﺒﺮ
    ﺍﺯ ﺭﻭﻓﺘﻦ ﺁﻥ ﺷﺨﺺ
    ﻧﺰﺩ ﻗﺒﺮ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ
    ﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ
    ﻭ ﺳﻠﻢ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ
    ﺗﻨﻬﺎ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ
    ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ
    ﻋﻤﺮ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩﻩ
    ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ
    ﻋﻤﺮ ﺭﺍ ﻭﺻﯿﺖ ﺑﻪ
    ﮔﺸﺎﯾﺶ ﻭ ﻓﺮﺍﺥ
    ﺩﺳﺘﯽ ﻣﯿﮑﻨﺪ **

    حتی اگر فقط خوابش را تعریف کردع باشد نه توسل را باز هم حرف شیعه اثبات میشود چون عمر بن خطاب در این صورت تایید کرده است که رسول خدا ص پس از وفاتشان ارتباطشان با دنیا قطع نشده و از احوال امت خبر دارند….پس سخن شیعه اثبات میشود.

    گفته ای:** ﭼﻬﺎﺭﻣﺎ ﻣﺎﻟﮏ ﺍﻟﺪﺍﺭ
    ﺭﺍﻭﯼ ﺣﺪﯾﺚ ﺩﺭ
    ﻭﺛﻮﻗﺶ ﺍﺧﺘﻼﻑ
    ﻫﺴﺖ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ
    ﻣﻮﻟﯽ ﻋﻤﺮﺑﻦ ﺧﻄﺎﺏ
    ﺑﻮﺩﻩ**

    خب این سخن شما نشان از بی اطلاعی شماست.نظر علمای اهلسنت در مورد مالک الدار را مبدهم:

    ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻹﺻﺎﺑﻪ ﻓﯽ ﺗﻤﯿﯿﺰ ﺍﻟﺼﺤﺎﺑﻪ ، ﺗﺄﻟﯿﻒ ﺍﺑﻦ ﺣﺠﺮ
    ﻋﺴﻘﻼﻧﯽ ، ﺟﻠﺪ ۱۰ ، ﺻﻔﺤﻪ ۴۱۳ ، ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ۸۳۹۳ :
    ﻣﺎﻟﮏ ﺑﻦ ﻋﯿﺎﺽ ، ﻣﻮﻻ ﻋﻤﺮ ، ﻫﻮ ﺍﻟﺬﯼ ﯾﻘﺎﻝ ﻟﻪ : ﻣﺎﻟﮏ
    ﺍﻟﺪﺍﺭ ، ﻟﻪ ﺇﺩﺭﺍﮎ …

    ﻭﺃﺧﺮﺝ ﺍﻟﺒﺨﺎﺭﯼ ﻓﯽ ‏« ﺍﻟﺘﺎﺭﯾﺦ ‏» ﻣﻦ ﻃﺮﯾﻖ ﺃﺑﯽ ﺻﺎﻟﺢ
    ﺫﮐﻮﺍﻥ ، ﻋﻦ ﻣﺎﻟﮏ ﺍﻟﺪﺍﺭ ، ﺃﻥ ﻋﻤﺮ ﻗﺎﻝ ﻓﯽ ﻗﺤﻮﻁ ﺍﻟﻤﻄﺮ :
    ﯾﺎ ﺭﺏ ﻻ ﺁﻟﻮ ﺇﻻ ﻣﺎ ﻋﺠﺰﺕ ﻋﻨﻪ ﻭﺃﺧﺮﺟﻪ ﺍﺑﻦ ﺃﺑﯽ ﺧﯿﺜﻤﻪ ﻣﻦ
    ﻫﺬﺍ ﺍﻟﻮﺟﻪ ﻣﻄﺆﻻ ، ﻗﺎﻝ : ﺃﺻﺎﺏ ﺍﻟﻨﺎﺱ ﻗﺤﻂ ﻓﯽ ﺯﻣﻦ ﻋﻤﺮ ،
    ﻓﺠﺎﺀ ﺭﺟﻞ ﺇﻟﯽ ﻗﺒﺮ ﺍﻟﻨﺒﯽ ‏( ﺹ ‏) ﻓﻘﺎﻝ : ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ،
    ﺍﺳﺘﺴﻖ ﺍﻟﻠﻪ ﻷﻣﺘﮏ ، ﻓﺄﺗﺎﻩ ﺍﻟﻨﺒﯽ ‏( ﺹ ‏) ﻓﯽ ﺍﻟﻤﻨﺎﻡ .…

    ﻣﺎﻟﮏ ﺍﻟﺪﺍﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﺎﻟﮏ ﺑﻦ ﻋﯿﺎﺽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻭ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ
    ﮐﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ‏( ﺹ ‏) ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺻﺤﺎﺑﻪ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ
    ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ‏( ﻃﺒﻖ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﮐﻪ ﺑﺨﺎﺭﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺻﺤﺎﺑﻪ ﻗﺎﺋﻞ
    ﺍﺳﺖ ‏)
    ﺑﺨﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﺍﺑﯽ ﺻﺎﻟﺢ ﺫﮐﻮﺍﻥ ، ﺍﺯ ﻣﺎﻟﮏ ﺍﻟﺪﺍﺭ
    ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﻧﻘﻞ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .

    ﺍﺑﻦ ﺣﺠﺮ ﻋﺴﻘﻼﻧﯽ ، ﺍﻹﺻﺎﺑﻪ ﻓﯽ ﺗﻤﯿﯿﺰ ﺍﻟﺼﺤﺎﺑﻪ ، ﺝ ۱۰ ،
    ﺹ ۴۱۳ ، ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ۸۳۹۳

    جناب دقت کن که مالک الدار صحابی بوده و پیامبر ص را درک کرده است…چرا به صحابه توهین میکنی????

    ﻃﺒﻖ ﻣﻄﻠﺒﯽ ﮐﻪ ﺁﻗﺎﯼ ﺍﺑﻮ ﺯﺭﻋﻪ ﺩﺍﺭﺩ :

    ﺇﺫﺍ ﺭﺃﯾﺖ ﺍﻟﺮﺟﻞ ﯾﻨﺘﻘﺺ ﺃﺣﺪﺍ ﻣﻦ ﺃﺻﺤﺎﺏ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﴿ﺹ
    ﴾ ﻓﺎﻋﻠﻢ ﺃﻧﻪ ﺯﻧﺪﯾﻖ.

    ﻗﺎﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﺑﯿﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ :
    ﻫﺮ ﮐﺲ ﺍﺷﮑﺎﻝ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺑﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ
    ‏( ﺹ ‏) ﺑﮕﯿﺮﺩ ، ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺯﻧﺪﯾﻖ ﺍﺳﺖ .

    ﺍﺑﻦ ﺣﺠﺮ ﺍﻟﻬﯿﺜﻤﯽ، ﺃﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ، ﺍﻟﺼﻮﺍﻋﻖ ﺍﻟﻤﺤﺮﻗﻪ ﻋﻠﯽ
    ﺃﻫﻞ ﺍﻟﺮﻓﺾ ﻭﺍﻟﻀﻼﻝ ﻭﺍﻟﺰﻧﺪﻗﻪ، ﺝ۲، ﺹ ۶۰۸٫

    حواستان باشد که زندیق نشوید.

