عقیده علی (رض) درباره ی امامت

Home انجمن ها جانشینی عقیده علی (رض) درباره ی امامت

این جستار شامل 0 پاسخ ، و دارای 0 کاربر است ، و آخرین بار توسط  عبدالله اهل سنت در 10 سال، 1 ماه پیش بروز شده است.

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 83)
  • نویسنده
    نوشته ها
  • #8457

    با عرض سلام خدمت حضرت عالی . اولا اگر نمی توانی پاسخ بدهی به قول برادر مجاهد کسی به شما اعتراض نمی کند که لال هستی !!

    و خواهشمندم خود را با اینگونه تناقض گویی و هزیان گویی در نزد خوانندگان بی ابرو نکن .

    و تناقضات گفتاری شما خیلی جالب بود و سوال اولیه من را تایید نموده است .

    و اما تناقضات مطالب شما :

    اینکه فرموده ای (دقت کنید که الان بحث در مورد امیرالمومنین سلام الله علیه است.اگر حرف در مورد معاویه بود، جای مطرح کردن دغل بازی و مطامع سیاسی و فریب کاری بود.)

    آقای محترم ناقص العقل من هم که به قول شما به معنا باید توجه کنم ، معنای حرف من همین است و من عین مطلب خودم را می گذارم تا خوانندگان قضاوت کنند .

    (و حضرت علی که امام بلاغت و کلام بوده و کلماتی که در گفتار خود استفاده کرده می دانسته چه بار معنایی دارد .)

    و اگر حضرت علی امام من عند الله می بود امکان نداشت که در نامه ی خودش به آن استناد نکند همانطوری که پیامبر اسلام در نامه به پادشاهان نبوت خود را انکار نکرد .

    و اینکه فرموده ای (آن عبارتی که حضرتش فرموده باشد ” امامت ” نزد من بی ارزش است را بگذارید. حتما باید لفظ امامت داشته باشد.)

    آقای محترم در قسمت آخر شماره شش می گویی (لفظ مهم است یا معنا؟)

    آقای محترم لطفا شرم و حیا کن و از فریب کاری و دغل بازی دست بردار .

    #8459

    و اینکه گفته ای (اين سخن أمير المؤمنين:فإن اجتمعوا على رجل وسمّوهُ إماماً كان ذلك لله رضا…،شكي درصحتش نيست,مهاجران وانصار و …..)

    برادرم اولا : خدا را شاکر و سپاسگذارم که گفتید شکی در آن نیست و قبول کردید ، هر فردی که مهاجرین و انصار اجماع کردند و امامش خواندند رضای الله در آن است .

    و با این اقرار صریح و واضح که کرده اید ، امامت منصوص الهی نیست .

    و با انتخاب خدا نیست . بلکه با انتخاب شورای مهاجرین و انصار است .

    و من برای شما تبریک می گویم و این اقرار شما را به یاد شما می دهم تا خوانندگان قضاوت کنند .

    و دوما : در زمان انتخاب حضرت ابوبکر و عمر امام حسن و حسین کودک بودند .

    سوما : در تمام تصمیمات جمعی اکثریت ملاک است .

    همینطور که در مجلس خبرگان رهبری عده ای مخالف انتخاب مقام معظم رهبری بودند .

    چهارما و از همه مهمتر این اعتراف شما به اصل موضوع است که امامت پس از فوت پیامبر را الهی ندانسته ای .

    و موضوعات دیگری که مطرح کرده ای ربطی به سوال اولیه من ندارد .

    #8460

    با سلام برادرم .

    اولا : خداوند را سپاسگذارم که اعتراف نموده ای که به عقیده علی (رض) انتخاب امام به عهده شورای مهاجرین و انصار بوده است و نه الهی .

    و به آن خواهم پرداخت .

    و به چند شبهه ای که مطرح کرده ای پاسخ می دهم .

    اینکه گفته ای (معاوية واتباعش قبول نمي كردند اما به انچه كه به صحت آن اعتقاد داشتن احتجاج نمود)

    برادرم اولا : معاویه و اتباعش و تمام مردم آن زمان قرآن و گفتار صحیح السند پیامبر اسلام را قبول داشتند .

