Home › انجمن ها › گفتگوی ازاد › انتقاد از حکومت ایران و ولایت فقیه مطلق
این جستار شامل 131 پاسخ ، و دارای 8 کاربر است ، و آخرین بار توسط noor.haq در 9 سال، 9 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #10290شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #10291سپاه و شرکتهای وابسته بخشهای مهمی از اقتصاد کشور را با نظر مثبت خامنهای در دست گرفتند.در اين دوره خامنهای نهادهای زير مجموعه ولی فقيه در حوزههای آموزشی، فرهنگی، دينی، تجاری و توليدی را به شکل کمی و کيفی توسعه داد.همچنين با نظارت بر عملکرد آنها و افزايش بازدهیشان بر قدرت اقتصادی، سياسی و معرفتی خود افزود.بسيج کماکان به گسترش تشکيلاتی خود پرداخت و عملا بدنه دستگاههای دولتی با نيروهای تربيت شده در تشکيلات بسيج در دوران اصلاحات پر شدند.او تلاش کرد دانشگاه آزاد را از دست رفسنجانی خارج سازد.در ابتدا توانست جاسبی را از سمت رياست بردارد و همچنين جلوی وقف دانشگاه آزاد را بگيرد اما در نهايت نتوانست رفسنجانی را از دانشگاه آزاد خلع يد نمايد.خامنهای همچنين در اين دوره با تاکيد بر نهضت نرمافزاری کوشيد تا بر روی افزايش توليدات علمی کشور سرمايهگذاری نمايد.اين رویکرد باعث شد تا در پايان اين دوره عملا اکثر قريب به اتفاق فعاليتهای پژوهشی و مربوط به فناورهای برتر با بيت رهبری پيوند پيدا کنند.اما به موازات اين برخورد تشديد سختگيری بر دانشجويان و دانشگاهيان، حذف کامل تشکلهای دانشجويی منتقد،جلوگيری از تحصيل دانشجويان منتقد و سياسی در تحصيل در مقاطع ارشد و ستاره کردن آنها و پاکسازی اساتيد منتقد و غير همراه در پوشش بازنشستگی پيش از موعد نيز با خط دهیهای وی انجام شد.در اين دوره با هدايت و نقشآفرينی مستقيم خامنهای ماجراجويی هستهای حکومت شدت يافت و وی با بیاعتنايی به واکنش غرب و پيامدهای تحريمها کشور و جامعه را در شرايط سختی قرار داد. در اين دوره با کدهايی که خامنهای صادر کرد تيم مذاکرهکننده هستهای سابق به رهبری حسن روحانی زير حملات شديدی قرار گرفت.در اوايل اين دوره روابط احمدینژاد و خامنهای خيلی خوب بود اما در اواخر دوره اول رياست جمهوری احمدینژاد ، نزديکی وی به مشايی و مباحث جديدی که او مطرح ساخت، باعث تنشهايی در روابط شد.اما کماکان رابطه بين هر مستحکم بود و رهبری به شکلی پر رنگ از وی حمايت میکرد.خامنهای در اين دوره نسبت به کاهش حضور روحانيون و در رشد نيروهای وابسته به سپاه و محافل امنيتی در عرصه مديران حکومتی روی خوش نشان داد.اين مساله در کنار اتفاقاتی که منجر به پيروزی احمدینژاد شد باعث گشت تا اصولگرايان سنتی منتقد وضعيت موجود شوند.برخی از آنها مانند ناطق نوری انتقادهای تندی از دولت میکردند.در اين شرايط بحث تشکيل دولت وحدت ملی و يا ائتلاف عليه افراطیها که منظور احمدینژاد بود،در بين نيروهای ميانه اصولگرايان و اصلاحطلبان رونق يافت و امکان شکلگيری ائتلافی بين علی لاريجانی، هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری و محمد خاتمی بوجود آمد.خامنهای با بهرهگيری از حملات اصولگرايان سوم تيری توانست جلوی شکلگيری اين ائتلاف را بگيرد. انتخابات مجلس هشتم باز شورای نگهبان با تاسی به نظرات خامنهای اجازه رقابت اصلاحطلبان را نداد.در رقابتی که بوجود آمد جريان احمدینژاد در انتخابات شکست خورد و اصولگرايان پيروز شدند.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #10292اين انتخابات باعث جدايی حلقه ياران احمدینژاداز اصولگرايان شد. انتخابات رياست جمهوری دوره دهم زمينه شکلگيری ائتلاف غير اعلام شده ضداحمدینژاد را فراهم ساخت. پيش از انتخابات مهمترين نگرانی خامنهای، کانديداتوری سيد محمد خاتمی بود.او احساس نگرانی میکرد که حضور وی در انتخابات منجر به پيروزی و بازگشت دوران اصلاحات شود. بنابراين او فکر میکرد به مانند سال ۱۳۸۴ تعدد کانديدا در اردوگاه اصلاحطلبان آنها را از پيروزی دور میسازد.وی ضمن ديدار با پدر مهندس موسوی پالسهايی را صادر کرد که به مانند گذشته مشکلی با کانديداتوری وی ندارد.او تصور میکرد حضور موسوی و به خصوص گفتمان سنتی وی تهديدی محسوب نمیشود.اما کنارهگيری سيد محمد خاتمی از انتخابات تصورات خامنهای را نقش بر آب کرد.