سؤال ما از دوستان اهل سنت این است که :
شما میگویید رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) کسی را برای جانشینی خود معین نکرد و تعیین آن را به عهده مردم نهاد؛ پس چرا ابوبکر بر خلاف سنت رسول خدا رفتار نموده و عمر را به پیشوایی مردم انتخاب کرد؛ در حالی که اکثر مردم با این انتخاب مخالف بودند و دلایل خود را نیز بر این مخالفت اعلام داشتند؟
مگر نه این که رسول خدا برای تمامی مسلمین اسوه است و اطاعت از آن حضرت بر همگان واجب است؟
اگر کار رسول خدا صحیح بوده است، چرا ابوبکر بر خلاف آن را انجام داد و اگر کار ابوبکر درست بوده ، باید ملتزم بشوید که کار رسول خدا (نستجیر بالله) صحیح نبوده است .
چگونه است که وصیت ابوبکر در حال اغماء، نافذ است و سخن او هذیان گویی به حساب نمیآید؛ اما وقتی رسول خدا که طبق نص صریح قرآن کریم سخنی جز وحی نمیگوید، میخواهد وصیت کند، برخی به بهانه مریضی آن حضرت، تهمت هذیان گویی به آن حضرت میزنند و با این عمل زشت، مانع نوشتن وصیت نامه میشوند؟ اگر حقیقتاً انتخاب خلیفه به عهده مردم بود، چرا ابوبکر با این که میدانست اکثر مردم از انتخاب عمر ناراضی هستند؛ وی را بر مردم تحمیل کرده و آزادی مردم را در انتخاب حاکم سلب نمود؟
آیا شایسته نبود که به عواطف و احساسات مردم ناراضی توجه میشد و بر خلاف نظر اکثر مسلمانها، عمر را بر مردم تحمیل نمیکرد. و یا این که حد اقل با اهل حل و عقد مشورت میکرد و نظر آنها را ـ طبق قاعده شوری ـ جویا می شد ؟
پاسخ اهل سنت :
اولاً:
ما با شیعه هم صدا می شویم و می گوییم: بله پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم، علی رضی الله عنه را به جانشینی خود انتخاب کرده بودند و قول اهل سنت درست نیست!! و بعد از شما می پرسیم که چرا امام مهدی شما، به غیبت کبری که تشریف میبرد، بر خلاف سنت رسول صلی الله علیه وسلم برای خود جانشینی انتخاب نکردند؟!
هر پاسخی که شما برای تخلف ورزی امام زمان از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بدهید، همان جواب ما به ایراد شما درباره حضرت ابوبکر است!
دوماً:
هر کار پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم لزوماً سنت نیست، مثلا پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در حالت نماز ناگهان چرخیدند و قبله خود را عوض کردند ما که نمی توانیم چنین کنیم و در نماز قبله خود را عوض کنیم و بگوییم این سنت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم است، بعضی از کارهای پیامبر اختصاصی است!
رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم چون خاتم النبین بودند، انتخاب جانشین توسط ایشان یک امر عادی نمیبود ، پس اگر جانشین انتخاب میکردند آن جانشین صد در صد واجب الاطاعه میبود، حتی در اشتباه و خطا هم باید از او اطاعت میکردیم. و این ناممکن و نادرست بود. پس تنها یک راه حل وجود میداشت و آن اینکه جانشین معصوم باشد و جانشین نمی تواند معصوم باشد مگر آنکه به وحی وصل باشد . به وحی که وصل شد ، اصل خاتم النبین بودن رسول الله، بی معنی میشود! آیا دانستید؟!
از سوی دیگر آن جانشین معصوم هم باید که جانشین معصوم بعدی را انتخاب میکرد و تا امروز، یعنی امروز نیز باید یک رهبر معصوم میداشتیم و چون حالا رهبر معصومی نداریم. پس این خود بهترین دلیل است که از اول هم نداشتیم و محمد رسول الله و خاتم النبیین است!
پس نبود معصوم در حال حاضر دلیل است بر اینکه حرف اهل سنت درست است و حرف شیعه باد هوا و خواب و خیال!
سوما:
اگر شیعه لجاجت کند و بگوید رهبر معصوم ما؛ مهدی؛ حی و حاضر و زنده است، اما پشت پرده غیب است، در جواب میگوییم که شهر به قاضی و نانوا نیاز دارد، نانوا که دکانش ۱۲۰۰ سال مدام بسته باشد و قاضی که در طول ۱۲۰۰ سال حتی یک روز هم در دفتر کارش حاضر نباشد، یعنی اینکه شهر نه قاضی دارد نه نانوا،
شیعه چرا حرف به این سادگی را درک نمیکند، یعنی چرا نمیفهمد که رهبر دائما غایب، بود و نبودش یکی است!
نانوایی که بسته باشد، حالا نانوا در درون دکان باشد یا نباشد، نان به ما نمیرسد! و باید به فکر نان باشیم که خربزه آب است! آیا شیعه از درک و فهم و مثالی به این سادگی نیز عاجز است؟!! یا نمیخواهد لجاجت و عناد را ترک گوید؟!
چهارماً:
شیعه با دستبرد زدن به متون تاریخی ثابت میکند که اکثریت مردم از رهبر شدن عمر دلخون و ناراضی بودند!
شیعه آیا نمیداند که در گذشته ارتش منظمی نبود تا اقلیتی به زور توپ و تانک و پول خود را بر اکثریتی بقبولانند و ریاست را در دست بگیرند؟!
عمر یک شمشیر داشت و دوست!! اکثریت هم شمشیر و زور و پول داشتند!
پس اگر اکثریت مخالف میبودند، میتوانستند عمر را قبول نکنند، پس دیدید شیعه پی درپی دروغ میگوید و ادعاهای پوچ را مطرح میکند!! آخر اگر مردم ناراضی بودند چرا تمکین کردند؟!
در عصر خلفای راشدین آخر کار، میزان رای مومنین بود که باید بیعت میکردند! اگر بیعت نمیکردند، خلیفه انتخاب نمیشد. البته روش انتخاب نامزدها یکسان نبود، چون اسلام در این باره دستور ثابتی ندارد.
ابوبکر رضی الله عنه را مردم اتنخاب کردند و ایشان عمر رضی الله عنه را برای بعد از خود نامزد کرد و عمر رضی الله عنه شورای ۶ نفری بعد خود را به مردم معرفی کرد و علی رضی الله عنه را مردم خودشان انتخاب کردند! بنا بر شرایط زمان، اما تحمیلی درکار نبود.
یعنی تحمیل ممکن نبود چون همه مسلح بودند همه ارتش بودند! اگر حرف ما نادرست است اگر ادعای شیعه درست است که قاطبه مردم از انتخاب عمر رضی الله عنه ناراضی بودند پس شیعه بگوید که اکثریت مردم چرا تمکین کردند؟!!
اما در این عصر اینترنت، شیعه به یقین چون برف آب خواهد شد. چون محال است بتواند با این همه تضاد به زندگی ادامه دهد!