    دوما : خود حضرت علی آنها را در نهج البلاغه برادر دینی خطاب می کند .

    سوما : اگر آنها قرآن و پیامبر را قبول نداشتند چطور امام حسن با آنها صلح کرد ؟؟!!

    و مهمتر از آن بیعت کرد !!

    آیا تا حالا کسی دیده است که یک فرستاده و یا منصوب خدا با کسانی که خدا را قبول ندارند، صلح و بیعت کند ؟؟!!

    #1809

    در تمام دنیا قاعده الزام شخص به گفتار خودش و مورد قبول خودش شناخته شده و پذیرفته شده است . و در نزد علمای شیعه حضرت علی چون امام معصوم می باشد ، گفتارش و هر حکمی را که صادر کند ، بدون چون و چرا باید اطاعت شود .

    و امام معصوم به هرچه صحه گذاشت برای همه ی پیروانش واجب الاطاعه است .

    با این پیش گفتار عقیده صریح و روشن و بدون قید و شرط حضرت علی در نامه ششم نهج البلاغه را مورد استناد قرار می دهم .

    و حضرت علی که امام بلاغت و کلام بوده و کلماتی که در گفتار خود استفاده کرده می دانسته چه بار معنایی دارد . حضرت علی در نامه ششم نهج البلاغه به صراحت 8 مورد اساسی را در مورد امامت و خلافت مطرح کرده است .

    1- اینکه خلافت خود را الهی نمی دانند و خود را منصوب من عند الله معرفی نمی کنند . در حالی که پیامبر همه جا خود را منصوب از طرف الله معرفی می کرد .

    2- به هیچ عنوان در نامه ششم به ایات قران برای اثبات امامت و خلافت خود استناد نکرده است .

    3- به هیچ عنوان در نامه ششم به موضوع غدیر خم برای اثبات امامت و خلافت خود استناد نکرده است .

    4- خلافت خود را الهی نمی داند و خود را منصوب مردم و شورای مهاجرین و انصار می داند .

    5- خلافت خود را مثل خلافت سه خلیفه ی قبل مردمی و شورایی معرفی می کند . نه منصوص الهی . (اِنَّهُ بايَعَنِى الْقَوْمُ الَّذينَ بايَعُوا اَبابَكْر وَ عُمَرَ وَ عُثْمانَ)

    6- موضوع تعیین خلیفه را منحصر در شورای مهاجرین و انصار می داند .( اِنَّمَا الشُّورى لِلْمُهاجِرينَ وَ الاْنْصارِ)

    7- هر فردی را که شورای مهاجرین و انصار معرفی کند و تعیین نماید ، امـــــــــام می داند .( فَاِنِ اجْتَمَعُوا عَلى رَجُل وَ سَمَّوْهُ اِماماً )

    8- از همه مهمتر این گفتار صریح و روشن حضرت علی که به تصریح علما امام بلاغت و کلام بوده ، این مورد می باشد ، که رضایت خداوند هم در ان انتخابی است که شورای مهاجرین و انصار انجام داده اند . (كانَ ذلِكَ لِلّهِ رِضًى)

    #6870

    Mehrab
    کاربر
    سخن امام ع اينجا درباب الزام واحتجاج است،
    پيروان سقيفه معتقدند كه شوري براي مهاجران و انصار است وغير اين ها سهمي در شوري وخلافت ندارند.
    علي ع در اين نامه برهمگان اشكار مي كند ظالم بودن معاويه را، معاويه اي كه هم بر امامت تجاوز نمود هم بر شورا

    ابن ميثم گويد: إنما احتج عليه السلام على القوم بالإجماع لاعتقادهم أنه لم يكن منصوصا عليه، فلو احتج بالنص لم يقبل منه ولم يسلم له. والتجني دعوى الجناية ممن لم يفعلها ، وبالله التوفيق. (شرح نهج البلاغة 4/787)
    امير المؤمنين در اين نامه ، براى اثبات امامت خود ، به اجماع مردم ، و نه نص صريح پيامبر ، استدلال فرمود ، به علت اين كه آنان اعتقاد به نص نداشتند بلكه نزد ايشان ، تنها دليل بر نصب امام ، همان اجماع مسلمانان بود ، پس اگر حضرت به دليل نقلى و نص صريح احتجاج مى‏ كرد آنان نمى‏‎ ‎پذيرفتند . موفقيت در كارها بسته به لطف خداست .

