اعتراف علمای شیعه به جفای در حق قرآن – بخش اول

روحانیون و خاخام های یهود؛ مُغان و هیربَدان زردشتی، شَمّاس و کشیش و اسقف مسیحی برای رسیدن به یک مقام علمی در دین و مذهب خود می بایست که کتاب مقدس دین و مذهب خودشان را به صورت دقیق مطالعه کنند؛ مسلمین که امت خیر البشر و دینشان کاملترین دین و کتابشان بهترین کتاب و مصون از هر گونه خطا و اشتباه و تحریف و تصحیف است، من باب اولی می بایست که به کتاب خود بیشتر بها دهند و بارها بار چنانکه خداوند می فرماید: «فَاقْرَءُوا مَا تَیسَّرَ مِنَ الْقُرْآَنِ» (المزمل:۲۰) تا جایی که می توانند قرآن را مطالعه کنند.

جامعۀ اهل سنت با منتی که خدا بر این جامعه نهاده قلب و دلشان با قرآن پیوند خورده است، اگر کسی بخواهد در حوزه های علمیه اهل سنت ثبت نام کند، از مهمترین شرایطی که برای پذیرفته شدن شخص مطرح است، توانایی در قرائت صحیح قرآن است، در غیر اینصورت باید ابتدا قرائت صحیح کل قرآن را یاد بگیرد و نسبت به قرآن آگاهی اولیه را کسب کند و سپس به عنوان طلبه در کلاسهای فقه و حدیث و … که تماماً به صورت مستقیم با قرآن رابطه دارند، شرکت کند. در مقابل، جامعۀ شیعه قرار دارند که نه تنها برای طلبۀ آنها قرائت صحیح قرآن ملاک نیست بلکه مرجع تقلید و رهبرشان نیز از قرائت صحیح قرآن عاجز است!
دوستی تعریف می کرد که در دوران سربازی، در کلاس عقیدتی سیاسی، مدرس که معمولاً یک روحانی شیعی است، برای تشویق سربازان گفت: «هر کس بتواند سورۀ حمد را به صورت صحیح بخواند مرخصی می گیرد!» در بین این همه سرباز فقط ۷ نفر توانستند، سورۀ حمد را بدون اشکال قرائت کنند که ۶ نفرِ آنها از اهل سنت بودند و فقط یک نفرِ آنها شیعه بود، آنهم در صورتی که در کل آن کلاس فقط همین ۶ نفر سنی وجود داشتند و سنی دیگری نبود!!!

متاسفانه و متاسفانه مساله تنها به قرائت صحیح قرآن ختم نمی شود ؛ بلکه در حوزه های علمیۀ شیعه هیچ توجهی به قرآن و فرامین و درسهای آن نمی شود و به اعتراف علمای شیعه، یک طلبۀ شیعی از زمانی که وارد حوزه می شود تا زمانی که تبدیل به مجتهد می شود حتی یکبار هم محتاج رجوع به قرآن نمی شود! در این باره علمای شیعه بسیار سخن گفته اند حتی گفته اند که در بین علوم اسلامی، علوم قرآن متروک ترین علوم است و هر کس به این علوم بپردازد مانند شخصی است که خود را قربانی کرده است و تمام اینها با سند و مدرک ارائه خواهد شد ؛ اما فقط لحظه ای فکر کنید که چنین مذهب و چنین قومی که این همه از قرآن دور و این همه نسبت به علوم اسلامی غافلند چگونه می تواند مذهبشان، حق باشد؟؟ الحق که سخن آیه الله العظمی برقعی از روی علم و آگاهی بود که گفت: «اگر از من بپرسند، قرآن چقدر دشمن دارد ؟ می گویم: در ایران ۳۰ میلیون نفر!»

