این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط محب اهلبیت علیهم السلام در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.
-
نویسندهنوشته ها
-
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8689شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8690اما پاسخ؛باید اسناد منابع مورد نظر را بررسی کنیم. در حدیث عمران بن حصین و بریده نمونه های زیادی از اضافات شیعه خواهیم یافت و اما در ابتدا، حدیث؛ عمران بن حصین: امام احمد)4/437-438(، ترمذی)4/325-326(،حاکم)3/110-111(، نسائی)خصائص علی()ص 45( و ابن ابی شیبه)12/79( آن را از طریق جعفر بن سلیمان ضبعی از یزید الرشک از مطرف بن عبدالله از عمران بن حصین روایت نموده اند و حاکم گفته است: بر شرط مسلم صحیح است، ولی ذهبی آنرا نپذیرفته و چیزی درباره آن نگفته است و اصل این جریان صحیح و به ثبوت رسیده است، ولیکن عبارت حدیث عمران بن حصین دارای نکاتی است که مانع استدلال به آن می گردد و اینکه می گوید: )علی ولی هر مؤمنی است( صحیح و به ثبوت رسیده است، ولی نکات آن عبارت است از این که او ولی هر مؤمنی بعد از من است و لفظ )بعدی( به ثبوت نرسیده است و صحیح نبوده و قابل احتجاج نیست و تنها جعفر آن را روایت نموده و او اگر چه صادق است اما شیعی است و در اینگونه موارد قابل احتجاج نیست و حافظ در )التهذیب( به نقل از امام احمد درباره وی می گوید:)او به تشیّع تمایل داشته و احادیثی در فضیلت علی بیان می کرد و اهل بصره درباره علی غلو و افراط می نمایند، لذا ترمذی علیرغم آسانگیری در حدیث، آنرا غریب می داند و ذهبی در المیزان اين حدیث را در شمار احادیث منکر به شمار آورده است و در حدیث بریده تبیین خواهیم نمود که هیچ کس در زیارت )روایت( جز اجلح کندی راوی حدیث بریده فردی از حدیث جعفر متابعت ننموده است و او نیز مانند جعفر شیعی است و به طور یقین می دانیم این روایت )بعدی( جز از طریق دو فرد شیعی روایت نشده است. و اما حدیث بریده: پیامبر)ص( دو بعثه )جماعت( به یمن فرستاد، بر یکی علی ابن ابی طالب و بر دیگری خالد بن ولید امیر نمود و فرمود: اگر هر دو جماعت با هم بودید و با هم اجتماع نمودند. پس علی بر مردم )سپاه( امیر باشد، و چون از هم جدا گردید پس هر کدام از شما بر سپاه خود )امیر( باشد. و می گوید: با قوم بنی زید از یمن برخورد نمودیم و به جنگ پرداختیم، و مسلمانان بر مشرکین غلبه نمودندشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8691و جنگجویان را کشتیم و کودکان و زنان را اسیر نمودیم، و علی از میان زنان اسیر شده، یکی را برای خود انتخاب نمود، بریده می گوید: خالد همراه من نامه ای برای رسول خدا فرستاد و تا او را از جریان آگاه سازد و چون نزد پیامبر)ص( بیامدم نامه را به وی دادم، نامه بر وی خوانده شد، دیدم علامت ناراحتی در چهره وی هویدا گردید و گفتم ای رسول خدا این محل پناه است، مرا همراه مردی ارسال نمودی و مرا دستور دادی تا از امر او پیروی نمایم و به رسالت محوله ام عمل نمودم، رسول خدا)ص( فرمود: درباره علی چیزی نگوئید و او از من و من از اویم و او بعد از من ولی شماست. امام احمد)5/365( آنرا با همین عبارت از طریق اجلح کندی از عبدالله ابن بریده از پدرش بریده روایت نموده است و )ضعف( آن اجلح