شبهه: فکر کنم حضرت ابوبکر بود که جای نبی اکرم خوابید. امام علی بود که در خیابان نبی اکرم را دید و نبی اکرم برای اینکه لویش ندهد او را با خود میبرد. که البته در همنشین بودن غار هم شک هست.
پاسخ به شبهه: اگر شخصی بیش از ۵۰ سال سن داشته باشد و جوانی مثلا ۲۲ ساله را جانشین خود کرده باشد و سپس از دست دشمنان به دور باشد و البته دشمنان قصد کشتن وی را داشته باشند و ناگهان جانشین جوان وی را در رختخواب ببینند. جانشین جوانی که وجودش بسیار مهم بوده و پس از رحلت پیامبر مدتها حکومت می کرده است. خوب چرا دشمنان این جانشین را نکشتند؟!! آیا چهل نفر از عهده کشتن یک نفر بر نمی آمدند؟!! پس نتیجه می گیریم که یوم الانذار و دیگر ادعاهای شیعه بی اساس است. و اما به هر چیزی می توان نگاهی متفاوت داشت و اگر بخواهیم از چشم حسود و کوردل شیعیان به قضیه هجرت بنگریم آری باید چرندیات زیادی را علیه حضرت ابوبکر به هم ببافیم، چرندیاتی که خوشبختانه عقل کودکان دبستانی هم آنرا قبول نمی کنند. ولی چنانچه مغرضانه برخورد نکنیم و منصفانه بنگریم، می بینیم به کوری چشم منافقین و حسودان در واقع حضرت ابوبکر بوده که با شخص نبی اکرم صلی الله علیه وسلم مهاجرت می کند و این افتخار بزرگ نصیب وی می شود، چون ابوبکر دوست و همنشین همیشگی رسول اکرم بوده است و اگر قصد خیانت داشت اصلا لزومی نداشت که در مکه مسلمان شود و بعد هم بخواهد با زحمت فراوان هجرت کند و خداوند و فرشتگان و امدادهای غیبی نیز با پیامبر همراه بوده اند(همچون همان غار و تار عنکبوت و یا نابینایی کفار و ندیدن پیامبر هنگام خروج از خانه و ….) پس لزومی نداشته که پیامبر وی را با خود ببرد تا لویش ندهد و پیغمبر از طریق غیب نیز می توانسته با خبر شود و اصلا از راهی برود که ابوبکر را نبیند، همانطور که کفار او را ندیدند(و نه از خیابان به قول آقای باسواد، لابد خیابانی آسفالت با چراغ راهنما بوده است!!!!) و جالب است پیامبری که به زعم شما اینقدر با او دشمن بوده، پس از رسیدن به مدینه با دختر او(یعنی عایشه) ازدواج می کند. من نمی دانم پیامبرصلی الله علیه وسلم چه اصراری داشته که اینقدر این دشمنان را به خود نزدیک کند؟؟!!!
شبهه: فکر کنم حضرت عمر بود که در جنگ بدر نصف کفار را کشت. یا در احد تا پای جان جنگید. قاتل عمرو بن عبدود و مرحب خیبری بود و درب قلعه خیبر را کند. اون حضرت علی بود که مثل بزکوهی فرار کرد. فقط اسم سند را هم نیاورید. چون حتی کتب خودتان هم این را ندارند.
