شیعه ها میگویند: امام على علیه السلام ابن ملجم را از ماجراى قتلش آگاه ساخت و ابن ملجم تقاضا کرد که آن حضرت، او را قبل از ارتکاب به قتل برسانند، على علیه السلام مىفرمایند: آیا قصاص قبل از جنایت کنم؟مرحوم شیخ مفید مىفرمایند: عبد الرحمن بن ملجم، به نزد امیرمومنان على علیه السلام آمده و از آن حضرت خواست که به او اسبى بدهند ؛ حضرت به او نگاه کرده و فرمودند: تو عبد الرحمن بن ملجم مرادى هستى ؟!
گفت آرى ! حضرت دوباره فرمودند آیا تو عبد الرحمن بن ملجم مرادى هستى ؟ گفت آری! حضرت فرمودند: اى غزوان ؛ او را سوار بر اسب سرخ بنما؛ او نیز اسبى سرخ آورده و ابن ملجم سوار آن شده و زمام اسب را به دست گرفت ؛ وقتى که بازگشت، امیرمومنان فرمودند:
من مىخواهم به او هدیه بدهم، و او مىخواهد مرا بکشد، آیا مىتوانى یکنفر از دوستان خود از قبیله بنىمراد را بیاورى که کار تو را درست بداند ؟! (استشهاد به شعر عمرو بن معدیکرب)
وقتى که ابن ملجم، کار خود را کرد، و به امیرمومنان را مضروب ساخت، او را که از مسجد بیرون رفته بود، دستگیر کردند؛ و به نزد امیرمومنان آوردند؛ حضرت فرمودند: قسم به خدا من این بخشش را به تو کردم، با اینکه مىدانستم تو قاتل من هستى ! ولى این کار را کردم، تا خدا یاور من بر ضد تو باشد !
الشیخ المفید، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد
نظر اهل سنت:
شیعه درباره حضرت علی دچار غلو شده و گمان میکند او قاتل خود را میشناخته است ولی حالا با توجه به آیات سوره کهف که در آن آمده:
«فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا لَقِیا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیهً بِغَیرِ نَفْسٍ لَقَدْ جِئْتَ شَیئًا نُکْرًا»«74»
باز به راه خود ادامه دادند، تا اینکه نوجوانی را دیدند؛ و او آن کودک را کشت. (موسی) گفت: «آیا انسان پاکی را، بی آنکه قتلی کرده باشد، کشتی؟! براستی کار زشتی انجام دادی!»
(وَأَمَّا الْغُلَامُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَینِ فَخَشِینَا أَنْ یرْهِقَهُمَا طُغْیانًا وَکُفْرًا) «80»
و اما آن کودک، پدر و مادرش با ایمان بودند؛ و بیم داشتیم که آنان را به طغیان و کفر وادارد!
حال این پرسش مطرح است که؛ خضر پسر بچه ای را که مرتکب جرم نگردیده بود اما قرار بود؛مثل ابن ملجم؛ در آینده مرتکب جرم شود را قبل از ارتکاب جنایت کشت ؟
شیعه در جواب میگوید ( نظر آیت الله مکارم شیرازی)
خضر مامور تشریعى خداوند نبوده؛ بلکه مامور تکوینى بوده و از طرف خداوند بر اساس مصالح و حکمت الهى مامور به انجام این کارشده است. اعتراض موسى علیه السلام بر اساس ظاهر و «نظام تشریع» صورت گرفته است. و این که مىبینیم حضرت موسى علیه السلام تاب تحمل کارهاى خضر علیه السلام را نداشته به همین خاطر بوده که ماموریت آن دو یکدیگر فرق داشته است. موسى علیه السلام مامور به «ظاهر» و خضر مأمور به «باطن»بوده است.
پاسخ اهل سنت:
شیعه میخواهد دروغ و گزافه گویی خود را درباره حضرت علی لاپوشانی کند او وقتی داشته درباره خلیفه چهارم رضی الله عنه غلو میکرده یادش نبوده که حضرت خضر به خاطر علمی که به عاقبت غلام داشته او را به قتل رسانیده بود زیرا انسان اگر از علمش استفاده نکند آن علم به درد جرز دیوار میخورد؛ و بود و نبودش یکی است.
یعنی حالا من که نمیدانم قاتلم کیست و علی که میدانست قاتلش کیست هردو در یک سطح هستیم زیرا دانایی او بدردش نخورد و نادانی من بدردم نمیخورد پس علم او مساوی با بی علمی من است پس چه سودی از این علم؟؟
شیعه میگوید حضرت علی مامور به باطن نبود؛اما اگر حضرت علی مامور باطن نیست پس چرا به ابن ملجم درباره باطنش خبر داد؟
حضرت علی اگر امورباطنه را میدانست، پس چرا زیادبن ابیه را از طرف خود حاکم ایران کرد؟ تا بعد او برود و متحد امیر معاویه شود؟
کاملا واضح است که غلو شیعه درباره علی او را به بن بست بدی کشانده و جواب ندارد و برای همین خیال میبافد!
