پرده ی تقیه دریده می شود: منکر امامت در دوزخ است! (۱)

سال ها است که علمای متاخر شیعه نقاب تقیه بر چهره کشیده اند و منکر امامت را کافر نمی خوانند ! و خود را علم دار وحدت اسلامی می دانند.حتی کار به جایی رسیده که علمای اهل تشیع از امام صادق و امام باقر هم میانه رو تر شده اند!از دور و بر می شنیدیم که شیعه سنی را تکفیر نمی کند بلکه فقط بعضی از علمای تندرو مثل مجلسی و جزائری همچنین حرفی زده اند
ولی وقتی در کتاب الکافی به  احادیثی از امام صادق و باقر برخورد کردم واقعاً بهت زده شدم چون با چشم خود دیدم که امام صادق هم جزو علمای تندرو شیعه شده و اهل سنت را با تیغ تکفیر گردن می زند!!

به خودم گفتم شاید این اقول "سندیت" ندارد و همه مردود هستند! به همین خاطر قصد کردم اسناد بعضی از آنان را بررسی کنم ولی در کمال حیرت باید بگویم که تعداد زیادی از این احادیث طبق "علم حدیث شناسی" شیعه ، صحیح بودند!!! یعنی با سند صحیح از قول امام صادق و باقر نقل شده که: ما اهل سنت به خاطر "انکار امامت ائمه" مخلد فی النار هستیم!
این احادیثی که جلوتر خواهد آمد همه از معتبرترین کتاب شیعه یعنی "الکافی" و تعداد اندکی هم از "من لا یحضره الفقیه" است ، آن هم با اسنادی "مقبول" (نزد شیعه البته) من در عجبم که شیعه چگونه می تواند آنها را نادیده بگیرد!

کجاست آن امام صادق و آن امام باقر تا ببینند که علمای شیعه چه دروغهایی که به آنان نبسته اند!
و اما بررسی روایات:
روایت اول: وروى الحسن بن محبوب ، عن أبی أیوب ، عن محمد بن مسلم عن أبی – جعفر ( علیه السلام ) قال: …
 قال: فقلت له: أرأیت من جحد الامام منکم ما حاله ؟ فقال: من جحد إماما برأ من الله وبرأ منه ومن دینه فهو کافر مرتد عن الاسلام لان الامام من الله ، ودینه دین الله ، ومن برأ من دین الله فهو کافر ، ودمه مباح فی تلک الحال إلا أن یرجع ویتوب إلى الله عز وجل مما قال ، قال: ومن فتک بمؤمن یرید ماله ونفسه فدمه مباح للمؤمن فی تلک الحال " . (من لا یحضره الفقیه – الشیخ الصدوق – ج ۴ – ص ۱۰۴ )
من لا یحضره الفقیه-ترجمه غفارى: راوى گوید:عرض کردم: اگر کسى امام و پیشوائى که از شما خاندانست منکر شود حالش چگونه است؟ فرمود: هر کس امام حقّ را منکر شود او از خداوند بیزارى جسته و همین طور از او و از دین او، و او کافر است و از اسلام بازگشته و مرتد شده است. زیرا امام از جانب خداوند است، و دین او دین خداست و هر کس از دین خدا براءت جوید پس او کافر است، و خونش در چنین حالى مباح باشد مگر اینکه توبه کند و بسوى حق باز گردد و از خداوند عزّ و جلّ معذرت خواهد از آنچه گفته است،
شیخ هادی نجفی می گوید: «الروایه صحیحه الإسناد .» (موسوعه أحادیث أهل البیت (ع) – الشیخ هادی النجفی – ج ۸ – ص ۲۷۹)
محقق بحرانی می گوید: «وروى فی الفقیه عن محمد بن مسلم فی الصحیح » (الحدائق الناضره – المحقق البحرانی – ج ۱۸ – ص ۱۵۶ – 157)
باز هم  بگویید منکر امامت کافر نیست ! اگر امام باقر یکی از اصحابش را تکفیر می کرد حتماً می گفتید تقیه کرده ولی الان دیگر چه بهانه ای دارید؟ حتما می گوید امام باقر با اهل سنت مزاح کرده
تعجب می کنم که شیعه می گوید ائمه ی ما تحت فشار بودن و مجبور بودن تقیه کنن !  امام باقر حتی از مهدی دانشمند هم آزادی بیشتری داشته !
