حکم اضافه کردن «حی علی خیر العمل» در اذان چیست؟

سوال یک برادر: من در کتاب های مصنف ابن ابی شیبه و السنن الکبرى للبیهقی حدیثی خواندم که متنش به شرح زیر هست. و میخواهم بدانم حی علی خیر العمل جزو اذان هست یا خیر. زیرا در آخر حدیث آمده «هو الاذان الاول» آیا معنی آن میشود این اذان اولیه در اسلام بوده یا معنی دیگری دارد؟ حدیث اینگونه میباشد: «السنن الکبرى للبیهقی – کتاب الصلاه ذکر جماع أبواب الأذان والإقامه – باب ما روی فی حی على خیر العمل حدیث:‏1844‏ وأخبرنا محمد بن عبد الله الحافظ ، أنا أبو بکر بن إسحاق ثنا بشر بن موسى ثنا موسى بن داود ثنا حاتم بن إسماعیل عن جعفر بن محمد عن أبیه ، أن علی بن الحسین ، کان یقول فی أذانه إذا قال: حی على الفلاح قال: حی على خیر العمل ویقول هو الأذان الأول "

«مصنف ابن أبی شیبه – کتاب الأذان والإقامه من کان یقول فی أذانه حی على خیر العمل – حدیث:‏2223‏ حدثنا أبو بکر قال: نا حاتم بن إسماعیل، عن جعفر، عن أبیه ، ومسلم بن أبی مریم، أن علی بن حسین، کان یؤذن، فإذا بلغ حی على الفلاح، قال: حی على خیر العمل، ویقول: هو الأذان الأول »

جواب:
قبل از هر چیز باید بدانیم؛ اموری که از رسول الله صلی الله علیه و سلم ثابت می شود در قالب عبادت و شعائر دینی می گنجد, و به همین  دلیل عمل یا فتوای صحابی تشریع نمی باشد. در حدیثی که ذکر شده به صرف نظر از صحت یا عدم صحت آن؛ فعلی است که علی بن حسین زین العابدین آن را انجام داده است, و زین العابدین با رعایت مکانت صحابی که نبوده بلکه از صغار تابعین است, پس چگونه می توان چنین حکمی را شرع و عبادت دانست. حتی اگر هم ایشان با گفته خود این امر را اذان اول نامیده باشد تازه سلام حکم روایتش مرسل است که چون از طبقه صغار تابعین به شمار می آید روایتشان از عهد رسول الله صلی الله علیه و سلم ارزش استدلال ندارد .

همین عمل ازعبد الله بن عمر نیز که صحابی بوده روایت شده است, که اسانیدش نیز صحیح است, ولی آن را به رسول الله صلی الله علیه و سلم نسبت نداده, بلکه کاری بوده که گاهی آن را انجام می داده است ( به مصنف عبد الرزاق مراجعه شود). ولی رافضی مذکور برای اینکه با عبد الله بن عمر مشکل دارد روایت صحیح را رها کرده و به روایت ضعیف زین العابدین استدلال کرده است .
به هر حال کسانی که در زمان پیامبر اذان می گفته اند و رسول الله صلی الله علیه و سلم این شعار دینی را به آنها تلقین کرده است چهار نفر بوده اند: بلال و عبد الله بن ام مکتوم در مسجد النبی, و ابو محذوره در مکه, و سعد القرظ در مسجد قبا, و در هیچ جا از کتب روایات نمی توان حتی روایت ضعیفی از این چهار موذن پیدا کرد که جمله مذکور را در اذان خود می گفته اند. یاد آوری می کنم که اذان شعاری دینی است که در روز ۵ بار تکرار می شده و از بالاترین درجه تواتر برخوردار است , یعنی چیزی نیست که امر آن بر کسی مخفی بماند .

حال از بین این همه مسلمان روایتی منسوب به زین العابدین پیدا شده که ضعیف بوده و به آن عمل می کنند , کاری که مخالف با کار تمام مسلمانان بوده است , به هر حال باید اذان را از خود رسول الله صلی الله علیه و سلم و این چهار نفر آموخت. بنابراین اضافه کردن این جمله در اذان بدعت و گمراهی است, برای بار دیگر تذکر می دهم که عبد الله بن عمر اگر هم آن را گاهی انجام می داده به دین نسبت نمی داده است بلکه وقتی اذان میشنیده است می گفته: بشتاب به سوی بهترین عمل , و قصد تشریع و بدعت گزاری نداشته است .
و جالب این است که خود علی بن ابی طالب نیز چنین جمله ای را نمی گفته است .

