امیر المؤمنین علی رضی الله عنه یک وهابی بودند و باید توسط قزوینی به دار آویخته می شدند!

Home انجمن ها شرکیات. توسل، شفاعت و بدعت امیر المؤمنین علی رضی الله عنه یک وهابی بودند و باید توسط قزوینی به دار آویخته می شدند!

این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط  ghoraba در 9 سال، 5 ماه پیش بروز شده است.

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 19)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #1840

    ghoraba
    کاربر
    امیر المؤمنین علی رضی الله عنه یک وهابی بودند و باید توسط قزوینی به دار آویخته می شدند !

    الحمد لله ناصر المؤمنین الموحدین المجاهدین، مذل الکفار والمنافقین، والصلاة والسلام على إمام المجاهدین الموحدین محمد، وعلى آله وصحبه أجمعین ومن تبعهم بإحسان إلى یوم الدین
    اما بعد…

    در روزگاری زندگی می کنیم که شبهات همانند شب تاریک زمین را فرا گرفته است و به طبع در ایران ما نیز که سرآمد این شبهات و شرکیات است ، کسانی هستند که ادعای دوست داشتن و حب اهل بیت را دارند و میگویند که ما محبان اهل بیت هستیم!

    الله تعالی میفرمایند:
    سورة آل عمران آیة 31
    قُلْ اِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ

    بگو اگر الله را دوست دارید از من(رسول الله)پیروی کنید تا الله شما را دوست داشته باشد و گناهانتان را بیامرزد که(الله) آمرزنده و مهربان است.

    و همچنین میفرمایند:
    سورة النساء آیة 80
    مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّی فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً

    ‏هر كه از پيغمبر اطاعت كند ، در حقيقت از الله اطاعت كرده است و هر كه ( به اوامر و نواهي تو ) پشت كند ما شما را به عنوان مراقب و نگهبان( اعمال) آنان نفرستاده ايم.

    پس دوست داشتن الله مشروط به اطاعت از رسول است و به همین منوال دوست داشتن اهل بیت مشروط به پیروی از اهل بیت است.

    حال این سوال پیش می آید که آیا شیعیانی که خود را محبان اهل بیت می دانند آیا واقعا پیرو اهل بیت هستند یا …؟

    اولا باید بگویم که اهل بیت رسول فقط شامل خانواده امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه نیست بلکه همسران رسول نیز جزو اهل بیت رسول هستند.

    به دلیل این گفته های الله تعالی که بعد از اینکه همسران پیغمبر صلی الله علیه وآله و سلّم را به حجاب دستور می دهد(سورة الأحزاب آیة 32
    يا نِساءَ النَّبِيِّ…) می فرماید:
    سورة الأحزاب آیة 33
    …اِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً
    الله فقط میخواهد آلودگی را از شما خاندان (رسول) بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند .

    علاوه بر این الله تعالی همسران رسول الله صلی الله علیه وآله و سلّم را همانند همسران نوح و لوط علیه صلاة والسلام ندانسته بلکه آنان را مادران مومنان معرفی فرموده اند و میفرمایند:

    سورة الأحزاب آیة 6
    النَّبِيُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ…

    ‏پيغمبر از خود مؤمنان نسبت به آنان اولويّت بيشتري دارد و همسران پيغمبر ، مادران مؤمنان هستند…

    پس پیروان اهل بیت باید بدانند که چگونه ممکن است کسانی که ادعای مومن بودن و دوست داشتن اهل بیت را می کنند ممکن است به مادران خود(مادران مومنان)فحش دهند و آنها را لعنت کنند؟!

    و اما بپردازیم به اصل مطلب و آن هم وهابی بودن امیر مؤمنان علی رضی الله عنه است !

    سیدنا علی در هنگام دعا کردن کسی را واسطه قرار نمی دادند و میفرمودند:
    «خدایت برای تو واسطه و شفیع در دعا قرار نداده است».(نهج البلاغه نامه 31)
    و همینطور سیدنا علی در هنگام دعا فقط به خدا پناه برده است، و واسطه ای را در دعاها قرار نداده اند .
    (خطبه 215 نهج البلاغه)

    و این گفته های ایشان موافق آیات قرآن کریم است آنجا که الله تعالی میفرمایند:
    سورة غافرآیة 60
    وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ…
    پروردگارتان گفت : بخوانید مرا تا شما را پاسخ گویم…

    خداوند هیچ واسطه ای را در دعا قرار نداده اند و بلکه بدون واسطه فرمودند مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را و بلکه خواندن غیر الله را شرک معرفی کرده است .

    سورة الجن آیة 20
    قُلْ اِنَّما أَدْعُوا رَبِّي وَ لا أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً
    بگو تنها پروردگارم را میخوانم و(در خواندن) کسی را با او شریک نمی کنم.

    یکی از توسل جایزی را که اهل سنت قبول دارند توسل به دعای فرد صالح زنده ی حاضر است و آن را هم می توان از قرآن کریم ثابت کرد .

    سورة يوسف آیة 97و98
    قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا اِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ¤قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ

    گفتند: پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه، که ما خطاکار بودیم.
    گفت: بزودی برای شما از پروردگارم آمرزش می‏طلبم، که او آمرزنده و مهربان است.

    اما اگر بگوییم خب یعقوب علیه السلام زنده بودند جواب می دهند که امام ما هم شهیدند و شهید زنده است .
    اما شیعیان ادامه آیات را توجه ندارند که شهیدان زنده اند اما نزد پرورگارشان، و ما چگونگی حیات شهیدان را نمی دانیم.

    سورة آل عمران آیة 169
    وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ

    سورة البقرة آیة 154
    وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ

    و همچنین سیدنا علی در نهج البلاغه خطبه 109 فرموده اند : گوش انسان در حال موت مثل زبانش از کار می افتد و همینطور نگاهش و دیگر، خواننده ای را پاسخ ندهد.
    پس شیعیان باید فرق بین مرده ها را با زنده ها بدانند . همان سیدنا علی که بعد از شهادت ،مردم ایشان را در قبر جای دادند و خودش توانایی چنین کاری را نداشت چگونه بعد از وفات می تواند شما را کمک کند ؟ چگونه او را به فریاد می خوانید و یا علی مدد می گویید در حالیکه سیدنا علی در نماز از پشت سر خودشان خبر نداشتند و نتوانستند از خودشان دفاع کنند و شهید شدند چه برسد بعد از فوت کمکی به شما بکنند و ضرری را از شما دفع کند در حالیکه رسیدن ضرر و خیر ، و دفع ضرر و خیر ، از جانب الله است .

    سورة يونس آیة 107
    وَ اِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ اِلاَّ هُوَ وَ اِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ

    و انبیاء و اولیاء الهی خودشان دنبال وسیله ای برای نجات بودند .
    سورة الإسراء آیة 57
    أُولئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ اِلی رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَ يَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ يَخافُونَ عَذابَهُ …

    ‏آن كساني را كه به فرياد مي خوانند خودشان براي تقرّب به پروردگارشان وسيله مي جويند و به رحمت الله اميدوار و از عذاب او میترسند…

    و به همین خاطر در جای جای قرآن می بینیم که انبیاء الهی در هر شرایطی الله را به فریاد می خواندند تا الله دافع بلایی باشد که به آنها رسیده است و یا جلب خیر باشد.