    نظر دیگر علما را میدهم:

    ابن حبان نامش را درالثقات اوده:

    ﺍﻟﺜﻘﺎﺕ – ﺍﺑﻦ ﺣﺒﺎﻥ ﺝ 5 ﺹ 384 :
    ﻣﺎﻟﻚ ﺑﻦ ﻋﻴﺎﺽ ﺍﻟﺪﺍﺭ ﻳﺮﻭﻯ ﻋﻦ ﻋﻤﺮ ﺑﻦ ﺍﻟﺨﻄﺎﺏ ﺭﻭﻯ ﻋﻨﻪ
    ﺃﺑﻮ ﺻﺎﻟﺢ ﺍﻟﺴﻤﺎﻥ ﻭﻛﺎﻥ ﻣﻮﻟﻰ ﻟﻌﻤﺮ ﺑﻦ ﺍﻟﺨﻄﺎﺏ ﺃﺻﻠﻪ ﻣﻦ
    ﺟﺒﻼﻥ ﻣﺎﻟﻚ ﺑﻦ ﺻﺤﺎﺭ ﺍﻟﻬﻤﺪﺍﻧﻲ ﻳﺮﻭﻯ ﻋﻦ ﺣﺬﻳﻔﺔ ﻭﺍﺑﻦ
    ﻋﺒﺎﺱ ﺭﻭﻯ ﻋﻨﻪ ﺍﻟﺸﻌﺒﻲ

    ﺍﻟﻄﺒﻘﺎﺕ ﺍﻟﻜﺒﺮﻯ – ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ ﺝ 5 ﺹ 12 :
    ﻣﺎﻟﻚ ﺍﻟﺪﺍﺭ ﻣﻮﻟﻰ ﻋﻤﺮ ﺑﻦ ﺍﻟﺨﻄﺎﺏ ﻭﻗﺪ ﺍﻧﺘﻤﻮﺍ ﺇﻟﻰ ﺟﺒﻼﻥ ﻣﻦ
    ﺣﻤﻴﺮ ﻭﺭﻭﻯ ﻣﺎﻟﻚ ﺍﻟﺪﺍﺭ ﻋﻦ ﺃﺑﻲ ﺑﻜﺮ ﺍﻟﺼﺪﻳﻖ ﻭﻋﻤﺮ ﺭﺣﻤﻬﻤﺎ
    ﺍﻟﻠﻪ ﺭﻭﻯ ﻋﻨﻪ ﺃﺑﻮ ﺻﺎﻟﺢ ﺍﻟﺴﻤﺎﻥ ﻭﻛﺎﻥ ﻣﻌﺮﻭﻓﺎ

    گفته ای:**
    ﺭﻭﺍﯾﺖ ﻣﺘﻮﺍﺗﺮ
    ﻧﯿﺴﺖ . ﻭ ﺣﺪﯾﺚ
    ﺁﺣﺎﺩ ﻧﺰﺩ ﺷﯿﻌﻪ ﺩﺭ
    ﻋﻘﯿﺪﻩ ﻣﻘﺒﻮﻝ
    ﻧﯿﺴﺖ **

    اما پاسخ بله شیعیان حدیث واحد را نمیپذیرند اما اهلسنت حدیث واحد را می پذیرند و شما نگران شیعیان نبشید زیرا درکتب ما توسل متواتر. هست

    خب اینها مواردی بود که شما گفتید و جواب گرفتی

    #22830

    salman110
    مشارکت کننده

    اما شما شبهاتی نیز از نهج البلاغه بیان کردید که مثلا مردگان نمیشوند:

    تمام این مطالبی که از کتاب شریف نهج البلاغه بیان کردید در مورد مردگان بود اما این بحث ما ربطی به مردگان عادی ندارد بلکه بحث ما انبیا و شهدا هستند همان کسانی که الله تعالی در مورد ایشان میفرماید:

    “”ﻭَ ﻻ ﺗَﺤْﺴَﺒَﻦَّ ﺍﻟَّﺬﻳﻦَ ﻗُﺘِﻠُﻮﺍ ﻓﻲ ﺳَﺒﻴﻞِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺃَﻣْﻮﺍﺗﺎً ﺑَﻞْ ﺃَﺣْﻴﺎﺀٌ
    ﻋِﻨْﺪَ ﺭَﺑِّﻬِﻢْ ﻳُﺮْﺯَﻗُﻮﻥَ 169″”

    بله الله تعالی میفرماید شهدا را مرده نپندارید.

    پس این خطبه ها در مورد مردگان هست نه انبیا و شهدا

    برای فهم بهتر شما جواب خطبه هایتان را از خود نهج البلاغه میدهم.

    خود امام علی علیه السلام در خطبه 202 نهج البلاغه با رسول الله صلی الله علیه و آله در هنگام شهادت حضرت زهرا سلام الله عیها سخن میگوید.

    بنابراین طبق اعتقاد امام علی علیه السلام پیامبر صلی الله علیه و آله صدای ایشان را پس از مرگ میشنیده.

    خب خطبه را میدهم تا متوجه شوید:

    202- وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ ( عليه السلام )
    > رُوِيَ عَنْهُ أَنَّهُ قَالَهُ عِنْدَ دَفْنِ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ فَاطِمَةَ ( عليها السلام ) كَالْمُنَاجِي بِهِ رَسُولَ اللَّهِ ( صلي الله عليه وآله ) عِنْدَ قَبْرِهِ <
    السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ النَّازِلَةِ فِي جِوَارِكَ وَ السَّرِيعَةِ اللَّحَاقِ بِكَ قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِي إِلَّا أَنَّ فِي التَّأَسِّي لِي بِعَظِيمِ فُرْقَتِكَ وَ فَادِحِ مُصِيبَتِكَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ وَ فَاضَتْ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي نَفْسُكَ فَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ إِلَي أَنْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتِي أَنْتَ بِهَا مُقِيمٌ وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَي هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ هَذَا وَ لَمْ يَطُلِ الْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلُ مِنْكَ الذِّكْرُ وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمَا سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِينَ .

    و معنای خطبه: خطبه 202-هنگام به خاكسپاري فاطمه
    شكوه ها از ستمكاري امت
    سلام بر تو اي رسول خدا (ص)، سلامي از طرف من دخترت كه هم اكنون در جوارت فرود آمده و شتابان به شما رسيده است، اي پيامبر خدا، صبر و بردباري من با از دست دادن فاطمه (ع) كم شده، و توان خويشتنداري ندارم اما براي من كه سختي جدايي تو را ديده، و سنگيني مصيبت تو را كشيدم، شكيبايي ممكن است، اين من بودم. كه با دست خود تو را در ميان قبر نهادم، و هنگام رحلت جان گرامي تو ميان سينه و گردنم پرواز كرد پس همه ما از خداييم و به خدا باز مي گرديم. پس امانتي كه به من سپرده بودي برگردانده شد، و به صاحبش رسيد، از اين پس اندوه من جاودانه، و شبهايم، شب زنده داري است، تا آن روز كه خدا خانه زندگي تو را براي من برگزيند. به زودي دخترت تو را آگاه خواهد ساخت كه امت تو چگونه در ستمكاري بر او اجتماع كردند، از فاطمه (ع) بپرس، و احوال اندوهناك ما را از خبر گير، كه هنوز روزگاري سپري نشده، و ياد تو فراموش نگشته است. سلام من به هر دوي شما، سلام وداع كننده اي كه از روي خشنودي يا خسته دلي سلامي نمي كند، اگر از خدمت تو باز مي گردم از روي خستگي نيست، و اگر در كنار قبرت مي نشينم از بدگماني بدانچه خدا صابران را وعده
    داده نمي باشد.

