مراجع مدعی تشیع در مناظرات خود، دائم به مطالب کتاب الامامه و السیاسه ابن قتیبه دینوری استناد می کنند؟ در صورتیکه طبق شواهد و دلایل بسیاری مشخص شده که این کتاب متعلق به ابن قتیبه نیست، ولی باز ایشان به روی مبارک خویش نمی آورند و دوباره به مطالب این کتاب استناد می کنند، دلایلی که تعلق این کتاب به ابن قتیبه را رد می کند:
اول: کسانی که زندگینامه ابن قتیبه را ذکر کردهاند آنرا در میان آثار او ذکر نکردند، اما قاضی ابوعبدالله توزی معروف به ابن شباط در فصل دوم از باب چهل و سوم در کتاب (صله السما) از آن نقل نموده است، دوم: کتاب بیانگر این است که نگارنده آن در دمشق بوده است و حال ابن قتیبه از بغداد جز به دینور بیرون نرفته است.
سوم: کتاب مذکور از ابولیلی روایت میکند و ابولیلی سال(۵۱۴۸) شصت و پنج سال قبل از ابن قتیبه در کوفه قاضی بوده است، چهارم: مؤلف الامامه و السیاسه فتح اندلس را از زنی نقل کرده که خود او را دیده است و حال فتح اندلس ۱۲۰ سال قبل از تولد ابن قتیبه بوده است.
پنجم: نگارنده کتاب فتح مراکش توسط موسیبن نصیر را ذکر مینماید، در حالی که این شهر توسط یوسفبن تاشفین پادشاه مرابطین در سال ۴۵۵ ه بنا شده است و ابن قتیبه در سال ۲۷۶ ه وفات نموده است.
ششم: هیچ یک از نویسندگانِ شرح حال عبدلله بن مسلم بن قتیبه، در فهرست تصانیف وی نام کتابالامامه و السیاسه را ذکر نکردهاند که از آنجمله میتوان به کتابهای ذیل اشاره کرد: وفیات الاعیان (وفیات الاعیان ، ج۳، ص: ۴۲-۴۳، شماره شرح حال: ۳۲۸، دار صادر بیروت) تألیف شمس الدین احمد بن خلکان (متوفی 681 هـ.ق) بغیه الوعاه فی طبقات اللغویین و النحاه (، ج۲، ص: ۶۳-۶۴، شماره شرح حال ۱۴۴۴، المکتبه العصریه، تحقیق: محمد ابو الفضل ابراهیم) تألیف جلالالدین، عبدالرحمن سیوطی (متوفی 911 هـ.ق)الوافی بالوفیات (صفدی، الوافی بالوفیات، ج ۱۷، ص: ۶۰۷-۶۰۹، شماره شرح حال: ۵۱۶، دار النشر فراوز شتاینر بفیسبادن، ۱۴۱۱هـ ۱۹۹۱م) تألیف صلاح الدین بن أیبک صفدی (متوفی 764 هـ.ق) تاریخ بغداد (بغدادی، خطیب، تاریخ بغداد، ج ۱۰، ص: ۱۷۰، شماره شرح حال: ۵۳۰۹، المکتبه السلفیه) تألیف ابوبکر، احمد بن علی بغدادی متوفی(463هـ.ق)
دکتر یوسف علی طویل، محقق و پژوهشگر کتاب عیون الاخبار در مقدمه کتاب مذکور میگوید: علما در انتساب کتاب الامامه والسیاسه تردید دارند و دلیلشان آن است که هیچ یک از مؤرخان و نویسندگان مشهور در فهرست تصانیف ابن قتیبه کتاب الامامه والسیاسه را ذکر نکردهاند (ابن قتیبه، عیون الاخبار، مقدمه ص: ۳۳، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۶هـ ۱۹۸۵م)
هفتم: دوزی DOZY ـ معتقد است که الامامه و السیاسه نه قدیمی است و نه صحیح، زیرا حاوی اشتباهات تاریخی و روایات خیالی و غیرمعقول است. از این رو انتساب چنین تصنیف ضعیفی به ابن قتیبه ممکن نیست. خاورشناس معروف هاماکر میگوید و دوزی نیز با او موافق است که این کتاب و کتابهای تاریخی امثال آن که جنبه حماسی دارند و در ایام جنگهای صلیبی برای انگیختن حماسه در روح مسلمانان تألیف شدهاند تا آنان را متوجه قهرمانیهای اجدادشان سازند. (ر.ک عنان، محمد عبد الله، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ج ۱، ص: ۲۱، ترجمه: عبد الحمید آیتی، چاپ اول، زمستان ۱۳۶۶، چاپ موسسه کیهان)