است و او مانند جعفر شیعی است. و در اینگونه موارد در روایات منفرد قابل استدلال نیست. و هدف از انفراد از میان کسانی است که روایاتشان پذیرفتنی است، اما متروک الحدیث ها یا ناشناخته ها یا ضعفاء از قبیل ابو بلج )در حدیثی از ابن عباس( در اینگونه زیادت هرگز مورد متابعت قرار نمی گیرند، زیرا این افراد خود از درجه اعتبار ساقط می باشند. و با این وجود اجلح ضعیف)الحدیث( است و حافظ در شرح حال اجلح در التهذیب به نقل از امام احمد می گوید: اجلح حدیث منکر روایت نموده است. باید گفت که نکته در این حدیث همان زیادت کلمه بعدی در حدیث است و ابن کثیر )البدایه و النهایه()7/343( این زیادت را رد نموده و می گوید: )این کلمه منکر است و اجلح شیعی است و در روایت انفرادی در اینگونه موارد قابل استدلال نیست و کسی از او متابعت نموده که از او ضعیف الحدیث تر است. )گویا به روایت ابو بلج برای حدیث سابقی از ابن عباس اشاره می نماید. و مبارکفوری در)شرح الترمذی()4/325-326( این لفظ را رد و آن را برای همان سبب انکار نموده است، ذکر این قصه از طریق کسانی غیر از دو نفر شیعی)اجلح و جعفر( بیانگر این مدعاست که در عبارت و لفظ روایت کلمه بعدی نیست.( و طرق دیگر عبارتند از، اول: ربیع از اعمش از سعد بن عبیده از ابن بریده از پدرش نزد امام احمد)5/358( روایت گردیده است. دوم: از رَوح از علی بن سرید از عبدالله بن بریده از پدرش، نزد امام احمد)5/350-351( و سایر طریق های دیگر آن که این روایت در آنها ذکر شده، در هیچ کدام از آنها کلمه بعدی وجود نداردشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8692و این کلمه منکر و مردود است، بلکه ابن تیمیه در)المنهاج( به موضوع بودن آن حکم نموده است – نگاه کنید به: )مختصر المنهاج ص311( باید گفت که در حدیث نکات دیگری نیز وجود دارد که عبارت است از اینکه می گوید: )اذا التقیم فعلیّ علی الناس و ان افتر قتما فکل واحد متکما علی جنده( و این عبارت با آنچه در)صحیح البخاری()5/206-207( از حدیث بزاز به ثبت رسیده در مخالفت می باشد، که بزاز می گوید: پیامبر)ص( مرا همراه خالد بن ولید به یمن فرستاد، می گوید: سپس علی را به جای وی بفرستاد و گفت نزد اصحاب خالد بروید هر آنکه خواست همراهت بیاید پس همراهت آمده و هر آنکه خواست بپذیرد و این صریح است در اینکه علی)ع( بدَل و به جای خالد رفته است و بر او امیر نبوده است و روایت بخاری به طور یقین از روایت اجلح صحیح تر است و آنچه از روایت بخاری نقل شد، جریر طبری)تاریخ()3/31-132( ذهبی)تاریخ الاسلام( قسمت )المغازی()ص 690-691( نیز آن را پذیرفته و ترجیح داده اند و روایت اجلح کندی با سایر روایتی که قبلاً در این زمینه مورد اشاره قرار دادیم در تعارض است و مشخص است که در کتب تاریخی و روایی هر چیزی پیدا می شود و باید اخبار صحیح و متواتر و معتبر را مورد استناد قرار داد نه اینکه فقط به دنبال توجیه و به کرسی نشاندن عقاید خود باشیم. در کتب شیعه نیز از بحارالانوار مجلسی گرفته تا کتب اصلی ایشان همچون کافی و من لایحضره الفقیه، عبارات و احادیث جعلی و حتی ضد شیعی فراوانی وجود دارند که مراجع شیعه آنها را قبول نمی کنند، ولی در اینجا خودشان می آیند و بصورت گزینشی عمل می کنند. !! آری، اصولا مدعیان تشیع با احادیث و سنت