فضای انتخابات نيز به سمتی رفت که عملا دو قطبی بين وضع موجود و تغيير شکل گرفت.خامنهای خويشتنداریاش را از دست داد؛ابتدا مانع شد تا از اردوگاه اصولگرايان کسی کانديد گردد،سپس حمايت علنی خودش را از تداوم رياست جمهوری احمدینژاد نشان داد.سخنان غيرمنتظره احمدینژاد و حملات وی به دولتهای قبلی با چراغ سبز خامنهای صورت گرفت.کسانی که در مناظره مورد حمله قرار گرفتند افرادی بودند که نسبت به خامنهای مواضع انتقادی داشتند.نامه رفسنجانی پيش از انتخابات و هشدار نسبت به فوران نارضايتیها باعث شد تا خامنهای بيشتر احساس نگرانی کرده و محکمتر پشت سر احمدینژاد بايستد.خامنهای با تجربهای که از مهندس موسوی داشت تصميم گرفت هر هزينهای را بدهد اما اجازه ندهد وی وارد ساختمان پاستور شود. اما بر خلاف انتظار خامنهای جنبش اعتراضی بزرگی شکل گرفت و بزرگترين بحران حکومتی وی پديد آمد.خامنهای ابتدا سعی کرد موسوی را از معرتضان در خيابانها جدا کند اما وقتی نا اميد شد تصميم به سياست مشت آهنين گرفت.تکيه اصلی وی به سپاه بود.ابتدا چهرههای شاخص اصلاحطلب بازداشت شدند تا فرصت تاثيرگذاری از آنها گرفته شود.سپس سرکوب معترضان به صورت تدريجی و گام به گام در دستور کار قرار گرفت.سرانجام خامنهای با تدابيری که در نظر گرفت و به خصوص هدف قرار دادن افراد کم و خودداری از کشتار گسترده توانست بعد از شش ماه جنبش سبز را مهار کند.البته عوامل زيادی در اين واقعه نقش داشتند.اما بعد از ۹ دی ۱۳۸۸ او خطر را از پشت سر گذراند.فراخوان موسوی و کروبی همزمان با شکلگيری بهار عربی خامنهای را به نتيجه رساند تا تغيير نظر داده و آنها را در حصر خانگی قرار دهد.بعداز خطبه های رفسنجانی در نماز جمعه که بيشتر جانب معترضان را گرفته بود، خامنهای تصميم گرفت رفسنجانی را از کانون قدرت دورتر سازد. جلوگيری از ادامه حضور وی در نماز جمعه و کنار گذاشتن وی از رياست مجلس خبرگان گشت.پيامدهای جنبش سبز آسيبهای جدی به مشروعيت نظام و موقعيت خامنهای زد. حتی برخی از نيروهای داخل حکومت حاضر به همراهی کامل با او نشدند.او با ابداع واژه بصيرت به عنوان کد سرسپردگی به وی بارها نارضايتی خودش را از بخشهايی از اصولگرايان که سکوت کرده و يا انتظارات وی را به جا نمیآوردنداعلام کرد.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #10293افزايش شکاف در اصولگرايان و تشديد حملات به اصولگرايان سنتی و عملگرا چون علی لاريجانی نيز با حمايت تلويحی او صورت گرفت.اما تلاشهای او برای استفاده از فعاليتهای سياسی نيروهای افراطی و مانورهای سپاه در ترميم شکاف بوجود آمده در داخل حکومت ناکام ماند. تشتت و واگرايی در داخل بلوک قدرت افزايش يافت و از سا ل ۱۳۸۸ به بعد موقعيت فصلالخطابی و تعيينکنندگی وی در قياس با گذشته به نحو ملموسی کاهش يافت.خامنهای بعد از بهار عربی کوشيد تا جنبشهای اعتراضی در کشورهای عربی را ادامه انقلاب اسلامی و در مسير جمهوری اسلامی تبيين کند. از اين رو کوشش زيادی کرد تا با انتساب اين حرکتها به بيداری اسلامی خود را در موضع رهبری قرار دهد.اما کوششهای وی فرجام ملموسی در بر نداشتند.اخوانالمسلمين حاضر نشد با حکومت ايران رابطه نزديکی برقرار کند.شکلگيری جنبش اعتراضی در سوريه و به خطر افتادن موقعيت بشار اسد بزرگترين تهديد خارجی برای خامنهای بود.او تصميم به مقابله جدی گرفت و سپاه قدس تحت فرمان وی به حمايت از بقاء بشاراسد پرداخت. خامنهای اگر چه روی حرکت اعتراضی مردم بحرين حساب کرده بود اما حاضر به تقابل با تهاجم عربستان سعودی نشد که به ياری حکومت بحرين در سرکوب جنبش اعتراضی شتافت.تغيير مشی احمدینژاد در دوره دوم رياست جمهوری تصورات خامنهای را نقش بر آب ساخت.او در حالی که فکر میکرد حاکميت دوگانه پايان يافته و ديگر تمامی اجزاء حکومت مطيع او هستند.اما نا فرمانی احمدینژاد در ماجرای قهر يازده روزه ضربه سنگينی به خامنهای زد.او که سرمايهگذاری زيادی بر روی احمدینژاد کرده بود ناگاه مواجه با عدم تمکين وی شد و بار ديگر بحران روابط بين رئيس جمهوری و ولی فقيه در شکلی ديگر باز توليد گشت.اولين نافرمانی احمدینژاد تاخير در کنار گذاشتن مشايی از رياست بر نهاد رياست جمهوری بود.