شیعه می گوید مذهب (خیالی) وهابیت مسلمین را تکفیر می کند و خون شان را مباح می داند, اما با چشم خود می بینیم که امام باقر هم یک وهابی است چون یک میلیارد و نیم مسلمان را تکفیر می کند و خون شان را مباح می داند, پس اگر وهابیتی هم وجود داشته باشد منسوب به امام باقر است نه کس دیگر..
در حدیثی صحیح و متفق علیه چنین آمده است:
«وعَنْ أَبی ذَرٍّ رَضِی اللَّه عنْهُ أَنَّهُ سمِعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلّى اللهُ عَلَیهِ وسَلَّم یقُول: « منْ دَعَا رَجُلاً بالْکُفْر، أَوْ قَال: عَدُوَّ اللَّه، ولَیس کَذلکَ إِلاَّ حَارَ علَیهِ » (بخاری و مسلم)
از ابو ذر رضی الله عنه روایت است که وی از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنید که می فرمود:  «کسی که شخصی را به کفر نسبت دهد و یا بگوید: ای دشمن الله ، اگر شخص کافر نباشد ، نسبت کفر به گوینده بر می گردد و کافر می شود».
در مذهب ما اگر به اشتباه کسی را تکفیر کنید خود کافر می شوید ولی شیعیان عین خیالشان هم نیست که به دروغ از جانب امام باقر یک میلیارد و نیم مسلمان را تکفیر کنند و خونشان را مباح بدانند.
اما سند این روایت:
شیخ صدوق مثل همیشه سند روایت را در کتاب من لا یحضره الفقیه حذف کرده است ، ولی محمد بن ابراهیم نعمانی سند کامل آن را در کتاب "الغیبه" آورده است:
«وبالإسناد الأول (حدثنا أبو العباس أحمد بن محمد بن سعید بن عقده ، قال: حدثنا محمد بن المفضل بن إبراهیم الأشعری وسعدان بن إسحاق بن سعید وأحمد بن الحسین بن عبد الملک ومحمد بن أحمد بن الحسن القطوانی ، قالوا جمیعا )، عن ابن محبوب ، عن أبی أیوب الخزاز ، عن محمد بن مسلم ، عن أبی جعفر ( علیه السلام ) ، قال: " قلت له: أرأیت من جحد إماما منکم ما حاله ؟ فقال: من جحد إماما من الله وبرئ منه ومن دینه فهو کافر مرتد عن الإسلام ، لأن الإمام من الله ، ودینه من دین الله ، ومن برئ من دین الله فدمه مباح فی تلک الحال إلا أن یرجع أو یتوب إلى الله تعالى مما قاله ".» (کتاب الغیبه – محمد بن إبراهیم النعمانی – ص ۱۲۸)
احوال راویانش:
* أبو العباس أحمد بن محمد بن سعید بن عقده: «رجال‏النجاشی ص‏94: هذا رجل جلیل فی أصحاب الحدیث مشهور بالحفظ و الحکایات تختلف عنه فی الحفظ و عظمه‏ » و «فهرست‏الطوسی ص‏69: أمره فی الثقه و الجلاله و عظم الحفظ أشهر من أن یذکر» و «رجال‏الطوسی /ص‏409: جلیل القدر عظیم المنزله»
* محمد بن المفضل بن إبراهیم الأشعری: «رجال‏النجاشی ص‏340: ثقه من أصحابنا الکوفیین»
 سعدان بن إسحاق بن سعید:  مجهول
أحمد بن الحسین بن عبد الملک: «رجال‏النجاشی ص‏80: ثقه مرجوع إلیه » و «فهرست‏الطوسی ص‏58: ثقه مرجوع إلیه» و «الخلاصهللحلی ص‏15: ثقه مرجوع إلیه أعتمد على روایته»
*محمد بن أحمد بن الحسن القطوانی: مجهول
در این طبقه چهار نفر وجود دارد, دو نفر ثقه (محمد بن مفضل و احمد بن الحسین) و دو نفر مجهول (سعدان و القطوانی) که ثقه بودن یک نفر از این ها برای تصحیح روایت کافی است.