    بنابراین حساب انبیا و شهدا از اموات جداست.

    #22831

    salman110
    مشارکت کننده

    خب اما شما سهوا یا عمدا جواب سوالات من را ندادید:

    1-چطور علمای بزرگ اهلسنت نفهمیدن این حدیث ضعیف است و برعکس شما تصحیح کردند..اما شما فهمیدید???

    ﺍﺑﻦ ﮐﺜﯿﺮ
    ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ : ﻭﻫﺬﺍ
    ﺍﺳﻨﺎﺩ ﺻﺤﯿﺢ :
    ﺍﻟﺒﺪﺍﯾﺔ ﻭﺍﻟﻨﻬﺎﯾﺔ،
    ﺍﺑﻦ ﮐﺜﯿﺮ، ﺝ 10،
    ﺹ 73 ـ 74

    ﺍﺑﻦ ﺣﺠﺮ
    ﻋﺴﻘﻼﻧﯽ ﻧﯿﺰ
    ﺣﺪﯾﺚ ﺭﺍ
    ﺗﺼﺤﯿﺢ
    ﻣﯿﮑﻨﺪ : ﻭﺭﻭﻯ ﺑﻦ
    ﺃﺑﯽ ﺷﯿﺒﺔ ﺑﺈﺳﻨﺎﺩ
    ﺻﺤﯿﺢ :
    ﻓﺘﺢ ﺍﻟﺒﺎﺭﯼ ،
    ﺍﺑﻦ ﺣﺠﺮ
    ﻋﺴﻘﻼﻧﯽ، ﺝ 2 ،
    ﺹ 575

    ﻭ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ
    ﺳﻤﻬﻮﺩﯼ : ﻭﺭﻭﻯ
    ﺑﻦ ﺃﺑﯽ ﺷﯿﺒﺔ
    ﺑﺈﺳﻨﺎﺩ ﺻﺤﯿﺢ :
    ﺧﻼﺻﺔ ﺍﻟﻮﻓﺎ
    ﺑﺄﺧﺒﺎﺭ ﺩﺍﺭ
    ﺍﻟﻤﺼﻄﻔﯽ ،
    ﺍﻟﺴﻤﻬﻮﺩﯼ، ﺝ 1،
    ﺹ 417

    سند تصحیح این حدیث.از حدود 15 عالم اهلسنت را بدهم?????

    2-جواب دارالافتا مصر که مفتیانش از علمای الازهر هستند را ندادید که گفته اند توسل به انبیا و صلحا اجماع اهلسنت است!!!!!!!

    3-جواب ابن تیمیه را ندادید که گفته از این اتفافات یعنی همان جریان حدیث.عمر زیاد اتفاق افتاده حتی برای کسانی که مقامی کمتر از انبیا داشتند و من از این موارد فراوان دیده ام!!!!!!!

    لطفا از بحث خارج نشو و اگر فکر میکنی سوادی به جز کپی داری جواب بده وگرنه سکوت کن.

    والسلام علیکم

    #22839

    noor.haq
    مشارکت کننده

    بسم الله الرحمن الرحیم.فرمودی:در جواب باید بگم اما عمر بن خطاب این خواب را پذیرفته است پس ظاهرا برای عمر بن خطاب خوابش حجت بوده…بهتر نیست با عمر بن خطاب مخالفت نکنید??? جواب:عمر بن خطاب رضی الله عنه خبر از رفتن آن شخص نزد قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را ندارد و تنها آن مرد خوابش را برای عمر تعریف کرده است ن توسل به قبر رسول که پیامبر عمر را وصیت به گشایش و فراخ دستی میکند.ایا عمر بعد شنیدن خواب توسل به قبر رسول وایشان کرد؟ بعد فرمودی:حتی اگر فقط خوابش را تعریف کردع باشد نه توسل را باز هم حرف شیعه اثبات میشود چون عمر بن خطاب در این صورت تایید کرده است که رسول خدا ص پس از وفاتشان ارتباطشان با دنیا قطع نشده و از احوال امت خبر دارند….پس سخن شیعه اثبات میشود. جواب:اولا بین شنیدن اختلاف است ثانیا ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺳﻠﻢ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺍﻥ ﻟﻠﻪ ﻣﻼﺋﮑﺔ ﺳﻴﺎﺣﻴﻦ ﻓﻲ ﺍﻻﺭﺽ ﻳﺒﻠﻐﻮﻥ ﻋﻦ ﺍﻣﺘﻲ ﺍﻟﺴﻼﻡ. ﺻﺤﻴﺢﺍﻟﺠﺎﻣﻊ.( 2147 )

    يعني: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﻼﺋﮑﻪﻫﺎﻳﻲ ﺩﺭ ﺭﻭﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﻣﻲﮔﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺳﻼﻡ ﺍﻣﺘﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻲﺭﺳﺎﻧﻨﺪ.

    *ﺳﻴﺎﺣﻴﻦ*ﻳﻌﻨﻲ ﺩﺭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻣﺠﺎﻟﺲ ﺩﻭﺭ ﻣﻲﺯﻧﻨﺪ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻲ ﺑﺮ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺳﻠﻢ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﻣﻲﻓﺮﺳﺘﺪ،ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﻼﺋﮑﻪ ﻣﻮﮐﻞ ﺍﻳﻦ ﺳﻼﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻲ ﺍﻟﻠﻪﻋﻠﻴﻪﻭﺳﻠﻢ ﻣﻲ ﺭﺳﺎﻧﻨﺪ

    ﭘﺲﺍﮔﺮ ﻣﺮﺩﻩﻫﺎ ﻣﻲﺷﻨﻮﻧﺪ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺑﺮﺗﺮ ﻭ ﻣﺴﺘﺤﻖﺗﺮ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻣﺎ ﺍﺳﺖ ﭼﻮﻥ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻭﻳﮋﮔﻲﻫﺎ ﻭ ﺧﺼﺎﻳﺼﻲ ﺑﺨﺸﻴﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﺮﺗﻤﺎﻡ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﻭ ﻣﺮﺳﻠﻴﻦ ﻭ ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ ﻓﻀﻴﻠﺖ ﻭﺑﺮﺗﺮﻱ ﺩﺍﺭﺩ. ن اینکه خودشان با گوش خودشان بشنوند و این استثنا است ومعجزه. فرمودی: تمام این مطالبی که از کتاب شریف نهج البلاغه بیان کردید در مورد مردگان بود اما این بحث ما ربطی به مردگان عادی ندارد بلکه بحث ما انبیا و شهدا هستند همان کسانی که الله تعالی در مورد ایشان میفرماید:

    “”ﻭَ ﻻ ﺗَﺤْﺴَﺒَﻦَّ ﺍﻟَّﺬﻳﻦَ ﻗُﺘِﻠُﻮﺍ ﻓﻲ ﺳَﺒﻴﻞِ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺃَﻣْﻮﺍﺗﺎً ﺑَﻞْ ﺃَﺣْﻴﺎﺀٌ
    ﻋِﻨْﺪَ ﺭَﺑِّﻬِﻢْ ﻳُﺮْﺯَﻗُﻮﻥَ 169″”

    بله الله تعالی میفرماید شهدا را مرده نپندارید.

