ملحدین سعی در آن دارند که بگویند علم نزد مسلمانان فقط قرآن و سنت است، و آیاتی که در مورد تعقّل و تفکّر و تعلیم و تعلّم آمده همگی مربوط به مسائل شرعی است و این آیات هیچ ربطی به علوم دنیوی و جدید ندارند و اگر در جایی دعوت به تفکّر در آسمان ها و زمین و یا دعوت به تعقّل کرده صرفاً منظور زیاد شدن ایمان است و لا غیر!
پاسخ:
در دین مبین اسلام هر مسئله ای را با دو هدف دنبال و تعقیب میکنیم:
هدفی معنوی و اخروی
هدفی مادی و دنیوی
هیچ یک از این دو منافی دیگری نیست. برای مثال زمانی که ما در خلقت زمین و آسمان تفکّر میکنیم از یک سو پی به آفرید گاری نیرومند و دانا می بریم و از این طریق با یقینی بیشتر، خالق خود را پرستش کرده و اوامر وی را اطاعت می کنیم و این در حالی است که ما زمانی به این خداشناسی می رسیم که پی به اسرار هستی برده و این فقط از طریق تحقیق در علوم دنیوی (تحقیق در مخلوقات) امکان پذیر است.
بطور مثال: {قُلِ انظُرُوا مَاذَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا تُغْنِی الْأیَاتُ وَالنُّذُرُ عَن قَوْمٍ لَّا یُؤْمِنُونَ} [یونس: ۱۰۱] «بگو: بنگرید چه چیز (از نشانه های یگانگی اش) در آسمان ها و زمین است؟ و این آیات و هشدارها به حال گروهی که ایمان نمی آورند، سودی نمی بخشد»
{انظُرُوا إِلَى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَیَنْعِهِ إِنَّ فِی ذَلِکُمْ لَأیَاتٍ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ } [الأنعام: ۹۹] ««به میوه آن (باغ ها) چون ثمر دَهَد و به [طرز] رسیدنش بنگرید. قطعاً در اینها براى مردمى که ایمان مى آورند نشانه هاست.»
{قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ} [العنکبوت: ۲۰] «(ای پیامبر!) بگو: در زمین بگردید؛ آنگاه بنگرید (الله) چگونه آفرینش را آغاز کرد،»
{أَفَلَا یَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ} [الغاشیه: ۱۷] «آیا (کافران) به شتر نمی نگرند، گه چگونه آفریده شده است؟»
در واقع ما هم زمان دو کار را انجام می دهیم: الله – سبحانه و تعالی- شناخت خود و زیاد شدن ایمان را در شناخت مخلوقات خود می داند. تقدیر این سخن به این صورت است که: مخلوقات من را بشناسید (تحقیق در علوم دنیوی و نفع مادی) و از این راه من را بهتر بشناسید (شناخت الله و نفع معنوی).و این بسی جای تعجب دارد که ما عقل و علم و تفکّر را فقط مقیّد به افزایش ایمان کنیم و این علم حاصل شده از شناخت جهان هستی را در امور روزمره دخیل ندانیم. برای همین است که خدای متعال به پیامبر -صلّی الله علیه و سلّم- می فرماید که: {وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَهَ وَلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا} [القصص: ۷۷] «و در آنچه الله به تو داده، سرای آخرت را بجوی و بهره ات را از دنیا فراموش نکن،»
می بینیم که قرار نیست مسلمانان دنیا را فراموش کرده و فقط به آخرت بپردازند و برای همین خدای متعال به پیامبر – صلّی الله علیه وسلّم – گوشزد می کند که قرار نیست دست از دنیا بکشی!
می دانیم که پیشرفت مسلمانان تا قرون گذشته قطعاً مدیون تعالیم دینی بوده است و بلکه دانشمندان مسلمان تحقیقات خود را نوعی عبادت تلقی می کردند.
حقیقت این است که هر علم و تفکّر و تعقّلی که بوی خدایی ندهد قطعاً نتیجه ی عکس خواهد داد و درد کنونی جامعه ی جهانی، علمی است که حاصل از معرفت خدا نیست! سال ها تحقیق می کند و بمب اتم درست می کند و آن را بر سر مردم بی گناه می ریزد در حالی که اگر این علم او منجر به معرفت الهی می شد، می دانست که کشتن انسان های بی گناه امری است قبیح و ناپسند! انسان ها در طول تاریخ هر چقدر که علم و پیشرفت آن ها افزایش یافته، خودکامگی آن ها نیز افزون گشته و می بینیم که چطور ملت های دیگر را استثمار کرده و طی چند سال دعوا بر سر قدرت از این علم غیر خدایی چگونه استفاده کرده و قریب به ۷۰ میلیون انسان کشتند!