    آدم علیه صلاة والسلام
    سورة الأعراف آیة 23
    قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ اِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ

    نوح علیه صلاة و السلام
    سورة نوح آیة 28
    رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِينَ اِلاَّ تَباراً

    ابراهیم علیه صلاة و السلام
    سورة إبراهيم آیة 41
    رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسابُ

    ایوب علیه صلاة و السلام
    سورة الأنبياء آیة 83
    وَ أَيُّوبَ اِذْ نادی رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ

    یونس علیه صلاة و السلام
    سورة الأنبياء آیة 87و88
    وَ ذَا النُّونِ اِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادی فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا اِلهَ اِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ اِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ¤ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ

    این خود پیامبران بودند که در دعا بدون واسطه ای به الله متوسل می شدند و الله را فریاد می زدند اما متأسفانه بسیاری از مردم بجای توسل به ذات الله ، متوسل به قبور اولیاء می شوند .

    و همچنین امیر المؤمنین علی رضی الله عنه میفرمایند : رفتگان گورشان خانه هایشان گشت و اموالشان به میراث رفت ، کسی را که بر سر گورشان می آید نمی شناسند و به کسی که برایشان گریه می کند توجهی ندارند و هر کس که ایشان را بخواند جواب نمی دهند. ( نهج البلاغه خطبه 235)

    و این سخن سیدنا علی با آیات قرآن موافق است .

    سورة فاطرآیة 22
    وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ اِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ

    سورة فاطر آیة 14
    اِنْ تَدْعُوهُمْ لا يَسْمَعُوا دُعاءَكُمْ وَ لَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجابُوا لَكُمْ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ وَ لا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ

    در سوره انعام خداوند بعد از اسم بردن بعضی از پیامبران در آخر می فرماید که اینان کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده پس به روش ایشان اقتدا کن …
    سورة الأنعام آیة 90
    أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَی اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ …
    اما شیعیان بجای اقتدا به پیامبران و امامان و پیروی از روش آنان دقیقا مخالف آنها عمل می کنند.

    حال شیعیان نه تنها در جلوی قبرها می ایستند و با صاحبان قبرها صحبت می کنند بلکه در هر جای این دنیا باشند و حتی اگر جلوی قبر امامان هم نباشند ندای یا علی و یا رضا و… سر می دهند و صفت سمیع الله را به بندگانی می دهند که فوت کرده اند و ارتباط آنها با این دنیا قطع و صدای آنها را نمی شنوند و همچنین بر روی قبرها گنبد و بارگاه می سازند و مردم را از توجه به الله بسوی توجه به قبور سوق می دهند و اما امام علی مخالف چنین کاری بودند و بلکه فرمودند : رسول خدا مرا به سوی مدینه فرستاد درباره خراب کردن قبور و شکستن صورتها و فرمود: صورتی را مگذار مگر اینکه آنرا محو کنی و قبری را مگذار مگر مساوی زمین کنی.
    و همچنین در کتاب محاسن برقی و کتاب وسائل باب 43 از ابواب دفن اموات از سیدنا علی روایت کرده اند که فرمود : هر کس قبری را تجدید و یا مجسمه ای بسازد از اسلام خارج است.
    شیعیان قبور را محل عبادت خود قرار داده اند ؛ بر سر قبور اعتکاف می کنند ؛ نذر و خیرات می کنند ؛ مرده ها را به فریاد می خوانند ؛ برای قبور سجده و سینه خیز می روند و به طبع محلهایی را ساخته اند تا ضد مساجد الله باشد ، همان مساجدی که محل سجده و راز و نیاز و به فریاد خواندن الله وذکر و بقیه ی عبادت هاست همانطور که الله فرموده است.
    سورة الجن آیة 18
    وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً
    و مسجدها از آن خداست پس همراه الله أحدی را نخوانید.

    پس طبق این آیه مسجدی از آن الله است که در آن فقط الله را به فریاد بخوانند و اما می دانیم که محل هایی را که به اسم حرم ، فاطمیه ، حسینیه ساخته اند محل به فریاد خواندن غیر از الله شده است و نتیجه ی این محل ها می بینیم که در ابتدا انسان هایی به آن محل ها می روند تا سینه بزنند اما مدت کوتاهی لختی سینه میزنند و بعد زنجیر زن میشوند و بعد قمه زن …وهمین قمه زن ها به سوریه و عراق و بقیه جاها فرستاده می شوند تا کودکان و زنان مسلمانان را ذبح کنند ، و این حرف را میزنم هر چند از حرفم ناراحت شوید که “این جاها محل های شیطانی و تبدیل انسان به حیوان است”
    اما شیعه ها از اهل سنت ایراد می گیرند که اگر اهل بیت را دوست دارید پس چرا مثل ما شیعیان به سر و صورت خود نمی زنید ؟!
    و دستور خداوند را فراموش کردند یا چشم و گوش خود را بستند و نمی بینند که خداوند در هنگام مصیبت فرموده است که صبر کنید و همین صابران هدایت یافتگانند .

    سورة البقرة آیة 155و156و157
    … وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ ¤ الَّذِينَ اِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَيْهِ راجِعُونَ¤ أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ

    پس چرا بجای کوبیدن به سر و صورت خود نمی گویید : اِنَّا لِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَيْهِ راجِعُونَ تا خداوند بر شما صلوات بفرستد و از هدایت یافتگان باشید ؟!

    و اما در مورد صحابه سیدنا علی در نهج البلاغه خطبه 97 خطاب به شیعیان زمان خودش فرموده: « هیچ یک از شما را همانند صحابه پیامبر نمی بینم. و در خطبه 122 در مورد صحابه فرموده: «وقتی با پیامبر در جنگ و جهاد بودیم از آمدن هر مصیبت جز بر ایمان خود نمی افزودیم».
    ولی مدعیان پیروی از اهل بیت تمام صحابه را جز چند نفر مرتد می داند !
    همینطور امیر المؤنین علی رضی الله در نهج البلاغه خطبه 228 از سیدنا عمر تعریف و تمجید کرده است و فرموده: «خدا فلانی را بیامرزد و او را پاداش خیر دهد که کجی ها را راست کرد و بیماری ها را درمان و سنت پیامبر را به پا داشت و فتنه ها را پشت سر گذاشت، با دامن پاک و عیبی اندک در گذشت، به نیکی های دنیا رسیده، و از بدی های آن رهایی یافت، وظائف خود نسبت به پروردگارش را انجام داد، و چنانکه باید از کیفر الهی ترسید خود رفت و مردم را پراکنده بر جای گذاشت که نه گمراه راه خویش شناخت، و نه هدایت شده به یقین رسید».