همچنین علامه برقعی رحمه الله در کتاب ارزشمند خود(رهنمود سنت در رد اهل بدعت آورده است:
«یکی از مسائلی که نزد بزرگان شیعه اهمیت فوق العاده ای داشته و همواره سعی بر جامه عمل پوشاندن به آن دارند، مخالفت ورزیدن هر چه بیشتر با معتقدات و عبادات اهل سنت و جماعت می باشد. آنها برای تحقق بخشیدن به این هدف، ‌به عبارات اذان نیز رحم نکرده و آنرا تحت تحریف و تبدیل خود قرار داده اند. آنها در اثنای اذان پس از شهادت دادن به رسالت رسول الله (صلى الله علیه وسلم)، به ولی و حجت بودن علی ابن ابی طالب -رضی الله عنه- شهادت می دهند. و همچنین عبارت «حی علی خیر العمل» را نیز به اذان اضافه کرده و در پایان به جای یکبار «لا اله الا الله» گفتن، این عبارت را دوبار تکرار می کنند.
قبل از هر سخنی بایستی گفته شود اهل سنت و جماعت نیز علی ابن ابی طالب -رضی الله عنه- را یکی از پرهیزکارترین و با تقوی ترین اولیاء خداوند می دانند. اما این اعتقاد هرگز نمی تواند دلیل و انگیزه ای برای افزدون عبارات اذان باشد. چون اذان مانند سایر عبادات توقیفی می باشد. یعنی اینکه کم و کیف آنها تنها از جانب خداوند متعال تعیین و مشخص می گردد».

ما بایستی در اذان نیز مانند سایر عبادتها خود را مقید به فرمایشات و ارشادات خداوند متعال و پیامبر اسلام (صلى الله علیه وسلم) قرار دهیم. اگر روا می بود که هر فرقه و گروهی بنا بر تمایلات خویش و برای به کرسی نشاندن باورهای خود، ‌عبادات اسلامی را دستخوش تبدیل و تحریف قرار دهد و اموری را به آنها اضافه و یا از آنها بکاهد، خدا می داند تا به امروز بر سر عبادات اسلامی چه آمده بود؟
بایستی توجه داشت افزودن این عبارات به اذان، در را به روی افزودن عبارات دیگری نیز باز می کند. به عنوان مثال می توان به رسالت سایر پیامبران -علیهم السلام- نیز در اثنای اذان شهادت داد.و یا اینکه شهادت به ولی بودن حسن و حسین -رضی الله عنهما- را نیز به اذان اضافه کرد. و یا در پایان اذان سه بار و یا بیشتر عبارت «لا اله الا الله» را تکرار کرد. و یا…

«اذان شیعه از قرن دهم هجری و در دوران سلطنت شاه اسماعیل صفوی بود که اینگونه تبدیل و تحریف را بطور رسمی در خود پذیرفت و این بدعتها را در خود جای داد. این بدان معنا است که امیر المومنین علی ابن ابی طالب و فرزندان برومند ایشان -رضی الله عنهم اجمعین- از این بدعت گذاری و نوآوری بری هستند. و به همین سبب سید مرتضی که یکی از بزرگترین علمای مذهب شیعه در قرن پنجم هجری بشمار می رود در این رابطه گفته است: «هر کس در اذان بگوید: أشهد أن علیاً ولی الله، فعل و عمل حرامی را مرتکب شده است». اما متاسفانه همانگونه که همگی ما مشاهده می کنیم تعصب کورکورانه و علاقه شدید به مخالفت ورزیدن با اهل سنت و جماعت سبب گشته ما نتوانیم در تمام دنیا حتی یک مسجد شیعه را بیابیم که در آن مانند زمان رسول الله (صلى الله علیه وسلم) و علی بن ابی طالب و فرزندان برومند ایشان اذان گفته شود».