انسانِ مؤمن می داند که این علم او باید در خدمت بشر باشد نه منافع شخصی خود و هم فکرانش. پس اوّل باید علم او انسان را به سوی خدا ببرد و نسبت به انسان ها تقوی داشته باشد تا بعداً بتواند به درستی از آن استفاده ی دنیوی کرده و این علم در راستای آسایش بشر باشد نه در راستای خودکامگی عده ای ستمگر!
از طرفی دیگر می دانیم که قرآن به زبان عربی نازل شده و قطعاً کلماتی که قرآن استعمال فرموده به دور از معانی واقعی آن نیست (!) برای همین سری بزنیم به چند واژه ی کلیدی که اسلام ستیزان در برخی از مقالات بسیار روی آن مانور می دهند تا ببینیم آیا اعتراض آنان وارد است؟!
عقل؛ راغب اصفهانی -رحمه الله- در کتاب «مفردات» می گوید: «العَقْل یقال للقوّه المتهیئه لقبول العلم، ویقال للعلم الذی یستفیده الإنسان بتلک القوّه عَقْلٌ»، یعنی: «عقل، نیرویی است که انسان را برای پذیرش علم و آگاهی آماده می کند و به علم و دانشی که با این نیرو به انسان سود می رساند، گفته می شود.» [1]
همانطور که ملاحظه شد از نظر لغت شناسان عقل به نیرویی برای پذیرش علم و آگاهی گفته می شود. و این واضح است که اینجا مقصود از تعقّل، علم و آگاهی به صورت کلی است که یکی از مقاصد و مصادیق آن قطعاً معرفتِ خالقِ یکتا و دین مقدس اوست.
علم؛ «العِلْمُ: إدراک الشیء بحقیقته»،یعنی: «درک حقیقت یک چیز» [2] یکی از راه های رسیدن به شناختِ خداوند متعال داشتن علم نسبت به مخلوقات است که در این شناخت هم نفع معنوی نهفته است و هم نفع مادی!
تفکّر؛ «الْفِکْرَهُ: قوّه مطرقه للعلم إلى المعلوم، والتَّفَکُّرُ: جولان تلک القوّه بحسب نظر العقل»، یعنی: «نیرویی که علم و آگاهی نسبت به معلوم را فراهم می کند و تفکّر، جولان آن نیرو بر وفق رهنمود و دیدگاه عقل است.»
قطعاً با تفکّر کردن نسبت به مخلوقات بر معرفت و یقین ما نسبت به حضرت باری تعالی افزوده خواهد شد و به همراه آن نفع دنیوی میسر خواهد بود.
سخن پایانی؛ انتظار ما از قرآن باید صحیح و معقول باشد! ما با کتاب فیزیک و شیمی محض طرف نیستیم بلکه ما با کتابی طرف هستیم که قرار است منجی و هادی انسان ها باشد. هدایتگر در هر چیز و این شامل تحقیقات دنیوی و عبادی می شود و جا دارد در این جا نقل قولی از متفکّر و مفسر بزرگ اسلامی، امام فخرالدین رازی -رحمه الله- ذکر کنیم که به وجه نیکو به بیان این موضوع با تشریح یکی از مصادیق قرآنی پرداخته است.
این دانشمند بزرگِ اسلامی در تفسیرش می گوید: «گاهی برخی بی خردان و نادانان آمده اند و می گویند: تو در تفسیر قرآن دانش ستاره شناسی و نجوم را زیاد آوردی و این خلاف معمول است. در پاسخ به این مسکین گفته می شود: اگر تو در قرآن با حقیقت تفکّر بیاندیشی تباهی این چیزی را که گفتی، می فهمی، بیان این مسأله از چند وجه است؛ اول این که: خداوند متعال کتابش را پر کرده از استدلال های مبتنی بر علم و قدرت و حکمت به حوادث آسمان ها و زمین، در پی هم آمدن شب و روز، کیفیت و چگونگی تغییر روشنایی و تاریکی، و گردش خورشید و ماه و ستارگان. همه ی این امور را در بیشتر سوره ها، مکرراً، یکی پس از دیگری تکرار نموده است. بنابراین اگر این احوال و حوادث جای تحقیق و تأمل نباشند و جایز نمی بودند برای چه خداوند کتابش را مملو از این مباحث کرده است؟!