    و اما اگر همه اصحاب جز چند نفر مرتد شدند پس نباید به سیدنا علی لقب امیر المؤمنین را داد چون در آن صورت امیر منافقان و مرتدان است نه امیر مومنان !

    اما الله سبحانه و تعالی در قرآن صحابه ی رسول را چنین معرفی می کند که موافق سخنان سیدنا علی است .

    سورة الفتح آیة 29
    مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ . . . . . .لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ . . . .

    (أَشِدَّاءُ عَلَی الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ)آخوند می گوید که اصحاب با هم دشمن بوده اند ، حال آنکه خداوند اصحاب را نسبت به کافران شدید و نسبت به خود مهربان معرفی کرده است .
    اگرسیدنا علی با اصحاب دشمن بود باید نسبت به آنها شدید بود نه اینکه اسم فرزندان خود را ابوبکر و عمر و عثمان نامگذاری و دختر خود را به عمر بدهد و پشت سرشان نماز بخواند و مشاورشان باشد و …
    (تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً) آخوند می گوید که درست است که اصحاب نماز می خواندند و جهاد می کردند و . . . اما اصحاب منافق بودند و به دروغ خود را مسلمان معرفی می کردند ، حال آنکه خداوند میفرماید که هدف اصحاب از رکوع و سجده ها جویای فضل و رضایت الله بوده است .

    و یک نکته دیگر اینکه خداوند در آخر آیه میفرمایند : ( لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ ) تا كافران را به سبب آنان خشمگين كند.
    ای شیعیان خداوند بغض ورزیدن به اصحاب را کفر معرفی کرده و اما شما پا را از بغض فراتر گذاشته اید و آنها را لعن و نفرین می کنید.

    ابوبکر و عمر و عثمانی که در مکه مسلمان شدند و جزو مهاجرین اولیه بوده اند چطور ممکن است در شرایطی ایمان بیاورند که مکه پر بود از مشرکانی که در حال شکنجه و آزار اذیتشان بودند و بعد از آنکه اسلام پا گرفت منافق شوند ؟ منافقان بعدا بوجود آمدند نه در مکه و نه از مهاجران و انصار نخستین .

    سورة التوبة آیة 100
    وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِينَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِاِحْسانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ

    مسئله بعدی اینکه شیعیان میگویند که بعد فوت رسول الله وحی قطع نشده است و مداوم بر فاطمه بنت رسول وحی نازل شده است حال آنکه سیدنا علی خود اعتقاد به چنین چیزی نداشته است و بلکه میفرماید : سیدنا علی در نهج البلاغه خطبه 133 فرموده: «خداوند با فرستادن پیامبر وحی را ختم کرده است» و در خطبه235 به هنگام غسل دادن پیامبر فرموده: «با مرگ تو رشته پیامبری و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانی گسست».
    امیر المؤمنین علی در خطبه 90 نیز فرموده: «پس از محمد حجتی نیست»

    اما با قبول کردن اینکه وحی قطع نشده است و با قبول نکردن سخنان سیدنا علی سوالاتی پیش می آید که مخالف قرآن کریم است.

    اگر وحی قطع نشده باشد و جبرئیل علیه صلاة و السلام بعد از وفات رسول الله بر کسی دیگر وحی نازل کرده باشند پس ختم نبوت نشده است ، حال آنکه خداوند رسول الله را خاتم انبیاء معرفی فرموده اند .

    سورة الأحزاب آیة 40
    ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَلِيماً

    و خداوند حجتی را بعد از پیامبران قرار نداده است .
    سورة النساء آیة 165
    رُسُلاً مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً

    اما نه تنها امامان را حجت خدا می خوانند بلکه این همه حجة السلام را می بینیم که هر روز مانند قارچ از حوزه های شیعیان سر بیرون می آورند!

    اگر بعد از قرآن ( آنطور که شیعیان می گویند که قرآن ما پیش امام زمان است )کتابی دیگری می بود باید الله سبحانه و تعالی به آن اشاره می فرمود حال آنکه الله یکی از صفات مؤمنان را چنین معرفی می کند که به قرآن و به کتاب های قبل از قرآن ایمان دارند ، و اما نفرمودند که باید به کتاب های بعد از قرآن هم ایمان بیاوریم .

    سورة البقرة آیة 4
    وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ اِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ

    شیعیان می گویند که سیدنا علی معصوم بودند و علم غیب داشته اند اما سیدنا علی
    در خطبه 216 فرموده: «پس از گفتن حق یا مشورت دادن به من خودداری نکنید زیرا خود را از آن که اشتباه کنم مصون نمی دانم مگر آنکه خداوند مرا حفظ کند».

    اما خداوند حتی رسول الله را در امور دنیایی معصوم نداسته و اگر از جانب رسول الله اشتباهی صورت می گرفت توسط وحی آگاه می شدند.
    مثل آیات نازل شده در ابتدای سوره عبس که رسول الله وقتی آن نابینا عبد الله بن ام مکتوم به پیش او آمد چهره درهم کشید و پاسخ او را نداد و او ناراحت به بیرون برگشت که ناگهان وحی به صورت خطاب تند به رسول الله نازل شد و او را از خطایی که کرده بود آگاه کرد؛ همینطور در ابتدای سوره تحریم که خطاب به رسول الله آمده: چرا چیزی را که خدا برای تو حلال کرده حرام کردی؛ و در سوره توبه/43 خطاب به رسول الله آمده: خدا تو را ببخشد چرا قبل از اینکه دروغگو از راستگو بر تو معلوم شود بدانها اجازه دادی؛ و همینطور در سورة احزاب/37 خطاب به رسول الله آمده است که از خدا سزاورتر بود بترسی تا از خلق؛ و همینطور در سوره کهف آیات 23/24 که خطاب به پیامبر آمده: مگو کاری را فردا انجام می دهم مگر آنکه بگویی ان شاءالله.

    و اما علم غیب را کسی جز الله نمی داند.
    سورة الأنعام آیة 59
    وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها اِلاَّ هُوَ…

    سورة النمل آیة 65
    قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ اِلاَّ اللَّهُ وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ

    و احادیثی که رسول الله در مورد آینده و مخصوصا علامات قیامت صحبت می کنند از همان مقدار علم غیبی است که الله سبحانه و تعالی به رسول الله خبر داده بودند همانطور که الله می فرمایند:

    سورة الجن آیة 26و27
    عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلی غَيْبِهِ أَحَداً ¤ اِلاَّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ فَاِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً

    حال اگر در مقابل آیات قرآن چشم های خود را می بندید یک دلیل ساده برای نداشتن علم غیب این است که اگر امیر المؤمنین علی رضی الله عنه علم غیب داشت باید از پشت سر خود باخبر می شدند و می دانستند که در این روز کسی ایشان را شهید می کنند پس باید از خود دفاع می کردند و اگر با وجود علم غیب از خود دفاع نکرده اند پس سیدنا علی شهید نشده اند بلکه خودکشی کرده اند !