پاسخ به شبهه: همانطور که قبلا نیز گفتیم همه مهاجرین و انصار و صحابه در پیشرفت اسلام نقش اساسی داشته اند و اسلام تنها با زور شمشیر علی به آن مراحل نرسیده است. و اینکه در احد چه شد؟ باید گفت این فضولی ها و بی شرمی ها به شما نیامده، چون خود خداوند در قرآن بخشش ایشان را اعلام داشته و نیازی به اظهار نظر شما نیست و همینطور پیامبرصلی الله علیه وسلم با اصحابش در اینباره مشکلی نداشته و شما نگران عاقبت خودتان باشید و در جنگ خیبر نیز به هر حال قبل از اعزام علی، حضرات ابوبکر و عمر برای جنگ رفته بودند و مشخص است که نیروی دشمن تحلیل رفته و دیگر توانی برایش نبوده تا بخواهد با علی مقابله کند و البته همانطور که گفتیم این همگی اصحاب بودند که در پیروزی و شکست همراه یکدیگر بوده اند و ما قصد نداریم با شما وارد این بحثهای بی سر و ته و سخیف بشویم. در جنگ بدر نیز رضایت و آیات الهی در قرآن مشخص هستند و اینکه چه کسی چقدر کشته برای شما سودی ندارد و ثوابهای علی را پای شما نمی نویسند. در ضمن رافضی دروغگو تو که در همین سطر قبلی می گفتی ابوبکر و عمر در کدام جنگ شرکت داشته اند؟؟ حال چطور شد که به برتری علی در جنگ نسبت به ایشان اشاره داری؟؟؟(دروغگو کم حافظه است)
شبهه: سوما حضرت علی به عمر مشورت میداد برای مسلمین بود نه برای شخص عمر. اگر لشکر اسلام شکست میخورد اینهمه مسلمان کشته میشد. اگر به جای خلیفه دوم، بز هم حاکم جامعه اسلام بود باز هم حضرت علی وظیفه داشت برای حفظ اسلام مشورت بدهد.
پاسخ به شبهه: آن بز فعلا رهبر خودتان است که شما نیز همچون گوسفند به دنبالش افتاده اید و اما درباره مشورت چطور این دشمن اسلام برای نجات اسلام نزد علی می رفته و با وی مشورت می کرده است؟ و اگر علی مشورت داده تا اسلام منحرف نشود بنابراین اسلام منحرف نشده و دیگر درد شما چیست؟!! و اگر بگویید آن جامعه ایده آل با خلافت علی درست می شده و به خاطر غصب خلافت نشده است!!
می گوئیم: شما از طرفی می گوئید: اسلام بسیار بسیار منحرف شده ولی از این طرف می گوئید نخیر منحرف آن چنانی هم نشده و تنها آن جامعه ایده آل درست نشده؛ پس معلوم نیست شما چه می خواهید؟ و چنانچه حضرت علی به عنوان وزیر و مشاور نتوانسته باشد جلوی انحراف اسلام را بگیرد پس چنانچه خودش هم خلیفه می شده نمی توانسته کاری بکند. و سوال اصلی اینجاست که اگر عمر ظالم بوده و دشمن اسلام بوده پس چرا برای پیشرفت و کمک به اسلام نزد علی می رفته تا از او مشورت بگیرد و این دشمن از کجا میدانسته که علی بهتر از دیگران به او مشورت می دهد؟!
این سخن شما همچون این می باشد که بگوئیم: دزدی برای ساختن دستگاه دزدگیری نزد شخصی برود تا به او کمک کند دستگاه دزدگیر را بسازد. آیا هیچ دزدی چنین کاری می کند؟ اگر عمر دشمن اسلام بوده نزد علی نمی رفت تا برای کمک به اسلام از او کمک بگیرد از کسی که به نظر شما از همه برای اسلام بهتر بوده، پس ای کاش اسلام همیشه از این دشمنان داشته باشد. شاید هم بگویید زمانی که مشکل مشکل اسلامی باشد. تک تک مردم نسبت به برطرف کردن آن وظیفه دارند. ما نیز در جواب می گوئیم: حضرت عمر رضی الله عنه نیز همینگونه بوده و مانند مسلمانی واقعی برای پیشرفت اسلام در امور مختلف نزد علی می رفته است و مشورت می کرده است، سوال ما نیز این است که آیا این غاصب و ظالم اینقدر غم دین داشته است؟؟ و تازه به حرف مشاور دلسوز گوش می داده؟
