امامان بشرند!….

امامان چون ما بشرند!.. دقیقا همه مراحل خلقت بشر را چون سایر انسانها طی کرده‌اند. ولی در سینه‌ آنها قلبهای پاکی است، و در وجدان همتهای بزرگی که از آنها مردانی بس بزرگ در تاریخ رقم زده است. فرق در خمیر خلقت نیست، در بزرگی همت واخلاق والای آنهاست.. واگر آنچه سست عنصران جاهل و دوستان نادان بدانها نسبت می‌دهند حقیقت می‌ داشت، هیچ برتری و عظمتی شایان آنها نبود. نه ثوابی بر طاعت و نه عقابی و بازخواستی بر لغزشها،
 جاهلان می‌پندارند  که امامان ـ بر طاعت و فرمانبرداری خلق شده‌اند، چون ملائک معصومند، و طاعت و فرمانبرداری حق از سرشتشان است! پس آنها را نه جزائی است بر طاعت و نه عقابی بر معصیت.. و نه بهشتی بهای همت و استقامت و نه جهنمی سزای لغزش و معصیت..

امام زین العابدین چون سخن آن جاهلان ـ و یا دشمنان مغرض ـ را شنید که درباره حضرت علی  چنین و چنان می‌گویند بخشم آمده فرمودند: " لعنت خدا بر آنانی که در حق ما دروغ می‌گویند. وقتی حرفهای عبدالله بن سبأ بیادم می‌آید موی بر تنم سیخ می‌شود، این مرد ادعای بسیار بیهوده‌ای کرده! او را چه شده است؟! لعنت و نفرین خدا بر او بادا!.. بخدا سوگند علی بنده نیکوکاری از بندگان خداوند بود، و هیچ جایگاه و عزت و کرامتی نزد خداوند نیافت مگر به سبب پیروی و فرمانبرداریش از خداوند و پیامبر او. و همچنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) هیچ جایگاه و منزلتی نزد خداوند نیافت مگر به سبب فرمانبرداری و اطاعتش از خداوند متعال" (1).

مفکر و روشنفکر علی شریعتی در باب عصمت امام می‌گوید:" در تشیع صفوی عصمت عبارت است از یک حالت فیزیولوژی خاص، بیولوژی خاص، پسیکولوژی خاص، که امام‌ها دارند و از یک ماده‌ی خالص ساخته شده‌اند که اصلا آنها نمی‌توانند گناه بکنند! خوب بنده هم اگر چنین ساخته شده بودم که نمی ‌توانستم گناه بکنم، تقوای من دو شاهی هم ارزش نداشت. چون وقتی من نتوانم گناه بکنم، این چه جور بی‌ گناهی است؟! دیوار هم با این وضع نمی‌ تواند گناه بکند، چون ذاتش طوری است که نمی‌تواند گناه بکند. مثل این که بعضی روضه‌ خوانها می‌گویند شمشیر در تن امام اثر نداشت! این چه فضیلت ‌تراشی احمقانه است که فضیلت را می ‌تراشد و دور می ‌ریزد؟ اگر شمشیر به تن خود همین آقای روضه ‌خوان کارگر نباشد، می‌تواند به سادگی یک شوخی و بازی، قهرمان شهادت باشد! چون در این صورت روضه‌ی شهید را خواندن، از شهید شدن سخت‌تر است! در تشیع صفوی ذات امام یک نوع عصمتی پیدا کرد که هیچ ارزشی نداشت؛ نه ارزش انسانی ( چون امام معصوم فاقد قدرت گناه بود) و نه ارزش علمی ( چون مردم نمی‌توانند از موجودی که ذاتش با آنها فرق دارد سرمشق بگیرند)! ائمه را موجودات متافیزیکی و مجرد و غیبی و از آب و گل مخصوص معرفی کردند و در نتیجه، هم امام بودن بی‌ارزش شد و هم معتقد بودن به امام! و ظاهرش هم این که ملای وابسته به رژیم صفوی، با فرشته نشان دادن امام، مقام امام را ارتقاء داده است. از محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین خیلی تجلیل کرده و فضائل و مناقب بسیار عظیم و عمیقی را تازگی در ائمه کشف کرده است! و چهارده معصوم را از خمیره‌ای غیبی و جوهری ماوراء طبیعی و فوق بشری شمرده و ذات آنها را از ذات ـ انسان ـ جدا نموده و خلقت این چهارده تن را از خلقت آدم استثناء کرده! و آنها را عناصری از نور الهی در صورت ظاهری آدمی تلقی نموده و به گونه‌ای تعبیرشان کرده که اولا برخی فضائل انحصاری دارند که نوع انسان هرگز نمی‌تواند داشته باشد، و ثانیا برخی صفات و خصوصیات متعالی دارند که برخی از نمونه‌های عالی انسانی می‌توانند در سطح‌های پایین ‌تری، مشابه آنها را فرا گیرند. اما این صفات عالی انسانی در آنها ذاتی و طبیعی و فطری است و اقتضای جبری جنس و خصوصیت ذاتی نژادشان است ودر انسانهای دیگر اکتسابی است و اختیاری و عرضی…

