شاید این داستان را بارها شنیده باشید که:
مرد عالمی به روستایی رفت و فهمید تمام مردم بیسوادند، به همین دلیل خواست به آنها سواد بیاموزد شاید از چنگ ملای ده و کدخدای ظالم نجات یابند! ملا که خطر را به درستی احساس کرده بود با قیل و قال از راه می رسد که ای مردم نادان، این مرد که ادعای علم می کند سواد نوشتن هم ندارد. قرار می شود مردم روستا قضاوت کنند (و چه سرنوشت تلخی، آنگاه که قرار است قضاوت میان حق و باطل به دست اکثریت احمق داده شود! و شاید به همین دلیل: دموکراسی در ملل عقب افتاده شکست می خورد! ) ملا، خط کج و معوجی روی زمین می کشد و می گوید: این یعنی مار ! عالم بیچاره نیز روی زمین می نویسد مار، و مردم همیشه در صحنه یِ روستا با دیدن نقش مار به راحتی فریب می خورند و فریاد می کشند: این درست تر است! و به صورت خودجوش، مرد عالِم را از روستا بیرون می کنند!
در زمان پیامبر اسلام، مردم با مفهومی به نام امام زمان آشنا نبوده اند و کسی با شنیدن اصطلاح امام زمان به یاد حضرت علی یا مهدی غائب نمی افتاد ! این مردم ایران هستند که پس از ۴۰۰ سال، دروغ و نیرنگ و بمباران تبلیغاتی شبانه روزی حضرات با شنیدن اصطلاح امام زمان فکر می کنید منظور همین امام زمان خودمان است! ( نقش مار! )
- – با برداشت فرقه ای و سطحی و احمقانه یِ خودشان، معنا و مفاد حدیث را از عمق و اعتبار و کاربردی بودن آن انداخته و تا حد یک مصداق تاریخ گذشته، پایین آورده اند. دقت کنید:
- در این حدیث(بر فرض صحت آن) مقصود آن بوده که نکات زیر را به مردم، تاکید و گوشزد بنمایند و جوامع اسلامی را نسبت به مساله بسیار مهم سیاست و حکومت ( تا روز قیامت ) حساس نمایند:
- – اینکه هر جامعه ای در هر وضعیت و حالتی نیاز به امیر و حاکم دارد و این موضوع به قدری مهم است که حتی اگر پیامبر، وفات کرد، شما باید برای خودتان، امیر و حاکمی انتخاب کنید و اینکه انتخاب حاکم، مهمتر از شستن بدن میت یا روضه خوانی و مداحی و عزاداری است! ( حتی شستن جسد مطهر پیامبر )
- – اگر حضرت علی در غدیر خم ( یا قبل از آن حسب ادعای شیعه: یوم الانذار و حدیث منزلت و حدیث ولایت و خاتم بخشی و… ) به عنوان حاکم و یا امام زمان! انتخاب شده بودند این حدیث پیامبر بی معنا می شد و مردم باید تعجب می کردند که یا رسول الله: ما همگی می دانیم امام زمان ما کیست؟ در حال حاضر شما هستید و پس از شما نیز علی و ۱۱ فرزند او ( لوح جابر!!! ) می باشند پس شما خیالتان راحت باشد که هیچیک از ما به مرگ جاهلی نمی میریم ! همه ی ما بردگان ولایت تو هستیم و شما باید مانند گوسپند با ما برخورد کنید و خودتان برای ما رهبر و حاکم معرفی کنید، زیرا ما شعور و درک اینکارها را نداریم! ( و مگر نه این است که علمای شیعه همیشه مثال های خود را روی همین گوسفند و چوپان می زنند!!! )
- – امام زمان در این حدیث می تواند مصادیق متعددی داشته باشد. حضرت علی علیه السلام می فرمایند: خوشا به حال کسی که قرآن، امام و شعار و پیشوای او باشد. پس بر هر مسلمانی واجب است که شناخت کاملی از قرآن (بر مبنای وقایع زمان خودش) داشته باشد تا دچار گمراهی نشود. پس آنگاه که در قرآن با کلمه منافق برخورد می کند نیازی نیست در تاریخ به دنبال مصادیق منافق بگردد و به اصحاب پاک نبی اکرم تهمت بزند. بلکه باید بفهمد منافقین زنده فعلی چه کسانی هستند؟ کسانی که انقلاب را قبضه خود کردند. انقلابی که ثمره خون هزاران شهید و مجاهدت و امید میلیون ها نفر شیعه و سنی بود را نابود کرده و به لبه پرتگاه کشانده و صبح تا شب دم از انقلاب زده و مصلحان و منتقدان دلسوز را منافق و ضد انقلاب معرفی می کنند، در صورتی که اگر مردم عزیز ما طبق همین حدیث، اندکی شعور سیاسی و آگاهی اجتماعی داشتند متوجه می شدند که بزرگترین منافق و ضد انقلاب کسی نیست جز جناب خامنه ای و احمدی نژاد و جنتی و احمد خاتمی و رفسنجانی. و اگر مردم ما درک صحیحی از رهبران خود داشتند در ابتدای انقلاب مانند گوسفند به خیابان نمی ریختند و فریاد نمی زدند: بازرگان بازرگان پیر خرفت ایران ! خدا را هزاران مرتبه شکر که پس از گذشت ۳۶ سال معلوم شد خرفت واقعی چه کسانی هستند !
- – یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّـهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنکُمْ-سوره النساء: ۵۹-: مطیع الله باشید و مطیع رسول باشید و اولی الامری که از خودتان است.
- – ولی در اینجا خدا می فرماید منکم ! از خودتان ! براستی آیا آقای خامنه ای از ماست؟ قطعا نه! حداقل، رنگ عمامه یِ ایشان، بیانگر این است که ایشان سید و عرب می باشند و از ما ( منکم ) یعنی فارس نیستند!
- – از این ایراد شکلی و حقوقیِ مهم، بزرگوارانه چشم پوشی می کنیم ( چون ما موحد بوده و معتقد هستیم همه انسانها، عرب و عجم و سیاه و سپید، بندگان خداوند هستند و همگی ما با هم مساوی هستیم و تنها امتیاز در پرهیزگاری و خداشناسی است) و باز در خصوص همین منکم (از خودتان) سئوال دیگری را مطرح می کنیم: آیا آقای خامنه ای از ما هستند یا از روحانیون فیلتر شده دست راستی؟! از ما یعنی کسی که منتخب تمامی اقشار و طبقات مختلف ملت باشد و نه منتخب عده ای روحانی دست راستی فیلتر شده توسط خودش !
- – ممکن است بگویید این ترتیبات مسخره و مستبدانه تحت قانون اساسی جمهوری ضد اسلامی است. آری ولی اولا: آقای خمینی در بهشت زهرا در همین خصوص (قانون اساسی) گفت: پدران ما به چه حقی ۵۰ سال قبل به جای ما تصمیم گیری کردند و سرنوشت هر ملتی را باید مردم زنده زمان حال انتخاب کنند و در ثانی: طبق همین قانون اساسی، خبرگان باید تمامی رفتار رهبر را زیر نظر داشته و مرتب به او گوشزد و تذکر دهند ولی ما اکنون مشاهده می کنیم که جناب خامنه ای سالی ۲ بار خبرگان را جمع می کند و به آنها تذکراتی را ارائه می نمایند ! ! ! (آری این است سزای ملت خواب و نادان و خرافاتی)
-
– از همه اینها می گذریم و به سراغ جملات انتهایی این آیه ی شریفه می رویم: " اگر با ولی امر در خصوص موضوعی، منازعه و مناقشه و اختلاف داشتید آنرا به خدا و رسولش بازگردانید". می دانید یعنی چه؟ یعنی: من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه ! یعنی ای امت همیشه در صحنه، رفتار و گفتار و عملکرد امام زمان خودتان را دقیقا زیر نظر داشته باشید و او را بشناسید زیرا عمل رهبر باید منطبق بر کتاب خدا (قرآن) و سنت و سیره رسول خدا باشد و درست به محضی که خواست منحرف شود باید به او تذکر دهید و اگر رفتارش را اصلاح نکرد از او اطاعت نکنید زیرا شما نیز در گناه او شریک خواهید بود! امت همیشه در صحنه عزیز، برای لحظه ای هم که شده به وجدان خودتان رجوع کنید و از خود بپرسید: آیا رفتار و گفتار آقای خامنه ای و روسای جمهوری و کل هیات حاکمه ایران، منطبق با موازین شرعی است؟ موازین شرعی پیش کش، آیا منطبق با موازین عقلی است ! موازین عقلی هم پیش کش ! آیا منطبق با موازین بین المللی است؟ ما در ادامه این بحث، خلاصه ای از اهم روش و متد رسول گرامی اسلام و حضرت علی را ذکر می کنیم و تطبیق آن با روش حضرات را به عهده خواننده محترم می گذاریم.