شما که مشاورین و منتقدینی چون بازرگان را نابود کردید؟ و ای کاش همه دشمنان اسلام همینگونه بودند. شیعیان، ابوبکر و عمر را غاصب خلافت و مخرب اسلام و موجب فساد در دین می دانند و مشورت به چنین شخصی تنها وقتی صحیح است که آن شخص بر راه و روش صحیح و اسلامی باشد وگرنه بطور حتم در امور منحرف و تخریبی حضرت علی به هیچ کس مشورت نمی داده است، پس عمر و ابوبکر بر راه و روش اسلامی بوده اند و نه ظالم و غاصب، وگرنه مشورت به ظالم همچون شرکت در ظلم اوست و عقیده ما نیز همین است که چون اینها ظالم نبوده اند علی به آنها مشورت می داده است. پس اسلام دچار انحراف نشده، چون عمر و ابوبکر ظلمی نکرده اند و با روشی صحیح به پیش رفته اند و علی هم کمکشان کرده تا اسلام پیشرفت کند، ولی شیعه می گوید اسلام منحرف شده است. شیعه گاهی نیز می گوید که عمر و ابوبکر مرتکب ظلم و ستم هم می شده اند و علی در آنجا به ایشان مشورت نمی داده است! باید به این نادانان بگوئیم اگر عمر و ابوبکر سوء نیتی داشته اند و به قول شما غاصب و ظالم و منافق و در واقع دشمن اسلام بوده اند و قصد ضربه زدن به دین اسلام را داشته اند پس در آن مواردی هم که شما ذکر کردید نباید به مشورت حضرت علی تن در می دادند و می توانسته اند کار خودشان را بکنند و به ظلم خودشان ادامه دهند.
کسی که به عقیده شما از به آتش کشیدن خانه فاطمه و سقط جنین او باکی نداشته و با کمک چندین نفر علی را با طنابی برای بیعت اجباری برده است، و جو رعب و وحشت و خفقان ایجاد کرده، پس گوش ندادن به مشورتی ساده برایش بسیار ساده تر بوده و لزومی به اطاعت کردن از علی را نداشته و اصلاً چنین شخصی برای ضربه زدن و نابودی اسلام و ظلم و ستم به دیگران آمده است نه برای کمک خواستن از علی در امور مختلف نظامی، سیاسی، اقتصادی و قضایی و در یک کلام برای نجات اسلام. ضمنا عجیب است عمر به مشورت علی مثلا در خصوص مظلوم نشدن یک زن گوش فرا می دهد، ولی از آن سو می آید و حق همین علی را که بر مبنای دستور الهی است زیر پا می گذارد(قاعده الاهم فالاهم!) چنین شخصی از نظر شما آمده برای ظلم به دختر پیامبر اسلام و یا دورترین اشخاص و مسلمین دیگر که حتماً نسبت به دیگران کوچکترین باکی در دل راه نمی داده و فراموش نکنید وقتی عمر در همان روزهای اول رحلت نبی اکرم صلی الله علیه و سلم توانسته این همه نسبت به نزدیکترین افراد(علی و فاطمه) ظلم کند و دیگران را نیز با خود بسیج کند پس در زمان خلافتش به مراتب نیرومندتر و قویتر بوده و اصلا مخالفت علی برایش معنایی نداشته، ولی عجیب است که مشورت پذیر و دلسوز اسلام هم بوده،(نکند دو شخصیتی بوده؟) بر خلاف شیعه که به سخنان علی گوش نمی دهد، عمر که ادعای شیعه بودن نداشته است.
شبهه: چهارما عمر خودش به میدان جنگ نمیرفت! نیازی به حرف امام علی نبود. عمر فقط بلد بود با شلاق به جان مردم عامی بیافتد. شمشیر در دست گرفتن کارش نبود.
پاسخ به شبهه: اینها اینقدر مضحک و مسخره هستند که نیازی به پاسخ ندارند و ربطی هم به بحث ما نداشته اند و زاییده عقل ناقص منتقد هستند که می خواسته کمی عقده گشایی کند.