اکنون سخنان و اعترافات غم انگیز و تاسف بار علمای شیعه را بخوانید:
۱٫ صاحب تفسیر «المیزان» ذیل آیات ۱۵ تا ۱۹ سورۀ مائده می نویسد: «اِنّکَ إن تَبَصَّرتَ فی امر هذِهِ العلوم وَجَدتَ أنَّها نُظِّمَت تنظیماً لاحاجهَ لها إلی القرآن اصلاً حتّى أنّه یمکِنُ لِمُتَعَلِّمٍ أن یتَعلّمَها جمیعاً: الصَّرفَ و النَّحو و البیان و اللُّغه و الحدیثَ و الرِّجال و الدّرایه و الفقهَ و الأصولَ فیأتی آخِرَها ثُمّ یتَضَلّعُ بِها ثُمَّ یجتَهِدُ وَ یتَمَهَّرُ فیها وَ هُوَ لمَ یقرَاِ القُرآنَ و لمَ یمَسَّ مُصحَفاً قَطّ…. الخ»
(المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏5، ص: ۲۷۶، جامعۀ مدرسین _قم،ط۱)
یعنی:« همانا اگر در احوال این علوم (= علوم دینی) بنگری ملاحظه می‌کنی که علوم مذکور چنان تنظیم شده‌اند که به قرآن هیچ احتیاجی ندارند و متعلّم می‌تواند همۀ این علوم از صرف و نحو و بیان و لغت و حدیث و رجال و درایه و فقه و اصول را فرا گیرد و به آخرین مراحل علمی برسد و مجتهد شود و در این علوم ماهر گردد بی ‌آنکه قرآن بخواند یا حتی به قرآن دست بزند….!!!».
با این وجود، اگر چیزی در عصر حاضر نیاز به عزاداری و غصه خوردن داشته باشد، این قرآن است که چنان در میان جامعۀ شیعه مهجور و متروک مانده است!

۲٫مرتضی مطهّری دربارۀ متروک و مهجور بودن قرآن نزد شیعه، سخنان جالبی دارد که توضیه می کنم به دقت بخوانید.
مطهری:«ما امروز از این نسل گله داریم که چرا با قرآن آشنا نیست؟ چرا در مدرسه ها قرآن یاد نمی گیرند، حتى به دانشگاه هم که مى روند از خواندن قرآن عاجزند؟ البته جای تأسف است که این طور است. اما باید از خودمان بپرسیم ما تاکنون چه اقدامى در این راه کرده ایم؟ آیا با همین فقه و شرعیات و قرآن که در مدارس است توقع داریم نسل جوان با قرآن آشنایى کامل داشته باشد؟!
عجبا که خودِ نسل قدیم قرآن را متروک و مهجور کرده، آنوقت از نسل جدید گله دارد که چرا با قرآن آشنا نیست. قرآن در میان خود ما مهجور است و توقع داریم نسل جدید به قرآن بچسبد. الآن ثابت می کنم که چگونه قرآن در میان خود ما مهجور است.

اگر کسی علمش علم قرآن باشد یعنی در قرآن زیاد تدبّر کرده باشد، تفسیر قرآن را کاملًا بداند، این آدم چقدر در میان ما احترام دارد؟ هیچ. اما اگر کسی کفایه آخوند ملّا کاظم خراسانی را بداند، یک شخص محترم و باشخصیتی شمرده می شود. پس قرآن در میان خود ما مهجور است، و در نتیجه همین اعراض از قرآن است که به این بدبختی و نکبت گرفتار شده ایم. ما مشمول شکایت رسول خدا صلی الله علیه و آله هستیم که به خدا شکایت می کند:
یا رَبِّ انَّ قَوْمِی اتَّخَذوا هذَا الْقُرْ انَ مَهْجوراً .

یکی از فضلای خودمان در حدود یک ماه پیش مشرّف شده بود به عتبات. می گفت خدمت آیت اللَّه خویی (سلّمه اللَّه تعالی) رسیدم، به ایشان گفتم: چرا شما درس تفسیری که سابقاً داشتید ترک کردید؟ (ایشان در هفت هشت سال پیش درس تفسیری در نجف داشتند و قسمتی از آن چاپ شده). ایشان گفتند: موانع و مشکلاتی هست در درس تفسیر. گفت من به ایشان گفتم: علامه طباطبایی در قم که به این کار ادامه دادند و بیشتر وقت خودشان را صرف این کار کردند چطور شد؟
ایشان گفتند: آقای طباطبایی «تضحیه» کرده اند؛ یعنی آقای طباطبایی خودشان را قربانی کردند، از نظر شخصیت اجتماعی ساقط شدند، و راست گفتند.
عجیب است که در حساس ترین نقاط دینی ما اگر کسی عمر خود را صرف قرآن بکند، به هزار سختی و مشکل دچار می شود؛ از نان، از زندگی، از شخصیت، از احترام، از همه چیز می افتد و اما اگر عمر خود را صرف کتابهایی از قبیل کفایه بکند صاحب همه چیز می شود.