قطعی و متواتر کاری ندارند و همیشه به دنبال موارد استثنایی هستند. در سنت قطعی و متواتر هر نماز در وقت خود و بطور جداگانه خوانده می شده است، ولی شیعه می گردد دنبال حدیثی که در فلان جا نمازها به هم چسبانده شده اند و این می شود سنت همه روزه برای شیعه!! در سنت متواتر و قطعی، کسی برای مرگ کسی دیگر سیاهپوش نمی شده است، ولی شیعه می گردد و یک روایت را بیرون می کشد که فلانی در یک جا سیاهپوش شده است و این می شود سنت هرساله و هر روزه برای شیعیان جهت عزاداری!! یا در یک جا شخصی از روی احساسی بشری برای مرگ عزیزی گریه اش گرفته و این می شود سنت هرساله برای شیعیان تا بخاطر حسین گریه کنند و حتی بر سر و روی خود بکوبند!!! آری، شیعه تنها دنبال استثناء است نه موارد قطعی و متواتر. کتب حدیث معتبر اهل سنت صحیح بخاری و مسلم هستند و در میان تواریخ نیز سیره ابن هشام است و در کتب دیگری نیز ذکر واقعه غدیر آمده که به آنها اشاره شد.شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8693ولی مدعیان تشیع می روند به دنبال روایاتی که مبادا عقایدشان را زیر سوال ببرد. کسی نیست بگوید اگر امامت و اصول دینی به این مهمی که از نبوت هم بالاتر است صحت داشت، پس چرا برای اثبات آن اینقدر زحمت کشیدن لازم است؟ چرا اینقدر باید در میان متون و لابه لای کتب، پیچ و تاب بخورید تا آنرا به اثبات برسانید؟ همین نشان می دهد که ادعای شما کذب و پوشالی است.)و چنانچه بگویید که این بخاطر شبهه افکنی دشمنان و وهابیون علیه ماست، باید گفت چرا این دشمنان نمی توانند در سایر اصول دینی همچون توحید و معاد و نبوت شبهه افکنی کنند؟ چون اصول مهم در قرآن و سنت بطور صریح و متواتر ابلاغ شده اند تا کسی نتواند بهانه بتراشد ولی اصل مورد نظر شما اینگونه نیست، پس اصل نیست و تنها ادعاست(
]1[ابن کثيردر تاريخ خود مي گويد: »همين که بگو مگوها دربار علي)رض( به سبب جلوگيري اش از بهکارگرفتن شتران و باز پس گرفتن جامه هاي غنيمتي که جانشين او به آنان داده بودبيشتر شد، گرچه حق کاملاً با او بود، اما به هرترتيب موضوع در بين حجاج شايع گرديد،لذا زماني که رسول خدا)ص(از حج فارغ گشت و در راه بازگشت به مدينه بود، در غديرخم ودر ميان مردم خطبه اي خواند و ساحت علي)رض( را از آنچه مي گفتند، پيراسته دانست ومنزلت او را والا برشمرد و فضل او را به ديگران يادآور گرديد، تا آنچه را نسبت بهاو در دل هاي بسياري از مردم جاي گرفته بود، از بين ببرد. و در البداية والنهاية، ج۵،ص105 آورده که زماني که بقية غنايم و اموال زکات را با خود واشخاصي که همراه او آمده بودند به طرف مکه برمي گردانيد تا به پيامبر)ص(برساند واو نيز در ميان مسلمانان تقسيم کند، طبق روايت بيهقي: از جمله ابوسعيد خدري)رض( دربين راه گروهي از همراهان از او خواستند تا قدري شتران خود را استراحت دهند و برشتراني که به عنوان غنايم و اموال زکات گرفته شده و هنوز تقسيم نشده بودند سوارشوند، اما علي)رض( از پذيرش اين خواسته ايشان قاطعانه خودداري کرد و فرمود: سهمشما در اين شتران همانند سهم ديگر مسلمانان است.
]2[امام احمد نيز همين روايت را در مسندش از ابن عباس و او هم از بريدهنقل کرده است و ابن کثير، إسناد اين روايت را »حسن« و تمام روايان آن را مورداعتماد دانسته است.