شبهه: بحث ازدواج ام کلثوم با خلیفه دوم هم خیلی ردیه دارد. صد بار آن را نمیدهند. برید یکی از آنها را بخوانید.
پاسخ به شبهه: آن ردیه ها به درد خودتان می خورد و همگی قابل پاسخگویی هستند و تنها برای مثال و جهت تلنگر به مغزهای پوک: عالم طراز اول شیعه یعنی علامه مجلسی در بحار الانوار جلد۴۲ صفحه ۱۰۹ میگوید: انکار شیخ مفید در باره اصل واقعه (ازدواج خلیفه با ام کلثوم) تنها مربوط به آنستکه این حادثه از طریق آنان (اهل سنت) ثابت نمیشود وگرنه، پس از ورود اخباری که (از طریق امامیه) گذشت انکار این امر، شگفت است!! و کلینی به سند خود (سلسله سند را می آورد) از ابوعبدالله صادق (علیه السلام) گزارش نموده که گفت: چون عمر وفات یافت، علی نزد ام کلثوم رفت و او را به خانه خود برد. و همانند این روایت با سند دیگر (سند را ذکر میکند) از ابوعبدالله صادق علیه السلام نیز گزارش شده است و مسئله تقیه نیز مردود است، چون در همین بحارالانوار جلد۴۲ صفحه۱۰۷ آمده که: تاره یروی أنه کان عن اختیار وإیثار، یعنی: گاهی روایت شده که این ازدواج از روی اختیار و ایثار انجام گرفته است. در کتاب وسائل الشیعه اثر شیخ حر عاملی، ضمن کتاب المیراث از امام باقر علیه السلام نقل کرده است که: «ماتت أم کلثوم بنت علی علیه السلام وابنها زید بن عمر بن الخطاب فی ساعه واحده….» (وسائل الشیعه، چاپ سنگی، ج۳، ص۴۰۸ ) یعنی: ام کلثوم دختر علی علیه السلام و پسرش زید فرزند عمر بن خطاب در یک زمان (مقارن با یکدیگر) مُردند…..
شبهه: نام گذاری هم ربطی به حب ندارد. اینهمه راوی شیعه بنام یزید هست. ایا اونها عاشق یزید بودند؟
پاسخ به شبهه: چطور ربطی به حب ندارد، مگر یکی از حقوق فرزندان گذاشتن نام نیک بر ایشان نیست؟ پس شما نیز لطف کنید و نام فرزندان خویش را عمر و ابابکر بگذارید تا ما حرف شما را بپذیریم. آن روایان را هم باید از خودشان بپرسی و اما درباره حضرت علی: محققین نادان شیعه همچون جناب محمد تقی حسینی ورجانی در جواب اینکه چگونه حضرت علی و امامان نام فرزندان خویش را ابوبکر و عمر و عثمان و عایشه میگذاشتهاند و این نشانه دوستی میان ایشان بوده و نه دشمنی، میگویند: خوب است بدانیم: نام جد اعلای پیامبر صلی الله علیه وسلم، عمر بوده است و همینطور نام عثمان به جهت عثمان ابن مظعون صحابی گرانقدر پیامبر صلی الله علیه وسلم اتخاذ شده است و ابوبکر نیز کنیه است نه اسم، لذا در هر سه مورد با قاطعیت نمیتوان گفت که نامگذاری های آن حضرت به دلیل محبت علی علیه السلام به خلفاء بوده است!!!