الحسن بن محبوب الزراد: «رجال‏الطوسی ص‏334 و فهرست‏الطوسی ص‏123: ثقه» و «الخلاصه للحلی ص‏37: ثقه عین روى عن الرضا علیه السلام و کان جلیل القدر» و «رجال‏النجاشی ص‏140: عده من أصحابنا منهم الحسن بن محبوب»
*إبراهیم أبو أیوب الخراز: «رجال‏النجاشی ص‏20: ثقه کبیر المنزله» و «فهرست‏الطوسی ص‏19: ثقه»
محمد بن مسلم الثقفی: «از اصحاب اجماع است» «رجال‏النجاشی ص‏324: وجه أصحابنا بالکوفه فقیه ورع صحب أبا جعفر و أبا عبد الله علیهما السلام و روى عنهما و کان من أوثق الناس» و «الخلاصه للحلی ص‏150:  قال الکشی: إنه ممن أجمعت العصابه على تصدیقه من أصحاب أبی جعفر و أبی عبد الله علیهما السلام و الانقیاد له بالفقه»
__________________________________
* روایت دوم: أَبُو عَلِی الْأَشْعَرِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی بْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَهَ بْنِ مَیمُونٍ عَنْ أَبِی أُمَیهَ یوسُفَ بْنِ ثَابِتِ بْنِ أَبِی سَعِیدَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ( علیه السلام ) …. ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ رَجُلًا صَامَ النَّهَارَ وَ قَامَ اللَّیلَ ثُمَّ لَقِی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَیرِ وَلَایتِنَا أَهْلَ الْبَیتِ لَلَقِیهُ وَ هُوَ عَنْهُ غَیرُ رَاضٍ أَوْ سَاخِطٌ عَلَیهِ ….» (الکافی ج۸ ص۱۰۶-۱۰۷؛ دار الکتب الاسلامیه ، مرتضى آخوندى تهران – بازار سلطانی.)
ترجمه رسول محلاتی: پس امام صادق علیه السّلام فرمود: راست گفتید، سپس فرمود: هر که ما را دوست دارد با ما است- یا اینکه فرمود: همراه ما بیاید- در روز قیامت این طور- سپس انگشتان سبابه هر دو دست خود را (براى فهماندن مطلب) بهم چسباند (یعنى این طور)- آنگاه فرمود: بخدا قسم اگر مردى روز را روزه بدارد و شب را بعبادت بسر برده سپس خداى عز و جل را بدون ولایت و دوستى ما خاندان دیدار کند در حالى او را دیدار کرده که از او خوشنود نیست و بلکه بر او خشمناک است….»

الشیخ هادی النجفی می گوید: الروایه موثقه سندا . (موسوعه أحادیث أهل البیت (ع) – الشیخ هادی النجفی – ج ۱۱  ص ۷۹) و در جای دیگر می گوید: الروایه صحیحه الإسناد (موسوعه أحادیث أهل البیت (ع) – الشیخ هادی النجفی – ج ۵ – ص ۸۴) مجلسی: موثق  (مرآه العقول ج۲۵ ص۲۵۷) بهبودی: صحیح    
راویانش:
*یوسف بن ثابت بن أبی سعده «رجال‏النجاشی ص‏452: ثقه»
ثعلبه بن میمون‏ «رجال‏النجاشی ص‏118: کان وجها فی أصحابنا قارئا فقیها نحویا لغویا راویه و کان حسن العمل کثیر العباده و الزهد»
الحسن بن علی بن فضال التیمی‏ «رجال‏الطوسی ص‏354: ثقه» و «فهرست‏الطوسی ص‏124: روى عن الرضا علیه السلام و کان خصیصا به کان جلیل القدر عظیم المنزله زاهدا ورعا ثقه فی الحدیث و فی روایاته»