در نتیجه هزارها نفر پیدا می شوند که کفایه را چهارلا بلدند؛ یعنی خودش را بلدند، ردّ کفایه را هم بلدند، ردّ ردّ او را هم بلدند، ردّ ردّ ردّ او را هم بلدند، اما دو نفر پیدا نمی شود که قرآن را به درستی بداند!!! از هرکسی درباره یک آیه قرآن سؤال شود می گوید باید به تفاسیر مراجعه شود. عجب تر این که این نسل که با قرآن این طور عمل کرده از نسل جدید توقع دارد که قرآن را بخواند و قرآن را بفهمد و به آن عمل کند!
اگر نسل کهن از قرآن منحرف نشده بود قطعاً نسل جدید منحرف نمی شد.
بالاخره ما کاری کرده ایم که مشمول نفرین پیغمبر صلی الله علیه و آله و قرآن شده ایم.
رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره قرآن فرمود: انَّهُ شافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ ماحِلٌ مُصَدَّقٌ
یعنی قرآن در نزد خدا و در پیشگاه حقیقت وساطت می کند و پذیرفته می شود و نسبت به بعضی که به او جفا کرده اند سعایت می کند و مورد قبول واقع می شود.
هم نسل قدیم و هم نسل جدید به قرآن جفا کردند و می کنند. اول نسل قدیم جفا کرد که حالا نسل جدید جفا می کند.
در رهبری نسل جوان، بیش از هر چیز دو کار باید انجام شود: یکی باید درد این نسل را شناخت و آنگاه در فکر درمان و چاره شد. بدون شناختن درد این نسل هرگونه اقدامی بی مورد است. دیگر اینکه نسل کهن باید اول خود را اصلاح کند.
نسل کهن از بزرگترین گناه خود باید توبه کند و آن مهجور قرار دادن قرآن است. همه باید به قرآن بازگردیم و قرآن را پیشاپیش خود قرار دهیم و در زیر سایه قرآن به سوی سعادت و کمال حرکت کنیم.»
(مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج ۲۴، ص: ۵۳۳ – 534، باب: رهبری نسل جوان _ قرآن و مهجوریت آن» و : «ده گفتار مطهری، ص‏۲۲۲ – ۲۱۹ »)
 
دوست عزیزی، تعلیق زیبایی بر سخنان طباطبایی و مطهری نوشته است، وی می گوید:
«اگر به اقوال بالا دقت کرده باشید هر کدام از این بزرگواران به زبان بی زبانی می گویند قرآن نان و آبی برای آخوند ندارد لذا اگر فکر دنیا و شهرت و احترام هستید لازم است خرافات گذشتگان را بیاموزید …. حال دیگر تعجب نمیکنم چرا یک آیت الله دو دکتره وقتی میخواهد از قرآن آیه ای را بخواند چندین غلط فقط در تلاوت دارد ماجرای مایُفعلی (اشاره به فضیحت آیه الله قزوینی) را که یادتان هست و اینکه فرمودند:«تجوید و تلاوت قرآن علم نیست بلکه مانند حشیشی است که وهابیون به آنها چنگ میزنند تا غرق نشوند.» حال اگر می بینیم برای اثبات ادعای خود در مورد امامت، خمس، صیغه و هزار خرافه دیگر به جز چند آیه ی قیچی شده که ربطی هم به ادعایشان ندارد استناد می کنند به خاطر خالی نبودن عریضه است؛ می دانید که از کودکی به هر شیعه زاده ای اینقدر از معجزات ائمه به دروغ سخن گفته اند که دیگر نه تنها نیاز به قرآن نداریم بلکه خدا را هم باز نشسته کرده و امام غایب را فعلاً همه کارۀ کائنات کرده ایم تا با ظهورشان و آوردن قرآن عبری و قضاوت داوودی و کشتن اعراب و مرده سوزی (یعنی آنچه خوبان همه دارند ایشان یکجا دارد)را به بار آورد؛ در اصول کافی آمده وقتی امام زمان قیام کند حافظان قرآن آرزو میکنند که قرآن بلد نبودند چون قرآنِ امام زمان اینقدر با قرآن پیامبر فرق دارد که اصلاً گیج کننده و قابل مقایسه نیست به قول ایشان در قرآن مهدی، صحیفه فاطمیه، علویه، جفر و … هست و حتی یک کلمه هم از این قرآن در آن نیست پس چرا آدم عمر  عزیز را بیهوده صرف کند که هم از اعتبار بیُفتد و هم عذاب بکشد؛ آمدیم و «شاید این جمعه بیاید شاید» و قرآن موجود را نسخ کرد! آیا هیچ آدم عاقلی چنین ریسکی میکند؟»

۳٫خامنه ای می گوید:«مما یؤسف له أن بإمکاننا بدء الدراسه ومواصلتنا لها إلى حین استلام إجازه الاجتهاد من دون أن نراجع القرآن ولو مره واحده !!! لماذا هکذا ؟؟؟ لأنّ دروسنا لا تعتمد على القرآن» (ثوابت ومتغیرات الحوزه العلمیه، دکتر جعفر باقر ص: ۱۱۰ _ دار الصفوه).