    پس این خطبه ها در مورد مردگان هست نه انبیا و شهدا جواب:کجای ایه امده انبیا؟12000امامزاده نبی یا امام یا شهید بودند؟ می گویید: بالفرض که آيات نشنوا بودن اموات بر دنيا را بپذيريم ليکن امامان که نمرده اند و شهيد اند و الله در قرآن مي گويد مپنداريد شهدا مرده اند…

    پاسخ: از آياتي که درباره نحوه حيات شهدا آمده است دو آيه هست که اگر خود آيات را از قرآن مي بخوانيم مي بينيم بعضي ها چطور در کمال بي انصافي آيات را قيچي مي کنند!

    بعضي ها فقط آنجايي که الله مي گويد “مرده مپنداريد آنهايي که در راه خدا کشته شده اند بلکه زنده اند” را براي مردم عادي بازگو مي کنند اما مگر کل آيه همين است؟!!

    خير. ادامه آيات جواب و برداشت را 180 درجه معکوس مي کند! اين دو آيه را با هم ببينيم :

    و لا تقولوا لمن يقتل في سبيل الله امو’ت بل احياء و لکن لاتشعرون (بقره 154)

    و مرده مگوييد براي کسي که کشته مي شود در راه الله, بلکه زنده اند ولي شما درک نمي کنيد.

    و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امو’تا بل احياء عند ربهم يرزقون (آل عمران 169)

    و مرده مپنداريد کساني که در راه الله کشته شدند بلکه نزد رب شان زنده اند [در حاليکه] روزي مي خورند.

    در ادامه آيه اول آمده و اما شما درک نمي کنيد يعني همه کساني که در چارچوب ادراک محدود دنيا زنده هستند و در ادمه آيه دوم گفته شده نزد خدا زنده اند [نه بين زندگان]

    ** ذکر اين نکته مهم است که از ما زندگان که در ادراک و حواس و ارتباطات بين همين دنيا محدود ايم در همين محدوده فعاليت و بندگي انتظار مي رود و

    و در مورد کيفيت درک حيات برزخي يا سراي آخرت لمس و درکي نمي توانيم داشته باشيم و در راستاي ايمان آن ها را بي چون و چرا مي پذيريم

    ضمنا از چيزي که هرگز درک نمي کنيم و با ما ارتباطي ندارد بازخواست نمي شويم پس گفتيم ما آن ها را درک نمي کنيم. حيات برزخي و اخروي شهدا را نيز درک نخواهيم کرد

    چرا که در ادامه آيه گفته و لکن لاتشعرون: ولي شما درک نمي کنيد. مخاطب اين آيه شخص نادان نيست, بلکه همه ماييم چرا که آيه عام است نه خاص افرادي ويژه.

    همان طور که در ادامه آيه دوم گفته شده نزد رب شان زنده اند و روزي مي خورند نه اينکه بين ما زنده و موجود باشند پس معناي مرگ دنيوي چيست.

    **نکته دوم: بالفرض که در اين دنيا زنده و بين ما باشند آيا شايسته است همسر شهدا دو شوهر داشته باشند؟ يا شايسته است اموال شخص زنده بعنوان ارث تقسيم شود؟

    ¤¤¤ پس کساني که آيات خدا را قيچي شده و بدون توضيح به افراد عادي مي دهند قطعا رهروان کمر بسته ي شيطان اند که ميخواهند بنام امام و شهيد از ملت، سودي هنگفت به جيب بزنند.

    ***

    در مرحله بعد ممکن است شخصي بگويد پس چرا الله در قزآن گفته وسيله بجوييد و امامان گفته اند ما را وسيله تقرب قرار دهيد.

    جواب: اولا با اينکه امامان نزد اهل سنت بسيار عزيزند اما هرگز هيچ امامي به خود اجازه نداده است که خود را وسيله و واسطه ي عبادت و تقرب قرار دهد

    تقرب يعني نزديک شدن و الله مي گويد نحن اقرب عليکم من حبل الوريد : ما از رگ گردن به تو نزديک تريم. پس تقرب با واسطه روح امام و بت و شهيد ديگر چيست.

    دوما: الله فرموده وسيله اما وسيله را هم مشخص کرده است که شامل عبادات مي شوند اما متاسفانه عده اي اين آيه را هم قيچي کرده اند و فقط مي گويند اي کساني که ايمان آورده ايد وسيله جوييد!

    اصل آيه اين است:

    یا أیها الذین آمنوا اتقوا الله وابتغوا الیه الوسیله و جاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون

    (مائده35)= ای اهل ایمان از خدا بترسید و بخدا توسل جوئید و در راه او *جهاد* کنید باشد که رستگار شوید.

    به چند نمونه از توسل اسلامي دقت کنيد:

    1. توسل به اسماء و صفات الهي:

    و لله الأسماء الحسنی فادعوه بها و ذروا الذین یلحدون فی اسمائه سیجزون ما کانوا یعلمون

    = برای الله اسامی نیکو است بدانها الله را بخوانید و آنانکه در نام های او کفر و عناد می ورزند به خود واگذارید که بزودی به کردار بدشان مجازات خواهند شد(اعراف180 )

    2. توسل به عبادات و فرايض:

    (مائده35)=ای اهل ایمان از خدا بترسید و بخدا توسل جوئید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار شوید.

    همه مي دانند که جهاد عبادت فرض است و وسيله. و در آیات دیگر قرآن گفته: وسیله صبر و الصلوة اند. و سیدنا علی مرتضي در نهج البلاغه خطبه 110 فرموده :این وسیله نماز و روزه و حج است.

    3. توسل به دعاي شخص صالح زنده.

    فأعلم أنه لا اله الا الله و استغفر لذنبک و للمؤمنین و المؤمنات و الله یعلم متقلبکم و مثواکم(محمد19 )

    = باز هم بدانکه هیچ خدایی جز خدای یکتا نیست و تو بر گناه خود و برای مردان و زنان با ایمان آمرزش طلب و الله منازل انتقال شما به عالم آخرت و مسکن همیشگی شما همه را می داند.

    دقت کنيد که اين أيه و آيه 64 سوره نسا در زمان خاص و به مخاطبيت رسول الله ص در زمان حيات مبارک بودند و مفسرين همه آن را مي دانند.