*محمد بن عبد الجبار القمی‏ «رجال‏الطوسی ص‏391: ثقه»
أحمد بن إدریس‏ أبو علی الأشعری القمی‏ «رجال‏النجاشی ص‏92: کان ثقه فقیها فی أصحابنا کثیر الحدیث صحیح الروایه» و «فهرست‏الطوسی ص‏64: کان ثقه فی أصحابنا فقیها کثیر الحدیث صحیحه‏»
اگر اهل سنت هر روز روزه بگیریند و هر شب نماز بخوانند باز هم خدا از آنها خشنود نخواهد شد و حتی خشمگین است ؟ چرا ؟ چون ولایتی که در قرآن هیچ اثری از آن نیست را قبول نداریم؟ این چه عقیده ای است که اهل تشیع دارند ؛ خداوند حتی یک آیه دربارۀ ولایت نازل نکرده ولی از ما خشمگین است که چرا ولایت اهل بیت را قبول نداریم؟
______________
*روایت سوم: «عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ عَنْ جَابِرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ( علیه السلام ) یقُولُ إِنَّمَا یعْرِفُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یعْبُدُهُ مَنْ عَرَفَ اللَّهَ وَ عَرَفَ إِمَامَهُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیتِ وَ مَنْ لَا یعْرِفِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا یعْرِفِ الْإِمَامَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیتِ فَإِنَّمَا یعْرِفُ وَ یعْبُدُ غَیرَ اللَّهِ هَکَذَا وَ اللَّهِ ضَلَالًا» (الکافی ج ۱  ص ۱۸۱ ؛ دار الکتب الاسلامیه ، مرتضى آخوندى تهران – بازار سلطانی.)
ترجمه مصطفوى‏: امام باقر میفرمود: تنها کسى خداى عز و جل را شناسد و پرستش کند که هم خدا را بشناسد و هم امام از ما خاندان را و کسى که خداى عز و جل را بشناسد و امام از ما خاندان را نشناسد غیر خدا را شناخته و عبادت کرده، این چنین (مانند عامه مردم) که بخدا گمراهند.
شیخ هادی نجفی می گوید: «صحیحه جابر» (ألف حدیث فی المؤمن – الشیخ هادی النجفی – ص ۱۲)
میرزا محمد تقی اصفهانی می گوید: «بسند کالصحیح أو الصحیح على بعض الوجوه »(مکیال المکارم – میرزا محمد تقی الأصفهانی – ج ۱  ص ۲۰)
راویانش:
*محمد بن یحیى العطار: « رجال‏النجاشی ص‏353:شیخ أصحابنا فی زمانه ثقه عین»
أحمد بن محمد بن عیسى الأشعری‏: « رجال‏الطوسی ص‏351: ثقه» و « رجال‏النجاشی ص‏83: أبو جعفر رحمه الله شیخ القمیین و وجههم و فقیههم غیر مدافع و کان أیضا الرئیس الذی یلقی السلطان بها»
*الحسن بن محبوب الزراد: « رجال‏الطوسی ص‏334 و فهرست‏الطوسی ص‏123: ثقه» و «الخلاصه للحلی ص‏37: ثقه عین روى عن الرضا علیه السلام و کان جلیل القدر»  و « رجال‏النجاشی ص‏140: عده من أصحابنا منهم الحسن بن محبوب»
*عمرو بن أبی المقدام‏:« ثقه» (مشایخ الثقات – غلام رضا عرفانیان – ص ۱۱۱) و «معجم رجال الحدیث – الخوئی – ج ۱۴  ص ۸۲» و ابن داوود او را در قسمت اول کتابش که مربوط به ممدوحین است آورده است. همچنین "حلی" هم او را در قسمت اول کتابش که مربوط به افراد معتمد است آورده است.