    همچنین سیدنا علی در مورد دستور جانشینی بلافصل رسول الله از جانب خداوند، هرگز چنین ادعایی نکرده اند بلکه در نهج البلاغه نامه 6 فرموده اند : «همان کسانی با من بیعت کردند که با ابوبکر و عمر و عثمان با همان شرایط بیعت کردند، پس آنکه در بیعت حضور داشته نمی تواند خلیفه ای دیگر انتخاب کند، و آنکه غایب بوده نمی تواند بیعت مردم را نپذیرد. همانا شورای مسلمین از آنِ مهاجرین و انصار است».
    اگر امامت از طرف الله بود پس نباید سیدنا علی از آن سر باز می زدند ،اما امیرالمؤمنین در خطبه 92 فرموده اند : «مرا واگذارید و دیگری را به دست آرید». و فرمودند: «من وزیر و مشاور باشم بهتر است تا خلیفه و حاکم (یعنی تا کنون مشاور و وزیر خلفا بوده ام)».
    و در خطبه 137 فرموده اند : «شما مردم برای بیعت به سوی من روی آوردید همانند مادران تازه زاییده که به طرف بچه‌های خود می شتابند و پیاپی فریاد می کشیدید بیعت بیعت، من دستان خویش فرو بستم اما شما به اصرار آن را گشودید، من از دست دراز کردن سرباز زدم و شما دستم را کشیدید».
    و سیدنا علی در خطبه 229 فرموده اند : «دست مرا برای بیعت می گشودید و من می بستم، شما آن را به سوی خود می کشیدید و من آن را می گرفتم».
    و در خطبه ی 3 دائماً از خلافت بیزاری می جستند و می فرمودند: که خلافت از آب بینی بزغاله ای برای من کم ارزش تر می باشد.

    پس وقتی امیرالمؤمنین علی خود امامت از جانب الله را قبول نداشته اند حال شیعیان چرا بخاطر وجود نداشتن این امامت خیالی خلفای مسلمین را فحش می دهند که امامت را از سیدنا علی گرفتند ؟ و شیعیان چرا شهادتین را سه شهادت کرده اند و می گویند نماز بی ولایت آب بازی است و …؟

    پس با این دلایلی که دادم امیر المؤمنین علی رضی الله عنه یک وهابی بودند و همانطور که آقای قزوینی گفتند که اگر چهار تا جوان اهوازی وهابی میشن ، بالای جوبه ی دار! پس ایشان نیز باید به دار آویخته می شدند!

    ای شیعیان اگر با این دلایل عقلی و نقلی راضی نشدید و چشم و گوش خود را بستید و شبهات آخوندهای خود را قبول کردید پس منتظر باشید و ما هم با شما انتظار می کشیم تا قیامت برپا شود و خداوند در اختلاف بین ما شما داور باشد و دیگر در آن روز پشیمانی فایده ای ندارد تا قسم ها بخورید که:
    سورة الأنعام آیة 23
    …وَ اللَّهِ رَبِّنا ما كُنَّا مُشْرِكِينَ

    اللهم صلی علی نبینا محمد و علی آله و صحبه و سلم تسلیما کثیرا

    نویسنده : *_.~ghoraba~._*

    #7636

    عبدالحسین
    مشارکت کننده

    بسم الله الرحمن الرحیم

    السلام علی المهدی الذی وعد الله به الامم ان یملاء الارض عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا

    سلام علیکم.

    اولا در مورد آیه تطهیر و اینکه چه کسانی در شمار اهل بیت هستند چون آیه را بررسی نکردید بنده هم بررسی نمیکنم. لیکن با عنایت به لتبین للناس بودن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نگاهی میکنیم به اینکه ایشان چگونه تبیین کرده اند اهل بیت را.

    قَالَتْ عَائِشَةُ خَرَجَ النَّبِيُّ صلى الله عليه وسلم غَدَاةً وَعَلَيْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ مِنْ شَعْر أَسْوَدَ فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ الْحُسَيْنُ فَدَخَلَ مَعَهُ ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا ثُمَّ جَاءَ عَلِيٌّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ قَالَ (إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا). صحیح مسلم ج7ص130

    برای محکم کاری نیز فرموده:

    عن أمّ سلمة، أنّ النبي صلى الله عليه وسلم جلل على الحسن والحسين وعلى وفاطمة كساء ثمّ قال : «اللهم هؤلاء أهل بيتى وحامّتي أذهب عنهم الرجس وطهّرهم تطهيراً. فقالت أم سلمة : وأنا معهم يارسول الله ؟ قال: إنّك على خير. هذا حديث حسن صحيح . وهو أحسن شئ روى في هذا الباب.

    سنن الترمذي: ج 5 ص 361.

    آنجا که فرمودید ایشان را مانند همسران نوح و لوط ندانسته؛

    ندانسته ولی یک مثالی زده که حرف شما را نقض میکند. ابتدا توبیخ کرده زنان نبی را و بعد یک مثالی زده برای کسانیکه کافر شدند. نکته اینجاست که مثال هم مونث است. یعنی زن نوح و زن لوط. بحث توبیخ و تهدید سوره برای کیست؟ زنان نبی. بگذریم که مثل با ممثل چه ارتباطی باید داشته باشد.

    فحش رو من هم قبول ندارم و میگم که خوب نیست. اما لعن رو که یک فرهنگ قرآنی است چرا باید رد کرد؟ الذین یوذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الآخرة و اعد لهم عذابا مهینا. حالا مادر مومنین باشه. زن نوح باشه یا زن لوط باشه یا اصلا پسر نوح باشه. داستان سوره تحریم اینه که زن نبی بودن به هیچ عنوان مصونیت ایجاد نمیکند. حالا با وجود این عدم مصونیت ام المومنین بودن چه ربطی دارد به اینکه طرف ملعون باشد یا نباشد؟ به مثالی که خداوند در سوره تحریم زده خیلی توجه کنید.

    این را هم دقت کنید که آیا نبودند فرزندانی که در کنار پیامبر ایستادند و بر روی پدران خود شمشیر کشیدند و چه بسا که آنها را به جهنم فرستادند؟ اینکه نسب خونی دارد میکشد و ماجور هم میشود. حالا اینکه هیچ نسبتی هم ندارد و برای اینکه ملت بعد از نبی برای ازدواج با آنها نقشه نکشند(متوجه اید که) فرموده مادر شما هستند.

    #7637

    عبدالحسین
    مشارکت کننده

    و اما بپردازیم به اصل مطلب و آن هم وهابی بودن امیر مؤمنان علی سلام الله علیه

    در نامه 31 حضرت فرموده اند ” مَنْ يَحْجُبُكَ عَنْه‏ ” و شما به اینکه حجاب چیست دقت ننموده اید.

    و سپس خواندن غیر خدا را شرک گفته اید و البته بعد یاد پسران یعقوب علیه السلام افتاده و یک توسل جایز که همان شرک جایز است را متذکر شده اید. و سوال اینست که اگر خواستن از غیر خدا شرک باشد آیا برای شرک استثنا هم میشود قائل شد؟ دقت فرمایید که آیات مورد استناد شما و به صورت کلی اهل سنت هیچ مورد زنده یا مرده ای را تفکیک نکرده است. این استثنا را از کجا می آورید؟ یادتان باشد که استثنا در عملی آورده اید که آن را شرک میدانید.