مثلا آنها غیب می ‌دانند و انسان نمی‌تواند بداند. آنها دشمنشان را با یک فوت به سگ و سوسک یا شغال یا خرس و خوک و هر نوع حیوانی که سفارشش را داده باشند، تبدیل می‌کنند و انسان نمی‌تواند. آنها در قنداق اژدها را می ‌درانند و انسان را در جامه‌ ی سلاح اژدها می‌ دراند. فضائل اختصاصی دیگری که برخی از آنها سخت چندش‌آور است و نقلش و حتی تصوری در پس پرده‌های خیال و گوشه‌ی خلوت و خاموش ـ زشت و نفرت بار!" (2).
شیخ مفید می‌گوید: "امامان از آل محمد از آنچه در وجدان بندگان خدا بود خبر داشتند، و از همه چیز قبل از بوقوع پیوستن آن آگاهند" (3).
چگونه افرادی چنین جرأت بخود می‌دهند و می‌گویند: امام از غیب خبر دارد، در حالیکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم)؛ و او به مراتب از امام برتر و والاتر است، غیب را نمی‌دانست، و قرآن پاک؛ کلام پروردگار عالم از زبان او چنین می‌آورد: [قُل لَّا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّـهُ ? وَلَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَمَا مَسَّنِیَ السُّوءُ ? إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ] (اعراف:۱۸۸-)
«بگو که من مالک نفع و ضرر خویش نیستم مگر آنچه خدا خواسته، و اگر من از غیب آگاه بودم بر خیر و نفع خود همیشه می‌افزودم و هیچ‌گاه زیان و رنج نمی‌دیدم، من نیستم مگر رسولی ترساننده، و بشارت دهنده گروهی که اهل ایمانند»

شما را به خدا !…
آیا شایسته است ما حرف شیخ مفید را گوشواره گوشمان کرده باور کنیم، و سخن پروردگارمان را دروغ پنداشته دور بیندازیم؟!..
اگر امام غیب می‌دانست؛ چگونه حضرت امام علی بدون اینکه کمترین احتیاطی بخرج دهد برای نماز بیرون رفت، در حالیکه بخوبی می‌دانست (!) که ابن ملجم او را خواهد کشت؟!..
امامان ما یا به قتل رسیدند، ویا با زهر مسموم شدند. چگونه امکان دارد امام غذای مسمومی را بخورد، در حالیکه می‌داند در آن زهر است؟!
آیا این خودکشی نیست؟!..
و آیه کلام پاک پروردگار صراحتا می‌گوید: [وَمَا مَسَّنِیَ السُّوءُ  ].. "و هیچ‌ گاه زیان و رنج نمی‌دیدم"، که مفهوم آن واضح و روشن دلالت دارد بر اینکه؛ من باید در حالتی که اطلاع داشته باشم، و در حد توانم باشد از زیان و رنج دوری کنم. و خودم را از بلاها و سختیها و مشکلات نجات دهم.
پس این تنها یک ادعای بیهوده‌ای است که هیچ اساسی در میزان شریعت اسلامی، و نزد خداوند و رسول او و اهل بیت آنها ندارد، و غیب و پنهان را جز خداوند کسی نمی‌داند.
پروردگار یکتا می‌فرمایند: [ قُل لَّا یَعْلَمُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّـهُ وَمَا یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ]. (النمل/۶۵)
"بگو که در همه آسمانها و زمین جز خدا کسی از علم غیب آگاه نیست و اینان هیچ نمی‌دانند که چه هنگام زنده و برانگیخته خواهند شد. "

عجب ملتی هستیم ما!..
از روایات و حکایاتی که زهد و پارسائی و اخلاق والا و ویژگیهای بزرگ انسانی امامان که از آنها امام ساخته، و آنها را نزد خدایشان عزیز نموده، و از عبادتها و تصاویر طاعات و شیوه‌ی فرمانبرداریشان دست کشیده، خود را به روایات دروغین و افسانه‌های خیالی که به آنها نسبت داده می‌شود مشغول داشته‌ایم!!..
خدایا…
ای کاش ملت و قوم من کمی بیندیشند…
بار الها…
به ما توفیق ده از عقلهایمان استفاده کنیم!..
[إِنِّی آمَنتُ بِرَبِّکُمْ فَاسْمَعُونِ (۲۵) قِیلَ ادْخُلِ الْجَنَّهَ قَالَ یَا لَیْتَ قَوْمِی یَعْلَمُونَ (۲۶) بِمَا غَفَرَ لِی رَبِّی وَجَعَلَنِی مِنَ الْمُکْرَمِینَ] (یس ۲۵-۲۷)
[.. پس، از من بشنوید (و گواه باشید) که به خدای (فرستنده) شما ایمان آوردم* (و به این مرد با ایمان پس از کشته شدن، در عالم برزخ) گفته شد: بیا داخل بهشت شو، گفت: ای کاش ملّت من هم (از این نعمت بزرگ) آگاه بودند * که خدا چگونه در حق من مغفرت و رحمت فرمود و مرا مورد لطف و کرم قرار داد].

————————————
  پی نوشت
(۱) نگا: ( رجال الکشی ۱/۳۲۴، و بحار الأنوار ۲۵/ ۲۸۶)
(۲) نگا: ( تشیع علوی  تشیع صفوی ـ علی شریعتی ص/۳۵،۳۶، نسخه پی دی اف)
(۳) نگا: ( اوائل المقالات از مفید ص/ ۶۷)

نویسنده: صادق السیهاتی / روشنفکر شیعه مترجم حسین حسنیی

مقاله پیشنهادی

هنگام اختلاف با پدر چگونه با وی صحبت کنم؟

سوال: در اسلام هنگامی که سوء تفاهمی میان پدر و پسر رخ می‌دهد چگونه می‌توان …