    بنده نظر امامان اهلسنت مذاهب اربعه ادم راجع به توسل به صاحبان قبور ن نظر ابن وهاب تا کذب نبافی که اهلسنت طرفدار توسل به صاحبان قبر هست واز بخاری ومسلم سند دادم تا نگی که انان سنی نبودند. اما نظر فتوای مصر چنانچه حرفت صحیح باشد ربطی به سنی نداره و اهلسنت از اساس توسل به اموات را قبول نداره پس کذب نباف.اما نظر ابن تیمیه بر کرامات ورخ دادن مسائل این چنینی بود ن توسل به اموات وخوب است سایر نظرات ابن تیمیه هم بخوانی.چرا از یک موضوع خاص استناد کلی میکنی؟اینکه فلان جا اتفاق عجیب افتاد وفلان معجزه یا کرامت اتفاق افتاد چه ربطی داره به اصل موضوع؟ خواب فلان شخص یازنده شدن فلان مرده یا پاسخ فلان مرده دلیل بر این است که اموت پاسخ می دهند؟اگر طبق کرامت واعجاز رسول جواب سلام یا سوال فلان نفر داد استباط میکنی که مثلا اگر سوال فقهی داشتی بری سر قبر فلان امامزاده شهید اون جواب سوالت میدهد؟یا دکتر حسابی جواب سوال فیزیکت می دهد چنانچه شهید شده باشد؟ واقعا شعور داری با این قیاس های باطل بجای اثبات اصل موضوع؟ببینم جز چند حدیث مورد بحث کجا اصحاب وخلفا واهلسنت وتابعین گنبد ساختن وضریح وتوسل به رسول و برا بلتد شدن از زمین واستعنت در امور می گفتند یا علی؟ بفهم جناب اینقدر لجوج وعنود نباش وبازی با کلمات نکن

    #22842

    noor.haq
    مشارکت کننده

    حكم التوسل

    السؤال
    ما حكم الذي يتوسل بالنبي صلى الله عليه وسلم، أو بالصالحين بعده؟ وهل هذه المسألة محل خلاف بين العلماء؟

    الجواب
    الصحيح من أقوال العلماء: أنه لا يجوز التوسل بالنبي صلى الله عليه وسلم، ولا بأحد من الصالحين إلى الله عز وجل، فلا يجوز أن تقول مثلاً: اللهم إني أسألك بنبيك صلى الله عليه وسلم، أو اللهم إني أسألك بجاه نبيك صلى الله عليه وسلم، أو اللهم إني أسألك بفلان، أن تغفر أو ما أشبه ذلك، هذا لا يجوز(سلمان العوده اجزء259ص29) التوسل بجاه النبي صلى الله عليه وسلم وحكمه
    السؤال: ما معنى التوسل بجاه النبي صلى الله عليه وسلم؟ وما حكمه؟ وما هي الأشياء التي يجوز أن يتوسل بالنبي صلى الله عليه وسلم بها؟ الجواب: التوسل بالجاه بدعة لم يشرعه الرسول صلى الله عليه وسلم، ولم يفعله أحد من السلف، كونه يقول: يا ربي! أسألك بجاه محمد صلى الله عليه وسلم أو أسألك بجاه نبينا صلى الله عليه وسلم فإن جاهه عند الله عظيم فيسأل به، هذا بدعة ما شرعت لنا، ولم يفعله أحد ممن يهتدى به من أهل الهدى، وإنما فعله الخلوف الذين ضلوا طريق الهداية، وأصبحوا يتخبطون في أمور لا يدرون أمشروعة هي أم لا، ويأخذ بعضهم عن بعض.
    ذلك أن السؤال بالجاه كما إذا سألت الله بصلاته وبصومه وبإيمانه فأي صلة بينك وبين هذا؟! بخلاف ما إذا قلت: اللهم إني أسألك بأني أتبع محمداً صلى الله عليه وسلم، وأسألك بأني أؤمن به.
    فهذا مشروع؛ لأن هذا إيمانك، وهذا عملك، والتوسل بعمل الإنسان مشروع إذا كان خالصاً لله جل وعلا، كما جاءت الأحاديث في ذلك.
    وأما الأمور التي يجوز التوسل بها فهي بدعائه إذا كان حياً حاضراً يسمع ذلك، فتسأله أن يدعو لك، فهذا من التوسل الجائز.(کتاب التوحیدالجزء117ص17) يتوسل بالنبي صلى الله عليه وسلم بعد موته من غير أن يكون النبي صلى الله عليه وسلم داعياً له، ولا شافعاً فيه فقد علمنا أن عمر وأكابر الصحابة لم يروا هذا مشروعاً بعد مماته كما كان يشرع في حياته(التوسل انواعه واحکامه الجزء1ص88) وَقَالَ أَحْمَدُ وَغَيْرُهُ: فِي قَوْلِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ: “أَعُوذُ بِكَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّةِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ” 3: الِاسْتِعَاذَةُ لَا تَكُونُ بِمَخْلُوقٍ، قَالَ إبْرَاهِيمُ الْحَرْبِيُّ4: الدُّعَاءُ عِنْدَ قَبْرٍ مَعْرُوفٍ5 التِّرْيَاقُ الْمُجَرَّبُ. وَقَالَ شَيْخُنَا: قَصْدُهُ لِلدُّعَاءِ عِنْدَهُ رَجَاءَ الْإِجَابَةِ بِدْعَةٌ لَا قُرْبَةٌ بِاتِّفَاقِ الْأَئِمَّةِ، وَقَالَ أَيْضًا: يحرم بلا نزاع بين الأئمة6.
    ـــــــــــــــــــــــــــــ
    [تصحيح الفروع للمرداوي]
    . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
    __________
    1 أي: التوسل بالدعاء منه، كما كان الصحابة رضي الله عنهم يتوسلون بدعاء النبي صلى الله عليه وسلم في حياته، وتوسل عمر بدعاء العباس رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا بَعْدَ وَفَاةِ النَّبِيِّ صَلَّى الله عليه وسلم، وتوسل معاوية بدعاء يزيد الجرشي رضي الله عنه.
    2 في الأصل وهامش “س”: “وجعله”.
    3 أخرجه مسلم “2708” “54”، من حديث خولة بنت حكيم السلمية، ونحوه في البخاري “3371” عن ابن العباس.
    4 هو الإمام الحافظ، شيخ الإسلام، أبو إسحاق، إبراهيم بن إسحاق بن إبراهيم البغدادي الحربي، صاحب التصانيف له: “غريب الحديث”. “ت 285 هـ”. “سير أعلام النبلاء” 13/356.
    5 هو: علم الزهد، بركة العصر، أبو محفوظ، معروف بن فيروز الكرخي، كان مجاب الدعوة. “ت 200 هـ”. الأعلام 7/269.
    6 وهو الصواب؛ إذ كيف يكون قبر أحد من الأموات ترياقا ودواء للأحياء؟! وذلك مما لم يرد به كتاب ولا سنة، ولا فعله أحد من الصحابة والتابعين، ولا استحسنه أحد من أئمة المسلمين الذين يقتدى بهم، بل الثابت هو النهي عن حكم التوسل بالأنبياء والصالحين وما وجه الخلاف في ذلك