- – آن بزرگواران، به جز اسرار جنگی، موضوع دیگری را از مردم مخفی نگاه نمی داشته اند.
- – عدالت: حضرت علی می فرمایند ملاک سیاست عدالت است ( در ادارات و سازمانهای ایران هزار و یک رقم حقوق متفاوت و ظالمانه پرداخت می شود. توزیع ثروت ملی در مناطق محروم و به خصوص سنی نشین کشور هم که نیازی به گفتن ندارد) آن بزرگواران میان تمامی اقشار ملت از مسیحی و یهودی و مسلمان با عدالت حکومت می کردند.
- – با تمامی گروهها ( جدا از علائق سیاسی و مذهبی ) مشورت می کردند.
- – چنان جَوی در جامعه برقرار می نمودند تا صدای حق به راحتی(و بدون ترس از اداره اطلاعات و بسیج و امت همیشه در صحنه) به گوش آنها برسد. و همه براحتی انتقاد می کنند بدون اینکه انگ محارب و مفسد و فراماسونر و وهابی و غربزده و ضدانقلاب و منافق و جریان انحرافی و شیخ گمراه و… بر آنها زده شود.
- – مشاغل و مناصب را میان تمامی طبقات به صورت عادلانه توزیع می کردند. و به کسی هم رشوه نمی دادند. ( تولیت امامزاده ها و مناصب امام جماعت شهرها و تولیت شهر ری!!!)
- – خودش و اطرافیانش مرتکب گناه نمی شود و در صورتی که یکی از نزدیکان ایشان مرتکب کوچکترین خلافی شد به شدت مجازات می شود.
- – سنگ بنای تربیتی جامعه را بر مبنای خداشناسی و توحید بریزد.
- – در امور سایر ملل و حکومت ها دخالت نمی کند. (اشاعه تروریست و ارسال اسلحه و…)
- – مردم را در کوچه و خیابان مقابل هم قرار نمی دهد و ایجاد تفرقه و کینه توزی در جامعه نمی کند.
- – سازمان های امنیتی آنها فقط در امور مرتبط با امنیت داخلی فعالیت داشته و کاری به سایر فعالیت های سیاسی مذهبی عقیدتی مردم نداشته اند.
- – فقط با کسانی وارد مقابله فیزیکی می شوند که دست به سلاح برده باشند (شورش رده در زمان حضرت ابوبکر و شورش خوارج در زمان حضرت علی)
- – با اهرم های تبلیغاتی که در دست دارد تلاش نمی کند تا نوع برداشت و تحلیل و تفسیر خودش از اسلام و قرآن را به مردم جامعه القاء کند.
- – در مسائل شخصی و سلائق عمومی مردم، فضولی نمی کرده اند.
- – به محض اینکه احساس می کرده اند نصف بعلاوه یک مردم، خواهان حکومت آنها نیستند به صورت مسالمت آمیز کنار می کشیده اند ( حضرت علی پس از وفات پیامبر و صلح امام حسن با معاویه )
- – هنگام گزینش و استخدام در تمامی رده ها، همه افراد ملت و گروهها و طبقات حضور دارند و نه صرفا طرفداران حضرت آقا ( اعطای منصب به زیاد ابن ابیه توسط حضرت علی یا به خالد ابن ولید و ابوسفیان توسط پیامبر و… )
- – مسائلی مانند: مصلحت، حالت فوق العاده ( یا همان مقطع حساس ) ریاضت اقتصادی و تورم و… در حکومت آن بزرگواران، به صورت مقطعی و دوره ای و کوتاه مدت بوده و نه همیشگی.