    و حتما باید قبل از اینکه بروید سراغ دلائل شیعه ابتدا الزاما باید روشن کنید که چرا شرک استثنا دارد

    در مورد دو آیه که گذاشتید به آخرین عبارت آیه دوم دقت کنید. و لکن لا تشعرون. این یعنی چه؟ آیا این معنی نمیدهد که نوع حیات آنها را لا تشعرون؟

    ضمن اینکه آیه اولی میفرماید که نزد خدا زنده هستند یا اینکه نزد خدا یرزقون هستند؟ و البته چه لزومی دارد که خداوند به مردم بفرماید اینها نمرده اند بلکه نزد خدا زنده هستند. خب به نظر می آید که اعتقاد به برزخ و حیات بعد از این جهان نزد هر مسلمانی از واجبات اعتقادی باشد. حاا چرا خدا این را فرموده که نزد من زنده هستند؟ مگر بقیه که در برزخ هستند نزد غیر خدا هستند؟

    و نکته اینجاست که کسی نگفته خیر و شر و…. از جانب غیر خداست. بلکه حرف چیز دیگری است که عادت کرده اید به نشنیده گرفتن آن.

    و در مورد 57 اسرا هم این چه دلیلی برای رد توسل است؟ اگر این باشد که توسل فرزندان یعقوب علی نبینا و آله و علیه السلام نیز طبق فرمایش شما باطل است و البته خداوند نیز یک داستان باطل را در کتابش بر لسان نبی اش فرستاده و نقل کرده و انتظار هدایت هم داشته.

    و در تمام آیاتی که نوشتید دقت نکردید که ایشان از خداوند متعال چه خواسته اند. همان چیزی که خداوند انجامش را مختص به خودش دانسته. و من یغفر الذنوب الا الله. نکته اینجاست که اگر قرار باشد در بین قومی فردی برتر از پیامبر آن قوم پیدا شود چرا آن فرد پیامبر نشده؟ اینجا پر واضح است که معنای وسیله را هم نیافته اید. ضمن اینکه کارکرد آن را هم ندانسته اید.

    و د مقابل خطبه 87 وجود دارد که فرمود ” أَيُّهَا النَّاسُ‏ خُذُوهَا عَنْ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ ص‏ إِنَّهُ يَمُوتُ مَنْ مَاتَ مِنَّا وَ لَيْسَ بِمَيِّتٍ ”

    و این معلوم می دارد که آن آیات نیز یک معنای دیگری دارند. و نکته اینجاست که ما انت بمسمع من فی القبور را هم نمیدانید. این سلب یک کار از نبی است. آیا خداوند این کار و قدرت بر انجام آن را نیز از خود سلب کرده است؟

    #7638

    عبدالحسین
    مشارکت کننده

    در مورد حدیث دوم اینکه جدد یا حدد باشد که اختلاف است. و اینکه چرا جدد به معنای تجدیدی باشد که شما گرفته اید؟ چرا به معنای این نباشد که دوباره در آن جنازه قرار دهند؟ ضمن اینکه کلا محل اختلاف است.

    و نکته روایت اول هم اینست که تسویه قبور چه ارتباطی با توسل دارد؟

    در مورد آیه 18 سوره جن. دقت کنید که تدعوا معنایش چیست. چه چیزی را نباید با خداوند خواند؟(اگر معنا آن خواندنی باشد که شما مدعی هستید).

    ضمن اینکه اسم سایر محل ها نیز معلوم است. کدامش مسجد است؟ چرا اینقدر قوه تفکیک بین شماها کم مایه و رمق است.

    و البته فرمودید که در مسجد غیر خدا را نخوانید. مفهوم مخالفش اینست که در جای دیگر میشود خواند؟ اگر این را حل کنید حتما به معنای تدعوا و چگونگی آن میرسید.

    سوریه و عراق و … هم با اینکه بحث مهمی است اما بماند. رفقایتان دیدن شهر کلانتر ندارد رفتند اونجا هفت تیر کش شدند.

    خداوند فرموده صبر کنید. منع از اقامه عزا هم کرده؟ عزا را دلیل بر بی صبری دانسته؟ پیامبرش هم همین اعتقاد را داشته؟

    در مورد صحابه نیز ما هم مانند مولایمان تابع قرآن هستیم. محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم…. .

    هر صحابه ای که اینطوری باشد روی چشم ما جای دارد. اما آن که تبعیت رسول نکند، آنکه رسول را آزرده کند، آنکه نبی را لیهجر بکند…. این صحابه است؟ به قدر کاه ارزش دارد که من بخواهم او را تکریم هم بکنم؟

    البته اگر هم مرتد بدانیم با این آیه قرآن تضادی ندارد و هماهنگ است. حتی با سایر آیاتی که در خصوص صحابه است.

    آخوند رو ولش کن. ابن تیمیه رو بچسب. فوران محبت و رحمت معاویه را به امیرالمومنین بنگر که در دستورش به سعد هویداست. نقطه نظرات حضرتش را در بخاری و مسلم ببین که کاذبا آثما غادرا خائنا از روی رحمت بوده. فهجرت ابابکر هم از روی رحمت بوده….. .

    عمر نام دیگرش فلانی بوده؟

    داستان نامها و ازدواج هم که معلوم شده و نخش پوسیده.

    باز هم آخوند را ول کن. این منافقینی که در مدینه هستند و در زمان پیامبر، اینها پرچم داشتند یا علامتی خاصی داشتند که نشان بدهد منافق هستند؟ اگر داشتند کجا معلوم شده؟ اگر نداشتند پس حتما در شمار اصحاب بودند. حالا اینها عبادات ظاهری نداشتند؟ مثلا مسجد ضرار را به عنوان کازینو ساخته بودند یا مسجد؟ اگ راولی است که هیچ. اگر دومی است س معلوم است که اینها هم عبادات ظاهری داشتند. مثل بعضیها.

    #7639

    عبدالحسین
    مشارکت کننده

    این بغض که کفر است در بین خود صحابه هم بوده. با توجه به این موضوع، ما هم میتوانیم با عنایت به ایهم اقتدیتم اهتدیم به سایر صحابه بغض بورزیم. ضمن اینکه نتیجه حرف شما و رفتار صحابه با یکدیگر اینست که برخی از صحابه به دلیل رفتاری که با هم داشتند و نشانی از رحمت نیز در آن نبوده، کافر هستند. غیر از اینه؟

    و احتمالا این آیه را ندیدید که ” كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمين‏ “86 آل عمران. پس احتمال وجود دارد. ضمن اینکه مصداق هم دارد.

    و البته بماند که شما وحی را صرفا در مقام تشریع گرفته اید. اگر این باشد که زنبور عسل هم پیامبر است و الان هم موجود. و مادر موسی هم نبی بوده.