    اما بررسي سند وصحت انتساب آن به علي ع:
    اين سخن منسوب به علي ع را نصربن مزاحم دركتاب وقعة صفين ازعمربن سعد الأسدي از نمير بن وعلة ازعامرشعي روايت نموده است
    وابن عساكر هم دركتاب تاريخ مدينة دمشق با همان سند نصربن مزاحم انرا روايت نموده است وبراي اين قول سندي غيراين سند وجود ندارد

    كسيكه اين سخن را به امام نسبت داده شعبي است واو از روات اهل سنت ومتهم است درانچه ازعلي ع نقل نموده است وكسي است كه نزد شيعه مذمت شده است
    درنهج البلاغة لابن أبي الحديد المعتزلي 4/98 عن أبي إسحاق قال : ثلاثة لا يؤمنون على علي بن أبي طالب ، مسروق ،ومرة ، وشريح ، وروي أن الشعبي رابعهم
    درسند روايت نميربن وعلة هست كه او مجهول است همانطوري كه رازي در الجرح والتعديل 8/498 و ذهبي درالاعتدال 4/273به آن تصريح نموده اند
    پس اين سخن منسوب به علي ع باسند صحيح ثابت نشده است

    #6995

    با سلام . برادرم مثل اینکه تمام 8 موضوع مطرح شده را که از نامه ششم نهج البلاغه اورده ام نخوانده ای .

    و اگر همه ی موارد را خوانده بودی اینطوری بی سند و بی ربط وارد بحث نمی شدی .

    و اینکه گفته ای (علي ع در اين نامه برهمگان اشكار مي كند ظالم بودن معاويه را، معاويه اي كه هم بر امامت تجاوز نمود هم بر شورا) برادرم وقتی خود حضرت علی که به گفته ی علما امام بلاغت و کلام بوده ، اگر می خواست معاویه و طرفدارانش را ملزم کند ]] صرف نظر از اینکه در مسئله دستگیری قاتلین حضرت عثمان با هم اختلاف داشتند و یا در مورد نحوه حکومت سیاسی با هم اختلاف داشتند [[ همه شان در اعتقادات دینی ، هم قران را قبول داشتند و هم پیامبر اسلام را .

    پس باید اولا حضرت علی به ایات قران ، ان ایاتی که شما و امثال شما به ان استناد می کنید ، مورد استناد قرار می داد . و بعد به احادیث و روایات پیامبر اسلام در ان مورد استناد می کرد و بعد به مساله انتخاب از طرف مهاجرین و انصار استناد می کرد تا گفته هایش سه قبضه شود و هیچگونه عذری برای مخالفین باقی نمی ماند .

    و از همه مهمتر چرا حضرت علی از کلمه انما استفاده کرد. و انتخاب امام و خلیفه را انحصار به شورای مهاجرین و انصار نمود و ایشان کاملا به گفته هایش و بار معنایی اش اگاه بود .

    و همچنین چرا به صراحت و بدون قید و شرط گفت هر فردی را که شورای مهاجرین و انصار انتخاب کرد و امام بنامد صحیح است و همچنین رضایت خداوند را منوط به شورای مهاجرین و انصار نمود .

    #6996

    و اینکه گفته ای (پس اين سخن منسوب به علي ع باسند صحيح ثابت نشده است)

    برادرم اولا : همین طوری و بدون سند و مدرک نمی توانی هر نامه و یا خطبه ای از نهج البلاغه که به دلخواه شما نبود بگویید که مورد قبول نیست و سند آن منسوب به حضرت علی ثابت نشده است .