در اینجا جالب است در رابطه با این مسأله به گوشه ای از سخنان دانشمند گرامی ابوالفضل برقعی که پس از دست یافتن به درجه اجتهاد در مذهب تشیع و ملقب شدن به آیت الله به اشتباهات موجود در این مذهب اعتراف کرده و به مذهب اهل سنت و جماعت گرویده است، اشاره ای داشته باشیم. ایشان می گویند: «… و چنانکه در وسائل الشیعه که از کتب معتبره شیعه است و همچنین کتاب مستدرک الوسائل در باب «کیفیه الأذان والإقامه» اذان رسول خدا (صلى الله علیه وسلم) و جبرئیل و امام صادق و باقر همه نقل شده در هیچکدام «علی ولی الله» ندارد. آن وقت در مجمعی از روحانیون شیعه همین را من تذکر دادم، به من جواب دادند که آقای میلانی که یک نفر مجتهد نمای ایشان است گفته شهادت به ولایت مکمل شهادتین است. من گفتم: این مکمل را رسول خدا و امام صادق و جبرئیل و علی و ائمه دیگر نمی دانستند و فقط میلانی که یک نفر عالم نمای صوفی مسلک بی خبر از قرآن است درک کرده است؟!!
 باضافه اینان می گویند: «أشهد أن علیاً حجه الله» و این صریحاً ضد قرآن و کلام خداست که در سوره نساء آیه ۱۶۵ فرموده: ﴿رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ لِئَلَّا یکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾. یعنی رسولان را فرستادیم برای بشارت و انذار تا پس از آنان، خلق را بر خدا حجتی نباشد. و خود علی (رضی الله عنه) در خطبه ۹۱ نهج البلاغه فرموده است: «تمت بنبینا محمد حجته». یعنی حجت خدا به آمدن محمد تمام شد. و نیز در نهج البلاغه حضرت امیر فرمود: «ختم به الوحی» یعنی وحی به حضرت محمد ختم شد. و نیز آن حضرت درباره قرآن و حجت کافی بودن قرآن فرموده: «أرسله بحجه کافیه». معلوم می شود اینان اعمالی دارند ضد قرآن و هم ضد امام علی ابن ابی طالب. و عالم نمایان ایشان یا نمی دانند و یا برای حفظ دکانهای خود بدعت ها را می بینند ولی به روی خود نمی آورند… »[1].

برقعی همچنین می گوید: «... اشکال اول: شما آمدید حجت تراش شده اید و در اسلام هر کس را که خواسته اید حجت قرار داده اید. هر امامی از ائمه خود را حجت دینی و هر عالم نمایی را حجت الاسلام می خوانید. با اینکه حجت دینی را فقط خدای تعالی باید حجت بداند و حجیت او را تصویب کند. خدا در سوره نساء آیه ۱۶۵ فرموده که پس از انبیاء و مرسلین کسی دیگر حجت نیست و فرموده: ﴿رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ لِئَلَّا یکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّهٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾. و شما به دروغ خود را پیرو علی می دانید و زیر نام علی هر چه خواسته اید اسلام را خراب کرده اید. علی (رضی الله عنه) در نهج البلاغه در خطبه ۹۰ فرموده: «تمت بنبینا محمد (صلى الله علیه وسلم) حجته» یعنی حجت خدا به پیغمبر ما محمد (صلى الله علیه وسلم) تمام گردید. پس چرا شما در اذان و رادیوی خود بر ضد قرآن فریاد می زنید و می گویید: «أشهد أن علیاً حجه الله» و در زیارت نامه های جعلی خود که برای پیشوایان خود جعل کرده اید به هر یک از آنان خطاب کرده و می گویید: «السلام علیکم یا حجه الله» و برای امام معدوم الوجود موهوم لقب حجت بن الحسن تراشیده اید. آیا از خدا نمى ترسید که در مقابل کتاب او فریاد می زنید و بر ضد آیات آن اعلام می نمایید»[2]

————————————————–
منابع
[۱] – رهنمود سنت در رد اهل بدعت نوشته ابوالفضل برقعی. پاورقی ص ۳۰۷٫
[۲] – رهنمود سنت در رد اهل بدعت نوشته ابوالفضل برقعی. پاورقی ص ۳۱۶٫

نویسنده: محمد باقر سجودی

مقاله پیشنهادی

هنگام اختلاف با پدر چگونه با وی صحبت کنم؟

سوال: در اسلام هنگامی که سوء تفاهمی میان پدر و پسر رخ می‌دهد چگونه می‌توان …