نقوذ جاسوسان شیعه در بین اهل سنت و وظیفه ما

به تازگی تلویزون  ایران در نمایش قدرت، مردی بنام محمد رضا مدحی را نشان داد که با عملیات جیمز باندی در بین مخالفان رژیم نفوذ کرده بود این عنصر نفوذی ایران، در مستند «الماسی برای فریب» شرح چگونگی نفوذ خود در سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا، فرانسه، اسرائیل و انگلیس برای تشکیل طرح فریب «دولت در تبعید» را افشا کرد.وی در این مستند گفت: در این عملیات نفوذی با سفیر آمریکا در عربستان، هیلاری کلینتون، جوبایدن و دنیس‌راس همچنین مقام‌های اطلاعاتی فرانسه و برخی چهره‌های اپوزیسیون دیدار کردم که قرار شد ایالات متحده با جنبش «جمع یاران» در جهت ادامه فتنه در ایران همکاری داشته باشد. وی پس از سفر به فرانسه و گمراه کردن اپوزیسیون نظام در تشکیل «دولت در تبعید» در یک عملیات نجات توسط سربازان گمنام امام زمان(عج) به کشور بازگشت.
محمدرضا مدحی معروف به حسینی، جانباز شیمیایی و مسئول حراست دفتر حجت‌الاسلام ارومیان نماینده مراغه در مجلس خبرگان بود. وی سال ۱۳۸۷ از ایران خارج شد و به بانکوک رفت. به محض رسیدن به تایلند با برخی از چهره‌های اپوزیسیون مقیم اروپا تماس گرفت و خواهان تشکیل یک شبکه اپوزیسیون شد……..علیرضا نوری‌زاده، محسن مخملباف، مهرداد خوانساری و عبدالله مهتدی از جمله کسانی هستند که نامشان در برنامه "الماس فریب" برده شد و چهره برخی از آنان نیز نمایش داده شد. نقش اول این فیلم اما بر دوش "محمدرضا مدحی" بود. پایان خبر

تفسیری بر این خبر
بعضی سعی کردند بگویند این نمایش قدرت دروغ است، ولی ما فرض را بر این میگذاریم که راست است و بعد میبنیم که نظر  مذهب اهل سنت چیست؟
شاید بگویید که ربط این قضیه به اهل سنت چیست؟ دو طرف داستان که ربطی به سنی ها  نداشتند!
علت توجه من به این خبر، داستان واقعیی است که این روزها اتفاق افتاده است:
شما میدانید که سایت های اینترنتی  اهل سنت  و خصوصا تلویزیون نور توانسته طرز فکر خیلی  از شیعه ها را تغییر دهد
در این راستا چند وقت پیش یک خانواده هدایت شده ایرانی با مبلغین سنی در خارج تماس گرفتند طبعا طرف سنی ، از راه دور  به اینها خیلی روی خوش نشان دادند  و تعارف را از حد گذراندند!
به گفته این مرد هدایت شده، اگر به آنها روی خوش هم نشان داده نمی شد بر اساس داستانهای که از مهاجرین و انصار  شنیده بودند انتظار داشتند که همه با آنها همکاری کنند اما وقتی این خانواده ۵ نفره، به آن شهر سنی نشین رفتند همان کسانیکه از دور با آنها مهربان بودند از ترس اینکه مبادا اینها فرستادگان حکومت باشند اصلا خود را به آنها نشان ندادند،  اینها بشدت سرخورده و متعجب شدند!
بعد  اینها پیش دیگرانی که دعوتشان نکرده بودند ؛وبوسیله رسانه ها با آنها آشنا شده بودند؛ رفتند، اما  آنها نیز گریزان بوده و با سردی بسیار با اینها رفتار کردند پس این بیچاره ها شکسته و درهم به ایران باز گشتند
حالا نمایشی از این دست ( الماس فریب ) که دولت نشان میدهد، احتیاط کنندگان را متقاعد میکند که بگویند حق با آنهاست! ولی آیا حقیقتا حق با  این محتاط هاست؟