    در مقابل قارچ عرض کنم که این همه مولوی سر از دلارهای نفتی برخی ها درمی آورند مولوی بودنشان مغایر با مولا بودن خداوند نیست؟

    و البته آیه را هم ترجمه نکردید. حجت خدا نداشته باشد یا مردم؟

    در مورد پیامبر مگ ایشان اسوه حسنه نیستند؟ و آیا مگر این اسوه بودن مطلق نیست؟ استثنا دارد؟ اگر با نابینا بد رفتار کرده خداوند به استناد همین فرموده خویش حق توبیخ نداشته چون او را اسوه حسنه کرده. البته بماند که آن کس که با کور و فقیر بد رفتار کرد که بود. جدای از اینکه این قضیه با رحمت للعالمین بودن پیامبر هم سازگار نیست.

    و در مورد نهج البلاغه نیز جواب شما در همان عبارت خود شما موجود است ” مگر آنک خداوند مرا حفظ کند “.

    در مورد علم غیب هم که مگر ما چیزی غیر این گفتیم؟ اینکه مختص خداست را چه کسی منکر میشود؟ اما نکته اینه که برخی ا رفقای شما در همین سایت و جاهای دیگر اعطای آن به رسل را منکر میشوند.

    در مورد پشت سر هم این ایراد به پیامبر هم وارد است. اگر ایشان علم داشتند چرا آن غذا را خوردند؟ اگر نداشتند چرا از مغیبات خبر می دادند؟ یک بحث بر سر داشتن یا نداشتن است که شما معترف به داشتن شدید. یک بحث بر سر دامنه احاطه است که همان مقداری برای ما معلوم است که نبی یا امام فرموده. مثلا فرموده در اول اردیبهش چنین میشود. برای ما معلوم میشود که تا آن تاریخ را میداند. اما بعدش را؟ اگر بگوید میدانم قبول میکنیم. اگرچیزی نگوید ما هم ساکت می مانیم. یک بحث هم اینست که آیا موظف است در همه امور به این علم غیب که محدوده آن را خودش می داند نه اینکه ما بدانیم، عمل کند یا خیر. البته حدیث حذیفه که میگوید پیامبر همه چیز را می دانست. یعنی محدوده علم را هم معلوم کرده اما الزام به استفاده را خیر.

    و البته امامت را با حکومت اشتباه گرفته اید و دقت نکردید که حضرتش نامه را به چه کسی نوشته و تفکر طرف رد مورد حکومت چه بوده. قاعده الزام را که حتما شنیده اید.

    یعنی تا کنون مشاور بوده ام از کجا آمد؟ آیا معنایش این نیست که شما مردمی نیستید که به حکم خدا که من مجری آن هستم گردن بنهید؟

    این خطبه ها را در کنار این حدیث بگذارید و بعد دقت کنید که منظور نظر حضرتش از خلافت چه بوده است. آنچه که از آب بینی بز کم ارزشتر بوده حکومت بوده یا چیز دیگر.

    #7640

    عبدالحسین
    مشارکت کننده

    حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ غِيَاثِ‏ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عليه السلام قَالَ‏ : سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام عَنْ مَعْنَى قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ‏ الثَّقَلَيْنِ‏ كِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِي مَنِ الْعِتْرَةُ؟ فَقَالَ:

    أَنَا وَالْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُ وَالْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ تَاسِعُهُمْ مَهْدِيُّهُمْ وَقَائِمُهُمْ لَا يُفَارِقُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَلَا يُفَارِقُهُمْ حَتَّى يَرِدُوا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله حَوْضَه

    عیون اخبار الرضا(ع)ج2ص60

    #7797

    ghoraba
    کاربر
    پاسخ به شما ( آخوند عبدالحسین ) در این مقاله

    http://www.islamtxt.net/?q=content/forum/2178

    #7946

    عبدالحسین
    مشارکت کننده
    و علیک السلام.

    ابتدا یک تذکر بدهم؛

    از حیطه ادب خارج نشوید. از دید بنده کوچکترین بی ادبی نسبت به ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین برابر است با اثبات ناصبی بودن. این بخش از نوشته شما را به حساب این میگذارم که حواستون نبوده که چی مینویسید. ضمن اینکه منتظر عذرخواهی شما نیز هستم.

    لابد یکی از امام ها گم شده است و دارند دنبالش می گردند ” و چند چیز دیگر.

    الآن اگر من آخوندم شما هم حتما مولوی یا مفتی هستید. نه؟

    عزیزم در آن احادیث مگر جناب ام سلمه از زنان پیامبر نیست؟ چرا در زمره تعریف پیامبر از اهل البیت آیه مورد نظر نیست؟ آن احادیث یعنی اینکه من پیامبر که لتبین للناس قرآن هستم تبیین می کنم که آن اهل البیت مورد نظر آیه، اینها هستند. باور ندارید؟ همین که ام سلمه که همسرم هست را خارج از این دایره میکنم یعنی اینکه باید متوجه بشوید اهل البیت یعنی چه.

    بررسی را با ترجمه اشتباه گرفته اید.

    ضمن اینکه این هم تایید ایشه است بر اینکه آیه تطهیر ربطی به همسران پیامبر ندارد؛

    4550 حدثنا مُوسَى بن إِسْمَاعِيلَ حدثنا أبو عَوَانَةَ عن أبي بِشْرٍ عن يُوسُفَ بن مَاهَكَ قال كان مَرْوَانُ على الْحِجَازِ اسْتَعْمَلَهُ مُعَاوِيَةُ فَخَطَبَ فَجَعَلَ يَذْكُرُ يَزِيدَ بن مُعَاوِيَةَ لِكَيْ يُبَايَعَ له بَعْدَ أبيه فقال له عبد الرحمن بن أبي بَكْرٍ شيئا فقال خُذُوهُ فَدَخَلَ بَيْتَ عَائِشَةَ فلم يَقْدِرُوا فقال مَرْوَانُ إِنَّ هذا الذي أَنْزَلَ الله فيه وَالَّذِي قال لِوَالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُمَا أَتَعِدَانِنِي فقالت عَائِشَةُ من وَرَاءِ الْحِجَابِ ما أَنْزَلَ الله فِينَا شيئا من الْقُرْآنِ إلا أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ عُذْرِي
    صحيح البخاري ج 4 ص 1827

    این سوال مطرح است که آیا شما با این ادعا که زنان نبی لباس ایشان هستند پس پاک هستند، برای این زنان عصمت مدعی شده اید؟ از ظاهر عبارت شما برمی آید که لباس نمی تواند کثیف شود. پس زن نبی که لباس نبی است کثیف نمی شود پس گناه نمی کند. پس معصوم است. نیست؟

    و چرا زن نوح و لوط لباس آن ها نبودند؟ و چرا خداوند در سوره تحریم مثالشان را زده؟ ربط بین مثل و ممثل را که حتما متوجه می شوید؟ حداقل چیزی که از آیات سوره تحریم بر می آید اینست که زنان نبی نیز امکان تبدیل شدن به زن نوح و لوط را دارند. بقیه قضایا بماند.

