چرا اهل سنت، صحابه دهگانه را بهشتی میدانند؟!

شبهه شیعه  : راویان اهل تسنّن، از جمله احمد بن حنبل در مسند خود (ج ۱٫ ص ۱۹۳) به اسناد خود از عبدالرّحمن‌بن‌عوف نقل می‌کند که پیامبر‌فرمود:
«اَبُوبَکْرٌ فِی الْجَنَّهِ، وَ عُمَرٌ فِی الْجَنّه، وَ عَلِیٌّ فِی الْجَنَّه، وَ عُثمان فِی الْجَنّهِ، وَ طَلْحَه فِی الْجَنَّه، وَ الزَُّبَیْرُ فِی الْجَنَّهِ وَ عَبْدُالرَّحمنِ بْنِ عُوفٍ فِی الْجَنَّه، وَ سَعْدُ بْنِ اَبِی وَقّاصٍ فِی الْجَنَّهِ، وَ سَعِیدُ بْنِ زَیْدٍ فِی الْجَنَّهِ وَ اَبُوعُبَیْدَهِ ابْنِ الجَّراحِ فِی الْجَنَّهِ»[1]:
«یعنی: این (افراد دهگانه) در بهشت هستند: ۱ـ‌ ابوبکر، ۲ـ عمر، ۳ـ علی، ۴ـ عثمان، ۵ـ طلحه، ۶ـ زبیر، ۷ـ عبدالرّحمن‌بن عوف، ۸ـ سعد وقّاص، ۹ـ سعید بن زید، ۱۰ـ ابوعُبیده جرّاح»[2].
اهل تسنّن به این حدیث، خیلی اهمیّت می‌دهند و نام این ده نفر را به عنوان «عَشَرَه مُبَشَّره» (بشارت‌شدگان دهگانه به بهشت) در مکان‌های مقدّسی مانند دیوار مسجد‌النّبی‌ در برابر دید مردم نوشته و نصب می‌کنند، به طوری که چنین موضوعی، بین آن‌ها حتّی عوام آن‌ها مشهور شده است، اینک به مناظره زیر توجّه کنید:
در مدینه منّوره، برای انجام کاری به اداره «آمرین به معروف» رفتم، با رئیس آن اداره به مناسبتی، گفتگویی به میان آمد، تا این که سخن از «عَشَره مُبَشَّره» (افراد دهگانه‌ای که پیامبرآن‌ها را به بهشت بشارت داده) به میان آمد.
گفتم: از شما سؤالی دارم.
رئیس: بپرس.
دانشمند شیعی: چگونه روا است که مردی از اهل بهشت با مردی دیگر که او نیز از اهل بهشت است، جنگ کند؟ طلحه و زبیر (که جزء آن ده نفر بهشتی است) در تحت لوای عایشه، برای جنگ با علی‌بن‌ابیطالب که او نیز از اهل بهشت است، وارد بصره شدند و جنگ جمل را که موجب کشتار بسیار از طرفین شد، پدید آوردند؟
با این که قرآن می‌فرماید: «وَ مَنْ یَقْتُلُ مُؤْمِناً مُعْتَمِّداً فَجَزاءُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها»: «هر کس مؤمنی را عمداً بکشد، جزای او دوزخ است، و او همیشه در آن قرار دارد». (حاقه‌ـ ۴۴)
با توجّه به این آیه، آن کسی که از دو طرف، باعث آن همه کشتار در جنگ جَمَل شد، باید اهل دوزخ باشد، و آن کس یا امام علی‌ است و یا طلحه و زبیر؟!
رئیس امر به معروف: نامبردگان از دو طرف، که جنگیدند، همه مجتهد بودند، و مطابق اجتهاد خود، رأی دادند، در این صورت، آن‌ها معذور می‌باشند!
مخالفت با قرآن:
اگر قرار باشد که عشره مبشره با وجود هر گونه گناه صد در صد بهشتی باشند، پس باید پیامبر اسلام هم به طریق اولی این‌چنین باشد؛در حالی که قرآن خلاف آن را می‌گوید.
خداوند در قرآن خطاب به پیامبر اسلام می‌فرماید:
وَ لَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلًا. إِذًا لَأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاهِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَکَ عَلَیْنَا نَصِیرًا. (اسراء/۷۵_۷۴)
«و اگر ما تو را ثابت قدم نمی‌گرداندیم،نزدیک بود که به مشرکین اندک تمایل و اعتمادی بکنی.که در این صورت،کیفر این عمل تو را به تو می‌چشاندیم و عذاب تو را در دنیا و آخرت مضاعف می‌کردیم،آن‌گاه از قهر و خشم ما هیچ یاوری بر خود نمی‌یافتی»
خداوند در قرآن چنان حمایتی از پیامبرش کرده که از احدی نکرده است؛ اما با این‌حال، به او می‌گوید که اگر کمی از راه حق منحرف شوی و به مشرکین تمایل پیدا کنی،تو را عذاب خواهم کرد!
با این وضعیت، چگونه ممکن است به اصحاب او آن چنان آزادی داده شود که با وجود هر گناهی بازهم به بهشت برین راه یابند؟!
در ضمن تعداد زیادی از این عشره مبشره در هنگام مرگ دارای ثروت بیشمار با غلامان و کنیزان زیاد بودند. که علافه آنها را به امور دنیوی ثابت می کند.