من از سنت رسول الله ثابت میکنم که اینها هرگز بر حق نیستند!
ببینید چه خوب گفته اند که :  یا نکن با فیلبانان دوستی —-  یا بنا کن خانه ای در خورد فیل
یا به دعوت دین نبپردازید یا شجاعت حضرت پیامبر را داشته باشید.
شما بمن بگویید ما مهم تر هستیم یا رسول الله؟ شما بمن بگویید دشمنان ما بدتر هستند یا کسانیکه با رسول الله جنگیدند؟
بر اساس حدیث، بدترین مردم دنیا آنهایی هستند که با پیامبران جنکیدند!
اما همین دشمنان وقتی پیش رسول الله آمدند و گفتند ما ایمان آوردیم، پیامبر بدون کوچکترین شک یا احتیاطی، ادعای آنها را قبول مینمودند.
حضرت عمرو عاص فقط چندماه قبل از مسلمان شدنش، در دشمنی با پیامبر تا انجا پیش رفته بود که در راس هیئتی رفت به حبشه تا مهاجران پناهنده به حبشه را بازگرداند و وقتی دید که این ممکن نیست سعی کرد با سعایت و بدگویی و چغلی و نمایاندن  عقیده مسلمانان درباره عیسی و مریم ( که ما میگوییم بنده و مسیحیان میگویند اله )، خشم   علمای نصارا و پادشاه آنها  را برانگیزد،  اما همین مرد وقتیکه چند ماه بعد آمد پیش پیامبر گفت من مسلمان شدم، پیامبر نگفت شاید الماس فریب است نگفت مراقبش باشید نگفت شاید محمد رضا مدحی باشد، بلکه فورا او را فرمانده لشکر نمود و به مصاف قبیله ای فرستاد که قصد هجوم به مدینه را داشت.
عمرو بن عاص  در این جنگ، یک فرمانده تام اختیار بود و حتی مسلمانان برای روشن کردن آتش و اوردن آب باید از او اجازه میگرفتند
پیامبر  صلی الله وسلم با خود نگفت  این مرد را که دارم رییس و صاحب اختیار  لشکر میکنم شاید  نفوذی باشد شاید با دشمن بسازد و لشکرم را بر باد دهد.


عین همین کار با بقیه انجام شد خالد همینکه مسلمان شد فرمانده لشکر مومنان گشت ، در حالیکه  در جنگ احد همو سبب اصلی  شهادت حمزه و بقیه مسلمانها و شکست مومنان بود!
نه اینکه  هرگز هیچ  فرد نفوذی نیامده باشد، نه اینکه از مکه  تروریست برای شهید کردن پیامبر نیامده باشد، آری آمده بودند و  حتی یک کاتب وحی پیامبر مرتد شد و  به مکه برگشت، برای ترور ایشان آمدند،اما رسول الله به خاطر یک دستمال قیصریه را به اتش نکشید و به خاطر نفوذی بودن یک نفر، به همه بدگمان نشد و احتیاط نکرد. چرا اگر چنین میکرد که اسلام پیش نمیرفت.
حتی ابوسفیان و معاویه که در فتح مکه مسلمان شدند نیز مورد سوء ظن نبودند و پیامبر به آنها مناصبی عالی داد
حتی پسر ابوجهل؛ پسر فرعون این امت؛ بعد از فتح مکه هم  تسلیم نگشت و فراری شد  ولی وقتی ایمان آورد  کسی به او شک نکرد و فرمانده شد!
این سنت رسول ماست و  درست نیز همین  است.
چرا این درست است؟ عرض میکنم ! این یک حساب ساده  سود و زیان است
اولا  وقتی یک نفوذی و  یا جاسوس اینقدر غیرت دارد، اینقدر همت دارد، اینقدر جرات دارد که میاید  و در پیش مومنان ماموریت خود را انجام میدهد و از خطر نمیترسد، مومنان  اولی تر هستند به نترسیدن!
 دوما معمولا از هزار نقر که به مومنان روی میاورند یکی میتواند نفوذی باشد  آیا معقول است ما بخاطر یک نفر ۹۹۹ نفر را طرد کنیم ؟ شما بگویید معقول است؟!

نویسنده: محمد باقر سجودی

مقاله پیشنهادی

هنگام اختلاف با پدر چگونه با وی صحبت کنم؟

سوال: در اسلام هنگامی که سوء تفاهمی میان پدر و پسر رخ می‌دهد چگونه می‌توان …