در جواب باید گفت: اولا: مگر در آن زمان قحطی اسم بوده که مانند خلفا نامگذاری کرده است(اسامی فراوان دیگری همچون اسامی پیامبران و نامهای عربی وجود داشته است و حتما لزومی به استفاده از نامهای ابوبکر و عمر نبوده است) و آیا این عمل باعث گمراهی مردم بی اطلاع نمیشده است؟! (مگر نزد شما عمل امام حجت نیست؟) آیا صحیح بوده که امام شیعیان همنام با غاصبین خلافت نامگذاری کند؟!! آن هم در همان زمانی که اوج غصب خلافت بوده است به زعم شما؟ مگر به زعم شما عمر قاتل فاطمه و جنین داخل شکمش نبوده است؟ پس آیا عاقلانه است که حضرت علی نام قاتل همسر خویش و جنین داخل شکمش را برای فرزند خود انتخاب کند؟ و مردم چه میگفتهاند؟ و حسن و حسین چه میگفتهاند؟ یعنی هیچ نام دیگری نبوده که علی تنها از همین نام استفاده کرده است؟ آن هم هر سه نام و چنانچه یکی از این نامها با خلفا همنام بود باز می شد شک کرد ولی می بینیم که حضرت علی از هر سه نام استفاده کرده، آیا هر سه بار اتفاقی و تصادفی و همنام با دیگران بوده است؟؟؟
اینکه این اسامی نام کسانی دیگر همچون جد پیامبر صلی الله علیه وسلم بوده است مهم نیست، بلکه مهم این است که در آن موقع این اسامی، اسامی اشخاصی بودهاند که به زعم شما غاصب خلافت و حق الهی علی و قاتل همسرش و ظالم و منافق بودهاند و یعنی نعوذبالله جزء بدترین انسانها بودهاند، بنابراین در آن زمان حضرت علی نمیبایست به هیچ عنوان از این اسامی استفاده میکرده است، یعنی در زمان اوج غصب خلافت و درگیری با ایشان (اگر این نامگذاری در سالها و قرون بعدی بود، میتوانستید بگویید که ربطی به خلفا نداشته است که البته این پاسخ نیز بیمعناست، چون حتی هم اکنون نیز این اسامیبرای مسلمین و همه دنیا یادآور همان خلفا هستند و برای همین است که شیعیان از این اسامی استفاده نمیکنند، ولی جالب اینجاست که حتی همین نامگذاری تنها در سالهای بعدی صورت نگرفته بلکه در همان موقع و توسط خود حضرت علی نیز صورت گرفته تا بهانه ای برای منافقین تفرقه جو باقی نماند)
ثانیا: حضرت علی به فاصله زمانی خلفا بسیار نزدیک و متصل بوده است نه مثلا به جد پیامبر صلی الله علیه وسلم و این نامگذاری در ذهن مردم همان خلفا را زنده میکرده است که با ایشان بودهاند و یا اینکه زمان اندکی از رحلت آنها گذشته بوده است،
ثالثا: اگر این نامها ربطی به خلفا نداشتهاند و مربوط به جد پیامبر صلی الله علیه وسلم و صحابی دیگر بودهاند، پس چرا شما نیز هم اکنون در ایران بر فرزندان خویش چنین نامگذاری را نمیکنید؟ شاید کسی بخواهد نام جد پیامبر صلی الله علیه وسلم و یا نام صحابی پیامبر صلی الله علیه وسلم، عثمان ابن مظعون را برای فرزند خویش انتخاب کند، پس چگونه است که این از نظر شما و همه مردم شیعه در ایران، عملی زشت و ناپسند است؟
رابعا: شما پرواز یک پشه در هوا را نشانه ای برای خلافت حضرت علی میدانید و مثلا پنهان بودن قبر فاطمه و یا قهر کردن او با ابوبکر را نشانه ای برای خلافت الهی علی در تاریخ ذکر میکنید و میگویید این اعمال برای آیندگان و برای ما بوده تا از این نشانه ها پی به حقیقت ماجرا ببریم!!! حال طبق همین استدلال ما نیز میگوییم آیا حضرت علی نمیتوانست حداقل از این اسامی استفاده نکند و از نامهای دیگری که وجود داشتهاند استفاده کند تا بدین طریق همه بفهمند که او با خلفا بد بوده و نسبت به ایشان محبتی نداشته است؟!! و این نیز در تاریخ نشانه ای شود برای آیندگان، ولی میبینیم که از این نامها استفاده شده و چطور به گمراه شدن مردم توجهی نشده است؟ البته باید گفت همه اینها (به کوری چشم شما) نشانه دوستی و محبت میان ایشان بوده و اتفاقا اینها نشانهای برای من و شماست تا از افکار احمقانه و تفرقه جو پرهیز کنیم و فریب دشمنان اسلام را نخوریم، خامسا: در مورد این اسامی باید توجه داشته باشید که این اسامی نام خلفای مسلمین و جانشینان خاتم الانبیاء و اصحاب کباری بوده که در طول ۲۳ سال در جنگها و در کنار پیامبر صلی الله علیه وسلم حضور داشتهاند و با ایشان پیوند خویشاوندی داشتهاند و پس از او نیز بر ۳ امپراطوری بزرگ جهان در آن زمان حکمفرمایی داشتهاند و حتی قبور ایشان نزدیک قبر نبی اکرم صلی الله علیه وسلم میباشد، پس مسلم است که توجه مسلمین به ایشان بسیار زیاد بوده است و اشخاصی که نام ایشان را داشتهاند، بطور حتم در ذهن مردم همان خلفا را زنده میکردهاند و برای مثال باید گفت: چطور در ایران تا قبل از انقلاب سال۱۳۵۷ که باعث سقوط رژیم شاهنشاهی و روی کار آمدن نظام ولی فقیه و جناب روح الله خمینی شد، هیچ کس نام روح الله را بر فرزند خویش نمیگذاشت؟
ولی پس از انقلاب مشاهده شد که بسیاری از مردم از این نام استفاده نمودند و بطور حتم منظورشان از این نامگذاری، تنها مشابهت داشتن با نام رهبر انقلابشان روح الله خمینی بوده است و نه هیچ کس دیگر و حتی هم اکنون نیز با گذشت بیش از ۳۰ سال از آن زمان، باز این نامگذاری همه را به یاد همان روح الله خمینی می اندازد، پس آیا معقول است که در زمان حضرت علی کسی متوجه نام صحابه و خویشان پیامبر صلی الله علیه وسلم که خلیفه مسلمین نیز بودهاند، نبوده باشد و به یاد ایشان نیفتد؟!
اگر علی با خلفا دشمن بوده و هیچگونه دوستی با ایشان نداشته و دستگاه خلافت را غاصب میدانسته، ولی از طرفی دیگر آمده و نام فرزندان خویش را همنام با همین خلفا انتخاب کرده است، مانند این میماند که مخالفین انقلاب در ایران که ایشان را ضد انقلاب و ضد ولایت فقیه و منافق میخوانند، بیایند و نام فرزندان خویش را بنام رهبر انقلاب یعنی روح الله بگذارند، آیا چنین چیزی عجیب نیست؟ خلفا به زعم شما، دشمن درجه یک علی و اهل بیت بودهاند و حتی از قتل و آتش زدن خانه ایشان هم هراسی نداشتهاند، خوب آیا منطقی است که انسانی بیاید و نام بزرگترین دشمن خویش را برای فرزندش انتخاب کند؟! دشمنی که به زعم شما، دشمن اسلام و مسلمین بوده است (آری مذهب پر از دروغ، همیشه دچار تناقضات خود میگردد) سادسا: در مورد نام ابوبکر که کنیه است و نه اسم!! باید گفت که خیلی با نمک هستید. مثلا پسر حضرت علی کنیه اش ابوبکر بوده و نه اسمش؟ پس اسمش چه بوده است؟ شما خودتان را به خواب زده اید و یا اینکه مردم را خیلی احمق حساب کردهاید. حتی پس از گذشت قرنها از صدر اسلام باز میبینیم که بسیاری از مسلمین و علمای اسلامی نام ابوبکر را با افتخار انتخاب میکنند، پس لابد همه اینها کنیه هستند و نه اسم؟!! آیا اینقدر اسم و یا همان کنیه وجود نداشته که حضرت علی آمده و فقط از همین مورد برای فرزند خویش استفاده نموده است؟! مگر در آن موقع قحطی اسم بوده که از کنیه استفاده کرده است؟ آن هم کنیه شخصی دیگر که مربوط به خودش میشده است (یعنی پدر دختر باکره) واقعا که باید برای شما تاسف خورد. تازه صحبت از مشابهت این اسامی با نام خلفاست و ما کاری با کنیه و اسم بودن آنها نداریم و بطور حتم شما منکر این نیستید که ابوبکر نام و یا لقب و کنیه همان خلیفه اول بوده است؟! و مثلا در آن زمان کنیه چه کس دیگری ابوبکر بوده که تازه اینقدر هم مورد توجه مردم بوده باشد؟ پس مشابهت پیدا کردن با خلیفه اول مطرح است که میبینیم حضرت علی این عمل را انجام داده است.
