چرا امام حسن با معاویه صلح و امامت را به او واگذار کرد؟

شبهه شیعه:اهل سنت برای اثبات اینکه امام حسن علیه السلام امامت را به معاویه واگذار کرده اند به اثبات چهار مطلب احتیاج دارند: نکته اول: در مصادر تاریخی به جای بیعت، معاهده و صلح ذکر شده است. و معاهده و صلح فرق بسیاری با بیعت دارد:نکته دوم: فرق بین حکومت دنیوی بر مردم و امامت الهی واضح است. پس حتی اگر فرض کنیم که امام حسن علیه السلام حکومت دنیوی را به عللی به معاویه واگذار نموده باشند، این به معنی کناره گیری ایشان از مقام امامت(که مقام هدایت مردم است) نیست, بلکه اصلا ایشان نمی توانند خود را از این مقام عزل نموده یا کس دیگری را نصب نمایند, این مقام ، مقامی الهی است که آن را به هر کس که شایسته بداند عطا می نماید.نکته سوم:ایشان مجبور شدند در سخنان حضرت با زید بن وهب آمده است که فرمودند : قسم به خدا اگر از معاویه پیمانی بگیرم که خونم را به وسیله آن حفظ کنم و اهل بیتم را ایمن گردانم بهتر از کشته شدن من است.این روایت جدا از روایاتی است که در آنها به اوضاع وخیم لشکر حضرت و خیانتهای فرماندهان وروسای قبایل اشاره شده است، که می خواستند حضرت را کشته و یا ایشان را به معاویه تسلیم کنند.و همچنین روایاتی که در آنها آمده است اگر این صلح صورت نمی گرفت، هیچ شیعه ای را بر روی زمین زنده نمی گذاشتند. و نیز خود حضرت در سخنان خود این صلح را به مصالحه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم باکفار تشبیه کرده و آن را برای حفظ اسلام می دانند: نکته چهارم: یکی از ظلم هایی که به تاریخ روا داشته شده است، این است که مفاد صلحنامه امام حسن علیه السلام را با معاویه به طور دقیق ذکر نکرده اند اما ما با مراجعه به منابع تاریخی توانستیم مقداری از آن را جمع کنیم . همین مقدار هم می تواند ماهیت این قرار داد را به ما نشان دهد:
۱- معاویه خود را امیر المومنین نخواند:
۲- شهادت در پیش وی اقامه نشود( یعنی وی حاکم شرع نیست )
۳- حق پیگرد شیعیان علی را ندارد
۴- بین فرزندان کشته های جمل و صفین یک میلیون درهم تقسیم کند
۵- امیر مومنان علی علیه السلام را دشنام ندهد
و این جدای از شهادت تاریخ به عمل نکردن معاویه به این شرائط است:
بنا بر این نمی توان صلح امام حسن با معاویه را کناره گیری ایشان از امامت و یا حتی خلافت و اعطای آن به معاویه دانست


پاسخ اهل سنت:

با همه استدلالهای خنده اور شیعه، هر انسانی با اندکی عقل میداند که حضرت علی طى رویدادهایی که هر دو طرف مجتهد بودند با امیر معاویه جنگید, و بعد از وفات ایشان لشکر ایشان فورا با حسن بیعت کردند حسن وارث یک لشکر تهاجمی بود. و این در حالی بود که شاخه ای از لشکر علی طرفداران معاویه را از مکه و مدینه و یمن بیرون رانده و آنها را تا شام دوانده بودند که این درحالی بود که علی در جنگ با خوارج پیروز بیرون آمده بود.
و هنگامی که ایشان توسط ابن ملجم به شهادت رسیدند, آب از آب تکان نخورد، زیرا لشکر علی فورا با حسن، پسرش، بیعت کردند.
اولین کسی که با حسن بیعت کرد قیس بن عباده بود.
او فرماندار آذربایجان بود که ۴۰۰۰۰ مرد جنگی تحت فرمان داشت و همین دیروز بود که به علی کمک کرده بود تا لشکر سخت سر خوارج بطور کلی نابود کند.