    السؤال
    في الأسبوع الماضي نشرت إحدى المجلات الإسلامية مقالاً لأحد كتابها جاء فيه تحت عنوان قضية التوسل قالوا: أما قضية التوسل بالرسول صلى الله عليه وعلى آله وسلم والأنبياء والملائكة والصالحين من عباد الله فقد ذكر الأستاذ البنا أن هذا من الأمور الخلافية بين الأئمة وأنه خلاف في كيفية الدعاء وليس من مسائل العقيدة، وليس الإمام البنا هو أول من قال بذلك، بل قال به محمد بن عبد الوهاب نفسه كما نقل في مجموع فتاويه، حيث قال في المسألة العاشرة قوله في الاستسقاء: لا بأس بالتوسل بالصالحين، وقول أحمد: يتوسل بالنبي خاصة مع قولهم: إنه لا يستغاث بمخلوق.الخلاف في المسألة ظاهر يمكنك أن تراجعه في بحث التوسل في الموسوعة الفقهية الكويتية في الجزء الرابع عشر، وبهذا يتضح لنا سلامة ما قاله الشيخ البنا وأنا شخصياً أميل إلى ترجيح عدم التوسل بذات النبي والصالحين وأتبنى رأي شيخ الإسلام ابن تيمية في ذلك.
    ما رأيك يا شيخ؟

    الجواب
    التوسل بالصالحين الذي ذكره الشيخ محمد بن عبد الوهاب وغيره من الفقهاء ظاهره التوسل بذواتهم والتوسل بدعائهم وهذا ظاهر غير مراد، مرادهم التوسل بالصالحين -أي: بدعائهم- كما فعل عمر رضي الله عنه حين قال: [اللهم إنا كنا نتوسل إليك بنبينا صلى الله عليه وسلم فتسقينا، وإنا نتوسل إليك بعم نبينا فاسقنا قم يا عباس فادعو الله] ولو كان التوسل بالنبي صلى الله عليه وعلى آله وسلم جائزاً هل يمكن أن يعدل عمر ومعه الصحابة عن التوسل بالرسول إلى التوسل بـ العباس؟ لا يمكن أبداً.
    ثم التوسل بذواتهم وبجاههم ما فائدته؟ ليس سبباً لإجابة الدعاء، التوسل أصله التوصل، أي: أن نتخذ من هذا الذي توسلنا به ما يوصلنا إلى مقصودنا، وذات النبي أو جاهه ليس لنا فيه منفعة، فكل ما ورد من كلام العلماء المعروفين بالتوسل بالنبي صلى الله عليه وعلى آله وسلم فمرادهم التوسل بالإيمان به أو التوسل بدعائه إن كان حياً، وكذلك التوسل بالصالحين يعني: التوسل بدعائهم، هذا هو الصحيح.
    وسبحان الله! كيف يصر بعض الناس على أن يقول: هذا جائز ويورد عليه هذه المشتبهات وعنده توسل جائز ما فيه إشكال ويعدل عنه، لولا أنها فتنة، لماذا لا يقول: ربنا إننا آمنا فاغفر لنا كما يقول المؤمنون، لكن بعض الناس مغرم بإثارة المسائل الخلافية.
    أما هل هو عقيدة أو حكم فرعي؟ فهذه المسألة الخلاف فيها لفظي.
    المهم أنه هل يجوز أم لا يجوز؟ والذي نرى أنه لا يجوز أن نتوسل بالنبي صلى الله عليه وعلى آله وسلم بذاته أو بجاهه، وإنما نتوسل بالإيمان به واتباعه.(لقاء الباب المفتوح الجزء216 ص24) 61 – حكم الصلاة خلف من يتوسل بالنبي صلى الله عليه وسلم
    س: يسأل أخونا ويقول: ما رأيكم في الصلاة خلف إمام يتوسل بالنبي؛ كأن يدعو في آخر الدعاء بقوله: بحرمة النبي أحمد؟ هل تجوز الصلاة خلفه أم لا؟ وهل علينا إعادة الصلاة التي صليناها خلفه؟ وقد سألت عالما عندنا، فأفتى بأنه جائز التوسل بالنبي؛ لأن النبي كان يتوسل بحمزة، وعمر بن الخطاب توسل بعم النبي العباس، أفتونا في هذا بارك الله فيكم (1) ؟
    ج: التوسل بحرمة النبي صلى الله عليه وسلم، أو بجاه النبي أو بحق النبي صلى الله عليه وسلم، أو بحق الأنبياء أو بجاه الأنبياء هذا بدعة عند أهل العلم، عند جمهور أهل العلم بدعة لا يجوز؛ لأن الله ما شرعه لنا، والتوسل عبادة، فلا يجوز أن يفعل إلا ما شرعه الله سبحانه وتعالى، فلا يجوز أن يقال: أسألك بحق فلان، أو بجاه فلان، أو بذات فلان، لا النبي صلى الله عليه وسلم ولا غيره. وإنما يتوسل العبد بأسماء الله وصفاته،
    __________
    (1) السؤال التاسع من الشريط رقم (147) .الفتوی شیخ بن باز الجزء12ص118 لا شك أن جملة: يا رسول الله أو يا حبيب الله -صلى الله عليه وسلم- جملة نداء، والنداء إنما يكون حقيقة لمن هو قادر على السماع ليجيب، والنبي -صلى الله عليه وسلم- ميت لا يسمع نداءنا ولا يجيب مناديه، وما قاله هذا الرجل لا يخلو إما أن يريد به الاستغاثة بالنبي -صلى الله عليه وسلم- وهذا من الشرك الأكبر، لأن الدعاء عبادة وهي لا تصرف إلا لله -عز وجل-، قال تعالى: “وما خلقت الجن والإنس إلا ليعبدون” [الذاريات: 56] ، وقال: “وقضى ربك ألا تعبدوا إلا إياه” [الإسراء: 23] ، وإما أنه يتوسل بالنبي -صلى الله عليه وسلم- أي يتوسل بجاهه -صلى الله عليه وسلم- أو بحقه أو بذاته، مثل أن يقول الإنسان: يا رسول الله اشفع لي عند ربك، أو أدعُ الله لي بكذا وكذا فهذا بدعة ومن وسائل الشرك ولا يجوز فعله معه -صلى الله عليه وسلم- ولا مع غيره؛ لأن النبي -صلى الله عليه وسلم- ميت لا يسمع كلامنا، وفي قصة استسقاء عمر -رضي الله عنه- بعم النبي -صلى الله عليه وسلم- العباس -رضي الله عنه- خير دليل على ذلك، إذ لو كان ذلك مشروعاً لتوجه عمر -رضي الله عنه- إلى قبر النبي -صلى الله عليه وسلم- واستشفع به، ولكنه لم يفعل وأخبر أن الناس كانوا يستسقون بالنبي -صلى الله عليه وسلم- في حياته، وبعد مماته -صلى الله عليه وسلم- استسقوا بحي يسمع الكلام، وطلبوا منه أن يدعو الله لهم انظر ما رواه البخاري (1010) من حديث أنس -رضي الله عنه-.
    وقد تكون هذه الكلمة جارية مجرى العادة ويغلب على المرء قولها دون أن يقصد من ورائها شيئاً، وهذا خطأ ينبغي على المرء تركه وتجنبه؛ لما فيه من التشبه بفعل من يخشى عليه من الشرك أو البدعة، والله أعلم. فتاوی واستشارات الیوم الجزء3 ص65
    577 – وإذا كان كذلك فمعلوم أنه إذا ثبت عن عثمان بن حنيف أو غيره أنه جعل من المشروع المستحب أن يتوسل بالنبي صلى الله عليه وسلم بعد موته من غير أن يكون النبي صلى الله عليه وسلم داعياً له ولا شافعاً فيه، فقد علمنا أن عمر وأكابر الصحابة لم يروا هذا مشروعاً بعد مماته، كما كان يشرع في حياته، بل كانوا في الاستسقاء في حياته يتوسلون به، فلما مات لم يتوسلوا. قاعده جلیله فی التوسل والوسیله الجزء1ص228 ز امام ابوحنیفه می‌گوید: «لا ینبغی لأحد أن یدعوا الله إلا به ، وأکره أن یقول بمعاقد العز من عرشک ، أو بحق خلقک» برای کسی شایسته نیست خداوند را بجز با خود او (اسمها، صفات و همان روشی که مشروع قرار داده) بخواند و مکروه می دانم که بگوید از تو می‌خواهم به تکیه‌گاههای عزتِ عرشت یا بحق مخلوقاتت..[ التوسل والوسیلة ص82 , و نگاه کنید به: شرح الفقه الأکبرص198[

