شما این نوشته آخوند شیعه را ببینید:با خدا درد دل کن و گرههایت را به او بگو! و آنچه که در دعا اثر اساسی دارد توجه تامّ داعی به خداوند است. یعنی دعا که لقلقه زبان نیست، یک حالت اتصال به معبود است.
میگوید همین که سیم متصل شد، از این فرصت استفاده کن! از همان حال خودت بهره بگیر! از این حالت خوبت که متوجه خدا شدهای، استفاده کن! همانجا درد دلها و گرههایت را با خدا در میان بگذار. ببین چطور جواب میدهد!
بنقل از سایت آیت الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی
نوشته فوق از یک آیت الله دیگر شیعه است و آنچه که شما در ده درس بررسی کتاب امام شناسی تا بحال خواندید نیز عقیده علمای شیعه است!!
پس چرا در یکجا شیعه به خداوند رجوع میکند و توحید خالص دارد در یکجایی دیگر میگوید یا مهدی بدادم برس ؟
این رفتار دو گانه شیعه باعث سرگردانی او شده و برای همین نمیتواند عیب خود را دریابد و پس وقتی که از او انتقاد میکنم آن را تهمت میبیند!
رفتار شیعه به رفتار زنی شبیه است که حجاب سفت و محکمی دارد اما ناگهان در جلوی آدم و عالم بیحجاب میشود و حرکاتی زننده میکند تو گویی مست است و باز بعد از ساعتی دوباره خوب روی خود را محکم میگیرد و حجاب کامل بسر میکند و وقتی به او میگوییم بیحجاب و هرزه ای!! از کوره بدر میرود و ما را مردمانی مغرض میبیند و این درد اوست که نمیداند آن دعای توحیدی کمیل وقتیکه با دعاهای؛ یا مهدی ادرکنی یا علی مددم کن؛ یکجا جمع شود دیگر هیچ فایده ای ندارد همانطور که شیر پاک که اگر در آن قطره ای نجاست بیافتند دیگر هرگز قابل نوشیدن نیست!
من قبل از اینکه سخنان شرک آلود علامه شیعه را از درس یازدهم کتاب امام شناسی بزبانی ساده تر نقل کنم از فرصت استفاده نموده و حالا که سخن به دعای کمیل رسید به شیعه میگویم : ای برادران شیعه مگر نه این است که شما میگویید حضرت علی به دوست خود ، دعای کمیل را یاد داد؟ پس وقتی که علی به او یاد نداد تا بگوید یا علی مدد یا مهدی بفریادم برس! بنابراین، شما چرا دعای توحیدی را با دعاهای شرکی مخلوط میکنید؟ و آخرت خود را بخطر قطعی میاندازید؟
حالا درس یازدهم علامه های گمراه شیعه را ببینید،
شیعه میگوید: به امامان وحى عملی میشود که وحی خیرات نام دارد و آیه: «و اوحینا الیهم فعل الخیرات» درباره وحی کار خیر بر امامان است. (منظور اینکه به پیامبران وحی کلامی میشود و به امام وحی عملی یعنی الله به پیامبران میگوید نماز بخوانید و آنها نماز میخوانند اما به امام نمیگوید نماز بخوان بلکه او را وادار به نماز خواندن میکند و این میشود وحی عملی)
پس فعل وعمل و کار امام وحى خداست.
و اراده امام همان اراده خدا است، پس هرگز خطایی از او سر نمیزند و فعل امام ، فعل خداست که در اعمال امام هویدا میشود
امام با این خاصهایکه ذکر شد، چون فعلش فعل الله، و قولش قول الله مىشود، لذا حجت است، چرا حجت است چون فعل و قول خدا جل جلاله حجت است. ( یعنی امام خداست)
زید بن علی در کودکی با پدرش (امام سجاد) در سر سفره مىنشست، پدرش براى او از سر محبت لقمه بزرگ میگرفت، و از روى شفقت و مهرى که با او داشت، لقمه داغ را سرد مینمود تا خنک شود و به او مىداد تا بخورد، اما همین امام سجاد به پسر ناز نازی خود بعدها که بزرگ شد مهمترین دستور دین را یاد نداد یعنی به او نماز خواندن را یاد داد ولی به او نگفت امام زمانش کیست و به او نگفت برادرش باقر امام است و به او نگفت که ای زید حق نداری بدون اجازه امام باقر علیه خلفای وقت شمشیر بدست گیری. و او ( زید )مرد در حالیکه امام زمانش ( که با او در سر یک سفره می نشست) را نمیشناخت!!