    دوما : کدام نامه و خطبه و کلام نهج البلاغه سند و راوی معین و مشخص دارد ؟؟!!

    سوما : چرا علمای بزرگ شیعه نهج البلاغه را در طول این هزار سال تصحیح نکرده اند تا هر فرد بی سوادی در مورد صحت و سقم و بی سند آن اظهار فضل نکند .

    و همچنین در طول این 35 سال اخیر چندین همایش محلی و کشوری و کنفرانس بین المللی در تهران و … برگزار شد . هیچ فردی چنین ادعای مضحک و خنده داری نکرده است و حتی بنیاد بین المللی نهج البلاغه ایجاد شده است .

    پس چرا در طول همین 20 سال اخیر تصحیح نکرده اند و اسناد آن را مورد بررسی قرار نداده اند .

    خواهشمندم از شما و هر فردی که می خواهد در این موضوع نامه ششم نهج البلاغه اظهار نظر کند و مورد نقد قرار دهد موارد فوق ذکر شده را در نظر بگیرد و همه ی 8 مورد سوال اولیه را کاملا بخواند تا خود را مسخره عام و خاص نکند .

    #7000

    Mehrab
    کاربر
    اين سخن منسوب به علي ع را نصربن مزاحم دركتاب وقعة صفين ازعمربن سعد الأسدي از نمير بن وعلة ازعامرشعي روايت نموده است
    وابن عساكر هم دركتاب تاريخ مدينة دمشق با همان سند نصربن مزاحم انرا روايت نموده است وبراي اين قول سندي غيراين سند وجود ندارد…
    حال بفرمائيد چه كسي ادعاي بي سند و مدرك نموده من يا شما!!!
    براي تشخيص صحت و سند خطبه ها وانچه در نهج البلاغه امده است بايد به كتب روائي رجوع نمود اگه سند صحيحي يافت شد كه قبولس اگر نشد كه ضعيف
    #7001

    Mehrab
    کاربر
    معاوية پس ازجانشيني علي ع خواستار شوري شد وعلي ع برايش جواب داد برتوحق نيست كه مطالبه شوري كني كه شوري براي انصار ومهاجران است به فرض صحت,وتو نه از مهاجراني و نه از انصار,
    اگر علي ع مي خواست براي صحت خلافتش از نص نبي ص برايش كتابت كند
    معاوية واتباعش قبول نمي كردند اما به انچه كه به صحت آن اعتقاد داشتن احتجاج نمود
    واين الزام براو اورا واميداشت كه از ان تبعيت كند واگر تبعيت نكند پس معاند است
    اين روش در احتجاج روش مقبولي است براي انكه صحيح نمي باشد كه احدي برطرف مقابلش احتجاج كند كه اعتقاد به صحتش ندارد وما هم از ائمه تبعيت مي كنيم ودائمأ ازكتب اهل سنت دليل مي آوريم علي رغم انكه معتقد به بطلان برخي از احاديث انها هستيم ،ليكن براي الزام مطرحشان مي كنيم انچه را كه شما به صحتش معتقديد
    لذا معني ندارد به علي ع اعتراض شود بخاطر بكاربردن اين روش كه نزد همه كساني كه قواعد احتجاج را مي شناسند مقبول است,
    همانطور كه گفتيم چه فايده دارد كه علي ع اعلان كند كه به نص نبي ص وصي است وقتي طرف مقابل بدان معتقد نيست وقبولش ندارد واينجاامر وادار كردن و الزام است
    وقتي سخنش ازباب الزام شد برآورد سخنش مي شود:وإنما الشورى للمهاجرين والأنصار… ـ بعقيده تان، يا بنظرتان يا برحسب ظنتان
    واين سخن علي ع: إنما الشورى ،يعني شورا براي كسيكه بدان معتقد است وبدان احتجاج مي كند.
    براي انكه علي ع در مقام احتجاج والزام براي معاوية است و اورا ملزم مي كند بدانچه معتقدش بود
    مجلسي گويد:
    شايد اين الزام به معاويه باشد براي اجماعي كه خلافت ابي بكر وعمر وعثمان را تثبيت كردند و علت عدم تمسك به نص بخاطرعدم توجهشان بدان است دراوايل خلافت با عدم گذشت روزهاي طولاني,پس چگونه بعد گذشت مدت طولاني بدان ملتفت باشند
    واحتياج نيست سخن را حمل برتقية كنيم ,همانطور كه ابن ابي الحديد از اصحاب امامية نقل مي كند:يعني به گمان و تصورشان.
    #7002