___________________________
روایت چهارم: «حدثنی محمد بن الحسن قال حدثنی محمد بن الحسن الصفار عن أحمد ابن محمد عن عبد الرحمن بن أبی نجران عن عاصم عن أبی حمزه قال: قال لنا علی بن الحسین علیه السلام أی البقاع أفضل ؟ قلت الله ورسوله وابن رسوله أعلم قال إن أفضل البقاع ما بین الرکن والمقام ولو أن رجلا عمر ؟ ؟ ( ۱ ) ما عمر نوح علیه السلام فی قومه ألف سنه إلا خمسین عاما یصوم نهارا ویقوم لیلا فی ذلک المقام ثم لقى الله عز وجل بغیر ولایتنا لم ینتفع بذلک شیئا .» (من لا یحضره الفقیه – الشیخ الصدوق – ج ۲  ص ۲۴۵) و همینطور در (ثواب الأعمال – الشیخ الصدوق – ص ۲۰۴)
ثواب الاعمال-ترجمه انصارى‏: ابو حمزه ثمالى مى‏گوید: حضرت على بن الحسین از ما پرسید:کدام سرزمین از همه برتر است؟ من گفتم: خدا و پیامبر و فرزند پیامبرش بهتر مى‏دانند. فرمود: بهترین سرزمین‏ها میان رکن و مقام است، و اگر مردى به اندازه نوح که در میان قوم خود بود، نهصد و پنجاه سال عمر کند و روزها را روزه بگیرد و شبها را در آن مکان به عبادت بپردازد و در حالى خدا را ملاقات کند که به ولایت ما اعتقاد نداشته باشد، هیچ بهره‏اى از عبادات خود نخواهد برد .»
(شیخ صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه سند این حدیث را حذف کرده ولی سند کامل آن را در کتاب ثواب الاعمال درج کرده است .)
ما اهل سنت هیچ بهره ای از عبادات خود نمی بریم ! ولی عفیر چون ولایت را قبول داشت حتماً بهشتی هست و با ائمه محشور می شود !
شش نفر از علمای شیعه این روایت را تصحیح کرده اند: شیخ ماحوزی، مرجع تقلید آیت الله سید محمد صادق روحانی، محقق بحرانی، محقق خوانساری و سید محمد عاملی و محمد باقر الکجوری؛ به این ترتیب:
روى أبو حمزه الثمالی فی الصحیح  (کتاب الأربعین – الشیخ الماحوزی – ص ۹۷)
کصحیح أبی حمزه الثمالی (فقه الصادق (ع) – السید محمد صادق الروحانی – ج ۹ شرح ص ۲۱۲)
وصحیحه أبی حمزه الثمالی (الحدائق الناضره – المحقق البحرانی – ج ۱۳ – ص ۲۹۵)
فی صحیحه أبى حمزه الثمالی (مشارق الشموس (ط.ق) – المحقق الخوانساری – ج ۲ – ص ۳۹۲)
وصحیحه أبی حمزه الثمالی  (مدارک الأحکام – السید محمد العاملی – ج ۶ – شرح ص ۲۰۳)
و شبیه روایت بالا در (الأمالی – الشیخ الصدوق – ص ۵۷۲ – 573) آمده که "شیخ محمد باقر کجوری" از علمای شیعه آن را موثق دانسته است: (الخصائص الفاطمیه – الشیخ محمد باقر الکجوری – ج ۲ – ص ۴۳۵)
راویان: 
محمد بن الحسن بن أحمد بن الولید « رجال‏النجاشی ص‏383: شیخ القمیین و فقیههم و متقدمهم و وجههم» و « فهرست‏الطوسی ص‏442: جلیل القدر عارف بالرجال موثوق به» و « رجال‏الطوسی ص‏439: جلیل القدر بصیر بالفقه ثقه»
محمد بن الحسن الصفار: « رجال‏النجاشی ص‏354: کان وجها فی أصحابنا القمیین ثقه عظیم القدر راجحا قلیل السقط فی الروایه»
أحمد بن محمد بن عیسى الأشعری‏: «رجال‏الطوسی ص‏351:ثقه» و « رجال‏النجاشی ص‏83: أبو جعفر رحمه الله شیخ القمیین و وجههم و فقیههم غیر مدافع و کان أیضا الرئیس الذی یلقی السلطان بها»