شبهه: تعریف کردن هم نشانه حب نیست. مگر در بخاری نیامده ابوسفیان پیش هرقل پادشاه روم رفت(قبل از اسلام نداشته اش) و از حضرت محمد تعریف کرد؟حدیثش طولانیست.
پاسخ به شبهه: اگر اینگونه است که می گویی پس من از شما خواهش می کنم از این پس تا می توانید بالای منبرها و در رسانه ها از ابوبکر و عمر و عثمان و عایشه تعریف و تمجید کنید!! از شما خواهش می کنم به امام خودتان اقتدا کرده و از خلفا تعریف و تمجید کنید!! مگر عمل امام نزد شما حجت نیست؟؟؟ پس چرا آخوندهای شما اینکار را نمی کنند؟؟!! در ضمن اینگونه تعریف کردن های ریاکارانه مختص شما منافقان و تقیه پیشگان است نه مختص شیر خدا و فاتح خیبر و قاتل عمرو بن عبدود. علی از کسی ترس و هراس نداشته و این از سه جنگی که با مسلمین کرده هویداست. پس افکار پوسیده ات را برای خودت نگهدار و علی را همچون خودت نبین، علی را همچون خمینی نبین که حرفهایش همگی دروغ و تزویر بودند.(کافر همه را به کیش خود پندارد)
لازم به تذکر است که شبهه گر، شبهات بی سر و ته بسیاری را مطرح نموده و تا توانسته قلم فرسایی نموده و همه اراجیف را یکجا آورده که البته پاسخ به آنها باعث سنگین شدن مطالب خواهد شد. از جمله به جمع آوری قرآن توسط حضرت علی اشاره کرده نه مثلا حضرت عمر، که در پاسخ باید گفت در این زمینه بهترین کتاب شیعی که در ایران نیز چاپ می شود کتاب تاریخ قرآن محمود رامیار است.
خواننده گرامی می تواند این کتاب مفصل را که بطور کامل در شرح جمع آوری قرآن است مطالعه کند و خودش قضاوت کند و ببیند چه کسی در اینجا طبق هوی و هوس و بدون سند صحبت می کند. یا نوشته که اولین شکست مسلمین در زمان خلیفه دوم بوده است!!! در صورتیکه دوست و دشمن معترفند که بیشترین فتوحات اسلامی در زمان خلیفه دوم بوده است و صحبت از شکستهای جزئی نیست. در زمان خلیفه دوم ایران فتح شد و عربها پیروز شدند(پیروز) خوب شکست کجا بوده است؟؟؟!!
و مسئله این است که فتوحات تا چه زمانی سیر صعودی داشته و در چه زمانی عقب نشینی و نزول داشته است. سپاه مسلمین در زمان خلیفه دوم بیشترین پیروزی و فتوحات را داشته اند و البته این روند پیروزی و فتح قلب اروپا همچنان ادامه داشته تا زمان شکست مسلمین در دشت تولز(در زمان عمربن عبدالعزیز) البته مورخین و محققان بدین امر واقفند و متاسفانه برخی کوردلان گمراه حاضر به قبول واقعیات مسلم نیستند.
