شبهه: دراثبات عدم معصومیت علی علیه السلام که گناه دیگران را سند قرارنمیدهند. علی فلان شخص را گذاشت فرماندار خیانت کرد پس علی معصوم نیست یک گناه کوچک ویا بزرگ از علی به عنوان شاهد معرفی کن که علی از عصمت خارج شود. علی مبرا ازهرگناه کوچک وبزرگی است خیانت افراد واشخاص که منصوب علی بودند هیچ خدشه ای به عصمت ایشان وارد نمیاورد آن گناه است که پس از اطلاع ازخیانت ویا عدم شایستگی فرد از عزل او خوداری ویا چشم پوشی شود. که اگرچنین موردی از ایشان سراغ دارید اعلام کنید. برادرعزیز علی چون در درخشانی برتارک تاریخ میدرخشد وانسانی کامل است دفاع از یک واقعیت تاریخی که حکومت امارت وخلافت ووووجناب ابوبکر وعمروعثمان رضی الله عنهما هست نباید با تلاش برپایین آوردن علی محقق شود. بررسی عملکرد علی با این سه نفر بهترین دلیل وبهترین دستورالعمل برای اتحاد جامعه اسلامی است و گناه نابخشودنی برای علمای شیعه است که جدا ازخط مشی علی حرکت میکنند وحرف میزنند و شما اهل تسنن نیز که برای مقابله با آنان ازانصاف خارج میشوید.
پاسخ به شبهه:در ابتدا لازم است معنای عصمت در نزد شیعه را بررسی کنیم تا بهتر متوجه مقصود ما شوید. عصمت ائمه(چهارده معصوم) در نزد شیعه تنها به معنای عدم گنهکاری نیست. عصمتی که علمای شیعه برای ائمه تراشیده اند، یعنی عدم ارتکاب به گناه(حتی از نوع صغیره) و همچنین عدم داشتن ذره ای سهو و خطاست. و اصولا بخاطر همین عقاید تنها ائمه را لایق منصب خلافت می دانند. مراجع شیعه می گویند برای هدایت امت به سوی سعادت ابدی، می بایست معصومی من عندالله حکمفرمایی کند تا از انحراف و فساد جامعه جلوگیری شود، زیرا عدم عصمت در امر خطیر خلافت باعث انحرافات عمیقی خواهد شد، ولی امام معصوم با داشتن علوم امامت و علم غیب و عصمت، محال است جامعه را به بیراهه ببرد و خداوند امت را مانند گله بی چوپان رها نکرده است!!!! در مقابل این ادله ما می آییم و وقتی به عملکرد حضرت علی می نگریم، می بینیم که این عصمت و علوم غیبی فایده ای برای حکومت وی نداشته است و بسیاری از والیان وی خائن شده اند. اینجاست که ما به علمای شیعه می گوییم پس تفاوت حضرت علی با خلفای دیگر در چیست؟؟
ایشان با داشتن علم امامت و عصمت باز همانند دیگران عمل کرده است. و به مراجع شیعه می گوییم که چطور نصب والیان توسط خلفای قبلی به مذاق شما خوشایند نیست و همیشه خلفا را مذمت می کنید و مدام می گویید عثمان، فلان شخص را گذاشت و عمر، معاویه و فلانی را گذاشت و اینها باعث انحراف امت شده اند؟!! خوب ایراد به خلفای دیگر نیز بی مورد است. و اما در مقابل مراجع شیعه جوابهای بی معنایی نیز می دهند، از جمله اینکه امام مجاز نیز همیشه از علم غیب خود استفاده کند و بنابراین والیان خائن شده اند!!! باید گفت: پس هیاهوی شما برای دادن خلافت به امامان برای چیست؟ علمی که در جایی به این مهمی بکار نیاید پس دیگر به چه دردی می خورد؟ و خلفای دیگر نیز همینگونه بوده اند. در ضمن مگر علم غیب سی دی یا کتاب است که امام بخواهد بدان رجوع کند؟ و اگر مانند وحی به دستور الهی نازل می شود، باز همان سوال اول تکرار می گردد که چرا این علم در امر مهم حکومتداری نازل نشده تا به قول شما گله بی چوپان و امت اسلامی گمراه و منحرف نشوند؟؟