امام چهارم شیعه ها چون میدانسته که اگر به زید بگوید برادرش باقر امام ست زید قبول نمیکند پس به او نگفت! امام سجاد برایش مهم بوده که پسرش به جهنم نیافتد، زیرا امام سجاد میدانسته اگر زید امام زمانش را نشناسد و از او پیروی نکند به جهنم نمیرود،
اما به جهنم افتادن بقیه امت برای امام سجاد اهمیتی نداشته است و برای همین امام بعدی را به آنها شناسانده بوده (باور کنید عین جملات این عالم شیعی است باور ندارید اصل متن را بخوانید)
و در نزد امام صحیفهاى است که در آن تمام اخبار نوشته شده است.
حرکت و سکون امام فعل خداست، و باید از او پیروى نمود.
بارى مقام امامت، عهدهدارى رسالتخدا و هدایت نفوس مردم بخداست، امام بحیات خدا زنده است.
امیرالمؤمنین علیه السلام نفس رسول الله بود، و حکم جان رسول الله را داشت حضرت رسول الله، وعلی دو نفس بودند که از یک اصل منشعب شدهاند ،
بار رسالت و هدایت مردم را بسوى خدا از نقطهنظر ظاهر و باطن، یعنى با سیطره بر نفوس و ملکوت آنها، کسى نمىتواند حمل کند، مگر حضرت محمد یا حضرت على.
و بنابراین آن حضرت در تمام مقامات و درجات رسول خدا شریک بوده است،و یک درجه، مقام حمد و بدست داشتن لواى حمد است، که طبق روایات بسیارى آن لوا بدست امیرالمؤمنین است، یعنى کسى مانند علی حضرت خدا را نشناخته، و بنابراین نتوانسته خدا را آنطور که سزاوار مقام عالى و رفیع اوست،حمد کند،
و همچنین مقام شفاعت در روز قیامتبدست آن حضرت، است
رفع شبههای که خصوصیات موجوده در مقام ولایت را منافی با قدرت خداوند میپندارد
باید دانست که انتساب حضرت علی به این صفات، منافات با قدرت خدا ندارد، بلکه عین صفاتى است که در خداست، و بواسطه اعطاء بامیرالمؤمنین علیه السلام از خدا منسلخ و جدا نشده، و خدا بیکاره نگشته، بلکه عین صفات خداست که از آن حضرت که داراى ولایت کبرى است ظهور مىکند، بلکه نفس ولایت عین تجلیات و ظهورات حضرت حق است.
پس آنچه هست راجع به خداست و بس، و در مقام ولایت صرفا نیاز و احتیاج بذات مقدس اوست، در عالم ملکوت و عقل قسمت کننده خداست، و بهره و تقسیم از صفات و اسماى او خارج نیست، و مقام ولایت که تقسیم علوم و معارف و حیات را بر دلها مىنماید همان عمل خداست و بس.
پی نوشت : جملات نقل شده شیعه را، از درس یازدهم کتاب امام شناسی گرفتیم. برای شناخت نویسنده کتاب امام شناسی و دانلود آن کتاب به اینجا مراجعه کنید: http://www.islamtxt.net/content/article/931
نظر اهل سنت:
بیشک همه اینها غلو است که امام خلق شده را، در امتداد کامل الله میداند و به او قدرتی بی پایان میدهد و حماقت گوینده در حین گفتن این جملات غلو آمیز آنقدر آشکار است که نیازی به نقد بیشتر نیست!
و از نظر غالیان شیعه حضرت ابراهیم به گردپای حضرت علی هم نمیرسد، در حالیکه قران میگوید: ابراهیم و عیسی و موسی علیهم السلام مرده را زنده کرده اند، ولی قرآن اصلا علی را نمیشناسد و با این وجود شیعه حضرت علی را مظهر کامل صفات و اسماء و تجلیات الله میداند! و بلکه عملا علی را خدا میداند هرچند که به زبان نمیگوید!
و نکته دیگر اینکه شما دیدید علامه شیعه برای توجیه قیام امامزاده زید بن علی، و قعود برادرش ؛امام محمدباقر بن علی؛ به چه حجت سستی چنگ زده است!!
یک نکته مهم
شاید برای بعضی ها این توهم پیش آید که شیعه ها دو دسته اند یک دسته به الله رجوع میکنند و یک دسته به امام!
اما اینطور نیست هرگز گروه اول گروه دوم را مذمت نمیکنند بلکه فقط حداکثر در خلوت به آنها میگویند همه عقاید ما را بر سفره نریزید زیرا مردم قدرت فهم و درک همه چیز را ندارند!!