اما مقاومت دوم که ناشی از اصرار احمدینژاد به تغيير حيدر مصلح وزير اطلاعات و تصدی سرپرستی توسط خودش بود جنبه صريح تر و آزار دهندهتری داشت.خامنهای با حکم حکومتی جلوی احمدینژاد را گرفت و دستور داد مصلحی بر سر پستش باقی بماند. مسئله خامنهای فرد حيدر مصلحی ن<090ود بلکه از اينکه احمدینژاد به جای انتخاب فرد ديگری که مورد وثوق وی باشد،خود میخواست سرپرست شود او را حساس ساخته بود.اما احمدینژاد يازده روز بر سر کار نرفت و در نهايت نيز با فشارها به سر کار بازگشت.خامنهای تصميم گرفت به جای برخورد نهايی با احمدینژاد و حذف وی راهکار مهار را در پيش بگيرد.در عين حال وی از احمدینژاد نيز به صورت کامل نا اميد نشد.همچنين توصيه او هدف قرار دادن مشايی به جای احمدینژاد و حمله به وی در قالب جريان انحرافی بود.از اين مقطع به بعد اصولگرايان سوم تيری و همچنين مصباح يزدی به احمدی نژاد حمله کرده و ديگر دولت را از آن خود ندانستند. مداحهای حکومتی نيز حلقه ياران احمدینژاد را مورد توهينهای کمسابقهای قرار دادند.درگذشت آيتالله منتظری خيال خامنهای را آسوده ساخت.او کوشيد بعد از اين اتفاق مرجعيت و زعامتش بر حوزههای علميه داخل ايران را به مرحله نهايی رساند.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #10294اما تلاش وی با مقاومت آيتالله وحيد خراسانی مواجه شد و باعث شد تا وحيد از مشی غير سياسی خود فاصله گرفته و به هاشمی رفسنجانی نزديک شود.
انتخابات مجلس نهم نيز مشابه مجالس هشتم و هفتم در شرايط غير رقابتی انجام شد و خامنهای اجازه نداد تااصلاحطلبان و بخشهای منتقد به وضع موجود در جناحهای حکومتی به شکل موثر در انتخابات حضور يابند.
اما نتيجه انتخابات چندان خوشايند وی نبود.اصولگرايان ميانه و سنتی در اين انتخابات اکثريت کرسیها را در دست گرفتند. بخش عمده آنها کسانی بودند که بصيرت مورد نظر خامنهای را بروز نداده بودند.همچنين جبهه پايداری و حلقه ياران مصباح يزدی شکست سختی خوردند.بيش از صد نماينده نيز به صورت منفرد و خارج از دو جناح حکومتی انتخاب شدند که در نهايت باعث شدند علی لاريجانی فراکسيون اکثريت مجلس را تشکيل داده و رئيس آن شود.تمايل خامنهای به غلامعلی حداد عادل بود اما مخالفتی با علی لاريجانی نيز نکرد.خامنهای در سال ۱۳۸۶ صادق لاريجانی را جايگزين سيد محمود شاهرودی کرد.اين اقدام هم ناشی از سياست وی در تغيير رئيس قوه قضایيه بعد از دو دوره متوالی ايفای م)< ;0: ئوليت بود و هم خامنهای از مواضع شاهرودی نيز راضی نبود.صادق لاريجانی که رشدش مديون حمايتها و فرصتیهايی بود که خامنهای در اختيارش قرار داده بود،گزينه بهتری برای تحقق انتظارات وی بود.اگر چه لاريجانی بعد از تصدی مسئوليت به شکل کامل با وی هماهنگ نبود.خامنهای فرمانده سپاه را نيز در سال ۱۳۸۶ عوض کرد و محمد علی جعفری را بر اين سمت گمارد.تغيير وی حالت استراتژيک نداشت او از حلقه فرماندهان ارشد سپاه بود.اما جعفری نسبت به رحيم صفوی تشکيلاتیتر بود و همچنين نگاه راهبردیتری داشت.در دوره وی جايگاه بسيج در سپاه تقويت گشت و با فرمان خامنهای سپاه ببشتر متوجه رفع تهديدات داخلی و بخصوص مخالفتهای نرمافزاری و همچنين سرکوب شورشهای شهری شد.فرمانده سپاه مستقيما فرماندهی نيروهای بسيج را در دست گرفت تا سپاه بيشتر در بخشهای مختلف جامعه نفوذ پيدا نمايد.در دوران احمدینژاد اختلافات بين سه قوه مشکلاتی را حکومت پديد آورده بود.تا قبل از قهر احمدینژاد در اختلافات بين مجلس و دولت،خامنهای بيشتر جانب دولت را میگرفت و احمدینژاد هيچ اعتنايی به دستگاههای نظارتی و مجلس نداشت.اما بعد از زاويه پيدا کردن با احمدینژاد،مجلس بيشتر مورد حمايت رهبری قرار گرفت و قوه مجريه در تنگنا قرار گرفت.خامنهای نهادی را با رياست محمود شاهرودی برای حل اختلافات سه قوه تاسيس کرد اما عملا نهاد فوق عمل خاصی انجام نداد.خامنهای در اين دوره با آگاهی از اهميت فضای مجازی و سايبر توجه ويژهای به اين حوزه نشان داد.با دستور وی سپاه در اين زمينه فعال شد و ارتش سايبری را تاسيس نمود.همچنين نيروهای نزديک به وی با راهاندازی سايتها و شبکههای مجازی سعی کردند فضای سايبر را تسخير کنند.