    Mehrab
    کاربر
    – اين سخن أمير المؤمنين:
    فإن اجتمعوا على رجل وسمّوهُ إماماً كان ذلك لله رضا…
    ،شكي درصحتش نيست,مهاجران وانصار و ازايشان علي ع و حسن وحسين وقتي بر كسي اجتماع نمودند امامش خواندند ان رضاي الله است ولي بركسي اجتماع نكردند وامامش نخواندند,علي ع وبني هاشم وبرخي ازصحابه تا شش ماه بيعت نكردند طبق روايت عائشه در صحيح بخاري:
    صحيح البخاري كتاب المغازي،باب غزوة خيبر، الحديث رقم 3998
    فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِىبَكْرٍ فِى ذَلِكَ فَهَجَرَتْهُ، فَلَمْتُكَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ، وَعَاشَتْ بَعْدَ النَّبِىِّ – صلى الله عليه وسلم – سِتَّةَ أَشْهُرٍ، فَلَمَّا تُوُفِّيَتْ، دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِيٌ لَيْلاً، وَلَمْ يُؤْذِنْ بِهَا أبا بَكْرٍ وَصَلَّى عَلَيْهَا، وَكَانَ لِعَلِيٍّ مِنَ النَّاسِ وَجْهٌ حَيَاةَ فَاطِمَةَ، فَلَمَّا تُوُفِّيَتِ اسْتَنْكَرَ عَلِيٌّ وُجُوهَ النَّاسِ، فَالْتَمَسَ مُصَالَحَةَ أَبِى بَكْرٍ وَمُبَايَعَتَهُ ، وَلَمْ يَكُنْ يُبَايِعُ تِلْكَ الأَشْهُرَ
    فاطمه بر ابوبكر غضب نمود و با وى قهر كرد و تا پايان عمر با او سخنى نگفت. و بعد از پيامبر اكرم شش ماه بيشتر زندگي نكرد. وقتي فاطمه از دنيا رفت، شوهرش شبانه او را دفن كرد و ابوبكر را خبر نساخت و خود بر او نماز خواند. تا فاطمه زنده بود، علي [عليه السلام] در ميان مردم احترام‎ ‎داشت؛ اما وقتي فاطمه از دنيا رفت، مردم از او روي گرداندند و اين جا بود كه خواستند علي با ابوبكر مصالحه و بيعت كند. علي [عليه السلام] در اين شش ماه كه فاطمه بود بيعت نكرد…
    وهمچنين سعد بن عبادة از انصار بزرگ خزرج با ابوبكر بيعت نكرد تا انكه در شام مرد, پس همه صحابه اجتماع نكردند برخلافت ابوبكر,اما عمر پس او عهده دار خلافت شد به جانشيني و نيابت از ابوبكر,
    اما عثمان عهده دارخلافت شد با بيعت سعدبن ابي وقاص وعبد الرحمن بن عوف،
    و شوري به معني كه علي ع ذكر نموده اند محقق نشد يعني جمع شدن انصار و مهاجران بر شخص واحد.
    #7003