- – ارگان های نظارتی ( خبرگان، مجلس، دادگاه قانون اساسی، رسانه ها و تک تک مردم همیشه در صحنه و خودجوش!) تمامی سخنان و حرکات و رفتار حاکم را زیر نظر داشته و به او مرتبا تذکر می دهند.
- – حفظ نظام برای آن حکومت از اوجب واجبات نبوده بلکه حفظ اتحاد مردم (پس از وفات پیامبر) و امنیت آنها (صلح امام حسن و صلح حدیبیه) و بدبین نشدن آنها به اسلام (ولایت عهدی امام رضا) از اوجب واجبات است. و دقیقا به خاطر حفظ این موارد مهم، براحتی از حکومت کنار می کشیده اند.
- – به جای انحراف ذهن مردم از دردها و مشکلات فعلی و داخلی به دشمنان خارجی و یا عوامل تاریخی، معایب و رذائل اخلاقی خود مردم را به آنها گوشزد می کرده اند. (انتقادات مکرر حضرت علی به مردم کوفه در نهج البلاغه) آنچه را می گفته اند که خدا را خوش آید نه مردم را !
- – به مخالفان خودشان، لقب و تهمت و انگ نمی زده اند. بر عکس این مشرکان و منافقان بوده اند که به آنها انگ می زده اند: شاعر، ساحر، کاهن، مجنون، دروغگو…
- محک: چنانچه یک حکومت بر مبنای موازین الهی و توحیدی حرکت کند به نتایج زیر می رسد:
- – تمام مردم آن جامعه از صمیم دل (و نه ظاهری) با یکدیگر دوست و برادر می شوند. درد یک نفر درد همه است.
- – کاهش فاصله طبقاتی.
- -به جای مادیات و دنیاپرستی، این معنویات و اصول عالیه انسانی و اخلاقی است که برای مردم آن جامعه ارزش می شود. و چنین مواردی به خصوص در زمان ازدواج خودش را نشان می دهد.
- – کاهش میزان جرم و جنایت و تخلف.
- – کاهش اضطراب ها و ناآرامی های روحی و روانی.
- – مردم آن جامعه بی درد و بی تفاوت نیستند و به درد و غم و مشکلات یکدیگر حساس بوده و چنین جملاتی در آن جامعه کمتر شنیده می شود: به من چه، به من ربطی ندارد، بقیه هم چنین می کنند و…
- – تمامی مردم و تک تک احاد ملت، رفتار حاکمان را به دقت تحت نظر داشته و در صورت مشاهده کوچکترین تخلفی به آنها تذکر می دهند.
– به طور خلاصه ۵ محور اساسی که حاکم و امام زمان باید بر مبنای آن حرکت کند طبق قرآن و سنت این استاجرای عدالت بر همه حتی حاکم و نزدیکان او، ملاک نشدن ثروت و دنیا برای حاکم و سایر رده های حکومتی، مناصب حکومتی مختص حاکم و باند او نباشد، آزادی بیان و انتقاد نسبت به حاکم و سایر مسئولین حکومتی، و مهمترین محور: به محض اینکه اکثر مردم او را نخواستند خودش با پای خودش کنار بکشد(باز هم به شرف حسنی مبارک و شاه سابق خودمان و بن علی و…، مطمئن باشید این جانوران در صورت احساس سقوط، دست بشار اسد را از پشت می بندند!!)– سخن را با این جمله قابل توجه از عبدالملک مروان به پایان می برم:من در عجبم که حاکم، چگونه خوب باشد، حال آنکه بدی می کند و کسانی پیدا می شوند که او را تبرئه کنند بلکه بستایند ! ! ! (المحاضرات راغب ۱/۱۷۳ )