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #10295همچنين فيلترينگ سايتها و ايجاد محدوديت بر دسترسی به سايتهای غير حکومتی بر اساس نظر وی اعمال گشت. او نهادی را برای توليت فضای سايبر به صورت فرا قانونی تاسيس کرد.در اين دوره مسئله مهدويت آخر الزمانی در ادبيات حکومتی برجستهتر شد.خامنهای نيز با صدور کدها و سخنانی به اين جو دامن زد و به نوعی به جامعه القاء شد که ظهور امام زمان نزديک است.گسترش وخامت اوضاع اقتصادی و همچنين تشديد فشار تحريمها خامنهای را در پايان اين دوره به عقبنشينیهای تاکتيکی کشاند. وی کماکان اعتقاد به راهبرد تقابل در سياست خارجی را حفظ کرد اما حاضر به عقبنشينیهای تاکتيکی شد. از اين رو حکومت تمايل به مذاکره بر سر برنامه هستهای و کاهش تحريمها را شروع کرد.اما رويکرد سعيد جليلی در مذاکرات برای تحقق خواستهای حکومت و نرم کردن غرب موفق نبود. خامنهای مسيری موازی را با نقش آفرينی علی اکبر ولايتی گشود تا در مذاکراتی مخفيانه با آمريکا از ابعاد تحريمهای کمرشکن کاسته شود.اگر چه سياستهای مورد حمايت خامنهای نتوانست در مصر، تونس و ليبی موقعيتی برای حکومت درست کند اما در عراق و افغانستان موفق بود. همچنين حکومت سوريه را از خطر سقوط نجات داد.در پايان دوره خامنهای به مراتب ضعيفتر شد و معلوم شد يکپارچه سازی حکومت در چارچوب اراده وی حتی با گماردن فردی از وابستگان نزديک و کسانی که توسط او برکشيده شدند، تضمينی ندارد که عملی شود.حجم انتقادها و اعتراضات در درون و داخل حکومت به وی افزايش يافت.اما او کماکان توانست موقعيتش در قدرت را حفظ کند و موثرترين متغير تصميمگيری باشد.علی افشاریشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #10296سلام
به نظر ما انتقادات شما وارد است اما این ها را همه میدانند
جناب سیدنا در بحث جدید ما نظر بدهید
به نظر ما شما عضو فعال این جمع هستید گویاشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #11194فصلهای متفاوت رهبری ۲۵ ساله خامنهای [۵] دوران ریاست جمهوری روحانی
مهندسی یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری،طلیعه این دوره بود که انتخاباتی غیر عادی بود؛رقابت های انتخاباتی به روز آخر کشیده شد و تا آن موقع معلوم نبود چه کسی وارد ساختمان ریاست جمهوری میشود.آیتالله خامنهای با هدایت شورای نگهبان نقش مهمی را در مهندسی انتخابات تا تعیین کاندیداهای نهایی ایفا کرد.اما بعد از آن دیگر اجازه داد انتخابات مسیر طبیعی خود را طی کند.اطمینان حسن روحانی به رای دهندگان که مسائل انتخابات گذشته این دوره تکرار نمیشود در روزهای تبلیغات انتخاباتی،اشارهای غیر مستقیم به این واقعیت بود.خامنهای در مهندسی فضای انتخابات اجازه رقابت به اکبر هاشمی رفسنجانی،اسفندیار رحیم مشایی و کامران لنکرانی، کاندیدای مورد حمایت مصباح یزدی و علیرضا زاکانی کاندیدای جبهه ایثار گران و رهپویان انقلاب اسلامی،نداد.ارزیابی شواهد نشان میدهد وی در روزهای آخر فهمیده بود روحانی رای میآورد و مواضعش را با توجه به این واقعیت تنظیم کرد و از مخالفان نیز خواست تا رای بدهند.مزیتهای روحانی برای وی ترمیم مشروعیت،ایجاد قدرت نرم، به حاشیه راندن راهبرد میرحسین موسوی و مهدی کروبی،تخلیه کمخطر پتانسیل انباشته شده اعتراضی، عملی ساختن تاکتیک «نرمش قهرمانانه» در پرونده هستهای، آرام کردن فضا، مدیریت و کاهش تحریمها و انتقال بار مشکلات اقتصادی بر سر دولت بود.در نهایت ارزیابی خامنهای این بود که فرصتهای ریاست جمهوری روحانی بر تهدیدهایش برتری دارد و او قابل مهار است.بعد از انتخابات، خامنهای نخست از پیروزی روحانی تجلیل کرد و دیگر کاندیداها و همه جریانهای اصولگرا و نهادهای حاکمیتی را سوق داد تا برخورد مثبت با پیروزی روحانی داشته باشند.هدف او تخطئه موسوی و کروبی بود که نتیجه انتخابات را نپذیرفتند.همچنین وی خواست وانمود کند که نظام اهل تقلب نیست وگرنه اجازه نمیداد روحانی که اندکی بیش از پنجاه درصد آراء ماخوذه را به دست آورده بود، در مرحله اول برنده شود.خامنهای دست دولت را در زمینه سیاست خارجی و اقتصاد باز گذاشت اما در سیاست داخلی و فرهنگ برخورد انقباضی انجام داد.خط قرمز وی بازگشت دولتمردان درجه یک اصلاح طلب بود.همچنین بر عدم تغییرات زیاد در روسای دانشگاهها تاکید کرد.