    Mehrab
    کاربر
    *صحيح البخاري – كِتَاب الْفِتَنِ – من كره من أميره شيئا فليصبر
    6646 حَدَّثَنَا أَبُو النُّعْمَانِ حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ زَيْدٍ عَنْ الْجَعْدِ أَبِي عُثْمَانَ حَدَّثَنِي أَبُو رَجَاءٍ الْعُطَارِدِيُّ قَالَ سَمِعْتُ ابْنَ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا عَنْ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ مَنْ رَأَى مِنْ أَمِيرِهِ شَيْئًا يَكْرَهُهُ فَلْيَصْبِرْ عَلَيْهِ فَإِنَّهُ مَنْ فَارَقَ الْجَمَاعَةَ شِبْرًا فَمَاتَ إِلَّا مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً
    پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند : هر كس از امیرش كارى ناگوار ببيندبايد صبر و تحمل نمايد، زيرا هر كه وجبی از مسلمانان‎ ‎واپس نشيند يعنى‎ ‎مخالفت نمايد‎ ‎وبميرد به حال جاهليت‏ مرده است.

    *اطيعوالله واطيعو الرسول واولي الامر منكم
    *مشاهده جريان جمليان وتكرار ادعاي باطلشان يعني خون عثمان و ايجاد هنجار درجامعه
    اين معاوية و اتباعش نص پذير نبودن تمام

    #7006

    Mehrab
    کاربر
    اين سخن أمير المؤمنين:
    إنه بايعني القوم الذين بايعوا أبا بكر وعمر وعثمان على ما بايعوهم عليه…
    دليلي براي كسي كه تعيين خليفه در اسلام را برعهده مردم مي داند نيست و فقط ازكساني بحث مي كند كه با خليفه مسلمين بيعت مي كنند وبين اين دو فرق است.و سخنش دليل اين نيست كه امامت جز به بيعت ثابت نمي شود زيرا او ازخلافت زماني كسي كه عهده دار امور مسلمين مي شود سخن مي كند
    نه ازامامت ديني كه الله در او قرار داده به نص از رسول الله پس آنچه كه فرموده مخالفت با اعتقاد شيعه در امامت نيست
    #7134

    Rafeziii
    کاربر
    ایه دو طایفه مومنان راجب نبی ص و ابن ابی سلول منافق نازل شده وطبق حدیث بخاری ابن ابی سلول منافق را مومن خوانده و ربط به معاویه ندارد وضمنا راجب خروج علیه خلیفه واجب الاطاعه هم نیست وشما به زور بهتان برای امام مفلسین معاویه فضیلت بتراشید،بنگر خدا یک منافق را با لفظ مومن خطاب می کند وعلی ع هم به خاطر اقرار ظاهری معاویه و دارو دسته اش انها را مسلمان خطاب کرده