]3[ابن هشام نيز از ابي سعيد خدري)رض( همين روايت را چنيننقل مي کند: »عن ابي سعيد الخدري قال: »اشتکي الناس عليا )رض( فقام رسول خدا فيناخطيبا، فسمعته يقول: ايها الناس! لا تشکوا علياً، فوالله! إنه لأخشن في ذات الله،أو في سبيل الله من أن يشکي« »از ابي سعيد خدري نقل کرده است که گفت: مردم از علي)رض( شکايت کردند، پس رسول خدا )ص( به عنوان خطيب برخاست و فرمود: اي مردم! از عليشکايت نکنيد، زيرا به خدا قسم او در جهت اجراي فرمان خدا از همه حساس تر است، يادر راه خدا از کسي که از او شکايت مي کند، سخت گيرتر است.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8714راستی کتاب سته اهل سنت را مشخص کردی ؟؟؟کتاب موطا مالک را مشخص کردی که جزو کدام سته است ؟؟
احادیث حضرت علی در کتب سته اهل سنت را پیدا کردی چند تا می باشد ؟؟
و مطالب دیگر را بعدا یاد آوری خواهم کرد .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #8772کماکان منتظرم تا کتابهای سته را برایم معرفی کنید .و کتاب موطا را مشخص کنید که جزو سته است ؟؟
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9158این پست به روز خواهد شد و ماجرای جیش الیمین که در سه مرحله بود تکمیل می شود و بعد سراغ حدیث قرطاس خواهیم رفت. اضافه کنم بنده با شماره پیش رفتم. و به همین ترتیب عمل می کنم ان شاء اللهشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9161با سلام . اینکه گفته ای (این پست به روز خواهد شد و ماجرای جیش الیمین که در سه مرحله بود تکمیل می شود)برادرم امیدوارم که اولا : به ادعایی که در مورخه 21/2/93 در پستی که شماره 17 ثبت کرده بودی و گفته بودی (موطأ مالك يكي از صحاح سته شماست)
برادرم وقتی شما که خود را عالم شیعه می پندارید و وارد بحث های عقیدتی و دینی می شوید و به فکر باطل خود از کتابهای اهل سنت نقل قول می کنید ، هنوز نمیدانی نام کتب سته ی اهل سنت چه می باشد . چرا خودت را به دست خودت رسوا می کنی ؟؟!!
و مطلبی می گویی که مضحکه ی خوانندگان قرار بگیری .
نام کتب سته اهل سنت بدین قرار است :
صحیحین که دو کتاب است صحیح بخاری و صحیح مسلم .
و مسانید که چهار کتاب است : سنن ترمزی ، سنن ابوداوود ، سنن نسائی ، سنن ابن ماجه
لطفا به صراحت پاسخ بده که موطا مالک چطوری جزو یکی از صحاح سته ما است که ما خبر نداریم و تا این را ثابت نکنی بنده دست بردار نیستم و یا باید معذرت خواهی کنی و بگویی که صحاح سته اهل سنت را نمیشناسی .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9162اینکه گفته ای (و بعد سراغ حدیث قرطاس خواهیم رفت.)
اولا : این یک توهین بزرگ برای حضرت علی می باشد که با ان شجاعت و فاتح خیبر بودن نتوانست کسی که به گفته شما به پیامبر توهین کرد ، ان را به قتل برساند و از ان شخص ترسید !!!
و چرا شما همیشه حضرت علی را ترسو و کسی که نمی تواند از خود پیامبر و از ناموس پیامبر و از ناموس خودش دفاع کند معرفی می کنید .
(و می گویند بدترین دشمنی دفاع بد از شخص می باشد . )
و دوما : زمان مریضی پیامبر چند روز طول کشید اگر پیامبر می خواست چیزی را بگوید می توانست در حضور حضرات علی ، عباس ، ابوذر ، سلمان ، عمار و … بگوید .
چون به گفته شما همه اینها ترسو بودند و در حضور ان شخص که از او می ترسیدند نمی گفت !!!
و سوما : شما که می گویید در روز غدیر دین به اتمام رسیده و کامل شده چطور باز پیامبر می خواست چیز جدیدی را بنویسد !!!
چهارما : در این 70 روزی که پیامبر پس از حجت الوداع زنده بود چرا یک خطبه و امامت نماز جمعه را به حضرت علی نداد ؟؟!!
پنجما : پیامبر اسلام امی بود و نمی توانست طبق ایه 48 عنکبوت خط بنویسد .
(وَمَا كُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ)
و در حضور مردم در مسجد قلم و دوات نخواست که نام و تعداد امامان را بنویسد ؟؟!!
و دیگر اختلافی وجود نداشت نه در اصل امامت که منصوص الهی است و نه در بین اهل تشیع که بر سر تعداد امامان اختلاف دارند .( زیدیه 3 امامی ، اسماعیلیه ، 12 امامی و …. )
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9179برای پاسخ به سوال:یا کتاب الموطأ امام مالک جزو کتابهای صحاح سته است؟ http://www.islampp.com/index.php?id=144&ftwid=14162 در ضمن شما فقط به این گیر دادید که موطا جزء صحاح سته نیست و باید عذر خواهی کنم و…اگر عذر خواهی من دردی از احادیثی که بر ضد امام علی علیه السلام در کتب شماست دوا کرد من عذر خواهی می کنم….