    #22846

    salman110
    مشارکت کننده

    بار ها گفتم و هزاربار دیگر تاکید میکنم……در این پست های بنده فقط و فقط به سوال من جواب بدید….

    جناب عزیز اینجا قصد بررسی ایات توسل را ندارم…..

    چند سوال:

    1-ایا عمر بن خطاب کافر بوده یا نه???چون عملش مخالف وهابیت بوده

    2-از دارالافتا مصر سند دادم که اجماع اهلسنت بر صحت و.جایز بودن توسل به انبیا هست…..

    اگر شما میگویید توسل شرک هست حداقل این گروه از اخلسنت که مورد اشاره ی دارالافتا مصر هستند را تکفیر میکنید……

    پس ایا واقعا شما اهلسنت را تکفیر میکنید????

    3-چرا جواب تصحیح ابن حجر عسقلانی و ابن کثیر دمشقی و علامه سمهودی را نمی دهید!????

    4-چرا جواب سخن داده شده از ابن تیمیه در کتاب اقتضا صراط المستقیم را نمیدهید????

    والسلام

    #22851

    noor.haq
    مشارکت کننده

    بسم الله الرحمن الرحیم < اولا طفره رفتن و فرار شیوه شما است ن بنده ثانیا اگر کذاب نباشی وجوابم خوانده باشی پاسخ به حدیث عمر داده شد واز حضرت طبق همین حدیث هم توسلی به قبر و رسول دیده نشد جز تایید خواب ن عمل توسل ثالثا نظر چند عالم گرایش به متصوفه دلیل بر اهلسنت نمیشه وبنده نظرات ائمه اربعه و بزرگان اهلسنت راجع به تئسل به اموات دادم که رد کذب واعای شما بود ثالثا نظر ابن تیمیه راجع به رد بودن توسل به اموات داده شد وخوب است کتب ایشان را بخوانی وبحث کرامات واعجاز را لطفا با اساس توسل یکی نکن . بنده نظر امامان اهلسنت مذاهب اربعه ادم راجع به توسل به صاحبان قبور ن نظر ابن وهاب تا کذب نبافی که اهلسنت طرفدار توسل به صاحبان قبر هست واز بخاری ومسلم سند دادم تا نگی که انان سنی نبودند. اما نظر فتوای مصر چنانچه حرفت صحیح باشد ربطی به سنی نداره و اهلسنت از اساس توسل به اموات را قبول نداره پس کذب نباف.اما نظر ابن تیمیه بر کرامات ورخ دادن مسائل این چنینی بود ن توسل به اموات وخوب است سایر نظرات ابن تیمیه هم بخوانی.چرا از یک موضوع خاص استناد کلی میکنی؟اینکه فلان جا اتفاق عجیب افتاد وفلان معجزه یا کرامت اتفاق افتاد چه ربطی داره به اصل موضوع؟ خواب فلان شخص یازنده شدن فلان مرده یا پاسخ فلان مرده دلیل بر این است که اموت پاسخ می دهند؟بفهم جناب اگر رسول یا عیسی فرضا مرده ای به اذن خدا زنده کردنددلیل نمی شودکه بگیم پس مردگان بعد وفاتشان قبل قیامت همه زنده می شوند بلکه صحیح این است اساسا اموات بعد وفاتشان قبل قیامت زنده نمیشوند وارجاعشان جهن انجام تکلیف بندگی وغیره قطع میشود مگر در حالت استثنا وبرای اعجز واثبات قدرت حق تعالی .پس این قیاس ها و ارتباط دادن با اصل موضوع باطل است. اگر طبق کرامت واعجاز رسول جواب سلام یا سوال فلان نفر داد استباط میکنی که مثلا اگر سوال فقهی داشتی بری سر قبر فلان امامزاده شهید اون جواب سوالت میدهد؟یا دکتر حسابی جواب سوال فیزیکت می دهد چنانچه شهید شده باشد؟ واقعا شعور داری با این قیاس های باطل بجای اثبات اصل موضوع؟ وجناب ابن تیمیه بحث وقوع کرامات کردند نتوسل به اموات ونظر سایت فتوی مصر و هر سایتی که ضد عقاید اهلسنت باشد رد است خواه به ظاهر سنی باشند یا شیعه .باطل باطل است وفرقی نداره از طرف کی باشد ولطف کن بحث برادران اعتقادی خودتان که یک نمونه اش تصوف باطل در لباس اهلسنت هستند باعلما وفقهای مذاهب اربعه اهلسنت یکی نکن. ببینم جز چند حدیث مورد بحث کجا اصحاب وخلفا واهلسنت وتابعین گنبد ساختن وضریح وتوسل به رسول و برا بلتد شدن از زمین واستعنت در امور می گفتند یا علی؟ بفهم جناب اینقدر لجوج وعنود نباش وبازی با کلمات نکن

    #22860

    salman110
    مشارکت کننده

    خب از جواب شما چندین مورد اثبات شد:

    اولا اعتراف کردید که عمر بن خطاب خواب ان مرد را پذیرفته پس اثبات شد که پیامبر ص پس از وفاتشان از حال مردم با خبر است.

    که این مخالف عقاید وهابیت است

    ثانیا جناب شما خجالت نمیکشید????

    ابن حجر عسقلانی و ابن کثیر دمشقی صوفی هستند?????

    میدانید با این حرف تان ابروی خود را بردید????

    اگر نظر ابن حجر عسقلانی بی ارزش است که مذهبتان بر فناست.

    این روش فرار وهابیت است….سریع میگویند فلان شخص صوفیه بوده.هههه

    نکته ی بعد اینکه ابن تیمیه نیر این حدیث را تصحیح کرده…..پس قبول کنم ابن تیمیه نیز صوفی بوده?????

    برچسب زدن بر دیگران بسبار کار زشتی است…

    ابن حجر عسقلانی و ابن کثیر و ابن تیمیه صوفی بودند?!!!?

    ثالثا شما با این جوابتان گروهی از اهلسنت را تکفیر کردید…پس برهمگان ماهیت اقلی وهابیت اثبات شد.