پاسخهای دیگر علمای شیعه این است که دیگر جامعه در زمان خلافت علی منحرف شده بوده و آن جامعه ایده آل تنها با خلافت بلافصل ایجاد می شده است و مقصرین اصلی در ایجاد این انحراف، افراد و صحابه حاضر در سقیفه و در راس ایشان حضرت ابوبکر و حضرت عمر هستند!!! البته طبق این استدلال مقصر همه انحرافات قابیل خواهد بود و یا چنانچه ابوجهل در مکه ایمان آورده بود کار به جنگ احد نمی کشید و مقصر همه انحرافات در واقع ابوجهل است!!! (البته خلافت منصوصی در کار نبوده تا بخواهیم صحابه حاضر در سقیفه را مقصر کنیم و اینجا قضاوت بر عهده خواننده گرامی)
ما برای عدم عصمت ائمه گفته ها و دعاهای خود حضرت علی را سند قرار داده ایم. ایشان در خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه می فرماید: پس از گفتن حق یا مشورت دادن به من خودداری نکنید زیرا خود را از آن که اشتباه کنم مصون نمی دانم مگر آنکه خداوند مرا حفظ کند.(صریحا حضرت می فرماید که مصون از خطا و اشتباه نمی باشد، یعنی بر خلاف نظر شیعه) در نهج البلاغه نامه ۷۱ به منذربن جارود عبدی فرموده: «همانا شایستگی پدرت مرا نسبت به تو فریب داد و گمان کردم همانند پدرت می باشی.(یعنی امام معصوم فریب خورده و این در تضاد با عصمت مورد نظر شیعیان است) و اما در مورد ارتکاب امامان به گناه باید گفت عقیده اهل سنت در مورد عصمت پیامبران بر این است که ایشان از ارتکاب به کبائر و اصرار بر صغائر مصون هستند و ما نهایتا چنانچه بخواهیم ائمه شیعه را حتی همسان با انبیاء قرار دهیم(در صورتیکه مقام انبیاء بالاتر است و مجهز به وحی نیز هستند) باز نمی توان ایشان را از ذره ای گناه مصون دانست(یعنی حتی صغیره) ولی به هر حال ما ایشان را افرادی پاک و درستکار می دانیم و البته برای عدم عصمت (و ارتکاب گناه) دعاهای خود ایشان سند گفتار ما هستند.
حضرت علی در صحیفه علویه دعای سوم ماه و در دعای کمیل و دعای صباح و چند دعای دیگر می فرماید: اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل البلاء(ذنوب یعنی: گناه و نه ترک اولی طبق تفاسیر شیعه، چون به ترک اولی می گویند ترک اولی و نمی گویند گناه!!!!) و در ادامه می فرماید: لا تفضحنی بخفی ما اطلعت علیه من سری و لا تعاجلنی بالعقوبه علی ما عملته فی خلواتی من سوء فعلی و إسائتی و دوام تفریطی و جهالتی و کثره شهواتی و غفلتی، اللهم اغفر لی خطایای و عمدی و جهلی و هزلی و جدی فکل ذلک عندی، أبیت إلا تقحما علی معاصیک و انتهاکا لحرماتک و تعدیا لحدودک، الحمد لله الذی ستر عیوبی و لم یفضحنی بین الناس، فبئس المطیه التی أمتطت نفسی من هواها، و معصیتی کثیره، و لسانی مقر بالذنوب، و أعوذبک أن تحول خطایای أو ظلمی أو إسرافی علی نفسی و اتباع هوای و استعمال شهوتی دون رحمتک و برک، الهی سترت علی فی الدنیا ذنوبا و لم تظهرها للعصابه و أنا إلی سترها یوم القیامه أحوج و قد أحسنت بی إذ لم تظهرها للعصابه من المسلمین فلا تفضحنی بها یوم القیامه علی رءوس العالمین، و استر علی ذنوبی، إلهی لو لا ما قرفت من الذنوب ما فرقت عقابک، ألقنی السیئات بین عفوک و مغفرتک، قد أصبت من الذنوب ما قد عرفت و أسرفت علی نفسی بما قد علمت، أوقرتنی نعما و أوقرت نفسی ذنوبا، أذکر لک فاقتی و مسکنتی و میل نفسی و قسوه قلبی و ضعف عملی، حاجتی إلیک اللهم العتق من النار».