جواب اهل سنت:
۱ – در آیه آمده هر کس مومنی را عمدا بکشد جایش در جهنم است
نه علی نه زبیر نه طلحه، عمدا کسی را نکشتند، یک دلیل ما رفتار طرف پیروز است ،علی بعد از پیروزی به سران طرف شکست خورده ،( مثل عایشه و ابن زیبر و پسر طلحه حتی نازکتر از گل نیز نگفت)
من اگر بجای رییس امر به معروف عربستان بودم به این شیعه میگفتم اگر عایشه قاتل هزاران نفر بود قبل از آخرت باید علی او را هزار بار در دنیا اعدام میکرد نه اینکه او را با احترام بخانه برگرداند و از دسترنج مسلمانان به او حقوق هم بدهد!
پس اگر علی عایشه و ابن زبیر را مجازات نکرد پس این خود دلیل است که فرض شیعه از پای بست ویران است و قتل عمدی صورت نگرفته است

ببینیم جنگ چطور شروع شد:
اوباشان عثمان را شهید کردند و بر شهر مسلط شدند و همراه بقیه با علی بیعت کردند تا از او بعنوان نردبان ترقی استفاده کنند ، بعضی از صحابه در شهر دیگری جمع شدند که قاتلان خلیفه عثمان باید کشته شوند مکیان را جمع کردند رفتند بصره که یکی از قاتلان اصلی و قبیله اش در اونجا پناه گرفته بودند ،اگر اونها قصد جنگ با یک نفر دیگر از عشره مبشره( یعنی علی ) را داشتند ، یکراست میامدند مدینه
عایشه را باخود بردند تا به این شایعه پایان دهند که عایشه خواستار قتل عثمان بود ، زیرا فتنه گران نامه های بنام عایشه به روسای قبایل بر ضد عثمان نوشته بودند
از اونطرف بدروغ به علی گفتند چه نشسته ای که فرماندار ترا دربصره تکه و پاره کردند علی شتابان آمد بصره و فرماندار سالم بود
علی به طلحه و زبیر گفت شما چه تان شده؟ گفتند آب خنک از دهان ما پایین نمیرود تا قاتلین عثمان زنده هستند! گفت ما که زور نداریم گفتند اینک ما زور بازوی تو! باقی مذاکره ماند برای فردا
نیمه شب، ناگهان جنگ شعله ور شد کسی ندانست از کجا.
طلحه اینطرف و آنطرف میدوید که جنگ نکنید! طلحه را با تیر کشتند !
عایشه کسان فرستاد که جنگ نکنید جنگ بس است. اما کسی گوش نمیداد.
اینطرفی ها گفتند حمله از طرف علی بود آنطرف گفتند حمله از طرف طلحه بود و در فتنه عاقل هم حیران میماند
جنگ تمام شد علی پیروز به میدان آمد( شاید به این دلیل که حمله از طرف فتنه گران لشکر او بود و طرف دیگر غافلگیر شده بود )
و در میدان جسد طلحه را دید، سر خاک و خون آلودش را در بغل گرفت و گفت ای کاش بیست سال قبل مرده بودم و این صحنه را نمیدیدم هنوز از این غم فارغ نشده که مردی شمشیر زبیر را آورد که کشتمش!( و زبیر اصلا قبلا از جنگ کنارگیری کرده و دور رفته بود) علی به قاتل زبیر گفت بی گمان تو از اهل جهنمی
علی نه کسی را اسیر گرفت که چرا جنبش سبز برپا گردید نه باطوم بود نه بطری نه مقعد….
پس از آن علی رفت به جنگ معاویه در آستانه پیروزی باز یاران شیعه علی( یعنی همان کشندگان عثمان و جنگ افروزان جمل ) گفتند صلح کن !علی گفت این چه وقت صلح است؟! بازی را برد ه ایم! چرا صلح کنیم ؟ گفتند نه صلح کن !
علی مجبورا صلح کرد اما فهمید که کرم در خود درخت (در لشکر خودش ) است و کرمها هم فهمیدند که علی میخواهد یک ابوبکر و یک عمر و یک عثمان دیگر باشد این بدرد ما نمیخورد و این نردبان ترقی نیست که طناب دار است !
پس بر علی شوریدند و علی معاویه را رها کرد و به جان اونها افتاد و ریشه آنها را کند یعنی در نهایت تقریبا همان کاری را کرد که طلحه و زبیر و عایشه از او خواسته بودند
پس دیدید که آنها همدیگر را نکشتند بلکه فقط اختلاف رای داشتند و علی کار زبیر را اشتباه میدید و زبیر کار علی را و آخر علی فهمید که رای طلحه و زبیر درست بود ، و همان کاری را کرد که از اول تقاظای زبیر و طلحه بود .و این عجیب نیست که انسانهای خوب با هم اختلاف داشته باشند البته برای شیعه عجیب است زیرا اونها مقدسین خود را معصوم میدانند و ما نمیدانیم