وی در سخنرانی با اعلام «نرمش قهرمانانه» رسما اجازه داد تا دولت روحانی ادمه مسیر مخفیانه مذاکرات هستهای را در فاز علنی جلو ببرد.وی علی رغم اعتماد به ظریف و روحانی، عراقچی را در ترکیب مذاکرهکنندگان هستهای قرار داد تا دیدبان ملاحظاتش باشد.او برای مدتی حضور در مجامع عمومی را کاهش داد.خامنهای ناخشنودی خود را از گفتوگوی تلفنی روحانی با باراک اوباما،رئیسجمهوری آمریکا، آشکار کرد.اما بعد از نوروز ۱۳۹۳ با اعلام راهبرد اقتصادی به نحو فعالی وارد عرصه عمومی شد و هدایت مسائل کلیدی کشور را در دست گرفت.او با اقدام مشترک شش ماهه ژنو موافقت کرد اما برای توافقنامه جامعه شرایط را سختتر کرد و حوزه مانور و انعطاف مذاکرهکنندگان را محدود ساخت.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #11197خامنهای در مقطع فعلی به دنبال تثبیت وضع موجود در سیاست داخلی و امور فرهنگی است تا گفتمانهای بدیل نتوانند تغییراتی را ایجاد نمایند.در حوزه اقتصادی او کماکان نگاه به افزایش توان داخلی و دور کردن اقتصاد ایران از پیوند با شبکه بینالمللی است.اما از دیدگاه سابق خود فاصله گرفته و به روشهای شناخته شده اقتصادی تا حدی روی خوش نشان میدهد.در سیاست خارجی به دنبال مصالحه تاکتیکی با غرب در ازاء حفظ زیر ساختهای هستهای و توانایی انجام فعالیتهای حساس در صورت لزوم است.اما در عین حال بهای زیادی برای مصالحه هستهای طلب میکند که میتواند دستیابی به توافق جامعه و دراز مدت را دشوار سازد.او قویا مراقب است که مصالحه احتمالی منجر به تغییر استراتژیک روابط خصمانه جمهوری اسلامی با غرب نشود.کنار زدن محمد مرسی و افول اسلام گرایان در کشور های عربی از دید وی نامطلوب است اما به دنبال نزدیکی به نیروهای اسلامگرا برای تشکیل بلوکی بزرگ در خاورمیانه است. خامنهای توانست رقابت منطقهای و جهانی در سوریه را ببرد.اکنون اعتماد به نفس وی بالا است و همچنین در پی تیره شدن روابط روسیه و غرب، تمایل بیشتری برای تقابل با آمریکا و افزایش قدرت منطقهای ایران دارد.در حال حاضر سیاست مهار روحانی را دنبال میکند اما در صدد تقابل تند با وی نیست و مشکلی با تداوم ریاست جمهوری او ندارد. او ضمن اینکه مسئولیت خاصی به محمود احمدینژاد نداد اما وارد برخورد با حلقه یاران او نشد.کند پیش رفتن پرونده تخلفات اقتصادی دولتهای نهم و دهم با توجه به انگیز ه بالای رئیس قوه قضائیه نشانگر مخالفت خامنهای با رسیدگی جدی به این پروندهها است.او در پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی نیز به میدان آمد و با توصیه به اینکه «کش ندهید»، نگذاشت پیگرد قضائی وارد مراحل بالاتری شود.رصد کردن موضعگیریهای وی روشن میسازد در حال بازسازی نیروها و مجموعههای تحت نظرش است.اگر چه شباهت مواضعش با اصولگرایان افراطی و مدافع گفتمان سوم تیر بیشتر است اما در ظاهر برخورد انتقادی با همه دارد.بین مواضع ظاهری رهبری و روحانی در زمینههای فرهنگی، سیاست داخلی، نوع نگاه به غرب و سیاست داخلی تقاوتهای غیر قابل انکاری وجود دارد.اما فرضیهای وجود دارد که در پس پرده رشته روابط بین آنها مستحکم است.اما بررسی الگوی رفتار خامنهای تردیدی در درستی این فرضیه ایجاد میکند.هشدار خامنهای به اصولگرایان افراطی که مرتب بر طبل پیروی از فرامین ولی فقیه میکوبند و هویت آنها به این مساله گره خورده نوعی تعارض را بازتاب میدهد.