هشتم: مستشرق معروف بروکلمان Brakeman میگوید: کتابالامامه و السیاسه را به ابن قتیبه نسبت دادهاند. در حالی که دی گوی DEGEIE میگوید: کتاب الامامه و السیاسه در مصر یا در مغرب و در زمان ابن قتیبه تصنیف شده است و قسمتی از آن کتاب از تاریخ ابنحبیب مأخوذ شده است.(تاریخ الادب العربی، ج:۲، ص۲۲۰) و در دائره المعارف الاسلامیه نیز آمده است: این کتاب را به ابن قتیبه نسبت دادهاند در حالیکه دی گوی DE GEIE ترجیح میدهد که مصنف آن مردی مصری یا مغربی و معاصر ابن قتیبه بوده است.(الشنتاوی، احمد، زکی خورشید، ابراهیم، دائره المعارف الاسلامیه (۱/۲۶۲) دار المعرفه بیروت) و جالب تر از همه آنکه نویسندگان دائره المعارف بزرگ اسلامی که به کوشش 227 نفر از محققان و اساتید بنام کشورمان گردآوریشده است در فهرست تصانیف ابن قتیبه چنین مرقوم میدارند: کتابهایی که انتسابشان به ابن قتیبه قطعاً یا به احتمال قوی مردود است: 1ـ الالفاظ المغربه بالالقاب المعربه، که نسخهای از آن در جامعه القرویین فاس موجود است، (کوکنت، همان 162) 2ـ الامامه و السیاسهکه بارها به چاپ رسیده، از جمله در ۱۹۵۷ م در قاهره و نیز در ۱۹۸۵ م به کوشش طه محمد زینی. (دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۴، ص: ۴۵۹، چاپ اول تهران ۱۳۶۹ شمسی)
لذا نمیتوان نظرات متعدد پژوهشگران را بخاطر نقل نام کتاب الامامه و السیاسه در معجم المطبوعات العربیه و المعربه که یوسف الیانسرکیس (محققان و نویسندگان مقاله ی دردانه ی کوثر و یورش به خانه وحی نام یوسف الیان سرکیس را اشتباها الیاس سرکیس نقل کرده اند) در آن فهرست کتابهای چاپ شده عربی و عجمی را نام برده و دربارهی کتاب مزبور هیچ گونه اظهار نظری نکرده (ر.ک. سرکیس، یوسف الیان، معجم المطوعات العربیه و المعربه، ج۱، ص: ۲۱۲-۲۱۱ مکتبه ثقافه الدینیه) مردود دانست که در آن صورت ما نیز گرفتار احساسات و تعصب شدهایم.
در حقیقت انگیزهی واقعی در تألیف کتابالامامه و السیاسه آن است که محمد عزه دروزه، دانشمند معاصر مصری میگوید: تأثیر عقاید شیعه هاشمی علوی و عباسی در بیشتر روایات الامامه و السیاسه آشکارا به چشم میخورد. و به احتمال قوی این روایات نتیجه تضاد و رقابتی است که پس از خلفای راشدین میان امویان و هاشمیان پدید آمده است و گرنه فاطمه وعلی (رضیالله عنهما) با ایمان تر، منزّه تر و خردمند از آن بودهاند که بر خلاف مصالح مسلمانان به پا خیزند و عمر بزرگ تر وخوددارتر از آن است که به سوزاندن خانه فاطمه (رضیالله عنها) دست یازد. (دروزه، محمد عزه، تاریخ العرب فی السلام، ص: ۲۱، بیروت المکتبه المصریه) جالب است که شما مراجع رافضی برخی از مطالب این کتاب را قبول ندارید و فقط آنجاهایی که با سلایق شما منطبق است را قبول دارید، مطالبی مانند افسانه مسخره عشق یزید به ارنب و اینکه امام حسین زودتر او را می گیرد و یزید کینه امام را به دل می گیرد و…. معلوم است نویسنده مجهول این کتاب به افسانه سرایی های عجیب و غریب و محیرالعقول علاقه داشته که جریان حمله به خانه حضرت فاطمه را هم تحت تاثیر اندیشه های غالیان در آن آورده است….