 

و این قرآن است که بما میگوید امکان دارد دو لشکر با هم جنگ کنند و هر دو مومن باشند
وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ ﴿۹﴾ الحجرات

و اگر دو طایفه از مؤمنان با هم بجنگند میان آن دو را اصلاح دهید و اگر [باز] یکى از آن دو بر دیگرى تعدى کرد با آن [طایفه‏اى] که تعدى مى‏کند بجنگید تا به فرمان خدا بازگردد پس اگر باز گشت میان آنها را دادگرانه سازش دهید و عدالت کنید که خدا دادگران را دوست مى‏دارد (۹)
پس باز نگویید چرا قاتل باید در بهشت باشد ….. این بر میگردد به نیت، که شخص فکر میکند کارش درست است ، اما عملا درست نیست
و بدانید که در اسلام مدار کارها بر نیت است ممکن است مسلمانی را بکشی به بهشت بروی و هزار شهر کفار را فتح کنی و به جهنم روانه شوی
چرا؟ گفتم که مدار کار نیت است!
و در تاریخ نیز مثال های مشابه زیاد است
در داستان الغاء برده داری در آمریکا، ایالتهای جنوبی مخالف بودند و با شمالی ها جنگیدند و پرچم جدایی بلند کردند ،اما وقتی شکست خوردند کسی آنها را نکشت و نام خائن را به آنها نداد ، زیرا ساکنان ایالات شمالی مثل علمای شیعه ، مغرض نبودند ، و دیدند که جنوبی ها برای خود دلایلی در آزاد نشدن برده دارند و نیت جنوب خیانت به مملکت آمریکا نبود بلکه داشتن نیروی ارزان برای کار در مزارع بود، پس تا امروز کسی از آنها بد نمیگوید.
پس اختلاف و قتل غیر عمد مانع از رفتن مومنان به بهشت نیست و اینها شرط های احمقانه علمای شیعه است.
و گفتیم که حتی عشره مبشره مسبب قتل غیر عمد نیز نبودند ،
پس چگونه است گریه علی بر طلحه و خشمش بر قاتل زبیر
آنها در فتنه پدید آمده از خود دفاع کردند و در کار خود انگشت به دهان ماندند.
اما پس از فرو نشینی فتنه از بطری و باتوم و زندان خبری نبود، و حتی تاریخ ثبت نکرده که طرف پیروز عشره مبشره طرف شکست خورده از همان عشره را لعنت یا بدگویی کند، یا طرف شکست خورده از طرف پیروز انتقاد کند، البته افتخار دمیدن در فتنه، از اول تا آخر تا امروز و تا روز قیامت تماما و کلا نصیب علمای شیعه است.
خلاصه اینکه، شرط ورود به بهشت معصوم بودن و اصلا گناه نکردن نیست، اگر خوبی به بدی چربید انسان بهشتی میشود
آیه ای هم که شاهد آوردید که الله، فرستاده اش را تهدید کرده که اگر اندکی به آنها متمایل شوی جایت در جهنم است ربطی به جنگ بین صحابه ندارد.
بلکه درباره شرک است و شرک پیش شیعه چون نقل و نبات است و نمیدانند که قتل ( حتی قتل عمد در مقابل آن گناهی بس کوچک است) اما چون شیعه ها عموما و دانشمندان آنها خصوصا از قباحت وبزرگی گناه شرک خبر ندارند پس هم نماز میخوانند و هم مشرکند

 

نویسنده: سجودی

مقاله پیشنهادی

هنگام اختلاف با پدر چگونه با وی صحبت کنم؟

سوال: در اسلام هنگامی که سوء تفاهمی میان پدر و پسر رخ می‌دهد چگونه می‌توان …