عبد الرحمن بن أبی نجران‏: « رجال‏النجاشی ص‏236: کان عبد الرحمن ثقه ثقه معتمدا على ما یرویه»
عاصم بن حمید الحناط: «رجال‏النجاشی ص‏302: ثقه عین صدوق»
ثابت بن دینار أبو حمزه الثمالی: «رجال‏النجاشی ص‏115: ثقه ‏» و (فهرست‏الطوسی ص‏105) و
(الخلاصهللحلی ص‏29 )
_______________________
روایت پنجم: عَنْهُ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ قَالَ دَخَلْتُ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ فَرَأَیتُ مَوْلًى لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ( علیه السلام )… یا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ اللَّهَ افْتَرَضَ عَلَى أُمَّهِ مُحَمَّدٍ ( صلى الله علیه وآله ) خَمْسَ فَرَائِضَ الصَّلَاهَ وَ الزَّکَاهَ وَ الصِّیامَ وَ الْحَجَّ وَ وَلَایتَنَا فَرَخَّصَ لَهُمْ فِی أَشْیاءَ مِنَ الْفَرَائِضِ الْأَرْبَعَهِ وَ لَمْ یرَخِّصْ لِأَحَدٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ فِی تَرْکِ وَلَایتِنَا لَا وَ اللَّهِ مَا فِیهَا رُخْصَهٌ .» (الکافی ج ۸ ص ۲۷۱ ؛ دار الکتب الاسلامیه ، مرتضى آخوندى تهران – بازار سلطانی.)
یعنی: «اى ابا محمّد! همانا خداوند عزّ و جلّ پنج فریضه را حتمى ساخته است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت ما، و در مواردى چهار فریضه را بدیشان رخصت داده ولى به هیچ روى براى هیچ یک از مسلمانان در ترک ولایت ما رخصتى داده نشده است، نه بخدا سوگند در ولایت ما رخصتى نیست.»
مجلسی می گوید: صحیح (مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ۱۱، ص: ۱۲۴)
الشیخ هادی النجفی می گوید: الروایه صحیحه الإسناد . (موسوعه أحادیث أهل البیت (ع) ج ۸ – ص ۴۱۸- الشیخ هادی النجفی)
________________________
روایت ششم: «عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یونُسَ عَنْ فُضَیلِ بْنِ یسَارٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ( علیه السلام ) قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَصَبَ عَلِیاً ( علیه السلام ) عَلَماً بَینَهُ وَ بَینَ خَلْقِهِ فَمَنْ عَرَفَهُ کَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْکَرَهُ کَانَ کَافِراً وَ مَنْ جَهِلَهُ کَانَ ضَالًّا وَ مَنْ نَصَبَ مَعَهُ شَیئاً کَانَ مُشْرِکاً وَ مَنْ جَاءَ بِوَلَایتِهِ دَخَلَ الْجَنَّهَ وَ مَنْ جَاءَ بِعَدَاوَتِهِ دَخَلَ النَّارَ .» (الکافی – الکلینی ج ۲  ص ۳۸۸ – 389 ؛ دار الکتب الاسلامیه ، مرتضى آخوندى تهران – بازار سلطانی.)
ترجمه از مصطفوی: حضرت باقر علیه السّلام فرمود: خداى عز و جل على علیه السلام را میان خود و خلقش براى رهبرى منصوب فرموده، پس هر که او را بشناسد مؤمن است، و هر کس او را انکار کند کافر است، و هر که در باره او توقف کند (و منکر نشود) گمراه است، و هر که با او دیگرى را همراه کند مشرک است، و هر که با دوستى او آید ببهشت رود، و هر که با دشمنى او آید بدوزخ رود.