    #22868

    noor.haq
    مشارکت کننده

    بسم الله الرحمن الرحیم . من خجالت بکشم یا تو؟ ای نادان اگر کور نباشی اولا گفتم : پاسخ به حدیث عمر داده شد واز حضرت طبق همین حدیث هم توسلی به قبر و رسول دیده نشد جز تایید خواب ن عمل توسل وجناب ابن تیمیه و ابن حجر وهیثمی صحت روایت بررسی کرده اند ن اساس توسل به اموات پس کذاب نباش وبنده کسانی را تصوف خطاب قرار دادم که مثل تصوف وشیعه اعتقاد به اصل توسل به اموات دارند ن جناب ابن تیمیه وابن حجر وهیثمی که تاج سر هستند و از اساس توسل به اموات وقبور قبول ندارند وشماروافض را بخاطر توسل به اموات رد وباطل وحتی شرک میدانند. ای نادان یاوه گو حالا چون دستت وکذاب بودنت رو شد واینکه نتوانستی اثبات کنی اهلسنت توسل به اموات قبول دارند رو آوردی به این خزعبلات؟ تصحیح روایت که بحث خواب است ن توسل به اموات وبحث کرامات ن اصل توسل به اموات چه ربطی به قبول داشتن توسل اموات ابن تیمیه وابن حجر داره؟ واقعا شعور داری یا جوگیر شدی این حرفا زدی؟ پس بازم میگم: اولا طفره رفتن و فرار شیوه شما است ن بنده ثانیا اگر کذاب نباشی وجوابم خوانده باشی پاسخ به حدیث عمر داده شد واز حضرت طبق همین حدیث هم توسلی به قبر و رسول دیده نشد جز تایید خواب ن عمل توسل ثالثا نظر چند عالم گرایش به متصوفه دلیل بر اهلسنت نمیشه(جهت کور نبودنت جناب سلمان افرادی که اساس توسل با اموات قبول دارند ن اینکه مثل ابن تیمیه صحت روایی حدیث که بحث خواب وکرامت است ن توسل اموات پذیرفتند وایرادی نیست) وبنده نظرات ائمه اربعه و بزرگان اهلسنت راجع به توسل به اموات دادم که رد کذب واعای شما بود ثالثا نظر ابن تیمیه راجع به رد بودن توسل به اموات داده شد وخوب است کتب ایشان را بخوانی وبحث کرامات واعجاز را لطفا با اساس توسل یکی نکن . بنده نظر امامان اهلسنت مذاهب اربعه ادم راجع به توسل به صاحبان قبور ن نظر ابن وهاب تا کذب نبافی که اهلسنت طرفدار توسل به صاحبان قبر هست واز بخاری ومسلم سند دادم تا نگی که انان سنی نبودند. اما نظر فتوای مصر چنانچه حرفت صحیح باشد ربطی به سنی نداره و اهلسنت از اساس توسل به اموات را قبول نداره پس کذب نباف.اما نظر ابن تیمیه بر کرامات ورخ دادن مسائل این چنینی بود ن توسل به اموات وخوب است سایر نظرات ابن تیمیه هم بخوانی.چرا از یک موضوع خاص استناد کلی میکنی؟اینکه فلان جا اتفاق عجیب افتاد وفلان معجزه یا کرامت اتفاق افتاد چه ربطی داره به اصل موضوع؟ خواب فلان شخص یازنده شدن فلان مرده یا پاسخ فلان مرده دلیل بر این است که اموت پاسخ می دهند؟بفهم جناب اگر رسول یا عیسی فرضا مرده ای به اذن خدا زنده کردنددلیل نمی شودکه بگیم پس مردگان بعد وفاتشان قبل قیامت همه زنده می شوند بلکه صحیح این است اساسا اموات بعد وفاتشان قبل قیامت زنده نمیشوند وارجاعشان جهن انجام تکلیف بندگی وغیره قطع میشود مگر در حالت استثنا وبرای اعجاز واثبات قدرت حق تعالی .بازم بحث رسول کردی وقیاس باطل و نتیجه گیری کلی؟ اهلسنت بین استماع اموات اختلاف نظر دارند ولی اکثر قاطع قبول ندارند و همه شان متفق القول توسل به اموات وقبور وضریح ساختن و..قبول ندارند وبحث شنیدن با توسل فرق دارد جناب .طبق حدیثی که در پست بالا داده شد خود رسول فرموده فرشتگان سلام امت را بهشان گزارش میدهند ن اینکه همه اتفاقات خوب و بد و نفرموده خودم میشنوم بلکه از طریق فرشتگان آن هم بصورت محدود سلام وصلوات ن اخبار دقیق جهان ونیت وباطن افراد. پس این قیاس ها و ارتباط دادن با اصل موضوع باطل است. اگر طبق کرامت واعجاز رسول جواب سلام یا سوال فلان نفر داد استباط میکنی که مثلا اگر سوال فقهی داشتی بری سر قبر فلان امامزاده شهید اون جواب سوالت میدهد؟یا دکتر حسابی جواب سوال فیزیکت می دهد چنانچه شهید شده باشد؟ واقعا شعور داری با این قیاس های باطل بجای اثبات اصل موضوع؟ وجناب ابن تیمیه بحث وقوع کرامات کردند نتوسل به اموات ونظر سایت فتوی مصر و هر سایتی که ضد عقاید اهلسنت باشد رد است خواه به ظاهر سنی باشند یا شیعه .باطل باطل است وفرقی نداره از طرف کی باشد ولطف کن بحث برادران اعتقادی خودتان که یک نمونه اش تصوف باطل در لباس اهلسنت هستند باعلما وفقهای مذاهب اربعه اهلسنت یکی نکن. ببینم جز چند حدیث مورد بحث کجا اصحاب وخلفا واهلسنت وتابعین گنبد ساختن وضریح وتوسل به رسول و برا بلتد شدن از زمین واستعنت در امور می گفتند یا علی؟ بفهم جناب اینقدر لجوج وعنود نباش وبازی با کلمات نکن.

    #22869

    salman110
    مشارکت کننده

    جناب اولا…شما گفتی این حدیث ضعیفه…اما ابن تیمیه گفته صحیحه….و شما گفتی هرکی تصحیح کرده صوفی هست…پس از نظر شما ابن تیمیه فی بوده.

    جناب من بخاری و مسلم را قبول ندارم.و ابنکه این حدیث را از کتب شما دادم طبق قاعده ی الزام است…بنابراین فقط این حدیث را رد کن و چون من دیگر کتب شما را اصلا قبول ندارم

    نکته ی بعد اینکه اگر از این به بعد حرفی غیر از موضوع بحث بزنی فقط همین متن را میدهم….پس فقط و فقط جواب بده

    در ضمن گفتم دو حالت داره:

    1-یا ان شخص توسلش را نیز به عمر گفته و عمر تایید کرده که در اینصورت توسل صحیحه

    2-یا ان شخص فقط خوابش را مبنی بر باخبر بودن پیامبر ص پس از مرک از حال مردم دنیا را تعریف کرده که چون عمر باز این مورد را نیز تایید کرده پس باز نظر شیعه اثبات میشود…زیرا شیعه میگوید چون رسول الله ص پس از مرگ از احوال ما خبر دارند توسل صحیح است.

    انتخاب با شما در هر صورت نظر شیعه اثبات میشود…..

    باز تکرار میکنم فقط در مورد این بحث صحبت کن

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 23)

شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.