حضرت سجاد در صحیفه سجادیه دعای ۳۴ میفرماید : «کم نهی لک قد أتیناه و سیئه اکتسبناها». و در دعای دهم فرموده : «اللهم إن الشیطان قد شمت بنا إذ شایعناه علی معصیتک»، و در دعای ۵۲ فرموده : شهواتی حرمتنی یعنی، شهواتم مرا بیبهره ساخته، و در دعای ۴۱ فرموده : «لا تعلن علی عیون الملأ خبری»، «أخف عنهم ما یکون نشره علی عارا»، و در دعای ۲۵ و ۱۶ فرموده : «أعذنی و ذریتی من الشیطان الرجیم، سلطته منا علی ما لم تسلطنا علیه منه»، «و من أبعد غورا فی الباطل و أشد إقداما علی السوء منی حین أقف بین دعوتک و دعوه الشیطان فأتبع دعوته»، یعنی، …… هنگامی که بین دعوت تو و دعوت شیطان بایستم دعوت شیطان را میپذیرم.(شیطان نیز به گناه دعوت می کند مگر اینکه اینجا طبق تفاسیر شیعه مومن شده و به ثواب دعوت کند!!!) حضرت علی بن الحسین در دعای ۳۲ صحیفه سجادیه فرموده : «کثر علی ما أبوء به من معصیتک»، یعنی، بسیار است معصیت تو بر من که اقرار می کنم، و فرموده : «اللهم إنک أمرتنی فترکت و نهیتنی فرکبت» یعنی، خدایا تو مرا امر نمودی پس سر باز زدم و نهی نمودی، پس بجا آوردم، و فرموده : «کبائر ذنوب اجترحتها» یعنی، گناهان عظیمی که مرتکب شدم،(یعنی حتی کبیره) و در دعای رمضان از خدا خواسته که : «تطهرنا به من الذنوب»
و اما اینکه از ما گناهان صغیره ائمه را خواستید باید بگوییم همانطور که روشن شد گفتار خود ایشان سند مطالب ما بوده و البته خداوند ستارالعیوب است که بر خلوت انسانها عالم است و اوست که حتی از حرکات چشم ما خبر دارد و اینکه از ائمه گناه صغیره ای ثبت نشده دلیل بر عدم وجود آن نیست و الله اعلم و چنانچه بخواهیم اینگونه کسی را معصوم جلوه دهیم ما نیز از شما می پرسیم که یک گناه صغیره از افرادی همچون سمیه نام ببرید یا از بلال حبشی و یا از عمار و یا از خدیجه و یا از زید و یا از سلمان فارسی و یا از مقداد و یا حتی از برخی شاعران و عارفان نامدار ایرانی که هیچ گناهی از ایشان در تاریخ ثبت نشده است. خوب آیا همگی ایشان معصومند؟؟؟؟
در مورد عدم عصمت ائمه(یعنی حتی عدم خطا) باید گفت حتی پیامبر اسلام چنین صفاتی نداشته و آیات قرآنی گواه آن هستند، پس ما چطور برای امامان چنین صفاتی را قرار دهیم؟؟
آیاتی چون:
– اخم کردن به شخص کور «عَبَسَ وَتَوَلَّىٰ» ﴿عبس: ١﴾.
[۱]
– «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِکَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ بِالْعَشِیِّ وَالْإِبْکَارِ»، پس صبر کن که وعده خدا حق است و براى گناهت آمرزش بخواه و به سپاس پروردگارت شامگاهان و بامدادان ستایشگر باش(سوره غافر آیه۵۵)
– «فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِکَ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مُتَقَلَّبَکُمْ وَمَثْوَاکُمْ» پس بدان که هیچ معبودى جز خدا نیست و براى گناه خویش آمرزش جوى و براى مردان و زنان با ایمان (طلب مغفرت کن) و خداست که فرجام و مآل (هر یک از) شما را مىداند(سوره محمد آیه۱۹).