یعنی:« جای بسی تأسف است که از آغاز درس تا پایان آن و گرفتن درجه اجازه اجتهاد حتی برای یک بار به قرآن رجوع نمی کنیم، چرا باید اینگونه باشد؟ چون درسهای ما بر قرآن متکی نیست.»
۴٫خامنه ای در محل دیگری می گوید: «إذا ما أراد شخص کسب أی مقام علمی فی الحوزه العلمیه کان علیه أن لا یفسّر القرآن حتى لا یتهم بالجهل حیث کان ینظر إلى العالم المفسر الذی یستفید الناس من تفسیره على أنّه جاهل ولا وزن له علمیاً لذا یضطر إلى ترک درسه إلا تعتبرون ذلک فاجعه ؟!» (ثوابت ومتغیرات الحوزه العلمیه، دکتر جعفر باقر ص: ۱۱۲ _ دار الصفوه)
یعنی: « وقتی کسی می خواهد به هر مقام علمی در حوزه علمیه برسد باید قرآن را تفسیر نکند تا به جهل متهم نشود. به طوری که وقتی به عالم مفسری که مردم از تفسیرش استفاده می کنند می نگریم مردم او را جاهل می دانند و ارزشی علمی برای آن در نظر نمی گیرند. بنابراین مجبور به ترک آن می شوند. آیا این فاجعه نیست.»

بله واقعاً که تاسف آور و غم انگیز است ؛ دوره ای قرآن را تحریف شده اعلام کردند، سپس چنانکه جزائری می گوید: به خاطر ترس از مخالف، تقیتاً از اعتقاد تحریف برگشتند، اما جنایتی بدتر مرتکب شدند و گفتند: «قرآن را به جز معصوم، کسی نمی داند» قرآنی که برای هدایت بشر آمده و خدا از ما می خواهد که هر چقدر که می توانیم آن را بخوانیم و قرآنی که جنیان آن را گوش دادند و هدایت شدند، قرآنی که عرب بیسواد و عرب بیابانگرد آن را می فهمید و درک می کرد و با شنیدن آیاتش منقلب می شد و شخصی چون جبیر بن عدی می گوید، چون آیات قرآن را شنیدم : «کاد قلبی ان یطیر» چنان بود که قلبم نزدیک بود به پرواز در آید! … اما نزد شیعه کسی که ادعا کند سخنان خدا را می فهمد و درک می کند جاهل به حساب می آید!
 