بنده مطالبی در ادامه نوشتم و شما کوچکترین اشاره ای نداشتید و ان اینکه منصور به مالک دستوری داد که احادیثی جمع کند که از امام علی علیه السلام حدیثی نباشد ایا شما در موطا مالک حدیثی در مورد امام علی علیه السلام سراغ دارید؟ چرا در این مورد حرفی نزدید؟ در ضمن موطا اولین و قدیمی ترین کتب حدیث شما حتی قبل از صحیح بخاری است..ایا جزء صحاح باشد یا نباشد به ما مربوط نیست…چون در مقاله ای که ادرس دادم بعضی بزرگان جزء صحاح اوردند و بعضی نه…….طبق مبانی شما ما حکم کردیم.
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9180در مورد حدیث قرطاس و شبهات ان به زودی پاسخ خواهیم داد و روشن می شود که ماجرا چه بوده…ان شاء اللهشنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9230با سلام .اولا : شما آدرس لینکی را داده اید که اصلا کار نمی کند و از خوانندگان می خواهم که به این سایت مراجعه کنند تا دروغگو و کذاب رسوا شود .
اینکه گفته ای (در ضمن شما فقط به این گیر دادید که موطا جزء صحاح سته نیست و باید عذر خواهی کنم و.)
برادرم من به لحاظ این گیر دادم که برای خوانندگان مشخص شود که شما ها نسبت های دروغ به علمای اهل سنت می دهید و با دروغ و کذب نسبت های ناروا به آنها می دهید و از آنها به دروغ نقل قول می کنید .
اینکه گفته ای (.اگر عذر خواهی من دردی از احادیثی که بر ضد امام علی علیه السلام در کتب شماست دوا کرد من عذر خواهی می کنم.)
برادرم اولا : باید عذرخواهی می کردی از نسبت دروغی که داده بودی .
دوما : اگر راست می گویی و کذاب نیستی یک حدیث از کتب صحاح سته که به حضرت علی توهین کرده باشد و خدایی نکرده لعنت فرستاده باشد و یا ایشان را مرتد و کافر اعلام کرده باشد بگذار تا خوانندگان قضاوت کنند و دروغگو و کذاب رسوا شود .
و از خوانندگان محترم هم می خواهم که منتظر بمانند و ببینند آیا این شخص می تواند ادعای خود را ثابت کند .
اینکه گفته ای (ان اینکه منصور به مالک دستوری داد که احادیثی جمع کند که از امام علی علیه السلام حدیثی نباشد)
برادرم این گفته ی شما با ادعای اولیه شما تناقض کامل دارد چون ما مدافع منصور نیستیم .
اینکه گفته ای (ایا شما در موطا مالک حدیثی در مورد امام علی علیه السلام سراغ دارید؟)
برادرم اولا : ما اهل سنت اعتقادات دینی خود را از قران و سنت صحیح پیامبر اسلام می گیریم .
و در صحاح سته ما احادیث حضرت علی بیش از 1400 حدیث می باشد که از جمع احادیث سه خلیفه اول بیشتر است .
دوما : در صحاح سته ما چندین روایت از حضرت فاطمه وجود دارد .
آیا در کتب اربعه شما یک حدیث از حضرت فاطمه وجود دارد ؟؟!!!
که در همین رابطه چندین برنامه در شبکه های توحیدی اهل سنت مطرح شد .
و در سایت شبکه تلوزیونی وصال حق و کلمه موجود است .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9231اینکه گفته ای (در مورد حدیث قرطاس و شبهات ان به زودی پاسخ خواهیم داد و روشن می شود که ماجرا چه بوده.)برادرم : ما هم منتظر هستیم که امثال شما علمای شیعه در این موضوعات شبهه افکنی کنند تا من با استناد به ایات قران و مرتبط با موضوع پاسخ بدهم و خوانندگان قضاوت کنند و دروغگو و کذاب را بشناسند و اگر امثال شما وارد این بحث ها نشوید و شبهه افکنی نکنید این سایت از رونق می افتد و بازدید کنندگان خود را از دست می دهد .
و در مورد حدیث قرطاس من مطالب خیلی کمی گذاشتم و مطالب بیشتر را در پاسخ شبهه افکنی های شما خواهم گذاشت تا موضوع برای خوانندگان واضح و آشکار گردد .