و اما در انتها بطور کلی باید گفت: گر چه می دانم پاسخ دادن بیهوده است و این افکار پوچ و باطل را از بدو کودکی چون غده های سرطانی در روح و جان شما فرو کرده اند و اگر خدا هم با فرشتگانش پایین بیاید فایده ای ندارد :
خَتَمَ اللَّـهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ وَعَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَهٌ ﴿البقره: ٧﴾
ولی می نویسم برای جوانان ساده دلی که مبادا با افکار شما آلوده شده و مانند شما در بزرگسالی امکان هدایت آنها منتفی و غیر ممکن شود :
۱-اساتید تاریخ به این امر معترفند که هر قطعه تاریخی(حالا یک جمله یا حدیث باشد یا یک واقعه) را باید در کلیت و متن کلی آن بررسی کرد و دید قبل و بعد آن چه بوده، شرایط و اوضاع و احوال چه بوده و چه فضایی وجود داشته که مثلا فلان شخصیت تاریخی(حالا پیامبر یا امام یا خلیفه) فلان حرکت را کرد یا فلان جمله را گفت. مثلا مدافعان حقوق بشر مانند شما به سراغ کتاب تاریخی رفته اند و می گویند ای وای چرا پیامبر برده داری را قبول داشته، ای وای چرا ۹ تا زن داشته، ای وای چرا با عروس خودش (زینب) ازدواج می کند و ای وای ویلا چرا گردن ۶۰۰ بی گناه یهودی را زد؟!! همه این اشتباهات احمقانه از اینجا ناشی می شود که این آدم های مغرض مانند شما با عینک زمان حال و با مغز پوک فعلی خودشان اتفاقاتی را تحلیل و قضاوت می کنند که در زمانی دیگر و شرایطی دیگر اتفاق افتاده است . . .
۲-تاریخ پر است از اسناد دروغ . . . ولی شما می روید و میان انبوه زباله ها هر چه به نفع خودتان است را انتخاب و علم می کنید، مثلا محدث نوری ۲۰۰۰ حدیث از کتاب خودتان گرد آورده که قرآن تحریف شده ولی شما می گویید ما آنها را قبول نداریم یا توجیه و سفسطه می کنید، خوب با این حساب چرا اهل سنت باید یکی دو حدیثی که شما علم کرده اید را قبول کنند؟
۳-از همه اینها گذشته شما شتر را گم کرده دنبال افسارش می گردید! پیامبر آمده بود برای ایجاد صلح و دوستی و اتحاد میان انسانها یا تفرقه و کینه توزی و ترویج خرافات و دشمنی ها . . . چرا شما راه ابوجهل و ابن ملجم را می روید . . .حتی اگر کفریات و دروغهای شما راست هم بود برای حفظ مصلحت و اتحاد میان مسلمین باید آنرا کتمان می کردید، ولی این نتیجه روضه ها و مداحی ها و احادیث دروغ شماست که می بینیم میان شیعه و سنی چه دشمنی عمیقی به وجود آمده، عزیز دلم بهتر است شما برای روز قیامت و خداوند جوابی آماده کنید که هر خونی که در سوریه و در آینده در ایران بر زمین ریخته می شود شما بی شک در گناه آن شریک و در آتش دوزخ مخلد خواهید شد . . . مگر خودتان نمی گویید ( شما که اینقدر حدیث دوست دارید این یکی را هم برای پیروان احمق خود بگویید ) که بنده ای در روز قیامت نامه اعمالش را که می بیند ناگهان متوجه می شود که مثلا در آن نوشته ۱۰۰ قتل! فریاد می زند خدایا من که قتلی مرتکب نشده ام، ندا می آید نخیر مستقیما قتلی مرتکب نشده ای ولی سخنانی گفتی که منتهی به قتل بی گناهان شد . . .بگذریم که بیهوده است : نصیحت همه عالم چو باد در قفس است – به گوش مردم نادان چو آب در غربال