    در مورد شمشیر هم عرض بنده را کامل بخوانید. گفتم که نسب خونی مصونیت آور نیست چه رسد به رابطه سببی.

    #7947

    عبدالحسین
    مشارکت کننده
    البته اصل حرف را جواب نداید. این بود که اگر خواستن از غیر خدا شرک است آیا زنده و مرده فرق دارد؟

    عزیزم مگر نفرموده لا تشعرون؟ شما از کجا فهمیدی که در بهشت هستند؟ این را هم جواب ندادید که عند ربهم احیا هستند یا عند ربهم یرزقون هستند؟

    زنده برزخی و دنیوی؟ این چیست؛

    عن عبد الله بن مسعود عن النبي صلى الله عليه وسلم قال إن لله ملائكة سياحين يبلغون عن أمتي السلام قال وقال رسول الله صلى الله عليه وسلم حياتي خير لكم تحدثون وتحدث لكم ووفاتي خير لكم تعرض على أعمالكم فما رأيت من خير حمدت الله عليه وما رأيت من شر استغفرت الله لكم . رواه البزار ورجاله رجال الصحيح. مجمع الزوائد هیثمی ج9ص24.

    اینجا پیامبر میبیند و دعا هم میکند. دقیقا بر عکس سخن شما و البته خدا.

    ضمن اینکه بنده عرض کردم که لزوم بیان این که اینها مرده هستند چیست؟

    عزیزم جوینده بودن یعنی چه؟لزوما اینست که حرکت جسمی داشته باشی؟ اگر اینست ” و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله ” یعنی چه؟ رضایت خدا الان دقیقا کجاست؟

    و از تمام آیاتی که نوشتید یک چیزی بیاورید که دلیل بر حصر باشد. و البته نکته اینست که مگر نفرموده ” و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون ” ؟ خب نتیجه عبادت چیست؟ مثلا روزه. در 183 بقره فرموده لعلکم تتقون. و در 189 بقره و 130و 200 آل عمران فرموده که اتقوا الله لعلکم تفلحون. این همان نتیجه شما نیست؟

    نکته دیگر اینست که اینها برخی عبادات و برخی از محرمات هستند که دستور نسبت به آنها چیست؟ انجام قسم اول و ترک نوع دوم. خب شما نماز را اقامه میکنید یا ابتغاء میکنید؟

    ضمنا بفرمایید که نتیجه استغفار چیست؟ فلاح است یا معذب بودن؟ خب اینکه خداوند داستان فرزندان یعقوب را نقل کرده یا 64 نساء یا ابتدای منافقون، منظورش چه بوده؟

    در مورد 6 فصلت. نکته اش چیست؟

    #7948

    عبدالحسین
    مشارکت کننده

    در احادیث مخالف قرآن؛

    گوشت سگ حلال است یا حرام؟ حرمتش در کجای قرآن آمده؟

    زیرکی شما در پیچاندن مطلب قابل تحسین است اما نه از طرف من. می دانید که این مسجد با آن مسجد فرق دارد؟

    دوباره مینویسم که؛

    در مورد آیه 18 سوره جن. دقت کنید که تدعوا معنایش چیست. چه چیزی را نباید با خداوند خواند؟(اگر معنا آن خواندنی باشد که شما مدعی هستید).

    در مورد سوریه گفتم که بماند. شما حکم خروج بر حاکم را ولو فاجر باشد از نظر اهل سنت بیان کنید و یعد درباره سوریه حرف بزنید. همین داستان در بحرین هم هست اما آنجا خبری از کافر و… نیست؟ بماند.

    عزیزم چرا به جدول میزنی؟ آیه قرآن را نوشتم. دنبال بحث انحرافی نروید. نکته در مورد قرآنی که شما مدعی شدید اینست که چه ایرادی به معتقدات شیعه وارد می شود؟

    باغ وحش؟ اگر یک نفر بگوید من نبی هستم و چشم در بیاورد و دست و پا قطع کند، این باغ وحش راه نیانداخته؟ اگر تربیت شدگان او به اسم فتح و… جوی خون راه بیاندازند اینها تربیت شده باغ وحش هستند یا مدینة النبی؟ بماند.

    89 آل عمران که نظر ما را تامین می کند. ربطش به عقیده شما چیست؟

    مومنین که در زیر شجره بیعت کردند. آیه فرموده همه مومن بودند؟

    مثلا این مومن بوده؟ “… فَرَجَعَ مُتَغَيِّظًا، فَلَمْ يَصْبِرْ حَتَّى جَاءَ أَبَا بَكْر فَقَالَ يَا أَبَا بَكْر أَلَسْنَا عَلَى الْحَقِّ… فَنَزَلَتْ سُورَةُ الْفَتْحِ.

    صحيح البخاري، ج 4، ص 1832، ح4563، كِتَاب التفسير، بَاب إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ.

    ببینید این متغیظا چه کسی بوده و کجا بوده. بعد آیا عملش با این آیه هماهنگ است و آیا اگر نیست، طرف مومن است؟ ” وَمَا كَانَ لِمُؤْمِن وَلاَ مُؤْمِنَة إِذَا قَضَى اللهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمْ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلا مُبِيناً. 36 احزاب. “

    #7949

    عبدالحسین
    مشارکت کننده

    عزیزم اصل حرف این بود ” مولوی بودنشان مغایر با مولا بودن خداوند نیست؟ “. چی شد؟ اینها با خدا مغایرت ندارند؟

    در مورد علم غیب دوباره بخوانید؛

    در مورد علم غیب هم که مگر ما چیزی غیر این گفتیم؟ اینکه مختص خداست را چه کسی منکر میشود؟ اما نکته اینه که برخی ا رفقای شما در همین سایت و جاهای دیگر اعطای آن به رسل را منکر میشوند.

    در مورد پشت سر هم این ایراد به پیامبر هم وارد است. اگر ایشان علم داشتند چرا آن غذا را خوردند؟ اگر نداشتند چرا از مغیبات خبر می دادند؟ یک بحث بر سر داشتن یا نداشتن است که شما معترف به داشتن شدید. یک بحث بر سر دامنه احاطه است که همان مقداری برای ما معلوم است که نبی یا امام فرموده. مثلا فرموده در اول اردیبهش چنین میشود. برای ما معلوم میشود که تا آن تاریخ را میداند. اما بعدش را؟ اگر بگوید میدانم قبول میکنیم. اگرچیزی نگوید ما هم ساکت می مانیم. یک بحث هم اینست که آیا موظف است در همه امور به این علم غیب که محدوده آن را خودش می داند نه اینکه ما بدانیم، عمل کند یا خیر. البته حدیث حذیفه که میگوید پیامبر همه چیز را می دانست. یعنی محدوده علم را هم معلوم کرده اما الزام به استفاده را خیر.

    وقتی یکنفر شد مانند رسول، این علم را نمی تواند داشته باشد؟

    به مسائلی که مانند آن حدیث پایانی. حجت خدا نداشته باشد یا مردم. پیامبر بودن زنبور و مادر موسی. کفر صحابه به جهت نتیجه سخن شما.