رصد کردن واقعیتهای سیاسی ایران تصور اینکه این گروهها بدون موافقت تلویحی رهبری چنین به روحانی حمله کنند و علیه وی بولتن تهیه کنند را دور از واقعیت جلوه میدهد. حملات سنگین و بیپرده مصباح یزدی،محسنی اژهای و احمد خاتمی نیز تقویتکننده رضایت خامنهای است.فرضیه دیگری که بیشتر قابل تامل است برخورد پیچیده او است تا از خود سلب مسئولیت کند و هشدارهای ظاهری وی و حملات اصولگرایان افراطی بخشیهایی از یک سناریو باشد.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #11198در عین حال این سناریو را نیز نمیتوان از نظر دور نگاه داشت که کنترل بخشهای تندرو از دست خامنهای خارج شده و آنها نیز سیاست فشار از پایین را در دستورکار قرار دادهاند.البته نارضایتی وی از خروج تحرکات تندرو از محدودههای تعیین شده فقط در سیاست خارجی و مذاکرات اتمی است.خامنهای در این دوره تصمیم جدی دارد که نرخ رشد جمعیت افزایش یابد.همچنین او در صدد جا انداختن خود به عنوان مرجع اعلم و سیطره کامل بر حوزهها است.منتها باید توجه داشت که این فصل از رهبری خامنهای تازه شروع شده است و هنوز زود است تا به ارزیابی نهایی پرداخت.علی افشاریچهارشنبه، ۲۰ اسفند ۱۳۹۳ در ۱۱:۰۹ ق.ظ #24459تجارت پر سود حکومت ایران با خرافات و بنای امامزاده های جدید
پروژه ایجاد امامزادههای جدید در ایران توسط سرهنگ چیکاک مأمور اطلاعاتی بریتانیا، در طی جنگ جهانی دوم در ایران راه اندازی شد و پس از آن ادامه یافت. سرهنگ چیکاک به واسطه این امامزاده های جعلی، مردم مناطق مختلف ایران را سرگرم خرافات و دورغهای مذهبی می کرد، تا بتواند نقشهای دولت بریطانیا برای تامین منافع اقتصادی را به نحو احسن اجرا کند.
اکثر امامزادههای ایران در دوره حکومت پهلوی، توسط سرهنگ چیکاک یا همان سید چیکاک معروف ساخته شده بودند، وحکومت پهلوی از این امامزادهها و خرافات رایج درباره آنها برای دور نگهداشتن مردم از قضایای سیاسی استفاده می کردند و مجموعه های مذهبی متنفع از این امامزادهها مورد حمایت حکومت بوده و این افراد نیز متقابلا فضای سیاسی جامعه را به نفع حکومت تا حد زیادی مدیریت میکردند.
ولی با پیروزی انقلاب 1979 و سر کار آمدن نظام آخوندی پروژه بنای امامزادههای جدید سرعت چند برابری را تجربه کرد، و حکومت ایران چنان تبلیغات گسترده و بی حد و مرزی را درباره امامزادهها و خرافات مرتبط با آنها در رسانههای عمومی به راه انداخت، که امروزه زیارت قبور امامزادههای موجود در ایران در حد زیارت مکانهای مذهبی شیعیان در عراق، اعتبار و اجر و قرب مذهبی در نزد برخی از مردم و حکومت ایران دارد.
تعداد امامزاده ها و نقش و علل نظام ولایت فقیه برای افزایش آنان
طبق آخرین آمار اعلام شده تا سال 2013 که توسط مؤسسه فرهنگی-مذهبی “ایران کلاس” ارائه شد، تعداد 10 هزار و 500 امامزاده در ایران به صورت قانونی و رسمی به ثبت رسیده است که این آمار شامل امامزادههای ثبت نشده توسط سازمان اوقاف و امور خیریه نمیشود. در مقابل در سال 1357 شمسی تعداد امامزادهها در ایران که اکثرا توسط سرهنگ چیکاک ساخته شده بودند، حدود 1500 مورد بود. بر این اساس میتوان گفت با پیروزی انقلاب ایران، تعداد امامزادهها 7 برابر افزایش پیدا کرد. حدود 4000 مورد از کل امامزادههای دارای سند، منتسب به امام موسی کاظم هستند که اکثرا بعد از پیروزی انقلاب در ایران ساخته شده اند.