– «إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُّبِینًا (۱) لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُّسْتَقِیمًا(۲) » ما تو را پیروزى بخشیدیم (چه) پیروزى درخشانى، تا خداوند از گناه گذشته و آینده تو درگذرد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهى راست هدایت کند(سوره الفتح آیات ۱ و ۲ )
[۲]
– نگفتن انشاء الله : وَلَا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذَٰلِکَ غَدًا (۲۳) إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّـهُ ۚ (سوره کهف آیات ۲۳ و ۲۴ )
– افشای رازی برای همسران خود و اینکه چرا چیزی را که خدا برای تو حلال کرده حرام کردی : «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّـهُ لَکَ ۖ تَبْتَغِی مَرْضَاتَ أَزْوَاجِکَ ۚ» (سوره تحریم:۱)
– و از مردم میترسیدی، در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی: «وَتَخْشَى النَّاسَ وَاللَّـهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَاهُ »(سوره احزاب آیه۳۷ )
– خدا تو را ببخشد چرا قبل از اینکه دروغگو از راستگو بر تو معلوم شود بدانها اجازه دادی: «عَفَا اللَّـهُ عَنکَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّىٰ یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْکَاذِبِینَ» (سوره توبه آیه۴۳)
-«وَلَا تَکُن لِّلْخَائِنِینَ خَصِیمًا »(سوره نساء آیه۱۰۵) و نیاید که به سود خیانتکاران به خصومت برخیزی، در مورد داستان بنی ابیرق است که در دزدی زرهی دست داشتند و با جنجال می خواستند گناه را به گردن دیگری بیندازند. حتی پیامبرصلی الله علیه وسلم قتاده بن نعمان را که عزیز و بدری هم بود و شکایت دزدی او پیش پیامبر برده بود، سرزنش کرد، که آیه آمد.
– طلب استغفار برای منافقان :« اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِن تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّهً فَلَن یَغْفِرَ اللَّـهُ لَهُمْ»(سوره توبه آیه۱۱۳)
–
– شک « فَلَا تَکُن فِی مِرْیَهٍ مِّن لِّقَائِهِ» « و شکّ نداشته باش که موسی تورات را دریافت داشت»( سجده ۲۳ )
– فراموشی: (ای پیامبر) هر گاه شیطان تو را به فراموشی انداخت پس دیگر با گروه ظالمان منشین : وَإِمَّا یُنسِیَنَّکَ الشَّیْطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (سوره انعام آیه۶۸ )
– عجله : لَا تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ : زبانت را بخاطر عجله براى خواندن آن (= قرآن) حرکت مده(سوره قیامه آیه۱۶)
– انتخاب محل سپاه در جنگ بدر و سپس تغییر محل، طبق نظر یکی از انصار
آری در قرآن به صراحت بیان شده که: قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ﴿الکهف: ١١٠﴾ : ای پیامبر بگو من نیز انسان و بشری مانند شما هستم! و آیا بشر جز فراموشکاری، تردید، ترس، غمگین شدن، عاشق شدن، فکر کردن، دیدن و شنیدن و سخن گفتن و خطا کردن، چیز دیگری هم هست؟ اینها بر خلاف تفکر برخی، نه تنها ارزش پیامبر اسلام را کم نمی کند بلکه مقام او را نزد عاقلان بالاتر برده و ما را به صحت گفتار او مطمئن ساخته
[۳] و فقط اینگونه است که ما می توانیم از ایشان الگو بگیریم.
در پاسخ به اینکه اهل سنت حضرت علی را پایین تر از حضرت ابوبکر و حضرت عمر قرار داده اند، باید گفت که خود حضرت علی علیه السلام می فرماید: که هر کس مرا بر ابوبکر و عمر برتری داد بر او حد مفتری را جاری می کنم. و البته شخصیت حضرت علی نزد اهل سنت بسیار محترم و والاست و حتی خود صحابه رسول الله صلی الله علیه وسلم نیز همیشه نزد یکدیگر فروتن بوده اند و چنین اختلافاتی با یکدیگر نداشته اند و اگر حضرت علی فرموده که مرا بر ابوبکر و عمر برتری ندهید، از آن طرف نیز حضرت عمررضی الله عنه می فرماید که اگر علی نبود عمر هلاک میشد. پس می فهمیم که در آن زمان ایشان با چنین مرام و روشی اتحاد اسلامی را شکل داده اند و این می بایست برای دیگر مسلمین نیز الگو قرار گیرد.