با هم کتاب بدایه و نهایه ابن کثیر را باز کنیم تحت عنوان :
خلافت الحسن بن على رضى الله عنه این خبر را میبینیم
پس چون از نماز جنازه خواندن بر علی فارغ شدند ،اولین کسی که به حسن نزدیک شد قیس بن سعد عباده بود که گفت:
دستت را بده تا با تو بیعت کنم به این شرط که به قران و سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم عمل کنی.
و حسن ساکت شد و قیس بیعت کرد و بعد از او مردم بیعت کردند
و این قیس، از طرف امیرالمومنین علی،امیر آذربایجان بود و به همرایش ۴۰۰۰۰ مردجنگی بودند که با علی بیعت تا مرگ کرده بودند.
پس بعد از وفات علی؛ قیس پی در پی از حسن درخواست کرد که برای فتح شام لشکر کشی کند اما حسن اصلا نیت جنگ نداشت پس قیس را از امارت آذربایجان معزول کرد و شغل او را به عبیدالله بن عباس داد.
حسن نیت جنگ نداشت، اما مردم مجبورش کردند که از رای خود باز گردد و با معاویه بجنگد پس اجتماع عظیمی گرد آمد که مثل آن دیده نشد ( مردم از شهادت علی عصبانی بودند )
پس حسن دستور داد که قیس امیر جلوداران لشکرباشد و آنجا تحت امرقیس، ۱۲۰۰۰ نفر بودند.
این همان قیس بن سعد است که از اول با علی بود و درباره اش معاویه گفته بود :
وکان معاویه یقول والله لقیس بن سعد عند علی أبغض إلى من مائه ألف مقاتل بدله عنده.
البدایه و النهایه جز۷ صفحه ۳۱۳
و امیر معاویه میگغت : قسم به الله ،بودن قیس بن سعد پیش علی برایم بدتر میدانم از بودن ۱۰۰ هزار جنگجو در پیشم
یعنی معاویه قیس را بتنهایی برتر از ۱۰۰ هزار جنگجو میدید
به هر حال بروایت تاریخ البدایه و النهایه ابن کثیر بعد از این حسن و قیس بسوی مداین رفتند و قصد نهایی آنها شام بود در مداین توطئه ای شد یکی فریاد زد که قیس کشته شد، به دنبال آن بینظمی رخ داد و لشکریان به غارت مشغول شدند
حتی فرش را زیر پای حسن کشیدند و دزدیدند و حتی زخمیش کردند ….. حسن از این لشکر بدش آمد و حرکت کرد و در قصر سفید مداین فرود آمد و والی مداین سعد بن مسعود ثقفی،مطیع حسن، بود.
مختار برادر زاده اش به او گفت شرف و ثروت میخواهی؟سعد گفت منظورت چیست ؟!۱
گفت حسن را ببند بده به معاویه!
گفت رویت زشت باد به پسر دختر رسول الله خیانت کنیم
حسن که این حال را دید به معاویه نامه داد و با شرایطی آسان درخواست صلح کرد و معاویه قبول کرد.
این صلح برای لشکری که نیت تهاجم داشت، باور نکردنی بود.
حسین برادرش را سرزنش کرد و این صلح را نپذیرفت.
حسن به قیس نوشت صلح کردم اطاعت مرا بکن!
قیس عصبانی شد زیر بار صلح حسن نرفت و از اطاعت حسن و معاویه خارج شد و با لشکرش کناره گیری کرد اما در آخر بعد از مدتی با معاویه بعد از صلح حسن بیعت کرد.
این صلح آنقدر بر مومنین همرا ه حسن گران آمد که به او لقب ننگ مومنان را دادند

ابن کثیر می نویسد :
فکان أصحاب الحسن یقولون: یا عار المؤمنین، قال: فیقول لهم: العار خیر من النار.
یاران حسن بعد از صلح او با معاویه میگفتند : ای ننگ مومنان و حسن جواب میداد : ننگ بهنر از آتش است
البدایه و النهایه جزء ۸
این کل داستان است که در کتب مختلف آمده
یعنی حضرت حسن با وجود داشتن برادری چون حسین و فرماندهی چون قیس و والیی وفاداری چون والی مداین و با آنکه در موضع حمله بود، در مقابل یک توطئه ساده دشمنان، چاره را در این دید که حکومت را به معاویه واگذارد.
حالا چیزی که شیعه در بالا نوشته فقط یک لجاجت کودکانه و یک استدلال بچه گانه است.
صلح حسن با معاویه بیعت بود یا نبود هرچی که بود نتیجه عملیش این شد که معاویه رهبر بلا منازغ جهان اسلام شد و خلافت را بعد ازخودش به پسرش داد
نکته یک و دو سه و چهار شیعه به هیچ دردی عملا نخورد.
اینکه حسن کشورها را داد به معاویه و هنوز شما میگویید امام و رهبر!!
بیشتر به خیالبافی شبیه است یا بهتر بگویم بیشتر به هذیان شبیه است

اما ما اهل سنت چه نتیجه ای از این وقایع تاریخی میگیریم؟
ما کار حسن را میستاییم زیرا کارش باعث شد تا صلح برگردد او مصالح عالیه اسلام را مقدم دید بر هر چیز دیگری.
هر چند که او پیش ما او بهتر است تا معاویه، چون درباره سردار بودن او در بهشت حدیث صریح داریم.
اما ما میگوییم دادن حکومت به معاویه از طرف حسن رضی الله عنه تزکیه نامه ای برای معاویه رضی الله عنه نیز هست
یعنی حسن میدانست که معاویه به اسلام خدمت شایانی خواهد کرد و دیدیم که کرد
ما واگذاری مداین و کوفه و مکه و مدینه و یمن را به معاویه، دلیلی میدانیم به اینکه حسن هرگز حاضر نمیشده حکومت را به مردی بدهد که شیعه او را بدترین میداند
پس نتیجه مهم این است که شیعه دروغ میگوید
ما میگوییم اگر معاویه بد باشد، پس کار حسن خیلی بدتر است
پدر حسن در شرایطی بدتر صلح نکرد.
برادرش حسین در شرایطی که قدرتش، یک در مقابل صد بود صلح نکرد
اما حسن با آنکه در حالت تهاجمی بود با معاویه صلح کرد
پس نتیجه گیری ما درست و بهانه گیری شیعه در حد همان حرفهای کودکان است و بس!

مقاله پیشنهادی

هنگام اختلاف با پدر چگونه با وی صحبت کنم؟

سوال: در اسلام هنگامی که سوء تفاهمی میان پدر و پسر رخ می‌دهد چگونه می‌توان …