ببینید شیعه چه میگوید:
امیرمومنان على علیه السلام مىفرمایند:
«والله لقد کنت أصنع بک ما أصنع، وأنا أعلم أنک قاتلی، ولکن کنت أفعل ذلک بک لأستظهر بالله علیک» .
قسم به خدا من این بخشش را به تو کردم، با اینکه مىدانستم تو قاتل من هستى ! ولى این کار را کردم، تا خدا یاور من بر ضد تو باشد! الشیخ المفید، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، یعنى اگر قبل از اینکه او مرا کشته باشد، او را بکشم، خدا یاور او بوده و از من به خاطر کشتن یک بىگناه، بازخواست خواهد کرد ؛ اما من به او کمک کردم، و او را نکشتم، تا وقتى او مرا کشت، خداوند دادخواه من باشد !
سخن اهل سنت:
ولی سوال برقرار است پس چرا حضرت خضر پسر بچه را قبل از ارتکاب جرم کشت؛ جواب این است که خضر میدانست او جانی و علف هرز خواهد بود؛ او را از بین برد این کاملا واضح است انسان که علم داشته باشد فلان چیز بدرد نمیخورد بدورش بیاندازد اما با وجود علم به این که زیاد بن ابیه خائن است علی او را والی کل ایران کرد این یعنی چه؟
ظاهراً یعنی اینکه علی با وجود علم بر خیانت خائن، یک خائن را حاکم بر مال و جان مردم بیگناه کرد پس در این صورن حضرت علی شریک جرم است بلکه در این صورت ایشان اصلا متهم اول میشود در حالیکه همه میدانیم ایشان خلیفه راشد و از عشره مبشره است.
پس ای شیعه از چرند گویی دست بردار علی غیب نمیدانست:
(قُلْ لَا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیبَ لَاسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیرِ وَمَا مَسَّنِی السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ لِقَوْمٍ یؤْمِنُونَ) «الأعراف/۱۸۸»
ای پیامبربگو: «من مالک سود و زیان خویش نیستم، مگر آنچه را خدا بخواهد؛ و اگر از غیب باخبر بودم، سود فراوانی برای خود فراهم میکردم، و هیچ بدی به من نمیرسید؛
اگر علی غیب میدانست بدی به او نمیرسید و ابن ملجم او را نمیکشت، اگر علم به غیب داشت، خیر کثیر بدستش میامد مثلا شام کوچک را هم فتح میکرد نه اینکه با انتخاب زیاد بن ابیه به امارت ایران، ایران را هم بیاندازد به دامن حاکم شام !!
حالا جواب به این سوال که چرا حضرت خضر علام بچه را کشت
همانطور که در آیه میبینید:(وَأَمَّا الْغُلَامُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَینِ فَخَشِینَا أَنْ یرْهِقَهُمَا طُغْیانًا وَکُفْرًا) «80»
«و اما آن نوجوان، پدر و مادرش با ایمان بودند؛ و بیم داشتیم که آنان را به طغیان و کفر وادارد! »
پدر و مادر این پسربچه مومن و صالح بودند و و ایمان و صلاح پدر و مادر، اثرش به فرزند هم میرسد مثلا در همین داستان خضر و موسی میبینیم که حضرت خضر گنج دو یتیم را بخاطر اینکه پدرشان صالح بود با مشقت زیر دیوار پنهان کرد.
و پدر مادر آن بچه کشته شده نیز صالح بودند لذا حضرت خضر برای جلوگیری از ضرر آنها، این بچه که قرار بود ناصالح شود را کشت و فرزند آن زوج صالح را از جهنم نجات داد و به بهشت برد و هم آنها را از امتحان فتنه فرزند ناصالح نجات داد (جایزه به خاطر خوب بودن خودشان) و هم به آنها فرزندی صالح داد و حتما الله کمکشان کرد تا غم را زود از یاد ببرند.
اگر حضرت نوح علم میداشت که پسرش اگر بزرگ شود کافر میشود حتما او را در کودکی میکشت و اگر من بدانم پسرم بزرگ شود مرا میکشد پس در خردسالی او را میکشم تا نتواند و نه ضرر بمن برسد و نه راضیم که او بجهنم برود. این است فایده آگاه شدن از علم غیب
اما ما در زندگی حضرت علی نشانه ای از فواید آگاهی به علم غیب را نمی بینیم پس میگوییم علم غیب نداشت و شیعه میگوید، داشت اما استفاده نمیکرد
این که عذر بدتر از گناه است. در داستان حضرت علی، علم حضرت علی نه خودش را نجات داد نه سرباز بیچاره اش را که در رکاب او می جنگید! خلاصه شیعه های امروزی نباید فریب علمای سابقه خود را بخورند آنها موجوداتی بینهایت خرافاتی بودند و هستند. و اعتقاد و باور به نوشته های آنها، شایسته یک انسان عاقل نیست.