[۱]البته شیعه اینرا در مورد پیامبرصلی الله علیه وسلم نمی داند ولی از آیات بعدی که درباره هدایت افراد است و خطاب سخن نیز با پیامبر اسلام می باشد که هادی آن افراد بوده، مشخص می شود که منظور از عبس و تولی همان نبی اکرم صلی الله علیه وسلم است: و تو چه دانى شاید او به پاکى گراید(عبس/۳) با آنکه اگر پاک نگردد بر تو [مسؤولیتى] نیست(عبس/۷)
تو از او به دیگران مىپردازى(عبس/۱۰) زنهار [چنین مکن] این [آیات] پندى است(عبس/۱۱) تا هر که خواهد از آن پند گیرد(عبس/۱۲)
[۲] البته من مانند آخوندها از هر آیه ای برای اثبات عقاید خود استفاده نمی کنم به همین دلیل لازم می دانم در خصوص این آیه توضیحی بدهم : این آیه پس از صلح حدیبیه نازل می شود و به نظر من یکی از اعجازهای معنوی جالب قرآن است که کاملا با اصول مترقی قرن بیستم سازگاری دارد. در اینجا صلح ، نشانه پیروزی معرفی شده و اینکه دشمن تو را به رسمیت بشناسد اعلام بزرگترین فتح آشکار است. مردان بزرگ را به پایان کار آنها می شناسند، در اینجا هم کار پیامبرصلی الله علیه وسلم با موفقیت به پایان رسید (نه در فتح مکه و نه در غدیر خم، بلکه دقیقا در همینجا ای محمد، که توانستی دشمن را به پای میز مذاکره بنشانی! کاری که آخوندها پس از ۳۲ سال هنوز موفق به انجام آن نشده اند!) و هم کار کفار مکه به پایان رسید! این موفقیت و این پیروزی و این صلح که به خاطر گذشت و بخشش و روح بلند محمد و تفکر عالی شخص او بوده باعث می شود خداوند از گناهان قبل و بعد او درگذرد. حال این گناهان چیست؟ مسلما گناه فردی نیست بلکه گناهانی است که پیامبر اکرم به نوعی غیرمستقیم به خاطر نقش حاکمیتی در آن نقش داشته اند. مثلا کافری که در جنگ کشته شده، زن و بچه اش بی سرپرست شده اند و یا برخی اعمال اشتباه سران سپاه اسلام و . . .، ما می دانیم که اقامه عدل و برقراری کلمه توحید(در آغاز) فقط با ایجاد حکومت و قوای نظامی امکان پذیر است و آنچنان نزد خدا با ارزش است که به خاطر این مهم از گناهان پیامبر اسلام در حوزه حکومتی و اجتماعی می گذرد. برخی انسانهای متعهد و با خدا در ایران و سایر کشورهای عربی از سیاست دوری می کنند مبادا به گناهی گرفتار شوند در صورتی که اگرنیت آنها پاک بوده و تخصص و مدیریت داشته باشند و درست عمل کنند خداوند از گناهان حکومتی آنها می گذرد، انشاء الله (در ضمن برخی دیگر چون جناب مکارم برای حفظ عقیده عصمت می گویند منظور از گناهان، گناهانی هستند که مشرکین به تو نسبت داده اند!!! نمی دانیم اینگونه تفاسیر یعنی چه؟ گناه نسبت داده شده و تهمت که آمرزش ندارد!! تازه گناه نسبت داده شده را از کجای آیه در آوردید؟!! یا برخی می گویند منظور ترک اولی بوده است توسط پیامبر، که این نیز مردود است زیرا به ترک اولی نمی گویند گناه، بلکه می گویند ترک اولی!!! و ادبیات عرب، آنقدر غنا داشته که خداوند بتواند منظورش را صریح و روشن بیان کند!)
[۳] و این در حالی است اکثر جباران تاریخ ، ولایت خود را مطلقه دانسته و خود را دست خدا و سایه خدا و نماینده خدا و حتی خود خدا معرفی کرده اند!