    بعد از ویران شدن چه می شود؟

    سجده به سوی بتکده افتخار بزرگی است برای خدا که دستور به آن داده. عزیزم اگر کعبه بتکده شده بوده آیا از ارزش آن کاسته بوده؟ دیگر آن اولین بیتی نبوده که وضع شده؟ یا همان بوده اما ملت رفتارشان را با آن عوض کرده بودند؟

    ایراد شجاعت را به هارون نیز می توانید بگیرید. یار غار هم که بماند.

    #7951

    عبدالحسین
    مشارکت کننده
    مگر نمی گویید که آیه متشابه است؟ اگر چنین است شما هم که هر استناد و استدلالی به آن بکنید مصداق فی قلوبهم زیغ هستید. غیر از اینست؟

    ملاک محکم و متشابه بودن چیست؟

    ما گفتیم که شفا از جانب غیر خداست؟ آن شفایی که در قرآن هست در عسل هست را چه می کنید؟ عسل شفا می دهد یا خدا؟

    ما گفتیم شفاعت بدون اذن خدا فایده دارد؟

    به آن کسی که الوسیله است پناه می بریم. چرا؟ چون تفلحون می شویم.

    ما گفتیم که خداوند توبه پذیر نیست؟

    عزیزم آیه 3 زمر که جواب شما را به خود شما می دهد. مانعبدهم الا لیقربوننا. این را اگر متوجه شوید قضیه حل است. چه چیزی را می پرستند؟ یعنی اینکه خداوند به چه عنوان پرستیده می شود؟ احتمالا اله. یک شیعه را بیاور که بگوید امام اله است. آن مشرک یا بت پرست اله را چگونه می دانست؟

    یک نگاهی هم به این طرف لیوان بکنید. همان حضرت عیسی نمی گوید که از خانه هایتان و … به شما خبر می دهم؟

    ما هم نگفتیم که در عذاب قرار داده، لکن مشکل اینجاست که شما مدعی هستید که بی خبر هستند. اما قرآن پیامبر را برای همه مردم می داند و البته لقب شاهد هم به ایشان داده. معنای شاهد چیست؟ آ نآیه ای که می گوید از رسل قبلی سوال کن معنایش چیست؟

    صحیفه سجادیه را بخوانید.

    تعریف از شرک ارائه بدهید.

    ما نگفتیم که از اعمال اصحاب از ما سوال می شود لکن سوال می شود که دینت را از کی گرفتی. در 87 آل عمران هم فرموده که جزای آنها چیست؟ لعنت خدا و ملائک و الناس اجمعین. الان ما از الناس اجمعین هستیم یا نیستیم؟ پس عمل آنها به ما مربوط است گر چه که از آن مسوول نیستیم.

    ضمن اینکه تعریف از شرک را فراموش نمی کنید به این آیه هم دقت کنید که چرا در 62و64 انفال فرموده که خدا و یک چیز دوم تو را بس است. آن چیز مومنین هستند. اما چرا؟ هر چه که باشد غیر از خداست. جواب این حرف خدا چیست که در کنار خودش برای کفایت رسول که او هم عبد خداست یک چیز دیگر را هم قرار داده؟

    #9407

    ghoraba
    کاربر
    #9439

    یه دوست
    کاربر
    سلام . آیه 61 همین سوره انفال جواب شما رو داده، ﻭَ ﺗَﻮَﮐَّﻞْ ﻋَﻠَﻰ ﺍﻟﻠَّﻪِ ﺇِﻧَّﻪُ ﻫُﻮَ ﺍﻟﺴَّﻤﻴﻊُ ﺍﻟْﻌَﻠﻴﻢ . در آیات بعد ثمره این توکل رو توضیح داده . مسلما قبول دارید که به مومنین نمیشه توکل کرد؛ آیات قبل و بعد هم اشاره به جنگ دارند پس این حسبک برای جنگ است نه برای توکل به مومنین در همه امور و کارها . ﻗُﻞْ ﺣَﺴْﺒِﻲَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻋَﻠَﻴْﻪِ ﻳَﺘَﻮَﮐَّﻞُ ﺍﻟْﻤُﺘَﻮَﮐِّﻠُﻮﻥ . » ﺑﮕﻮ : ‏« ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺍ ﺑﺲ ﺍﺳﺖ . ﺍﻫﻞ ﺗﻮﮐّﻞ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺗﻮﮐّﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ . [38 زمر] ﺣَﺴْﺒُﻨَﺎ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻭَ ﻧِﻌْﻢَ ﺍﻟْﻮَﮐﻴﻞُ [173 آل عمران]. به نظر حقیر شیعه اگه معنی وکیل که در قرآن اومده رو بفهمه دیگه جایی برای بحث باقی نمیمونه.
    #9484

    عبدالحسین
    مشارکت کننده
    سلام علیکم.

    اولا بحث اینست که آیا با همین یک مرتبه ای که خداوند فرموده، حصری که دوستان شما مدعی هستند شکسته شده یا خیر؟

    ثانیا در مواردی که برای استعانت بوده چطور؟

    ثالثا مقر هستید که آیه برای جنگ بوده. خب فایده کنونی آیه چیست؟

    رابعا همان 61 انفال فرموده که بر خدا توکل کن. نفی چیز دیگری هم کرده؟ به آیه بعدی دقت کنید. ایدک بنصره و بالمومنین. چه معنا می دهد؟

    خامسا علاوه بر آیاتی که فرموید، فمن یتوکل علی الله فهو حسبه. خب این روشن است. اما در 64 انفال هم فرموده که حسبک الله و من اتبعک من المومنین. کفایت کردن در آیه ثمره توکل است. در این آیه ثمره چیست؟ یعنی یک متوکل وقتی توکل کند خدا او را کفایت می کند. حالا خدا به همین متوکل فرموده که من و مومنین تو را کفایت می کنیم. چرا؟

    یک نکته ای را تذکر یدهم. خداوند متعال در انجم امور یک روشی را در پیش گرفته و سامان امور بر اساس آن است. شما وقتی متوجه سوید که ” دأب ” خداوند متعال چیست، مشکل حل است انشاء الله.

    شیعه هم منکر توکل بر خدا نشده اما بحث اینست که شیعه روش خداوند را یافته و در راستای آن قدم برمی دارد. تفاوت با شما در همین است. و الا تنها صاحب قدرت در هستی خداوند است و تنها اوست که می تواند کسی را کفایت کند. اما چگونگی این مسئله مهم است. این چگونگی را باید خودتان بیابید و حل کنید. اگر بنده بنویسم آن وقت یک بحث جدلی میشود. چرا که هر دو طرف پیش فرضهایی داریم که رجوع از آنها مشکل است لذا هر طرف باید خودش مبنا را پیدا کند و بعد در صدد ارائه آن باشد. بعد از آن وقتی توانست در برابر سوالات از آن مبنا رفع ایراد و ابهام کند، و طرف مقابل هم نتواند نقض آن را ثابت کند، حق است که پذیرفته شود.

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 19)

شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.