یک چهارم امامزادههای ایران در استان گیلان و مازندران میباشند، و در مقابل استان سیستان و بلوچستان (بلوچستان اشغالی) و شهر احواز کمترین تعداد امامزادهها را در ایران دارند (مؤسسه فرهنگی-مذهبی ایران کلاس).
نظام ولایت فقیه اساسا با فتنه مذهبی و خرافات عبادت امامزادهها عجین شده است، نظام آخوندی در ایران نیاز مبرم به گسترش عقاید مذهبی نزد مردم ایران دارد، تا بتواند با اتکاء بر عقاید مذهبی، مردم را کنترل کند و رهبر ایران را به عنوان ولی امر شیعه های جهان معرفی نماید.
از دیگر اهداف نظام ولایت فقیه برای افزایش تعداد امامزاده ها و تشدید عقاید خرافی، تحریک عقاید مذهبی نزد دیگر شیعیان خاورمیانه میباشد، تا از این طریق بتواند با ایجاد فتنه مذهبی در منطقه، نفوذ و سلطه خود را افزایش دهد، و مخالفان سیاستهای توسعه طلبانه خویش را بدون مقاومت جدی خفه کند.
تعداد زیادی از هواداران رژیم ولایت فقیه و موافقان توسعه خرافات مذهبی در ایران، در واقع با سوء استفاده از عقاید مذهبی برخی از مردم منطقه بسیاری از پیروان مذهب شیعی را برای جنگ و دخالت در امور داخلی سوریه وعراق بسیج کرده اند. در این بین، تعداد زیادی از این افراد کشته شده و یا خبری از سرنوشت آنان به دلیل اوضاع نا آرام عراق و وسوریه در دست نیست. بنابراین، نظام ولایت فقیه در ایران، نیاز مبرم به ایجاد نا امنی در منطقه دارد تا از این طریق بتواند به گسترش نفوذ خود در منطقه ادامه دهد و راحت تر مخالفان خود را حذف نماید.
مخالفت با پروژه امامزاده های رژیم
هرگونه مخالفت و یا ارائه هر گونه دیدگاه علمی در مورد امامزادههای ایران، توسط دستگاه اطلاعاتی رژیم نظام ولایت فقیه به شدت سرکوب میشود. برای مثال، اجرای حکم اعدام سید غرابی در خفاجیه (سوسنگرد جعلی) به خاطر ادعای مهدویت، و همچنین اجرای حکم اعدام علیرضا پیغان که در شهر قم ادعا کرد که امام زمان است، در سال گذشته از جمله اعمال خشونت آمیز نظام علیه مخالفین یا شریکان افکار و عقاید رژیم بودند (شهاب نیوز، 2008).
همچنین دستگیری آقای هاشم آغاجاری، بعد از سخنان ایشان در دانشگاه همدان در مورد امام زمان که منجر به صدور حکم اعدام برای ایشان شد، که بعدها حکم اعدام تخفیف یافت و به زندان محکوم شد. نظام ولایت فقیه اخیرا یک روانشناس ایرانی به نام محسن امیر اصلانی زنجانی را به اتهام ارائه تفسیر مختلف از قران و ادعای ارتباط با امام زمان به اعدام محکوم کرد و حکم اعدام وی در روز 2 مهر امسال (1393) در زندان رجایی شهر کرج اجرا شد.
حمایت بعضی مراجع از رژیم در مقابل عقاید پرستش امامزاده
پروژه بنای امامزادههای جدید در ایران، امروزه به عنوان یک منبع پر درآمد برای نظام ولایت فقیه تبدیل شده است. این پروژه کم هزینه ولی پر درآمد باعث شده که اکثریت مطلق روحانیون وابسته به نظام ولایت فقیه از آن حمایت کنند، و انواع فتواهای شرع را برای زیارت امامزاده ها صادر کنند.
روحانیون وابسته به نظام ولایت فقیه، شجره نامه جعلی برای این امامزاده های دروغین ایجاد می کنند و اکثر این امامزادهها را به امام موسی کاظم پیوند می دهند، و این باعث میشود بسیاری از مردم مذهبی، برای زیارت امامزاده ها راههای دور و دشوار را طی کنند و مبالغ هنگفتی را به عنوان نذورات به متولیان این امامزاده ها پرداخت کنند. بعضی از این امامزادهها در عمق کوه های صعب العبور ساخته شده اند، مانند امامزاده عبدالله در کوههای شاه منگشت در رشته کوههای زاگرس (آژانس خبری ایبنا نیوز، 2008).
حمایت مذهبی اکثر مراجع تقلید وابسته به نظام ولایت فقیه از پروژه ساخت امامزاده، باعث شده تا دستگاه اطلاعاتی با مجوزهای شرعی روحانیون، فرصت مناسبی را برای سرکوب هر گونه حرکت اعتراضی از سوی فعالین فرهنگی معترض به پروژه ساخت امامزاده های جدید و اقلیتهای مذهبی مانند اهل تسنن در ایران را پیدا کند.