این روایت صد در صد صحیح است و همین یک روایت برای تکفیر تمام اهل سنت کافی است:
خمینی اینگونه روایات را مقبول می داند و خصوصاً روایت فوق را موثق می خواند: «منها روایات مستفیضه دلت على کفرهم ، کموثقه الفضیل بن یسار عن أبی جعفر علیه السلام قال: " إن الله تعالى نصب علیا….. »(کتاب الطهاره ج ۳  ص ۳۱۶، خمینی _قم)
الشیخ هادی النجفی می گوید: الروایه معتبره الإسناد . (موسوعه أحادیث أهل البیت (ع) ج ۹  ص ۳۷۴ ، هادی نجفی  ؛ دار الاحیاء _ بیروت)
تمام راویان این روایت نیز ثقه هستند:
*الفضیل بن یسار النهدی‏: «رجال‏النجاشی ص‏309: ثقه»و«رجال‏الطوسی ص‏143: ثقه»
* یونس بن عبد الرحمن‏: «رجال‏الکشی ص‏556:  من‏أصحاب‏الإجماع‏»و «رجال‏الطوسی ص‏346: ضعفه القمیون و هو ثقه» و «رجال‏النجاشی ص‏447: کان وجها فی أصحابنا متقدما عظیم المنزله»
* محمد بن عیسى بن عبید: «رجال‏النجاشی ص‏334: جلیل فی من أصحابنا ثقه عین کثیر الروایه حسن التصانیف»و«الخلاصه للحلی ص‏142: الأقوى عندی قبول روایته»
علی بن إبراهیم بن هاشم‏ «رجال‏النجاشی ص‏260: ثقه فی الحدیث ثبت معتمد صحیح المذهب»
اما در مورد متن روایت؛ من که گیج شدم توی این روایت معلوم نیست حضرت علی امام است یا رب ! یعنی چه که هر کس دیگری را با او همراه کند مشرک است؟ آخه شرک به چی؟ مثلاً اگر کسی ابوبکر را با علی همراه بداند شما می گویید او به علی شرک ورزیده ؟ یا او مشرک شده؟ به حق چیز های نشنیده !؟
_______________________
روایت هفتم:  مُحَمَّدُ بْنُ یحْیى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَینِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یحْیى عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ( علیه السلام ) یقُولُ کُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِعِبَادَهٍ یجْهِدُ فِیهَا نَفْسَهُ وَ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ فَسَعْیهُ غَیرُ مَقْبُولٍ وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَیرٌ وَ اللَّهُ شَانِئٌ لِأَعْمَالِهِ وَ مَثَلُهُ کَمَثَلِ شَاهٍ ضَلَّتْ عَنْ رَاعِیهَا وَ قَطِیعِهَا … (الکافی ج ۱  ص ۱۸۳ – 184)
ترجمه بهبودی: ابو جعفر باقر (ع) مى‏گفت: هر کس با تلاش در عبادت جان خود را به تعب افکند، بدین امید که از خداوند تبارک و تعالى پاداش گیرد، ولى در مسیر این عبادت، سر خود باشد بدون امام و مقتدائى از جانب اللَّه که رهبر او باشد، تلاش و طاعت او مقبول نباشد. این چنین عابدى گمراه است و سرگردان و خداوند تبارک تعالى از عبادت او بیزار است. داستان او داستان گوسپندى است که شبان و رمه خود را گم کند …
بهبودی (گزیدۀ کافی ج۱ ص۵۵) و مجلسی(مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول ج۲ ص۳۱۳) هر دو این روایت را صحیح می دانند ، همینطور مرجع تقلید شیعیان "سید محمد صادق روحانی" می گوید: «وصحیح محمد بن مسلم..» (فقه الصادق (ع) – السید محمد صادق الروحانی – ج ۹ – شرح ص ۲۱۴)
فکر کنم اون "محمود کریمی" اون شعر معروفش که میگه: "چرا سنی نمی خواهد بداند وضوی بی ولایت آب بازیست" رو از همین روایت امام باقر گرفته واقعا که این شعر محمود کریمی مطابق با مذهب واقعی اهل تشیع است!!
تمام عبادات ما بی ثمر است،گمراه و سرگردان نیز هستیم و حتی خدا نیز ما را مبغوض و دشمن می دارد ؛ ای اهل تشیع پاسخ دهید آیا باز هم ما مسلمانیم؟ آیا امام باقر در این قول بین اهل سنت و ابوجهل و ابی لهب تفاوتی قائل شده است؟ 

                                …………………….ادامه دارد

نویسنده: الهاشمي

مقاله پیشنهادی

عوامل پایداری بر دین

پاسخ: وسائلی که انسان را برای پایداری بر دین به ویژه در زمان فتنه یاری …