۵٫دکتر جعفر باقر شیعی می گوید: «من الدعائم الأساسیه التی لم تلق الاهتمام المنسجم مع حجمها وأهمیتها فی الحوزه العلمیه هو القرآن الکریم، وما یتعلق به من علوم ومعارف وحقائق وأسرار فهو یمثل الثقل الأکبر والمنبع الرئیسی للکیان الإسلامی بشکل عام. ولکن الملاحظ هو عدم التوجه المطلوب لعلوم هذا الکتاب الشریف، وعدم منحه المقام المناسب فی ضمن الاهتمامات العلمیه القائمه فی الحوزه العلمیه، بل وإنه لم یدخل فی ضمن المناهج التی یعتمدها طالب العلوم الدینیه طیله مده دراسته العلمیه، ولا یختبر فی أی مرحله من مراحل سنیه العلمی بالقلیل منها ولا بالکثیر.فیمکن بهذا لطالب العلوم الدینیه فی هذا الکیان أن یرتقی فی مراتب العلم، ویصل إلى أقصى غایاته وهو- درجه الاجتهاد- من دون أن یکون قد تعرف على علوم القرآن وأسراره أو اهتم به ولو على مستوى التلاوه وحسن الأداء. هذا الأمر الحساس أدى إلى بروز مشکلات مستعصیه وقصور حقیقی فی واقع الحوزه العلمیه لا یقبل التشکیک والإنکار»
(ثوابت ومتغیرات الحوزه العلمیه، دکتر جعفر باقر ص: ۱۰۹ _ دار الصفوه)
یعنی: « از پایه های اساسی که با وجود حجم و اهمیتش در حوزه ی علمیه، به اندازه ی لازم به آن توجهی نشده، قرآن کریم و علوم و معارف و اسرار و معارف و حقایق قرآن است ؛ زیرا بصورت کلی، قرآن همانند ثقل اکبر و منبع اصلی برای کیان اسلامی است. اما می بینیم که به اندازه ی کافی به علوم این کتاب شریف توجه نشده و با وجود تلاش های علمی، جایگاه مناسبی در حوزه های علمیه ندارد ؛ بلکه حتی بعنوان یکی از منهج هایی نیست که یک طلبه ی علوم دینی در طول دوران تحصیلات علمی اش بتواند بر آن اعتماد کند، و در هیچ یک از مراحل سنی علمی اش، نه کم و نه زیاد ، از این علوم آگاهی کسب نمی کند، و ممکن است این طلبه پیشرفت کند و به آخرین درجات علمی – که همان مرحله ی اجتهاد است – برسد در حالی که کوچکترین آگاهی از علوم قرآنی و اسرار آن ندارد یا اینکه کوچکترین توجهی به آن، حتی در حد تلاوت و روخوانی نیکو، نکرده است و این موجب بروز مشکلات و کوتاهی هایی حقیقی در واقع امر حوزه های علمیه شده است که جای هیچ گونه شک و انکاری ندارد .»
در جای دیگری می گوید :«ویصل الطلب إلى أقصى غایاته وهو الاجتهاد من دون أن یکون قد تعرف على علوم القرآن وأسراره أو اهتم به ولو على مستوى التلاوه وحسن الأداء إلا ما یتعلق باستنباط الأحکام الشریعه منه خلال التعرض لآیات الأحکام ودراستها من زوایا الفقهیه وفی حدود العقلیه والأصولیه الخاصه».(ثوابت ومتغیرات الحوزه ص ۱۱۰).
یعنی: « یک طلبه می تواند به آخرین درجات علمی – که همان مرحله ی اجتهاد است – برسد در حالی که کوچکترین آگاهی از علوم قرآنی و اسرار آن ندارد یا اینکه کوچکترین توجهی به آن، حتی در حد تلاوت و روخوانی نیکو، نکرده است مگر به هنگام عرضه ی آیاتی از قرآن مرتبط با برداشت احکام شرعی و یا به هنگام آموزش مطالب فقهی و در حدود عقلی و اصولی مخصوص.»

۶٫مرجع تقلید شیعه محمد حسین فضل الله گفته است: «فقد نفاجأ بأن الحوزه العلمیه فی النجف أو فی قم أو فی غیرهما لا تمتلک منهجا دراسیا للقرآن»
(ثوابت ومتغیرات الحوزه العلمیه، دکتر جعفر باقر ص: ۱۱۱ _ دار الصفوه)
یعنی: « با این مشکل مواجه هستیم که حوزه ی علمیه در نجف یا در قم یا در جاهای دیگر، یک منهج آموزشی برای قرآن ندارند.»
۷٫و باز هم خامنه ای می گوید:«إنّ الإنزواء عن القرآن الذی حصل فی الحوزات العلمیه وعدم استئناسنا به، أدى إلى إیجاد مشکلات کثیره فی الحاضر، وسیؤدی إلى إیجاد مشکلات فی المستقبل…وإن هذا البعد عن القرآن یؤدی إلى وقوعنا فی قصر النظر»
(ثوابت ومتغیرات الحوزه العلمی، دکتر جعفر باقر ص: ۱۱۰ _ دار الصفوه).
یعنی:« گوشه گیری نسبت به قرآن که امروزه در حوزه های علمیه وجود دارد و اینکه با قرآن اُنس نگرفته ایم، موجب به وجود آمدن مشکلات زیادی در زمان حال شده است ؛ و باعث به وجود آمدن مشکلاتی هم در آینده خواهد شد … و دوری ما از قرآن موجب می شود که به کم توجهی دچار شویم.»
 

مقاله پیشنهادی

هنگام اختلاف با پدر چگونه با وی صحبت کنم؟

سوال: در اسلام هنگامی که سوء تفاهمی میان پدر و پسر رخ می‌دهد چگونه می‌توان …