نتیجه گیری
پروژه ساخت امامزاده و افراطگری مذهبی جزء لاینفک نظام ولایت فقیه میباشد. نظام ولایت فقیه به وسیله گسترش فتنه پرستش امامزادهها و خرافات، ثروت زیادی را از طریق فریب برخی از مردم به دست آورده است و در حقیقت این پروژه کم هزینه ولی پر درآمد موجب شده تا نظام آخوندی راه و سیاست سرهنگ چیکاک مأمور اطلاعاتی بریتانیا را همچنان ادامه دهد.
پروژه بنای امامزاده باعث شده که تندروی مذهبی در بین هواداران نظام وطیف گسترده ای از مردم افزایش پیدا کند، و این موضوع جامعه را به حالت تشنج مذهبی در آورده است. این عقاید افراطی باعث شده که خیلی از هواداران نظام در خارج از مرزهای ایران نیز به بهانه حمایت از امامزادهها وارد جنگ با مردم کشورهای منطقه شوند، که در این بین تعداد زیادی از مردم جان خود را از دست داده اند.
کمال البوشوکهشنبه، ۲۳ اسفند ۱۳۹۳ در ۷:۲۵ ب.ظ #24515السلام علیکم. مرحبا اخی الکریم. الحق و الانصاف صحیح نوشتی
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
بخش چهارم دوران ریاستجمهوری احمدینژاد
خامنهای در ابتدای اين دوره در اوج قدرت خود قرار داشت.وی توانسته بود ضمن جلوگيری از موفقيت جنبش اصلاحی دوم خرداد جريان جديدی را در داخل حکومت شکل دهد که هر دو جناح قديمی راست و چپ را نفی میکرد.اين جريان جديد در انتخابات رياست جمهوری هشتم در سال ۱۳۸۴ اوج گرفت.پيروزی غيرمنتظره احمدینژاد که با ميدانداری مجتبی خامنهای و مصباح يزدی و حمايت ماشين رای حکومت درست شد، فرصتی برای حاکميت تمامی نظرات خامنهای در عرص های سياسی، اقتصادی و فرهنگی را فراهم ساخت.خامنهای با دخالت در روند انتخابات به نفع جريانی که بعدا خود را مدافعان گفتمان سوم تير ناميد عملا گرايشهای سنتی و عملگرا در جناح راست که با کانديداتوری علی لاريجانی و محمد باقر قاليباف به ميدان آمده بودند، ناکام ساخت.اين اتفاق منجر به نارضايتی اصولگرايان سنتی و به طورمشخص قهر شخصيتهايی چون علی اکبر ناطق نوری شد که از حاميان مهم خامنهای در ابتدای رهبریاش بودند.اما خامنهای به اين مساله اعتنايی نکرد.حضور قاليباف در شهرداری تهران حاکی از تلاش وی برای ايجاد توازن بين برنده و بازندههای انتخابات بود.موضعگيری مهدی کروبی عليه روند اعلام نتايج انتخابات و اتهام تلويحی دست بردن در نتايج دور اول باعث شد تا روابط بين خامنهای و وی تيره شود.روابط با رفسنجانی نيز تيرهتر از قبل شد.در ابتدای اين دوره خامنهای تصور میکرد دولت ايدهآلش را پيدا کرده است.بنابراين بيشترين حمايتها و تجليلها از قوه مجريه را انجام داد.او در يک سخنرانی دولت نهم را پاکترين دولت تاريخ معاصر ايران ناميد و ۲۲ فضيلت برای دولت بر شمرد. تحت ايده بازگشت به آرمانهای انقلاب، دولت جديد فضای بسته سياسی و فرهنگی را جايگزين الگوی حکمرانی اصلاحات کرد.در عين حال در حوزه اقتصادی با کنار گذاشتن شيوههای علمی و شناخته شده به توزيع درامد نفتی در جامعه و به خصوص سهل کردن دريافت وامهای زود بازده روی آورد. دولت نسبت به سرمايهگذاری و تقويت بخش خصوصی نظر منفی داشت.در واقع ديدگاههای دولت ترجمان خواست و اراده ديرينه خامنهای بود.او بعد از اينکه رهبر شد ديدگاه اقتصادی متفاوتی را عرضه کرد.او با نفی اقتصاد آزاد و اقتصاد دولتی، ايده آزادی فعاليت اقتصادی در کنار عدالت اجتماعی را مطرح کرد.اساس اين ايده بر اقتصاد توزيعی به جای گسترش توليد بود تا به توزيع درامدهای دولت در جامعه باعث رشد اقتصادی و بهبود زندگی مردم شود.اما اجرای اين ايدهها در اقتصاد کشور علی رغم برخورداری از فرصت بینظير افزايش درآمدهای نفتی فاجعه آفريد.خامنهای با اجرای طرح اصل ۴۴ قانون اساس در پوشش خصوصی شدن بنگاههای بزرگ دولتی عملا بخش عمومی غير دولتی (نهادهای زير نظر رهبری) را گسترش داد و قدرت قوه مجريه در مقابل نهادهای غير انتخابی در مديريت حوزه اقتصادی کشور را به شکل نهادی تضعيف کرد و جلوی تقويت بخش خصوصی را نيز گرفت.