دوم این که: خداوند متعال فرموده است: {أَفَلَمْ یَنظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْنَاهَا وَزَیَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِن فُرُوجٍ} [ق: ۶] «آیا آن ها به آسمان بالای سرشان نمی نگرند که چگونه آن را بنا کرده ایم و آراسته ایم، و هیچ شکافی در آن نیست؟!»
در این جا خداوند متعال به تفکّر در این که چگونه خدا این آسمان ها را بنا کرده است، تشویق نموده است! و دانش ستاره شناسی مفهوم پیدا نمی کند مگر این که در چگونگی بنای آسمان ها و همچنین کیفیت آفرینش هر یک از آن (طبقات آسمان) تفکّر شود.
سوم این که: خداوند متعال می فرماید: {لَخَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ} [غافر: ۵۷] «مسلماً آفرینش آسمان ها و زمین بزرگتر از آفرینش مردم است، و لیکن بیشتر مردم نمی دانند»
در این جا بیان نموده که شگفتی های آفرینش و بدایع فطرت در اجرام آسمانی بیشتر، بزرگتر و کامل تر است از آنچه در اجساد انسان ها است، آن گاه خدای متعال با این فرموده اش: {وَفِی أَنفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ} [الذاریات: ۲۱] «و (نیز) در وجود خودتان، آیا نمی بینید؟»، به اندیشیدن در مورد نفس انسان ها ترغیب کرده است»، پس آنچه که شأن بالاتر و دلیلش بزرگتر باشد سزاوارتر است که در احوال آن تأمل کرده و نسبت به عجائب و غرائبی که در آن گذاشته شده است شناخت پیدا کنیم.
چهارم این که: خداوند متعال افرادی را که در خلقت زمین و آسمان تفکّر می کنند و می گویند: {رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا} [آل عمران: ۱۹۱]، «خدایا این را بیهوده خلق نکرده ای!»، ستایش کرده است و اگر این ممنوع بود چنین کاری صورت نمی گرفت.
پنجم اینکه: هرگاه کسی کتابی را تألیف کند که شامل نکات دقیقِ علوم عقلی و نقلی باشد تا جایی که هیچ کتابی همتا و مانند آن در این مسائل دقیق نباشد، پس افرادی که به این کتاب و شرف و بزرگی آن اعتماد می کنند دو دسته هستند. دسته ای معتقدند که این ها به صورت کلی است و به صورت دقیق و جزئی وارد لطائف و تفصیلات نمی شوند.
گروه دیگر بر این مسائلِ دقیق توقف کرده و به صورت تفصیلی و جز به جز وارد آن می شوند و اعتقاد دسته ی اول هرچند به جاهای دورتر از کمال و قوت می رود لیکن اعتقاد دسته ی دوم کامل ت ر و قوی تر است و همچنین کسی که وارد این ریزه کاری ها و لطائف می شود اعتقاد بیشتری به عظمت و جلالت نویسنده پیدا می کند و اگر این ثابت شد پس به مردم می گوییم همه ی عالم، حادث است و هر حادثی، علت و حادثی دارد؛ پس به این طریق ثابت می کنیم که صانع اصلی، خداوند متعال است و با این کار، برخی به مرتبه ای از بحث و جستجو در عالم علیا (قیامت) و عالم سفلی (دنیوی) به صورت مفصّل می رسند. پس برای او بسیاری از مسائل این عوالم ظاهر می شود که شامل حکمت های بزرگ و اسرار عجیب است و این منجر می گردد که به طرف براهین متواتر و دلائل پی در پی در عقل برود و به همین دلیل هر لحظه از براهینی به براهینی دیگر می رود و از دلیلی به دلیلی دیگر، و ازدیاد این دلائل اثری بزرگ تر بر یقین و دوری شبهات از وی می باشد. نتیجه این که اگر این چنین است ثابت می شود که خداوند متعال این کتاب را فرستاده برای این فوائد و اسرار نه برای [بیان] زیادی مثال های عجیب و مشتقات خالی از فواید و داستان های فاسد.» [3]
(منبع: سایت رد شبهات ملحدین :http://no-atheism.com/ )
***************************
پی نوشت:
[۱]. المفردات فی غریب القرآن، ص ۵۷۷؛ الناشر: دار القلم، الدار الشامیه – دمشق بیروت الطبعه: الأولى – ۱۴۱۲ هـ
[۲]. منبع قبل، ص ۵۸۰