شنبه، ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در ۲:۵۰ ب.ظ #9275شماره 18
سفر دوم امام علی علیه السلام
در سفر اول اشاره کردیم که عده ای از صحابه از امام علی علیه السلام شکایت کردند و …ماجرای ان به تفصیل داده شد. در سفر دوم امام علی علیه السلام برای امر قضاوت رفته بودند. در کتاب مسند احمدبن حنبل جلد اول صفحه ۱۱۱. که خود محققش هم احمد محمد شاکر مي گويد سندش صحيح است يعني مي گويد: اسناده صحيح. امير المومنين مي گويد من را داريد مي فرستيد به يمن من سن پاييني دارم شايد در قضاوت با مشکلي مواجه شوم و به مشکلي بر بخورم بعد مي گويد که : فوضع يده علي صدري. پيغمبر دست مبارکشان را روي سينه من گذاشت و فرمود: اللهم ثبت لسانه واهد قلبه يا علي إذا جلس إليك الخصمان… خدايا زبان علي را ثابت بدار و قلبش را به هدايت راهنمايي کن. بعد از اين حضرت فرمودند: فما اختلف على قضاء بعد أو ما أشكل على قضاء بعد. مسند أحمد ، الإمام أحمد بن حنبل، ج1، ص111. بعد از آن ديگر هيچ امر قضاوتي بر من دشوار نبود و در اين مسائلش هم که بين سال ۸ ـ ۱۰ بوده ظاهرا حضرت رفته براي قضاوت .
-
نویسندهنوشته ها
شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.
ده كنيز به قبيله آل ابي طالب رسيد، بعد آنها را تقسيم كرد و بالاخره يك كنيز خيلي زيبا در قرعه به نام علي)ع( افتاد ـ البته اين را اينها دارند نقل مي كنند كه ما زير بار اين چنين قضيه اي نمي رويم چون ما معتقد هستيم و روايات متعدد داريم بر اين كه: إنّ الله حرّم نساء العالَم علي عليٍّ ما دامت فاطمة حيّةً، مادامي كه فاطمه زهرا در قيد حيات بود تمام زنان عالم بر اميرالمؤمنين حرام بوده است. ولي اينها مي گويند: اين كنيز زيبا به علي افتاد و حضرت تصرف هم كرد _ باید بگوییم که اگر جنابعالی خجالت نمی کشیدی؟ بطور کلی تمام قضیه شکایات مطرح شده علیه حضرت علی را نفی می نمود تا خیال همه را راحت کند
جریان شکایت بریده را مربوط به مدینه و 10 ماه قبل از حجه الوداع دانسته که در آن بريده مي گويد: دخلت المسجد و
رسول الله صلي الله عليه و سلّم في منزله و ناسٌ من أصحابه علي بابه فقالوا ما الخبر يا بريده؟ فقلت: خير فتح الله علي المسلمين فقالوا ما أقدم؟ قال: جارية أخذها عليّ من الخمس فجئت لأخبر النبي صلي الله عليه و سلّم قالوا : فأخبره فإنّه يسقطه من عين رسول الله. وارد مسجد شدم كه رسول خدا در منزل خود بودند در حالي كه عده اي از ياران آن حضرت هم در مقابل در مسجد بودند. گفتند: بريده از يمن چه خبر داري؟ گفتم: خبر خوش دارم، خداوند عالم پيروزي و فتح نصيب مسلمانان كرده است. گفتند: تو براي چه جلوتر از سپاه آمده اي؟ علي كنيزي را از غنائم گرفته و تصرف كرده، آمده ام كه به پيغمبر خبر دهم. گفتند: بريده برو و حتماً اين خبر را به پيغمبر بده كه اين كار باعث مي شود كه علي از چشم پيغمبر بيفتد. اما سند اين قضيه اي كه جناب قزوینی به آن استناد جسته است: معجم أوسط طبراني، ج6 ، ص163 و معجم كبير طبراني، ج18، ص128 و مستدرك حاكم نيشابوري، ج3 ، ص110 كه مي گويد: هذا حديث صحيح علي شرط مسلم. سپس اشاره می کند که اينها از علي شكايت كردند و پيغمبر اين گونه فرمود.آقاي حاكم نيشابوري در مستدرك، ج3 ، ص110 مي گويد : هذا حديث صحيح علي شرط مسلم. در روايات صحيح اهل سنت از جمله احمد بن حنبل در مسند خود دارد كه: و هو ولي كلّ مؤمن بعدي، علي بعد از من ولي و سر پرست تمام مسلمين است