    صحيح البخاري« كِتَاب الصُّلْحِ«بَاب مَا جَاءَ فِي الْإِصْلَاحِ بَيْنَ النَّاسِ إِذَا …
    رقم الحديث: 2507
    حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ، حَدَّثَنَا مُعْتَمِرٌ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبِي، أَنَّ أَنَسً ارَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ ، قَالَ : “قِيلَ لِلنَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : لَوْ أَتَيْتَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ أُبَيٍّ ، فَانْطَلَقَ إِلَيْهِ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَرَكِبَ حِمَارًا ، فَانْطَلَقَ الْمُسْلِمُونَ يَمْشُونَ مَعَهُ وَهِيَ أَرْضٌ سَبِخَةٌ ، فَلَمَّا أَتَاهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ، فَقَالَ : إِلَيْكَ عَنِّي ، وَاللَّهِ لَقَدْ آذَانِي نَتْنُ حِمَارِكَ ، فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ الْأَنْصَارِ مِنْهُمْ : وَاللَّهِ لَحِمَارُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَطْيَبُ رِيحًا مِنْكَ ، فَغَضِبَ لِعَبْدِ اللَّهِ رَجُلٌ مِنْ قَوْمِهِ فَشَتَمَهُ ، فَغَضِبَ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا أَصْحَابُهُ ، فَكَانَ بَيْنَهُمَا ضَرْبٌ بِالْجَرِيدِ وَالْأَيْدِي وَالنِّعَالِ ” ، فَبَلَغَنَا أَنَّهَا أُنْزِلَتْ وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا سورة الحجرات آية 9″.
    http://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?bk_no=146&hid=2507&
    از انس روايت شده كه گفت : شخصي به رسول خدا ص عرضه داشت چه خوب بود سري به عبد الله بن ابي‎)‎وي بزرگ منافقين بود‎(‎بزني .
    رسول خدا ص بدون درنگ بر الاغي سوار شد و مسلمانان هم با او به راه افتادند ، و راهي كه مي‏بايد طي مي‏كردند زميني خشك و شوره‏ زار بود ، همين كه رسول خدا ص به عبد الله و همفكرانش رسيد عبد الله گفت : دور شو از من
    ، به خدا سوگند بوي الاغت ناراحتم كرد.
    مردي از انصار گفت : به خدا سوگند الاغ رسول خدا ص خوشبوتر از تو است.
    بعضي از ياران عبد الله به حمايت او برخاسته و بعضي از ياران رسول خدا ص به حمايت از آن جناب برخاستند ، و هر دو طايفه عصباني بودند ، دست به شاخه‏هاي خرما برده ، بعضي با دست و با كفش به يكديگر زدند ، اينجا بود كه آيه و ان طائفتان من المؤمنين اقتتلوا فاصلحوا بينهما نازل شد.
    -پس ايه ايمان را برمنافقين تطبيق كرد بنابه روايتي كه درصحيح بخاري امده. پس به ضرورت ولزوم نيست، وقتي ايه مي گويد :واگر دوطايفه ازمومنين باهم به جنگ پرداختند پس بينشون اصلاح كنيد.يعني مراد ايمان حقيقي است.
    طبق اين حديث جناب ابن ابي سلول
    سردسته منافقان از مومنان محسوب مي شود و ايه 9حجرات هم در شأن اين منافق نازل شده است.
    پس طبق حديث كسيكه بظاهر مومن هم باشد شامل ايه است و با اين وضع نمي توان براي معاويه ايماني متصور شد با تمسك به اين ايه همانطوري كه براي بن ابي سلول نميتوان.

    #7157

    با سلام برادرم .

    اولا : خداوند را سپاسگذارم که اعتراف نموده ای که به عقیده علی (رض) انتخاب امام به عهده شورای مهاجرین و انصار بوده است و نه الهی .

    و به آن خواهم پرداخت .

    و به چند شبهه ای که مطرح کرده ای پاسخ می دهم .

    اینکه گفته ای (معاوية واتباعش قبول نمي كردند اما به انچه كه به صحت آن اعتقاد داشتن احتجاج نمود)

    برادرم اولا : معاویه و اتباعش و تمام مردم آن زمان قرآن و گفتار صحیح السند پیامبر اسلام را قبول داشتند .

    دوما : خود حضرت علی آنها را در نهج البلاغه برادر دینی خطاب می کند .

    سوما : اگر آنها قرآن و پیامبر را قبول نداشتند چطور امام حسن با آنها صلح کرد ؟؟!!

    و مهمتر از آن بیعت کرد !!

    آیا تا حالا کسی دیده است که یک فرستاده و یا منصوب خدا با کسانی که خدا را قبول ندارند، صلح و بیعت کند ؟؟!!

    #7158

    و اینکه گفته اید (واين سخن علي ع: إنما الشورى ،يعني شورا براي كسيكه بدان معتقد است وبدان احتجاج مي كند.)

    برادرم دیگر از این استدلال های آبکی و کشکی نکن که باعث آبرو ریزی برای شما می شود .

    آیا حضرت علی که عرب بوده و افصح الکلام بوده و امام بلاغت و کلام بوده نمی دانسته کلمه انما حصر است ؟؟!!

    و نباید انتخاب را برای شورای مهاجرین و انصار حصر کند ؟؟!!

    آیا هر جا در قران کلمه انما آمده برای کسی که بدان معتقد است می باشد ؟؟ و خطاب به دیگران نیست ؟؟

در حال نمایش 15 نوشته (از کل 83)

شما برای پاسخ به این جستار باید وارد تارنما شوید.